فهم معوج قیاس ناپذیری

تامس كوهن در ساختار انقلاب‌های علمی، چنین تقسیم بندی از قیاس ناپذیری ارائه نمی‌دهد و همین سخنان را در مواضعی دیگر بیان می‌كند. وی در فصل «استقرار انقلاب‌ها» در صفحات 148 تا 150، كلیه بحث‌هایی را كه در فصل‌های
پنجشنبه، 22 مرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فهم معوج قیاس ناپذیری
  فهم معوج قیاس ناپذیری

 

نویسنده: غلامحسین مقدم حیدری




 

تامس كوهن در ساختار انقلاب‌های علمی، چنین تقسیم بندی از قیاس ناپذیری ارائه نمی‌دهد و همین سخنان را در مواضعی دیگر بیان می‌كند. وی در فصل «استقرار انقلاب‌ها» در صفحات 148 تا 150، كلیه بحث‌هایی را كه در فصل‌های قبل در مورد قیاس ناپذیری سنت‌های پیش و پس از انقلاب كرده است در سه جنبه خلاصه می‌كند. جنبه‌ی اول به «قیاس ناپذیری روش‌شناختی» و جنبه‌ی دوم به «قیاس ناپذیری مفاهیم» مربوط می‌شود. كوهن در جنبه‌ی سوم، «قیاس ناپذیری پارادایم ها» را مطرح می‌كند، بدان معنی كه «طرفداران پارادایم‌های رقیب در جهان‌هایی متفاوت به كارهای خود اشتغال دارند». قیاس ناپذیری مشاهدات نیز در بخش «انقلاب‌ها به منزله‌ی تغییر جهان‌بینی» به طور مستقل بررسی شده است.
اما نكته‌ی مهمی كه باید بدان پرداخت آن است كه قیاس ناپذیری پارادایم‌ها به صورت جنبه‌ای از قیاس ناپذیری بیان شده است، ولی باید متوجه بود كه این بدان معنا نیست كه قیاس ناپذیری پارادایم‌ها از نظر اهمیت، هم مرتبه با جنبه‌های دیگر قیاس‌ناپذیری در نظر گرفته شده است. از این رو، كوهن پس از آنكه جنبه‌های اول و دوم قیاس ناپذیری را با ارائه مثال‌هایی بیان می‌كند، در مورد جنبه‌ی سوم می‌گوید: «این مثال‌ها مشتمل بر اشاره‌ای به سومین و مهمترین جنبه‌ی قیاس‌ناپذیری پارادایم‌های رقیب است. اهمیت این جنبه در واقع همان موضوعی است كه سعی داریم آن را با استناد به اظهارات كوهن در تشریح جنبه‌های دیگر تبیین كنیم و نشان دهیم این جنبه‌ی قیاس ناپذیری پارادایم‌ها از آن رو مهم است كه منجر به قیاس ناپذیری جنبه‌های دیگر می‌شود.
اما بسیاری از منتقدان كوهن كه به بررسی قیاس ناپذیری می‌پردازند، با اشاره به سه جنبه‌ی فوق بدون در نظر گرفتن اهمیت تعیّنی جنبه‌ی سوم، آنها را مستقل از هم بررسی می‌كنند و بنابراین وقتی به جنبه‌ی سوم می‌رسند آن را ابهام آمیز می‌یابند و با كنار گذاشتن آن بر اهمیت جنبه‌های دیگر اصرار می‌ورزند و قیاس ناپذیری را به آنها محدود می‌كنند. مسئله‌ای كه در این نقدها بدان اشاره می‌شود آن است كه كوهن در بیان جنبه‌ی سوم می‌گوید: «تغییر پارادایم موجب می‌شود كه دانشمندان جهانی را كه در آن به پژوهش اشتغال دارند به شكل متفاوتی ببینند، چرا كه تنها راه مراجعه‌ی آنها به جهان به واسطه‌ی همان چیزی است كه می‌بینند و انجام می‌دهند.» (همانجا). در این صورت، به قول هوینینگن هون «گفتن اینكه جهان با یك انقلاب تغییر می‌كند چه معنایی دارد؟ آیا استفاده از اصطلاح جهان تنها یك استعاره است و منظور جهان واقعیت است، یعنی همان واقعیت عینی؟ اما چگونه واقعیت می‌تواند به واسطه‌ی آنچه كه در مخیله‌ی گروهی از دانشمندان به وقوع می‌پیوندد، تغییر كند؟» (هوینینگن هون، 1990، ص484).
در برابر پرسش‌های هوینینگن هون باید توجه داشت كه كوهن معتقد است جهان واقعی خارجی تغییر نمی‌كند. درواقع، دانشمندان پارادایم‌های پیشین و پس از انقلاب «هر دو به جهان نگاه می‌كنند و آنچه بدان می‌نگرند، تغییر نكرده است ولی در بعضی عرصه‌ها چیزهایی متفاوت می‌بینند و آنها را در رابطه‌های متفاوت با یكدیگر مشاهده می‌كنند» (كوهن، 1970، ص 150). اما آنچه برای منتقدین كوهن جالب است، این است كه وی در جایی دیگر، در عین حال كه بر تغییر نكردن جهان تأكید می‌كند بر تغییر كردنش نیز اصرار می‌ورزد و می‌گوید: «گرچه جهان [واقعی خارجی] با تغییر پارادایم تغییر نمی‌كند، دانشمند پس از آن در جهانی متفاوت به كار اشتغال دارد.» (همانجا، ص 121). «زندگی كردن» و «كار كردن» در جهانی متفاوت با جهان پیش از انقلاب، موضوعی است كه كوهن هر جا كه از تغییر پارادایم‌ها سخن می‌گوید از آن ذكری به میان می‌آورد. مثلاً در بررسی انقلاب كپرنیكی، او معتقد است: «بعد از كپرنیك، ستاره شناسان در جهانی متفاوت زندگی كردند» (همانجا، ص117) و یا درباره‌ی كشف اكسیژن می‌گوید: «بعد از كشف اكسیژن، لاوازیه در جهانی متفاوت به كار پرداخت» ( همانجا، ص118). به نظر ایان هكینگ (1) «بعد از تغییر پارادایم چگونه باید برای ایده‌ی زندگی یا كار در جهانی متفاوت معنایی قائل شویم؟» (ایان هكینگ، 1993، ص 276). به نظر وی، اظهارات كوهن در این باره «خیلی محتاطانه و پوشیده است» (همانجا، ص 275).
منتقدان كوهن معتقدند او اظهارات دوگانه‌ای درباره‌ی «تغییر جهان» می‌كند، كه طبق آن جهان هم تغییر می‌كند و هم تغییر نمی‌كند و همین موجب راز آلود شدن اظهارات وی شده است. «كوهن درباره‌ی جهان اظهارت رازآلودی می‌كند كه طبق آن وقتی انقلابی به وقوع می‌پیوندد جهان هم تغییر می كند و هم تغییر نمی‌كند.» (كاترین هاولی (2)، 1996، ص292).
به نظر منتقدان كوهن، این دوگانگی هیچ گاه در ساختار حل نشد. هاوارد سنكی (3) فیلسوف معاصر علم در این باره می‌گوید: «بحران بین پذیرش یك واقعیت مستقل و دست كشیدن از آن، هرگز به روشنی در گزارش اولیه‌ی كوهن حل نشد» (هاوارد سنكی، 1993، ص 764).
اما باید توجه كرد نقدهایی كه بر تغییر جهان كوهن ناشی می‌شود ناشی از عدم بررسی این مفهوم در بستر و خاستگاه گشتالتی آن است. هنگام نگاه كردن به تصویر گلدان و نیم رخ‌ها، وقتی تصویر نیم‌رخ‌ها را می‌بینیم، برای دیدن تصویر گلدان باید با یك تغییر گشتالت بصری تصویر نیم‌رخ‌ها را طرد كنیم و به گونه‌ای دیگر به صفحه‌ی تصویر بنگریم تا بتوانیم تصویر گلدان را ببینیم. گرچه تصویر پیش از این تغییر گشتالتی (نیم‌رخ‌ها) و تصویر بعد از آن (گلدان) دو تصویر كاملاً متفاوت با هم هستند، اما در واقع به «یك چیز» نگاه می‌كنیم ولی «دو چیز» كاملاً متفاوت می بینیم. واقعیت خارجی كه ما بدان می‌نگریم یك چیز است و آن عبارت است از صفحه‌ای با نقاط سیاه و سفید كه در مقابل ما قرار دارد اما با تغییر گشتالت بصری می‌توانیم دو تصویر كاملاً متفاوت با یكدیگر ببینیم، بدون اینكه از خود بپرسیم آیا با تغییر گشتالت بصری ما، واقعیت خارجی كه بدان نگاه می‌كردیم تغییر كرده است؟ البته ما می‌دانیم كه این خطای چشم نیست بلكه واقعاً دو تصویر متفاوت می‌بینیم: یعنی در هر دو حالت، ما نقاط روی صفحه را در رابطه‌های متفاوت با حالت دیگر مشاهده می‌كنیم و هیچ دوگانگی در اظهاراتمان مبنی بر اینكه با دیدن یك صفحه دو تصویر متفاوت می‌بینیم، احساس نمی‌كنیم. در یك انقلاب علمی نیز، دقیقاً چنین وضعیتی رخ می‌دهد. یعنی به قول كوهن، «دانشمندان پیش و پس از انقلاب هر دو به جهان نگاه می‌كنند و آنچه بدان می‌نگرند تغییر نكرده است ولی در بعضی عرصه‌ها چیزهایی متفاوت می‌بینند و آنها را در رابطه‌های متفاوت با یكدیگر مشاهده می‌كنند.» (كوهن، 1970، ص 150).
فهم معوج قیاس ناپذیری
بنابراین، اگر «تغییر جهان» كوهن در انقلاب علمی را بسته به خاستگاه نگرش گشتالتی آن بررسی كنیم، به هیچ گونه ابهام، دوگانگی و رازآلودگی برنخواهیم خورد. عدم توجه به این موضوع موجب شده است كه نه تنها جنبه‌ی سوم قیاس ناپذیری ابهام آمیز بنماید، بلكه ارتباط میان جنبه‌های دیگر قیاس ناپذیری نیز زیر سؤال برود. شك و تردید نسبت به ارتباط میان این جنبه‌ها را می‌توان در این اظهارات هوینینگن هون به وضوح دید: «چه ارتباطی میان سه جنبه‌ی قیاس ناپذیری 1962 وجود دارد؟ آیا اینها سه جنبه‌ی نامتجانس از انقلاب‌های علمی هستند كه به گونه‌ای دلخواه درون جعبه‌ای واحد با نامی شیك [قیاس ناپذیری] قرار گرفته‌اند؟» ( هوینینگن هون، 1990، ص 484).
عده‌ای با ابهام آمیز دانستن جنبه‌ی سوم، آن را طرد كرده‌اند و قیاس ناپذیری را قیاس ناپذیری مفاهیم و قیاس ناپذیری روش‌شناختی (یعنی قیاس ناپذیری مسائل مطرح، روش‌ها و راه حل‌های پذیرفته شده به عنوان الگو) دانسته اند. در این میان، قیاس ناپذیری مفاهیم (تغییر معنایی)‌ بیش از همه مورد توجه قرار گرفته است. مثلاً«پاتنم» (4) قیاس ناپذیری را به ترجمه ناپذیری واژگان نظری فرهنگ‌های مختلف تحویل می‌كند. به نظر وی، «نظریه‌ی قیاس ناپذیری نظریه‌ای است كه طبق آن اصطلاحات استفاده شده در فرهنگ دیگر... نمی‌توانند در همان معنا و مرجع كه آن اصطلاحات یا كلمه بندی‌ها در نزد ما دارند، یكسان گرفته شوند» (پاتنم، به نقل از فایرابند،، 1987، ص 76).
نزد این عده، قیاس ناپذیری نظریه‌های رقیب چیزی جز تغییر معنایی رخ داده در میان دو نظریه نیست. حتی بعضی همچون «ارنان مك مالین» (5) تا آنجا پیش رفته‌اند كه منظور كوهن از قیاس ناپذیری را همان تغییر معنایی دانسته‌اند. مك مالین در این باره می گوید: «آنچه كه او [كوهن] می‌خواهد بر آن تأكید كند این است كه" نظریه‌های متوالی قیاس ناپذیرند یعنی اینكه ارجاع بعضی از اصطلاحات كه در هر دو واقع می‌شوند تابعی از نظریه‌ای هستند كه این اصطلاحات در آن ظاهر شده اند"» (ارنان مك مالین، 1993، ص 57). در این صورت، تغییر معنایی اصطلاحات منجر به زبان‌های متفاوت در نظریه‌های رقیب و نتیجتاً جهانهای متفاوتی می‌شود كه دانشمندان در آنها به كار مشغولند. به قول «ایرنا ژومیلویچ» (6)، «دو نظریه شبیه دو زبان متفاوت هستند كه جهان را به روش‌های اساساً متفاوت سازمان می‌دهند... از اینرو، شخص می‌تواند بگوید كه طرفداران نظریه‌های قیاس ناپذیر در جهان‌های متفاوت زندگی می‌كنند» ( ایرنا ژومیلویچ، 1977، صص 245-346). درواقع، از نظر این گروه از منتقدان تغییر معنایی عامل به وجود آورنده‌ی قیاس ناپذیری پارادایم‌هاست و نتیجتاً اهمیتی بیش از آن خواهد داشت. در حالی كه، كوهن در بیان جنبه‌ی سوم قیاس ناپذیری می‌گوید: «این مثال‌ها مشتمل بر اشاره‌ای به سومین و مهم‌ترین جنبه‌ی قیاس ناپذیری پارادایم‌های رقیب است... طرفداران پارادایم‌های رقیب به كارهای خود در جهان‌هایی متفاوت اشتغال دارند» (كوهن، 1970، ص 150). چرا بین نظر منتقدان كوهن و نگرش وی در ساختار چنین تعارضی وجود دارد؟
نگرش منتقدان كوهن نگرشی جزءنگرانه است، یعنی آنها كل را چیزی بیش از مجموعه‌ی اجزایش نمی دانند. از این رو، درك رفتار یا تغییرات یك كل را در گرو درك رفتار یا تغییرات رخ داده در اجزاء آن كل می‌دانند. از نظر اینان، پارادایم دقیقاً مجموعه‌ای از اجزاء همچون نظریه، واژگان، قانون، ابزار و كاربرد آنهاست. برای درك تغییری كه در یك انقلاب پارادایمی رخ می‌دهد و نتیجتاً فهم قیاس ناپذیری حاصل از آن، باید تغییرات رخ داده در اجزای آنها را بررسی كرد. بنابراین، قیاس ناپذیری پارادایم‌ها نتیجه‌ی قیاس ناپذیری واژگان و قیاس ناپذیری روش‌شناختی است. اما همان طور كه دیدیم نگرش كوهن در ساختار، نگرشی كل گرانه و در قالب نظریه‌ی گشتالت است. طبق این نگرش، پارادایم كل یكپارچه‌ای است ورای اجزای آنكه رفتار و تغییرات آن را بوسیله‌ی تغییرات اجزای متشكله‌ی آن نمی‌توان بررسی كرد بلكه بالعكس، رفتار هر جزء پارادایم در پرتو رفتار خود پارادایم باید تعیین شود. از این منظر، قیاس ناپذیری پارادایم‌ها كه نتیجه‌ی گریزناپذیر و طبیعی تحول پارادایم هاست به قیاس ناپذیری جنبه‌های دیگر از جمله تغییر معنایی منجر می‌شود. به عبارت دیگر، قیاس ناپذیری مفاهیم و مسائل مطرح، روش‌ها و راه حل‌های پذیرفته شده به عنوان میزان و الگو را باید در پرتو قیاس ناپذیری پارادایم‌ها (تغییر جهان) درك كرد. به قول «گای رابینسون»، «عدم توافق در واژگان علت، پایه و یا دلیل قیاس ناپذیری پارادایمی نیست... بلكه قیاس ناپذیری واژگان از قیاس ناپذیری پارادایم‌ها در شیوه‌های دیدن نتیجه می‌شود.» (رابینسون گای، 1996، ص119). به همین جهت، كوهن قیاس ناپذیری پارادایم‌ها را مهم‌ترین جنبه‌ی قیاس ناپذیری می‌داند. عدم آگاهی به نگرش ویژه كوهن سبب شده است كه منتقدان وی به نوعی سوء فهم درباره‌ی قیاس ناپذیری دچار شوند و نظرات كوهن در این باره را به طور معوج و وارونه درك كنند. همین است كه رابینسون معتقد است «‌قیاس ناپذیری، اكنون حتی از سال‌های 1960 و 1970- زمانی كه كار كوهن تازه بحث‌های داغی را در مجلات فلسفی برانگیخته بود- هم كمتر فهمیده می‌شود» (همانجا، ص 118).

پی‌نوشت‌ها:

1.Ian Hacking
2.Katherine Hawley
3.Howard Sankey
4.Putnam
5.Ernan McMullin
6.Irena Szumilewicz

منبع مقاله :
مقدم حیدری، غلامحسین، (1385)، قیاس ناپذیری پارادایم‌های علمی، تهران: نشر نی، چاپ سوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط