از آغاز تا دورهی معاصر
الگوی گسترش تاریخی اسلام برحسب ویژگیهای طبیعی، به صورت صفحات گسترده و به هم پیوسته بوده و جز در سرزمینهایی كه پیروان ادیان مختلف، به صورت مستقل، در درون كشورهای اسلامی میزیستهاند، گسستگی جغرافیایی در آن راه نداشته است. تداوم این روند موجب شده است تا جهان اسلام، اكنون نیز به صورت پیوسته، نواری از كشورها را دربرگیرد كه از آفریقای غربی تا جنوب شرقی آسیا قرار دارند. با این حال، پراكندگی كنونی مسلمانان در كشورهای غربی و دیگر كشورهای غیراسلامی - كه بنا به دلایل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر اثر مهاجرت یا فعالیتهای تبلیغی در حوزههای فرهنگی - تمدنی دیگر صورت گرفته - موجب شكل گیری اجتماعات مجزا خارج از حوزهی جغرافیایی جهان اسلام شده است.هنگامی كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسالت الاهی خود را اعلام و پس از سیزده سال هجرت كردند و نخستین جامعهی اسلام را در یثرب تشكیل دادند، مردم حجاز و جزیرةالعرب (1)، به ویژه پس از فتح مكه، به سرعت به اسلام گرویدند و در زمان رحلت آن حضرت، اسلام تقریباً در شبه جزیره تثبیت شد. در زمان خلافت ابوبكر (11-13) حدود اسلام به سراسر جزیرةالعرب، بخشی از شام و باریكهی كوچكی از ساحل شرقی افریقا كشیده شده بود. در زمان خلافت عمر (13-23)، این حدود در بخشهایی از ایران، شام و آناطولی و شمال افریقا و حدود افریقیه گسترش یافت و در پایان دورهی اموی تا درههای سند و سیحون و دریاچهی آرال در شرق، ارمینیه در شمال، شمال آفریقا و تقریباً سراسر شبه جزیرهی ایبری در اروپا توسعه پیدا كرد. (2) مسعودی، جغرافیدان سدهی چهارم، حدود جهان اسلام را چنین آورده است: از فرغانه و انتهای خراسان تا طنجه در مغرب به طول 3700 فرسنگ، از دربند (باب الابواب) (3) تا جده 600 فرسنگ (4). به نظر ابن حوقل (5)، حدود اسلام از مشرق به كشور هند، از مغرب تا سرزمین سیاهیانِ اقیانوس اطلس و اندلس، از شمال به روم و ارمینیه و خزر و سرزمینهای بلغار و اسلاو و تركستان و چین، و از جنوب به اقیانوس هند محدود بود. در سدهی چهارم، فرد مسلمان میتوانست در داخل حدود مذكور، كه یكسان نماز برپا میكردند و دین واحدی داشتند، سفر كند (6). در اواخر قرن چهارم، مقدسی (7) مملكت اسلام را از كاشغر در مشرق و سوِس تونس در مغرب، به فاصلهی دو ماه راه، ذكر كرده است.
در دورهی عباسیان (حك: 132-656) (8)، اگرچه قلمرو حكام عباسی در بسیاری از مناطق جزیرةالعرب و شمال افریقا محدود شده بود، حدود اسلام در بخشهایی از مشرق و آفریقا توسعه یافت و در سدههای پس از حكومت عباسیان، جنوب شرقی آسیا ( به ویژه مالزی و مجمع الجزایر اندونزی) به اسلام گرویدند. (9) تا سدهی نهم حد شمالی جهان اسلام در شمال دریای سیاه و حدود پانصد كیلومتری مسكو، حد شرقی در سراسر مجمع الجزایر اندونزی ( به جز كالیمانتان (10))، حد غربی تا مغرب افریقا و حد جنوبی تا كشور موزامبیك و جزیرةالقمر بود. (11) سرزمین جهان اسلامِ منتهی به سدهی یازدهم، به جز قسمت كوچكی از جنوب شبه قارهی هند و جزیرهی سیلان، به صورت پیوسته بود و در مشرق، كالیمانتان و جزایر دیگری در جنوب شرقی آسیا در قلمرو اسلام قرار داشت، اما در شمال، مرزهای مسلمانان در جنوب مسكو به سمت جنوب كشیده شده بود و در شمال ماوراءالنهر توسعه داشت (12). امروزه (پایان 1385ش) قلمرو مسلمانانِ جهان - كه با جمعیتی بالغ بر یك میلیارد و 362 میلیون تن (21 درصد از جمعیت شش میلیارد و 477 میلیونی جهان) در 204 كشور پراكندهاند - بر چهار قسم به هم پیوسته یا پراكنده قابل تقسیم بندی است: قسم اول: پنجاه كشور مستقل كه بین 50 تا حدود 100 درصد جمعیت آنها مسلماناند. به هم پیوستگی یا پراكندگی فضایی این كشورها بدین قرار است: مجموعهی 43 كشور همجوار به هم پیوسته و از نظر فضایی یكپارچه در آسیای غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز و خاورمیانه) و قسمت اعظم بخش شمالی قارهی آفریقا با بیش از 741 میلیون تن جمعیت مسلمان؛ مجموعهی سه كشور به هم پیوستهی مالزی، برونئی و اندونزی در جنوب شرقی آسیا با بیش از 206 میلیون تن جمعیت مسلمان؛ كشورهای گسسته و محاط بین كشورهای غیرمسلمان، شامل بنگلادش در آسیای جنوبی و آلبانی در اروپا با بیش از 123 میلیون تن جمعیت مسلمان؛ و كشورهای جزیرهای مالدیو و كومور در اقیانوس هند با نزدیك به 903000 تن جمعیت مسلمان. چون بیرون از مرز كشورهای اسلامی نیز دین اسلام انتشار یافته است، مرز كشورهای اسلامی تعیین كنندهی حد نهایی جمعیت مسلمان نیست.
قسم دوم: ناحیههای بسیار بزرگ اسلامی كه در آن مسلمانان به صورت نوعی درونگانِ دینی در واحدهای مشخص و جداگانهی جغرافیایی كشورهای غیراسلامی جای دارند، مانند مسلمانان چین، هندوستان، جمهوری فدرال روسیه، اتیوپی، بوركینافاسو، ساحل عاج و بنین.
قسم سوم: گروههای جمعیتی درخور توجه مسلمانان در كشورهای اروپایی، امریكایی و افریقایی. سكونت گزینی مسلمانان، به ویژه سنّیها، در كشورهایی مانند انگلیس (بیشتر پاكستانی ها)، فرانسه ( افریقاییهای مسلمان) و آلمان (تركهای تركیه)، مثالهایی از این قسم است. این سكونت گزینی، بسته به كشورهایی كه مهاجران یا كارگران از كشور مبدأ میآیند، معمولاً در مناطقی با بافت یكپارچه، با زندگی اجتماعی - اقتصادی در سطح نه چندان مطلوب صورت میگیرد.
قسم چهارم: گروههای جمعیتی اندك و نه چندان درخور توجه مسلمانان كه در كشورهای پنج قارهی جهان پراكندهاند.
با توجه به این اقسام، مختصات جغرافیایی و حدود جهان اسلام، تنها به محدودهی كشورهای قسم اول اطلاق میشود.
وسعت جهان اسلام كه در پنجاه كشور قسم اول حدود سی میلیون كیلومتر مربع ( حدود 22 درصد خشكیهای كرهی زمین) است، همهی وسعت جهان اسلام نیست، بلكه وسعت سرزمینهایی است كه بیشتر جمعیت آن را مسلمانان تشكیل میدهند. (13) بنابراین، مختصات جغرافیایی جهان اسلام بدین قرار است: مرز شمالی - جنوبی از َ20 ْ55 عرض شمالی در كشور قزاقستان تا َ35 ْ11 عرض جنوبی در اندونزی؛ مرز شرقی - غربی از َ5 ْ141 طول شرقی در كشور اندونزی تا َ20 ْ17 طول غربی در ساحل سنگال در اقیانوس اطلس. این مختصات با توجه به پراكندگی كشورها و سرزمین های مسلمان نشین جهان اسلام در قارههای آسیا و افریقا متفاوت است. مثلاً، در بخش شمالی قارهی آفریقا، مرز شمالی مسلمانان در كشور تونس ( َ30 ْ37 عرض شمالی) و مرز جنوبی در نیجریه (در َ30 ْ4عرض شمالی) است. دامنهی سرزمینهای مسلمان نشین در ساحل شرقی آفریقا (14) ( در كشور موزامبیك با 18 درصد مسلمان) تا ْ21 عرض جنوبی نیز میرسد (15) بنابر مختصات مذكور، بین غربیترین و شرقیترین قسمت جهان اسلام، با احتساب آنكه هر ْ15 جغرافیایی برابر با یك ساعت است، بیش از دَه ساعت اختلاف زمان وجود دارد. سه كشور سودان، الجزایر و عربستان به ترتیب وسیعترین كشورهای جهان اسلاماند و حدود 24 درصد از وسعت جهان اسلام را به خود اختصاص دادهاند.
از دیدگاهی دیگر، جهان اسلام به سه منطقهی غربی، شرقی و مركزی تقسیم میشود. اساس این تقسیم بندی بحران ها و مشكلات جهان اسلام است. در این دیدگاه، كشورهای مسلمان شمال افریقا، صحرای افریقا و مغرب افریقا در منطقهی غربی، كشورهای جنوب و جنوب شرقی آسیا و آسیای مركزی در منطقهی شرقی و كشورهای خاورمیانه در منطقهی مركزی قرار میگیرند. (16) كشورهای بنین ( با 24/4 درصد مسلمان)، كامرون ( با 22 درصد مسلمان)، موزامبیك (با 18درصد مسلمان)، گویان ( با 8 درصد مسلمان) و گابن ( با 5 درصد مسلمان) كه با جمعیت مسلمان كمتر از 50 درصد (در 1383ش/ 2004)، در سازمان كنفرانس اسلامی عضویت دارند، جزو كشورهای اسلامی به شمار نمیآیند و در مختصات جغرافیایی جهان اسلام در نظر گرفته نشدهاند.
در نتیجهی گسترش اسلام، فاصلهی مستقیم دورترین نقاط اسلامی از مكه به عنوان كانون اسلام، به بیش از ده هزار كیلومتر رسیده و در درون این محدوده حوزه ها و مناطق گوناگونی شكل گرفته است. از دیدگاهی دیگر، جهان اسلام، با توجه به پیشینهی تاریخی، به چندین واحد فرهنگی - تمدنی تقسیم بندی می شود، بدین قرار: حوزهی شرقی، حوزهی شبه قارهی هند، حوزهی جهان مالایایی، حوزهی چین، حوزهی مسلمانان اروپا، اجتماعات جدید مسلمانان.
الف) حوزهی شرقی
در میان جغرافی دانان، به ویژه جغرافی دانان غربی، مهمترین بخش حوزهی فرهنگی جهان اسلام، حوزهی شرقی آن است. این حوزهی پیوستهی فرهنگ اسلامی با توجه به شاخصههای سیاسی، محیطی، زیست محیطی و فرهنگی شش ویژگی منحصر به فرد دارد: براساس مشخصات محیط طبیعی و موقعیتی، كمربند خشك برّ قدیم را دربرمی گیرد؛ غنیترین ذخایر نفت جهان در آن جای دارد؛ از نظر تاریخ فرهنگی، شرق اسلامی مهد انقلاب نوسنگی و در عین حال مهد فرهنگی كنونی بشر است؛ قسمتی از این حوزه، بخشی از دنیای رومی قدیم به شما میرود كه از دیرباز در حوزهی فرهنگی اسلام قرار گرفته است؛ كشورهای واقع در این حوزه، از لحاظ شیوهی تولید، تحت تأثیر سرمایه داری بهره بری قرار دارند و جزو كشورهای جهان سوم با پیشینهی غنی فرهنگی به شمار میروند. بر این اساس، در این حوزه سه شیوهی زیستی، شهری، روستایی و كوچگری، رایج است. حوزهی فرهنگی شرق اسلامی، خود به چهار منطقهی فرهنگی كوچكتر تقسیم میشود:1. منطقهی عربی: كلیهی كشورهای عرب زبان جزو منطقهی عربی به شمار میروند كه مشخصهی اصلی آن استفاده از زبان عربی است. این منطقه دارای دو بخش شرقی - غربی با مرزی است كه از وسط كشور لیبی میگذرد. بخش غربی، كه در قدیم به مغرب معروف بود، خود دارای دو قسمت است: غزبِ نزدیك، شامل مغرب لیبی، تونس و بیشتر الجزایر؛ و غرب دور، شامل مغرب الجزایر، مراكش (مغرب)، موریتانی و در سدههای اولیهی اسلامی اندلس یا بخش مسلمان نشین شبه جزیرهی ایبری. یكی از نكات درخور توجه دربارهی بخش غربی منطقهی عربی، زندگی گروه های غیرعرب مهمی مانند بربرها در این منطقه است كه اغلب در كوهستانهای اطلس زندگی میكنند و زبان مخصوص خود را دارند. (17)
2. منطقهی ایرانی. مردمان حوزهی فرهنگی ایران پس از ساكنان جزیرةالعرب و شام به دین اسلام پیوستند و بنای عظیم فرهنگ و تمدن اسلامی - ایرانی را شكل دادند. این منطقه، ایران كنونی، افغانستان، تاجیكستان، پاكستان و برخی از مناطق ازبكستان را دربرمی گیرد و زبان غالب در آن فارسی است. بیشتر اهالی این منطقه ایرانی الاصل هستند و زبانهای كردی، بلوچی و پشتو، كه از خانوادهی زبانهای هند و اروپایی به شمار میآید، در برخی مناطق آن تكلم میشود. مردم منطقهی ایرانی احترام ویژهای برای اهل بیت پیامبر اكرم و اولاد ایشان قائلاند و شمار قابل توجهی از آنان شیعهاند. (18)
3. منطقهی افریقای سیاه. از نظر گسترهی جغرافیایی به منطقهی گستردهای از اتیوپی در شرق آفریقا تا مالی و سنگال در غرب افریقا گفته میشود. مهاجرت برخی از صحابیان به چاد فعلی در مسلمان شدن این منطقه و شكل گیری فضای فرهنگی اسلامی آن مؤثر بوده و بعدها بازرگانی به انتشار اسلام در آنجا كمك فراوانی كرده است. مثلاً، نقش قبایلی چون صنهاجه كه خود در اوایل اسلام، این دین را پذیرفتند و میان مسلمانان عرب و افریقاییان شمالی و سیاه در رفت و آمد بودند، برجسته است. در افریقای شرقی، كه ورود اسلام در آنجا زودتر از افریقای غربی صورت گرفت، مهاجرت مردم عرب و ایرانیان تأثیر فراوان داشت و از این رو، زبان سواحلی، كه از آمیزش زبان های عربی، فارسی و بانتو (19) پدید آمد، برعكس مناطق عربی و ایرانی كه تنها یك زبان در آنها غلبه دارد، مناطق فرعی زبانهای كاملاً مستقل دارند. پارهای از این زبان ها، زبان مسیحیان آن مناطق نیز به شمار میروند و به لحاظ فرهنگی، برای مسیحیان افریقا حائز اهمیتاند. منطقهی فرهنگی افریقایی سیاه، از تنوع بسیاری برخوردار است و چشم انداز متنوعی از گونههای قومی و فرهنگی در چارچوب وحدت محلی فرهنگ افریقای سیاه و نیز وحدت سراسری اسلام در آن مشاهده میشود. (20)
4 . منطقهی ترك زبان. این منطقه شامل همهی جاهایی است كه مردم آن غالباً به زبانهای آلتایی (21) سخن میگویند. مهمترین این زبانها، تركی ( تركی استانبولی، تركی آذری، چچنی، اویغوری، ازبكی، قرقیزی و تركمن) است. مردمان این منطقه، در اصل صحرانشینان كوهستانهای آلتایی هستند كه پس از حركت به سمت غرب، تا آناطولی پیش رفتند و بعدها در تاریخ اسلام، امپراتوری عثمانی را پایه گذاری كردند. گسترهی جغرافیایی مردم منطقهی آلتایی از مقدونیه تا سیبری و به صورت گروههای اندك در نواحی غیرترك زبان خاورمیانه است. این گروه نیز از پراكندگی قومی و فرهنگی فراوانی برخوردار است. (22)
ب) حوزهی شبه قاره هند
با تصرف درهی سند از سوی مسلمانان در سال 92، راه گسترش اسلام در این حوزه هموار شد؛ با این حال، اصلیترین عامل انتشار اسلام، گروههای صوفیه بودند. این حوزه از تنوع بالای قومی برخوردار است و زبان فارسی حدود هزار سال در آن رایج بوده است. امروزه زبانهای محلی سندی، گجراتی، پنجابی و بنگالی از زبانهای مسلماناناند كه پرآوازه شدهاند. در عین حال، زبان اردو به صورت زبان مهم آنجا درآمد و در پاكستان به عنوان زبان رسمی پذیرفته شد. این حوزه شامل پاكستان، بنگلادش و مسلمانان هند، نپال و سریلانكا است كه رشد جمعیت بالایی دارند و بعضی از بزرگترین آثار هنر و فرهنگ اسلامی در آنها شكل گرفته است. (23)ج) حوزهی جهان مالایایی
این حوزه در جنوب شرقی آسیا قرار دارد و مردم آنكه از طریق بازرگانان حوزهی خلیج فارس و نیز تجار و صوفیان هندی به اسلام پیوستند، دارای ویژگیهای محلی با همگرایی قومی بالا هستند. زبانهای مالایایی و جاوهای در كشورهای این حوزه - شاملِ اندونزی، مالزی، برونئی و اقلیتهای تایلند، فیلیپین، كامبوج و ویتنام - رایج است و علاقهی مسلمانان مالایی به مكه و مدینه و سنتهای نبوی پس از پیوستن اینان به دارالاسلام زبانزد است. (24)د) حوزهی چین
این حوزه از دیگر حوزههای فرهنگی ذكر شده كوچكتر است؛ با این حال، پس از پیوستن مردم این منطقه به اسلام، به رغم در دست نبودن جمعیت دقیق آنان، شمار زیادی مسلمان در این حوزه ذكر میشود. مسلمانان این حوزه، معماری و خوشنویسی ممتازی در جهان اسلام دارند. (25)هـ ) حوزهی مسلمانان اروپا
این حوزه شامل سرزمینهای آلبانی، كوزوو، مقدونیه و بوسنی است و به لحاظ قومی، مردمی از نژاد اروپایی هستند. (26)و) اجتماعات جدید مسلمانان
این گروه شامل مسلمانان كشورهای اروپایی و امریكاست كه از مهاجران مسلمان یا گروندگان بومی به اسلام تشكیل میشود. حدود پنج میلیون مسلمان در فرانسه، حدود سه میلیون ترك و تعداد زیادی كُرد در آلمان و حدود دو میلیون مهاجر غالباً هندی در انگلستان وجود دارند. مسلمانان امریكا، كه غالباً مهاجران كشورهای عربی، ایران و شبه قارهاند، از مهمترین اجتماعات این حوزه به شمار می روند. (27)به طور كلی در این گسترهی وسیع فرهنگ اسلامی، مجموعهای از اقوام، زبان ها، انواع هنر و تنوع آداب به چشم میخورد و میتوان گفت در پهنهای از جنگلهای برونئی تا كوههای هندوكش و بیابان های افریقا، اسلام پیروانی از گروههای قومی مختلف دارد كه دارای وحدتی برخاسته از اسلام هستند. (28)
پینوشتها:
1. رك: دانشنامهی جهان اسلام، ذیل « جزیرةالعرب»
2. رك. روتون و نانجی، ص 28-29.
3. رك. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل « باب الابواب »
4. مسعودی، ج2، ص 377.
5. ابن حوقل، ص 10-17.
6. متز، ج1، ص 15.
7. مقدسی، ص 64.
8. رك. روتون و نانجی، ص 36-37، 40-41، 106-107.
9. رك. <اطلس تاریخی اسلام>، ص11.
.Kalimantan. 10
11. همان، ص 12.
12. رك. زوكه، 2007، ص 34-37.
.13 برای مختصات جغرافیای رك. <اطلس جامع جهان تایمز>(The Times comprehensive atlas of the world) 2005؛ اشپیگل(Spiegel)، ش1، 1998، ص26.نقشهی < «كمربند سبز» >، نیز رك. زوكه، 2007، ص17.
14. گلی زواره، ص 62-63.
15. نصر، ص 115-117.
16. همان، ص 117-119.
17. رك. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «بانتو».
18. همان، ص 119-121.
19. همان، ص 121-123.
20. همان، ص 123-124.
21. همان، ص124-125.
22. رك. همان، ص 125-126.
23. رك. همان، ص 126.
24. رك. همان، ص 126-130.
25. همان، ص 130.
مؤمنی، مصطفی؛ (1389)، جهان اسلام، تهران: كتاب مرجع، چاپ اول