گرایش های غالیانه در سده نخست هجری

گرچه مطرح شدن باورهای غلوّآمیز در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) امر مشهوری نیست. ولی بر اساس برخی گزارش ها به نظر می رسد رهیافت های غلوّآمیز در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و حتّی
يکشنبه، 10 خرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گرایش های غالیانه در سده نخست هجری
 گرایش های غالیانه در سده نخست هجری

 

نویسنده: سید محمدهادی گرامی




 

1. خاستگاه اندیشه های غلوّآمیز

1-1. اندیشه های غلوّآمیز در حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

گرچه مطرح شدن باورهای غلوّآمیز در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) امر مشهوری نیست. ولی بر اساس برخی گزارش ها به نظر می رسد رهیافت های غلوّآمیز در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و حتّی درباره شخص ایشان وجود داشته است. (1) در گزارش جالبی نقل شده است كه شخصی به نزد رسول خدا آمد و به ایشان به عنوان پروردگارش سلام كرد. (2) همچنین در گزارشی امام صادق (علیه السلام) از شخص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل كرده اند كه فرمودند دو صنف از امّت ایشان مسلمان نیستند: غلات و قدریه. (3) گرچه به دلیل این كه گفتمان «قدریه» در دوره های بعدی مطرح شد، احتمال برساخته بودن چنین گزارش هایی به نقل از شخص پیامبر وجود دارد، اما به طور اختصاصی درباره گزارش مزبور می توان گفت كه با توجّه به لحن پیشگویی مستتر در آن، چنین احتمالی ضعیف است.

2-1. وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و شكل گیری اعتقادات غالیانه

به نظر می رسد اولین زمینه ها برای غلوّ و گزافه گویی درباره شخصیّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از نخستین لحظات پس از وفات ایشان آغاز شد. بنا بر گزارش سیدمرتضی خلیفه دوم عمربن خطّاب نخستین كسی بود كه درگذشت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را انكار كرد و بر ادامه حیات ایشان اصرار ورزید. به گفته سیدمرتضی گروهی از غلات كه محمّدیه نامیده می شوند همین اعتقاد را دارند و بر این كیشند. (4)

3-1. شكل گیری رهیافت های غلوّآمیز در زمان امیرالمؤمنین (علیه السلام)

به نظر می رسد ریشه های غلوّ را باید هم زمان با دوره خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) جستجو كرد. گزارش هایی كه از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این زمینه نقل شده است به خوبی نشان می دهد كه نگرانی حضرت در این خصوص جدّی بوده است. در این گزارش ها نوعی همانندی میان غلوّ نصاری درباره مسیح و غلوّ مسلمانان درباره علی (علیه السلام) برقرار شده است. (5) در گزارشی به نقل از امیرالمؤمنین (علیه السلام)، نیز غلوّ هر نوع زیاده روی درباره مقام و مرتبه انسان ها دانسته شده است، مثل ادّعای الوهیت برای انبیاء و یا ادعای نبوت برای ائمّه و یا ادّعای امامت برای اشخاص عادی. (6)

1-3-1. زمینه مساعد عراق و كوفه برای ایجاد فرقه ها و جریان های غالی

كوفه شهری كه در روزگار عمر به عنوان مركز فرماندهی فتوحات پایه گذاری شد و روز به روز بر اهمیت و جایگاه آن افزوده گشت. خاستگاه اصلی غلوّ و مهد ظهور غالیان در سده های اول و دوم بود. كوفه همان اندازه كه به تشیّع نامور است با پدیده غلوّ و ظهور غالیان نیز آشناست و طوایف مختلفی از غالیان در این شهر ظهور كردند.
این نكته بسیار قابل توجّه است كه چرا همواره عراق مهد فرقه های مختلف بوده است و ما شاهد چنین چیزی در دیگر بوم های جهان اسلام هم چون حجاز و ایران نیستیم و بیشتر چنددستگی ها مربوط به این منطقه است. پاسخ این سؤال در نكته ای است كه شاید از دید عدّه ای غیرآكادمیك باشد ولی به اعتقاد نگارنده علّتی مهم تر از این نكته درباره علّت چنددستگی عراق در ادوار مختلف تاریخی حتّی تا همین امروز نمی توان یافت. نكته جالبی كه شاید عجیب باشد ابن ابی الحدید معتزلی در سده ششم هجری به آن متفطّن بوده و ذكرش كرده است؛ وی در پاسخ به این پرسش كه چرا مسلمانان علی رغم دیدن معجزات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ایشان غلوّ نكردند ولی درباره امیرالمؤمنین (علیه السلام) غلوّ كردند می گوید:
«صاحبان این فرق از اهل عراق و از ساكنان كوفه بوده اند و خاك عراق به گونه ای بوده است كه همواره زاینده صاحبان اهواء و ملّت های عجیب و دین های بدیع بوده است و مردم این منطقه اهل تدقیق، نظر، بینش و بحث عقاید مختلف هستند و همواره شبهه های موجود در مذاهب مختلف را بحث می كرده اند و در دوران كسری ها امثال مانی، دیصان و مزدك از عراق بودند در حالی كه خاك حجاز چنین خاكی نیست و ذهن های مردم حجاز نیز چنین ذهن هایی نیست و آن چه كه بر طبیعت اهل حجاز حاكم است غالباً خشونت و ستم ورزی است و حتی كسانی از آن ها كه ساكن شهر هستند مثل اهالی مكّه و مدینه طبیعت مشابه طبیعت اهل بادیه كه در نزدیكی آنان زندگی می كنند دارند. از گذشته در میان آنان هیچ حكیم، فیلسوف و یا صاحب عقیده و رأیی نبوده است. آن جا محل شبهه اندازی یا محل ظهور هیچ بدعت گذاری نبوده است. لذا شاهدیم كه ظهور غلات مربوط به دوران حضور حضرت علی (علیه السلام) در عراق و كوفه است علی رغم این كه ایشان بیشتر عمر خود را در حجاز بوده اند». (7)

2-3-1. نقش فعّال عبدالله بن سبأ در پایه گذاری پندارهای غلوّآمیز

پیوند ناگسستنی میان عبدالله بن سبأ و بحث غلوّ به ویژه در بررسی تاریخ این پدیده وجود دارد. شاید بتوان از ابن سبأ به عنوان مهم ترین شخصیّت غالی كه در زمان حكومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ظهور كرد نام برد. بنا بر گزارش ابن ابی الحدید معتزلی ابن سبأ نخستین كسی بود كه درباره امیرالمؤمنین (علیه السلام) غلوّ کرد. او این مسأله که امیرالمؤمنین (علیه السلام) پروردگار است را چندین بار تكرار كرد سپس حضرت دستور دادند او و كسانی را كه به او گرویده اند بازداشت كنند. (8)
حضرت در دوران خلافت خود پس از شفاعت عده ای از جمله ابن عباس، ابن سبأ را بخشیدند و او را به مدائن تبعید كردند، اما همین كه خبر شهادت حضرت رسید ابن سبأ دعوت خود را آشكار كرد و مدّعی شد كه امیرالمؤمنین از دنیا نرفته است و عدّه زیادی نیز به او و یارانش گرویدند و این گروه برداشت های ربوبی از معجزات و كلمات ایشان را آغاز كردند. (9) بر اساس گزارشی، پیروان عبدالله بن سبأ پس از شهادت امیرالمؤمنین سبئیّه نام گرفتند. (10)
گزارش جالبی كه ابن ابی نجران از امام صادق (علیه السلام) نقل كرده است نشان می دهد كه این ادّعای عبدالله عمدی و برای تخریب و تكذیب چهره امیرالمؤمنین بوده است. در این گزارش فعّالیت های عبدالله با اقدامات مسیلمه در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مقایسه شده است؛ این گزارش وجود زمینه توطئه را تقویت می كند. بر اساس گزارش كشّی عبدالله یهودی بوده است و پس از اسلام آوردن همان اندیشه های غلوّآمیز درباره یوشع وصیّ موسی را درباره امیرالمؤمنین وصیّ پیامبر اسلام بیان كرده است. (11)
برخی گزارش ها نشان می دهد پس از ماجرای عبدالله بن سبأ و سفر امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مدائن و گفتگو با جمجمه انوشیروان گروهی از اهالی آن منطقه از جمله ساباطی ها به غلوّ افتادند و حضرت آنان را نیز مجازات كردند. (12) البته بعید نیست كه این گروه نیز به علّت تبعید ابن سبأ به مدائن متأثّر از افكار او شده باشند.
به نظر می رسد همان گونه كه برخی ملل و نحل نویسان تصریح كرده اند منشأ همه فرقه های غالی بعدی آموزه ها و شاگردان عبدالله بن سبأ هستند. (13) ابن ابی الحدید، روند تاریخی غلات شیعه را به شكل جالبی بیان می كند و می گوید كه مغیرة بن سعید پس از عبدالله بن سبأ آمد و به نوعی همه این فرقه ها را زائیده از هم می داند و می گوید در كتابی به نام مقالات الشّیعه آن ها را جمع آوری كرده است، به اعتقاد وی مهم ترین فرقه غالی شیعی نصیریّه است. (14)

3-3-1. ماجرای غلوّ زطّیان درباره امیرالمؤمنین (علیه السلام)

مشهورترین گزارشی كه از ظهور اولیه غلات نقل شده است مربوط به 70 نفر از زُطّیان است كه پس از جنگ جمل خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمدند و ایشان را به خدایی خواندند سپس حضرت آنان را سوزاندند. (15) زطّیان گروهی از سیاه پوستان هندی اطراف رودخانه سِند بودند كه در اطراف بصره ساكن شده بودند، (16) این گروه حتی تا زمان معتصم یعنی حدود سال 219 هجری نیز در آن منطقه و برخی مناطق دیگر بودند. (17)
به نظر می رسد حضور آنان در این منطقه زمینه خوبی برای پرورش اندیشه های غالیانه در منطقه بصره فراهم كرد. بنا بر گزارش ابن شهرآشوب محمدبن نصیر نمیری برخاسته از این منطقه بود و وی قصد داشت سخنان زطّیان را بار دیگر آشكار كند. (18)
بر اساس گزارش ابن ابی الحدید زطّیانی كه امیرالمؤمنین (علیه السلام) آن ها را آتش زدند اهل اباحی گری بودند و در روز ماه رمضان روزه خواری می كردند. (19) بر اساس گزارش دیگری این ها 10 نفر بودند كه به در خانه حضرت آمدند و قنبر به حضرت خبر داد و آنان صراحتاً حضرت امیر را خالق و رازق خود می دانستند. (20)

2. اندیشه های غلوّآمیز پس از امیرالمؤمنین (علیه السلام) تا زمان حضرت باقر (علیه السلام)

بنابر گزارشی در دوره امام حسن (علیه السلام) نیز برخی از اصحاب امیرالمؤمنین هم چون عمروبن الاصم به خدمتشان می رسیدند و درباره غلات گزارش می دادند و حضرت آن ها را محكوم می كردند. (21) به نظر می رسد جریان غلوّ در زمان امام حسن (علیه السلام) نیز ادامه یافت و یا همان حركتی بود كه عبدالله بن سبأ آغاز كرده بود. گویا همان طور كه پیش تر ذكر شد كل جریان های غلوّ بعدی زائیده حركت عبدالله بن سبأ بودند. در زمان امام صادق علیه السلام وقتی زراره به ایشان درباره اعتقادات تفویضی فردی گزارش می دهد می گوید از نسل عبدالله بن سبأ است. (22) در قرن های بعدی وقتی حافظ رجب برسی درباره گروه سبئیه توضیح می دهد می گوید آنان پس از ابن سبأ 23 فرقه شدند. اسامی كه برسی برای این 23 فرقه ذكر می كند، مشابه فرق مشهور غلات بعدی است كه نام آن ها در كتب ملل و نحل آمده است. (23) بر اساس برخی گزارش ها همواره در دوران همه ائمه حتی امام حسن و امام سجاد (علیهم السلام) كذابی بوده است كه بر آنان دروغ می بسته است. (24) در گزارشی كه از امام سجاد (علیه السلام) در نیمه دوم سده اول هجری نقل شده است ایشان همانندی میان اعتقادات غلات شیعه و غلوّ درباره حضرت عیسی و عزیر برقرار كرده اند و سپس می گویند گروهی از شیعیان ما خواهند آمد كه به خاطر محبّت چنین اموری را آشكار می كنند. (25)
نباید فراموش كرد كه مهم ترین فرقه مشهور به غلوّ پس از امیرالمؤمنین تا زمان امام باقر (علیهما السلام) كیسانیّه بودند كه پیروان مختاربن ابوعبیده ثقفی بودند. به گفته ویلیام مونتگمری وات پیروان مختار كه فرقه شناسان گاهی از آن ها با عنوان مختاریّه یاد كرده اند، غالباً به عنوان كیسانیّه شناخته می شوند. گرچه تحلیل های زیادی درباره وجه تسمیه كیسانیّه ذكر شده است، اما تردیدی نیست كه این نام منتسب به كیسان ابوعمرو از فرماندهان قیام مختار است. به نظر می رسد این نام كه در اواخر دوره بنی امیّه به طور گسترده ای به كار گرفته می شده است جنبه تنفّرآمیز داشته است كه از سوی مخالفان شیعه رواج یافته است. (26) به گفته وات، جایگاه موالیان ایرانی در دوره بنی امیّه و به خصوص پس از قیام كربلا در جامعه عرب بسیار دون بوده است، وی بر این باور است كه شعار مختار مبنی بر دفاع از ضعفاء اشاره مستقیم به این موالیان داشته است. (27) مخالفان مختار برای تضعیف حركت وی تلاش داشتند قیام وی را با موالیان ایرانی پیوند بزنند تا از این طریق بتوانند افكار عمومی عرب را علیه مختار تحریك كنند.
مختار نخست برای پیشرفت كار خود دعوت به علی بن الحسین (علیه السلام) كرد و سپس دعوت به محمدبن حنفیّه كرد. (28) كیسانیّه پنداشتند كه محمد حنفیّه پس از كشته شدن برادرش حسین بن علی (علیه السلام)، مختار را بر عراقین (عرب و عجم) فرمانروایی داده است و از او خواسته است كه از قاتلان آن حضرت خونخواهی كند. (29) كیسانیّه شش سال بعد از شهادت امام حسن (علیه السلام) قیام كردند و قائل به امامت محمد حنفیّه شدند و معتقد بودند كه وی اسرار دین و علم تأویل و علوم باطنی را از دو برادرش حسن و حسین (علیهماالسلام) فرا گرفته است. بعضی از «كیسانیّه» اركان شریعت مانند نماز و روزه را تأویل كرده و قائل به تناسخ و حلول شدند. تمام فرق «كیسانیّه» در باور به امامت محمد حنفیّه هم داستان بودند. این فرقه بعد از محمّد حنفیّه دوازده گروه شدند. (30)
از زاویه تكامل و تحوّل عقیدتی، كیسانیّه، ظاهراً به طور عمده كسانی بودند كه به غیبت و رجعت محمدبن حنفیّه گرائیده بودند، مدرسّی طباطبائی می نویسد: «همین اعتقاد در میان سواد اعظم مسلمانان با نام غلوّ شناخته شد و هواداران آن به عنوان غلات خوانده شدند و این مفهوم نخستین آن كلمه بود». (31)
پس از شكست قیام مختار در سال 68 قمری گرایش به باورهای موعودگرایانه در میان قشر شیعی رشد یافت و پس از مرگ ابن الحنفیّه در سال 82 قمری به اوج خود رسید به طوری كه گروهی مدعی شدند او غایب شده است و به زودی رجعت كرده و بازخواهد گشت. (32) سیّداسماعیل حمیری شاعر مشهور بر این باور بود كه محل اختفای ابن الحنفیّه كوه رضوی است كه 7 روز با مدینه فاصله دارد. (33)
بعدها و از اوایل سده دوم هجری كسانی پیدا شدند كه فردی از اهل بیت (علیهم السلام) را خدا دانستند. معمولاً در دعوی این گونه كسان، آن مدّعی، خود پیامبری بود برای همان خدای ادّعایی، چنان كه برای نمونه حمزة بن عماره بربری برخلاف دیگر كیسانیان كه محمدبن حنفیّه را موعود منتظر می پنداشتند او را خدا خواند و خود را نیز پیامبر او دانست. (34)
حمزة بن عماره توانست پیروان زیادی در مدینه و كوفه اطراف خود جمع كند. وی مدّعی بود كه ابن حنفیّه خدا بوده است و وی پیامبر اوست. در حالی كه دعاوی حمزه هنوز شكلی سیاسی نیافته بود، یكی از پیروان مشهور او به نام بیان بن سمعان (35) از قبیله اعراب جنوبی نهد در كوفه قیام كرد و در سال 119 قمری در همان شهر سوزانده شد. ظاهراً او مدعی بود كه فرستاده مخفی ابوهاشم فرزند ابن حنفیه است كه به سال 98 قمری از دنیا رفته بود. بر اساس برخی گزارش ها، وی تلاش كرد كه با امام باقر (علیه السلام) نیز ارتباط برقرار كند و خود را مأمور مخفی منصوب از جانب ایشان اعلام كند. (36)
هم زمان با بیان بن سمعان، مغیرة بن سعید عجلی دومین فردی بود كه در سال 119 قمری به خاطر دعاوی اش در كوفه اعدام شد. در بین سال های 68 قمری تا 119 قمری كه در آن مغیرة بن سعید عجلی و بیان بن سمعان در كوفه اعدام شدند، گزارشی در خصوص جنبش های شیعی در دست نیست. گویا كیسانیه كه پیش تر محور قیام ها با گرایش شیعی در دوره مزبور بودند، از این روند بازمانده بودند. (37)

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن بابویه، عیون اخبارالرضا (بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1404 ق)، ج1، ص 217.
2. کشی، محمدبن عمر (1404 ق)، رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، به کوشش سید مهدی رجایی، قم: مؤسسه آل البیت، ج2، ص 589.
3. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی(1403)، بحار الانوار، به کوشش عبدالرحیم الربانی الشیرازی، بیروت: مؤسسة الوفاء، ج25، ص 269-270.
4. سیدمرتضی، الفصول المختاره (بیروت: دارالمفید، 1414 ق)، ص 240-241.
5. طوسی، الأمالی (قم: مؤسسه بعثت، 1414 ق)، ص 650.
6. ابن بابویه، عیون، ج1، ص 217.
7. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة (قم: مؤسسة اسماعیلیان، بی تا)، ج7، ص 50.
8. ابن ابی الحدید، پیشین، ج5، ص 5؛ در منابع پیش تر از ابن ابی الحدید نیز گزارش ابن سبأ نقل شده است، اما به اعتقاد نگارنده علاوه بر این که
گزارش ابن ابی الحدید حاوی افزوده هایی است، گزارش های وی درباره فرق از یک روند تاریخی و منطقی پیروی می کند و منابع دیگر فاقد چنین خصوصیتی است.
9. ابن ابی الحدید، پیشین، ج5، ص 7.
10. ابن ابی الحدید، پیشین، ج8، ص 120.
11. كشی، پیشین، ج1، ص 323-324.
12. ابن رستم طبری، نوادر المعجزات (قم: مؤسسة الامام المهدی، 1410 ق)، ص 21.
13. شهرستانی، الملل والنحل (بیروت: دارالمعرفة، بی تا)، ج1، ص 174.
14. ابن ابی الحدید، پیشین، ج8، ص 121-122.
15. كلینی، الكافی (تهران: دارالكتب الاسلامیه، 1363 ش)، ج7، ص 259.
16. ابن منظور، لسان العرب (قم: نشر ادب حوزه، 1405 ق)، ج7، ص 308؛ طریحی، پیشین، ج2، ص 276.
17. ابن اثیر، الكامل فی التاریخ (بیروت: دار صادر، 1966 م)، ج6، ص 443.
18. ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب (نجف: مطبعة الحیدریة، 1956 م)، ج1، ص 228.
19. ابن ابی الحدید، پیشین، ج5، ص 6.
20. كشی، پیشین، ج1، ص 288.
21. طوسی، كتاب الرجال (نجف: المكتبة الحیدریة، 1381 ق)، ص 78.
22. ابن بابویه، الاعتقادات (بیروت: دارالمفید، 1414 ق)، ص 100.
23. برسی، مشارق انوار الیقین (بیروت: مؤسسه الاعلمی، 1376ق)، ص 334.
24. كشی، پیشین، ج2، ص 492؛ گزارش های زیادی با این تعبیر از ائمه نقل شده كه در زمان فلان امام، فلان كس بر ایشان دروغ می بسته است. غالب اسم های نقل شده مربوط به غلات مشهور مثل مغیرة بن سعید است.
25. كشی، پیشین، ج1، ص 336.
26. watt (1960)" shi"ism under ... ", p. 163.
27. watt (1960) " shi"ism under ... ", p. 162.
28. kohlberg (2002) " zayn al- Ābidīn ... ", p. 482.
29. اتان گلبرگ در مقاله «زین العابدین» دائرة المعارف اسلام اذعان می كند كه دریافت رابطه امام سجاد علیه السلام و مختار بر اساس منابع شیعی دشوار است. بر اساس گزارش گلبرگ در اوان كار امام سجاد علیه السلام حامیان محدودی داشتند و غالب آن ها در گرداگرد محمدبن حنفیّه بودند. برای نمونه ابوخالد كابلی اعلام كرده است كه گرچه در ابتدا طرفدار محمدبن حنفیّه بوده است ولی در نهایت با امام سجاد علیه السلام بیعت كرده است. اسماعیلیه در برخی نوشته های خود این گونه می گویند كه امام اصلی حضرت سجاد علیه السلام بوده است و ابن الحنفیّه صرفاً پوششی منصوب از جانب حضرت حسین علیه السلام بوده است تا جایگاه امام سجاد حفظ شود، چیزی كه در آن منابع از آن به عنوان امام مستقر و مستودع یاد شده است. به گفته گلبرگ پس از مرگ ابن الحنفیّه كیسانیّه امامت حضرت سجاد علیه السّلام را پذیرفتند.
30. مشكور، فرهنگ فرق اسلامی (مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، چاپ ششم، 1387 ش)، ص 373.
31. مدرسی طباطبایی، سید حسین(1386 ش)، مکتب در فرایند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه، تهران: کویر، چاپ دوم، ص 29 و 30.
32. watt (1960) " shi"ism under ... ", p. 166.
33. watt (1960) " shi" ism under ... ", p. 167.
34. مدرسی طباطبایی، پیشین، ص 31 و 32.
35. در خصوص بیان بن سمعان نك: تاكر (1387 ش)، «بیان بن سمعان و بیانیه»، مجله طلوع، شماره 25.
36. watt (1960) " shi" ism under ... ", pp. 167-168.
37. watt (1960) " shi" ism under ...", pp. 166.

منبع مقاله :
گرامی، سید محمدهادی؛ (1391)، نخستین مناسبات فكری تشیع: بازخوانی مفهوم غلو در اندیشه جریان های متقدم امامی، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط