باید ما وضع را در نماز جمعهها، در مساجد، در ائمهی جمعه و جماعت، در همه جا [روشن كنیم] كه از اینجا از طرف ائمهی جمعه و جماعات باید همهی چیزها در دنیا منتشر بشود. همان طوری كه در صدر اسلام، امام جمعه و مسجد، این دو ابزار در دست مسلمانها بوده است و هر وقت میخواستند جنگ بروند از مسجد تجهیز میكردند، هر وقت می خواستند یك كار مهمی بكنند در مسجد طرح میكردند و اعلام میكردند كه نماز جمعه است، نماز جماعت است، بیایید، برای كاری میرفتند آنجا، نمازشان را هم میخواندند و مسائل سیاسیشان را [هم] میگفتند و اجرا میكردند، ارتش میفرستادند و همهی این كارها را آنجا میكردند و ما امیدواریم كه این محتوا برگردد، و این فكر ناشی از اشتباه یا خطا یا احیاناً عمد، این فكر خطا برگردد كه «آخوند را به سیاست چه! آخوند را به امور مسلمین چه!»
خوب پیغمبر سفارش كرده است كه باید اهتمام [به] امور مسلمین [داشته باشید] اهتمام به امور مسلمین فقط همین است كه ما بگوییم نماز چند ركعت است و شك بین كذا چی است؟ این اهتمام به امور مسلمین است؟ مسأله گویی كه اهتمام به امور مسلمین نیست. امور مسلمین عبارت از امور سیاسی مسلمین است، امور اجتماعی مسلمین است، گرفتاریهای مسلمین است و كسی كه اهتمام به این نكند، به حسب آن روایت، فَلَیسَ بِمُسْلم (1). و ما امیدواریم كه لااقل از این دنیا نرویم و مشمول این نشویم كه [بگویند:] شما مسلم نبودید؛ برای اینكه در امور مسلمین اهتمام نداشتید. ما باید دنبال این مسأله باشیم كه با اهتمام تمام، بر امور مسلمین نظارت تام و تمام بر امور داشته باشیم.
البته من نمیگویم كه دخالت، این دخالت و بینظمی [باشد]. این صحیح نیست، باید ارشاد بشود، باید گفته بشود. اگر دیدند آقایان كه فلان استاندارد، فلان فرد گوش نمیدهد، مراجعه كنند به آن مراكز دیگر تا برسد به آنجایی كه گوش بدهند. با نظارت و ارشاد-عرض میكنم كه- جهت دادن به همهی امور با دست شماها انجام میگیرد و آقایان مسؤول هستید؛ یعنی، من كه یك طلبهای این كنار نشستهام، نمی توانم كاری بكنم؛ شماها مسؤولید؛ شماهایی كه آنجاها هستید، در مركز هستید اجتماعاتتان چطور است مسؤولید جهت توجه دادن به امور مسلمین، توجه دادن مراكزی كه میخواهند به امور مسلمین برسند، به مسائل و شریك كردن همهی امور. و انشاءالله امیدوارم كه موفق به این امر بشوید و مساجدمان برگردد به حال مساجد صدر اوّل، كه این طور نباشد كه توی مسجد اگر یك امام جماعتی، جمعهای بخواهد یك كلمهای بگوید كه مربوط به اجتماع مسلمین است، مورد طعن واقع بشود: «این چرا این طور كرده است؟» بیایند و او را طعنش بدهند. این جور نباشد دیگر. طعن به آن [كسی] وارد بشود كه در امور مسلمین دخالت نمیكند، كنارهگیری میكند، عزلت میكند. (2)
برای حفظ حیثیت اسلام كه شماها پاسدار آن هستید و حفظ حیثیت جمهوری اسلامی كه شماها نگهبانان آن هستید، از كارهایی كه نباید انجام بدهید و از كارهایی كه دخالت در امور اجرایی است كه با كسی دیگری است كه انجام بدهد، مستقیماً عمل نكنید، ارشاد بكنید همه را. نظر ارشادی داشته باشید. اگر یك مطلب اشتباهی از یك استاندار واقع شد یا از یك فرماندار، در منابر نبرید این را و آبروی او را بریزید. این امری است كه خدا راضی نیست. به او بگویید در خلوت و با او تفاهم كنید و از او بخواهید كه رویه را تغییر بدهد. اگر نداد، به مصادر امر مراجعه كنید. مستقیماً بخواهید این كار را بكنید، حیثیت جمهوری اسلامی و حیثیت اسلام در دنیا لكه دار میشود. و شما حافظ این حیثیت هستید و فریضه است برای همهی ما حفظ حیثیت این جمهوری اسلامی. شما میبینید كه امروز همهی قلمها و همهی زبانها از ابرقدرتها یا دولتهای مرتبط به آنها، بر ضد این جمهوری اسلامی تجهیز شدهاند، و همه با یك رویهی خاصی عمل دارند میكنند؛ ما دیگر بهانه دست آنها ندهیم. (3)
دستهای مرموز جهانخواران به وسیلهی اشخاص و گروههایی كه در قشرهای ملتهای اسلامی نفوذ كردهاند و در طول سالیان دراز یك برنامهای را انجام دادند. و معالاسف انجام گرفت، و ثمرات خبیث خودش را تحویل ملتها داد. و آن این معنا كه روحانیون باید در مساجد و در حجرهها و در زاویههای منزوی باشند؛ و تمام كار آنها این است كه پیرمردانشان از منزل به مسجد و از مسجد به منزل بروند، و بركنار از جامعه و بیتوجه به چیزهایی كه بر جامعه میگذرد باشند. حتی دخالت در امور اجتماعی و سیاسی كشور یك ننگی بود، و خلاف عدالت و مقام روحانیت! وظیفهی جوانهای روحانی هم خزیدن در گوشهی مدارس و حجرههای مرطوب، و فقط تحصیل علوم [بود] آن هم نه آنچه مربوط به جامعه است و نه آن كه مربوط به سیاست جامعه. حتی لباس جُندی جزء چیزهایی حساب میشد كه اگر روحانی آن لباس را به تن كند از عدالت خارج میشود! دخالت در امور سیاسی... است دیگر نباید در جرگهی روحانیت باشد. این امری بود برای منزوی كردن روحانیت و كشاندن آنها به گوشه های انزوا و حجرههای مدارس و گوشههای مسجد. طرحریزی شده بود و در باور اكثر روحانیون و اكثر قریب به اتفاق ملت [بود].
اگر یك امری كه مربوط به سیاست، مربوط به اجتماع، مربوط به گرفتاریهای سیاسی و اجتماعی اسلام و كشور اسلام بود، روحانی نباید دخالت كند! این امر را از اروپا گرفته بودند، آنها هم روحانیت خودشان را منزوی كرده بودند تا هر كاری كه میخواهند به سر ملتها بیاورند و كسی نباشد چرا بگوید. در این جا هم، در مملكت ما در بلاد دیگر اسلامی هم، همین نقشه بود. روحانیین اگر دخالت در یك امر سیاسی میكردند، ملت به آنها ایراد میگرفت؛ خود روحانیین هم ایراد میگرفتند. آنها باید منعزل (4) باشند از سیاست و از گرفتاریهای اسلام و مسلمین؛ و این امور باید به دست سلاطین و وابستگان به آنها سپرده بشود. این یك نقشهای بود كه سالهای طولانی كشیده شده بود، و استفادههای بزرگی هم كردند. اگر این نقشه نبود یا به ثمر نرسیده بود، كشور ما و كشورهای اسلامی، كه روحانیشان باید در امور كشور دخالت كنند و باید سیاست مُدُن را در رأس برنامههای خودشان بگذارند، این گرفتاریها را پیدا نمیكرد. آنها خوب فهمیده بودند كه این طایفه كه پیش مردم هستند و نفوذ دارند و كلید باب ملت هستند، باید به طوری عمل بشود كه ملت هم اجازه ندهد به اینها كه در امور سیاسی دخالت كنند؛ و خودشان هم باورشان بیاید كه نباید در امور سیاسی دخالت كنند. همان طوری كه غربیها این مطلب را نسبت به كلیسا انجام دادند و كلیسا منعزل شد از ملتها، این امر در اینجا هم به دست آنها انجام گرفت و ما را به اینجا رساند.
امروز كه یك تحول بزرگی در ملت ما پیدا شده است، و خدای تبارك و تعالی به این ملت عنایت فرموده است و این تحول را به قدرت خود ایجاد فرموده است، در روحانیین هم این تحول حاصل شده است، الآن در صف مجاهدین جهاد میكنند و كشته می دهند و شهید میدهند، و با سلاح در بین تودههای مردم ظاهر میشوند؛ و آن سدّ عدم دخالت روحانی در امور اجتماعی و سیاسی و جنگی شكسته شد. بحمدالله شما آقایان و همهی علمای بلاد و همهی طلاب و روحانیین بلاد حاضر در صحنه هستند، و همراه با برادران سپاهی خودشان و برادران ارتشی خودشان در جبهه ها میروند و فداكاری میكنند.
برادران عزیز من، فرزندان اسلام! توجه داشته باشید كه باز یك جریانی در كار است شما را منعزل كنند از این امری كه در او هستید.مبادا گروهها یا آنهایی كه نمیخواهند روحانیون در این كشورها نفس بكشند شما را اغفال كنند و برگردانند به كنجهای مدارس و منزوی كنند در حجره ها! شما همان طوری كه علم باید بیاموزید و تقوا در رأس برنامهی شما باشد، [در] مهیا بودن از برای دخالت در امور سیاسی و امور اجتماعی و دخالت در مشكلات مسلمین و حاضر بودن از برای دفاع از كشور اسلامی هم باید كوشش كنید. (5)
تذكر اكید به روحانیونی است كه در دادگاهها و كمیتهها، جهاد سازندگی و دیگر ارگانها اشتغال به خدمت دارند، كه اولاً در اموری كه صلاحیت آن را ندارند به هیچ وجه دخالت نكنند كه دخالت آنان علاوه بر آنكه از جهت عدم صلاحیت آنان غیرمشروع است، از جهت بدبین شدن ملت به روحانیت و در نتیجه جدا شدن ملت از شما كه لطمهای بزرگ به اسلام و كشورهای اسلامی میباشد از گناهان بزرگ و نابخشودنی است.
شیاطینی كه شما را وادار به این نحو دخالتها میكنند دشمنان سرسخت روحانیت و اسلامند، با این عمل خود نتایج شیطانی گرفته و شما را منزوی و كشور را به تباهی میكشند. دخالت در امور اجرایی، عزل و نصب و امثال اینها به استثنای دخالت كسانی كه دولت مستقیماً گماشته است، دخالت غیرمشروع و موجب اختلال در امر كشور و باید از آن اجتناب بشود.
من خوف آن دارم كه جوانهای روحانی كه مكلف به حفظ آبرو و حیثیت اسلام و روحانیت هستند، به حسب اعمالی كه بعضی از آنها ولو با حسن نیت انجام میدهند، چهرهی روحانیت و اسلام را غیر از آنچه هست نمایش دهند. من بیم آن دارم كه شیاطینی كه برای شكست جمهوری اسلامی با قلمهای مسمومشان نشستهاند تا یكی را صد كنند و اعمال بیرویهی اشخاص را به پای جمهوری اسلامی محسوب دارند، با فریاد وا اسلاما جمهوری اسلام را مشوّه كنند.
شكی نیست كه دخالتهای غیرصحیح بعضی از اشخاص كه به صورت روحانی درآمدهاند و اشخاص غیرروحانی كه خود را بدون هیچ گونه صلاحیتی در امور كشوری وارد كردهاند، زیاد هستند. باید مراجع صلاحیتدار از این گونه اعمال شدیداً جلوگیری كنند و باید نویسندگان و گویندگان ذی صلاحیت در رفع آنها با نصایح برادرانه و انتقاد سالم بكوشند، لكن نه به طور انتقامجویی و از روی عقدههای درونی و چهره جمهوری اسلامی را واژگونه كردن كه خود گناهی بزرگ است، كه این گونه برخوردها نه تنها علاوه بر آنكه تأثیر درستی ندارد، دارای عكسالعمل نیز میباشد. معالاسف بعضی از نویسندگان و گویندگان به جای انتقاد سالم و هدایت مفید، با انتقاد كینهتوزانه میخواهند افراد جامعه را به جمهوری اسلامی بدبین كنند. اینان به جای انتقاد سازنده به فحاشی پرداخته و به جای نهی از منكر، خود مرتكب منكر میشوند. خداوند آنان را هدایت فرماید. (6)
من از ائمهی جمعه در همهی بلاد میخواهم، و علمایی كه هم در آن بلاد هستند همراهی كنند و گروههایی را تعیین كنند برای رسیدگی به این امور، رسیدگی به حال این افرادی كه میخواهند آشوب درست كنند، رسیدگی به حال دادگاهها و احكامی كه از دادگاهها صادر میشود. چه بسا اشخاصی هستند كه اطلاع قضایی ندارند و خودشان را به طور قاچاق وارد كردند در قضا، قضا شرط دارد و باید نصب بشود از طرف علمایی كه بزرگ هستند. این طور نیست كه هركس هرجا برود قضا را متكفل بشود... و حكم قتل بدهد و حكم چه بدهد. اینها باید شما آقایانی كه در بلاد هستید، خودتان رسیدگی كنید افرادی كه از این جناحهای منحرف وارد شدند در این ارگانها، در قضا، در تقسیم اراضی، در جهاد سازندگی، در همهی اینها، افرادی را متعهد، مطلّع، بیطرف، این افراد را تعیین كنید تا اینكه اینها بروند رسیدگی بكنند و به شما گزارش بدهند و درصدد تصحیحش برآیید. اگر ما بنشینیم اینجا، هرچه میشود در هرجا، هركس هركاری میخواهد بكند ما اعتنا به آن نكنیم، این فاجعه به بار میآورد. بعدها. باید شما خودتان بنشینید این كار را بكنید. این یك چیزی است كه میخواهند تمام آن چیزهایی كه فاسد است به گردن روحانیون و به گردن دولت اسلامی بیندازند. و روحانیون و دولت و مجلس و همهی اینها را از نظر مردم بیندازند و مشوّه كنند. شما باید بیدار باشید، جلوگیری كنید از این معنا. اگر من، من كه یك پیرمردی هستم از من نمیآید این كارها. شما آقایان هم جوان هستید و هم توجه دارید به مسائل. خودتان یك گروههایی را درست كنید در همه جای مملكت، یك گروههایی درست كنید بررسی كند این امور را. اگر برخلاف شرع عمل میشود، جلویش را بگیرید. چنانچه امر خلافی دارد واقع میشود، اشخاصی كه لایق نیستند برای این مسائل اگر اینها وارد هستند در دادگاهها یا در سایر جاها، در جهاد سازندگی، در هیأت هفت نفری- نمیدانم- اینها، ما نمیخواهیم كه یك مملكتی باشد كه هرج و مرج یا یك مملكتی باشد كه نظر كمونیستها را در این مملكت انجام بدهد یا نظر غربیها را انجام بدهد. (7)
شما آقایان و همهی ملت باید توجه كنید كه سابقاً ما را آن طور تربیت كرده بودند، و به واسطهی تبلیغاتی كه قدرتهای چپاولگر درست كرده بودند كه ما را از سیاست جدا كنند و ما دخالت در هیچ امر اجتماعی مردم، در هیچ امر سیاسی مردم نكنیم، و آنهایی كه میخواهند انجام بدهند وظیفهشان را برای ابرقدرتها، به دست بگیرند سیاست را و حكومت را و همهی چیزها را، و بكشانند مردم را به طرف آن مرتبهای، آن چیزی كه خودشان میخواهند و قدرتهای بزرگ میخواهند؛ یعنی ما را بكشانند یا به دامن شرق و یا به دامن غرب. و این سیاست، سیاست شیطانی است. و بر فرض اینكه اینها سیاست انسانی هم داشته باشند، بیش از یك بُعدش را ندارند. تمام ابعادش را انبیا داشته اند و از آنها ارث رسیده است به علمای متعهد. ما نباید [خیال كنیم]، خیال نكنید كه این قدرتهای بزرگ از ما دست برداشتهاند. الان همهی حیله ها در كار است كه شما را از سیاست كنار بزنند، شما را نگذارند در امور اجتماعی دخالت بكنید، شما را نگذارند در حكومت هیچ دخالتی بكنید. بله، ما یك وقتی كه در نجف بودیم این كلمه را گفتهام من كه علما مرتبهشان بالاتر از این است كه داخل بشوند در امور اجرایی. لكن در وقتی كه افرادی باشد كه آن افراد، متعهد به اسلام باشند و بتوانند كارها را روی موازین اسلامی اجرا كنند، نه اینكه اگر هیچ كس هم نباشد و اشخاصی باشند كه نتوانند روی مجاری اسلامی عمل كنند یا نخواهند روی مجاری اسلامی عمل كنند، باز هم آقایان بروند كنار بنشینند و تماشاچی باشند كه آنها ما را بكشانند به آن جایی كه خودشان میخواهند. (8)
اینهایی كه میگویند روحانیت باید دخالت نداشته باشد، نمیفهمند. یا میفهمند و مردم را اغفال میكنند. این اشتباه است. روحانیت نظارت بر اوضاع دارد. كارها دست كارشناسهای غیر روحانی است. روحانیون نظارتی بر امور دارند كه غلطكاری نشود.
یك وقت كودتا نشود، یك وقت ظلم به مردم نشود. روحانیت میخواهد جلو غارتگری و ستم و دزدی را بگیرد. (9)
در هر صورت، نقشهی مطالعاتی كه اینها كرده اند طولانی و مخازن ما را به دست آوردند كه ما چقدر داریم و تا چه وقت میتوانیم به آنها پس بدهیم و از ما بگیرند، و همهی ملتها و عشایری كه ما داریم و همهی قطبها را مطالعه كرده اند در این معنا كه دیدهاند ما اگر بخواهیم این مخازن را از اینها بگیریم و این مملكت و این كشور را پایگاه خودمان كنیم برای پایگاههای نظامی، تا اسلام زنده است نمیشود. باید اسلام را سر بُرید، حالا اگر میشود توی دامن خود مردم! و این را كردند، و خیلی هم توفیق بردند. یك روزی بود كه اگر یك ملّایی راجع به مطلب سیاسی یك كلمهای میگفت، میگفتند آخوند «سیاسی» است، بیندازش دور! شاید نمیرفتند با او نماز بخوانند. این چه بود؟ این یك نقشهای بود كه آخوند را از سیاست كنار بگذارند. اسلام را كنار بگذارند؛ و سیاست هم كنار و علی حده. آنها كارهای خودشان را بكنند و مخازن ما را ببرند و مملكت ما را تحت سلطه قرار بدهند؛ آخوند هم برود توی خانهاش بنشیند و حمد و سوره بخواند! خیلی هم كار بكند، چند تا كلمهی اخلاقی برای مردم بگوید. این نقشهای بود كه میخواستند كه اسلام را كنار بگذارند از سیاست، سیاستْ دست آنها، و اسلام هم بركنار.
پاكروان (10) به من گفت، در همان روز آخری كه دیگر از حبس بنا بود بیرون بیاییم و به آن حصر وارد بشویم- حبس دوم- گفت كه سیاست دروغ گفتن است، خدعه است، فریب است. و كلمهاش هم این بود كه «پدرسوختگی» است! این را بگذارید برای ما همین جا میخواست پدرسوختگی كند، یعنی میخواست كلاه سر من بگذارد! من گفتم به این معنا كه شما میگویید ما هیچ وقت همچو سیاستی را نداشتیم؛ خدعه و فریب و این چیزها. بعد آمد بیرون و منتشر كرد در روزنامه كه ما تفاهم كردیم با فلانی، و اینكه دخالت در سیاست نكند. من هم سر منبر گفتم كه ایشان این را گفت؛ من هم این را گفتم. بیخود گفته! اینها میخواهند كه ماها را با همین خدعه و فریب كه سیاست خدعه است، شما از سیاست كنار بروید. سیاست خدعه نیست، سیاست یك حقیقتی است، سیاست یك چیزی است كه مملكت را اداره میكند؛ خدعه و فریب نیست؛ اینها همهاش خطاست. اسلام، اسلام سیاست است، حقیقتِ سیاست است، خدعه و فریب نیست. این نمازجمعه یك نمازجمعهی سیاسی است؛ یك اجتماع سیاسی است كه معالاسف در سالهای طولانی از دست ما رفته بود، و مورد طعْن دیگران هم شده بود.
اجتماع حج، اجتماع سیاسی
این اجتماعِ حج از امور بسیار سیاسی اسلام است، كه تمام طبقات مستطیع- كه هرجای ایران اسلامی هستند، هر جای ممالك اسلامی هستند- جمع بشوند در هر سال در یك محلی؛ چند تا مجتمع بكنند؛ بنشینند مطالبشان را بگویند؛ بنشینند رفع اشكالاتشان را بكنند. یك همچو مجلسهایی كه اسلام درست كرده، مثل حج، هیچ قدرتی نمیتواند درست بكند، هیچ قدرتی. همهی ممالك اسلامی و سران ممالك اسلامی جمع بشوند كه نیم میلیون جمعیت را یك جایی ببرند، نخواهند موفق شد، با خرجهای فلان، با تبلیغات فلان. خدای تبارك و تعالی با كلمهی وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ (11)، با یك كلمه، مردم را فرستاده به آنجا، اجتماعات را فراهم كرده است، معالاسف استفادهی كم، اجتماعات هست ولی استفادهی كم. وقتی هم كه كاروانهای ما در آنجا میرفت. همهی استفادههایش را آریامهر میكرد و شأن و شؤون او را در آنجا میگفتند! در صورتی كه این اجتماعات، اجتماعات سیاسی است، اجتماعی است. باید در این اجتماعات، گویندگان، نویسندگان همهی بلاد مسلمین در آنجا مسائل اسلام را، مسائل مسلمین جهان را [بگویند، بنویسند] (12).اینها همچو تبلیغات كرده بودند كه اگر یك ملایی وارد میشد در امر سیاسی، راجع به حكومت میخواست صحبت بكند، راجع به مجلس صحبت بكند، راجع به گرفتاریهای سیاسی مردم میخواست صحبت بكند، در خود جامعهی روحانیت میگفتند كه این آدم «سیاسی» است، دیگر به درد نمیخورد! همان خاصیتی كه در علی بن ابی طالب بود كه یك رجل سیاسی بود. از خطبش معلوم است كه مرد سیاست بوده؛ و از كاغذی كه به مالك اشتر نوشته و دستورهایی كه داده، همهاش دستورهای سیاسی است. ما غفلت كردیم از مبادی امر و از صدر اسلام و از كیفیت سیاست رسول اكرم و سیاست امیرالمؤمنین- سلام الله علیه- و سیاست زیر زیر ائمه- علیهم السلام- كه به صورت تقیه سیاستها را اجرا میكردند. به ما اینها تزریق كردند، و حتی به خود ما تعمیه (13)كردند، كه شما حق دخالت در این امور ندارید. اصلاً در شأن شما نیست! با این اسم كه ما یك قدری خوشحال بشویم كه آقا شما بالاتر از این هستید كه در سیاست دخالت بكنید! شما یك رجل روحانی هستید؛ شما باید مردم را تهذیب اخلاقشان را بكنید؛ اخلاق برای مردم بگویید؛ و امثال این حرفها. هم منبرها را از محتوایی كه باید داشته باشد، كه آن دخالت در امور سیاستِ مملكت است؛ و هم مسجدها را و هم سایر طبقات روحانیون را و هم حوزههای علمیه را از آن محتوایی كه اسلام از اول می خواسته اینها [داشته] باشند و این كارها را بكنند [بازداشتند]. «حوادث واقعه» باید به روحانیین رجوع بشود. «حوادث واقعه» چه چیز است؟ حادثهها همین حوادث سیاسی است. حالا احكام جزء «حوادث» نیست. و اما الحوادثُ الواقعهُ (14) رجوع كنید به فقها. حوادث همین سیاستهاست. این «حادثه» ها عبارت از اینهایی است كه برای ملتها پیش میآید. این است كه باید مراجعه كنند به كسان دیگری كه در رأس مثلاً هستند. و الاّ مسأله گفتن و احكام شرعی جزء حوادث نیست. یك چیزهایی است كه بوده است. (15)
محمدرضاخان هم اسلام را میگفت قبول داریم. هیچ هم مضایقه نداشت از اینكه شما بروید توی مساجد نمازتان را بخوانید؛ ولو اینكه این مضایقهی این را هم داشت از ترس یك چیز دیگر. انگلیسها كه آمده بودند عراق را گرفته بودند، شنیدم كه آن سردارشان دیده بود كه یك كسی دارد بالای مأذنه یك چیزی میگوید- اذان میگفتند- گفته بود این چیست؟ گفته بودند اذان میگوید. گفته بود كه به امپراتوری انگلستان هم ضرر دارد این؟ گفته بودند نه. گفت بگوید، هرچه میخواهد بگوید! نماز و روزهی ما به امپراتوری انگلستان ضرری نداشت، هیچ هم كاری نداشتند؛ بروید هرچه میخواهید نماز بخوانید، هرچه میخواهید روزه بگیرید! آنی كه به امپراتوری همه ضرر داشت آن اسلام و محتوای واقعی اسلام بود كه معالاسف بسیاریاش مَنْسی واقع شده است. سیاسات اسلام همچو منسی شده است كه اصلاً سیاست یك ننگی بود در این جا! فلان آخوند «سیاسی» است! و «ساسةالعباد» كه در «زیارت جامعه» میخوانیم، اگر به یك مقدس مآبی هم میگفتند، تعبیرش لابد میكردند. جرأت نمیكرد بگوید كه آن هم سیاسی است. این چیز ننگآوری بود كه یك كسی در حكومت دخالت بكند كه این حكومت باید صحیح باشد؛ جریان صحیح باید باشد. این از تبلیغات همان شیاطین بود كه میخواستند قشر اسلام را- صورتش را- نگه دارند و ماها مشغول به همین صورتها باشیم و محتوا نباشد در كار. كارهایشان را انجام بدهند، محتوای اسلام كه مهمش اسلام قیامِ لله، نهضتِلله، جلوگیری از ظلم ظالمین، از ستم ستمكاران، اجرای عدالت اسلامی، اینها را مَنْسی؛ برویم هرچه دلمان میخواهد مسأله بگوییم! هرچه میخواهیم نماز بخوانیم! مسأله گفته نشود كه باید جلوگیری از طاغوت كرد. این را نگویید مسأله؛ هرچه دیگر میخواهید بگویید اما این نباید گفته بشود. سینه بزنید لكن هیچ صحبت از سیاست نكنید؛ همان سینه بزنید بیمحتوا! باید سینه زدن هم محتوا داشته باشد. (16)
این طایفه الآن هستند كه حالا هم وقتی كه صحبت می شود، مینویسند؛ چه میكنند؛ هِی كوشش میكنند كه اسلام نباشد. آن چیزهایی كه مال اسلام است هی كوشش میكنند با زبانهای مختلف، گاهی به دلسوزی در قضیهی ولایت فقیه كه این چند روز داغ شده است، خوب اینها دیدند كه یك كار خطرناكی است برای آنها برای این كه یك حكومت اسلامی دارد درست میشود؛ اینها هم نمیخواهند این را. گویندهشان گاهی میگوید كه بگذارید كه روحانیون قداستشان را حفظ بكنند! «قداست روحانیون» كه اینها میگویند معنایش این است كه بگذارید روحانیون مشغول مسجد و محراب- همین مقدار در همین حدود- باشند، و سیاست را به امپراتور واگذار كنید. این یك تِزی است كه مسجد مال پاپ؛ سیاست مال امپراتور. اینها هم میگویند مسجدها مال شماست، بروید تو مسجدتان نماز بخوانید، درس هم می خواهید بگویید... هیچ مانعی ندارد، اما در یك حدودی، نه این كه تو مسجد بروید و سنگر بگیرید برای ما؛ یا توی مدرسه بروید و برای ما ایجاد زحمت بكنید. نه، آن نه! همان مقداری كه «قداست» شما محفوظ باشد، بگویند یك آدم مقدس، آدم خوب مُهذّبی است؛ یك آدمی است كه اگر نفتش را هم ببرند، حرفی نمیزند و میگوید بردند؛ مال دنیا است چه ارزشی دارد! اینها این جور «قداست» را می خواهند و نمیدانند كه اسلام و پیغمبر اسلام و اولیای اسلام با تمام قداست این مسائل را داشتند، تمام قداست و الوهیت محفوظ بوده است، معذلك میرفتند و اشخاصی كه برخلاف مسیر انسانیت هستند آنها را دفع میكردند و سیاست مملكت را حفظ میكردند و منافات با قداست هم نداشتند؛ یعنی ما روحانیون، قداستشان از حضرت امیر زیادتر باشد؟ اینها ادعا دارند یا او را قداست برایش قائل نیستند؟ این منطق این است كه شما قداستتان را حفظ كنید و كار نداشته باشید دیگر به حكومت و به جریان سیاست مملكت. خوب، اینها میخواهند بگویند پیغمبر اسلام و حضرت امیر- سلامالله علیه- قداست خودشان را حفظ نكرده بودند؟ برای اینكه آنها كار داشتند، نمیتوانند بگویند آنها كار نداشتند. حضرت امیر، والی میفرستاد، خود پیغمبر هم این طور والی میفرستاد آن طرف و آن طرف، جنگ میكردند؛ با كذا و سیاست مملكت دست خود آنها بود. این آدمی كه میگوید كه بگذارید روحانیت قداست خودش را حفظ كند منطقش این است كه امیرالمؤمنین هم قداست نداشت!... پس معلوم میشود تو نمیخواهی قداست ما حفظ شود، تو یك شیطنتی میكنی كه اینها را كنار بزنی و اربابها بیایند سراغ كار.
این امور باید با دقت ملاحظه بشود. در این نطقهایی كه اینها میكنند دقت كنید كه اینها یك خردهریزهایی دارند؛ با آن خردهریزها میخواهند اغفال كنند مملكت و ملت شما را. (17)
راهبردهای تصریحی:
1- دخالت در سیاست و امور اجتماعی مردم، وظیفهی روحانیت است.
2- روحانیون نظارت بر اوضاع میكنند تا غلطكاری، غارتگری و ستم و ظلم به مردم نشود.
3-روحانیون، افراد و هیأتهایی را مأمور بررسی كنند و اگر به تخلفاتی برخوردند از مراجع ذیربط آن را پیگیری نمایند.
4-روحانیون بایستی در روشنگری و افزایش آگاهیهای اعتقادی و سیاسی مردم فعّال باشند.
5-دخالت روحانیون در امور اجرایی، عزل و نصبها و اموری كه موجب اختلال كشور میشود، غیرمشروع است.
6-روحانیون مراقب باشند كه با القاء مفاهیمی مانند حفظ قداست و الوهیت، آنان را از سیاست كنار نزنند.
نكات استنباطی:
1- القاء جدایی روحانیت از سیاست، توطئهی دشمنان است تا مردم در مسائل دینی و سیاسی بدون پشتوانه و بیهویت شوند و در چنگال آنان اسیر گردند.
2- روحانیت در عین دخالت در سیاست و امور اجتماعی مردم- در حكومت اسلامی- نبایستی مستقیماً در امور حكومتی دخالت كنند، تا بهانه به دست دشمنان برای وهن روحانیت و جدا كردن مردم از آنان نیفتد.
پینوشتها:
1.« من أصبحَ و لمْ یَهْتَمَّ بامُور المسلمینَ فلیْسَ بِمنْهُم» یا «بمُسلم»؛ كسی كه صبح كند بیآنكه اهتمامی به امور مسلمین داشته باشد، او از مسلمین نیست. (مسلمان نیست). اصول كافی، ج2، ص 164، ح 4 و 5.
2. صحیفه امام (ره)، ج17، صص 40 و 41.
3. صحیفه امام (ره)، ج16، ص 349.
4. بركنار شده.
5. صحیفه امام (ره)، ج14، صص 184-186.
6. صحیفه امام (ره)، ج14، صص 75 و 76.
7. صحیفه امام (ره)، ج13، ص 437.
8. صحیفه امام (ره)، ج13، ص 433.
9. صحیفه امام (ره)، ج11، ص 165.
10. حسن پاكروان، معاون نخست وزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت كشور (ساواك)، كه از دوستان و معتمدان شاه به شمار میرفت و در آغاز نهضت اسلامی چند بار از سوی شاه، مأمور گفتگو با امام گردید.
11. بخشی از آیهی 97 سورهی آل عمران: «و مردم را حج و زیارت آن خانه واجب است.»
12. صحیفه امام (ره)، ج10، صص 124 و 125.
13. پوشیده ساختن معنی.
14. وسائل الشیعه، ج18، ص101، كتاب القضاء، باب11، حدیث 9.
15. صحیفه امام (ره)، ج8، ص 186.
16. صحیفه امام (ره)، ج8، صص 12 و 13.
17. صحیفه امام (ره)، ج10، صص 70 و 71.
گردآوری و تدوین: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیرهی سیاسی حضرت امام خمینی(قدسسره)(10)، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول.
/م