ارزیابی سروده‌های نظامی گنجه‌ای

حکیم ابومحمّد الیاس بن یوسف نظامی، بزرگ‌ترین شاعر داستان سرای بزمی و یکی از ارکان شعر فارسی، در گنجه به دنیا آمد، در همان جا نشو و نما یافت و به کمال رسید و پس از مرگ در همان جا مدفون شد. دوران حیاتش هفت
سه‌شنبه، 16 تير 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارزیابی سروده‌های نظامی گنجه‌ای
 ارزیابی سروده‌های نظامی گنجه‌ای

 

نویسنده: دکتر سیدمحمد ترابی




 

حکیم ابومحمّد الیاس بن یوسف نظامی، بزرگ‌ترین شاعر داستان سرای بزمی و یکی از ارکان شعر فارسی، در گنجه به دنیا آمد، در همان جا نشو و نما یافت و به کمال رسید و پس از مرگ در همان جا مدفون شد. دوران حیاتش هفت دهه از قرن ششم و چند سالی از دهه‌ی اول قرن هفتم را در برگرفت و مشهور است که او تمامی این هفتاد و چند سال عمر خود را، جز یک سفر کوتاه به دعوت قزل ارسلان به یکی از شهرهای نزدیک، باقی در گنجه گذراند. گنجه از شهرهای زیبای ایران در شمال رود ارس و نزدیک به شماخی و شروان بود که در عهد قاجار و در جنگ‌های ایران و روس‌ از ایران جدا شد و اینک در شمار شهرهای جمهوری‌ای است که نمی‌دانم به چه دلیل آذربایجان خوانده شده است. شاهکارهای شعر نظامی مثنوی‌های داستانی پنجگانه اوست که گاهی خمسه و گاهی پنج گنج نامیده شده و این افزون بر حدود بیست هزار بیتی است که به قول دولتشاه دیوان او را تشکیل می‌داده است.

درست است که داستانسرایی در ادب فارسی پیش از نظامی شروع شده بود و بزرگانی چون رودکی، عنصری، اسعد گرگانی و دیگران داستان‌های رایج در عهد خود را به نظم کشیده بودند، امّا همچنان که فردوسی در حماسه و داستان‌های رزمی، مولوی در مثنوی و غزل عرفانی، سعدی در غزل عاشقانه و حافظ در غزل عارفانه - عاشقانه سرآمد تمامی گویندگان در این انواع شعر شدند، نظامی نیز گوی سبقت را در سرودن حکایت‌های بزمی و عاشقانه و مخزن الاسرار از همه گویندگان پیش و پس از خود بُرد چنان که اگر چه شمار مقلّدان او به صد می‌رسد هیچ یک از آن‌ها نتوانست بعد از آن جای خالی او را پُر کند. شعر نظامی را در تقسیم بندی ارسطویی از شعر باید شعر «تمثیلی» یا «دراماتیک» خواند در برابر انواع حماسی و غنایی، که در تاریخ ادبیات ایران و در قلمرو زبان فارسی در خارج از مرزهای سیاسی ایران قهرمان نوع اوّل فردوسی است، قهرمانان نوع دوم به اشتراک مولوی و سعدی و حافظند و قهرمان نوع سوم فقط نظامی است. سخنش منتخب و برگزیده، الفاظش در نهایت تناسب و زبان شعرش ساده و روان است. ترکیبات نو و تخیلات بدیع و توصیفات دقیق از ویژگی‌های سخن اوست. در استفاده از تشبیه و استعاره و مجاز دستی توانا دارد و از آن‌هاست که به گفته همنام سمرقندی خود یعنی نظامی عروضی به آسانی قادر است «معنی بزرگ را خُرد گرداند و معنی خُرد را بزرگ»، به طوری که اگر داستان‌های منظوم او را از صورت شعر به نثر برگردانیم آنچه باقی می‌ماند چنگی به دل نخواهد زد. با وجود سادگی مضامینِ شعرش و روانیِ لفظ و معنا، استاد صفا به راستی فرموده‌اند: «عیبی که بر سخن او می‌گیرند آن است که به خاطر یافتن معانی و مضامین جدید گاه چنان در اوهام و خیالات غرق شده، و یا برای ابداع ترکیبات جدید گاه چندان با کلمات بازی کرده است که خواننده‌ی آثارش باید به زحمت و با اشکال بعضی از ابیات وی را که اتفاقاً عدّه‌ی آن‌ها کم نیست، درک کند.» (1) استفاده از لغات و ترکیبات عربی و اصطلاحات علمی و اندیشه‌های فلسفی هم بر دشواری و دیریابی معانی و مفاهیم سخن او در بعضی از ابیات افزوده است. با این همه نظامی را باید از سرایندگانی به شمار آورد که شعرشان زود به دل می‌نشیند و در حافظه می‌ماند. از میان مقلّدان بسیار او امیرخسرو از باقی موفق‌تر به نظر می‌رسد و سخنش از همه نزدیک‌تر به اوست هر چند که خواجو و جامی و وحشی و قاسمی گنابادی هم با کمی اختلاف پس از امیرخسرو قرار می‌گیرند. مثنوی‌های پنج‌گانه‌ی او به ترتیبِ آفرینش عبارتند از: مخزن الاسرار در مواعظ و حِکَم (ح 570 هـ)، خسرو شیرین در عشق بازی خسرو پرویز با شیرین دختر شاه اَرمن (576 هـ)، لیلی و مجنون در ماجرای عشقِ بی فرجام مجنون و لیلی (588 هـ)، هفت پیکر که هفت گنبد و بهرام نامه هم خوانده شده، در داستان بهرام پنجم پادشاه ساسانی از کودکی و جوانی تا رسیدن به سلطنت و ماجراهای او با هفت دختر از هفت اقلیم (593 هـ)، و بالاخره اسکندرنامه در دو بخشِ «شرف نامه» و «اقبال نامه». در شرف نامه داستان اسکندر از هنگام ولادت تا فتح ممالک و مراجعتش به روم، و در اقبال نامه از مقامات معنوی اسکندر مانند پیغمبری او و سخنان حکیمانه‌اش با حکیمان و فیلسوفان بزرگ و پایان روزگار آن حکما سخن گفته است و آن را پیش از سال 607 هـ سروده و در آن سال در آن تجدیدنظر نهایی کرده است. نظامی در نظم داستان‌های مربوط به اسکندر قصد پیروی از فردوسی را داشته و شاید می‌خواسته با به نظم کشیدن آن هم کار ناتمام فردوسی را درباره‌ی اسکندر تمام کند و هم در نبرد با آن حکیم فرزانه قدرت و مهارت خود را در شاعری نشان دهد. امّا به نظر نگارنده از میان صاحب نظرانی که به داوری میان این دو حکیم سخنور پرداخته‌اند آن دسته پای در شاهراه حقیقت گذاشته که گفته‌اند فردوسی در نظم حماسه‌ی پهلوانی و داستان‌های رزمی بی مانند مانده است و نظامی در نظم افسانه‌ها و داستان‌های بزمی بی نظیر. از دیوان شعر او آن چه امروز باقی است کم‌تر از بیست هزار بیتی است که دولتشاه سمرقندی دیده و گفته است قصیده‌هایش به پیروی از سنایی و اغلب در حکمت و موعظه و غزل‌هایش معانی لطیف تغزلی دارد. از میان شاعران همعصر خود گویا تنها با خاقانی مصادقت و مکاتبت می‌ورزیده امّا شاهان معاصرش که لذت ستایش خود را در سخن شیرین نظامی چشیده اند فخرالدین بهرام شاه پادشاه ارزنگان، شمس الدین محمد ایلدگز، اخستان بن منوچهر پادشاه شروان، علاء الدین کرپ ارسلان پادشاه مراغه و برخی دیگر از امرای محلّی آذربایجان بودند. از اشعار اوست:


ای به ازل بوده و نابوده ما *** وی به ابد زنده و فرسوده ما
دَور جنیبت کش فرمان تُست *** سُفت فلک غاشیه گردان تُست
حلقه زن خانه به دوش توایم *** چو در تو حلقه به گوشه توایم
بی طمعیم از همه سازنده‌ای *** جز تو نداریم نوازنده‌ای
از پس تُست این همه امید و بیم *** هم تو ببخشای و ببخش‌ای کریم
چاره‌ی ما ساز که بی یاوریم *** گر تو برانی به که روی آوریم
داغ تو داریم و سگ داغ دار *** می‌نپذیرند شهان در شکار
هم تو پذیری که ز باغ توایم *** قمری طوق و سگِ داغ توایم
این چه زبان و چه زبان‌دانی است *** گفته و ناگفته پشیمانی است
دل ز کجا وین پر و بال از کجا *** من که و تعظیم جلال از کجا
جان به چه دل راه درین بحر کرد *** دل به چه گستاخی ازین چشمه خَورد
در صفتت گُنگ فرو مانده‌ایم *** من عَرَفَ الله فرو خوانده‌ایم
چون خجلیم از سخن خام خویش *** هم تو بیامرز به اِنعام خویش
پیش تو گر بی سر و پای آمدیم *** هم به امید تو خدای آمدیم
یار شو‌ ای مونس غمخوارگان*** چاره کن ‌ای چاره‌ی بی چارگان
قافله شد واپسی ما ببین ***‌ای کسِ ما بی کسی ما ببین
بر که پناهیم تویی بی‌نظیر *** در که گریزیم تویی دستگیر
جز در تو قبله نخواهیم ساخت *** گر ننوازی تو که خواهد نواخت
دست چنین پیش که دارد که ما * **زاری از این بیش که آرد که ما
درگذر از جرم که خواهنده‌ایم *** چاره‌ی ما کن که پناهنده‌ایم
ای شرف نام نظامی به تو *** خواجگی اوست غلامی به تو
نُزل تحیّت به زبانش رسان *** معرفت خویش به جانش رسان
عمر به خشنودی دل‌ها گذار *** تا ز تو خشنود شود کردگار
سایه‌ی خورشید سواران طلب *** رنج خود و راحت یاران طلب
دردستانی کن و درماندهی *** تات رسانند به فرماندهی
گرم شو از مهر و ز کین سرد باشد *** چون مه و خورشید جوانمرد باش
هر که به نیکی عمل آغاز کرد *** نیکی او روی بدو باز کرد
گنبد گردنده ز روی قیاس *** هست به نیکی و بدی حق شناس
پای مسیحا که جهان می‌نبشت *** بر سر بازارچه‌ای می‌گذشت
گرگ سگی بر گذر افتاده دید *** یوسفش از چه به در افتاده دید
بر سر آن جیفه گروهی قطار *** بر صفت کرکس مردار خوار
گفت یکی وحشت این در دماغ *** تیرگی آرد چو نفس در چراغ
وان دگری گفت نه بس حاصل است *** کوری چشم است و بلای دل است
هر کس از آن پرده نوایی نمود *** بر سر آن جیفه جفایی نمود
چون به سخن نوبت عیسی رسید *** عیب رها کرد و به معنی رسید
گفت ز نقشی که در ایوان اوست *** دُرّ به سپیدی نه چو دندان اوست
عیب کسان منگر و احسان خویش *** دیده فرو کن به گریبان خویش
لیلی ز سریرِ سربلندی *** افتاد به چاه دردمندی
شد چشم زده بهار باغش *** زد باد طپانچه بر چراغش
گشت آن تن نازک قصب‌پوش *** چون تار قصب ضعیف و بی توش
تب لرزه شکست پیکرش را *** تبخاله گزید شکرش را
بالین طلبید زاد سروش *** وز سرو فتاده شد تذروَش
بر مادر خویش راز بگشاد *** یکباره در نیاز بگشاد
کای مادر مهربان چه تدبیر *** کآهو بره زهر خورد با شیر
در کوچگه اوفتاد رختم *** چون سُست شدم بگیر سختم
خون می‌خورم این مهربانیست *** جان می‌کنم این چه زندگانیست
چندان جگر نهفته خوردم *** کز دل به دهن رسید دردم
چون جان ز لبم نفس گشاید *** گر راز گشاده گشت شاید
چون پرده ز راز برگرفتم *** بدرود که راه در گرفتم
در گردنم آر دست یکبار *** خون من و گردن تو زنهار
کان لحظه که جان سپرده باشم *** وز دوری دوست مرده باشم
آراسته کن عروس‌وارم *** بسپار به خاک پرده‌دارم
آواره‌ی من چو گردد آگاه *** کآواره شدم من از وطنگاه
دانم که ز راه سوگواری *** آید به سلام این عماری
چون بر سر خاک من نشیند *** مه جوید لیک خاک بیند
بر خاک من آن غریب خاکی *** نالد به دریغ و دردناکی
یارست و عجب عزیز یاریست *** از من به بر تو یادگاریست
از بهر خدا نکوش داری *** در وی نکنی نظر به خواری
آن دل که نیابیش بجویی *** وان قصه که دانیش بگویی
من داشته‌ام عزیزوارش *** تو نیز چو من عزیز دارش
گو لیلی از این سرای دلگیر *** آن لحظه که می‌برید زنجیر
در مهر تو تن به خاک می‌داد *** بر یاد تو جان پاک می‌داد
در عاشقی تو صادقی کرد *** جان در سر کار عاشقی کرد
احوال چه پرسی‌ام که چون رفت *** با عشق تو از جهان برون رفت
تا داشت در این جهان شماری *** جز با غم تو نداشت کاری
وان لحظه که در غم تو می‌مُرد *** غم‌های تو راه توشه می‌برد
و امروز که در نقاب خاکست *** هم در هوس تو دردناکست
چون منتظران در این گذرگاه *** هست از قبل تو چشم بر راه
که می‌داند که این دیر کهنسال *** چه مدت دارد و چون بودش احوال
به هر صد سال دوری گیرد از سر *** چو آن دَوران شد آرد دَور دیگر
نماند کس که بیند دَور او را *** بدان تا در نیاید غَور او را
به روزی چند با دَوران دویدن*** چه شاید دیدن و چِتوان شنیدن
ز جَور و عدل در هر دور سازیست *** درو داننده را پوشیده رازیست
نمی‌خواهی که بینی جَور بر جَور *** نباید گفت راز دَور با دَور
شب و روز ابلقی شد تند زنهار *** بدین ابلق عنان خویش مسپار

پی‌نوشت‌:

1. تاریخ ادبیات در ایران، ج. 2، ص. 808.

منبع مقاله :
ترابی، سیّدمحمد؛ (1392)، نگاهی به تاریخ و ادبیات ایران (جلد اول) (از روزگار پیش از اسلام تا پایان قرن هشتم)، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
شصت و دومین دوره جایزه علمی البرز
شصت و دومین دوره جایزه علمی البرز
چرا باید به مردم لبنان و فلسطین کمک کنیم؟
چرا باید به مردم لبنان و فلسطین کمک کنیم؟
با چه رویی از ایران می‌خواهید دست از تشدید تنش بردارد؟
play_arrow
با چه رویی از ایران می‌خواهید دست از تشدید تنش بردارد؟
خلاصه دیدار الهلال ۳ - استقلال صفر
play_arrow
خلاصه دیدار الهلال ۳ - استقلال صفر
خلاصه دیدار پرسپولیس ۱ - الغرافه ۱
play_arrow
خلاصه دیدار پرسپولیس ۱ - الغرافه ۱
سردار پاکپور: ۸۰ درصد تیم تروریستی تفتان دستگیر شده‌اند
play_arrow
سردار پاکپور: ۸۰ درصد تیم تروریستی تفتان دستگیر شده‌اند
گفت‌وگو | ایستگاه خیابان روزولت، کتابی مسلح به فشنگ استدلال
play_arrow
گفت‌وگو | ایستگاه خیابان روزولت، کتابی مسلح به فشنگ استدلال
رقابت نزدیک هریس و ترامپ یک روز مانده به انتخابات آمریکا
play_arrow
رقابت نزدیک هریس و ترامپ یک روز مانده به انتخابات آمریکا
گفت‌وگو | تسخیر سفارت، واکنشی به سالها دخالت آمریکایی‌ها در امور داخلی کشور بود
play_arrow
گفت‌وگو | تسخیر سفارت، واکنشی به سالها دخالت آمریکایی‌ها در امور داخلی کشور بود
پخش زنده پرتاب ماهواره هدهد و کوثر در پژوهشگاه فضایی
play_arrow
پخش زنده پرتاب ماهواره هدهد و کوثر در پژوهشگاه فضایی
رفتار اسرائیل می‌تواند در نهایت به ایران هسته‌ای ختم شود!
play_arrow
رفتار اسرائیل می‌تواند در نهایت به ایران هسته‌ای ختم شود!
تاکید اژه‌ای بر جایگاه قوه قضاییه در فرهنگ عمومی
play_arrow
تاکید اژه‌ای بر جایگاه قوه قضاییه در فرهنگ عمومی
گفت‌وگو | سفارت آمریکا در امور داخلی ایران دخالت میکرد
play_arrow
گفت‌وگو | سفارت آمریکا در امور داخلی ایران دخالت میکرد
آغاز رتبه‌بندی ۱۰۰ هزار معلم بدون رتبه
play_arrow
آغاز رتبه‌بندی ۱۰۰ هزار معلم بدون رتبه
گفت‌وگو | ایهام در ایستگاه خیابان روزولت
play_arrow
گفت‌وگو | ایهام در ایستگاه خیابان روزولت