شهيد بهشتي، عنصري خودساخته و كامل بود
منبع:روزنامه قدس
اگر ممكن است در ابتداي اين گفت و گو به زمينه هاي حادثه هفتم تير اشاره اي داشته باشيد. . .
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار نظام جمهوري اسلامي در ايران، آمريكا و استكبار جهاني تصور مي كردند انقلاب به زودي از بين مي رود. شواهدي نيز براي اثبات اين مطلب در دست است؛ مثلاً وقتي كه حكم اعدام هويدا، نخست وزير ملعون نظام طاغوت صادر شد به آقاي خلخالي گفته بود كه يك ماه اعدام مرا به تأخير بيندازيد. اگر يك ماه اعدام مرا به تأخير انداختيد، يك ميليون دلار به شما خواهم داد. اين وعده نشان مي داد كه آنها گمان مي كردند كه تا يك ماه ديگر انقلاب از بين مي رود و نظام طاغوتي به روزهاي حيات سابق خود برمي گردد. اين اميد از طريق دولت موقت و نيروهاي نفوذي دنبال مي شد. بعد از استعفاي دولت موقت و اشغال لانه جاسوسي به دست دانشجويان پيرو خط امام و كشف توطئه افرادي چون امير انتظام، استكبار جهاني به بني صدر اميد بست و آنها متوقع بودند كه از طريق وي بتوانند رؤياي نابودي انقلاب را به واقعيت تبديل كنند و دوباره نظام طاغوتي را به سلطنت برسانند.
بني صدر نيز مي كوشيد كه مقام رهبري را به هر شكل ممكن براي خود به دست آورد. در همين اثنا شرايطي به وجود آمد كه امام ناراحتي قلبي پيدا كردند و به بيمارستان منتقل شدند و تحت درمان قرار گرفتند. در فاصله اي كه امام در بيمارستان قلب بستري بودند چند بار بني صدر به عيادت امام آمد، اما هدفي كه وي داشت از سؤالاتي كه مي كرد كاملاً مشخص بود، مثلاً از حاج احمد آقا مي پرسيد: امام تا چه زماني زنده است؟ در يكي از سفرهاي خود گفته بود كه امام تا يك ماه ديگر بيشتر زنده نيست. او فكر مي كرد كه چون ايراني ها مقلد مراجع تقليد و علما هستند يك شخص غيرروحاني نمي تواند رهبري اين امت را برعهده بگيرد بنابراين بايد شرايطي ايجاد شود كه از طريق آن بتواند خود را به عنوان رهبري به مردم تحميل كند.
اين شرايط چه بود؟
قراربود او يك حمله تاكتيكي را به عراق تدارك ببيند، فكر مي كرد امام هم كه در بيمارستان است به زودي از ميان خواهد رفت و او در آن حمله تاكتيكي، يك پيروزي به دست خواهد آورد و به عنوان سپهسالار پيروز به تهران مي آيد و وقتي به عنوان فاتح به ايران وارد شود، مردم هم از وي استقبال خواهند كرد و او را هم به عنوان سپهسالار ايران خواهند پذيرفت و بدين وسيله جانشين امام و رهبر ملت خواهد شد.
اما امام بيدارتر از استكبار جهاني و بني صدر بود. اين رهبر بزرگ با تدبير و هوشياري خود منصبي را كه به بني صدر به عنوان فرماندهي كل قوا داده بود از او گرفت. به محض عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا؛ مجلس هم درباره عدم لياقت سياسي بني صدر تشكيل جلسه داد و بدين ترتيب با رأي قاطع، وي از فرماندهي كل قوا عزل شد. صورت جلسه اين جلسه توسط امام امضا شد. با عزل بني صدر استكبار جهاني به عوامل نفوذي خود دستور داد تا دست به كار شوند. اين عوامل كه در نهادهاي مختلف مثل نخست وزيري حضور داشتند، در اولين اقدام خود با جاسازي بمب در يك ضبط صوت و منفجر كردن آن در هنگام سخنراني مقام معظم رهبري در مسجد ابوذر كه در آن زمان رياست جمهوري اسلامي ايران را عهده دار بودند، سعي داشتند پروژه خود را عملي كنند، منتهي از آنجا كه اين ضبط صوت در طرف راست ايشان قرار گرفته بود تنها به جراحت ايشان از ناحيه دست منجر شد، در غير اين صورت ايشان از ناحيه قلب آسيب مي ديدند و به شهادت مي رسيدند.
اين فاجعه در ششم تيرماه سال 60 اتفاق افتاد، اما فاجعه هفتم تير در شب هفتم تير اتفاق افتاد و عوامل نفوذي استكبار با جاسازي مقدار زيادي تي ان تي در جلو تريبوني كه شهيد مظلوم دكتر بهشتي قصد سخنراني داشت و منفجر كردن آن از فاصله دور، ايشان را به شهادت رساندند. صف اول حاضران در اين جلسه در همان لحظات اول به شهادت رسيدند و بقيه هم با جراحتهاي فراوان به بيمارستان منتقل شدند كه تعدادي از آنها در بيمارستان به شهادت رسيدند.
بعد از اين انفجار، انفجار هشتم شهريور اتفاق افتاد، كه در جريان آن رئيس جمهور محبوب ونخست وزير مردمي شهيدان رجايي و باهنر شربت شهادت را نوشيدند. اين پروژه با انفجارها و ترورهاي مختلف در محل برگزاري نمازهاي جمعه در سراسر كشور دنبال شد. شهيد صدوقي، شهيد دستغيب، شهيد مدني، شهيد قدوسي و ... به همين شكل از ميان ما رفتند. اين ترورها ادامه يافت و به اين ترتيب گروهي كه در مورد شناخت حزب جمهوري اسلامي و شهيد مظلوم دكتر بهشتي دچار اشتباه شده بودند به خود آمدند و دستهاي پنهان استكبار و مقصود آنها را پيدا كردند. امام هم مظلوميت شهادت ايشان را مهمتر از مظلوميت ايشان دانستند و مردم را از جريان نفاقي كه در نظام جمهوري اسلامي ايران به راه افتاده بود آگاه كردند.
بني صدر بعد از انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي به مخفيگاه منافقين پناه برد و بعد از چند روز هم با لباس و آرايش زنانه خود را به فرودگاه رساند و با هواپيماي مخصوص شاه از ايران فرار كرد و به پاريس رفت. بدين ترتيب شر منافقان از ايران كنده شد، اما در خارج آنها بيكار ننشستند و جنايتهاي خود را ادامه دادند.
حزب آن موقع وظيفه اش چه بود؟
حزب جمهوري اسلامي با هدف رسيدگي به مشكلات نظام تشكيل شده بود. چون نظام، نظامي نوپا و تازه متولد شده بود و به كمكهاي فكري و سياسي نياز بسياري داشت كه اين كمكها از طريق حزب جمهوري اسلامي و دفتر مركزي آن ارايه مي گرديد. شبي هم كه فاجعه هفتم تير اتفاق افتاد، قرار بود در خصوص مشكل تورم و گراني و راههاي حل و برون رفت از آن بحث شود. بعد از فاجعه مسجد ابوذر تهران و مجروح شدن مقام معظم رهبري، شورايي تشكيل شد و براساس آن برنامه حزب هم عوض شد؛ بحث بر سر اين بود كه درباره رئيس جمهور آينده بحث شود و نه درباره گراني و تورم. از آنجا كه شهيد مظلوم دكتر بهشتي بر دموكراسي و رأي مردم تأكيد بسيار داشت، قرار شد موافق و مخالف دراين خصوص صحبت كنند. رأي گيري به عمل آمد و قرار شد موضوع بحث رئيس جمهور آينده باشد. بعد از تلاوت آياتي از كلام ا... مجيد شهيد بهشتي پشت تريبون قرار گرفت و صحبت خود را آغاز كرد. ايشان اين گونه شروع كرد كه امام در انتخابات دور اول رياست جمهوري نظرشان اين بود كه روحانيون كانديدا نشوند. بايد از ايشان سؤال كنيم كه در اين نوبت هم نظرشان هم همان است و يا اجازه كانديدا شدن را به روحانيون هم مي دهند. ايشان در ادامه گفت كه اين موضوع بايد در اين جلسه به بحث گذاشته شود و در ادامه كار هيأتي انتخاب شده و خدمت امام برسند و نظر ايشان را در اين خصوص جويا شوند. بحث كه به اينجا رسيد شهيد مظلوم به يكباره ايستاد و طبق عادت هميشگي خود - براي آنكه ببيند مستمعين همه حاضرند و به آنچه گفته مي شود گوش مي دهند - نگاهي به جمع حاضر انداخت و گفت: "بچه ها بوي بهشت مي آيد شما هم مي فهميد؟" به يكباره صداي انفجار در مجلس شنيده شد و ما وقتي به خود آمديم كه متوجه شديم زيرآوارهستيم و سقف كاملاً روي آن جمعيت قرار گرفته است. ابتدا گمان مي كرديم كه اين سقف بتون آرمه است، اما بعداً سقف تكه تكه شد معلوم شد كه سقف از آجرهاي چهارگوش قديمي تشكيل شده است.
با آنچه شما در خصوص عزل بني صدر اشاره كرديد، اين فاجعه را نمي توان يك تسويه حساب شخصي قلمداد كرد؟
مي توان گفت كه اين فاجعه سه جهت داشت؛ يكي تسويه حساب شخصي، ديگري گروهي بود و جهت سوم انتقامي بود كه استكبار جهاني به سركردگي آمريكا مي كوشيد از مردم ايران بگيرد. همانطور كه رئيس جمهور آمريكا گفته بود كه ايران ما را تحقير كرد سعي داشتند با اين عمل از نظام جمهوري اسلامي انتقام بگيرند و اين نظام را براي هميشه از پيش پاي خود بردارند. خبرگزاريها هم ادعا كرده بودند كه بزودي خبر مهمي را مخابره خواهند كرد كه احتمالاً سقوط نظام جمهوري اسلامي باشد. محاسبات آنها هم درست بود چون در جلسه اي كه در دفتر مركزي حزب تشكيل مي شد، اكثريتي ازمجلس و وزرا و قوه قضاييه شركت مي كردند. با از بين رفتن اين نيروها سه قوه با هم سقوط مي كرد. بعد از اين واقعه مشخص شد كه 27 نفر شهيد مربوط به مجلس است. با سقوط اين سه قوه، نظام هم سقوط مي كرد و آنها تصميم داشتند كه خبر سقوط نظام را به دنيا مخابره كنند. آقاي هاشمي در يكي از سخنان خود مي گويد: ما در مجلس دلهره اين را داشتيم كه مجلس به اكثريت نرسد. در روز سه شنبه براي آنكه جلسه به رسميت برسد مجبور شدند مجروحان حادثه از جمله خود من را از بيمارستانها با برانكارد به مجلس انتقال دهند. آقاي هاشمي مي گويد:با رسميت يافتن مجلس وقتي من دست خود را روي زنگ گذاشتم و زنگ نواخته شد آن آهنگ بهترين آهنگي بود كه من در تمام طول عمرم مي شنيدم. قوه قضاييه هم توسط امام ترميم شد و آيةا... موسوي اردبيلي توسط امام به عنوان رياست ديوان عالي كشورمنصوب شد و وزراي قوه مجريه هم بتدريج انتخاب شدند. و به اين وسيله نظام نه تنها از بين نرفت، بلكه پولادين تر از قبل به حيات خود ادامه داد.
روزهايي كه حادثه هفتم تير اتفاق افتاد، برخي ازعناصر ضدانقلاب از اختلافهاي درون گروهي و درون حزبي عناصر نظام صحبت مي كردند.
نه چنين اختلافي نبود. نيروهاي درون حزب با يكديگر متحد بودند و همه آنها در خط امام حركت مي كردند.
حتي نيروهاي نفوذي درون حزبي؟
بله عده اي مثل "كلاهي"، كه عامل انفجار دفتر حزب بود از همان عوامل نفوذي داخلي بود، اما عاملي نبود كه بتوان او را حزبي قلمداد كرد.
چه سمتي داشت؟
جزو افرادي بود كه حفاظت جلسات را به عهده داشت، كارت دعوت افراد را كنترل مي كرد، بازرسي بدني مي كرد.
يكي از شيوه هايي كه به نظر مي رسد بيشتر از اقدام به ترور شخصيتهاي سياسي در كشورهاي مختلف جواب داده است اقدام به ترور شخصيتهاست. درمورد شهيد مظلوم بهشتي نيز اين رويه اتخاذ شده بود. آيا اين جنگ تبليغاتي را كه به نظر مي رسد تا حدودي مؤثر افتاده، مي توان آغاز چرخه اي دانست كه در نيمه راه به دليل كندي روند آن، استكبار را مجبور به اخذ اين تصميم كرد؟
بله همين طور است كه شما مي گوييد. سياست استكبار جهاني و منافقين در وهله اول ترور شخصيتهاست و وقتي از ترور شخصيت نتيجه نمي گرفتند، دست به ترور شخص مي زدند. در مورد شهيد مظلوم دكتر بهشتي اين سياست پيگيري شد و شايعات و تهمتهاي بيشماري در مورد ايشان گفته شد، به گونه اي كه بعد از شهادت ايشان بسياري بر سر قبر ايشان مي آمدند و از گفته ها و اقدامهاي خود ابراز ندامت مي كردند. با ناكام ماندن اين سياست چون آنها و بني صدر رقيب خود را دكتر بهشتي مي دانستند و كانديداي حزب هم شهيد مظلوم دكتر بهشتي بود، آنها تلاش مي كردند تا او را از سر راه خود بردارند. ترور شخصيتي به نتيجه اي نرسيد و آمال و آرزوهاي آنها نيز ناكام ماند و بني صدر از مقام خود عزل شد، لذا دست به انفجارهاي مختلف زدند.
اقدامهاي شهيد بهشتي در خارج كشوردر راستاي ترويج انديشه هاي اسلامگرايي را مي توان زمينه ديگر اين حادثه دانست. يعني همان نقشي كه شما به استكبار جهاني نسبت مي دهيد؟
ببينيد، شهيد مظلوم دكتر بهشتي عنصري خودساخته و كامل بود و بر اثر مسافرتهاي مختلفي كه به خارج كشور و اقامت در آلمان كرده بود، اطلاعات عميقي از قوانين مختلف دنيا داشت و همين امر زمينه اي را براي نگارش قانون اساسي و اداره مجلس فراهم كرد؛ از سوي ديگر تربيت ايشان در حوزه هاي علميه شخصيتي منحصر به فرد از وي ساخته بود و استكبار جهاني همان گونه كه ازامام(ره) وحشت داشت، از شهيد مظلوم دكتر بهشتي نيز وحشت داشت. استكبار جهاني شهيد بهشتي و شهيد مطهري را دو شخصيت ايدئولوگ و مؤثر در انقلاب تلقي مي كرد و از همين روي سعي داشت با از ميان برداشتن اين دو عنصر، انقلاب را تضعيف كند، اما امام(ره) قائم به ديگران نبود و انقلاب راهمان گونه كه مي خواستند هدايت مي كردند. البته شخصيت شهيد بهشتي همان گونه كه شما گفتيد اين جنبه را داشت كه دشمن از وجود او بيمناك باشد و گذشته ازعواملي كه قبلاً متذكر شدم، زمينه اي براي ترور ايشان باشد.
چه ويژگيهاي شخصيتي در شهيد بهشتي وجود داشت كه در ديگر مديران ديده نمي شد و ذهنها را به خود مشغول كرده بود؟
شخصيت ايشان به گونه اي بود كه هنوز كسي جايگزين ايشان نشده است. در آن زمان هم ما كسي را با جامعيت شخصيتي شهيد بهشتي سراغ نداشتيم.
خلأيي كه از فقدان شهيد بهشتي به وجود آمد حتي با وجود ادامه حيات انقلاب به راحتي جبران پذير نيست.
آيا شاگردان ايشان مي توانستند تا حدي اين نقيصه را هم جبران كنند؟
يكي از برنامه هاي شهيد بهشتي ساختن نيرو براي نظام جمهوري اسلامي بود. اين امر مهم ازهمان هنگامي كه ايشان در قم، دبيرستان "دين و دانش" را پايه گذاري كردند، آغاز شد و در آلمان ادامه يافت. هدف ايشان تربيت افرادي براي حكومت اسلامي بود. همان طور كه امام وقتي در نجف اشرف تدريس "حكومت اسلامي" را آغاز كردند هدفي جز تربيت افرادي براي حكومت اسلامي و ولايت فقيه نداشتند. شهيد بهشتي نيز مطمئن بود كه بعد از او شاگرداني را تربيت كرده كه مي توانند انقلاب را هدايت و رهبري كنند.
امام با اين اتفاق چطور كنارآمدند؟
اطلاع رساني به امام بر اساس شيوه خاصي بود كه آن موقع اين مطالب را حاج احمد آقا به امام اطلاع مي داد. در سخنراني امام(ره) بعد از فاجعه هفتم تير، ايشان موضعگيري شفافي دارند. ايشان به مردم اميد دادند با اين كه اين حادثه مي توانست باعث نااميدي بسياري از مردم و مسوولان شود، و آنها با اين بيانات به فعاليتهاي انقلابي و حزبي خود ادامه دادند.
دو دهه از فاجعه هفتم تير مي گذرد و بيش از اين هم خواهد گذشت. اما ما با نسلي سر وكار داريم كه مثل شما آن لحظات فاجعه را لمس نكرده اند. نسلهايي هم خواهند آمد كه ممكن است با اين مسأله مواجه شوند. براي تبيين آنچه گذشته است به عنوان شاهدي از آن ماجرا و فردي كه منصب او در اين خصوص وظيفه و تكليفش را هم دو چندان كرده است، چه كرده ايد؟
كارهاي زيادي مغفول واقع شده است. يكي از راههايي كه در اين زمينه بايد با شدت و دقت پيگيري شود اين است كه زندگينامه شهداي هفتم تير بويژه شهيد مظلوم دكتربهشتي جزو بحثها و سرفصلهاي درسي دانشگاه قرار گيرد و در حوزه هاي علميه هم تلاشي براي تربيت افرادي چون شهيد بهشتي و شهيد مطهري آغاز شود. اين مساله در صدر برنامه هاي ستاد هفتم تير است. راه ديگر آن است كه از طريق رسانه ها زندگي آنها مطرح و به بحث گذاشته شود و مردم با زندگي اين عزيزان آشنا شوند. همچنين بايد مدارسي براي بررسي زندگي اين عزيزان تاسيس شود وبه شكل اختصاصي زندگي اين بزرگان را مورد بررسي قرار دهد. تهيه فيلمهاي كوتاه و بلند در اين خصوص و تدوين پايان نامه هاي دانشجويي با اين محور، جزو سياستهايي است كه توسط ستاد بزرگداشت هفتم تير با هدف آشنايي نسل جديد با اين مسأله پيگيري مي شود.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار نظام جمهوري اسلامي در ايران، آمريكا و استكبار جهاني تصور مي كردند انقلاب به زودي از بين مي رود. شواهدي نيز براي اثبات اين مطلب در دست است؛ مثلاً وقتي كه حكم اعدام هويدا، نخست وزير ملعون نظام طاغوت صادر شد به آقاي خلخالي گفته بود كه يك ماه اعدام مرا به تأخير بيندازيد. اگر يك ماه اعدام مرا به تأخير انداختيد، يك ميليون دلار به شما خواهم داد. اين وعده نشان مي داد كه آنها گمان مي كردند كه تا يك ماه ديگر انقلاب از بين مي رود و نظام طاغوتي به روزهاي حيات سابق خود برمي گردد. اين اميد از طريق دولت موقت و نيروهاي نفوذي دنبال مي شد. بعد از استعفاي دولت موقت و اشغال لانه جاسوسي به دست دانشجويان پيرو خط امام و كشف توطئه افرادي چون امير انتظام، استكبار جهاني به بني صدر اميد بست و آنها متوقع بودند كه از طريق وي بتوانند رؤياي نابودي انقلاب را به واقعيت تبديل كنند و دوباره نظام طاغوتي را به سلطنت برسانند.
بني صدر نيز مي كوشيد كه مقام رهبري را به هر شكل ممكن براي خود به دست آورد. در همين اثنا شرايطي به وجود آمد كه امام ناراحتي قلبي پيدا كردند و به بيمارستان منتقل شدند و تحت درمان قرار گرفتند. در فاصله اي كه امام در بيمارستان قلب بستري بودند چند بار بني صدر به عيادت امام آمد، اما هدفي كه وي داشت از سؤالاتي كه مي كرد كاملاً مشخص بود، مثلاً از حاج احمد آقا مي پرسيد: امام تا چه زماني زنده است؟ در يكي از سفرهاي خود گفته بود كه امام تا يك ماه ديگر بيشتر زنده نيست. او فكر مي كرد كه چون ايراني ها مقلد مراجع تقليد و علما هستند يك شخص غيرروحاني نمي تواند رهبري اين امت را برعهده بگيرد بنابراين بايد شرايطي ايجاد شود كه از طريق آن بتواند خود را به عنوان رهبري به مردم تحميل كند.
اين شرايط چه بود؟
قراربود او يك حمله تاكتيكي را به عراق تدارك ببيند، فكر مي كرد امام هم كه در بيمارستان است به زودي از ميان خواهد رفت و او در آن حمله تاكتيكي، يك پيروزي به دست خواهد آورد و به عنوان سپهسالار پيروز به تهران مي آيد و وقتي به عنوان فاتح به ايران وارد شود، مردم هم از وي استقبال خواهند كرد و او را هم به عنوان سپهسالار ايران خواهند پذيرفت و بدين وسيله جانشين امام و رهبر ملت خواهد شد.
اما امام بيدارتر از استكبار جهاني و بني صدر بود. اين رهبر بزرگ با تدبير و هوشياري خود منصبي را كه به بني صدر به عنوان فرماندهي كل قوا داده بود از او گرفت. به محض عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا؛ مجلس هم درباره عدم لياقت سياسي بني صدر تشكيل جلسه داد و بدين ترتيب با رأي قاطع، وي از فرماندهي كل قوا عزل شد. صورت جلسه اين جلسه توسط امام امضا شد. با عزل بني صدر استكبار جهاني به عوامل نفوذي خود دستور داد تا دست به كار شوند. اين عوامل كه در نهادهاي مختلف مثل نخست وزيري حضور داشتند، در اولين اقدام خود با جاسازي بمب در يك ضبط صوت و منفجر كردن آن در هنگام سخنراني مقام معظم رهبري در مسجد ابوذر كه در آن زمان رياست جمهوري اسلامي ايران را عهده دار بودند، سعي داشتند پروژه خود را عملي كنند، منتهي از آنجا كه اين ضبط صوت در طرف راست ايشان قرار گرفته بود تنها به جراحت ايشان از ناحيه دست منجر شد، در غير اين صورت ايشان از ناحيه قلب آسيب مي ديدند و به شهادت مي رسيدند.
اين فاجعه در ششم تيرماه سال 60 اتفاق افتاد، اما فاجعه هفتم تير در شب هفتم تير اتفاق افتاد و عوامل نفوذي استكبار با جاسازي مقدار زيادي تي ان تي در جلو تريبوني كه شهيد مظلوم دكتر بهشتي قصد سخنراني داشت و منفجر كردن آن از فاصله دور، ايشان را به شهادت رساندند. صف اول حاضران در اين جلسه در همان لحظات اول به شهادت رسيدند و بقيه هم با جراحتهاي فراوان به بيمارستان منتقل شدند كه تعدادي از آنها در بيمارستان به شهادت رسيدند.
بعد از اين انفجار، انفجار هشتم شهريور اتفاق افتاد، كه در جريان آن رئيس جمهور محبوب ونخست وزير مردمي شهيدان رجايي و باهنر شربت شهادت را نوشيدند. اين پروژه با انفجارها و ترورهاي مختلف در محل برگزاري نمازهاي جمعه در سراسر كشور دنبال شد. شهيد صدوقي، شهيد دستغيب، شهيد مدني، شهيد قدوسي و ... به همين شكل از ميان ما رفتند. اين ترورها ادامه يافت و به اين ترتيب گروهي كه در مورد شناخت حزب جمهوري اسلامي و شهيد مظلوم دكتر بهشتي دچار اشتباه شده بودند به خود آمدند و دستهاي پنهان استكبار و مقصود آنها را پيدا كردند. امام هم مظلوميت شهادت ايشان را مهمتر از مظلوميت ايشان دانستند و مردم را از جريان نفاقي كه در نظام جمهوري اسلامي ايران به راه افتاده بود آگاه كردند.
بني صدر بعد از انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي به مخفيگاه منافقين پناه برد و بعد از چند روز هم با لباس و آرايش زنانه خود را به فرودگاه رساند و با هواپيماي مخصوص شاه از ايران فرار كرد و به پاريس رفت. بدين ترتيب شر منافقان از ايران كنده شد، اما در خارج آنها بيكار ننشستند و جنايتهاي خود را ادامه دادند.
حزب آن موقع وظيفه اش چه بود؟
حزب جمهوري اسلامي با هدف رسيدگي به مشكلات نظام تشكيل شده بود. چون نظام، نظامي نوپا و تازه متولد شده بود و به كمكهاي فكري و سياسي نياز بسياري داشت كه اين كمكها از طريق حزب جمهوري اسلامي و دفتر مركزي آن ارايه مي گرديد. شبي هم كه فاجعه هفتم تير اتفاق افتاد، قرار بود در خصوص مشكل تورم و گراني و راههاي حل و برون رفت از آن بحث شود. بعد از فاجعه مسجد ابوذر تهران و مجروح شدن مقام معظم رهبري، شورايي تشكيل شد و براساس آن برنامه حزب هم عوض شد؛ بحث بر سر اين بود كه درباره رئيس جمهور آينده بحث شود و نه درباره گراني و تورم. از آنجا كه شهيد مظلوم دكتر بهشتي بر دموكراسي و رأي مردم تأكيد بسيار داشت، قرار شد موافق و مخالف دراين خصوص صحبت كنند. رأي گيري به عمل آمد و قرار شد موضوع بحث رئيس جمهور آينده باشد. بعد از تلاوت آياتي از كلام ا... مجيد شهيد بهشتي پشت تريبون قرار گرفت و صحبت خود را آغاز كرد. ايشان اين گونه شروع كرد كه امام در انتخابات دور اول رياست جمهوري نظرشان اين بود كه روحانيون كانديدا نشوند. بايد از ايشان سؤال كنيم كه در اين نوبت هم نظرشان هم همان است و يا اجازه كانديدا شدن را به روحانيون هم مي دهند. ايشان در ادامه گفت كه اين موضوع بايد در اين جلسه به بحث گذاشته شود و در ادامه كار هيأتي انتخاب شده و خدمت امام برسند و نظر ايشان را در اين خصوص جويا شوند. بحث كه به اينجا رسيد شهيد مظلوم به يكباره ايستاد و طبق عادت هميشگي خود - براي آنكه ببيند مستمعين همه حاضرند و به آنچه گفته مي شود گوش مي دهند - نگاهي به جمع حاضر انداخت و گفت: "بچه ها بوي بهشت مي آيد شما هم مي فهميد؟" به يكباره صداي انفجار در مجلس شنيده شد و ما وقتي به خود آمديم كه متوجه شديم زيرآوارهستيم و سقف كاملاً روي آن جمعيت قرار گرفته است. ابتدا گمان مي كرديم كه اين سقف بتون آرمه است، اما بعداً سقف تكه تكه شد معلوم شد كه سقف از آجرهاي چهارگوش قديمي تشكيل شده است.
با آنچه شما در خصوص عزل بني صدر اشاره كرديد، اين فاجعه را نمي توان يك تسويه حساب شخصي قلمداد كرد؟
مي توان گفت كه اين فاجعه سه جهت داشت؛ يكي تسويه حساب شخصي، ديگري گروهي بود و جهت سوم انتقامي بود كه استكبار جهاني به سركردگي آمريكا مي كوشيد از مردم ايران بگيرد. همانطور كه رئيس جمهور آمريكا گفته بود كه ايران ما را تحقير كرد سعي داشتند با اين عمل از نظام جمهوري اسلامي انتقام بگيرند و اين نظام را براي هميشه از پيش پاي خود بردارند. خبرگزاريها هم ادعا كرده بودند كه بزودي خبر مهمي را مخابره خواهند كرد كه احتمالاً سقوط نظام جمهوري اسلامي باشد. محاسبات آنها هم درست بود چون در جلسه اي كه در دفتر مركزي حزب تشكيل مي شد، اكثريتي ازمجلس و وزرا و قوه قضاييه شركت مي كردند. با از بين رفتن اين نيروها سه قوه با هم سقوط مي كرد. بعد از اين واقعه مشخص شد كه 27 نفر شهيد مربوط به مجلس است. با سقوط اين سه قوه، نظام هم سقوط مي كرد و آنها تصميم داشتند كه خبر سقوط نظام را به دنيا مخابره كنند. آقاي هاشمي در يكي از سخنان خود مي گويد: ما در مجلس دلهره اين را داشتيم كه مجلس به اكثريت نرسد. در روز سه شنبه براي آنكه جلسه به رسميت برسد مجبور شدند مجروحان حادثه از جمله خود من را از بيمارستانها با برانكارد به مجلس انتقال دهند. آقاي هاشمي مي گويد:با رسميت يافتن مجلس وقتي من دست خود را روي زنگ گذاشتم و زنگ نواخته شد آن آهنگ بهترين آهنگي بود كه من در تمام طول عمرم مي شنيدم. قوه قضاييه هم توسط امام ترميم شد و آيةا... موسوي اردبيلي توسط امام به عنوان رياست ديوان عالي كشورمنصوب شد و وزراي قوه مجريه هم بتدريج انتخاب شدند. و به اين وسيله نظام نه تنها از بين نرفت، بلكه پولادين تر از قبل به حيات خود ادامه داد.
روزهايي كه حادثه هفتم تير اتفاق افتاد، برخي ازعناصر ضدانقلاب از اختلافهاي درون گروهي و درون حزبي عناصر نظام صحبت مي كردند.
نه چنين اختلافي نبود. نيروهاي درون حزب با يكديگر متحد بودند و همه آنها در خط امام حركت مي كردند.
حتي نيروهاي نفوذي درون حزبي؟
بله عده اي مثل "كلاهي"، كه عامل انفجار دفتر حزب بود از همان عوامل نفوذي داخلي بود، اما عاملي نبود كه بتوان او را حزبي قلمداد كرد.
چه سمتي داشت؟
جزو افرادي بود كه حفاظت جلسات را به عهده داشت، كارت دعوت افراد را كنترل مي كرد، بازرسي بدني مي كرد.
يكي از شيوه هايي كه به نظر مي رسد بيشتر از اقدام به ترور شخصيتهاي سياسي در كشورهاي مختلف جواب داده است اقدام به ترور شخصيتهاست. درمورد شهيد مظلوم بهشتي نيز اين رويه اتخاذ شده بود. آيا اين جنگ تبليغاتي را كه به نظر مي رسد تا حدودي مؤثر افتاده، مي توان آغاز چرخه اي دانست كه در نيمه راه به دليل كندي روند آن، استكبار را مجبور به اخذ اين تصميم كرد؟
بله همين طور است كه شما مي گوييد. سياست استكبار جهاني و منافقين در وهله اول ترور شخصيتهاست و وقتي از ترور شخصيت نتيجه نمي گرفتند، دست به ترور شخص مي زدند. در مورد شهيد مظلوم دكتر بهشتي اين سياست پيگيري شد و شايعات و تهمتهاي بيشماري در مورد ايشان گفته شد، به گونه اي كه بعد از شهادت ايشان بسياري بر سر قبر ايشان مي آمدند و از گفته ها و اقدامهاي خود ابراز ندامت مي كردند. با ناكام ماندن اين سياست چون آنها و بني صدر رقيب خود را دكتر بهشتي مي دانستند و كانديداي حزب هم شهيد مظلوم دكتر بهشتي بود، آنها تلاش مي كردند تا او را از سر راه خود بردارند. ترور شخصيتي به نتيجه اي نرسيد و آمال و آرزوهاي آنها نيز ناكام ماند و بني صدر از مقام خود عزل شد، لذا دست به انفجارهاي مختلف زدند.
اقدامهاي شهيد بهشتي در خارج كشوردر راستاي ترويج انديشه هاي اسلامگرايي را مي توان زمينه ديگر اين حادثه دانست. يعني همان نقشي كه شما به استكبار جهاني نسبت مي دهيد؟
ببينيد، شهيد مظلوم دكتر بهشتي عنصري خودساخته و كامل بود و بر اثر مسافرتهاي مختلفي كه به خارج كشور و اقامت در آلمان كرده بود، اطلاعات عميقي از قوانين مختلف دنيا داشت و همين امر زمينه اي را براي نگارش قانون اساسي و اداره مجلس فراهم كرد؛ از سوي ديگر تربيت ايشان در حوزه هاي علميه شخصيتي منحصر به فرد از وي ساخته بود و استكبار جهاني همان گونه كه ازامام(ره) وحشت داشت، از شهيد مظلوم دكتر بهشتي نيز وحشت داشت. استكبار جهاني شهيد بهشتي و شهيد مطهري را دو شخصيت ايدئولوگ و مؤثر در انقلاب تلقي مي كرد و از همين روي سعي داشت با از ميان برداشتن اين دو عنصر، انقلاب را تضعيف كند، اما امام(ره) قائم به ديگران نبود و انقلاب راهمان گونه كه مي خواستند هدايت مي كردند. البته شخصيت شهيد بهشتي همان گونه كه شما گفتيد اين جنبه را داشت كه دشمن از وجود او بيمناك باشد و گذشته ازعواملي كه قبلاً متذكر شدم، زمينه اي براي ترور ايشان باشد.
چه ويژگيهاي شخصيتي در شهيد بهشتي وجود داشت كه در ديگر مديران ديده نمي شد و ذهنها را به خود مشغول كرده بود؟
شخصيت ايشان به گونه اي بود كه هنوز كسي جايگزين ايشان نشده است. در آن زمان هم ما كسي را با جامعيت شخصيتي شهيد بهشتي سراغ نداشتيم.
خلأيي كه از فقدان شهيد بهشتي به وجود آمد حتي با وجود ادامه حيات انقلاب به راحتي جبران پذير نيست.
آيا شاگردان ايشان مي توانستند تا حدي اين نقيصه را هم جبران كنند؟
يكي از برنامه هاي شهيد بهشتي ساختن نيرو براي نظام جمهوري اسلامي بود. اين امر مهم ازهمان هنگامي كه ايشان در قم، دبيرستان "دين و دانش" را پايه گذاري كردند، آغاز شد و در آلمان ادامه يافت. هدف ايشان تربيت افرادي براي حكومت اسلامي بود. همان طور كه امام وقتي در نجف اشرف تدريس "حكومت اسلامي" را آغاز كردند هدفي جز تربيت افرادي براي حكومت اسلامي و ولايت فقيه نداشتند. شهيد بهشتي نيز مطمئن بود كه بعد از او شاگرداني را تربيت كرده كه مي توانند انقلاب را هدايت و رهبري كنند.
امام با اين اتفاق چطور كنارآمدند؟
اطلاع رساني به امام بر اساس شيوه خاصي بود كه آن موقع اين مطالب را حاج احمد آقا به امام اطلاع مي داد. در سخنراني امام(ره) بعد از فاجعه هفتم تير، ايشان موضعگيري شفافي دارند. ايشان به مردم اميد دادند با اين كه اين حادثه مي توانست باعث نااميدي بسياري از مردم و مسوولان شود، و آنها با اين بيانات به فعاليتهاي انقلابي و حزبي خود ادامه دادند.
دو دهه از فاجعه هفتم تير مي گذرد و بيش از اين هم خواهد گذشت. اما ما با نسلي سر وكار داريم كه مثل شما آن لحظات فاجعه را لمس نكرده اند. نسلهايي هم خواهند آمد كه ممكن است با اين مسأله مواجه شوند. براي تبيين آنچه گذشته است به عنوان شاهدي از آن ماجرا و فردي كه منصب او در اين خصوص وظيفه و تكليفش را هم دو چندان كرده است، چه كرده ايد؟
كارهاي زيادي مغفول واقع شده است. يكي از راههايي كه در اين زمينه بايد با شدت و دقت پيگيري شود اين است كه زندگينامه شهداي هفتم تير بويژه شهيد مظلوم دكتربهشتي جزو بحثها و سرفصلهاي درسي دانشگاه قرار گيرد و در حوزه هاي علميه هم تلاشي براي تربيت افرادي چون شهيد بهشتي و شهيد مطهري آغاز شود. اين مساله در صدر برنامه هاي ستاد هفتم تير است. راه ديگر آن است كه از طريق رسانه ها زندگي آنها مطرح و به بحث گذاشته شود و مردم با زندگي اين عزيزان آشنا شوند. همچنين بايد مدارسي براي بررسي زندگي اين عزيزان تاسيس شود وبه شكل اختصاصي زندگي اين بزرگان را مورد بررسي قرار دهد. تهيه فيلمهاي كوتاه و بلند در اين خصوص و تدوين پايان نامه هاي دانشجويي با اين محور، جزو سياستهايي است كه توسط ستاد بزرگداشت هفتم تير با هدف آشنايي نسل جديد با اين مسأله پيگيري مي شود.