دکتر حسن بلخاری، فارغ التحصیل رشته ادیان و عرفان، از اساتید دانشکده هنر دانشگاه تهران و آشنا با علوم ارتباطات هستند؛ با توجه به اطلاعات جامعی که ایشان در زمینه فعالیت های رسانه های غربی درخصوص مقابله اندیشه اسلامی و بویژه موضوع مهدویت دارند، خدمت ایشان رسیدیم و سؤالاتی را درهمین زمینه مطرح کردیم
با توجه به اینکه فرمودید غرب پی برده که جوهرة تفکّر شیعی بحث مهدویت است، چه اقداماتی را در مقابله با آن در عرصههای مختلف انجام داده است؟
بگذارید برای جواب به این سؤال بسیار مهمتان من مقداری به عقب برگردم. مهدویت از کی برای غرب یک دغدغه شد. اولاً، این نکته را خدمتتان عرض کنم بعد از مسألة ظهور صفویه در ایران و اوجگیری اهداف استعماری غرب نسبت به شرق و اینکه ایران را میخواست دروازة هند بکند، مسأله مذهب ما هم برای آنها جدّی شد، عثمانی سنی بود و ما شیعه و آنها هم از این استفاده کردند. آنجا بهطور جدّی وارد شناخت مبانی مذهبی ما شدند که از آن برای خود استفاده کنند.یکی از مواردی که اینها به آن پی بردند مسأله «باب بودن» بود. یعنی آنها متوجه شدند که ما در اعتقادات اسلامی یک منجی داریم که زمانی ظهور میکند و لذا سعی کردند که از این موضوع برای رسیدن به اهداف سلطهجویانه خود استفاده کنند. اینکه شما میبینید «مستر همفر» در کتاب خاطراتش ذکر میکند که چطور ما محمدعلی باب را انداختیم در این فضا و گفتیم تو بابی و امام زمانی بهنحوی نشان میدهد که غرب نسبت به تأثیر و اوج حضور این اندیشه در تمدن اسلامی شناخت پیدا کرده است، این را داشته باشید تا بعد برویم سراغ امام مهدی سودانی. آن کسی که در سودان حدود 100، 120 سال پیش قیام کرد و تحتعنوان مهدی درجهان مطرح شد.این باز بعد دوم بود و کتبی که صهیونیستها بعد از آن نوشتند که مشهورترینش «چهارپر» است که سعی کرده مهدویت را در ذهن جهانیان بشکند. یعنی مسأله، مسألة دامنهداری است و بعد از آن شما بیائید سراغ مرکز شیعهشناسی استراسبرگ فرانسه که البته آنها امام جعفر صادق، علیهالسلام، را مبنا قرار دادهاند، این مصداقهای جزئی را دارم عرض میکنم و میخواهم این نکته را بگویم که برای غرب شناخت محورهای اسلام و بویژه شیعه خیلی مطرح است. شما میدانید غربیها از ایران و عراق خیلی ایمن نبودند. کشورهای عربی را با دستنشاندهها توانستند تحت سیطره خود دربیاورند، امّا اینجا را نه.
در جریان فتوایی که داده شد و مسلمانها ریختند به سفارت روسیه در ایران همه را به قتل رساندند صرف اینکه به ناموس ایران تجاوز شده بود و پشت سرش دیدند پشت همه این جریانات یک آخوندی نشسته و دوتا جمله نوشته. اهل سنت با چنین فضایی آشنا نبود که حکم جهاد داده بشود، اینها فهمیدند یک قشری در این وسط وجود دارد که قدرت بسیار عظیمی دارد، بعد در مسألة تحریم تنباکو هم این را دیدند. اینها نکات مهمی است که در نگاه غرب نسبت به شناخت مفاهیم محوری شیعه نقش داشت.
قبل از انقلاب اسلامی و فیلم «نوسترآداموس» هم اینها فعالیتهایی در این راستا انجام داده بودند. منتهی مسأله مهدویت پس از پیروزی انقلاب ایران برای اینها مطرح شد. این فیلم مربوط به سالهای 80 و 81 میلادی است. در فیلم هم ذکر میشود که در سال گذشته ولی جهان در سال 81 با این فیلم آشنا شد. اینها وقتی با انقلاب اسلامی روبرو شدند به تصریح خودشان غافلگیر شدند. رئیس سازمان سیا این نکته را در حرفهایش گفته بود. از این جهت شما میبینید خیلی خام در این فیلم با این مسأله برخورد میکنند. این فیلم را «اورسون ولز»ی که فوقالعاده معتبر بود در جهان سینما و بنا به اعتبارش هم او را برداشتند مفسر اشعار نوسترآداموسش کردند اسکار هم بهاو دادند که یهودی هم هست و فیلم «همشهری کفین» را ساخته بود، در 23 سالگی. خیلی ساده برخورد میکند، میگوید 600 میلیون مسلمان در خاورمیانه جمع شدهاند ثروت عظیمی دارند و برای صلح جهانی خطرناکند. شما احساس نمیکنید که باید این حرف را برای مخاطبت جا بیندازی که مسلمان چون به ارزشهای نهفته خودش پی برده و ثروت دارد الزاماً خطر است؟ یعنی هر که ارزشش را بفهمد و ثروت داشته باشد برای صلح جهانی خطر است؟ خیلی رو برخورد کرده است، چون خیلی سراسیمه میخواهند امواج انقلاب اسلامی را تخریب کنند و تصویر و تفسیر بدی از آن ارائه بدهند و آمدند روی مسأله مهدویت، چون بالاخره آنها پی برده بودند که باید روی این نظریه کار بشود.
«هایزر» و همراهانش که در اوج انقلاب اسلامی در سال 57 به ایران آمده بودند و قرار بود همان 19 بهمن مدرسه رفاه، مسجد دانشگاه تهران را که اکثر شخصیتها در آنجا بودند و فیضیه را بزنند، امّا امام با این استراتژی که «بگویید این حکم از من نیست»، توانست این مسأله را مهار کند و بعد آمدند سراسیمه وارد عمل شدند که این هم قابل بررسی است. باید روی آن تحقیق بکنیم. قبل از انقلاب هم بود، بعد از انقلاب هم سراسیمه آن فیلم را ساختند، بعد وقتی در جنگ نقش محوری امام زمان، علیهالسلام، مطرح شد. عین کلام امام این است که فرمانده اصلی جنگ امام زمان، علیهالسلام، هستند. مسأله بسیار فراتر رفت برای غربیها که آن کنفرانس خیلی کلاسیک و سطح بالای تلآویو را گذاشتند.
من مجموعه گفتارهایی که پیرامون امام زمان، علیهالسلام، را درحد توان خودم در این کنفرانس ارائه شده، جمعآوری کردهام. در کتاب «تهاجم فرهنگی» خودم آوردهام که برنارد لوئیس این را میگوید. چون مضمون مقالاتش بهدستم رسیده است. دیدم چقدر مسألة امام زمان، علیهالسلام، برای اینها مهم است. بعد بازی کامپیوتری «یا مهدی» ساخته شد، مقالات مختلفی نوشته شد، فیلمهای مختلفی ساخته شد، منتهی از دهة 90 آمدند سبک کار را عوض کردند. خیلی جالب است اگر به این نکته توجه شود. دیدند اگر بیایند امام زمان شیعیان را نفی کنند بهنحو دیگری اثباتش کردهاند، چون در جهان این اتفاق وجود دارد که چیزی را غرب نفی کند، حتماً یک ارزشی دارد. افکار عمومی جهان این زیرکی را هم دارند و درعین حال که اینکار انجام شود بهنحوی تبلیغ هم هست. لذا عوض شد و در دهه 90 در فیلمهایی مثل «صهیون»، «آرماگدون» یک بعد اثباتی برای آن طرف مطرح شد بهجای بعد تخریبی این طرف. ولی باز با این حال در سال 1997 برای اینکه مسأله نوسترآداموس فراموش نشود چون در این فیلم گفته شده بود، هرچند خود نوسترآداموس عدد نیاورده و صور فلکی را گفته که تکرارپذیرند و زمان دقیقی برای این مسأله مشخص نکرده و نمیتوانسته هم مشخص کند، چون اگر شارلاتان بوده که قطعاً نمیتوانسته و اگر نه «کذب الوقّاتون». اصلاً نمیتوانسته عدد بگوید. اینها گذاشتند برای اینکه امواج انقلاب اسلامی را در جهان تخریب کنند و برای اینکه فراموش نشود که گفته بودند سال 99.
در سال 97 «گاسپار وان برگر»
Next wa (جنگ بعدی) را نوشت و بخشی از آن را اختصاص داد به اینکه در سال 99 شخصی در ایران به قدرت میرسد، بهاسم «محمد منتظری» که اسم اصلی امام زمان، علیهالسلام، است و منتظری هم از انتظار گرفته شده و هیچ ارتباطی با «شهید محمد منتظری» حزب جمهوری اسلامی ندارد. (در فیلم نوسترآداموس هم میگوید مردی که نام آخرین پیامبر را برخود دارد دوشنبه را برای تعطیل برخواهد گزید). میگوید ایشان بهقدرت میرسد و دانشمندان ناراضی هستهای شوروی را فرا میخواند و میگوید من به شما دلار میدهم
اسلحه بسازید، اینها میآیند یک اسلحه میسازند بهاسم «ذوالفقار». کافی است شما سکانس اولیه فیلمThe sold of Islam ـ 1986، BBC را ببینید که ذوالفقار میآید کره زمین را متلاشی میکند. اول چهار قسمت این فیلم این صحنه بود که من در برنامههای تصویری دانشگاهی خودم از آن استفاده میکنم. ذوالفقار آزمایش میشود و نتیجه مثبت است، وقتی نتیجه مثبت میشود، رئیس جمهور فرضی ایران به امریکا میگوید خلیج فارس را خالی کنید، آمریکا چون ارزیابی درستی ندارد. خالی میکند. نیروهای ایرانی میروند بهسمت سرزمینهای غربی که صلیبی ذکر میکند.قصه پرتی است مشخص هم بود که میخواهد قضیه نوسترآداموس را که 17، 18 سال از آن گذشته و در ذهنها فراموش شده، زنده کند. شما میگوئید قصهای نوشته شده است و وهم است و... امّا اینها سناریو میسازند و مبنای برخورد سیاسی خودشان را این سناریو خودساخته قرار میدهند.
خبر این است در تاریخ 9 دسامبر 1998 (18 آذر 77) نیویورک تایمز، روزنامه مشهور آمریکایی، خبر داده که: «عدهای از دانشمندان انستیتو بیوتکنولوژی روسیه به خدمت ایران درآمدهاند... و عدهای دیگر در روسیه برای تولید سلاحهای میکروبی همکاری میکنند. فردی بهنام مهدی رضایت مشاور علمی رئیس جمهور ایران، یکی از فعالان ایرانی در این زمینه است». این در حالی است که آقای خاتمی مطقاً مشاوری بهاسم مهدی رضایت ندارد. جالب این است که این خبر را نیویورک تایمز میدهد (میخواهم بگویم پشت پرده صهیونیسم دارد همهچیز را بههم وصل میکند). بعد دولت آمریکا بهاستناد خبر نیویورک تایمز بیانیه میدهد و از تلاشهای تسلیحاتی ایران ابراز نگرانی میکند، اینها دارند اینجوری در این فضا کار میکنند.
ما در تهران به بچههایی برخورد کردهایم که «یا مهدی» و «الله اکبر» به گوششان خورده احساس نفرت به آنها دست داده است؛ چرا؟ چون خوب دارد جوانان ما را تربیت میکند. آخر غرب از امام زمان ما چه اطلاعی دارد که میآید و بازی «یا مهدی» را میسازد. شما در نیویورک بگوئید: ûPersian Gulf inferno را میخواهم. میگوید: ûWhat do you mean? ، منظورت چیست؟ شما بفرمایید «یا مهدی» بازی در اختیارتان قرار میگیرد. این دارد تربیت میکند.من در کتاب مباحث جدیدم که البته در «تهاجم فرهنگی» ذکر نکردهام گفتهام که الان تربیت دارد جای تهاجم را میگیرد و همة اینها بیانگر آگاهی از نقش محوری مهدویت در 200 سال گذشته در تکوین حرکتهای اجتماعی و سیاسی در متن شیعه است. من بجد عرض میکنم که غرب هرجا پا گذاشته تأثیر را دیده که انقلاب اسلامی اوجش بود، لذا الان روی تخریب مفهوم مهدویت در جهان کار میکند، از یکطرف مهدویت ما را میکوبد، از یکطرف دارد مهدویت تخیلّی خودش را ترویج میدهد، ماتریکس میسازد و Zion را. جالب است بدانید که الان در استرالیا دارند همزمان قسمت دوم و سوم ماتریکس را میسازند. سال آینده که به بازار خواهد آمد ببینید چقدر استعارههای صهیونیستی و مهدویت در آن نقش دارد.
پس ظاهراً حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس چندان ربطی به صدام و عراق و کویت ندارد؟
بله، حضور دائمی خودش را با «یامهدی» کنترل میکند. به نکته خیلی مهمی اشاره کردید، این سبب شد من نکته خیلی مهمتری را عرض کنم. کسانی که این مصاحبه را میخوانند اصلاً اینجور برداشت نکنند که یک فضای مذهبی خاص دارد تمامی ابعاد سیاسی جهان را براساس دیدگاههای مذهبیاش تفسیر میکند. واقعاً این نیست. من حاضرم با افرادی که در این قلمرو میگویند نظریات خاصی را داریم تحمیل میکنیم به بحث بنشینم. چرا من به نیویورک تایمز و فیلمهای هالیوود و «یامهدی» استناد کردم؟ میخواهم بگویم براساس مجموعه تحقیقات داریم این نظریات را ذکر میکنیم. صرفاً از یک دیدگاه مذهبی یا سیاسی خاص نیست.برای این نکته جالب شما من اشاره میکنم به جریان قیام 1979 مکه، من متأسفانه اسم شخصی را که با اسم مهدی در مسجدالحرام قیام کرد در ذهنم نیست. اصلاً موصاد به یاری فهد آمد، سه روز اصلاً مکه و مدینه در دست اینها بود و اینها ذکر کردند که ما با اسم امام زمان داریم قیام میکنیم. شما این مسأله را داشته باشید. انقلاب اسلامی ایران پیروز شد و دقیقاً مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی چنین اتفاقی در مکه و مدینه میافتد. میدانید که مکه و مدینه مرکز جهان اسلام هستند. (در پرانتز هم این نکته مهم را عرض کنم که هیچ فکر کردهاید چرا تخریب مجسمه بودا با حج مسلمین همگام و همزمان شد؟ خیلی مهم است. همچنان که رسانههای ما روی جشن کریسمس در جهان توجه دارند یک اتفاق مهم جهانی دارد میافتد. یک میلیون مسلمان دارند جمع میشوند مکه، طبیعی است که رسانهها زوم میکنند، خبر ارائه میدهند، فیلم تهیه میکنند. جالب است بدانید روزنامههای ایران هفته پیش در ایّام عید قربان تصویری را از مسجدالحرام در صفحه اول خودشان چاپ کردند و خیلی هم زیبا بود و از رویتر بود. همزمان با انعکاس این عظمت اسلامی در مکه و مدینه تلویزیون CNN فیلم پخش میکند که دارند با آر.پی.جی مجسمة بودا را میزنند. اینها همزمانیاش واقعاً مسألهدار است و دارد آن را خنثی میکند). در فیلم نوسترآداموس هم عظمت مسلمین را در مکه و مدینه نشان میدهد. اینها سمبل وحدت عظمت و قدرت و هویت ما هستند و غرب میداند که هر اتفاقی میافتد از آنجاست، این یک مسأله.
قیامی که در مکه رفخ میداد و متأثر از انقلاب اسلامی ایران بود. برای غرب خیلی مهم بود، برای غرب میتوانست این موضوع اینجور باشد که مکه میتواند مرکز خیلی مسائل باشد. ضمن اینکه میدانیم امام زمان، علیهالسلام، قیامشان را از آنجا شروع میکند.آنچه که شما فرمودید کاملاً درست است. او میخواهد اولاً نیروی نظامیاش یک سد بین ایران و عربستان باشد. سیاست خارجی غرب در خلیج فارس این است که نگذارد بین این دو قدرت ائتلاف استراتژیک صورت بگیرد؛ از یک طرف هم نمیخواهد تنازع باشد چون خیلیها طرف ایران را میگیرند و او مشروعیتش را ازدست میدهد و تنازع بهنفع ماست. چون افکار عمومی دنیای اسلام با ماست و اگر این افکار عمومی مواجه بشوند که دشمن ایران عربستان است، خادمالحرمین مشروعیت خود را در دنیای اسلام ازدست میدهد لذا شما نقشه را اینطور ببینید که این نیروها حائل بین مکه و مدینه هستند، با ایران، ایرانی که پیام انقلابی دارد و آنجایی که مشروعیت مذهبی دارد البته حرمین، نه حاکمانش و طبیعی است که در چنین فضایی میآیند در اینجا نیرو پیاده میکنند.
نکتة دیگری هم هست، امام در سال 1359 سخنرانی داشتند، در آن سخنرانی که پیرامون نیمه شعبان بود، فرمودند: «در تمام بشر کسی نبوده الا مهدی موعود، سلاماللهعلیه، که خدای تبارک و تعالی ذخیره کرده است برای بشر. هریک از انبیاء که آمدهاند برای اجرای عدالت آمدهاند و مقصدشان این بود که در همه جهان عدالت را اجرا کنند. لکن موفق نشدند بعد از انبیا و اولیای بزرگ از پدران حضرت موعود کسی نبوده است که عدالت را اجرا بکند و این یک موجودی است که ذخیره شده است برای همچنین مطلبی». این سخنرانی وقتی پخش شد اولین جایی که در کشورهای عربی انعکاس داشت «الرأی العام» بود در کویت.پس از آن 40 مقاله یا فتوا صادر شد مبنی بر تکفیر حضرت امام به سه دلیل که مثلاً ایشان معتقد شده پیامبران عاجزند، توانایی امام زمان، علیهالسلام، فوق قدرت است. و تکمیل شریعت، پس شریعت ناقص است و ایشان میآیند و شریعت را تکمیل میکنند. غرب از اینجا هم پی برد که مسأله مهدویت چیز بسیار خوبی است برای آنها که بتوانند مسأله ایجاد کنند.مجموع این برنامهها بهگونهای نشان میدهد غرب واقعاً دارد روی این مسأله کار میکند و حداقل یکی از اهداف استراتژیک حضور در خلیج فارس ـ که من یقین دارم ـ این است.
میزان پذیرش جهانی نسبت به بحث مهدویت چگونه است؟
آفرین. این سؤال است. وقتی من در هند میبینم «گوتمه» را طلب میکنند، زرتشتیها که معتقدند دنیا دارد تمام میشود، زمان ظهور «سوشیانت» دارد میآید، در یهود و مسیحیت هم این مسأله بسیار بالاست. پس انگیزهها و پتانسیل و پذیرش جهانی وجود دارد. لازم هم نیست که ما بگوئیم شما بیایید جای مسیح امام زمان ما را بشناسید، بلکه امام زمان،علیهالسلام، را جوری مطرح کنید که مسیح زیرمجموعهاش بشود و بتواند به تمام نیازها پاسخ بدهد. اتفاقاً اگر بتوانید در اینترنت سایت بزنید و با جهان وارد مذاکره بشوید، ببینید چقدر برایتان مطلب میآید.مجلة نیوزویک (News week) ، 23 آگوست 1999، گزارش ویژه دارد و یک جمله بسیار مهم What must be done? (چه باید کرد؟) انسان به بحران رسیده و انسانی که به بحران برسد ناخودآگاه چشمش به آسمان است و آینده.رسالت شناساندن امام زمان، امام حسین و امام علی، علیهالسلام، به جهان کم از شناسایی آنها توسط خود ما نیست. منتهی نوع بیان بسیار مهم است.رسانههای ما در برابر این مسأله چهکار میتوانند بکنند؟
اولاً این کاری که شما کردید و انشاءالله خود امام زمان، علیهالسلام، هم اجرش را بدهند، امیدوارم مسؤولان ما هم اهمیت این قضیه را احساس کرده باشند، باید سیستمی در رسانههای ما داشته باشد از کانال خود شما هم باشد. یک چیزی را مقابل خودتان نباید بگویم و پشت سرتان گفتهام، دورادور کارتان را دارم تعقیب میکنم، در کار شما صداقت و خلوص خاصی است، یعنی دنبال نام و نان نیستید، این را آدم منصف متوجه میشود. اگر بودید دنبال خیلی کارها میشد رفت. بستر کار هم همین است. سرمایه ما شیعیان این است، باید کمک بشود.
شما با همین فضا فعلاً قضیه را پیش ببرید، بعد یک نماینده از صدا و سیما، یک نماینده از سازمان تبلیغات اسلامی و وزارت ارشاد و حوزه هنری و دیگر جاهایی که درگیر این مسألهاند بیایند و برای آنها جا بیندازیم، چرا غرب ماتریکس، آرماگدون و روز استقلال را میسازد، صد تا فیلم میتوانم معرفی کنم که اینها دارند روی آینده کار میکنند. اگر دارند کار میکنند یعنی مهم است. وقتی دارند «یا مهدی» را میسازند یعنی برایش مهم است. دقیقاً ما معادل آنکار، کار ارزشی و اثباتی بکنیم. این نیاز به یک تیم تخصصی دارد. ولی مهمتر از تیم، جا افتادن ضرورت کار است. یعنی این کار ضرورتش هنوز برای آقایان تعریف شده نیست و پی نبردهاند. حالا نمیدانم کوتاهی ما بوده، آقایان وقت ندارند و به روزمرگی افتادهاند.
چطور در این زمان که غرب مردم را به غیر فطریات عادت داده میتوان چنین مطالبی را عرضه کرد؟
در بررسیهایی که کردهام روشن شده که امروز دنیا به خستگی رسیده، یکی از ویژگیهای لذت جسمی این است که انسان پس از مدتی به خستگی میرسد. اینکه خود غربیها و شرقیها داد میزنند چه باید کرد؟ (What must be done?) و یا اینکه وقتی در امریکا اعلام میشود که میخواهیم تظاهرات کنیم برای اینکه خدا برگردد، اینقدر استقبال میشود یعنی پذیرش وجود دارد. درست است که غرب دارد تمایل به دنیا را در وجود آنها نهادینه میکند امّا اینها وقتی با خودشان خلوت میکنند، میفهمند که دارند خطا میکنند و این یک زمینه به شما میدهد، امّا برمیگردیم بهاین طرف قضیه. لذا باز تکیه میکنم که زمینه هست. امّا اینطرف چطور عمل کنند آن مهم است. شما قرآن را نگاه کنید قرآن میخواهد در سورة بقره منافق را شرح بدهد، شناخت منافق ساده نیست، مؤمن ساده است چون نور درون به بیرون میزند، کافر هم شناختش ساده است بهقول عوام قیافهاش تابلو میشود، انسان تا نگاه میکند متوجه میشود. امّا منافق بهصورت نور است و سیرت نار. قرآن میخواهد شرح بدهد میداند مشکل است، لذا میگوید:
مثلهم کمثل الذی استوقد ناراً. (2)
سه مرحله آمد پایین «مثل»، «ک»، «مثل» و آن را بصری میکند در دانشگاه هنر الان دارم این را میگویم، میگوید:
أو کصیّب من السماء. (3)
این زبان قرآن است که ما باید آن را کشف کنیم.
ما میتوانیم از این سیستمها استفاده کنیم. مثلاً ازدواج پدر بزرگوارشان با نرجس خاتون، اصلاً مغفولعنه است. میدانید از آن چه رمانی میشود ساخت؟ فیلم امام علی واقعاً تأثیر گذاشت، برخی کشورها تقاضای خریدش را کردهاند، چرا ولایت عشق اینطور نیست، چون در امام علی پرداخت شده بود، امّا اینجا دارد روایت میشود و برخورد خطی است. ما داریم، ولی باید روی این کار شود.
پینوشت ها:
1. سوره بقره (2)، آیه 17: «مَثَلشان، مَثَل آن کسی است که آتشی افروخت، چون پیرامونش را روشن ساخت، خدا روشنایی از آنان بازگرفت و نابینا در تاریکی رهایشان کرد.»
2. همان، آیه 19: «یا چون بارانی سخت در ظلمت همراه با رعد و برق از آسمان فرود آید، تا مباد که از بانگ صاعقه بمیرند، انگشتان خویش در گوشها کنند. و خدا بر کافران احاطه دارد