نقد کتاب «ادبیات تطبیقی» نوشته ی دکتر محمد غنیمی هلال

ترجمه‌ی کتب همیشه مفید بوده، خصوصاً آن رده از کتب که به علت ارزش علمی آن‌ها‌ در رده‌ی کلاسیک قرار دارند و فرد محقق را همیشه اقناع می‌کنند. البته فی الفور بایستی متذکر شد که از این رهگذر ادبیات تطبیقی توانسته است سیراب
سه‌شنبه، 14 مهر 1394
تخمین زمان مطالعه: 26 دقیقه
موارد بیشتر برای شما
نقد کتاب «ادبیات تطبیقی» نوشته ی دکتر محمد غنیمی هلال
 نقد کتاب «ادبیات تطبیقی» نوشته ی دکتر محمد غنیمی هلال

 

نویسنده: طهمورث ساجدی




 

ترجمه‌ی کتب همیشه مفید بوده، خصوصاً آن رده از کتب که به علت ارزش علمی آن‌ها‌ در رده‌ی کلاسیک قرار دارند و فرد محقق را همیشه اقناع می‌کنند. البته فی الفور بایستی متذکر شد که از این رهگذر ادبیات تطبیقی توانسته است سیراب شده و حتی به غنایی برسد. کتاب مورد بحث ما به زعم مترجم آن دارای محتوای غنی بوده، هر چند که تقریباً نیم قرن از انتشار آن می‌گذرد و مؤلف مصری، غنیمی هلال، آن را به منظور معرفی یک رشته‌ی علمی نو، ادبیات تطبیقی، برای هم‌وطنان خود منتشر کرده و مترجم نیز با ارائه‌ی آن به فارسی درصدد برآمده است تا در شناساندن «چنین اثر نسبتاً جامعی» که «جای» آن «در کتابخانه‌های مال خالی بود» ادای دین بکند. (1)
با بهره گرفتن از رساله‌ی دکترای خود به نام تأثیر نثر عرب بر نثر فارسی در قرون پنجم و ششم هجری (یازده و دوازده میلادی)، که در پاریس به سال 1952 زیر نظر ژان ماری کاره (Carrè) به تمام رسانیده است، مؤلف سعی نموده تا برای هم‌وطنان خود به معرفی ادبیات تطبیقی و بزرگانی که با کار و تحقیق خود و از طریق نقد ادبی به منافع تطبیقی روی می‌آورند و در حول و حوش آن به کار پرداخته و غور در روند ادبی را پیشه کرده‌اند بپردازد.
بدواً بایستی گفت که ذوق و علاقه او به این بخش از علوم ادبی از خلال کاری که ارائه نموده کاملاً مشهود است، ولیکن محتوای آن نشان می‌دهد که مؤلف، که مطالب زیادی را برای گفتن داشته، نتوانسته است با تسلط کافی، آن مواد جمع آوری شده را نسبت به اهمیت و ترتیب تاریخی آن‌ها‌ مورد بحث قرار بدهد، مضافاً بر اینکه کتاب‌ها‌ی(2) چندی که زمینه کار او را در بر می‌گرفت مورد استفاده قرار نگرفته‌اند. این تضاد در داشتن مواد وافر در باب چند مطلب روافدی شناخته شده از یک طرف و از طرف دیگر از قلم انداختن، بسا تعمدی، کتاب‌ها‌یی که اساس کار نویسندگان متعلق به آن را دقیقاً مورد بررسی قرار داده است بارزترین ضعف‌ها‌ی کتاب را تشکیل می‌دهند.
ادوارد براون،(3) که ید طولانی در تاریخ ادبی ایران داشت، توجه نداشتن ایرانی‌ها‌ را به نقد ادبی متذکر شده بود. ولیکن آنجایی که غنیمی، در بحث مربوط به «تسلط بر معارف لغت و زبان» (4)، آشنایی با زبان را نقطه‌ی آغاز پژوهش‌ها‌ی تطبیقی دانسته و می‌گوید: « افزون بر آن زبان شناسی از نخستین پدیده‌ها‌ی ارتباط میان ادبیات و اثرپذیری از یکدیگر است». عبدالحسین زرین‌کوب(5) نیز چنین تأکید می‌کند: «اشتغال به مسایل لغوی و ادبی را بعضی فقها به عنوان مقدمه‌ی اجتهاد لازم می‌شمردند. چنان که حاج ملامحمد‌جعفر شریعتمداری استرآبادی در رساله ای به نام جامع الفنون خاطر نشان می‌کرد که چهار علم از علوم ادبی-صرف و نحو و بلاغت و لغت-از شروط اجتهادست و در رساله‌یی دیگر به نام اعمال العلوم از اهمیت و ضرورت علوم ادبی در استنباط احکام شرعی صحبت می‌کرد.» گفته‌ی اخیر نشان می‌دهد که تا چه حد اهمیت آن بخش از علوم ادبی مورد بحث در نزد عالمان ادب در ایران شناخته شده بود، ولیکن همان طور که می‌دانیم بیلان کارهای انجام شده در زمینه‌ی تألیف-و نه ترجمه-بسیار ضعیف بوده و حتی امروزه هم به سراغ کارهایی می‌رویم که به کرات و از زوایای گوناگون از طرف دیگران، به خصوص مستشرقین، قبلاً گفته و ارائه شده‌اند. بنابراین چندان تعجبی ندارد، که اگر پس از سال‌ها‌ی متمادی که از پیدایش این علم و تألیف کتاب غنیمی می‌گذرد، ما اکنون ترجمه‌ی آن را در اختیار داشته و از آن بهره مند هستیم.
نمونه‌ی ذوق غنیمی مطالبی است که او در خصوص انواع ادب ابراز داشته و ما هم فقط به ذکر چند مورد آن، که ادبیات تطبیقی به آن‌ها‌ توجه خاصی دارد، بسنده می‌کنیم چون که سید جعفر سجادی (نقد تطبیقی ادبیان ایران و عرب، تهران، 1369) وارد جزئیات امر شده و کتابی بس مکمل در این زمینه نوشته‌اند. مطالعه‌ی آن نشان می‌دهد که کتاب غنیمی برای او ناآشنا نبوده و او را حتی در بسط عالمانه کارش کمک نموده است.
یکی از منابع مهم و پرجاذبه‌ی ادبیات تطبیقی سفرنامه‌ها‌ و یا به گفته‌ی دیگر ادبیات سیاحتی(6) می‌باشد که بیشترین سهم را نیز در شناخت نسبی فرهنگ و تمدن و آداب و رسوم شرق در مغرب زمین داشته است. در ابتدای امر بانیان این ادبیات میسیونرهای اعزامی، سیاحان تاجر پیشه یا ماجراجو، مترجمین، متفننین و مستشرقینی بودند که به همراه هیئت‌ها‌ی سیاسی و اقتصادی دست به تردد زده و ذوق‌آزمایی کرده‌اند. ماریوس فرانسوا گیار(7) هم، که اغلب اوقات توسط غنیمی به شهادت گرفته می‌شود، در کتاب خود در زمینه‌ی سیاحت و سیاحان مطالبی را نوشته و اهمیت آن‌ها‌ را برای ادبیات تطبیقی متذکر شده است.
در بین نهضت‌ها‌ی عقیدتی و فرهنگی که ایرانیان عمیقاً در آن دخیل بوده‌اند و ادبیات خاصی هم از آن‌ها‌ به وجود آمده است، نهضت شعوبیه(8) می‌باشد. نمونه‌ی دیگر آن، ادبیات عیاران و صعلوکی(9) است که بی شک جالب ترین نوع تحقیق را عاید محقق آن می‌کند، چون که هم تاریخ اجتماعی و سیاسی و هم نقد تاریخی و ادبی را در بر می‌گیرد. به نظر نمی‌رسد که ادبیات تطبیقی در این زمینه بیلان قابل ملاحظه‌یی داده باشد همان طور که فیلسوف خاورشناس‌ ها‌نری کربن، که‌ یکی از تحقیقاتش را با عنوان تأویلات معنوی تطبیقی(10) ارائه کرد و بعد از آن خود تنها استاد مطلق آن ماند، چون که نتوانست افراد چندانی را به این امر شاق راغب بکند. زمینه ای را که او گشوده بود فقط می‌توانست در حیطه‌ی یک فیلسوف خاورشناس باشد، کما اینکه خود او نیز این امر ار متذکر شده بود. و سرانجام ادبیات پرخاشگری، که از زوئیل(11) به این طرف بازار گرمی داشته است.(12)
سه عامل، به گفته‌ی غنیمی،(13) به جهانی شدن ادبیات کمک کرده است: اول نیاز ادبا به ادبیات دیگران، چون که آن‌ها‌ ادبیات قومی خود را ناکافی می‌دانستند؛ دوم هجرت که خود باعث به وجود آمدن ادبیاتی دیگر می‌شود؛ و سوم جنگ‌ها‌ی صلیبی.(14) مثل فردی که حضرت عنصر نامطلوبی او را معذب کرده باشد، غنیمی، عامل اخیر را که بسیار مهم بوده است، در چند کلمه بیان داشته و سپس از خلال انواع ادبی نثر منثور ادبیات عرب در قرون وسطا را مورد بحث قرار داده است. شکی نیست که نُه دوره‌ی جنگ‌ها‌ی صلیبی که تقریباً دو قرن طول کشید و در طی آن از تمامی قماشان، به خصوص ماجراجویان تهی دست و مفلوک، به ندای پاپ‌ها‌یی که جانشینان پاپ‌ها‌ی پورنوکراسی(15) بودند از غرب به شرق سرازیر شده و ظاهراً برای باز نگاه داشتن راه بیت‌المقدس و زیارت آن اقدام نموده ولیکن باطناً سودای تملک اراضی آن مناطق-حتی امپراتوری فرتوت بیزانس- را مدّ نظر داشتند و در این راستا پا را فراتر هم گذاشتند و با اهل محل به امتزاج پرداختند و نسلی نو از خود بر جای گذاشتند، اساسی‌ترین و مهم‌ترین نقش را در انتقال فرهنگ و آداب و رسوم شرق به غرب داشتند، مضافاً بر اینکه این ایام برای آن‌ها‌ قرون وسطا بود و برای شرق دوره‌ی به ذُروه رسیدن ترکان سلجوقی و انحطاط عباسیان.
مؤلف، که رساله‌اش از نظر تاریخی و ادبی این دوره را کاملاً در بر می‌گیرد، به موارد معروف، شناخته شده و بسا تکراری موضوعاتی که تأثیر ادبیات شرق بر غرب را نشان می‌دهد اشاره ای کرده و گاهی هم به تعمق می‌پردازد. یکی از این موارد بحث همانا اثرگذاری ادبیات شرق بر ادبیات غرب در دوره قرون وسطا و ظهور پدیده‌ی تغزل بر شیوه‌ی عشق پاک و در نتیجه ارج گذاری مقام زن در اسلام است. ظاهراً این آندره لوشاپلن (16)، نویسنده‌ی فرانسوی بود، که نخستین بار در قرن دوازدهم به آن پرداخت. این نوآوری در عشق پاک نتیجه‌اش همانا تماس اروپائیان با مسلمانان در خلال جنگ‌ها‌ی صلیبی و سپس از طریق نویسندگان مسلمان اندلسی، من‌جمله محمد‌بن‌داوود اصفهانی، بوده است. غنیمی تأثیر این نویسندگان بر اثر لوشاپلن را تأکید می‌کند و حتی مدعی است که اگر محققان دیگر به آن اعتراف نمی‌کنند دلیلش فقط این بوده است که آن‌ها‌ برداشتی غلط درباره‌ی جایگاه واقعی زن در جامعه عرب را دارند، لکن خاورشناسان چنین نظریه ای را رد می‌کنند. (17) نمونه دیگر آن، کتاب نویسنده فرانسوی کرتین دوتروآ (18) است و معروف تر از آن‌ها دانته آلیگیه‌ری ایتالیایی مؤلف «کمدی الهی» می‌باشد.
البته تأثیر این ادبیات بر داستان‌ها‌ی شوالیه‌گری اسپانیا چندان دور از انتظار نبود، مضافاً بر اینکه ادبیات اسپانیایی از دوره‌ی فتوحات اسلامی در اندلس از آن متأثر بود. از جمله(19) این نیوسندگان می‌توان سان پدرو(20) و به خصوص مونتالوو(21) را نام برد که کتاب معروفش (Amadis de Gaulel) مبنای کار دن‌کیشوت اثر سروانتس می‌باشد. قصه‌ها‌ی عیاران که باعث پیشرفت داستان نویسی واقع گرایانه در موطن اصلی خود، اسپانیا، شد به پیکارِسک(22) اشتهار داشت و در آن اخلاق و رسوم جامعه و عیاران توصیف می‌شد. از خصایص بارز آن اینست که قرائت آن این احساس را می‌دهد که حوادث داستان برای شخص نویسنده رخ داده است. «زندگی لازاریو دو تورمس»(23) مهم‌ترین و معروف‌ترین این نوع اثر در قرن طلایی اسپانیا، قرن شانزدهم، پدید آمد. همین اثر، که متعلق به فرد ناشناسی است، بر نویسندگان دیگر اسپانیایی و سپس بر نویسندگان اروپایی تأثیر زیادی گذاشت. شارل سورلِ و آلن رنه لوساژ معروف‌ترین نویسندگان فرانسوی‌ایی بودند که در این زمینه به ذوق‌آزمایی پرداختند. اما آنچه که به‌زعم غنیمی مهم می‌باشد اینست که مقامه‌نویسی و مقامات عرب در ادبیات اسپانیا شناخته شده بودند و نویسندگان مسلمان عرب اسپانیا هم به تقلید از مقامات عربی پرداخته بودند. این مقامات به عبری نیز ترجمه شده بودند. البته منظور از مقامات همانا مقامات بدیع‌الزمان همدانی و حریری است. شباهت‌ها‌ی زیادی بین قصه‌ها‌ی پیکارِسک و مقامات وجود دارند و مطالعه آن‌ها‌ تأثیر این مقامات را بر قصه‌ها‌ی پیکارِسک نشان می‌دهد و ادبیات تطبیقی هم هنوز بیلان جالبی در این خصوص نداده است.
از آثار معروف شرقی که در غرب اشتهار تام و تمام یافت و تا مدت‌ها‌ی مدیدی چهره افسانه گونه‌ای از شرق را در آن دیار نشان داد همانا ترجمه‌ی هزار و یک شب در اوایل قرن هجدهم توسط آنتوان گالان(24) فرانسوی بود. نویسندگان و متفرکان بزرگ اروپایی همچون ولتر، الکساندر پوپ و کریستوف مارتن ویلاند از این مجموعه سیراب شده و حتی نویسندگان کشورهای اسکاندیناوی، مثل شاعر و دروام‌نویس دانمارکی آدام گوتلب اوهلنشلگر(25) که داستان علاء الدین و چراغ جادو را از آن اقتباس کرد. با الهام از آن شروع یک زندگی معنوی نوین را در آثارشان نوید داد.
رساله‌ی انتقادی ابوالعلاء معری الغفران به گفته‌ی بسیاری از محققین منبع الهام دانته برای «کمدی الهی» بود. ولیکن بنا به گفته‌ی غنیمی هم دانته و هم ابوالعلاء به انبوهی از نوشتجات ناموثق منابع اسلامی پیرامون معراج و اسراء دسترسی داشته‌اند. اما در واقع آنچه که مسلم بوده اینست که اساس هر دو اثر کتاب مشهور ارداویراف نامه(26) بوده و آن را شرحی است از سفر روحانی یکی از موبدان (اردوایراف) به دوزخ، اعراف و بهشت. غنیمی در خصوص تأثیر این کتاب مهم ادب فارسی بر کمدی الهی و سپس بر ادبیات دیگر کشورهای اروپایی من‌جمله بر ادبیات ایسلند دوردست زیاد وارد بحث نمی‌شود. او حتی به تحقیقات مهم و مستند ایران شناس فرانسوی ادگار بلوشه(27)، که قریب به ‌یک قرن پیش در این زمینه تألیف شده و تاکنون مطالب زیادی هم به آن اضافه نشده است، اشاره ای نمی‌کند. اثر دیگر مربوط به ادب داستان‌نویسی، قصه‌ی فلسفی و نمادگونه حی بن یقظان (زنده‌ی بیدار) نوشته‌ی ابن سینا(28) است. ابن طفیل اندلسی با الهام از این کتاب اثری به همین عنوان نوشت و ادوارد پاکاک(29) آن را به لاتین ترجمه کرد. هم‌وطن انگلیسی او، جورج کیت(30) آن را به انگلیسی ترجمه نمود و چون او عضو فرقه‌ی کویکرها(31) بود ترجمه‌ی این کتاب به عنوان مآخذ(32) دینی در نزد این فرقه پذیرفته شد.
لکن داستان حی بن یقظان تألیف ابن‌طفیل نخست بر نویسنده‌ی اسپانیایی بالتازار گراثیان(33) تأثیر گذاشت. در حالی که خاوشناس اسپانیایی امیلیو گارسیاگومز(34) اظهارنظر قطعی طفره می‌رود، غنیمی معتقد(35) به تشابهات بین این دو قصه است. برخی از نویسندگان معتقداند که میان شخصیت یقظان و شخصیت روبنسون کروزوئه، اثر دانیل دوفو(36) شباهت‌ها‌یی است، ولیکن‌ ها‌نری کُربن اعتقادی(37) به این تأثیر پذیری نداشت. تأثیر قریحه شرقی یا ترانه‌ها‌ی عربی اندلسی بر اشعار تروبادورهای(38) فرانسه و اسپانیا مشهود است و این امر نتیجه‌ی تأثیر موشحات(39) عرب در ادب عربی اندلسی بود.

حکایات کلیله و دمنه مقاصد خود را از زبان حیوانات ابراز می‌دارند و در ادبیات اروپا تاریخی قدیمی و بس مدون داشته و همیشه اسم ژان دولافونتن را به همراه خود دارند. این نویسنده، که‌ یکی از اعضای محفل ادبی مادام دولا سابلیه‌یر(40) بود، در آنجا با هم‌وطن فرانسوی خود فرانسوا بِرینه(41)، پزشک اورنگ زیب که به تازگی از هندوستان برگشته بود، ملاقات کرده و از طریق او مطلع می‌شود که کتابی فارسی تحت عنوان انوار توسط داود‌بن سعید اصفهانی و ژیلبر گلمن(42) به فرانسه ترجمه شده است. این کتاب در واقع ترجمه‌ایی بود آزاد از انوار سهیلی نوشته واعظ کاشفی و خود این اثر هم ترجمه‌ای بود به نثر فارسی از کتاب کلیه و دمنه. لافونتن با ذوق و قریحه خاص خود بسیاری از این داستان‌ها‌ را وارد فابل‌ها‌(43) یا قصه‌ها‌ی پندآمیز خود کرد. شهرت و مقبولیت این قصه‌ها‌ در اروپا اذهان را متوجه منابع اصلی، ادب فارسی، نمود و تتبعات چندی را نیز موجب گردید. (44)

مادلن دواسکودری(45) که به تردد در محفل ادبی معروف هتل دورامبویه می‌پرداخت، با مطالعه‌ی تاریخ قدیم ایران، نوشته‌ی مورخین یونانی، رمان بزرگ خود را در ده جلد تحت عنوان کوروش کبیر نوشت و از خلال این داستان طویل ایرانی و در زیر پوشش اسامی ایرانی به انتقاد آداب و رسوم و نظام حکومتی زمان خود پرداخت. سهم این نویسنده‌ی فرانسوی در شناساندن فرهنگ و تمدن ایرانی در این قرن بیش از دیگر نویسندگان بود، چون که او با اثرش باعث شد تا ایران از همان وقت مقام ادبی خود را در فرانسه‌ی آن عصر، که متأثر از ادبیات لاتینی-ایتالیایی و اسپانیا-بود، داشته باشد. غنیمی این نویسنده‌ی زن فرانسوی را با برادرس ژرژ دو اسکودری، که در واقع مؤلف رساله‌ی ملاحظاتی درباره‌ی سید(46) (1367) بوده، اشتباه کرده است.
تا قرن گذشته خیام در ایران نه به عنوان یک شاعر بلکه به عنوان یک مقام علمی مورد تکریم بود. ولیکن وقتی که در همین قرن شاعر انگلیسی ادوارد فیتز جرالد رباعیات او را به زبان و طبع شعری کشور خود ترجمه و منتشر نمود و شاعر و منتقد آمریکایی ادگار آلن پو(47) هم آن را به انگلیسی ترجمه نمود، اشتهار خیام و از برکت او اشتهار ادبی ایران هم در دنیا دو چندان شد. پو با توسل به سیاحتی تخیلی در اروپا و عربستان و الهام از «قرآن» به نوشتن اشعار گوناگونی هم پرداخت.
از گوته، که پس از خواندن ترجمه‌ی آلمانی دیوان حافظ که توسط خاورشناس اطریشی ژوزف دهامر انجام گرفت، دست به نوشتن دیوان شرقی(48) خود زد و حافظ و دیگر شعرای ایران را در آن به اروپائیان شناسانید، صحبت چندانی نیست. جامی شاعر قرن پانزده میلادی و مؤلف سلامان و ابسال(49) به عنوان نویسنده ای که برای نوشتن یوسف و زلیخا به کتاب آسمانی متوسل گردیده صحبت شده است و ذکری هم از ترجمه‌ی آلمانی آن در سال 1824 توسط ونسِزفون روزن وایگ به عمل آمده است. قبل از این تاریخ آنتوان لئوناردو شِزی لیلی و مجنون (1807) جامی را به فرانسه ترجمه کرده بود. شِزی و سیلوستر دوساسی مورد تکریم خاص گوته بودند. موریس مترلینگ، نویسنده و شاعر سمبولیست بلژیکی در نمایشنامه‌ی پلئاس و مِلیزاند (1891) خود دو صحنه را به گفته‌ی غنیمی، از شاهنامه فردوسی اقتباس کرده است. مترجم هم در تعلیقات خود مطالب زیادی در خصوص شاهنامه فردوسی و خاورشناسی که در این زمینه کار کرده‌اند ارائه نموده است. (50)
یهودی و هندشناس پرآوازه، فردینان دِکشتاین(51) که‌ یک آلمانی دانمارکی تبار بود و او را «بارون بودا» خطاب می‌کردند، از ابتدای رمانتیسم فرانسه در همین کشور مستقر شد و با گرویدن به مذهب کاتولیک و جلب اعتماد عامه‌ی روشنفکران، کم کم نویسندگانی چون هوگو، نودیه، لامارتین و حتی فیلارِت شال را، که منشی او بود و بعدها نویسنده و منتقد بزرگی شد، وارد این نهضت جدید ادبی کرد و توانست مأموریتی بس حساس و پرتلاطم را در فرانسه برای آلمانی‌ها‌ انجام بدهد. (52) ریمون شوآب(53)، که به اهمیت مأموریتش تأکید می‌کرد، مطالب بس مستدلی در خصوص شخصیت و مأموریت او جمع آوری و در رساله دکترای ادبیات خود ارائه نموده است. اگر غنیمی، که به دِکشتاین اشاره می‌کند، رساله‌ی شوآب را مطالعه نموده بود شاید هرگز در پاسخ به الزام در فراگیری ادب شناسی تطبیقی به سادگی نمی‌گفت که: «... برای آنکه در آثار ادبی و نقد جدید تحت تأثیر ادبیات اروپایی قرار داریم» و با این استدلال بی‌تأمل خود نکته‌بینی گوبینوی هوشمند را دوباره، آن هم صد و پنجاه سال بعد، برای ما زنده نمی‌کرد که در چنین مواقعی فقط می‌گفت: «شرق ساده لوح»(54) (Le naïf Orient). این مطلب بسیار وسیع و عمیق است و شوآب قسمتی از آن را گفته است و ادوارد سعید(55) هم از زاویه‌ی دیگری و به طرزی ناشیانه سعی کرده است تا رد این زمینه کاری در خور عظمت کار او ارائه بکند.
قرائت مطالب مربوط به فن نمایشنامه‌نویسی در مصر این زمینه را فی‌الفور برای ما ایجاد می‌کند که آن را از نظر تطبیقی با فن نمایشنامه‌نویسی در ایران مقایسه بکنیم. مصری‌ها‌ فن نمایشنامه نویسی و تئاتری خود را در نیمه اول قرن گذشته، مدیون(56) ایتالیایی‌ها‌ بودند که در کشورشان به‌سر می‌بردند. اقلیت‌ها‌ی مذهبی که در شرق همیشه برای ادب و هنر جد و جهد کرده‌اند، این امر را پیگیری کرده و از طریق نمایشنامه‌های فرانسوی (مولیر) و ایتالیایی (گرازیانی) و شرکت دادن اعضای خانواده‌ی خود و حتی واگذار کردن نقش زنان به مردان کوشیده‌اند و سوری‌ها‌ی مارونی هم که به مصر رفتند پیشرو این امر در آنجا گردیدند. در این فن نمایشنامه‌نویسی به مفهوم اروپایی آن در اواسط همان قرن متداول گشت و اولین نمایشنامه‌ها‌ نیز، مثل مصر، ترجمه‌ی آثار مولیر بود. مولیر فرانسوی با آثارش دنیای شرق را متوجه دنیای غرب و یا بهتر فرانسه نمود و کاری را به انجام رسانید که هزار و یک شب در اروپا انجام داده بود. در ایران(57) هم اقلیت‌ها‌ی ساعی شدیداً به این امر پرداختند و خود و اعضای خانواده هم در بازی‌ها‌ شرکت می‌کردند و حتی اجرای نقش زن به مرد واگذار می‌شد. مطالب جالب دیگری هم در کتاب غنیمی است که می‌توان آن‌ها‌ را با وضع ادبی ایران در قرن گذشته مقایسه نمود.
همان‌طور که ملاحظه شد، خاورشناسان تقریباً در همه جا حضوری فعال داشتند و البته چندان هم تعجبی نخواهد داشت چنان که اگر ببینیم که آن‌ها‌ امروزه با همین تخصص رسماً به امور سیاسی هم می‌پردازند. مثلاً انریکو چرولی که در زمینه‌ی تأثیر ادبیات شرق بر دانته کار کرده و صاحب مجموعه‌ی نفیسی از تعزیه(58) هم بود، سفیر کشور خود، ایتالیا، در تهران بود و ایران‌شناسانی چون کنستانتین چایکین، رومان گالونف و غیره که در سفارت کشور خود، روسیه، در تهران مشغول بوده و خیلی هم فعال(59) بودند و یا اینکه مهم تر از آن‌ها‌ میس آن لمبتون(60) مخوف و رابین زینر، دو انگلیسی ایران‌شناسی که در براندازی حکومت قانونی دکتر محمد مصدق با خاورشناس امریکایی ساموئل فال همدست شدند. اکنون این خاورشناسان همکاران فعالی دارند که تخصص‌شان قرون وسطا(61) بوده و به تاریخ آن عصر به خصوص تاریخ ادبی و رابطه‌ی آن با شرق به تحقیق می‌پردازند و غنیمی هم‌گاستون پاریس (62) و ژوزف بِدیه(63) را ذکر کرده است. البته می‌توان در این راستا از‌ ها‌نری کُربن هم که شاگرد اتین ژیلسون(64) متخصص مطالعات فلسفی در قرون وسطا بود، نام برد.
مؤلف مطالب چندی را بازگویی کرده است و این تکرار مکررات گاهی لذت خواندن مطالب اصلی کتاب را از خواننده‌ می‌گیرد. این امر انسجام کتاب را نیز تحت‌الشعاع قرار داده به طوری که خواننده‌ای که آشنا به ادبیات تطبیقی نباشد نمی‌تواند از آن استفاده درستی بکند. گیار کتاب خود را از روی اخلاص عمل (Manuel)(65) نامیده بود، ولیکن قرائت همین کتاب راهنمای موجز مفهوم درستی از تاریخچه ادبیات تطبیقی، سیر تأثیرپذیری و تأثیرگذاری آن در اروپا و در قرون گوناگون را به دست می‌دهد. غنیمی در کتاب خود از نوشته‌ی گیار استفاده کرده و حتی از خطوط کلی آن پیروی نموده است، ولیکن از آنجایی که خواسته است که کتاب خود را با توجه به مطالب رساله خود مرتبط داده و بسط بدهد، نتوانسته است با تسلط تمام آن مواد جمع‌آوری شده را تنظیم بکند. عنوان فرعی کتاب این بسط غیر‌قابل کنترل را با توجه به عنوان اصلی به خوبی نشان می‌دهد.
و اما از ترجمه، مترجم، که به نظر نمی‌رسد که به زبان فرانسه آشنایی داشته باشد، اسامی معرب شده غربی‌ها‌ (گویار به جای گیار، رینان به جای رنان، جول مهل به جای ژول مول) را که مؤلف داده به همان صورت در ترجمه‌اش وارد کرده است و به همین دلیل برای درک درست آن اسامی بایستی گاهی درنگ کرده و درصدد برآمد تا حروف نویسی درست آن‌ها‌ را پیدا کرد (Buab Nikola به جای Nicolas Boileau). خیلی ثقیل خواهد بود که پیشرفت را بدین‌سان ببینیم که میرزا ابوطالب(66) خان در سفرنامه‌ی خود، در اواخر قرن هجدهم، دومین ماه میلادی را «فبروری» بنویسد و غنیمی،(67) که در پاریس تحصیل کرده، به هنگام شرح حال خود ماه فوریه را «فبرایر» بنویسد.
مترجم به هنگام کار شاق خود ذوق به خرج داده و واژه‌ها‌یی چون نظام سازواره‌ای (ارگانیک)؛ نوازیش (رنسانس)؛ نمودگار (سمبول)؛ فرهنگ محلی (پاره فرهنگ)؛ ستانده و استانده و غیره را به کار برده است. ولیکن همان‌طور که خود بهتر از دیگران واقف است، برای چاپ بعدی کاری بس بزرگ در پیش دارد، مخصوصاً به هنگام نمونه‌خوانی. گاهی تعداد اغلاط چاپی در پانویس‌ها‌ آن‌چنان زیاد است که استفاده از ارجاعات را نامقدور می‌سازد.
آنچه که مسلم می‌باشد اینست که مؤلف با انتشار این کتاب در کشور خود در آن تاریخ (1953) کاری را به انجام رسانده بود که در کشور ما انجام نگرفته بود و هنوز هم به طور اخص(68) و به شکلی که او انجام داده ارائه نشده است. در همان ایام و در همین راستا هم‌وطنانش مثل احمد امین (النقد الادبی، 1952) و احمد الشایب (اصول النقد الادبی، 1953) دست به تألیفاتی زدند که من حیث‌المجموع علوم ادبی را در کشورشان به شکل نوینی شناسانید و این البته موقعی بود که خود غنیمی می‌گفت: (69) «اگر راه و روش تحقیق در دو رشته از علوم ادبی "نقد ادبی" و "تاریخ ادبیات" متحول نمی‌گردید علم "ادبیات تطبیقی" هم پدید نمی‌آمد».

پی‌نوشت‌ها:

1- نقد کتاب «ادبیات تطبیقی» اثر غنیمی هلال (تهران: امیرکبیر، 1374)، پژوهش، نشریه‌ی پژوهشی دانشکده‌ی زبان‌ها‌ی خارجی دانشگاه تهران، شماره‌ی 5، زمستان 1377، صص 13-24.
2- کتاب بسیار جالب و مفصل مارتینو:
Pierre Martino, L"Orient dans la litterature francaise au dix-septième et au dix-huitième siècle, Paris, 1906.
یکبار بیشتر ذکر نشده است. جا دارد که در این مقطع از بررسی به کتابهای زیر هم اشاره بشود:
Marie-Louise Dufresnoy, L"Orient romanesque en France 1704-1789.
Etude d"histoire et de critique litteraires, Montréal, 1946, 2vol.
Ide-Marie Frandon, L"Orient de Maurice Barrès. Etude de Genèse, Genève, 1952.
و به خصوص تِز خانم نیره صمصامی:
Nayerh Samsami, L"Iran dans la littérature francaise, Paris, 1936.
کتاب‌ها‌ی دیگری هم وجود داشت که مؤلف می‌توانست از آن‌ها‌ در چاپ‌ها‌ی دوم و سوم اثرش استفاده کند.
3- تاریخ ادبیات ایران از صفویه تا عصر حاضر، ترجمه بهرام مقدادی، تهران، 1369، ص 172.
4- غنیمی، ص 152.
5- نقد ادبی، چ2، تهران، امیرکبیر، ج2 (1354)، ص 629.
6- غنیمی، ص 132، 162، 437 و 449.
7- Marius-Francois Guyard La littérature conparée; 5e éd., Paris, 1969, P. 31 et 40.
8- غنیمی، ص 120 و 436؛ سجاد، ص 343.
9- همان جا، ص 278؛ همان جا، ص 79.
10- همان جا، ص 617.
11- Zoële.
12- زرین کوب، ج1، ص 301.
13- غنیمی، ص 145.
14- همان جا، ص 150 و 541.
15- Pornocratie.
16- André La Chaplin.
17- همان جا، ص 167 تا 271.
18- Chrétien de Troyes.
19- همان جا، ص 273.
20- San Pedro.
21- Montalvo.
22- Picaresque.
23- La Vie de Lazarullo de Tormes.
24- Antoine Galland.
25- Adam Gottlob Oehlenschlager.
26- همان جا، ص 191، 307 و 590. در مقدمه‌ی چاپ جدید این کتاب (فیلیپ ژینیو، ارداویراف‌نامه (ارداویر از نامه)، ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار، تهران، 1372) مؤلف به ارائه بحث دیگری در همین زمینه پرداخته است.
27- Les Sources orientales de la Divine Comédie, Paris, 1901, in-12.
28- نیز به مقدمه مرحوم بدیع‌الزمان فروزانفر در ترجمه‌اش از «زنده‌ی بیدار (حی بن یقظان)، اثر ابن طفیل، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1344، ص 12) مراجعه شود.
29- Edward Packoke.
30- George Keith.
31- Quarkers.
32- غنیمی، ص 321.
33- Baltasar Gracian.
34- Emilio Garcia gomez.
35- همان جا، ص 226.
36- Daniel Defoe.
37- تاریخ فلسفه‌ی اسلامی، متن کامل، ترجمه‌ی جواد طباطبایی، تهران، 1373، ص 341.
38- Troubadours.
39- غنیمی، ص 360.
40- Mme de La Sablière.
41- François Bernier.
42- Gilbert Gaulmin.
43- Fables.
44- همان جا، ص 241.
45- Madeleine de Scudéry.
46- همان جا، ص 60.
47- همان جا، ص 141.
48- همان جا، ص 111 و 572.
49- همان جا، ص 319.
50- همان جا، ص 457 و 571.
51- Ferdinand d"Eckstein.
52- همان جا، ص 454.
53- Raymond Schwab, La Renaissance orientale, Paris, 1950, P.277.
از طرف دیگر مطالبی را که غنیمی (ص 452) درباره‌ی جمعیت عرفانی و هند و اعضای آن عنوان نموده و مدعی است که آن‌ها‌ جزو «عناصر بیگانه‌یی هستند که در ساخت نویسنده مؤثرند»، بایستی با دقت و احتیاط تمام بررسی شوند. البته شوآب (P.17) هم به طور گذرا نکته‌ی جالبی را در همین خصوص متذکر شده است.
54- Jean Boissel, Gobineau, I"Orient et I"Iran, Paris, 1973, P.79 et 135.
55- شرق شناسی، ترجمه‌ی دکتر عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371.
56- غنیمی، ص 217.
57- یحیی آرین پور، از نیما تا روزگار ما، تهران، زوار 1374، ص 433.
58- غنیمی، ص 192 و 602، جمشید ملک‌پور، ادبیات نمایشی در ایران، تهران، 1363، ج1، ص 230.
59- آرین پور، ص 260.
60- جمیز بیل-ویلیام راجر لویس، مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی، ترجمه‌ی عبدالرضا هوشنگ مهدوی-کاوه بیات، تهران، 1372، ص 370-373 و 378.
61- médievistes
62- Gaston Paris.
63- Joseph Bédier.
64- Etienne Gilson.
65- Op. cit., P.5.
66- سفرنامه میرزاابوطالب خان، مسیر طالبی، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، 1352، ص 12.
67- غنیمی، ص 11.
68- اثر وزین جواد حدیدی (از سعدی تا آراگون، تأثیر ادبیات فارسی در ادبیات فرانسه، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1373)، که تا حدی این کمبود را جبران نموده است، یادآور، کارهای وزین حسن هنرمندی و دنیای ژید او می‌باشد.
69- غنیمی، ص 549.

منبع مقاله :
نشریه پژوهشی دانشکده ی زبان های خارجی دانشگاه تهران، شماره 5، زمستان 1377، صص 13-24

 



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط