بابِ عالی ، عنوانِ دیوان وزیراعظم عثمانی

بابِ عالی ، عنوانِ دیوان وزیراعظم عثمانی ، متداول در قرون دوازدهم و سیزدهم . از قدیم الایام به قصر سلاطین ترک و بعدها به کاخ وزیر اعظم که محل ادارة امور دولت و مرکز حل و فصل امور مردم بود درگاه (قاپی )...
سه‌شنبه، 24 شهريور 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بابِ عالی ، عنوانِ دیوان وزیراعظم عثمانی
بابِ عالی ، عنوانِ دیوان وزیراعظم عثمانی

 

نویسنده : طیب گوک بیلگین (د. ا. ترک)؛ دنی (د. اسلام )




 


بابِ عالی ، عنوانِ دیوان وزیراعظم عثمانی ، متداول در قرون دوازدهم و سیزدهم . از قدیم الایام به قصر سلاطین ترک و بعدها به کاخ وزیر اعظم که محل ادارة امور دولت و مرکز حل و فصل امور مردم بود درگاه (قاپی ) می گفتند. باب عالی معادل قاپیو به معنای «درگاه عالی » است . در زبانهای مختلف ، اطلاق کلماتی که به معنای «بابِ» عربی یا «درِ» فارسی است به قصر و کاخ و دربار یا دارالحکومة فرمانروایان از دیرباز، حتی از دورة مصرِ فراعنه و ایرانِ ساسانی ، رسمی بسیار شایع بوده است . کلماتی چون آستان ، در، دربار، درخانه ، درگاه در فارسی ، باب ، عتبه در عربی و «میکادو» (درگاه والا) در ژاپنی ، Court در انگلیسی ، Cour در فرانسوی ، Hof در آلمانی (هر سه به همان معانی ) از آن جمله است . واژة ترکی «قاپی » پیش از آنکه جای خود را به «باب » و «باب عالی » بدهد، ابتدا به معنای کاخ سلطان بود. بعدها به کاخ وزیر اعظم «پاشا قاپی سی» گفته شد و تا همین اواخر «قاپی » به تنهایی به این معنی استعمال می شد. دامنة معنایی «قاپی » بتدریج توسعه یافت و «دفتردار قاپی سی » (کاخ دفتردار)، «آغاقاپی سی » (کاخ آغای ینی چریها) نیز به کار رفت و سرانجام بر اثر توسّع بیشتر به کلیّة دوایر دولتی کشور عثمانی تعمیم یافت . در زبان رسمی رایج در عثمانی مترادفات واژة «قاپی » مانند «در» و «باب » نیز به کار می رفت : درِ دولت ، درِ علیّه ، درِ سعادت ، بابِ همایون ، باب سعادت ، باب آصفی ، باب فتوی "، باب ضبطیّه و ترکیبات بسیار دیگر.

درگاهِ پاشا، قصر وزیر اعظم ، ابتدا اهمیت چندانی نداشت ، تا اینکه دیوانی که زیر نظر وزیر اعظم بود اهمیت خود را از دست داد و در قرن دوازدهم ادارة امور آنجا به درگاه پاشا محول و این محل بتدریج مرکز حل و فصل امور دولت شد (ثریّا، ج 4، ص 736). از طرف دیگر، چون وزیران اعظم از دیرباز به «آصف » ملقّب بودند، به قصر آنان «سرایِ آصفی » و «باب آصفی » نیز می گفتند. عنوان «پاشاقاپی سی » که تا اواخر قرن دوازدهم معمول بود بتدریج جای خود را به «سرای صدرعالی »، «دیوانخانة باب عالی » و اختصاراً به «باب عالی » داد و از 1130 که وزیر اعظم ابراهیم پاشا نوشهرلی پس از انعقاد صلحِ پاساروویتس به همراه پدرزنش سلطان احمد سوم (حک . 1115ـ1143) از ادرنه به استانبول بازگشت اصطلاح «باب عالی » رسماً استقرار یافت (همان ، ج 4، ص 755). و بعدها، خصوصاً در اروپا، باب عالی نه تنها به دیوانِ وزیر اعظم بلکه به حکومت عثمانی نیز اطلاق شد. در 1153 که پاشاقاپی سی در حریق سوخت ، «سرای عتیق » تعمیر و مفروش شد و به محل باب عالی اختصاص یافت و رجال حکومت بدان جا نقل مکان کردند (صبحی ، سامی ، شاکر، گ 172). باب عالی در اوایل شامل حرمسرا و اندرونی و آشپزخانه ها و تالارهای پذیرایی و اصطبل و بخشهای دیگر بود و کسانی که در مذاکرات رسمی صدراعظم دستیاران اصلی او به شمار می رفتند در آنجا اتاق داشتند. در ذیحجة 1168 بار دیگر باب عالی دستخوش حریق شد و بکلی از میان رفت و ساکنان آن به قصر اسما سلطان در قادرغه انتقال داده شدند (رجوع کنید به واصف ، ج 1، ص 43). در حادثة علمدارپاشا در 1223 این قصر هم آتش گرفت و باب عالی به منزل یوسف آغا، کدخدای والده سلطانِ سابق ، روبروی دروازة مرکّب سازان انتقال داده شد، اما دو سال بعد در صحن باب عالی پی بنای جدید آن گذاشته شد (شانی زاده ، ج 1، ص 146 و 339). در حریق معروف خواجه پاشا، باب عالی باز آتش گرفت و ساختمان درگاه آغا موقتاً به محل باب عالی اختصاص داده شد. سلطان محمود دوم (حک . 1223ـ1255) فرمانی خطاب به سلیم محمد پاشا وزیر اعظم صادر کرد و تهیة مقدمات احداث باب عالی را در فصل بهار دستور داد و برادر او خلیل بیگ را به نظارت بر بنای آن گماشت (لطفی ، ج 5، ص 138). پس از واقعة علمدار مخصوصاً انحلال قشون ینی چری ، بنای باب عالی بتدریج از صورت اقامتگاه وزیر اعظم بیرون آمد و حالت ستاد اصلی دولت به خود گرفت و حرمسرای آن نیز پس از دورة تنظیمات(از شعبان 1255 تا حدود 1297) منحل شد.

تا «وقعة خیریه » (الغای ینی چری به فرمان سلطان محمود دوم در 1241)، در باب عالی امور دولتی در دو مسیر اصلی جریان داشت : برای امور سیاست خارجی و سایر مسائل مهم ، مجلسی خصوصی از وزیر اعظم و قپودان پاشا و شیخ الاسلام و کدخدا و دفتردار و رئیس افندی با حضور یکی از وزرا (صدور) تشکیل می یافت ؛ ولی دعاوی و مصالح در اتاقهای شکایات ، که در آنجا دو وزیر و قاضیِ استانبول در حضور وزیر اعظم تشکیل جلسه می دادند، طرح می شد. در 1252 در تشکیلات باب عالی سمت کدخدای صدر عالی به نظارت مُلکیّه و یک سال بعد به نظارت داخلیه ، و رئیس الکُتّابی به نظارت خارجیّه ، و دفترداری به نظارت مالیّه تبدیل شد و با این گونه اصلاحات ، باب عالی شکل دیگری یافت . به این ترتیب ، رجال بزرگ سابق از قبیل کَهْیابیگ (رئیس اصناف ) و رئیس الکُتّاب و چاووش باشی که ملتزم رکاب وزیر اعظم بودند به القاب ناظران داخلیّه و خارجیّه و مالیّه ملقّب و همگی از رجال مسئول دولت شدند.

در دورة سلطنت محمود دوم ، اندیشة اصلاح قوانین و مقررات به شیوة معمول در اروپا و ایجاد مجالسی که به مذاکره و مشاوره دربارة اصلاحات بپردازد و امور دولت را تنظیم کند به تشکیلات دولت راه یافت . پیش از اجرای تنظیمات ، دو سازمان جدید در 1254 تشکیل یافته بود: یکی در مابین (سرای سلطان ) و دیگری در باب عالی که هیأت مشاورانی به اسامی «مجلس والای احکام عدلیه » و «دارالشّورای باب عالی » بودند. در همان زمان ، تصمیم براین شد که آن مجلسِ خصوصی ، متشکل از شیخ الاسلام و سرعسکر (وزیر جنگ ) و قپودان پاشا (میربحر) و ناظران داخلیّه و خارجیّه و مالیّه و رؤسای شورای باب عالی و مجلس والا به صورت «مجلس خاصّ» دایمی درآید، و همچنین تصویب شد که محکمة شرعیة متشکل در اتاقهای شکایات باب عالی ، در باب فتوی و در حضور شیخ الاسلام (مفتی ) منعقد شود. و بدین گونه ، باب عالی صورت جدیدی یافت .

از جملة مجالس باب عالی «مجلس والا» بود. این مجلس در 1255، هنگامی که رئوف پاشا در رأس آن بود، مقرر شد که در باب عالی تشکیل شود و در «شورای باب عالی » نیز وزارت تجارت برپا شود. پس از تنظیمات ، برخی مجالس دیگر نیز به وجود آمد که در رأس آنها «مجلس عالی تنظیمات » قرار داشت . این مجلس که مافوق مجلس والا بود، در 5 محرم 1271 به وجود آمد و ریاست آن به عالی پاشا، با این شرط که کماکان ولایت خداوندگاری (فقاهت ) را بر عهده داشته باشد، واگذار شد (ابن الامین محمود کمال ، ج 1، ص 11). مع هذا در محرم 1278 این مجلس منحل و تا برقراری نخستین مشروطیت ، مجلسهای موقّتی چون «اصلاحات » و «مجلس عالی اجرائات » در باب عالی تأسیس شد. از مهمترین تغییراتی که در دورة تنظیمات در تشکیلات مرکزی پدید آمد، هم در زمان عالی پاشا، تقسیم شدن مجلس والای احکام عدلیه به دو مجلس بود: مجلس والا به شورای دولت تبدیل شد و احکام عدلیّه سرانجام به وزارت عدلیه تغییر یافت و به صورت مجلس جداگانه ای درآمد. بدین گونه ، عالی پاشا امور مُلکیّه (مدنی ) و عدلیه (قضایی ) را از هم تفکیک کرد (همان ، ج 1، ص 24) و از آن میان ، «شورای دولت » در باب عالی جای گرفت . بنابراین ، در این دوره مفهوم باب عالی بر صدارت و وزارت داخلیّه و خارجیّه و شورای دولت دلالت داشته است .


پس از اعلان تنظیمات و تجدید تشکیلات مهمترین ادارات دولتی و تأسیس ادارات جدید و تجمّع همة آنها در باب عالی ، دوران سلطنت عبدالمجید اول (حک . 1255ـ1277) تا مرگ عالی پاشا (1268) و همچنین بخشی از دوران سلطنت عبدالعزیز (حک . 1277ـ1293) دوره ای است که در اثنای آن باب عالی در نهایت قدرت و مظهر کامل حکومت عثمانی بوده است . در آن مدت ، تمامی اختیارات از دربار به باب عالی انتقال یافته و قدرت سیاسی و اداری در آنجا جمع شده بود. پس از مرگ عالی پاشا، که استقلال باب عالی را با دقت تمام تأمین کرده بود، تا مشروطیت دوم ، اختیار کشور به طور کلی به دست دربار افتاد و باب عالی تحت الشعاع آن قرار گرفت .

از دیرباز، سمتی با عنوان استادی باب عالی وجود داشت که برای آموزش زبانهای عربی و فارسی و سایر تعلیمات لازم به مأموران دولتی که تا 1251 ناگزیر از تحصیل آنها بودند، ایجاد شده بود و منشیان باب عالی هر روز قبل از وقت اداری به این تعلیمات که هیچ مؤسسه ای برای آموزش آنها وجود نداشت می پرداختند (لطفی ، ج 5، ص 115). در پرتو چنین تعلیماتی ، اشخاصی چون رشید پاشا و مدحت پاشا پرورش یافتند و در نیمة اول قرن سیزدهم ، عده ای از مدرّسان و علمای نامی به امر تدریس منصوب شدند.

در سال اعلان تنظیمات در 5 ذی القعدة 1254، بر اثر حریقی که در اصطبل طبقة پایین ادارة داخلیّه ایجاد شده بود، بار دیگر سراسر باب عالی در آتش سوخت . باب عالی این بار تا احداث بنای جدید مدتی در ضیافت سرای بزرگ نجیب افندی ، «وزیر دیوان دعاوی »، در بایزید، روبروی دروازة مرکّب سازان و سپس در ساختمانی که مدتی کاخ دفتردار بود و سرانجام ادارة باب ضبطیّه نام گرفت (عثمان ارگین ، ج 2، ص 39) جای داشت . اما به سبب نیاز مبرم به ساختمانی متمرکز، قطعه زمینهای دیگری به زمین ساختمان قبلی افزوده شد و بنای جدید باب عالی به صورت اساسی پدیدآمد و در رمضان 1259 تکمیل و در همان سال افتتاح شد (لطفی ، ج 5، ص 138؛ ج 7، ص 69). گرچه از همان ابتدا مقداری بر وسعت صحن باب عالی افزوده شده بود، چون در آن زمان با انحلال سپاه ینی چری اتاقهای اَت میدانی و شهزاده باشی تخلیه شد، در ازای واگذاری قطعه زمینهای این محلات ، دولت ساختمانهای دیگری خرید و بر زیربنای باب عالی افزود.

باب عالی در 21 جمادی الاولی 1295، و نیز در 6 صفر 1329 مجدداً آتش گرفت . بار اول آتش سوزی از ادارات شورای دولت آغاز شد و همان محل را همراه با ادارة احکام عدلیه و ادارات ویژة وزارت داخلیّه و خارجیّه ویران کرد و تنها ادارة صدارت از آتش نجات داده شد. شورای دولت تا اتمام ساختمان جدید موقتاً به طبقة فوقانی وزارت معارف انتقال یافت . در آخرین آتش سوزی ، دوباره قسمت وسط آتش گرفت وادارة صدارت و وزارت خارجیّه که در جناحهای ساختمان بود مصون ماند و شورای دولت و وزارت داخلیّه همراه با قسمتی از دفاتر و اسناد دولتی دستخوش حریق شد. پس از این رویداد، قسمت وسط ساختمان را تجدید بناکردند. چون در زمان سلطان عبدالحمید دوم (حک . 1293ـ1327)، تمام امور در کاخِ ییلدیز اداره می شد، باب عالی اهمیت چندانی نداشت و در دوران مشروطیت ، قدرت باب عالی و ادارات تابعة آن محدود شد.

بنای باب عالی در اثنای جنگ بالکان (1330/1912) صحنة وقوع پیشامدی شد که «هجوم به باب عالی » نام گرفت . در آن هنگام کامل پاشا که دولت مقتدری داشت ، برای پایان بخشیدن به جنگ ، به پذیرفتن خط میدیه ـ اِنِز به عنوان مرز شمالی ترکیه در ناحیة تراکیا، در اجلاس صلحِ لندن ، تمایل نشان داد. به همین سبب ، اعضای جمعیت اتحاد و ترقی هنگامی که مجلس وکلا در باب عالی تشکیل جلسه داده بود به آنجا هجوم بردند (پنجشنبه 14 صفر 1331) و کامل پاشا را مجبور به استعفا کردند و ناظم پاشا وزیر جنگ و معاونش یوزباشی توفیق بیگِ قبرسی را کشتند و در آن میان ، یک تن از مهاجمان نیز کشته شد.

باب عالی همراه با حکومت عثمانی به تاریخ پیوسته است . پس از الغای سلطنت ، بنای آن به مقرّ نمایندگان حکومت جدید ترکیه و سپس به مرکز اداری «ولایت » استانبول اختصاص یافت .

منابع تحقیق:
(1) محمد ثریا، سجل عثمانی ، استانبول 1308ـ1315؛
(2) محمد عطاءالله شانی زاده ، تاریخ ، استانبول 1284؛
(3) صبحی ، سامی ، شاکر، تاریخ ، استانبول 1198؛
(4) عالی ، کنه الاخبار ، استانبول 1277، ص 109؛
(5) عطا، تاریخ ، 1292ـ1293، ج 3، ص 97؛
(6) احمد لطفی ، تاریخ ، استانبول 1290ـ1328؛
(7) احمد واصف ، تاریخ ؛
(8) یغما، تاریخ ، استانبول 1281، ج 4، ص 48؛
(9) Osman Ergin, Turkiye maarif tarihi , Istanbul 1940;
(10) J. von Hammer-Purgstall, Histoire de e"Empire Ottoman, Paris 1830 III, 298;
11- Ibnulemin Mahmud Kemal, Son sadrazamlar, Istanbul 1940;
(12) I nkilap Kutup., M. Cevdet yazmalar â , Tahrir defteri, O. 89, 119, 202;
(13) Marsigli , L"Etat militaire de l"Empire Ottoman , Amsterdam 1732, 30f;
(14) Mouredgea d"Ohsson, Tableau general de l"Empire Ottoman , Paris 1791, II, 153, 158.

منبع مقاله :
دانشنامه ی جهان اسلام، زیر نظر سید مصطفی میرسلیم، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی، نشر کتاب مرجع، چاپ سوم، 1386



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط