برداشتهایی از بیانات امام خمینی (ره)
من از ملت ایران تشکر می کنم. تمام افراد در این نهضت مقدس سهیم بودند؛ تمام مردم ایران یکدل و یک جهت جمهوری اسلامی را خواستند و سقوط رژیم منحوس سلطنتی [را]. من از همه اقشار ملت تشکر میکنم. من خدمتگزار همه ملت هستم. خداوند به ما منت گذاشت ... که اسلام را به ما ارزانی داشت، خداوند به دنیا منت گذاشت که قرآن را فرو فرستاد، خداوند تعالی بر ما منت نهاد که پیغمبر خاتم را پیغمبر ما قرار داد، خداوند بر ما منت نهاد که ائمه معصومین را ائمه ما قرار داد، خداوند بر ما منت نهاد که احکام مترقی اسلام را برای ما فرو فرستاد. ما منت میکشیم از خدای تبارک و تعالی که به ما منتّها گذاشت. خداوند بر ما منت گذاشت که این ملت یکدل و یک جهت- در جهت توحید - با تحولات روحی رو به اسلام آوردند و این نهضت مقدس را بارور کردند. منت خدای تبارک و تعالی را که شما جوانان برومند - از هر جا که هستید- توجه به اسلام کردید و اسلام را در این عصر، در این عصر ظلمانی، در این عصری که همه ارزشها به باد رفته بود، اسلام را زنده کردید.(1)من امیدوارم که با برقراری جمهوری اسلامی مشکلات ما ان شاء الله حل بشود. مشکلات در هر جا - در هر قشر- حل بشود. خداوند شماها را حفظ کند و موفق باشید. برای خدمت به مملکت خودتان، خدمت به برادرهای خودتان، انشاءالله همه موفق و مؤید باشید. من دعاگوی همه شما هستم و خدمتگزار همه ملت. و من امیدوارم که بتوانم این خدمتم را تمام کنم و فرصت پیدا بکنم که این خدمت را تمام بکنم. از شما دوستان، برادران، خواهران امید دعا دارم که دعا کنید ما بتوانیم این راه را تا آخر برویم. مشکل است؛ راه پر زحمت و مشکلی است. با خواست خدای تبارک و تعالی تا این جا رسیده ایم، و از این به بعد با کمک همه اقشار ملت ان شاءالله به پایان خواهیم رسانید. سلام بر همه شما! موفق باشید همه شما.(2)
من خدمتگزار ملت ایران هستم. من خدمتگزار جوانان ایران هستم. من خدمتگزار بانوان ایران هستم. من خدمتگزار اهالی محترم قم هستم. من از حالا تا این چند روزی که عمر دارم در خدمت شما هستم. و از خدای تبارک و تعالی عظمت اسلام، عظمت ملت اسلام، استقلال مملکت اسلام، عظمت ممالک اسلامی، عظمت ملتهای اسلام- در هر جا هستند- عظمت ملتها و کشورهای اسلام- در هر جا هستند- از خدای تبارک و تعالی مسألت میکنم. من توصیه میکنم به همه ملتها که این رمزی که در ایران به آن رمز غلبه پیدا شد بر ابرقدرتها، این رمز را آنها به کار ببرند. وحدت، اتکای به خدا، تقویت ایمان، اتکال به قرآن کریم، اتکال به اسلام، وحدت کلمه؛ رمز پیروزی ما: وحدت کلمه و اتکال به خدای تبارک و تعالی. همه با هم میگفتیم استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.(3
در هر صورت مثل این ملتی که الآن ما داریم، کم نظیر است، بی نظیر است. باید گفت که در جایی الآن گمان ندارم هیچ کدام از شما سراغ داشته باشید که یک ملتی با دولت خودش این طور باشد که کارها را مشترکاً انجام بدهند. سابق که طاغوت بود که هر چه میتوانستند کارشکنی میکردند. هیچ همراهی تو کار نبود، برای این که مردم دیده بودند که دولت به فکر آنها نیست. شما باید آن طوری که به حسب واقع هم همین طور است به مردم حالی کنید که ما برای خدمت آمدیم، ادارات برای خدمت آمدند، مردم با دل راحت بیایند تو ادارات من آن تخلیهایی که در زمان سابق بود، در زمان رضاخان بود، بعدش هم در زمان این (4)، آن وقت آن تلخیها را زمان رضاخان خود من چون جوان بودم توی این مسائل میرفتم گاهی، که اگر یک وقت ابتلا به کلانتری پیدا میشد. آن وقت برای جاهایی هم که از این جا میخواستند بروند فرض کنید به آذربایجان هم، باید بروند کلانتری و آن جا یک ورقه ای، چیزی بگیرند. مردم وقتی میخواستند به کلانتری بروند با یک ترس و رعب و وحشتی، کأنّه میخواهند به حبس بروند. اینها عادت نباشد در ادارات که مردم وقتی میخواهند تو اداره بروند بترسند. این بیچاره دهاتیها [چون] سابقاً این طور بوده، حالا خیال میکنند باز هم این طور است.
حالا باید ادارات به روی مردم باز باشد، و با آغوش باز مردم را بپذیرند، دردهایی که مردم دارند بگویند به آنها،... که یک دولتی است که مال خودشان است. و برای خودشان دارند خدمت میکنند. هیچ اشکال ندارد که وقتی ملت فهمید که یک جمعی دارند خدمت میکنند، و خودشان هم آن قُبّه و بارگاههایی که زمان سابق بود ندارند، آنها هم مثل مردم عادی دارند زندگی میکنند، بلکه شاید بعضیشان خیلی هم کمتر باشد.
مردم وقتی ببینند به حسب فطرتشان که فطرت صحیح است. خوب، به حسب فطرت، عاشق یک همچو دولتی خواهند شد. خصوصاً که بعد از یک همچو قضایایی که در زمان سابق بوده، آن قضایای زمان سابق، خوب، خیلی از اشخاص هست که یادشان هست آن مسائل را. حالا بعد از آن قضایایی که در زمان سابق بوده، اگر دیدند یک دولتی آمده و عکس آن مسائل الآن هست، همهاش خدمت است، همه اش این است که میخواهند روح مردم آرامش داشته باشد، میخواهند مردم به چیزهایی که احتیاج دارند برسند در همهی جهات؛ هم در جهت فرهنگی، هم در جهت اقتصادی، و همهی جهاتی که دارند. وقتی مردم احساس این مطلب را بکنند که یک دولتی است که از خودشان بوده است، و همچو نبوده است که فلان الملک و فلان الدوله - نمیدانم - و فلان السلطنه باشند، این طور نبوده. الآن یک اشخاصی هستند مثل خودشان عادی. وقتی هم در تلویزیون میبینند که این وزیر کذاست، هم در پیش من هم گاهی بعضی بچه ها که هستند میگویند خوب، چه جور هیکلی میآید، که این با وزارت چطور. اینها باز ذهنشان این است که وزیر باید یک یال و کوپالی داشته باشد. به عملشان کار ندارند، به صورتشان که آن وقت با آن بساط میآمدند و مردم میدیدند آنها را، خیال میکنند حالا هم باید آن طور باشد. الآن هم باید وضعش یک وضعی باشد غیر عادی.
وقتی مردم آشنا شدند با این مسائل و دیدند خدمتهای شما را، خود شما را در تلویزیون دیدند، خدمت شما را وقتی عرضه کردید در تلویزیون دیدند و در رادیو شنیدند، قهراً پشتیبانی شان زیاد میشود.(5)
در انتصاب شان خیلی دقّت بکنند که انتصابات صحیح باشد؛ چنانچه وظیفه دولت هم همین است. انتصاب استانداردها، انتصاب فرماندارها، همه این انتصابات، انتصاب دادگستریها، تمام این انتصابات باید بررسی بشود، و تمام آنهایی که بیشتر در خدمت طاغوت بودند و جرمهای آنان واضح است و مردم از آنها ناراضی هستند، اینها را انتخاب کنند و به نارضایتی مردم اضافه نکنند. باید اینها الآن در خدمت مردم باشند. دولت خدمتگزار مردم باید باشد. مثل سابق نباشد که فرمانفرما بود، حالا باید فرمانبردار مردم باشد، و همین طور هم هست؛ و انشاءالله امیدواریم همین طور هم باشد. در هر صورت قضیه دولت هم، هم دادگستری، هم فرهنگ، هم سایر ادارات باید تصفیه بشود؛ و باید خودشان فکر بکنند و انتخابشان چه باشد، و یک نحو تصفیه ای درکار باشد که خائنین کنار گذاشته بشوند و آنهایی که تا قبل از این پیروزی آن طرف بودند، همچو که پیروزی پیدا شد سینه این طرف را شروع کردند بزنند، اینها را بشناسند واین فرصت طلبها را کنار بگذارند. و بالأخره باید که دولت نظارت تام داشته باشد و تمام وزارتخانه ها را درست، به طور صحیح، انتخابِ اشخاص بکنند، و طرز عمل را یک طرز عمل صحیح قرار بدهند. و البته مشغول هستند لکن بیشتر باید عنایت داشته باشند.(6)
دولتها خدمتگزار مردم هستند، نه فرمانفرما. این رژیم طاغوتی است که مثلاً یک نخست وزیرش، یک رئیس جمهورش، فرمانفرمایی بخواهد بکند، طاغوت همین است. بله، آن مقداری که وظیفه هست که امر و نهی بکند، وظیفه است میکند. اما بخواهد زاید بر آن مقدار وظیفه فرمانفرمایی بکند، حالا که رسیده به این جا سوء استفاده بکند، این همان رژیم طاغوتی است، حالا دستش به زیادتر نمیرسد، یا خوف دارد از این که مردم به او اشکال بکنند. اگر دستش باز بشود، همان کارهایی که محمدرضا میکرد شاید من هم بکنم؛ اگر دست برسد. تا ترتیب یک ترتیب صحیح نباشد فایده ندارد.(7)
استبداد بحمدالله از بین رفت. دیگر کسی نیست که به شما زور بگوید. دیگر سازمان امنیتی نیست تا از خوف او ناراحت باشید. دیگر قوای انتظامیه در خدمت خود ملت است. بنا ندارند قوای انتظامیه به مردم زور بگویند؛ و مردم هم دیگر زور نمیشنوند. همه در خدمت ملت هستند؛ دولت در خدمت ملت است؛ ما همه در خدمت ملت هستیم. آنچه باقی مانده است، ریشه های استعمار است که به این زودی این ریشه ها را نمیتوانیم از بیخ در آوریم مگر این که همه این نهضت را حفظ کنید، و این وحدت کلمه را حفظ کنید.(8)
خداوند را سپاس میکنم که اراده فرمود منت بر مستضعفین بگذارد علیه مستکبرین و زمین را از لُوث مستکبرین پاک کند و مستضعفین را به حکومت زمین برساند. اسلام برای همین مقصد آمده است و تعلیمات اسلام برای همین معناست که مستکبرین در زمین نباشد و نتوانند مستکبرین مستضعفین را استعمار و استثمار کنند. ما به تَبَع تعالیم عالیه قرآن و آنچه از اسلام و سیرهی رسول اکرم و ائمه مسلمین به دست آوردیم واز سیرهی انبیا- چنانچه در قرآن نقل میفرماید- به دست آوردیم، آن است که مستضعفین با هم مجتمع شوند و بر مستکبرین ثَوره کنند و نگذارند حقوق آنها را ببرند. ما با این تعالیم پیشرفت کردیم و ملت ما شهادت را استقبال کرد برای این مقصد. و چون شهادت مورد هدف او بود، با مشت و خون بر تمام قوای جهنمی، بر دبّابات، بر مسلسلها، بر ابر قدرتها، که در پشت شاه سابق صف کشیده بودند، غلبه کرد. ما میخواهیم که این رمز در بین تمام حکومتها و ملتها باشد. حکومتها باید خدمتگزار ملتها باشند؛ چنانچه در اسلام این سیره بود که حکومت در خدمت مردم بود و ارتش در خدمت مردم بود.(9)
یک همچو محیطی که محیط برادری باشد، ملت پشتیبان دولت است. و اگر ملت پشتیبان دولتی شد، دولت سقوط نمیکند. اگر شاه به نصایح روحانیون توجه کرده بود و خدمت به این ملت کرده بود، سقوط نمی کرد. لکن خدمت نکرد و خیانت کرد، و پشتوانه مردمی را از دست داد، و وقتی که مردم شنیدند رفت، شادی کردند. چنان که در رفتن پدرش هم شادی کردند. حکومتها باید عبرت بگیرند از این وضعی که در ایران پیش آمد، و بدانند که وضع برای این بود که محیط اختناق به طوری پیش آوردند که اختناق انفجارآورد. برادر باشند با هم. با ملت دوست باشند. ملت احساس کند که دولت از خود اوست؛ دولت خدمتگزار اوست. ملتها احساس کنند که ارتش از خود آنهاست. ارتش که در خیابان میآید برای آن گل بریزند؛ نه از آن فرار کنند! عمده در برنامههای حکومتی، در برنامههای دولتی، این معناست که محیط اخلاقی درست کنند. محیط برادری درست کنند. این در رأس همه برنامه هاست. اگر این برنامه درست شد، اگر دولت بخواهد کاری بکند، همه ملت با او همراهی میکنند. اگر دولت بخواهد برنامه ای را ... اجرا بکند، ملت در خدمت آن هست.(10)
بنابراین آنی که لازم است این است که ما خدمتگزار اسلام باشیم. فرماندارها، استاندارها، وزارتخانه ها، همه اینها یک وجههای میخواهند. وجههای که ما میخواهیم خدمت به ملت، خدمت به اسلام است. خدمت به دولت، خدمت به اسلام است. و هر چیزی که الآن این جا هست خدمت به اسلام است. همه احساس این بکنند که خدای تبارک و تعالی به ما این منّت را گذارد و ما را در مقابل همه این قدرتها، که از اطراف به ما حمله میخواستند بکنند، محفوظ نگه داشت. و الحمدالله، الآن دولت و ملت مستقلی داریم و هیچ کس نمی تواند بر ما تصرّفی بکند و مادامی که این طور پایبند باشد ملت به وحدت و به اسلام، از این که دیگران در او تصرف بکنند و از این مطمئن باشد که نمیشود یک همچه چیزی. همیشه آنها از داخل کار را درست میکردند؛ از خارج بیایند، بخواهند یک کاری بکنند، نه، وقتی داخل خراب میشد، آن وقت مانعی نمیبینند که فساد خودشان را بکنند، مثل افغانستان که داخلش فساد پیدا شد، خارج هم آمدند. اما اگر نتوانند داخل را فاسد بکنند و ملت با هم باشند و دولت با ملت، ملت با دولت و همه ارگانهای دولتی همه با هم و همه متحد برای خدمت به اسلام، خدمت به مردم بزرگترین خدمتهاست به اسلام. خدمت به کشاورزی بزرگترین خدمت است به اسلام. خدمت به سایر کارهایی که مردم احتیاج بهش دارند خدمت به اسلام است. وقتی که بنابراین است که ما به اسلام خدمت بکنیم، خدای تبارک و تعالی ما را تنها نمیگذارد، ما را نمیگذارد- خدای نخواسته- یک وقت گرفتار بشویم.(11)
در هر صورت، میزان خدمت کردن به یک کشوری است که در طول تاریخ تقریباً این کشور مظلوم بوده است، و خصوصاً در این سدههای آخر، این آخر واقعاً مظلوم بوده است، الآن هم مظلوم است. خدمت به این کشور الآن ارزش دارد و خدمتگزارهایش هم الآن ارزش دارند. همه فکر این باشید که خدمتگزار پیدا کنید. خدمتگزار به کشور و اسلام پیدا کنید، نه خدمتگزار به خودتان. این یک مسأله ای است که خود شما هم تصدیق دارید که مطلب همین طور است. لکن گاهی وقتها انسان خودش غفلت میکند، از روحیات خودش هم غفلت میکند؛ گاهی وقتها هم اگر یک آدم ناجوری باشد، هی تعمد میکند؛ و [می گوید:] هر طور پیش آمد،... من هم دعاگوی شما هستم و امیدوارم که همه موفق باشید، در هر جا که باشید. موفق باشید به این که برای خدا خدمت کنید، برای اسلام خدمت کنید. برای پیشرفت مقاصد اسلام و برای کشور خودتان- که آن هم از مقاصد اسلام است- خدمت بکنید. و من امیدوارم که در این خدمت موفق باشید و همه شاد سالم و مؤید و موفق، چه در دولت دیگری باشد یا نباشید، آنش فرق خیلی ندارد، فقط عمده خدمت است. و من امیدوارم همه سالم و خدمتگزار و متعهد باشید.(12)
ملتف باشید که شمایی که الآن به حکومت رسیده اید، [این] حکومت نیست، خدمتگزار هستید. اسلام حکومت به آن معنا ندارد. اسلام خدمتگزار دارد. منتها قوای انتطامی هم دارد برای سرکوبی آنهایی که میخواهند خیانت بکنند. و الّا نه این است که اگر خیانتکار نباشد، دیگر چیزی نمیخواهند بکنند. آنها نمیخواهند که حکومت کنند به مردم و خودفروشی کنند به مردم و مردم را از خودشان بترسانند.
شما خیال میکنید آن طور که محمدرضا در خیابانها میآمد، حضرت امیر هم با این که دَه مقابل او سعهی مملکتش بود، درخیابانها آن طوری، در کوچه و بازار آن طور [میآمد؟] خوب، در کوچه و بازار مثل یک آدمی میآمد که نمیشناختندش بعضیها. مالک اشتر، که یکی از سردارهای بزرگ اسلامی بود، خیال میکنید که مثل یکی از این درجهدارهای زمان طاغوت بود؟ نه، این تو مردم میآمد نمیشناختندش. آن روز یک کسی نشناخت و به او فحش داد. و بعد هم ببینید کرامت او را: رفت مسجد به او دعا کرد! این اخلاق را، این تاریخ اسلام را باید مطالعه کرد و خصوصاً حکومتهایی که در اسلام بوده است، باید مطالعه کرد و از آن پند گرفت.
شما خودتان را حاکم مردم ندانید، شما خودتان را خدمتگزار مردم بدانید. این پیش خدا ثوابش بیشتر از این است که خودتان را [رئیس] حکومت بدانید. حکومت هم همان خدمتگزار [ی] است. ارتش هم باید خدمتگزار مردم باشد. اگر همه شماها خدمتگزار، خودتان را حساب بکنید، نخواهید که هی به شما مدح بگویند و ثنا کنند و - نمیدانم- فریاد بکشند و با هم دعوا بکنید، اگر این چیزها را کنار بگذارید و خودتان با هم تفاهم کنید و دوستی داشته باشید، این برای ملت چه لذتی دارد! آن که دیده است بچه هایش از بین رفته، حالا این حکومتی پیش آمده است که همه شان با هم برادرند و همه اش کوشش میکنند که برای مردم یک کاری بکنند، تا توان دارند برای مردم میخواهند کار بکنند.(13)
دولتهای ما توجه ندارند که اگر با ملتهای خودشان کنار بیایند آقایی شان بیشتر از آن وقت است که با ملتها جدا بشوند و یا - فرض کنید- با امریکا متحد بشوند. اگر اینها با ملتها سازگار باشند، ملتها که نمیگویند که ما حکومت اصلاً نمیخواهیم، ملتها حکومتی میخواهند مثل حکومت ایران. الآن... از باب این که اینها خدمتگزارند؛ نمیخواهند حکومت کنند به مردم، میخواهند خدمتگزاری بکنند. آنها هم این طوری خودشان را معرفی کنند که ما حکومت به این معنی هستیم؛ خوب یک جمعیتی اداره لازم دارد، ما مدیر این مسأله هستیم، نمیخواهیم به شما فرمانفرمایی بکنیم، ظلم بکنیم، نمیخواهیم شما را غارت بکنیم. ما همه با هم دوست هستیم. یک دسته مان بیشتر مثلاً وارد مسائل سیاسی بودهاند، آن را مردم ....اسلامی و یک حکومت دلسوز برای خودشان میخواهند.(14)
راهبردهای تصریحی:
1- همهی مسؤولین و دولت باید خدمتگزار مردم باشند.2- خدمتگزاری باید راه و روش مسؤولین در حکومت اسلامی باشد.
3- راحتی وجدان در خدمت به مردم است.
4- لازمهی خدمتگزاری واقعی به مردم، اصلاح نفس و توجّه به خداست.
5- یک فرق اساسی نظام اسلامی با نظامهای طاغوتی و غیر خدایی، خدمتگزار بودن مسؤولین در نظامی اسلامی است.
نکات استنباطی:
1- اصل خدمتگزاری باید راهبرد اساسی و اصولی مسؤولین در کلیّه کارهای نظام باشد.2- در به کارگیری افراد میبایست ملاک اصلی، خدمتگزاری بیشتر آنان به مردم باشد.
پینوشتها:
1- صحیفه امام (ره)،ج7،ص 129.
2- صحیفه امام (ره)،ج7، ص 12
3- صحیفه امام (ره)،ج6،ص 364.
4- محمدرضا شاه.
5- صحیفه امام (ره)،ج13، صص 496 و 497.
6- صحیفه امام (ره)،ج6،ص 397.
7- صحیفه امام (ره)،ج9،ص 18.
8- صحیفه امام (ره)،ج6، ص 419.
9- صحیفه امام (ره)،ج7،ص 117.
10- صحیفه امام (ره)،ج8،ص 87.
11- صحیفه امام (ره)،ج17، صص 164 و 165.
12- صحیفه امام (ره)،ج19، ص 368.
13- صحیفه امام (ره)،ج13، صص 202 و 203.
14- صحیفه امام (ره)،ج15،ص 457 و 458.
گرد آوری: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره)(5)، اصل مردمداری و رعایت مصالح و منافع مردم، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول