پیدایش جغرافیای نو

در سده‌ی نوزدهم، الکساندر فن همبلت (1859-1769) و کارل ریتر (1859- 1779)، جغرافیا را به عنوان یک رشته علمی به ارج و اعتبار رساندند. این دو دانشمند نه تنها در نگرش‌های جغرافیایی، به نقطه نظرهای مشترکی دست
پنجشنبه، 22 مرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پیدایش جغرافیای نو
 پیدایش جغرافیای نو

 

نویسنده: آلیستر بانت
برگردان: حسین محمدی



 

الکساندر فن همبلت، پدر جغرافیای نو

در سده‌ی نوزدهم، الکساندر فن همبلت (1859-1769) و کارل ریتر (1859- 1779)، جغرافیا را به عنوان یک رشته علمی به ارج و اعتبار رساندند. این دو دانشمند نه تنها در نگرش‌های جغرافیایی، به نقطه نظرهای مشترکی دست یافتند بلکه نسبت به هم نیز، منزلت علمی خاصی قائل بودند. ریتر خود را دانشجوی همبلت می‌دانست و همبلت، ریتر را با عنوان "دوست قدیمی من" خطاب می‌کرد.
شاید همبلت، آخرین فرد بزرگ نسلی از دانشمندان است که جامعیتی در علوم مختلف داشت. همبلت، از بیشتر رشته‌های علمی تجربه‌هایی کسب کرد و همه‌ی انرژی و حیات خود را دربست در مسافرت‌های علمی و تحقیق در شناخت کل نظام پیچیده جهان، صرف کرد که کاسموس اثر ماندگار او، حاصل تلاش عمر طولانی اوست. همبلت به مدت 50 سال در فکر تدوین کتاب‌های خود بود. کتابی که به نام کاسموس خوانده می‌شود، در آخرین سال‌های حیات او تدوین شد و اولین جلد آن در سال 1845 منتشر شد. در این زمان، همبلت 76 سال داشت. جلدهای دیگر کاسموس نیز، به تدریج انتشار یافت. این مطالب علمی‌ترین کتاب‌هایی بود که تا آن دوره، در جهان علم منتشر شده بود. چاپ اول کاسموس در مدت دو ماه به فروش رسید و بلافاصله به اغلب زبان‌های اروپایی ترجمه شد. کاسموس، شامل همه‌ی مشاهدات، بررسی‌ها و اکتشاف‌های جغرافیایی همبلت در طول حیاتش است. جلد اول کاسموس به شناخت کیهان اختصاص دارد. جلد دوم، از زمین و برخورد انسان با محیط (از زمان مصریان قدیم به بعد) بحث می‌کند. جلد سوم، بیشتر از نجوم گفت و گو دارد و جلد چهارم، به مطالعه‌ی زمین، ژئوفیزیک و عوامل انسانی می‌پردازد. پنج جلد کاسموس در پایان عمر همبلت، میان سال‌های 65-1845 منتشر شد.
همبلت در جهت شناخت تفاوت‌ها و تشابهات در نواحی مختلف جهان، به اتریش، سوییس و ایتالیا مسافرت کرد و بعد از فوت مادرش از درآمد دارایی‌های خانوادگی، هزینه‌ی سفر به آمریکا را تهیه دید. وی، در مادرید، به سبب دارا بودن تبار اشرافی، مورد توجه نخست وزیر اشرافی اسپانیا قرار گرفت و او زمینه‌ی دیدار همبلت را از مستعمرات اسپانیا در آمریکای لاتین فراهم کرد. همبلت در این سفر از بیشتر نقاط آمریکای لاتین دیدن کرد و به کشف حوضه‌ی رودخانه اورینوکو توفیق یافت. حاصل این سفر، جمع آوری هزاران نمونه گیاه و سنگ بود. در سال 1804، همبلت به آمریکا رفت. او ابتدا از انجمن فلسفه دیدن کرد. سپس در واشنگتن، به سخنرانی‌های علمی پرداخت و از طریق دوستی با توماس جفرسون، به کاخ سفید راه یافت و مورد تجلیل شایسته قرار گرفت.
وی بعد از بازگشت به برلن، با یک هیأت سیاسی به پاریس رفت و به مدت 19 سال در پاریس ماندگار شد. در این شهر به نوشتن و انتشار آثار علمی خود پرداخت و در این مدت، 30 جلد کتاب که حاصل مسافرت‌های علمی او به قاره آمریکا بود فراهم آورد. در شهر پاریس به کمک محققان فرانسوی، به تنظیم و طبقه بندی 60000 نوع گیاه اقدام کرد که با خود از آمریکا آورده بود. در آن زمان بیشتر این گیاهان، در قاره اروپا ناشناخته بود. در سال 1828، همبلت به برلن بازگشت و سپس برای مطالعه، عازم سیبری، سن پیترزبورگ و سواحل دریای خزر شد. او در روسیه به تزار پیشنهاد کرد که برای ثبت داده‌های هواشناسی، به تأسیس شبکه‌ای از ایستگاه‌های هواشناسی اقدام کند.

نظریات جغرافیایی همبلت

1- همبلت، در مطالعات جغرافیایی، روی تعمیم، طبقه بندی داده‌ها و دیدگاه جامع تأکید دارد؛
2- او در بررسی‌های جغرافیایی، به مطالعات تطبیقی گرایش شدیدی داشت؛
3- همبلت به مطالعه‌ی ژرف در مورد تأثیر مذهب در انسان، به این موارد تکیه می‌کرد:
الف- وجود یک آرمان گرایی والای اخلاقی و معنوی در همه‌ی ادیان و مذاهب؛
ب- وجود یک تصور جغرافیایی از منشأ پیدایش زمین و
ج- وجود قصص مربوط به منشأ ادیان و مذاهب.
4- او در رشته‌ی جغرافیا، برای مشاهده و پژوهش‌های میدانی، ارزش علمی خاصی قائل بود. بارها و بارها در نوشته‌های خود بدین مهم تأکید می‌کند؛
5- همبلت، انسان را به عنوان بخشی از طبیعت، مورد مطالعه قرار می‌داد. یعنی روش و تفکر او، به دیدگاه اکولوژیک، بیشتر نزدیک بوده و
6- به نظر او، همه‌ی نژادهای انسانی، منشأ واحدی دارند و هیچ نژاد برتر یا پست‌تر وجود ندارد. از این رو باید همه‌ی نژادها، به صورت گرهی یا فردی، از حقوق و آزادی‌های برابر برخوردار شوند.

کارل ریتر و فلسفه‌ی غایت انگاری

کارل ریتر، یک فرد مذهبی بود و در نگرش‌های جغرافیایی، عقاید مذهبی خود را دخالت می‌داد.
عقاید او در مورد کلیت و جامعیت، از نظریات فیلسوف معروف آلمان، گئورگ ویلهلم فریدرش هگل (1831-1770) تأثیر پذیرفته بود. بدینسان که همه چیز در یک کلیت به خداوند ختم می‌شود. تفکرات ریتر در زمینه‌ی "وحدت، با وجود کثرت" او را به شناخت ژرف در جغرافیای ناحیه‌ای کشاند و به جغرافیای ناحیه‌ای، بیش از جغرافیای قانونمند، تمایل پیدا کرد. دیدگاه کارل ریتر نسبت به الگوهای جغرافیایی سطح سیاره‌ی زمین، به شدت از فلسفه‌ی غایت انگاری متأثر بود و به تبعیت از تفکرات فلسفی امانوئل کانت و یوهان گاتفرید هردر (شاگرد و شارح مرتبه‌ی حیوانیت و مرتبه‌ی انسانیت انسان)؛ همه‌ی مطالعات و پدیده‌های جغرافیایی را، دلیل، شاهد و مدرک، در طرح آفریدگار جهان می‌شناخت.
ریتر، در مطالعات جغرافیایی، بیشتر روی تأثیرات محیط طبیعی در شرایط زندگی انسان را تأکید داشت و در کیفیت بهره برداری انسان از محیط به بحث می‌پرداخت. او می‌گفت: مناسبات متقابلی میان انسان و طبیعت برقرار است. زمین بر ساکنان خود و ساکنان در زمین تأثیر گذارند.
ریتر معتقد بود که جغرافیا باید به صورت علم تجربی درآید و دانشجویان از طریق مشاهده به جست و جوی قانون‌های جهان شمول بپردازند. ریتر، در روش مطالعاتی خود، به وابستگی‌های داخلی پدیده‌ها و روابط علّی میان آنها، اهمیت بسیار قائل بود. اثر بزرگ کارل ریتر، ارکوند، به مفهوم "علم زمین، در ارتباط با طبیعت و تاریخ بشر" است. او قبل از رسیدن به مقام استادی دانشگاه برلن، عقیده داشت که در جهت تدوین تاریخ، جغرافیا پایه و اساس کار است.

میراث علمی همبلت و ریتر

الکساندر فن همبلت و کارل ریتر، هر دو در سال 1859، در برلن فوت کردند. هر یک از این دو دانشمند، به نحوی در بنیانگذاری جغرافیای نو، نقشی داشتند. در قلمرو علم، تأثیرات هر دو جغرافیدان، برجسته و ماندگار خواهد بود. هر دو جغرافیدان، در جست و جوی قانون‌های جهان شمول یا فراگیر در جغرافیا، همواره کوشا بودند.
همبلت، یک لاادری گرا بود. اما ریتر، در همه‌ی پدیده‌های جغرافیایی، جلوه‌هایی از آفریدگار جهان را می‌دید و در عالم خلقت، به یک تعادل و توازن انسانی و طبیعی اعتقاد داشت.
زمانی که همبلت و ریتر در برلن فوت کردند هیچ دانشمندی نبود که جای آنها را پر کند. از این رو، برای مدت به نسبت طولانی، جای آن‌ها خالی ماند.
کارل ریتر، جغرافیای نو و علمی را براساس وحدت ارگانیکی انسان و طبیعت پایه گذاری کرد و بیشتر به مطالعات و تحقیقات جغرافیای انسانی و ناحیه‌ای پرداخت و از این طریق به مطالعات ناحیه‌ای، اعتبار علمی بخشید.
همبلت، روی جغرافیای طبیعی به ویژه جغرافیای گیاهی و زمین شناسی تأکید داشت و با روش جغرافیای تطبیقی به کار می‌پرداخت. می‌توان گفت همبلت و ریتر، به افق‌های تازه‌ای در جغرافیا دست یافتند و در دهه‌های بعد برای رنسانس جغرافیا، زمینه‌های مساعدی فراهم کردند. از نظر علمی، این دو جغرافیدان بزرگ مکمل تفکرات جغرافیایی یکدیگر بوده‌اند (شکویی-1390).
منبع مقاله :
بانت، آلیستر؛ (1392) جغرافیا چیست؟ ترجمه‌ی حسین محمّدی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ نخست



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.