نويسنده: علي اميني نژاد
پيش از آنكه قيامت و انواع آن را از ديدگاه عرفاني مورد بررسي قرار دهيم، مناسب است، تحليل عرفا را از حقيقت ايجاد و اعدام ملاحظه كنيم. به نظر اهل معرفت مرگ و مانند آن، نيست كردن و اعدام حقيقي نيست، همچنان كه ايجاد نيز نزد ايشان به معناي فلسفي و حقيقي خود نمي باشد؛ زيرا نيست ساختن چيزهاي موجود و موجود ساختن امر « نيست» به معناي متعارف فلسفي آن، در عرفان راه ندارد و همه ي مباحث عرفاني، از جمله « ايجاد و اعدام» بر اساس دو اصل كمون و بروز و لوازم آن سامان مي پذيرد.
بر همين اساس، ايجاد اشيا به معناي بروز يافتن آنها و خروج از كمون است؛ يعني اشياي كه مخفي بوده اند، ظهور مي يابند و به طور طبيعي حق تعالي در اين فرايند مخفي مي شود؛ زيرا آنجا كه حق تعالي و وحدت ظاهر است، اشيا مخفي هستند و هرگاه اشيا بروز و ظهور يابند، حق در دل آنها پنهان مي گردد و وحدت در دل كثرت و پشت پرده ي ايشان مخفي مي شود.
محقق قيصري در همين باره مي گويد: ايجاده للاشياء اختفائه فيها مع اظهاره ايّاها؛ (1) « به وجود آوردن خداوند اشيا را به معناي مخفي شدن خود در ميان آنها (كه) به همراه ظاهر ساختن ايشان است، مي باشد».
به همين ترتيب « نيست كردن» در عرفان اسلامي به معناي كمون يافتن اشيايي است كه ظهور و بروز داشتند كه لازمه ي آن ظهور و بروز خداوند متعال است، بنابراين آن هنگام كه كثرت پنهان و وحدت آشكار مي شود و با در كمون رفتن اشيا و مخفي شدن آنها، خداي واحد قهار جلوه مي كند، حقيقت « نيستي عرفاني» روي خواهد داد كه از مجموعه ي اين فرايند به « نيست كردن عرفاني» تعبير مي شود. به همين جهت قيصري در ادامه ي عبارت سابق و در مقام تشريح نيستي از ديدگاه عرفان مي گويد:
" و اعدامه لها في القيامة الكبري ظهوره بوحدته و قهره ايّاها بازالة تعيّناتها و وسماتها و جعلها متلاشيةً كما قال لمن الملك اليوم لله الواحد القهّار و كل شيءٍ هالك الا وجهه و في الصغري تحوّله من عالم الشهادة الي عالم الغيب او من صورة الي صورة في عالمٍ. (2) معدوم ساختن اشيا توسط خداوند متعال [گاه در قيامت كبرا صورت مي گيرد و گاه در قيامت صغرا و مرگ. اما] در قيامت كبرا [به معناي] ظهور خداوند با وصف وحدت و يگانگي اوست [كه لازمه ي آن] مقهور ساختن اشيا به واسطه ي ازاله ي تعينات و علايم آنها و متلاشي كردن اين تعينات است. همچنان كه خداوند [درباره ي آن وضعيت] فرمود: پادشاهي از آن كيست؛ [و چون كسي نيست كه پاسخ دهد، خود پاسخ مي دهد كه] از آن خداي واحد قهار است. و فرمود: جز وجه الله همه چيز فاني و نابود است. اما نيستي در قيامت صغرا تحول و انتقال چيزي از عالم شهادت به عالم غيب يا از صورتي به صورت ديگر در يك عالم است. "
پس از اين مقدمه و وضوح بيشتر، حقيقت به وجود آوردن و به ويژه نيست كردن در ساختار عرفاني، در عباراتي كوتاه و گذرا، انواع قيامت را ارائه مي نماييم؛ چرا كه به منظر اهل معرفت، پنج نوع قيامت وجود دارد كه عبارت اند از:
1. قيامت لحظه به لحظه
قسم اول از قيامت آن است كه براي همه ي موجودات در هر « لحظه» و « آن» روي مي دهد؛ زيرا همه ي ذرات عالم، همچنان كه در قوس نزول لحظه به لحظه از غيب به طرف شهادت مي آيند، همان طور نيز در قوس صعود از شهادت به جانب غيب در حركت اند و « آن» به « آن» نوعي از اعدامِ عرفاني رخ داده و در نتيجه قيامت براي آنها روي مي دهد و يكي از اسرار آن كه به آخرت و قيامت « ساعت» گفته مي شود همين است كه در هر ساعت و لحظه اي، قيامتي، دگرگوني و اعدامي روي مي آورد. قيصري درباره ي قسم اول از قيامت مي گويد:" براي قيامت و ساعت انواع پنج گانه اي به عدد حضرات خمس وجود دارد: يكي از انواع قيامت همان است كه در هر آن و لحظه اي اتفاق مي افتد؛ زيرا در هر آني، موجودات عالم كه عبارت اند از: معاني، تجليات، كائنات، فاسدات و غير آنها كه جز خداوند به تعدد آنها احاطه ندارد، از غيب به طرف شهادت ظهور و از شهادت به طرف غيب داخل مي شوند و از اين جهت قيامت را ساعت گفته اند و خداوند متعال مي فرمايد: بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ و يا مي فرمايد: كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ. (3) "
2. قيامت صغراي آفاقي
هنگامي كه انسان به مرگ طبيعي (4)- اعم از اخترامي و طبيعي- از دنيا رحلت كرده و مي ميرد، به نظر اهل معرفت، قيامت شخصي او به پا مي شود. از اين رو اين قيامت در مقايسه با برخي از قيامت ها كه در پي خواهد آمد، كوچك تر است و چون در عالم خارج از نفس اتفاق مي افتد، آن را قيامت صغراي آفاقي نام نهاده اند. رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) در روايتي كه از ايشان نقل مي شود، به همين نوع از قيامت اشاره فرموده و مي گويد: من مات فقد قامت قيامته؛ (5) « هر كسي بميرد قيامتِ او برپا مي شود». (6) البته از آنجا كه قيامت به معناي رستاخيز است؛ خيزش و قيامي در هنگام مرگ، روي مي دهد، تمام خلقيات، ملكات و افعال او قيام مي كنند و به صورت هاي مختلف بهشتي يا دوزخي، زشت يا نيكو جلوه گر مي شوند.3. قيامت صغراي انفسي
نوع ديگري از قيامت صغرا، نه در آفاق، بلكه در نفس سالك و با اراده ي او روي مي دهد. در اين نوع از قيامت آثار مرگ كه به صورت طبيعي در عالم خارج تحقق مي يابد، در شرايط خاصي براي سالك و در زمان حيات او رخ خواهد داد كه براي تمييز اين دو نوع از قيامت صغرا، يكي را « قيامت صغراي آفاقي» و ديگري را « قيامت صغراي انفسي» نام نهاده اند.بنابراين در مقابل مرگ طبيعي، مرگ ارادي و اختياري قرار دارد، همچنان كه پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله و سلم) در نقل معروفي مي فرمايند: مُوتُوا قبل ان تَمُوتُوا. فراز اخير سخن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) (ان تموتوا) به قيامت صغراي آفاقي و مرگ طبيعي اشاره دارد؛ زيرا غيرارادي بوده و خودبه خود و بدون اختيار انسان خواهد آمد، اما در فراز ابتدايي كه امر به مردن مي كند و مي فرمايد: « مُوتُوا» بر نوع ديگري از مرگ كه تحت اراده و اختيار انسان است، به صورت روشني دلالت مي كند. اين مرگ و مردن همان قيامت صغراي انفسي مي باشد كه براي سالك، همه ي آنچه كه در مرگ طبيعي براي انسان روي مي دهد، روي مي آورد و همه ي مكاشفات و مشاهدات اتفاق خواهد افتاد. قيصري درباره ي قسم سوم از قيامت مي گويد:
" وبازاء الموت الارادي الذي يحصل للسالكين المتوجهين الي الحق تعالي قبل وقوع الموت الطبيعي کما قال (عليه السلام): موتوا قبل ان تموتوا... لذلک ينکشف للسالک ما ينكشف للميّت و يسمي بالقيامة الصغري؛ (7) و در مقابل مرگ طبيعي، مرگ ارادي است كه براي سالكان راه خدا پيش از وقوع مرگ طبيعي به وقوع مي پيوندد، همچنان كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: بميريد! قبل از آنكه بميريد ... به اين جهت [و وقوع مرگ ارادي براي اهل سلوك] آنچه براي مردگان كشف مي شود، بر سالكان كوي دوست نيز كشف شده [و چشم برزخي آنها گشوده مي گردد ] و اين نوع از قيامت [همچون قسم قبلي] قيامت صغرا ناميده شده است [زيرا اختصاصي و مربوط به شخص واحدي است]. "
4. قيامت كبراي شرعي
در برابر دو نوع قيامت صغراي آفاقي و انفسي، دو نوع قيامت كبراي آفاقي يا شرعي و انفسي وجود دارد. همچنان كه از نام آنها پيداست، به فرد خاصي اختصاص ندارد و حشر و قيامت و رستاخيز همگاني است، اما با تفاوتي كه بين دو نوع از قيامت كبرا موجود است؛ زيرا قيامت كبراي شرعي همان قيامتي است كه موعود همه ي انبياست و در قرآن و روايات از آمدنش خبر داده اند و بخش زيادي از متون ديني در شرح و بسط ويژگي هاي آن و اتفاقاتي است كه در آن مي افتد. برخلاف مرگ طبيعي كه قيامت شخصي است و به فرد خاصي مربوط مي شود، اين قيامت همه ي خلايق را شامل مي شود. قيصري در ادامه ي نوشته هاي سابقش و در مقام تبيين نوع چهارم از قيامت مي گويد: « و قسم ديگر قيامت آن است كه وعده داده شده و مورد انتظار همگان است، مانند آنكه خداوند متعال مي فرمايد: روز قيامت بدون هيچ شك و ترديدي خواهد آمد (أنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا) و غير اين از آيات ديگري كه بر قيامت دلالت دارد». (8)قيصري در ادامه چگونگي وقوع قيامت كبرا را شرح داده و مي گويد:
" و ذلك بطلوع شمس الذات الاحديّة من مغرب المظاهر الخلقية و انكشاف الحقيقة الكليّة و ظهور الوحدة التّامة و انقهار الكثرة كقوله تعالي لمن الملك اليوم لله الواحد القهّار؛ و [همچنان كه با طلوع خورشيد، شب به كنار مي رود و روز آشكار مي شود] قيامت موعود، با طلوع و درخشش خورشيد ذات احدي از جانب غروب مظاهر خلقي و كشف حقيقت كليه و ظهور وحدت تامّه و مقهور شدن كثرات، تحقق مي يابد، همچنان كه خداوند متعال مي فرمايد: لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ. [پادشاهي و حكومت امروز از آن كيست؟ از آن خداي واحد قهار است كه غيري در ميان نگذاشته است]. "
5. قيامت كبراي انفسي
آنچه در قيامت كبراي شرعي روي مي دهد، چيزي شبيه آن براي انسان موحدي كه به مقامات فنايي و بالاتر از آن، مقامات بقاي بعد از فنا رسيده است، اتفاق مي افتد؛ يعني قيامت و رستاخيز همه براي او تجلي مي كند، اهل بهشت و جهنم، سعادت و شقاوت و انواع عذاب هاي دوزخي و تنعمات بهشتي را روشن مي بيند. همچنان كه نمونه ي ضعيف آن براي جوان پاك دلي كه رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) او را در مسجد مدينه ديدار كرد روي داده است.قيصري در پايان گفتاري كه انواع قيامت را برمي شمارد، درباره ي قيامت كبراي انفسي مي گويد:
" وبازائه ما يحصل للعارفين الموحّدين من الفناء في الله و البقاء به قبل وقوع حكم ذلك التجلّي علي جميع الخلائق و يسمّي بالقيامة الكبري؛ و در برابر قيامت موعود، آن قيامت بزرگي است كه براي عارفان موحد روي مي دهد كه عبارت از فنا در حق و بقا به حق است [كه در اين حال وحدت حق ظاهر و اشيا در مرحله ي اول مخفي و در مقام بقا، به بقاي حق باقي خواهند بود] پيش از اينكه اين صورت تجلي براي جميع خلايق روي دهد. "
در نگاه عرفاني ديگر، در مسير صعودي قوس صعود، سه عالم در پي هم قرار دارند؛ دنيا، برزخ و در نهايت آخرت و قيامت. اين سه عالم از ديدگاه عرفاني با دو اسم ظاهر و باطن- كه از امهات اربعه ي اسما بوده و همه ي اسم هاي الهي از جهت ظهور و بطون زير يكي از آن دو مي گنجند- اداره مي شوند.
كيفيت اداره ي اين عالم هاي سه گانه توسط دو اسم ظاهر و باطن، بدين صورت است كه اسم ظاهر دربرگيرنده ي حقيقت دنيا و تمام شئون آن است و اسم باطن دربرگيرنده ي آخرت و اسم تركيبي كه از ازدواج دو اسم ظاهر و باطن تولد يافته و بين آن دو قرار دارد، دربرگيرنده ي برزخ و امور مربوط به آن است. فرايند عمل اين سه اسم در قوس صعود بدين شكل است كه آنچه در اين عالم ظاهر است، در عوالم ديگر به تدريج باطن شده و به كمون مي روند و آنچه در اينجا باطن و مخفي بوده در آن عوالم به آرامي ظهور مي يابند، بنابراين جسم و بدن مادي، عنصري، هيئت، اشكال و هر چيز ديگر عالم ماده، نه آنكه از بين برود، بلكه در باطن فرو رفته و از ظهور آن به تدريج كاسته مي شود و در اصل مي توان يكي از تحليل هاي بسيار خوب در معاد جسماني را همين اصل عرفاني دانست كه صورت هاي مادي با همه ي ريزه كاري هايش در عوالم ديگر باقي هستند، اما به صورت مخفي.
و تمام ملكات، خلقيات، نيات، نتايج اعمال، حركات و گفتار كه در باطن و ضمير انسان مخفي بوده، در برزخ و معاد- با اختلاف درجه ي ظهور حقايق- به تدريج بروز و ظهور مي يابند. بر اساس همين مبنا تفاوت برزخ و قيامت- همچنان كه صدرا نيز بر آن پاي فشرده است- (9) فقط در شدت و ضعف نهفته است. به همين جهت، به تعبير قرآني، روز قيامت يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ است؛ يعني هر آنچه در اينجا در جان ها و درون مردم مخفي بوده، آشكار مي شود كه در ازاي آن هر آنچه در دنيا ظاهر و آشكار بوده، پنهان مي گردد.
قيصري اين بحث را به زيبايي قلم زده است و مي نويسد:
" فاذا كملت هذه الدائرة ايضاً وجب قيام الساعة باقتضاء الاسم الباطن و المتولّد من الباطن و الظاهر الذي هو الحدّ الفاصل بينهما، ظهور كمالاته و احكامه فيصير كل ما كان صورةً معنيً و كل ما كان معنيً صورةً اي يظهر ما هو مستورٌ في الباطن من هيئات النفس علي صورها الحقيقية و يستتر الصور التي احتجبت المعاني فيها فيحصل صورة الجنّة و النار و الحشر و النشر علي ما اخبر عنه الانبياء و الاولياء صلوات الله عليهم اجمعين. (10) "
وقتي دايره ي ولايت نيز [همچون دايره ي نبوت با آمدن خاتم اوليا] كامل شود، قيام ساعت [و وقوع آخرت] واجب مي گردد [و كيفيت آن بدين صورت است] اسم باطن و اسمي كه از تركيب دو اسم ظاهر و باطن تولد يافته و حد فاصل آن دو است، مقتضي ظهور كمالات و احكام خويش مي باشند و در نتيجه، هرچه [در اينجا] صورت است [آنجا] معنا مي شود [و باطني مي گردد] و هر آنچه [در اينجا] معنا [و باطن] بوده [آنجا] صورت مي شود و به عبارت ديگر، هر آنچه [در اينجا] از هيئت هاي نفساني در باطن انسان پوشيده بوده [در آنجا] به صورت هاي حقيقي خود آشكار مي شوند و صورت هايي كه [در اينجا] معاني در آنها در پرده بودند، [آنجا] پنهان مي گردند، پس [بدين ترتيب و ظهور حقايق پنهان] بهشت، جهنم، حشر و نشر [و غير اينها] بنابر همانچه كه پيامبران و اولياي الهي (صلوات الله عليهم اجمعين)، خبر داده اند، به وقوع مي پيوندد.
پينوشتها:
1. همان، فصل اول از مقدمه، ص 7.
2. همان.
3. همان، فصل نهم از مقدمه، ص 41.
4. مرگ طبيعي مشترك لفظي بين دو معناست؛ يكي مرگ طبيعي در مقابل مرگ ارادي و ديگري مرگ طبيعي در مقابل مرگ اخترامي.
5. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج58، ص 7.
6. ر. ك: قيصري، شرح فصوص الحكم، ص 41.
7. همان.
8. همان.
9. ملاصدرا، اسفار، ج9، ص 335-336 و همچنين حاشيه ملاهادي سبزواري در همين جلد اسفار، ص 219.
10. قيصري، شرح فصوص الحكم، ص 40.
اميني نژاد، علي؛ (1390)، آشنايي با مجموعه عرفان اسلامي (كليات، تاريخ عرفان، عرفان نظري، عرفان عملي و...)، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (رحمه الله)، چاپ دوم