گفت و گو با: دکتر منصوره اتحادیه (1)؛ دکتر سیمین فصیحی (2) و دکتر مریم عاملی رضایی (3)
قادری:
بسم الله الرحمن الرحیم. در این شمارهی کتاب ماه نیز، به روال شمارههای اخیر به موضوع خاصی میپردازیم. بحث امروز در مورد تاریخنگاری زنان است. از نقش زنان در زندگی روزمره و فعالیتهای اجتماعی، اثر چندانی در مکتوبات تاریخی باقی نیست. اما ایشان به عنوان نیمی از جامعهی انسانی، اگرچه در جامعه حضور فعال نداشته اند و همیشه خاموش بوده اند، ولی به گاه جنبشهای اجتماعی، همیشه در عرصه بوده اند و فعال عمل کرده اند. شاید هم متون گذشتهی ما نیاز به بازخوانی با رویکردی جدید به زن دارند. زنانی که در رویدادهای مهم تاریخی دورهی معاصر، مانند واقعهی رژی، انقلاب مشروطیت، انقلاب اسلامی و رویدادهای مهم اجتماعی دخیل بوده اند. در بحث امروز بیشتر به تاریخ زنان در دورهی مشروطیت و پهلوی اول میپردازیم. ابتدا از خانم دکتر اتحادیه خواهش میکنم، باب بحث را باز کنند.اتحادیه:
بسم الله الرحمن الرحیم. زنان همیشه در تاریخ حضور داشته اند؛ ولی این حضور پنهان بوده است. گرچه زندگی زنان به محیط خانه یا حرم سرا وابسته و محدود بود، ولی آنها همیشه در جامعه حضور داشتند و به بعضی امور هم میپرداختند. به عنوان مثال، مامایی همیشه بر عهده ی زنان بوده است. زنان اولین طبیبها بوده اند، داروهای گیاهی را میشناخته اند و برای افراد خانوادهی خود تجویز میکرده اند. در صنایع دستی و مشاغلی مانند قالی بافی، انواع سوزن دوزیهای سنتی یا پارچه بافی زنان نقش عمدهای داشته اند. در کشاورزی، رنگرزی سهم و نقش به سزایی داشته اند. حتی زنان شاعر و نویسنده هم داشته ایم. بنابراین کاملاً میتوان از تاریخ و تاریخنگاری زنان سخن گفت. ولی متأسفانه منابع ما در این مورد محدود است.قادری:
خانم دکتر فصیحی، بفرمایید اگر زنان موضوع علم تاریخ قرار گیرند، در کجای تاریخ نگاری ما قرار خواهند گرفت؟ و آیا تاریخنگاری زنان با تاریخنگاری اجتماعی، که آن هم مبحثی جدید در تاریخنگاری است، هم پوشانی و همخوانی دارد یا مقولهای جداست؟ و اصولاً تاریخنگاری زنان چه شیوهها و روشهایی را میطلبد؟فصیحی:
بسم الله الرحمن الرحیم. تاریخنگاری زنان شعبه تازه یابی است در تاریخنگاری که میتوان آن را در ذیل تاریخ اجتماعی و زیر مجموعهی آن یعنی «تاریخ از پایین» قرار دارد. تاریخنگاری به طور عام، در حقیقت مطالعهی روشهایی است که مورخان با آن تاریخ را نوشته اند. این که مورخان چه موضوعاتی را بررسی کرده اند و چه چیزی را به عنوان عینیت تاریخی پذیرفته اند، موضوع تاریخنگاری است. زمانی که زنان را موضوع تاریخ قرار میدهیم، از تاریخنگاری زنان صحبت میکنیم. حال ببینیم ویژگیهای تاریخنگاری زنان چیست و وجه تمایز آن با تاریخنگاریهای دیگر چیست؟ و در هنگام پرداختن به موضوع زنان چه مسائلی باید مطرح شود؟ طبعاً یکی از این مسائل، جنبشهای زنان و نیز جنبشهای اجتماعی است و این که زنان چه نقشی در این جنبشها داشته اند و منابع تاریخی چه نگاهی به این مقوله داشته اند؟برای این که ویژگیهای این تاریخنگاری را بشناسیم، بایستی ابتدا به عنوان مقدمه، اشارهای به جریانهای اصلی تاریخنگاری در قرون معاصر داشته باشیم تا از طریق آن، مقام، موقع و اصول تاریخنگاری زنان در جهان تاریخنگاری را شناسایی کنیم. در قرن نوزدهم، دو جریان عمده در تاریخنگاری داریم. یکی تاریخنگاری سیاسی فون رانکه، که به نخبگان سیاسی و فعالیتهای سیاسی توجه دارد و دیگری تاریخنگاری فرهنگی یاکوب بورکهارت، که خود شاگرد فون رانکه بوده است. اما تحت تأثیر دوست آلمانی خود نیچه، به مطالعه تاریخی - فلسفی فرهنگ و هنر توجه میکند. یعنی ویژگیهای تاریخنگاری فرهنگی را در قرن نوزدهم، بورکهارت پایه گذاری میکند. پس از آن و در قرن بیستم، تاریخنگاری آنال پدید میآید که به طور عمده به تاریخ اجتماعی توجه دارد و از دیگر علوم انسانی برای بازسازی و نوشتن تاریخ کمک میگیرد. توجه به تاریخ اجتماعی، مفاهیم دیگری را در تاریخنگاری شکل میدهد و مفهوم تاریخ از پایین را به وجود میآورد. اصطلاح تاریخ از پایین، فرمی از روایت تاریخی است که، روی نظرگاههای افراد معمولی جامعه از قبیل زنان و طبقهی کارگر، که قبلاً از نظر تاریخی فاقد اهمیت محسوب میشدند، تمرکز میکند. بنابراین تاریخنگاری زنان از درون تاریخ اجتماعی و تاریخ از پایین بیرون آمده است، ولی ویژگی ممتاز آن تأکید بر مسألهی جنسیت است. ادعای تاریخنگاری زنان این است که زنان در تاریخ به یک نوع فراموشی جمعی سپرده شده اند و یا تاریخ آن ها، در ذیل شرح کلی زندگی مردان گنجانده شده است، چرا که موضوع مهم تاریخ همواره مردان بوده اند. بنابراین در تاریخنگاری زنان، زنان به عنوان موضوع تاریخ مورد توجه قرار میگیرند و همهی مسائل زنان که مورد غفلت قرار گرفته است، در این تاریخنگاری مطرح میشود. جنبشهای زنان نیز یکی از این مسائل است. زنان همیشه در تاریخ نقش فعال داشته اند؛ اما این نقش در تاریخنگاریهای سنتی دیده نشده است. مثلاً در مورد ایران، از دوران باستان تا دورهی معاصر، نقش زن در عرصهی اجتماع، ولو اندک و محدود، دیده میشود. از دوران مدرن تاریخ ما، یعنی از قاجاریه به بعد، زنان به صورت جریان وار در تاریخ دیده میشوند. یعنی با حضور در جنبشهای اجتماعی حضور خود را اثبات میکنند. بزرگترین تجلی این حضور را قبل از مشروطیت، در جنبش تنباکو میبینیم، بعد در جنبش مشروطیت، بنابراین زنان ما، در طول تاریخ، ابتدا در جنبشهای اجتماعی و ملی حضور و نقش یافته اند و سپس، این جنبشها با آگاهی زنانه و فمینیستی پیوند خورده است. یعنی با حضور در جنبشهای ملی و عرصهی اجتماعی به حقوق و نقش خود نیز آگاهی پیدا کردند و سپس به مطالبات خاص زنان و یا حقوق خود میپردازند و جنبش حقوق زنان را در ایران شکل میدهند. اما دورهی رضاشاه، به علت حضور و نفوذ دولت در فعالیتهای زنانه و جنبشهای زنان، دورهی پایان جنبشهای مستقل زنان است. دولت خود وارد حوزهی زنان میشود و اصلاحاتی در حقوق زنان انجام میدهد. ولی این امر جنبش نیست.
قادری:
آیا میتوان واقعاً از این فعالیتهای زنان به عنوان جنبشهایی با تشکل و سازماندهی مشخص که افرادی را با مطالبات خاص گرد میآورد، سخن گفت؟فصیحی:
این فعالیتها در شکل اولیهی خود در ذیل جنبشهای ملی قرار میگیرد یعنی یک خرده جنبش که با جنبش عمومی همکاری میکرد. در این مقطع زنان مطالباتی خاص خود ندارند. مبارزه ملی با استعمار و برای استقلال وطن است. در این جا میتوان گفت یک مشارکت اجتماعی انجام میدهند و نه یک جنبش برای حقوق زنان.اتحادیه:
زنان میدانستند و متوجه بودند که در اجتماع آن زمان برخی مسائل را نمیتوانند مطرح کنند. نه این که آگاه نبودند، ولی میدانستند که در جامعهی سنتی آن روزگار مطرح کردن این مسائل زود است.قادری:
به همین علت سؤال من این است که آیا میتوان به این فعالیتها نام جنبش داد؟ به هر حال جنبش مشخصات ویژهای دارد. آیا این فعالیتها این مشخصات را دارند؟اتحادیه:
بله زنان پس از مشروطیت، برای خود گروهها و انجمنهایی تشکیل داده اند. انجمنهایی از سوی زنان در تهران و تبریز تشکیل شدند، البته تعدادشان بسیار کم بود و ارتباطات گستردهای با شهرهای دیگر مانند اصفهان داشتند. ولی تشکل سازمان یافته نداشتند.فصیحی:
برای این که بدانیم جنبش زنان ایران ذیل جنبشهای اجتماعی قرار میگیرد یا نه باید ابتدا ویژگیهای جنبشهای اجتماعی را بدانیم. طبق تعاریف جامعه شناسان در یک جنبش اجتماعی باید: 1- گروهی باشند که از نظم موجود اجتماعی ناراضی هستند؛ 2- قصد تغییر نظم اجتماعی را داشته باشند؛ 3- برای دستیابی به این تغییرات فعالیت مستمر داشته باشند؛ 4- علیه این فعالیت ها، مخالفتهایی از سوی اجتماع صورت گیرد؛ 5- ساختاری تقریباً سازمان دهی شده و هدفمند داشته باشند و 6- ایدئولوژی، تعهد و درک مشترکی از اهداف این فعالیت در همه ی اعضا وجود داشته باشد.در جنبشهای زنان ایران، از مشروطیت تا سال 1311، چند ویژگی اول دیده میشود. مبارزه برای تغییر نظم اجتماعی و آگاهی وجود دارد، مخالفتهایی هم با آنها میشود، فعالیتهای مستمر هم در قالب انجمن، تأسیس مدارس و انتشار روزنامه داشته اند؛ اما ساختار هدفمند و سازماندهی و تشکیلات مشخص نداشته اند. هم چنین در این جنبش ها، ایدئولوژی مشخص وجود نداشت. ما در حرکتهای زنان رهبر زیاد داریم، ولی سازمان ده نه. کسی که شاید بتوان به او نام سازمان دهنده داد، محترم اسکندری رهبر جمعیت نسوان وطن خواه است. که تظاهرات و میتینگ راه میاندازد، نامه جمع میکند و مواردی از این قبیل. مطالبات زنان در این حرکت ها، بیشتر بر آموزش و تحصیلات تکیه دارد و بعدها جنبهی سیاسی هم پیدا میکند و زنان طلب حق رأی میکنند.
تا سال 1311 که انجمن نسوان وطن خواه تعطیل میشود، میتوان به این فعالیتها نام جنبش داد. اما پس از تعطیلی این انجمن و تشکیل کانون بانوان از سوی دولت و با نظارت دولت، جنبش مستقل زنان در این دوره از بین میرود.
اتحادیه:
البته باید توجه داشت که این افت مختص جنبشهای زنان نیست؛ جنبش مشروطیت هم افول پیدا کرد؛ اما پس از شروع جنگ جهانی اول، مسائل تغییر میکنند. در این زمان، حرکتهای اجتماعی به حرکتهای ضد استعماری در مواجهه با آلمان و ترکیه، یا انگلستان و روسیه معطوف میشود و مطالبات داخلی و اجتماعی برای مدتی، در حاشیه قرار میگیرد. آن شور اولیهی انقلابی دوران مشروطیت، هم در مردان وجود داشت و هم در زنان؛ ولی در دورههای بعد در همهی گروهها فروکش کرد و این امر پس از تعطیلی مجلس دوم و مسائل پس از آن طبیعی بود. دورهی رضاشاه مبحث جدایی است. کانون بانوان بسیار فعال است؛ ولی چون نهادی دولتی است و از سوی دولت هم نظارت میشود، چندان با خواستههای واقعی زنان هم سو نیست و جنبش هم محسوب نمیشود. پس از انقلاب مشروطیت تا زمان ملی شدن صنعت نفت، زنان نیز تحرک اجتماعی چشمگیری ندارند.زنان بسیاری به حقوق و مسائل خود آگاه بودند. مانند خانم شهناز آزاد در شیراز، یا خانم دولت آبادی و اسکندری در تهران. اما من گمان میکنم باید مسائل زنان و مردان با هم دیده و مطالعه شود. مگر در دورهی رضاخان، مردان چقدر فعال بودند یا امکان ابراز حقوق و مطالبات خود را داشتند؟ در این دوره، دولت برای زنان مدارس خاص تأسیس کرد، زنان توانستند وارد دانشگاه شوند، سازمانهای بهداشتی برای زنان به وجود آمد، ولی هیچ یک مطالبات سیاسی و اجتماعی خاص آنان نبود. هم چنان که مردان هم نتوانستند به مطالبات خود دست پیدا کنند.
فصیحی:
از زمانی که زنان وارد حرکتها و جنبشهای ملی میشوند، تا زمانی که جنبش خاص زنان را شکل دهند، سطح آگاهی متفاوتی دارند. اما از دورهای که دست به انتشار روزنامه زدند، میتوان گفت در حوزه طرح حقوق زنان به آگاهی رسیده بودند. در این روزنامهها زبان زنان، سیاسی و یا دارای مطالبات اجتماعی خاص زنان شده است. ولی این امر هم محدود به چند زن روشنفکر و باسواد است و به تودهها تسری پیدا نمیکند. چون زنان عموماً بی سواد هستند.عاملی:
باید شرایط آن زمان را درک کرد. تا قبل از مشروطیت، حیطهی زنان فقط حیطهی خصوصی و محیط خانه و محافل زنانه است. نوشتههای زنان در این دوران نشان از همین موضوع دارد. تا این زمان، مخاطب منابع نیستند، برای کسی نمینویسند و یا نوشتهای به نثر ندارند. از زنان شعرهای زیادی در دست است، ولی به جز تعداد اندکی رسالههای فقهی و دینی، نوشتهای به نثر از آنان دیده نمیشود. اولین نوشتههای زنان در دورهی ناصرالدین شاه در قالب نامه و سه سفرنامه و یک رسالهی انتقادی - اجتماعی دیده شده است. و البته این نوشتهها بیشتر شرح احوال خصوصی ایشان است و از زنان درباری باسواد. این نوشتهها برای مخاطب یا خوانده شدن نوشته نشده، و بیشتر جنبهی خصوصی دارد. حتی رسالهی اجتماعی - انتقادی معایب الرجال که از سوی بی بی خانم استرآبادی در جواب به رسالهی تأدیب النساء نوشته شد، به گفتهی نویسنده، برای زنان هم عصر خود او نوشته شده بود و در محافل خصوصی زنان قرائت میشد. اولین بار زنان با نامههایی که به روزنامههای مشروطه خواه مینویسند، وارد حیطهی عمومی میشوند. نوشتن ایشان تقریباً هم زمان با ورودشان به فضای عمومی اتفاق میافتد.فصیحی:
مسألهی زنان را باید در بستر تاریخی زمان دید. باید به آن چارچوب زمانی و مکانی توجه داشت و بعد قضاوت کرد که زنان چه کرده اند و چه میتوانستند بکنند. بعضی شرایط بین المللی و داخلی را باید در نظر گرفت. به طور مثال، زنان آمریکا در 1920 حق رأی به دست آوردند، ولی حق رأی زنان ایران در مجلس دوم (1906) طرح شد، هر چند به نتیجه نرسید، ولی طرح آن مسأله مهمی بود. گذشته از این که چنین مطالباتی تنها به زنان باسواد و روشنفکر محدود میشد. در جنبشهای اجتماعی مانند جنبش تنباکو یا مشروطه، زنان توده هم حضور دارند؛ ولی پس از پایان جنبش به اندرونیها بازمی گردند و تنها چند تن از زنان تحصیل کرده به مطالبات حقوقی زنان ادامه میدهند و باید ذکر کرد که این زنان بیشتر در خانوادههای باسواد و روشنفکر رشد یافته اند. یعنی مردان این خانواده ها، اغلب خود از فعالان اجتماعی یا سیاسی بوده اند.قادری:
همان طور که دکتر فصیحی فرمودند، بحث تاریخ زنان را باید در بستر تاریخی خود دید. در بخش دوم گفت و گوی امروز به شیوههای تاریخنگاری زنان خواهیم پرداخت، اما با تکیه بر اسناد و منابعی که در دست داریم. ابتدا از خانم دکتر اتحادیه خواهش میکنیم، در مورد منابع و اسناد موجود توضیحاتی بفرمایند.اتحادیه:
خانم لیندا مارتین در کتابی که دربارهی زندگی نامهها نوشته است، به نکتهی جالب توجهی اشاره میکند. وی میگوید وقتی در مورد مردان مینویسیم، اغلب از فعالیتهای اجتماعی، کارهای بزرگ و موفقیتهای آنان میگوییم. اما در مورد زنان چه چیزی میتوان نوشت؟ زنان چه موفقیتهایی داشته اند؟ از زنی که در خانه مینشست و بچه داری و خانه داری میکرد، چه انتظاری میتوان داشت که به موفقیتهای اجتماعی یا سیاسی دست پیدا کند؟ در مورد این زنان چه چیز خاصی میتوان نوشت؟ به همین دلیل است که تاریخنگاری زنان تفاوت پیدا میکند و شاید به متد و روش ویژهای نیاز داشته باشد. چرا که معیارهای تاریخ نگاری زنان با معیارهای تاریخنگاری عمومی جامعه تفاوت دارد. همان طور که این تفاوتها در نثر و سبک نوشتن و مضامین نوشتههای ایشان مشاهده میشود.البته زنان همیشه در جامعه حضور داشته اند؛ ولی در منابع از آنان چندان سخنی به میان نیامده است. من معتقدم اگر دوباره به منابع رجوع کنیم و آنها را بازخوانی کنیم، حتماً به ردپای زنان برخواهیم خورد. زنان به طور مشخص نام برده نمیشوند. یعنی حتی نام کوچک زنان فعال هم مشخص نیست. مگر این که زنان بسیار استثنایی بوده باشند. حتی در شجره نامه ها، زنان حضور ندارند. شجره نامه مختص مردان است و معلوم نیست که فلان مرد، مادر، دختر یا همسرش کیست یا حتی دختر او با چه کسی ازدواج کرد؟ از این منظر، فقر فراوان در منابع داریم. با این همه، من معتقدم در منابعی که اصلاً انتظار نداریم هم میتوان ردپای زنان را جست و جو کرد. مثلاً برخی عریضههایی که به ناصرالدین شاه نوشته شده، یا از زنان است یا در مورد زنان یا در قراردادها و معاملات حقوقی و تجاری. در دعواهای فامیلی، در راپورتهای پلیس دوران ناصرالدین شاه میتوان به موارد بسیاری برخورد. اما منابع مهم تر، وصیت نامهها، عقدنامهها و وقف نامهها هستند. به ویژه در نامههای زنان به موارد جالب توجهی از روحیات و نگرانیهای زنان برمی خوریم. مثلاً از نگرانی مادری برای تهیه جهیزیه و یا مراسم ازدواج دخترش و مانند اینها.
بنابراین باید یک بار دیگر آرشیوهای رسمی و خانوادگی را در جست و جوی منابع گشت و یک بار دیگر هم منابع موجود را بازخوانی کرد تا به مدارک و اطلاعات تازه دست یافت.
فصیحی:
من به یک مسأله اشاره میکنم و آن این که در تاریخنگاری زنان، هم تغییر در موضوع داریم، هم تغییر در منابع و هم تغییر در رویکرد. روندی که در تاریخنگاری جدید اتفاق افتاده است، به یک شعبهی تازه از تاریخنگاری منجر شده است که همان تاریخنگاری زنان باشد. زمانی که به زنان به عنوان موضوع تاریخ توجه میکنیم، یعنی تغییر در موضوع تاریخ. قبل از این و در تاریخهای سنتی ما تنها فعالیتهای مردان گزارش شده است و از بین مردان نیز نخبگان سیاسی گزینش شده اند.تغییر بعدی در روش و رویکرد است. آن چه تاریخنگاری زنان بر آن تأکید دارد، مسألهی جنسیت است. یعنی وارد کردن جنسیت در مطالعهی تاریخ و نقد کورجنسی تاریخنگاریهای دیگر. یعنی در تواریخ گذشته، تنها فعالیتهای مردان ثبت شده و زنان یا اصلاً دیده نشده اند و یا بسیار کم مورد توجه قرار گرفته اند؛ در حالی که مورخانی که به تاریخنگاری زنان میپردازند، معتقدند که این غفلت را باید تصحیح کرد و در تعریف خاص تاریخ به عنوان تجربه نخبگان مرد باید بازنگری صورت گیرد. اگر تاریخ شرح تجربهی بشری است، و بشر مرکب از زن و مرد، پس باید تجربهی تاریخی هر دو ثبت شود. تاریخنگاری زنان به نقد غیبت زنان از تاریخ میپردازد و از طریق حفاری فرهنگی به گزارش این نیمه فراموش شده میپردازد. واژهی حفاری فرهنگی به قلت منابع در مورد زنان اشاره دارد. ولی البته به این معنا نیست که بگوییم که به دلیل عدم وجود منابع مکفی، تاریخنگاری زنان به جایی نخواهد رسید. اگر همان طور که خانم دکتر اتحادیه فرمودند، جست و جو کنیم، این منابع پیدا میشوند. ضمن این که اگر با رویکرد جدید به همان منابع گذشته هم رجوع کنیم، میتوان به موارد زیادی دست یافت و تاریخ زنان را احیا کرد. نمونهی خوب این بازنگری و بازخوانی منابع، کار خانم افسانه نجم آبادی در مورد دختران قوچان است. وی منبع جدیدی پیدا نکرده است و همان منابع گذشته را با رویکردی جدید بازخوانی کرده است. وی با نگاهی زنورانه به این منابع مینگرد. به همین علت است که اگر تاریخ زنان را زنان، خود، بنویسند، شاید بهتر باشد چرا که در تاریخنگاری مردانه، زن هم چنان «ابژه»، «موضوع» و «دیگری» است و تنها در تاریخنگاری زنان دربارهی زنان است که رابطهی سوژه و ابژه، از یک رابطهی بیرونی به یک رابطهی درونی استحاله مییابد. در منابع تاریخی ما، در علل و اسباب مشروطیت به چوب زدن تجار، کشته شدن عبدالحمید و مسائل دیگر اشاره شده است، ولی به دختران قوچان که آن تنفر شدید را از استبداد موجب شد، اشاره نشده است در حالی که به گفتهی خانم نجم آبادی، این حادثه بخشی از مفاهیم نظم نو سیاسی مثل صدای مجلس به عنوان صدای ملت یا بحث تساوی گدا و شاه در مقابل قانون و ماهیت مسئولیت وزرایی در برابر مجلس و... را شکل داد.
قادری:
در مورد منابع زنان به نظرم چیزی که از قلم افتاد شرح حالهای زنان بود. به هر حال زنانی بودند که زندگی نامه و یا سفرنامه نوشته اند. و مضامین این شرح حالها میتواند جالب و قابل استفادهی فراوان در تاریخنگاری زنان باشد. خانم دکتر اتحادیه اگر در این مورد توضیحی دارید، بفرمایید.اتحادیه:
البته شرح حالهای زنان بسیار معدود هستند. شرح حالهای مردان ما هم بیشتر سیاسی و غالباً تقلیدی از غرب است. من خود در حال نوشتن زندگی نامهی مادر دکتر محمد مصدق، عزیزالسلطنه، هستم. از این زن که سواد بسیار متوسطی هم دارد، 15 نامه باقی مانده است. با این که این زن شخصیت بانفوذی دارد، اما نمیتوان چندان دربارهی او نوشت، جز این که مادر دکتر مصدق است، خواهر فرمانفرماست، بیمارستان موقوفهی نجمیه را بنا نهاده، خانه دار بوده و بچهها را بدون پدر بزرگ کرده است؛ ولی دیگر موضوع جالب توجه و یا بدیعی در زندگی وی وجود ندارد. و برای نوشتن زندگی وی باید از زندگی برادر، پسر و پسر برادرش استفاده کنیم.محظور دیگری که در نامهها و شرح حالهای زنان دیده میشود این است که زن نمیتواند مانند مرد خود را معرفی و مطرح کند و بسیاری مسائل را باید کتمان کند. البته این امری فرهنگی است.
حتی در مورد زنان بسیار شاخصی مانند محترم اسکندری هم شاید نتوان بیش از یک پاراگراف نوشت. اما مورخ باید همیشه در جست و جوی منابع تازه باشد.
مسأله دیگر در مورد شرح حالها این است که بسیاری آن را تاریخ نمیدانند و بیشتر باید در مسائل اجتماعی دنبال ردپای زنان گشت. مثلاً اولین مدرسههای دخترانه مدیر و معلم داشته اند. آیا کسی تاکنون به این زندگی این معلمان و مدیران یا اقداماتی که انجام داده اند، پرداخته است؟ هر چه به این موارد بیشتر توجه کنیم، حتماً منابع بیشتری خواهیم یافت.
قادری:
اما مسأله فقط یافتن منابع نیست، روش نگارش هم مهم است. خانم دکتر فصیحی جنابعالی در بخش اول سخنانتان به تاریخچهی تاریخنگاری زنان اشارهی کوتاهی فرمودید. لطفاً در مورد تاریخنگاری زنان در جهان و ایران توضیحات بیشتری بدهید و در مورد روشهای تاریخنگاری زنان چه نظری دارید؟فصیحی:
تاریخنگاری زنان در دنیا، خیلی وقت است که آغاز شده و تأثیرات آن به ما هم رسیده است. از دهههای 1960 بود که مسألهی زنان و واقعیات زندگی گذشتهی آنها در مرکز توجهی جدی قرار گرفت در همین مدت، مورخان غربی، از دورهی باستان تاکنون اروپا، اسناد و مدارک فراوانی جمع آوری کرده اند. مثلاً مدارکی از همسران امپراطوران دورهی باستان. تلاشهای آنان در این راستا، مجموعهای از مقالات، آمارها و تک نگاریها را شامل میشد که به احیای تاریخ زنان یاری رساند. این مورخان رویکردها و روشهای جدیدی به کار برده اند. این نوع تاریخنگاری در حقیقت نقد تاریخنگاری سنتی بود. گرچه قبل از تاریخ نگاری زنان هم نقد تاریخنگاری سنتی را در مکاتبی مانند آنال، در کار جمعیت شناسان فرانسوی و انگلیسی، در آثار بازنگرش گرها، گروهی که هم منابع را بازنگری کردند و هم شیوهها را و هم این که به زندگی طبقهی فرودست پرداختند و نیز در کار مارکسیستها که تحلیل تاریخ را با رویکرد اقتصاد سیاسی به عهده گرفتند و روشها و مضامین تازهای در تاریخ به وجود آوردند، داشته ایم. مورخین فمنیست این نظرگاههای جدید را برای موضوعات خود به کار گرفتند. به طور مثال از چارچوب نظری مارکسیسم برای توضیح استثمار و ستم استفاده کردند و آن را الگویی برای فهم تجربهی زنان قرار دادند. در این چارچوب نظری، سرمایه داری خصوصی را منشأ ستم به زن میشمردند و یا سرمایه داری صنعتی را با تفکیک جنسیتی و قرار دادن زنان در ردهی دوم از نظر کار و کم بودن حقوق و دستمزد، عامل ستم به زن دانستند. البته در انتها به این نتیجه رسیدند که جهت گیری مارکسیسم نیز مردانه است. فرضیات و تعاریف مربوط به سیستم مارکسیستی، هیچ پیش بینیای برای کار بی مزدی که زندگی روزانهی زنان را پر میکند، ارائه نمیدهد. منشأ ستم به زن، تنها شرایط اقتصادی و تاریخی نبود. صور ستم دیگری نیز غیر از مالکیت خصوصی و طبقه وجود داشت. بنابراین موخین به رویکرد جدیدی نیاز داشتند تا بتواند به این سؤالات اساسی در تاریخ زنان پاسخ دهد که این سیستم نابرابری از چه زمانی آغاز شد؟ خاستگاه انقیاد آنان کجا بود و چرا تا دورهی اخیر هم چنان ادامه یافته است؟ اگر تاریخ را زنان مینوشتند چه اتفاقی میافتاد؟ این بود که به مطالعه جنسیت و تأثیر آن در تاریخ توجه کردند. مفهوم جنس اولین بار توسط ژان کِلی و نیز مورخ دیگری به نام ناتالی زمون دیویس در آمریکا مطرح شد و سپس توسط مورخین دیگر در کنار مقولهی نژاد و اقلیت ها، وارد تحلیل تاریخی شد. تاریخ جدید عمدتاً روی تغییر ماهیت روابط بین جنسها تمرکز میکرد. بنابراین آنها دوگانگیهایی را که در تفکر سنتی در مناسبات جنسیتی وجود داشت، عمیقاً به چالش کشیدند. از جمله دوگانگی بین طبیعت و تربیت یا طبیعت و فرهنگ، دوگانگی بین کار و خانواده و دوگانگی بین حوزهی خصوصی و حوزهی عمومی.این مورخین این نکته را دریافتند که در طول تاریخ بوده اند کسانی، چه مرد و چه زن که به خاطر مذهب یا رنگ پوست یا نژاد از تاریخ حذف شده است؛ اما هیچ مردی به خاطر جنسش یعنی مرد بودنش از تاریخ حذف نشده است، در حالی که در مورد زنان این اتفاق افتاده است.
قادری:
به زنان توجه نشده است یا حذف شده اند؟فصیحی:
نه حذف شده اند. بسیاری از موراد را ننوشته اند و یا بسیار سریع از آن گذشته اند. چون وظایف زن را تنها در حوزهی خانه میدانستند، اصلاً ارزش تحقیق برای او قائل نشده اند.قادری:
پس در واقع به زنان توجه نشده. نه این که چیزی وجود داشته باشد و حذف شده باشد.فصیحی:
ولی در این زمان که زنان شروع به نوشتن کرده اند، امید است که به موارد بیشتری از تاریخ زنان دست پیدا کنیم. این مورخین از طریق بررسی نامههای خصوصی زنان، نامههایی که به روزنامهها نوشته اند، شرح حال ها، اسنادی مانند عقدنامهها و وقف نامهها و اسناد معاملاتی و تجاری، سعی میکنند به نکات بیشتر و تازهتری دست پیدا کنند. این تاریخنگاری هم در موضوع، هم در روش و هم در رویکرد جدید است.اتحادیه:
حتی اگر به این نگارشهای جدید نتوان عنوان تاریخ زنان اطلاق کرد، میتواند موقعیت زنان را در یک دورهی تاریخی مشخص کند. حتی اگر قوانین دورههای مختلف را بخوانید میبینید در مورد زنان موارد بسیاری هست. گاه در قانون اختیاراتی به زنان داده شده است که خود زنان از آن آگاه نبوده اند و شاید خانواده مانع آگاهی ایشان بدان میشده است به آن آگاه شوند. مثلاً در حقوق اسلامی، زن حق انجام همه گونه معاملات تجاری را دارد. میتواند خرید و فروش کند، قرض کند و قرض بدهد، اجاره بدهد و اجاره کند و دیگر مسائل مالی و اقتصادی. و در آنها فرقی با مرد ندارد. ولی ممکن است شوهر یا پدر فلان زن اجازه ندهد که او ملک خود را اجاره دهد یا بفروشد. اما در حقوق فردی و خانوادگی، قانون هم محدودیتهایی برای او قائل شده است.قادری:
پس زن از تاریخ و منابع حذف نشده است. ولی چون مورخین مرد بوده اند، به زن توجه نشده است. اکنون در مورد تاریخ زنان در ایران چه کارهایی انجام شده است؟فصیحی:
کارهایی در حوزههای مختلف حقوقی - اجتماعی در مورد زنان انجام شده است اما در حوزهی تاریخ به نسبت زمینههای دیگر کار کمتری صورت گرفته است. در داخل کشور، بررسی و مطالعات تاریخی در حال انجام هستند. برخی از نتایج آن را به صورت چاپ خاطرات، اسناد، کشف منابع تازه و نگارش شرح حالها میبینیم؛ اما اینها بیشتر جنبهی توصیفی دارد، کتاب یا تحقیق آکادمیکی که تحلیلی باشد و با مقولهی نقش جنس در تاریخ به تاریخنگاری زنان پرداخته باشد، بسیار اندک است. کارهای فعلی بیشتر از نوع جمع آوری اسناد و مدارک است که از لوازم اصلی تاریخنگاری زنان محسوب میشود و در نوع خود با ارزش است. در خارج از کشور اما کارهای تحلیلی صورت گرفته است. مثلاً خانم افسانه نجم آبادی، خانم میلانی، آقای توکلی طرقی و کسان دیگری، کارهای با ارزشی انجام داده اند. در داخل کشور، هنوز بیشتر مشغول جمع آوری اسناد و مدارک هستیم که به مقادیر قابل توجهی از این اسناد هم دست پیدا کرده ایم.اتحادیه:
به این هم توجه داشته باشید که مورخان زن ما از انگشتان دست هم تجاوز نمیکنند. ولی اکنون جوانان بیشتر به این مقولات میپردازند. و انجمنهایی مانند انجمن زنان پژوهشگران تاریخ در حال بررسی و پژوهش هستند و چندین همایش تاکنون برگزار کرده اند.قادری:
اما از آن جا که توجه به تاریخ زنان، سابقه چندانی ندارد، مبحث مهم و قابل توجه دیگر بررسی نوشتههای زنان است. نوشتههای رسمی و جدی زنان از دوران مشروطه آغاز میشود. تا قبل از آن، حتی از زنان روشنفکر و تحصیل کرده یا اشراف زاده هم، کمتر نوشتههای رسمی به دست آمده است. به همین علت در این بخش بحث، به بررسی نوشتههای زنان در دوران مشروطه و پهلوی اول از دو منظر ویژگیهای نوشتاری زنان و مضامین مورد توجه زنان میپردازیم. خانم دکتر اتحادیه در موردی از سفرنامهها صحبت کردید. اگر ممکن است اشارهای به این مورد داشته باشیم تا بعد در مورد دو منظر مذکور در خدمت دکتر عاملی باشیم.اتحادیه:
یک سفرنامه از دورهی ناصرالدین شاه از یک خانم در دست است که هویت او چندان هم مشخص نیست. ولی سفرنامه او بسیار جالب است. این خانم اهل کرمان بوده است و شرح سفر خود را به حج مینویسد. وی از کرمان به هند و از مسیر هند به حج و بعد عتبات عالیات میرود و سپس وارد تهران میشود. او در تهران یک سال ماندگار میشود و با دربار ناصرالدین شاه هم رفت و آمد دارد. نکتههای جالبی در سفرنامهی او دیده میشود که در سفرنامهی هیچ مردی دیده نشده است. مثلاً توصیف بسیار جالبی از عروسی اعتضادالسلطنه دارد. هدایا، تدارکات و جزئیات عروسی را خاطر نشان میکند. قبل از آن فقط توصیفی از عروسی تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه، به قلم خود او داریم. یا مثلاً در سفر به حج مینویسد که آب را در مشک میآورند و ما همه نجس و کثیف هستیم. در هیچ یک از سفرنامههای مردان به مسائل بهداشتی توجه نشده است. و این یک دیدگاه کاملاً زنانه است. این سفرنامه بسیار استثنایی است. البته این زن کم سواد هم هست و گاه نوشته هایش چندان مفهوم نیست. البته تاج السلطنه هم انشای خوبی ندارد و گاه مفهوم نمینویسد. در این سفرنامه نکتههای اجتماعی جالبی از زندگی زنان مانند مراسم شیرینی پزی یا دوختن لباس توسط زنان دیده میشود.قادری:
خانم دکتر عاملی لطفاً در مورد ویژگیها و مضامین نوشتههای زنان بفرمایید.عاملی:
نقطهی شروع نوشتههای زنان، شرح حال نویسی است. بعد نامهها و سفرنامه ها. همه ی این نوشتهها در حقیقت هستهی اولیهی داستان نویسی زنان ایرانی هستند.در نوشتههای اولیه زنان، وجه توصیفی غالب است. یعنی انکار دارند داستانی را شرح میدهند. هر سه سفرنامهای که از دورهی قاجار از زنان به دست ما رسیده است، در مورد شرکت در مراسم عروسی در یک شهر دیگر است و بخش اعظم آنها را توصیفات مراسم و تدارکات تشکیل میدهد. نکتهی جالب توجه دیگر این است که نرخ همهی اجناس مصرفی را هم ذکر میکنند و از مسائل بهداشتی میگویند. مسألهی مهم دیگر، القاب و عناوین زنان است که در اسناد رسمی موجود نیست، ولی در این سفرنامه ها، نام همهی زنان با القاب و عناوینشان آمده است. تا آخر دورهی ناصری، زنان فقط با اسم مستعار خوانده میشوند، ولی در این سفرنامهها نام و القاب آنها موجود است.
در نامههای به دست آمده هم، مانند نامههای مهد علیا یا زنان ناصرالدین شاه، همین وجه توصیفی غالب است، به طوری که میتوان یک پاراگراف آن را به مثابه یک داستان کوتاه در نظر گرفت.
پس از این دوره، در دورهی انقلاب مشروطیت، شاهد تألیف مقالات از سوی زنان هستیم که دیگر وجه توصیفی ندارد. و در عرصهی عمومی روزنامهها و مجلات مطرح شده است. تا قبل از این نوشتههای زنان مختص مجامع خصوصی و محافل زنانه بود.
اما در سبک نوشتاری زنان، از دورهی ناصری تا دورهی مشروطه تحولی در سبک نوشتاری ایشان به وجود آمد. در دورهی ناصری به علت خصوصی بودن نوشتهها و وارد نشدنشان به عرصهی عمومی، نوشتهها بیشتر توصیفی و شرح عواطف و احساسات هستند. به علت کم تجربگی در نوشتن، غطهای املایی و انشایی در نوشتههای زنان این دوره زیاد است. از ترکیبات و اصطلاحات عامیانه بسیار استفاده میکردند و نثرشان به ادبیات گفتاری نزدیکتر است تا نوشتاری. صراحت و بی پروایی زیادی در این نوشتهها دیده میشود که نشان دهندهی تعلق این نوشتهها به حیطهی خصوصی است.
در دورهی مشروطه، با وجود فاصلهی زمانی کم، به علت وارد شدن به حیطهی عمومی و اجتماعی، تغییرات فاحش در سبک و زبان نوشتههای زنان دیده میشود. از این زمان، نوشتههای آنان بیشتر شکل تحلیل و استدلال میگیرد و زبان پاکیزه میشود. نامههایی که زنان به روزنامههای عهد مشروطه نوشته اند، برای به دست آوردن حق آموزش و تربیت و تعلیم استدلال میکنند و برای زیباتر کردن کلام، از اشعار و احادیث شاهد میآورند. یک ویژگی نوشتههای زنان در دورهی مشروطه استفاده از ضمیر و فعل مخاطب (دوم شخص) است. گویی خواننده را به متن میکشانند. بیشتر نامههای ایشان چنین شروع میشود: ای برادرانی که خون خود را ریخته اید و مشروطیت را حاصل کرده اید... در این دوره، غلطهایی املایی و انشایی زنان به مقدار چشمگیری کاهش پیدا میکند. هم چنین مانند نوشتههای مردان، به پارسی نویسی هم توجه میشود. عفت کلام در این نوشتهها کاملاً رعایت میشود و نوعی پرده پوشی در کلام آنان دیده میشود که حاصل ورود به حوزهی آمیختگی زن و مرد در اجتماع است.
اما در مورد مضامین این نوشته ها: برخی مضامین بین زنان و مردان مشترک است ولی برخی دیگر تنها به زنان اختصاص دارد. به طور مثال، در دورهی مشروطه مضامین مشترک بیشتر است. در روزنامههای این دوره هم توجه به ارتقای سطح اجتماعی زنان زیاد است و حتی شاعران مرد حتماً سرودهای در مورد زنان دارند. مسألهی مهم دیگر همراهی مردان مشروطه خواه با زنان برای احقاق حقوق ایشان است؛ بدون این همراهی کوشش زنان به ثمر نمی رسید.
مضامین مشترک بین زنان و مردان در روزنامههای عصر مشروطه موارد زیر است: 1- وضعیت نامطلوب زن در خانه و خانواده 2- سوادآموزی زنان (البته توجه به سواد زنان برای تربیت بهتر فرزندان و نه ورود به امور اجتماعی و بازار کار) 3- اخبار پیشرفت زنان در دیگر کشورها 4- تأثیر عدم پیشرفت زنان بر عدم پیشرفت ایران و جایگاه آن در میان دیگر ممالک میتوان چنین گفت که در این دوره قصد این است که جایگاه زن در خانه، بدون ورود وی به عرصهی اجتماع یا بازار کار، وضعیت بهتر و مناسبتری بیابد.
اما مضامین خاص زنان: 1- تأسیس مدارس دخترانه 2- بهداشت خانواده یا حفظ الصحه زنان و کودکان 3- مبارزه با خرافات 4- توجه به حفظ حجاب و تأکید بر رعایت حدود روابط مرد و زن از دیگر مضامین نوشتههای زنان در روزنامههای عصر مشروطه است. مسألهی اجتماعی که زنان در آن دوره بسیار از آن حمایت کردند، حمایت از منسوجات داخلی و عدم استفاده از پارچههای وارداتی بود.
می توان گفت در این دوره، روزنامههای زنان پایه گذار مسائل فردی و خانوادگی بوده اند. تا قبل از تأسیس روزنامههای زنان، چیزی در مورد روابط زن و شوهر، مادر و فرزند و رفتار در خانواده و مسائلی از این دست نمیبینیم. زنان در این روزنامه ها، رفتار انقلابی نداشتند، بلکه با حفظ سنت ها، خواستار اصلاحات گام به گام در روابط خانوادگی و معضلاتی مانند چند همسری بودند.
یک تفاوت مهم دیگر بین دورهی مشروطه و دورهی ناصری، تعلق نویسندگان زن دورهی ناصری به طبقهی اشراف است. ولی در دورهی مشروطه زنان طبقه متوسط هم به سواد و نوشتن دست مییابند و به نیازهای زنان به طور عام توجه میکنند.
در حقیقت میتوان تحول ادبیات زنان را مانند تحول اجتماعی آنان دانست. همچنان که زنان از حرمسراها خارج شدند و به اجتماع راه یافتند، نثر ایشان هم از حیطهی دربار و حرمسرا خارج شد و وارد حیطهی عامهی مردم شد.
فصیحی:
من یک مطلب اضافه کنم. اگر بخواهیم یک واژه برای شیوهی نگارش زنان در این دوره به کار ببریم، میتوان آن را پاکیزه و مؤدبانه خواند. چنان که حتی وقتی انتقادی از مردان میشود با کلماتی مثل برادران غیور وطن توأم است که جنبهی تحقیر وتخریب پیدا نکند. از نظر مضمون هم مترقی است. در تاریخنگاری زنان در دنیا 3 مضمون عمده بحث میشود: دوگانگی بین فرهنگ و طبیعت، دوگانگی بین کار و خانواده و دوگانگی بین حوزهی عمومی و حوزهی خصوصی. جالب این است که این سه مضمون، با توجه به توضیحات خانم دکتر عاملی، در نوشتههای زنان عصر مشروطه هم به چشم میخورد.قادری:
میدانیم که در تاریخنگاری زنان، هنوز در گامهای اول هستیم. در پایان جلسه اگر در مورد بهبود و پیشرفت تاریخنگاری زنان صحبتی دارید بفرمایید.اتحادیه:
این نکاتی که دکتر عاملی مطرح کردند، نشان میدهد که از همان منابعی که بارها و بارها خوانده شده، باز هم میتوان مطالب جدیدی در مورد زنان پیدا کرد. در روزنامههای این دوره میتوان به موارد بسیار برخورد. چه در مقالات و چه در اخبار و آگهی ها. بنابراین من بازهم علاوه بر جست و جوی منابع جدید، به بازخوانی منابع گذشته تأکید میکنم.فصیحی:
بارها مطرح کرده ایم که در دانشگاهها دو واحد به تاریخنگاری زنان اختصاص دهند. چون دانشگاه مرکزی است که میتواند و باید به کشف اسناد، منابع تازه و استفاده از رویکردهای جدید در تحلیل تاریخ کمک کند. دانشجویان علاقه مند میتوانند به تحقیق در این موارد بپردازند و ادبیاتی در این زمینه شکل بگیرد. ما رشتههای مطالعات زنان در دانشگاههای مختلف داریم؛ ولی این رشته ها؛ رویکرد تاریخی ندارند و بیشتر به وضعیت فعلی زنان در زمینههای مختلف میپردازند. اختصاص دو واحد دانشگاهی به تاریخنگاری زنان، میتواند به توسعهی مطالعات تاریخی زنان منجر شود.قادری:
با تشکر از اساتید محترم و وقتی که در اختیار ما گذاشتند.پینوشتها:
1- استاد بازنشسته گروه تاریخ دانشگاه تهران
2- عضو هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه الزهرا
3- عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی جهاد دانشگاهی
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 127، صص 22-33.