گرد آورنده: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت
برداشتهایی از بیانات امام خمینی (ره)
انبیا در تبلیغاتشان ابتدائاً یک بودند. موسی (علیه السلام) یک نفر بود؛ رسول اکرم (صلیالله علیه وآله و سلم) اوّل که مأمور شد، خودش - تنها - مأمور شد: قُم فأنذر؛ نهضت کن و مردم را دعوت کن. دعوت، ابتدائاً از خود حضرت شروع شد. آن روز که اعلام نبوت فرمود، یک زن و یک بچه به او ایمان آورد؛ لکن استقامت - که لازمه رهبری انبیای گرام است - به طور کامل در رسول اکرم بود: واستَقِم کَمَا اُمِرتَ، نهضت کن و استقامت کن. این دو خاصیت در پیشبرد مقاصد بزرگ پیغمبر اسلام دخالت داشت: قیام و استقامت. این استقامت موجب شد که با اینکه هیچ در دست نداشت و تمام قوای قدرتمندان بر خلاف او بود - به طوری که در مکه نمیتوانست به طور علن دعوت کند - لکن مأیوس نمیشد از اینکه نمیتواند علناً مردم را دعوت کند. مأیوس نبود. دعوت زیرزمینی بود. یکی یکیها را به خود جذب کرد، تا وقتی که تشریف بردند به مدینه، مأمور شدند که مردم را دعوت کنند به قیام: قُل إنَّمَا أعِظُکُم بِوَاحِدةِ أن تَقُوالله. (1) در اینجا دعوت به قیام است. دعوت جمع به قیام جمع است و مهم قیامالله، برای خدا، رمز پیروزی لشکر اسلام در صدر اسلام - با آنکه هیچ ابزار جنگی میشد بگویی نداشتند - قیام لله بود. نهضت برای خدا، ایمان به خدا، پیروز کرد پیغمبر اکرم را. مأیوس نشدن و استقامت کردن در راه خدا، پیروزی را نصیب پیغمبر کرد. (2)
آن موجودات الهی از باب اینکه پناهگاهشان خدای تبارک و تعالی است، آنها اطمینان دارند. این موجودهای دیگری که طاغوتی هستند، پناهی ندارند. اینها هرچه دستشان بیاید و هرچه ظلم بکنند و هرچه کشورگشایی کنند، یک کشور دیگری هم میخواهند باز بگشایند، و گمان نکنید که به این سنخ افراد اگر همه این کره ارض را بدهند، این سیر بشود. تمام این سیاره را اگر به یک نفر بدهند، این سیر نمیشود. دنبال این میرود که خوب، ما برویم در این سیارات دیگری، ببینیم آنجا چه خبر است. برویم آنجا هم بیرق خودمان را بزنیم. چنان که رفتند در کره ماه هم بیرق زدند. این برای این است که در طرف آمال حیوانی هم انسان غیر از سایر حیوانات است. حیوانات وقتی که آن کار خودشان را، مثلاً خوردند سیر شدند، دیگر مینشیند و کاری ندارد، تا وقتی که گرسنه بشود.
انسان اینطور نیست. کاری بکنیم که این راه را، راه مستقیم را انتخاب کنیم، تا مطمئن بشویم، تا خوف از ما زدوده بشود، از بین برود. انبیا، هر کس به آنها جسارت هم میکرد، هیچ ابداً چیزی به نظرشان نبود. چون که مقصد، مقصد دیگری بود. مطلب یک مطلب دیگری بود. نه مأیوس میشدند و نه دلسرد میشدند و نه گلایهمند میشدند. بله، انبیا دنبال این بودند که چرا باید این بشری که فطرتاً باید فطرت سالم داشته باشد، چرا باید اینطور باشد. (3)
2- پیامبر (صلیالله علیه وآله و سلم) با وجود تمامی مشکلات هیچگاه مأیوس نشد.
گردآوری: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره) (11)، تهران: قدر ولایت، چاپ اول.
انبیا در تبلیغاتشان ابتدائاً یک بودند. موسی (علیه السلام) یک نفر بود؛ رسول اکرم (صلیالله علیه وآله و سلم) اوّل که مأمور شد، خودش - تنها - مأمور شد: قُم فأنذر؛ نهضت کن و مردم را دعوت کن. دعوت، ابتدائاً از خود حضرت شروع شد. آن روز که اعلام نبوت فرمود، یک زن و یک بچه به او ایمان آورد؛ لکن استقامت - که لازمه رهبری انبیای گرام است - به طور کامل در رسول اکرم بود: واستَقِم کَمَا اُمِرتَ، نهضت کن و استقامت کن. این دو خاصیت در پیشبرد مقاصد بزرگ پیغمبر اسلام دخالت داشت: قیام و استقامت. این استقامت موجب شد که با اینکه هیچ در دست نداشت و تمام قوای قدرتمندان بر خلاف او بود - به طوری که در مکه نمیتوانست به طور علن دعوت کند - لکن مأیوس نمیشد از اینکه نمیتواند علناً مردم را دعوت کند. مأیوس نبود. دعوت زیرزمینی بود. یکی یکیها را به خود جذب کرد، تا وقتی که تشریف بردند به مدینه، مأمور شدند که مردم را دعوت کنند به قیام: قُل إنَّمَا أعِظُکُم بِوَاحِدةِ أن تَقُوالله. (1) در اینجا دعوت به قیام است. دعوت جمع به قیام جمع است و مهم قیامالله، برای خدا، رمز پیروزی لشکر اسلام در صدر اسلام - با آنکه هیچ ابزار جنگی میشد بگویی نداشتند - قیام لله بود. نهضت برای خدا، ایمان به خدا، پیروز کرد پیغمبر اکرم را. مأیوس نشدن و استقامت کردن در راه خدا، پیروزی را نصیب پیغمبر کرد. (2)
آن موجودات الهی از باب اینکه پناهگاهشان خدای تبارک و تعالی است، آنها اطمینان دارند. این موجودهای دیگری که طاغوتی هستند، پناهی ندارند. اینها هرچه دستشان بیاید و هرچه ظلم بکنند و هرچه کشورگشایی کنند، یک کشور دیگری هم میخواهند باز بگشایند، و گمان نکنید که به این سنخ افراد اگر همه این کره ارض را بدهند، این سیر بشود. تمام این سیاره را اگر به یک نفر بدهند، این سیر نمیشود. دنبال این میرود که خوب، ما برویم در این سیارات دیگری، ببینیم آنجا چه خبر است. برویم آنجا هم بیرق خودمان را بزنیم. چنان که رفتند در کره ماه هم بیرق زدند. این برای این است که در طرف آمال حیوانی هم انسان غیر از سایر حیوانات است. حیوانات وقتی که آن کار خودشان را، مثلاً خوردند سیر شدند، دیگر مینشیند و کاری ندارد، تا وقتی که گرسنه بشود.
انسان اینطور نیست. کاری بکنیم که این راه را، راه مستقیم را انتخاب کنیم، تا مطمئن بشویم، تا خوف از ما زدوده بشود، از بین برود. انبیا، هر کس به آنها جسارت هم میکرد، هیچ ابداً چیزی به نظرشان نبود. چون که مقصد، مقصد دیگری بود. مطلب یک مطلب دیگری بود. نه مأیوس میشدند و نه دلسرد میشدند و نه گلایهمند میشدند. بله، انبیا دنبال این بودند که چرا باید این بشری که فطرتاً باید فطرت سالم داشته باشد، چرا باید اینطور باشد. (3)
راهبردهای تصریحی:
1- یأس و ناامیدی در مکتب انبیا جایی ندارد.2- پیامبر (صلیالله علیه وآله و سلم) با وجود تمامی مشکلات هیچگاه مأیوس نشد.
نکته استنباطی:
1- انبیا بزرگترین معلم برای انسانهای مؤمن در پیمودن مسیر حقانیت و حقیقت هستند. امید آنان و عدم یأس از برخورد افراد، آنان را در رسیدن به مقصد یاری میکند.پینوشتها:
1. سورهی سبأ: آیهی 46، (بگو که من یک سخن را به شما پند میدهم که برای خدا قیام کنید).
2. صحیفه امام (ره)، ج 7، صص244 و 245.
3. صحیفه امام (ره)، ج 13، صص290 و 291.
گردآوری: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره) (11)، تهران: قدر ولایت، چاپ اول.
/ج