گرد آورنده: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت
برداشت هایی از بیانات امام خمینی (ره)
آن چیز مهمی که دول اسلامی را بیچاره کرده است و از ظل قرآن کریم دارد دور میکند، آن قضیه نژاد بازی است. این نژاد ترک است، باید نمازش را هم ترکی بخواند! این نژاد ایران است باید الفبایش هم چه جور باشد! آن نژاد عرب است، عروبت باید حکومت کند نه اسلام! نژاد آریایی باید حکومت کند. نه اسلام! نژاد ترک باید حکومت کند نه اسلام! این نژاد پرستی، که در بین آقایان حالا دارد رشد پیدا میکند و زیاد میشود و دامن میزنند به آن، تا ببینیم به کجا برسد. این نژاد پرستی که یک مسأله بچگانه است درنظر، و مثل این که بچه ها را دارند بازی میدهند، سران دول را دارند بازی میدهند: آقا تو ایرانی هستی! آقا تو ترک هستی! باید مملکت خودتان را چه بکنیم! غافل از آن نکته اتکایی که همه مسلمین داشتند. افسوس! افسوس! که این نکته - نقطه- اتکا را از مسلمین گرفتند و دارند میگیرند، و نمی دانم به کجا خواهد منتهی شد. همین نژاد بازی که اسلام آمد و قلم سرخ روی آن کشید، و مابین سیاه و ما بین سفید، ما بین ترک و ما بین عجم، ما بین عرب و مابین غیر عرب هیچ فرقی نگذاشت، و فقط میزان را تقوا، میزان را از خدا ترسیدن، تقوای واقعی، تقوای سیاسی، تقواهای مادّی، تقواهای معنوی، میزان را این طور قرار داد اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَاللهِ اَتقیکُم. ترک و فارس ندارد، عرب و عجم ندارد، اسلام نقطه اتکاست. قضیه نژاد بازی یک ارتجاعی است. آقایان ماها را مرتجع میدانند! لکن دارند به 2500 سال قبل - قهقهرا- پر میگردند؛ ما مرتجعیم؟!(1)من تکرار میکنم این که شما آقایان که در این مدت زحمت کشیدید پیش خدای تبارک و تعالی مأجور هستید. این که برای خدا باشد جایی نمیرود، هست، محفوظ است برای شما. هر چه که برای خدا باشد منسی نخواهد شد؛ محفوظ خواهد بود. برای خدا کار بکنید؛ از حالا به بعد هم برای خدا، برای سازندگی یک مملکتی که خراب است. همه چیزمان خراب و درهم و برهم [است]. و همه باید با هم با یکصدا این نهضت را نگذارید که به سستی بکشد، حفظ کنید. همه مکلفیم که حفظ کنیم این را. با این نهضت اسلامی ما تا این جا آمدیم و قدرتها را عقب زدیم؛ با این نهضت اسلامی باید سازندگی کنیم که حالا به بعد. یعنی همه با هم، همه با هم به جلو برویم. همه با هم به [سوی] یک تمدن صحیح، نه تمدن محمد رضایی! تمدن الهی، تمدن رسول الهی: آن که همه اقشار بشر را، سیاه و سفیدش را هیچ فرق نمیگذارد مگر این که به تقوا: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَیکُمْ میزان تقوا است، میزان انسانیت است. خداوند همه شما را تأیید کند.(2)
کاری بکنید که مقبول درگاه خدا باشید، این زحمتهای شما خدای نخواسته هدر نرود، و آن این است که به وظایف پاسداری عمل بکنید. و آن این است که خودتان پاسدار خودتان هم باشید. این جنود ابلیسی که به باطن انسان هجوم میکنند، پاسداری کنید نگذارید؛ ردشان کنید؛ طردشان کنید؛ نگذارید که وسوسه بکنند شیاطین، و خدای نخواسته یک عملی از شما صادر بشود که اجر شما را از بین ببرد. شما خیلی اجر دارید پیش خدا؛ نگذارید این از بین برود و من امیدوارم که همه طبقات این ملت در تحت لوای اسلام با رفاه، با سلامت، با سعادت، همه با سعادت باشند. اگر اسلام بیاید، در اسلام این حرفها نیست که این سفید است و آن سیاه و این کُرد است و آن لر است، آن روحانی است و آن چی؛ تقوا میزان است. اسلام اگر آمد، انسان باید از خودش فقط بترسد؛ نه از حکومت می ترسد؛ نه از ارتش اسلامی کسی میترسد؛ نه از ژاندارمریاش میترسد؛ نه از پاسبانش میترسد؛ نه از پاسدارش میترسد. هر کسی باید از خودش بترسد که اعمالش مبادا بد باشد.(3)
پیغمبر و همین طور سایر پیغمبرهای آسمانی اصلاً بنایشان بر این است که همه بشر را سعادتمند کنند، هیچ نظری ندارند که یک ناحیهای باشد و یک ناحیه دیگر. در عین حالی که خوب پیغمبر اکرم، عرب است و عربستانی است، لکن میفرماید هیچ عربی بر هیچ عجمی تَفوُّق ندارد؛ هیچ عجمی هم بر هیچ عربی. میزان اطاعت خدا و تقواست. وقتی این طور باشد، خوب، همه ما برادر هستیم و همه ما چه هستیم و با همه بشر خوب هستیم و میخواهیم اصلاح بشوند. منتها یک دستهای هستند که در مقابل یک همچون مطلبی که اسلام میخواهد همه را اصلاح بکند قیام میکنند و آدمکشی میکنند اینها؛ در مقابل آنها اسلام هم با قوّت و قدرت می ایستند و نابودشان میکند، از بین میبردشان، مثل یک غده سرطانی که باید عمل کرد و بیرونش کرد، و الاّ فاسد میکند. این اشخاصی که در آن جاها شلوغ کردند و مسلمانها و ارتش و اینها رفتند و آنها را از بین بردند؛ اینها همان غده سرطانی بودند که اگر اینها را میگذاشتند فردا میآمدند آذربایجان را چه میکردند و پس فردا میرفتند جاهای دیگر و سیستان و همه جا را خراب میکردند. اینها را باید از بین برد اما برادرها برادر هستند و من دعاگوی همه تان هستم.(4)
انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر دیگران که به اسارت دعوت میکنند قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بنده خدا باشند. و از این جهت است که مبارزات اجتماعی ما علیه قدرتهای استبدادی و استعماری آغاز میشود و نیز از همین اصل اعتقادی توحید، ما الهام میگیریم که همه انسانها در پیشگاه خداوند یکسانند. او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند. اصل برابری انسانها و این که تنها امتیاز فردی نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاکی از انحراف و خطاست؛ بنابراین با هر چیزی که برابری را در جامعه بر هم میزند و امتیازات پوچ و بی محتوا را در جامعه حاکم میسازد باید مبارزه کرد. البته این آغاز مسأله است و بیان یک ناحیه محدود از این اصل و اصول اعتقادی ما؛ برای توضیح و اثبات هر یک از بحثهای اسلامی، دانشمندان در طول تاریخ اسلام کتابه و رسالههای مفصلی نوشتهاند.(5)
اسلام برای همه است. اسلام از توده پیدا شده است و برای توده کار میکند؛ اسلام از طبقه بالا پیدا نشده است. پیغمبر اکرم از همین جمعیت پایین بود، از همین توی جمعیت پا شد و قیام کرد. اصحاب او از همین مردم پایین بودند؛ از این طبقه سوم بودند. آن طبقه بالا بالا مخالفین پیغمبر اکرم بودند. از همین توده پیدا شده است و برای همین جمعیت، همین ملت قیام کرده است و به نفع همین ملت احکام آورده است: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَیکُمْ؛ خدای تبارک و تعالی به طبقات نگاه نمیکند که این طبقه بالاست، این نخست وزیر است، این اعلیحضرت همایونی است، این نمیدانم چه است، این سردار است. نزد خدای تبارک و تعالی اینها هیچ مطرح نیست. در اسلام تقوا مطرح است. آن که تقوا دارد، هر که تقوایش زیادتر است، پیش خدا کرامتش زیادتر است. آن کارمندی که در کارمندیاش تقوا دارد، آن نخست وزیری که در نخست وزیری اش تقوا دارد، تقوای سیاسی دارد، آن وزرایی که تقوا دارند، در کارهایی که میکنند متقی هستند، با خدا هستند، آن رئیس جمهوری که تقوا دارد، الهی است. اینها کریمند. و اگر خدای نخواسته تقوا در کار نباشد، همه از نظر خدا منفیاند. آن روزی که بر ملت تقوا پیدا بشود ملت برومند است، کریم است، پیش خدا «اکرم» است؛ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَیکُمْ استثنا ندارد. پیغمبر اکرم برای این که اتقای ناس بود، اکرم ناس بود. امیرالمؤمنین برای این که بعد از رسول الله، اتقَی الناس بود، اکرم ناس بود. نَسَب و سَبَب، این حرفها توی کار نیست؛ تقوا درکار است. تقوا داشته باشید تا بر همه مشکلات غلبه بکنید. با خدا باشید و از هیچ چیز باک نداشته باشید. اتکال به خدا بکنید و ... از هیچ چیز نترسید.(6)
اگر بنا باشد که همان ترتیب علمی باشد، شما یک طبیب میخواهید درست بکنید، نظر به این که این طبیب چه جور باشد نیست؛ این طبیب فردا میشود یک کاسب! یک کاسبی که این طور کسب [کند] که یک مریض را معطل میکند برای این که ویزیت را زیاد بکند! خیلی طبیب خوبی درست شد، از حیث طب بسیار متخصص بود، اما چون اخلاق، اخلاق صحیح نبود، مهذب نشده بود، متقی نبود، خداشناس نبود، این طبیب مریض را معطل میکند، امروز یک نسخهای میدهد، با دواخانه هم میسازد که نسخه را هر چه گرانتر بدهد، این بیچاره را مبتلا میکند؛ این نسخه فایده نکرد فردا یک نسخه دیگر! باز همین، باز همین طبیب، خوب طبیبی بود، یعنی من حیث طبابت. یک مهندس درست میکنید؛ مهندس در علم خودش خیلی خوب بود؛ اما وقتی که میخواهد فرض کنید که یک نقشهای بدهد، یک [طرح] بدهد، با آن استادیهایی که دارد جوری میدهد که مفید و صحیح نباشد و منفعت طلبی باشد. و هکذا همه چیز. در قشر ما هم اگر بنا باشد که همین ملاّیی باشد، این ملاّ بسیار ملاّ خوبی است، بسیار آدم فهمیده ای است، کتاب و سنّت را بسیار خوب میفمد، اما اگر چنانچه تقوا در کار نباشد، همین فهم کتاب و سنّت موجب اعوجاج مردم میشود در سنت، یک جور سنّت را بیان میکند که منحرف بکند! در کتاب، یک جور کتاب را بیان میکند که منحرف بکند. بسیاری از این آدمهایی که منحرف کردند و میکنند جوانهای ما را، از اینها هست که در قشر شما و در قشر ما بودند و متّقی نبودند؛ الهی نبودند؛ خدایی نبودند. فقط توجه به این بوده است که مقام چه باشد. توجه به این بوده است که حقوق چقدر باشد. تربیت که کردند، تربیت یک اشخاصی را کردند از حیث دانشمندی. دانشمند، لکن دانشمند مضر؛ نه دانشمند مفید؛ نه مثل یک بازاری که اگر مفید هم نباشد، مضر نیست. یک فردی است که مضر است به جامعه.(7)
راهبردهای تصریحی:
1- درهر کاری میبایست تقوای الهی را پیشه کرد.2- تقوای الهی فقط مربوط به عبادات نیست بلکه تمام افعال فردی و اجتماعی افراد را در بر میگیرد.
نکته استنباطی:
1. تقوا عاملی است که میتوان آن را در حرکات و سکنات افراد یافت و بر اساس آن به درستی یا نادرستی راه آنان پی برد.پینوشت:
1. صحیفه امام (ره)، ج1، صص 377 و 378.
2. صحیفه امام (ره)، ج6، صص342 و 343.
3. صحیفه امام (ره)، ج8، ص 373 .
4. صحیفه امام (ره)، ج10، ص 33.
5. صحیفه امام (ره)، ج5، ص 388.
6. صحیفه امام (ره)، ج 6، صص 313 و 314.
7. صحیفه امام (ره)، ج 7، ص 471.
گردآوری: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت،(1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی(ره)، تهران: قدر ولایت، چاپ اول