لزوم عصمت انبياء از نظر عقل و قرآن
منبع:روزنامه جام جم
مطالعه زندگي انبياء نشان مي دهد که زندگي آنها از دوران طفوليت تا آغاز بعثت و پس از آن چنان پاک و عاري از سوءسابقه بوده که حتي دشمنان آنها نيز به آن اذعان دارند.
از نظر عقل نيز دلايلي بر لزوم عصمت انبياء وجود دارد. از جمله متکلمين اسلامي چند دليل بر لزوم عصمت انبياء ذکر کرده اند که به گمان ما دو دليل زير قابل رد و انکار نمي باشد.
الف - مساله اعتماد
ب - مساله تربيت
از جمله دلايل لزوم عصمت انبياء مساله اعتماد است. مي دانيم که يکي از عوامل موفقيت در رهبري اين است که اعتماد مردم را به خود جلب کند. اگر مردم به رهبر خود اعتماد نداشته باشند سخنان او را نخواهند پذيرفت و مردم از فردي اطاعت و تبعيت مي کنند که به راستي و درستي او ايمان و اعتقاد داشته باشند.علاوه بر اين هر اندازه که فردي از مقام رهبري با اهميت تري برخوردار باشد، لزوم اعتماد مردم به وي بيشتر خواهد بود. در آيه 63 سوره نساء مي فرمايد: «و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع الا باذن الله» «و ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر اين که مردم به امر خدا او را اطاعت کنند».
در اين آيه شريف مي فرمايد که خداوند انبياء را براي اين مبعوث نمود تا مردم از آنها اطاعت کنند. يعني اراده خداوند به اين تعلق گرفته که مردم مطيع انبياء باشند.اگر انبياء از مقام عصمت بري باشند مسلما مردم او را اطاعت نخواهند کرد و در نتيجه اراده پروردگار خطا خواهد بود بنابراين لازمه اطاعت از انبيائ اين است که آنها هيچگاه مرتکب گناه و معصيت نشوند.مي فرمايد: «افمن يهدي الي الحق احق ان يتبع امن لا يهدي الا ان يهدي فما لکم کيف تحکمون». «آيا کسي که (مردم) را به سوي حق هدايت مي کند، سزاوار است پيروي شود يا آن کس که خود هدايت نمي شود، مگر آن که هدايتش کنند؟ شما را چه مي شود؟ چگونه داوري مي کنيد؟» (يونس / 35) از سوي ديگر فردي مي تواند در امر تعليم و تربيت بيشترين موفقيت ها را کسب نمايد که مردم در وجود او نه تنها مجموعه اي از ارزشهاي عالي حيات را بيابند، بلکه او را از کوچک ترين معصيت و خطايي نيز مبرا بدانند. قرآن کريم به جهت تجسم ارزش هاي عالي در وجود انبياء از آنها به عنوان الگوهاي تمام عيار ياد مي کند و مي فرمايد: «قد کانت لکم اسوه حسنه في ابراهيم والذين معه». «براي شما و ابراهيم و کساني که با او هستند الگوي خوبي وجود دارد.» (ممتحنه / 4) لزوم تربيت در پرتو عمل ايجاب مي کند که انبياء از هرگونه خطايي مصون باشند.
«انه کان مخلصا». «او (موسي) بنده اي مخلص بود.» (مريم / 51) انه من عبادنا المخلصي». «او (يوسف) از بندگان مخلص بود.» (يوسف / 24) ولي اين که شيطان نمي تواند افراد مخلص را به سوي کارهاي زشت وسوسه و تحريک کند ، آيه زير است : «بعزتک لاغوينهم اجمعين الا عبادک منهم المخلصين». «به عزتت سوگند همه آنها را جز بندگان مخلص تو را اغوا خواهم کرد.» (ص / 83-82) مچنين قرآن کريم درمورد حضرت يوسف ع مي گويد که چون او از مخلصين بود از ارتکاب به هرگونه عمل زشتي و منکري در امان بود.
2- و من يضلل الله فماله من هادو من يهدالله فماله من مضل». «کسي را که خدا گمراه کند راهنمايي برايش نيست و کسي را که خدا هدايت کند گمراه کننده اي برايش نيست». (زمر/ 37-36)
3- آيه زير نيز گواه بر عصمت است : «ولو لا فضل الله عليک و رحمه تهمت طائفه منهم ان يضلوک و ما يضلون الا انفسهم و ما يضرونک من شيئ». «اگر فضل خدا و رحمت او شامل تو نبود طايفه اي از آنها تصميم داشتند تو را گمراه کنند و جز خودشان را گمراه نمي کنند و هيچ گونه ضرر و زياني به تو نمي رسانند.» (نساء/ 113) آيه فوق اشاره به عصمت پيامبر از گناه و خطا دارد و مي گويد که اگر عنايت الهي شامل حال پيامبر نشود ، گمراهان نمي توانند او را از مسير حق دور سازند. ضمنا اين آيه نشانگر آن است که انبياء همواره در تحت عنايت الهي به سر مي برند تا مبادا از مسير حق دور شوند.
از نظر عقل نيز دلايلي بر لزوم عصمت انبياء وجود دارد. از جمله متکلمين اسلامي چند دليل بر لزوم عصمت انبياء ذکر کرده اند که به گمان ما دو دليل زير قابل رد و انکار نمي باشد.
الف - مساله اعتماد
ب - مساله تربيت
از جمله دلايل لزوم عصمت انبياء مساله اعتماد است. مي دانيم که يکي از عوامل موفقيت در رهبري اين است که اعتماد مردم را به خود جلب کند. اگر مردم به رهبر خود اعتماد نداشته باشند سخنان او را نخواهند پذيرفت و مردم از فردي اطاعت و تبعيت مي کنند که به راستي و درستي او ايمان و اعتقاد داشته باشند.علاوه بر اين هر اندازه که فردي از مقام رهبري با اهميت تري برخوردار باشد، لزوم اعتماد مردم به وي بيشتر خواهد بود. در آيه 63 سوره نساء مي فرمايد: «و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع الا باذن الله» «و ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر اين که مردم به امر خدا او را اطاعت کنند».
در اين آيه شريف مي فرمايد که خداوند انبياء را براي اين مبعوث نمود تا مردم از آنها اطاعت کنند. يعني اراده خداوند به اين تعلق گرفته که مردم مطيع انبياء باشند.اگر انبياء از مقام عصمت بري باشند مسلما مردم او را اطاعت نخواهند کرد و در نتيجه اراده پروردگار خطا خواهد بود بنابراين لازمه اطاعت از انبيائ اين است که آنها هيچگاه مرتکب گناه و معصيت نشوند.مي فرمايد: «افمن يهدي الي الحق احق ان يتبع امن لا يهدي الا ان يهدي فما لکم کيف تحکمون». «آيا کسي که (مردم) را به سوي حق هدايت مي کند، سزاوار است پيروي شود يا آن کس که خود هدايت نمي شود، مگر آن که هدايتش کنند؟ شما را چه مي شود؟ چگونه داوري مي کنيد؟» (يونس / 35) از سوي ديگر فردي مي تواند در امر تعليم و تربيت بيشترين موفقيت ها را کسب نمايد که مردم در وجود او نه تنها مجموعه اي از ارزشهاي عالي حيات را بيابند، بلکه او را از کوچک ترين معصيت و خطايي نيز مبرا بدانند. قرآن کريم به جهت تجسم ارزش هاي عالي در وجود انبياء از آنها به عنوان الگوهاي تمام عيار ياد مي کند و مي فرمايد: «قد کانت لکم اسوه حسنه في ابراهيم والذين معه». «براي شما و ابراهيم و کساني که با او هستند الگوي خوبي وجود دارد.» (ممتحنه / 4) لزوم تربيت در پرتو عمل ايجاب مي کند که انبياء از هرگونه خطايي مصون باشند.
دلايل آيات قرآني بر عصمت انبياء
1- از جمله آياتي که اثبات عصمت براي انبياء مي کند، آياتي است که آنها را از مخلصين دانسته است زيرا به گواه آيات ديگر ، شيطان قدرت نفوذ بر مخلصين را ندارد تا آنها را به سوي گناه و معصيت فراخواند بنابراين از آنجايي که ريشه هرگونه گناهي القائات شيطاني است و شيطان نيز نمي تواند در وجود انبياء نفوذ پيدا کند، آنها بري از گناه و معصيت بوده و داراي مقام عصمت و طهارت مي باشند. برخي از ايات که اثبات مي کند انبياء جزء مخلصين بوده اند، چنين است : «واذکر عبادنا ابراهيم و اسحق و يعقوب اولي الايدي و الابصار و انا اخلقنا هم بخالصه ذکري الدار». «از بندگان ما ابراهيم و اسحق و يعقوب را که صاحب قدرت و داراي بصيرت بود ياد کن. ما آنها را با ياد سراي آخرت خالص گردانيديم». (ص / 45-46) طبق اين آيه خداوند مخلصين را براي خودش خالص کرده است.«انه کان مخلصا». «او (موسي) بنده اي مخلص بود.» (مريم / 51) انه من عبادنا المخلصي». «او (يوسف) از بندگان مخلص بود.» (يوسف / 24) ولي اين که شيطان نمي تواند افراد مخلص را به سوي کارهاي زشت وسوسه و تحريک کند ، آيه زير است : «بعزتک لاغوينهم اجمعين الا عبادک منهم المخلصين». «به عزتت سوگند همه آنها را جز بندگان مخلص تو را اغوا خواهم کرد.» (ص / 83-82) مچنين قرآن کريم درمورد حضرت يوسف ع مي گويد که چون او از مخلصين بود از ارتکاب به هرگونه عمل زشتي و منکري در امان بود.
2- و من يضلل الله فماله من هادو من يهدالله فماله من مضل». «کسي را که خدا گمراه کند راهنمايي برايش نيست و کسي را که خدا هدايت کند گمراه کننده اي برايش نيست». (زمر/ 37-36)
3- آيه زير نيز گواه بر عصمت است : «ولو لا فضل الله عليک و رحمه تهمت طائفه منهم ان يضلوک و ما يضلون الا انفسهم و ما يضرونک من شيئ». «اگر فضل خدا و رحمت او شامل تو نبود طايفه اي از آنها تصميم داشتند تو را گمراه کنند و جز خودشان را گمراه نمي کنند و هيچ گونه ضرر و زياني به تو نمي رسانند.» (نساء/ 113) آيه فوق اشاره به عصمت پيامبر از گناه و خطا دارد و مي گويد که اگر عنايت الهي شامل حال پيامبر نشود ، گمراهان نمي توانند او را از مسير حق دور سازند. ضمنا اين آيه نشانگر آن است که انبياء همواره در تحت عنايت الهي به سر مي برند تا مبادا از مسير حق دور شوند.