انتقاد پذیری وآسیب شناسی
نويسنده: حسن عبدالله زاده
منبع:اينترنت
منبع:اينترنت
عده كمی ازافراد با آغوش بازپذیرای انتقاد هستند. اگربه طورناگهانی انتقادی بشنویم، یكه می خوریم وناراحت می شویم ودرخیلی مواقع حالت تدافعی به خودمی گیریم. واكنش ما به انتقاد بستگی به تجربه ای دارد كه درگذشته نزدیك یا بسیاردور(به طورمثال درزمان كودكی) كسب كرده ایم. تجربه كودكی ماازانتقاد وطریقه رفتاروالدین با ما نقشی بسیارمهم دربرخوردمان با انتقاددربزرگسالی دارد. براثربینشی كه ماازگذشته داریم اكنون دربرابرانتقادی كه ازما می شود، واكنش نشان می دهیم ویا انتقاد متقابل می كنیم. چراافراد دربرابرانتقاد معمولا واكنش غیرمعمول نشان می دهند؟
چرا افراد حتی دربرابرانتقادهایی كه گاهی خودشان برآنها واقف هستند، عكس العمل منفی یا نا مناسب نشان می دهند؟ برای چند لحظه، فكركنید وتجاربی كه ازانتقادهای گذشته درذهنتان برجای مانده است، به خصوص آنهایی كه به دوران كودكی شما مربوط می شود، مروركنید. ببینید آن را با كدام یك ازاین موارد مترادف می بینید، چون ازتاریكی می ترسیدید وحاضرنشدید درتاریكی ظاهرشوید، بچه ترسووبزدل لقب گرفتید؛ وقتی كاری را به خوبی انجام ندادید، دست وپاچلفتی خطاب شدید؛ برای آنكه لباستان را كثیف كردید به سختی سرزنش شدید؛ وهزاران مثال دیگر.
یكی ازعناصراصلی وهمگانی انتقاد القاب است. كمترپدروماردی به این اصل مهم توجه می كنند كه آنها باید ازرفتارفرزندشان انتقاد كنند. او وتشخصش رازیرسوال نبرند. بنابراین، خاطره هایی كه ازانتقادهای گذشته به یاد داریم ودرذهن ما باقی مانده است، عناوین ناخوشایند ی است كه به ما لقب داده اند. تومایه دردسرهستی، توآدم حقه بازی هستی، توهیچ وقت به پای خواهرت نمی رسی، توبه جایی نخواهی رسید وغیره . جمله هایی ازاین قبیل بدین معنا نیست كه شما كاراشتباهی انجام داده ویا حرف ناپسندی زده اید، بلكه این باور را القا می كند كه شما نادان، احمق وبد هستید. دومین عاملی كه ما را،چه دربچگی وچه دربزرگسالی ، نسبت به انتقاد حساس كرده ومی كند، احساس طردشدگی است. وقتی كسی ازماانتقاد می كند،آن رابرخوردی دوستانه كه هدفش منافع ماست؛ به شمارنمی آوریم؛ بلكه به حساب مخالفت شخص، تنبیه، بی محبتی وگاهی نفی كردن كامل خود می گذاریم. ما تقریبا حق داریم كه انتقاد راامری منفی وغیردوستانه تلقی كنیم.
تجارب كودكی همواره به ما آموخته اند كه انتقاد راطرد شده تلقی كنیم واین باوربا حوادثی كه پس ازآن درزندگی ما رخ داده، تقویت شده است. ما آموخته ایم به منتقدان خود شك كنیم. همیشه جمله ای راپیش بینی می كنیم. همیشه تصورمی كنیم، باید دربرابرانتقاد كننده ازخود دفاع كنیم. ازاین رو، همین كه احساس می كنیم كسی ازما انتقاد دارد، حالت تدافعی به خود می گیریم. گاهی براین گمانیم كه ممكن است طرف مقابل قصد برتری طلبی داشته باشد وبخواهد برتری خودرابه نحوی به ما ثابت كند. بنابراین، چنین می نماید كه با قبول انتقاد آنان ما(( بازنده)) وآنها (( برنده)) خواهند شد. به همین دلیل است كه انتقاد، همچون زمین مین گذاری شده محیطی حساس واحتیاط آمیزاست.
برخورد با انتقاد، به این مهارت نیازدارد كه شما با حسن نیت جنبه منفی قضیه ای را پذیرا باشید. این امرسبب می شود، شما هم با انتقاد خصمانه یعنی، انتقادی كه بدعنوان شده وهم با انتقاد سازنده یعنی، انتقادی كه فرد دوست دارشما مطرح می كند، برخوردی سالم داشته باشید. برای قبول جنبه منفی قضیه یعنی اینكه یاد بگیرید، (( چگونه انتقادی را بپذیرید وبه طرف مقابل حق دهید))؛ لزومی ندارد خودرا دربرابرمخاطبتان به باد سرزنش ولعن ونفرین بگیرید. كافی است كه صرفا واقعیت موجود درگفتاروی را بپذیرید. دراین صورت، هم حالت دفاعی كمتری به خود می گیرد وهم خودتان راقبول دارید وازخود متنفرنمی شوید. برای نمونه بگویید: (( بله، قبول دارم، من با بی نظمی آن كارراانجام دادم.))
دربعضی مواقع، ممكن است با انتقادهایی مواجه شوید كه به نظرتان غیراصولی است ویا اینكه خودتان ازقبل قصد برطرف كردن آن راداشته اید. دراین گونه مواقع، طرز برخوردشما، كه باید منطقی باشد، بسیارمهم است. اگركسی ازشما انتقادی كرد، كه شما خودتان هم ازآن خبرداشتید ودرصدد رفع آن بودید، می توانید بگویید: (( بله، من خیلی پرخاشگرهستم، گاهی برایم مشكل است با قاطعیت عمل كنم. اما سعی دارم روی خودم كاركنم.)) شما احتمالا تا كنون به این موضوع پی برده اید كه كنارآمدن با بعضی ازجنبه های وجودی مشكل ترازبعضی دیگراست وجنبه هایی وجود دارد كه ما ترجیح می دهیم، هیچ وقت آنها را نبینیم. اینها همان حیطه هایی هستند كه می توان نام آن را، دگمه های متلاشی كننده، گذاشت.
همه ما نقاط آسیب پذیری داریم. بعضی ازكلمات یا عبارت ها آن قدرحساس هستند كه فقط اشاره به آن ممكن است، شما راازدرون متلاشی كند. كلماتی كه موجب رنجش یا احساس شكست یا خشم شدید شما می شود. این كلمات ممكن است اشاره ای به ظاهر، كلیات وجودی، رنگ ، وزن، طرزلباس پوشیدن، اندازه قد، لهجه ویا اشارتی به تاریخچه گذشته ( تحصیلی، خانوادگی، اجتماعی وغیره) شما باشد. امكان دارد اشاره اطرافیان به كفایت شما درزمینه ای خاص مثلا درقالب یك مادر، آشپز، دوست، روشنفكر، راننده وغیره باشد. یا ممكن است كلمه ای خاص نظیر، خودخواه، مایه درد سر، احمق، پرخاشگر، خسیس، سختگیرباشد. كلمه یا عبارت هرچند باشد تاثیرش راروی شما برجای می گذارد. امكان دارد این كلمات تاثیری روی دیگران نداشته باشد. اصلا ممكن است حرف های گفته شده بی معنی باشد ولی برداشتی كه شما ازآن می كنید، رویتان تاثیرمنفی بگذارد. یكی ازراه هایی كه با توسل به آن می توانیم با قاطعیت با این نوع حرف ها برخورد كنیم. این است كه بكوشیم ازحساسیت آنها بكاهیم. این امكان وجود دارد كه ازانتقادعاقلانه استفاده كنیم. به این معنا كه، به انتقاد گوش دهیم وآن راسبك سنگین كنیم. هیچ لزومی ندارد زود به دست وپا بیفتیم وناامیدانه بكوشیم ازخود آدمی جدید وبی نقص بسازیم. ازطرفی نیازی هم به این نیست كه نصایح دیگران را به كلی نشنیده بگیریم. ما می توانیم ازدیدگاه ها ی اطرافیان، صرفنظرازرابطه ای كه با آنان داریم، چیزهای زیادی بیاموزیم.
اگرشما به جای احساس درماندگی این واقعیت را قبول كنید كه عیب ونقصی درذات شما وجود ندارد وتنها رفتاری ازشما دچارعیب وكاستی است، احساس قدرت می كنید وانگیزه تغییرسازنده درشما افزایش می یابد. انتقاد اگرصریح وروشن باشد، بی شك به تجربه ای قدرت بخش وغنی بدل می شود. واقعیت این است، اگرچه امكان دارد شما تا كنون این موضوع راكشف نكرده باشید، انتقاد می تواند درنوع خود موهبتی باشد. شما ناگزیربه درك این واقعیت هستید كه انتقاد الزاما نشانه آن نیست كه دیگری برای شما اهمیتی قایل نیست. بلكه، امكان دارد ناشی ازاحترام یا حس عطوفت یا تمایل طرف مقابل به برقراری ارتباط باشما وناشی ازاشتیاق اوبه بهبود رابطه وتفهیم وتفاهم عمیق ترباشد. شما می توانید انتقاد را نشانه احترام محبت آمیزفرد دیگری به خودتان درقالب شخصیتی كه درحال حاضرهستید، تلقی كنید وسپس واكنش مناسب ومنطقی به انتقاد های طرف مقابلتان نشان دهید.
چرا افراد حتی دربرابرانتقادهایی كه گاهی خودشان برآنها واقف هستند، عكس العمل منفی یا نا مناسب نشان می دهند؟ برای چند لحظه، فكركنید وتجاربی كه ازانتقادهای گذشته درذهنتان برجای مانده است، به خصوص آنهایی كه به دوران كودكی شما مربوط می شود، مروركنید. ببینید آن را با كدام یك ازاین موارد مترادف می بینید، چون ازتاریكی می ترسیدید وحاضرنشدید درتاریكی ظاهرشوید، بچه ترسووبزدل لقب گرفتید؛ وقتی كاری را به خوبی انجام ندادید، دست وپاچلفتی خطاب شدید؛ برای آنكه لباستان را كثیف كردید به سختی سرزنش شدید؛ وهزاران مثال دیگر.
یكی ازعناصراصلی وهمگانی انتقاد القاب است. كمترپدروماردی به این اصل مهم توجه می كنند كه آنها باید ازرفتارفرزندشان انتقاد كنند. او وتشخصش رازیرسوال نبرند. بنابراین، خاطره هایی كه ازانتقادهای گذشته به یاد داریم ودرذهن ما باقی مانده است، عناوین ناخوشایند ی است كه به ما لقب داده اند. تومایه دردسرهستی، توآدم حقه بازی هستی، توهیچ وقت به پای خواهرت نمی رسی، توبه جایی نخواهی رسید وغیره . جمله هایی ازاین قبیل بدین معنا نیست كه شما كاراشتباهی انجام داده ویا حرف ناپسندی زده اید، بلكه این باور را القا می كند كه شما نادان، احمق وبد هستید. دومین عاملی كه ما را،چه دربچگی وچه دربزرگسالی ، نسبت به انتقاد حساس كرده ومی كند، احساس طردشدگی است. وقتی كسی ازماانتقاد می كند،آن رابرخوردی دوستانه كه هدفش منافع ماست؛ به شمارنمی آوریم؛ بلكه به حساب مخالفت شخص، تنبیه، بی محبتی وگاهی نفی كردن كامل خود می گذاریم. ما تقریبا حق داریم كه انتقاد راامری منفی وغیردوستانه تلقی كنیم.
تجارب كودكی همواره به ما آموخته اند كه انتقاد راطرد شده تلقی كنیم واین باوربا حوادثی كه پس ازآن درزندگی ما رخ داده، تقویت شده است. ما آموخته ایم به منتقدان خود شك كنیم. همیشه جمله ای راپیش بینی می كنیم. همیشه تصورمی كنیم، باید دربرابرانتقاد كننده ازخود دفاع كنیم. ازاین رو، همین كه احساس می كنیم كسی ازما انتقاد دارد، حالت تدافعی به خود می گیریم. گاهی براین گمانیم كه ممكن است طرف مقابل قصد برتری طلبی داشته باشد وبخواهد برتری خودرابه نحوی به ما ثابت كند. بنابراین، چنین می نماید كه با قبول انتقاد آنان ما(( بازنده)) وآنها (( برنده)) خواهند شد. به همین دلیل است كه انتقاد، همچون زمین مین گذاری شده محیطی حساس واحتیاط آمیزاست.
برخورد با انتقاد، به این مهارت نیازدارد كه شما با حسن نیت جنبه منفی قضیه ای را پذیرا باشید. این امرسبب می شود، شما هم با انتقاد خصمانه یعنی، انتقادی كه بدعنوان شده وهم با انتقاد سازنده یعنی، انتقادی كه فرد دوست دارشما مطرح می كند، برخوردی سالم داشته باشید. برای قبول جنبه منفی قضیه یعنی اینكه یاد بگیرید، (( چگونه انتقادی را بپذیرید وبه طرف مقابل حق دهید))؛ لزومی ندارد خودرا دربرابرمخاطبتان به باد سرزنش ولعن ونفرین بگیرید. كافی است كه صرفا واقعیت موجود درگفتاروی را بپذیرید. دراین صورت، هم حالت دفاعی كمتری به خود می گیرد وهم خودتان راقبول دارید وازخود متنفرنمی شوید. برای نمونه بگویید: (( بله، قبول دارم، من با بی نظمی آن كارراانجام دادم.))
دربعضی مواقع، ممكن است با انتقادهایی مواجه شوید كه به نظرتان غیراصولی است ویا اینكه خودتان ازقبل قصد برطرف كردن آن راداشته اید. دراین گونه مواقع، طرز برخوردشما، كه باید منطقی باشد، بسیارمهم است. اگركسی ازشما انتقادی كرد، كه شما خودتان هم ازآن خبرداشتید ودرصدد رفع آن بودید، می توانید بگویید: (( بله، من خیلی پرخاشگرهستم، گاهی برایم مشكل است با قاطعیت عمل كنم. اما سعی دارم روی خودم كاركنم.)) شما احتمالا تا كنون به این موضوع پی برده اید كه كنارآمدن با بعضی ازجنبه های وجودی مشكل ترازبعضی دیگراست وجنبه هایی وجود دارد كه ما ترجیح می دهیم، هیچ وقت آنها را نبینیم. اینها همان حیطه هایی هستند كه می توان نام آن را، دگمه های متلاشی كننده، گذاشت.
همه ما نقاط آسیب پذیری داریم. بعضی ازكلمات یا عبارت ها آن قدرحساس هستند كه فقط اشاره به آن ممكن است، شما راازدرون متلاشی كند. كلماتی كه موجب رنجش یا احساس شكست یا خشم شدید شما می شود. این كلمات ممكن است اشاره ای به ظاهر، كلیات وجودی، رنگ ، وزن، طرزلباس پوشیدن، اندازه قد، لهجه ویا اشارتی به تاریخچه گذشته ( تحصیلی، خانوادگی، اجتماعی وغیره) شما باشد. امكان دارد اشاره اطرافیان به كفایت شما درزمینه ای خاص مثلا درقالب یك مادر، آشپز، دوست، روشنفكر، راننده وغیره باشد. یا ممكن است كلمه ای خاص نظیر، خودخواه، مایه درد سر، احمق، پرخاشگر، خسیس، سختگیرباشد. كلمه یا عبارت هرچند باشد تاثیرش راروی شما برجای می گذارد. امكان دارد این كلمات تاثیری روی دیگران نداشته باشد. اصلا ممكن است حرف های گفته شده بی معنی باشد ولی برداشتی كه شما ازآن می كنید، رویتان تاثیرمنفی بگذارد. یكی ازراه هایی كه با توسل به آن می توانیم با قاطعیت با این نوع حرف ها برخورد كنیم. این است كه بكوشیم ازحساسیت آنها بكاهیم. این امكان وجود دارد كه ازانتقادعاقلانه استفاده كنیم. به این معنا كه، به انتقاد گوش دهیم وآن راسبك سنگین كنیم. هیچ لزومی ندارد زود به دست وپا بیفتیم وناامیدانه بكوشیم ازخود آدمی جدید وبی نقص بسازیم. ازطرفی نیازی هم به این نیست كه نصایح دیگران را به كلی نشنیده بگیریم. ما می توانیم ازدیدگاه ها ی اطرافیان، صرفنظرازرابطه ای كه با آنان داریم، چیزهای زیادی بیاموزیم.
اگرشما به جای احساس درماندگی این واقعیت را قبول كنید كه عیب ونقصی درذات شما وجود ندارد وتنها رفتاری ازشما دچارعیب وكاستی است، احساس قدرت می كنید وانگیزه تغییرسازنده درشما افزایش می یابد. انتقاد اگرصریح وروشن باشد، بی شك به تجربه ای قدرت بخش وغنی بدل می شود. واقعیت این است، اگرچه امكان دارد شما تا كنون این موضوع راكشف نكرده باشید، انتقاد می تواند درنوع خود موهبتی باشد. شما ناگزیربه درك این واقعیت هستید كه انتقاد الزاما نشانه آن نیست كه دیگری برای شما اهمیتی قایل نیست. بلكه، امكان دارد ناشی ازاحترام یا حس عطوفت یا تمایل طرف مقابل به برقراری ارتباط باشما وناشی ازاشتیاق اوبه بهبود رابطه وتفهیم وتفاهم عمیق ترباشد. شما می توانید انتقاد را نشانه احترام محبت آمیزفرد دیگری به خودتان درقالب شخصیتی كه درحال حاضرهستید، تلقی كنید وسپس واكنش مناسب ومنطقی به انتقاد های طرف مقابلتان نشان دهید.