برداشتهایی از بیانات امام خمینی (ره)
اینها نمیتوانند ببینند این انقلاب اسلامی شما را. وقتی تحلیل میكنند كه خوب، چه شد، آدم این جا با آدمِ جاهای دیگر كه هر دو آدمند، همهجا هم یكی دعوی رهبری میكند و میگوید من رهبر، همه جا هم یك حزبی پیدا میشود و میگوید من حزب، لكن ایران چه چیز بود كه به این سرعت، به این سرعت معجزه آسا پیشبرد كرد؟ وقتی تحلیل میكنند، همه چیزها را میبینند كه مكتب بود كه این كار را كرد. این مكتب اسلام است كه این كار را [كرد]. مردم برای خدا این كار را كردند. وقتی خدا آمد در بین مردم؛ یعنی، مردم شدند دست خدا، وقتی برای خدا كار كردند و مشتها گره شد برای خدا و الآن هم همین طور انشاءالله هست و تا آخر باشد، خوب، آن [را] كه باید هدف قرار بدهند، باید اسلام باشد و آنهایی كه به اسلام نزدیكترند، آنهایی كه احكام اسلام را میخواهند برای مردم بگویند، آنها را باید هدف قرار بدهند تا كمكم این محتوایی كه انقلاب دارد، از آن بگیرند. وقتی محتوا [را] از آن گرفتند و یك ظاهری بی محتوا شد، ضربهی آخر را بزنند. ضربه آخر این كه برگردانند مطلب را به همان مسائل اول، با یك صورت دیگری. البته با برگشت- مثلاً- شاه و اینها نیست؛ این مطرح نیست پیش آنها. مطرح این است كه اسلام نباشد، هرچه می خواهد باشد. (1)در ایران بنا بر این بوده است كه یك فرهنگ وابسته، فرهنگ «وابسته» به معنای این كه یك فرهنگی داشته باشیم ما، دانشگاه داشته باشیم، نگویند دانشگاه نداریم، دانشكده، دانشگاه، دانشسرا، همه این الفاظِ موافق با فرم تمدن، الفاظش را داشته باشیم لكن محتوا نداشته باشد كه صورتْ شبیه تمدن ولی توخالی! از اولی كه مدارس در ایران- مدرسهای كه میخواسته یك رشدی بكند- در ایران تأسیس شده- از اول این طور بوده منتها به این فساد نبوده- از اول این طور بوده كه بنابر این بوده است كه نگذارند یك فرهنگ به معنای واقعی در ایران تحقق پیدا بكند؛ برای این كه آنها میدانستند كه اگر یك فرهنگ حقیقی واقعی و یك تحصیلكردههای صحیح در ایران پیدا بشود، مزاحمت خواهند كرد؛ با مقاصدی كه آنها دارند و با منافع آنها، كه منافعشان چپاول كردن مال این ملت است، مزاحمت دارد. اینها از اول نقشه را جوری كشیدند كه این فرهنگْ یك فرهنگ كه قابل این باشد كه این جوانهای ما را ترقی بدهد و یك جوان فرهنگی صحیح بار بیاورد، از این مانع شدند. و حالا دیگر به آن شكوفایی، مسألهای كه آنها خواستند، درآمده كه اصلش هیچ فرهنگ ما صورت فرهنگ به معنای واقعی ندارد. (2)
و ساسهالعباد، كه در زیارت جامعه میخوانیم، اگر به یك مقدس مآبی هم میگفتند، تعبیرش لابد میكردند. جرأت نمیكرد بگوید كه آن هم سیاسی است. این یك چیز ننگآوری بود كه یك كسی در حكومت دخالت بكند كه این حكومت باید صحیح باشد؛ جریان صحیح باید باشد. این از تبلیغات همان شیاطین بود كه میخواستند قشر اسلام را- صورتش را نگه دارند و ماها مشغول به همین صورتها باشیم و محتوا نباشد در كار. كارهایشان را انجام بدهند، محتوای اسلام كه مهمش اسلام قیامِ لله، نهضتِ لله، جلوگیری از ظلم ظالمین، از ستم ستمكاران، اجرای عدالت اسلامی، اینها را مَنْسی؛ برویم هرچه دلمان می خواهد مسأله بگوییم! هرچه میخواهیم نماز بخوانیم! مسأله گفته نشود كه باید جلوگیری از طاغوت كرد. این را نگویید مسأله؛ هرچه دیگر میخواهید بگویید اما این نباید گفته بشود. سینه بزنید لیكن هیچ صحبت از سیاست نكنید؛ همان سینه بزنید بی محتوا! باید سینه زدن هم محتوا داشته باشد. (3)
نفت ما را دادند و رفت و از بین رفت؛ حالا نفت را دوباره از سر، برای خود ایران است؛ كشاورزی از بین رفته بود؛ بعد دوباره قابل جبران است و انشاءالله زود جبران میشود؛ لكن میشود، لكن نیروهای انسانی مهم است. اینها نیروهای انسانی ما را از بین بردند، نگذاشتند رشد بكند. در بین خود كشور ما جوری كردند كه محتوای انسان را از بین بردند، یك صورتی گذاشتند و محتوا را گرفتند. طوری كردند كه اعتماد ما هم به خودمان تمام شد. استقلال فكری ما را، استقلال روحی ما را، از دست ما گرفتند. این بدتر از آن استقلال گرفتنی بود كه كشور ما استقلال نداشت. ما روحیه خودمان را از دست داده بودیم. هرچه میشد در ذهن همه این بود كه باید از خارج این كارها درست بشود میخواستند اسفالت كنند یك خیابانی را، یا بین این شهر با آن شهر یك خطی بكشند، آن باید از خارج بیاید. اهانت كردند به نیروهای انسانی ما، محتوا را گرفتند. تا یكی مریض میشد، این باید انگلستان برود؛ حالا هم باز تتمهاش هست. اطبا كه گاهی میآیند این جا، میگویند ما خودمان میتوانیم معالجه كنیم اینهایی كه میبرند آنجا، ما هم میتوانیم معالجه كنیم، لكن مردم را جوری بار آوردند كه سلب اطمینان كردند از خودشان، استقلال فكری را از ما گرفتند. ما در فكر و در اندیشه و در روح وابسته شدیم. (4)
همه باید دست به هم بدهند برای ترمیم این جهت كه این وابستگی از بین برود؛ و یك مملكتی باشد كه هم اقتصادش مستقل باشد؛ هم فرهنگش مستقل باشد؛ هم انسانش مستقل باشد؛ هم فكرش مستقل باشد- استقلال فكری؛ استقلال روحی- الآن هم در هرجا كه بروید، هر مجلسی از این روشنفكران ما درست میكنند، باز حرفها همان حرفهای غربزدگی است؛ همان حرفهاست. همان حرفهایی كه در زمان طاغوت وقتی جمع میشدند دور هم میگفتند، حالا هم باز همان حرفها را میزنند. از وابستگی و غربزدگی ما بیرون نیامدیم و به این زودی بیرون نمیآییم. آن گویندهشان، كه خدا رحمتش كند حالا فوت شده است گفته بود كه ما همه چیزمان باید انگلیسی باشد! یكی از معاریف اینها [میگوید] كه ما همه چیزمان باید انگلیسی باشد این طور محتوا را از دست داده بود و میان تهی شده بود. صورت صورت یك آدم، مثل سایر مردم؛ ولی محتوا محتوای وابسته. (5)
ما جمهوری اسلامی لفظی نخواستیم؛ این كه ما دائماً راجع به این معنا سفارش میكنیم كه باید حالا كه رژیم رژیم اسلامی شده است محتوا محتوای اسلامی باشد، برای این است كه یك مملكتی مدعی است من مسْلم هستم، افرادش ادعا میكنند كه ما مسْلم هستیم لكن در بسیاری جاها دیده میشود كه پایبند احكام اسلام نیستند. بسیاری از اشخاص ادعای اسلام میكنند، همان ادعاست؛ دیگر در عمل وقتی كه مشاهده بكنید میبینید كه خبری از اسلام نیست. ما كه میگویم حكومت همان طور كه اسلامی است، محتوایش هم اسلامی باشد، یعنی هرجا كه شما بروید، در هر وزارتخانه كه شما بروید، در هر اداره كه شما بروید، در هر كوچه و برزن كه شما بروید، در هر بازار كه شما بروید، در هر مدرسه و دانشگاه كه شما بروید، آن جا اسلام را ببینید؛ احكام اسلام را ببینید. این برای این است كه ما حكومت اسلامی خواستیم. ما جمهوری اسلامیِ لفظی نخواستیم. ما خواستیم كه حكومتالله در مملكتمان- و انشاءالله در سایر ممالك هم- اجرا بشود. (6)
راهبردهای تصریحی:
1-دشمن در پی از بین بردن محتوای اسلامی نظام با ایجاد پوستهی اسلامی است.2-الفاظ در هر جایی بایستی محتوای مناسب و صحیح خود را هم داشته باشد.
نكات استنباطی:
1- دشمن فهمیده است توان از بین بردن اسلام را ندارد لذا میخواهد با ابزارهای گوناگون آن را از درون میان تهی و پوك كند.2- دشمن در پی تبدیل نظام جمهوری اسلامی به نظامهای اسلامی ولی بدون محتواست، یعنی همان اسلام آمریكایی كه زمان پهلوی هم در ایران بود.
پینوشتها:
1.صحیفه امام (رحمه الله علیه)، ج12، ص 462.
2.صحیفه امام (رحمه الله علیه)، ج4، ص 270.
3.صحیفه امام (رحمه الله علیه)، ج8، صص 12 و 13.
4.صحیفه امام (رحمه الله علیه)، ج8، ص 23.
5.صحیفه امام (رحمه الله علیه)، ج8، ص 24.
6.صحیفه امام (رحمه الله علیه)، ج8، صص 282 و 283.
مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) (جلد هشتم) اصل شناخت دشمنان و ضرورت مرزبندی شفاف با آنان، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول