گرد آورنده: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت
برداشت هایی از بیانات امام خمینی (ره)
یک وقت یک حرف داشتید که بگویند قانون اساسی فلان جایش اشکالی دارد، بیایید این اشکال را مثلاً رفع بکنید. یک وقت این است که افتادند به قلدری و یک دسته از اشخاص مغرض؛ از بستگان رژیم منحوس پهلوی، از بستگان امریکا افتادند توی مردم. یک دسته اشخاص ساده لوح هم تحت تأثیر واقع میشوند و خیال میکنند که اینها یک نظر صحیحی دارند. در صورتی که مسأله این طور نیست. اینها نظر صحیح ندارند. و اینها از اوّل تا حالا قدم به قدم که مخالفت کردند، و حالا این قدم هم برداشته شد و دیدند همه ملت تقریباً موافق با این قانون اساسی هستند، حالا میخواهند با قلدری کار را پیش ببرند. یعنی خیال میکنند که در مقابل یک ملت که همه این ریشههای فساد را دارد میکند که در مقابل یک ملت که همه این ریشههای فساد را دارد میکند و کنده است، باز میشود که یک عدهای قلدری کنند و بگویند که ما نمیخواهیم این را. چطور میشود در مقابل یک ملت چند نفر بگویند ما نمیخواهیم؟ اختیار دست شما نیست که نخواهید یا بخواهید، بخواهید یا نخواهید این قانون اساسی تصویب شد و مردم به آن رأی دادند. قریب به اتفاق به آن رأی دادند. و دیگر دست و پا کردن صحیح نیست.(1)ملت باید توجه کند به این مسائل؛ اشخاصی که تبلیغات سوء میکنند و از کمبود به گوش شما میخوانند، این اشخاص، اشخاصی هستند که می خواهند این پیروزی را از دست شما بگیرند، میخواهند استقامت را از دست شما بگیرند. امر دایر است، یا حرف مفسدین را بشنوید یا حرف خدای تبارک و تعالی که میفرماید: " فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَ مَنْ تَابَ مَعَکَ . همه مأموریم، همه ما مأمور هستیم که استقامت کنیم و پایدار باشیم. من از شما بانوان محترم و بازماندگان شهدا، بازماندگان شهدای نیروی هوایی و همه بازماندگان شهدا در هر جا که هستید تشکر میکنم که چنین روحیه قویای دارید. که باز در مقابل همه توطئهها ایستادید و سخن میگویید و مقاله میخوانید و مردم را دعوت به حیات میکنید. و خداوند تبارک و تعالی به همه شماها و به همه ملت عزّت عنایت کند.(2)"
ما امروز گرفتار قلمهایی هستیم و گرفتار زبانها هستیم و گرفتار بعض گروههایی که مسلح هم هستند. ما گرفتار بعضی اشخاص هستیم که کنار نشسته اند و به اشخاصی که در میدان هستند، چه میدانهای جنگ، چه میدانهای مبارزه با فساد و چه میدانهای بازسازی کشور، درخارج آنها نشستهاند و قلمها را در دست گرفتهاند و اشکال میکنند و کارشکنی میکنند.(3)
الآن شما ملاحظه کنید که در همین مجلس خبرگان، که آقایان اهل علم و علما و عدّه دیگری هستند، بعض افراد هستند که فکرشان فکر اسلامی نیست. یا اگر فکر اسلامی باشد، اسلام را درست نمیدانند چیست. یا اگر فکر اسلامی باشد، اسلام را درست نمیدانند چیست. اینها الآن در مسائلی اشکالتراشی میکنند، ولو مواجه با این است که اکثریت مخالف با آنها هستند؛ لکن درعین حالی که اکثریت مسلم و طرفدار اسلام و اسلام را میدانند چی است، مع ذلک، یکی دو نفر وقتی که در یک محلی باشد که همهشان هم چه هستند، الاّ یکی دونفر، اشکالتراشی میکنند و چوب لای چرخ میگذارند. و لهذا من باید به آقایان، هم به آقایان اهل خبره، مجلس خبره، عرض کنم که تحت تأثیر قلمها و قدمهایی که بر خلاف اسلام دارد برداشته میشود واقع نشوید. شما مسائل را آن طوری که فهمیدید که برای اسلام است، اسلام را تقویت کنید. خدا ناصر شماست. خداوند یاری میکند: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ نصرت خدا را بدهید، خدا ناصر شماست.(4)
اینها نه این که میخواستند وضع را طوری کنند که یک تشنجاتی پیدا بشود. و یک دسته آن ور بیفتد و یک دسته از آن ور و نگذارند رأی به جمهوری اسلامی داده بشود؛ خوب، این جا که شکست خوردند. یعنی، صدی نود و هشت، یک قدری بیشتر، مردم رأی دادند. یعنی، یک رفراندمی که نظیرش را در دنیا یا نمییابید یا کم مییابید. این جا که باختند. بعد رفتند در درجه دوم. برای این که مجلس... از آن وقتی که مجلس خبرگان تهیه شد و اینها رفتند سراغ بررسی تا حالا، همه اش اشکال میکنند. همینها یک ریشههایی هستند از آنها که میخواهند با اشکالتراشی نگذارند این جمهوری اسلامی پیدا بشود. هر کسی یک جور اشکال میکند.
یک مطلبی که به اکثریتی که نود و نه درصد راجع به قانون اساسی ملت رأی داده، یک دسته فرض کنید پنجاه هزار نفری، فرض کنید، و الاّ کی هستند این قدر، یک دستهای، این طوری، به اسم این که ما میخواهیم که مملکت دمکراسی باشد. یک پنجاه هزار نفر بر یک سی و پنج میلیون نفر میگویند تحمیل کنید به زور، بزنند و بکشند و بروند، بگیرند. مثلاً فلان جا شلوغی بکنند برای این که نگذارند جمهوری اسلامی تحقق پیدا کند. نگذارند قانون اساسی، قانون اساسی گذشته را دیگر بیجاست که کسی صحبتش را بکند. هر که صبحت بکند معلوم میشود به دمکراسی اعتقاد ندارد. معلوم میشود دیکتاتور است. شما همهاش میگویید که قانون اساسی! این قانون اساسی به دیکتاتوری میرسد. یک قانون اساسی که به وفق احکام اسلام، نمایندگان خود مردم، یک سرنیزهای که طرف مردم نبوده است که اینها را تعیین کنید. یک دولتی که تحمیل بخواهد بکند که نبوده است. تحمیلی در کار نبوده. خود مردم با آزادی رفتند یک دستهای را تعیین کردند. این مخالف بادمکراسی است که شما میگویید؟ بعد به این اکتفا نشد. بعضی از اینهایی که حالا اشکال میکنند، آنوقت میگفتند که لازم نیست که دیگر رفراندم بشود، همان مجلس خبرگان کافی است. بعد که مجلس خبرگان رأیش را داده و رفراندم هم شد، حالا اشکال میکنند. این جز این که یک مرضی تو کار هست، چیزی نیست. و آن مرض این است که مبادا یک وقت جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند، و دست این اربابها کوتاه بشود. این، برای خاطر این، الآن هی شلوغ میکنند این ور، آن ور.(5)
تقاضا این است که قبل از آشنایی به مسائل به اشکالتراشی و انتقاد کوبنده و فحاشی برنخیزید؛ و به حال این اسلام غریب که پس از صدها سال ستمگری قلدرها و جهل تودهها امروز طفلی تازه پا و ولیدهای است محفوف به دشمنهای خارج و داخل، رحم کنید. و شما اشکالتراشان به فکر بنشینید که آیا بهتر نیست به جای سرکوبی به اصلاح و کمک بکوشید؛ و به جای طرفدارای از منافقان و ستمگران و سرمایه داران و محتکران بی انصاف از خدا بی خبر، طرفدار مظلومان و ستمدیدگان و محرومان باشید؛ و به جای گروههای آشوبگر و تروریستهای مفسد و طرفداری غیر مستقیم از آنان، توجهی به ترور شدگان از روحانیون مظلوم تا خدمتگزاران متعهد مظلومن داشته باشید.؟!(6)
راهبردهای تصریحی:
1- ایجاد اشکالهای بی اساس کار افراد منحرف است.2- با اشکالتراشی های بی مورد و بی اساس مسائل حی نمیشود.
3. اشکالتراشی ها عمدتاً برای انحراف افکار و بازداشتن جمهوری اسلامی از درست کردن اساس و خدمت به مردم است.
نکته استنباطی:
1- عدهای از افراد درصدد هستند تا با طرح اشکالات بی اساس و پوچ برای خود وجههی اجتماعی کسب کنند و از این طریق در ارکان نظام نفوذ کرده و آن را منحرف نمایند.پینوشت:
1. صحیفه امام (ره)، ج 11، ص 176.
2. صحیفه امام (ره)، ج 13، ص 465.
3. صحیفه امام (ره)، ج 14، ص 336.
4. صحیفه امام (ره)، ج 10، ص 220.
5. صحیفه امام (ره)، ج 11، صص280 و 281.
6. صحیفه امام (ره)، ج 21، ص 409.
گردآوری: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت،(1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی(ره)، تهران: قدر ولایت، چاپ اول