روح خدا در غرب
او، نمونه انسان كامل و شخصيتى جامع است كه يكى از اصيلترين انقلابهاى تاريخ را به پيروزى رساند و نظامى بىبديل را پايهريزى و رهبرى كرد و با تكيه بر عنصر آگاهى، استقامت و شجاعت، تزلزلى آشكار در اركان و مبانى مكاتب الحادى و تمدنهاى مادى غرب و شرق به وجود آورد و كنگرههاى كفر و شرك و نفاق را با انحطاط و تباهى روبهرو ساخت. امام موسى كاظم عليهالسلام مىفرمايد: «مردى از اهل قم، مردم را به حق دعوت مىكند. گروهى از مردم گرد او جمع مىشوند كه همانند تكههاى آهن مستحكمند. بادهاى سخت آنها را نمىلرزاند و از جنگ و مبارزه به ستوه نمىآيند و از دشمن نمىهراسند و بر خدا توكل مىكنند و عاقبت با متقين است».1
بدون ترديد، نام امامخمينى با تاريخ معاصر جهان آميخته است. او، مرد قرن و احياگر ميراث عظيم اسلامى در جهان امروز است كه با وجود سيطره تمدن غرب و شيفتگى بسيارى به زرق و برق آن، راه جديدى را براى انسان امروز ارائه كرده و سنتى نو و مكتبى اصيل براى احياى ارزشها و اصول اسلامى در جهان امروز ارائه كرد. نوشتار حاضر، عهدهدار بررسى مهمترين تأثيرات قيام و انقلاب حضرت امام بر جهان غرب مىباشد. مفهوم غرب در نوشتار حاضر، به مراتب وسيعتر از غرب جغرافيايى است و بيشتر بر ابعاد فرهنگى و تمدنى غرب تكيه دارد؛ ابعادى كه در حوزه جغرافيايى غرب - به خصوص بعد از رنسانس - به وجود آمد. از اين منظر، غرب عبارت است از تفكرى دنياگرا، تجربىنگر و غيردينى، همراه با سلطه و استثمار مادى كه سرچشمه آن، در ظاهر نه به غرب، بلكه به همه تمايلات درونى و نفسانيات و خودخواهىهاى انسانى ختم مىشود.2
رويكرد به معنويت، احياى دين و دينگرايى
رشد سريع تفكرات الحادى، خداگريزى، انسانمحورى و گرايش برخى كشورهاى جهان به نظام فكرى - سياسى سكولار، بسيارى از صاحبنظران را به اين باور رساند كه انزوا و اضمحلال كامل، سرنوشت محتوم اديان الهى است؛ اما قيام امام خمينى و موفقيت انقلاب اسلامى به رهبرى وى، نه تنها توانست گفتمان دينى در ايران را تغيير دهد، بلكه شرايط جديدى را به وجود آورد كه حاكى از ورود جهان به دورههايى متفاوت از ادوار گذشته و عصرى با ويژگىهاى ممتاز دينى و معنوى است.
از ديدگاه بسيارى از تحليلگران، تجديد حيات معنوى و دينى بشر با پيروزى انقلاب اسلامى در ايران آغاز شده است و به اين لحاظ، دهه شصت را بايد اولين دهه از اين تجديد عهد به حساب آورد. از اين ديدگاه، اگر بنا باشد تاريخى را براى احياى هويت دينى در نظر بگيريم، آن تاريخ، سال 1979م. است؛ يعنى مقارن با پيروزى انقلاب اسلامى ايران كه خيزش عظيمى را براى تفكرات دينى در تمام اديان به وجود آورده است. آخرين آمارها در مورد احياى تفكر دينى كه در سال 1990م. صورت پذيرفته، نشان مىدهد كه تقريباً 70% مردم اروپا احساس ديندارى مىكنند. در تمام اديان از هندوئيسم گرفته تا بوديسم و انواع فرقههاى مسيحيت، همه از يك نوع بازگشت به تفكر دينى خبر مىدهند و انقلاب اسلامى ايران، موجب احياى فكر دينى در جهان گشت. شخصيت الهى و پيامهاى معنوى حضرت امام، بسيارى از پيروان ساير اديان و مذاهب را به شدت تحت تأثير خود قرار داد تا آن جا كه در نظر برخى از تحليل گران و متفكران مسيحى، «او مسيح معاصر بود و دقيقاً اشعه صلابت و سازش ناپذيرى عيسى بن مريم عليهالسلام بود».3 از ديدگاه هفته نامه آبزرور، «امام خمينى مردى همپاى پيامبران كهن است كه دنيا را به پيروى از اصول دينى دعوت كرد. پيام وى براى مردم جهان، خلوص عقيده و پيروى از سادگى در مقابل پيچيدگى و آلودگىهاى غرب بود و اين، رمز موفقيت وى و احساس افتخار پيروان اوست».4 از ديدگاه شبكه تلويزيونى بىبىسى نيز «آن چه در ايران در سال 1979م. رخ داد، نه تنها براى ايرانيان، بلكه براى تمام اديان جهانى، نقطه عطفى بود؛ نقطه عطفى كه از بازگشت ميليونها نفر در سراسر دنيا به اصولگرايى مذهبى خبر مىدهد». به گفته اين شبكه، «در سراسر جهان، پيروان ديگر اديان مانند مسيحيت، يهوديت و هندو نيز به اصولگرايى مذهبى روى آوردند؛ حتى در تركيه نيز كه هفتاد سال قبل با مذهب وارد جنگ شده بود، روند بازگشت به اصول اسلامى سرعت گرفته است».5
جمع معنويت و حاكميت
در قرون جديد و تا پيش از قيام شكوهمند حضرت امام، در شرق و غرب جهان، امكان جمع معنويت و حاكميت، يك معما، افسانه و محال بود. نه تنها در افكار عمومى، بلكه در تمام متون درسى و دانشگاهى در باب سياست، در اين بحث اجماع داشتند؛ چنانكه «برنارد واندويل» صاحب افسانه كندوى زنبورها در غرب و يكى از نخستين تئوريسينهاى جريان مدرنيزم غرب، مىگويد: «اخلاق از حاكميت جداست و اين دو مقوله، هيچ سازگارى با هم ندارند و با آن چه كه در اخلاق به عنوان فضيلت اخلاقى نام برده مىشود، نمىتوان جامعه و حكومت را اداره كرد». وى تصريح مىكند كه اگر بنا باشد همه انسانها اهل زهد، توكل، ايثار و شجاعت باشند، ديگر نمىتوان نظام اجتماعى بنا نمود و حكومت تشكيل داد. جامعه برخلاف اين ارزشها و منطبق بر آن چه كه «رذيلت» به آن گفته مىشود، ساخته مىشود و اتفاقاً پيشرفت، توسعه، آبادانى و رفاه جامعه در اين است كه مردم اهل سخاوت و انفاق و ايثار نباشند؛ بلكه برعكس بايد اهل ويژه خوارى، خودخواهى، حسادت و حرص و زياده طلبى باشند و با چنين شرايطى است كه مىتوان اجتماعى زندگى كرد.
حضرت امام اين معادله را در دنيا به هم زد و با طرح حيات معنوى و باطنى براى بشريت و ارائه مدل دقيق و كارآمد حكومت اسلامى، عملاً حيات تكساحتى و تكبعدى غرب را به چالش كشيد و اعلام كرد كه فضاى غيرمعنوى غرب، نمىتواند براى هميشه ادامه داشته باشد و بشر غربى، روزى از زندگى در فضاى مادى خسته مىشود و ناگزير دوباره به معنويت روى مىآورد. در حقيقت، بشر امروز، دارد به دوران جدايى ماديت از معنويت پايان مىدهد؛ ماديتى كه كار بشر را با بنبست مواجه ساخته است و اينك زمان آن است كه فعاليت مادى، زمينهساز اعتلاى معنوى انسان باشد و همين تلقى است كه بشريت امروز و فردا را به مذهب بازمىگرداند. اسلام، دينى است كه با تنظيم فعاليتهاى مادى، راه را براى اعتلاى معنوى انسان مىگشايد.6
از اين رو، امروزه نه تنها سكولاريسم نظريه مطلوب نيست، بلكه به عقيده صاحب نظران، آن چه فرهنگ غربى را مورد تهديد قرار مىدهد، همين سكولاريسم است؛ چنانكه برژنسكى چنين اعتراف مىكند: سكولاريسم عنان گسيخته حاكم بر نيمكره غربى، در درون خود، نقطه ويرانى فرهنگ غربى را مىپرورد. از اين رو، آن چه ابرقدرتى آمريكا را در معرض زوال قرار مىدهد، همين سكولاريسم است و تنها راه رهايى از اين بحران را در احياى عنصر مذهب مىدانند.
رويارويى با ايدئولوژىهاى حاكم و تحول در نظام بينالمللى
اثرات عميق انديشههاى امام، تنها در بعد نظرى و فكرى، محدود نشده، بلكه در بعد عملى، حتى مؤثرتر هم بوده است و توانسته است كه معادلات موجود در نظام بينالمللى را دگرگون كند و اعمال و رفتار و روابط موجود اين سيستمهاى بينالمللى و مقتضيات حاكم بر نظام بينالملل را به چالش كشاند؛ چنانكه هنرى كسينجر، مشاور رئيس جمهورى آمريكا در دهه 70م. چنين اعتراف مىكند: «آيةالله خمينى، غرب را با بحران جدى برنامهريزى مواجه كرد. تصميمات او آن چنان رعد آسا بود كه مجال هر نوع تفكر و برنامهريزى را از سياست مداران و نظريه پردازان سياسى مىگرفت.هيچ كس نمىتوانست تصميمات او را از پيش حدس بزند. او با معيارهاى ديگرى غير از معيارهاى شناخته شده در دنيا، سخن مىگفت و عمل مىكرد؛ گويى از جاى ديگر الهام مىگرفت. دشمنى آيةالله خمينى با غرب، بر گرفته از تعاليم الهى او بود. او در دشمنى خود نيز خلوص نيت داشت».7
مهمترين تأثيراتى كه انقلاب اسلام به رهبرى حضرت امام بر نظام بين الملل داشت، عبارتند از:
1. نقد نظرى نظم بينالمللى دو قطبى.
2. اصلاح عملى نظم دو قطبى.
3. طرح وحدت كشورهاى اسلامى و آزادى خواه.
4. اصلاح تصوير جهانى از ابرقدرتها.
در مورد اخير بايد گفت كه شكست دو ابرقدرت و به ويژه آمريكا در مديريت تحولات ايران، به تمامى ملتها نشان داد كه توان و قدرت آنها بسيار زياد و قابل اتكاست. نامه امام به گورباچف، در حقيقت، نقدى بر تغييرهاى اقتدارطلبانه و انحصارى مدرنيته و مدرنيسم و مدرنيزاسيون، با وجوه متفاوت چپ و راست بود كه تصور مىكردند هيچ تحولى در دنيا، دگرگونى علمى، مردمى و انسانى نيست؛ مگر اين كه مطابق با استانداردهاى مدينه فاضله غربى باشد. امام در اين نامه، افق دگرگونى مفاهيم و نقشها را در آينده نزديك جهان نشان مىدهد كه عبارتند از:
1. افول ماركسيسم و كمونيسم و رفتن اين نوع جهان نگرى به موزههاى تاريخ.
2. رشد خداگرايى و دين باورى در ميان ملل جهان.
3. رهايى فرزندان انقلابى جهان از حصارهاى آهنين تغييرهاى ماركسيستى و تئورىهاى انقلابى چپ.
4. پوشالى بودن انديشه مدينه فاضله سرمايهدارى غرب.
5. ضرورت تجديد نظر در فهم مفاهيمى چون خدا، دين، باغ سبز دنياى غرب، حقيقت، ابتذال و بن بست، مبدأ هستى و آفرينش، زندان غرب و شيطان بزرگ، خيالات ماركسيسم، معقول و محسوس، ترقى و تحول، انسان و حيوان، خلأ اعتقادى، نظام جهانى و... .8
جنبشهاى اسلامى و رهايىبخش معاصر
حيات جنبشهاى اسلامى معاصر، مديون انقلاب اسلامى به رهبرى حضرت امام است؛ زيرا قيام و انقلاب امام، به اسلام و مسلمانان حياتى تازه بخشيد؛ آنها را از عزلت و حقارت نجات داد؛ بر ناتوانى ماركسيسم، ليبراليسم و ناسيوناليسم در اداره و هدايت مسلمانان، مهر تأييد زد و اسلام را به عنوان تنها راه حل براى زندگى سياسى مسلمين مطرح ساخت.9
امام خمينى معتقد بود كه غرب در پى تسلط فرهنگى خويش بر شرق است و اين تسلط، نظم فرهنگى جامعه شرقى را بر هم خواهد زد. از نگاه وى، بايد اصلاح يك جامعه را از اصلاح فرهنگى آن جامعه آغاز كرد. اين شيوه اصلاح فرهنگى امام، الگويى از تحول فرهنگى را در پرتو تعهد فرهنگى به جهان امروز عرضه كرد. از اين رو، غربستيزى منطقى امام، همواره بر حفظ و كسب استقلال فرهنگى استوار بوده است. از نگاه امام، غربستيزى فرهنگى در كنار تحول فرهنگى، بايد در چارچوب فرهنگ شرقى به استقلال فرهنگى بيانجامد. وى گفته است: «بالأخره بايد فرهنگ متحول شود؛ به يك فرهنگ سالم و يك فرهنگ مستقل و يك فرهنگ انسانى».
انقلاب اسلامى از يك سو سبب روى آوردن مردم جهان به دين، رشد گرايشهاى معنوى و تضعيف انديشههاى مادى شد و از سوى ديگر، به الگوى مبارزه مردم ستم ديده، در مناطق گوناگون جهان تبديل شد. پس از پيروزى انقلاب اسلامى، «الهيات رهايى بخش» به معناى پناه بردن مردم به كليسا، براى رهايى از مشكلات اجتماعى و سياسى، در امريكاى لاتين رشد كرد و شمار انجمنهاى مسيحى سياسى، افزايش چشم گيرى يافت.10
بنيادگرايى دينى در غرب
غرب سكولار و رهبران آن، امروزه منفعلانه نظارهگر تأثيرات گسترده پيامهاى دينى و معنوى حضرت امام خمينى و انقلاب اسلامى، بر شهروندان جوامع غربى مىباشند. حيات مجدد كليساها، افزيش بىسابقه مبلغان مذهبى، طرح گسترده مطالبات دينى مردم از سوى سياستمداران و تحرك چشمگير رهبران مذهبى، تمايل شديد آنها به تأثيرگذارى در صحنههاى سياسى، استقبال وسيع مردم از آثار صوتى، تصويرى و مكتوب دينى و مذهبى، افزايش مخالفت مردم با پردهدرىهاى اخلاقى و واكنش شديد آنها در قبال شكسته شدن حرمت مقدسات مذهبى و...، تنها بخشى از نشانههاى تأثير فرهنگى انقلاب اسلامى و پيامهاى بيدار كننده دينى و معنوى امام خمينى در غرب مىباشد.
رشد اسلام در جوامعى كه اكثريت آنان را مسيحيان تشكيل مىدهند، باعث شد تا صاحب نظران آن جوامع از نوعى رنسانس اسلامى سخن به ميان آورند و اين، نشان دهنده اين واقعيت است كه غرب اكنون در برابر شمار زيادى از روشنفكران، انديشمندان، هنرمندان و بازرگانانى كه اسلام را انتخاب كردهاند، سرگردان شده است. دورنماى تشكيل يك دولت اسلامى در قلب اروپا، غرب را با نگرانى فزاينده و جديدى مواجه كرد؛ به طورى كه به مقابله جدى با اين پديده احتمالى برخاستند و به همين دليل، بسيارى از تحليلگران وقايع بالكان بر اين اعتقادند كه صربهاى جنايت كار، با چراغ سبز غرب و در سايه حكومت مرگبار آنها، به كشتار گسترده و فجيع مسلمانان بوسنى اقدام كردند. برخى از سران اروپا مانند رئيس جمهور وقت فرانسه (ميتران)، در ديدار با على عزت بگويچ، رئيس جمهور بوسنى، ضمن ابراز نگرانى از ملاقات بگويچ با امام خمينى در ايران و تأثيرپذيرى وى از انقلاب اسلامى، به صراحت به وى اعلام كرد كه اروپا از تشكيل يك دولت اسلامى در منطقه بالكان جلوگيرى خواهد كرد.11
دكتر ژيل كيپل (Dr.Gilles Kepel) جامعه شناس فرانسوى و استاد كرسى مطالعات عربى در مركز پژوهشهاى بينالمللى پاريس، طى سخنرانى خود در كنفرانس «اروپاى اديان»، در اكتبر 1994م. در وين، تاييد كرد كه تفكر دينى در فرانسه، به ويژه در بين مسلمانان، احيا شده و «جوانان مسلمان كه در اروپا متولد شدهاند، نيروهاى فعال نوينى را به صورت هستههايى به وجود آوردهاند كه بين اراده براى ماندن و تبعيض، در نوسانند».وى به طور ضمنى، اثرگذارى نقش امام خمينى را در احياى تفكر دينى در مسلمانان اروپايى، تأييد كرده و نوشته است: «مسلمانان اروپايى، به خاطر ماجراى سلمان رشدى و حجاب اسلامى، يك حركت اخلاقى و اجتماعى را آغاز كردهاند».
نقش مؤثر طرح گفتمان در سطح جهانى
حضرت امام پيامآور همزيستى ميان اديان بود. از اين رو، از آغاز پيروزى انقلاب اسلامى ايران تاكنون، جلسات بحث و گفتمان با انديشمندان اديان بزرگ، به ويژه متفكران مسيحى تشكيل شده است. اين گونه گفتوگوها كه با هدف همزيستى مسالمتآميز، شناخت واقعى اديان، فرهنگها و تمدنها، احترام متقابل به پيروان اديان، استقرار عدالت و صلح جهانى،، گسترش معنويت و ارزشهاى دينى و اخلاقى در سراسر دنيا صورت مىگيرد، نقشى مثبت و تأثير فراوانى برجاى نهاده است. طرح گفتوگوى تمدنهاى جمهورى اسلامى، مورد استقبال گرم جهانيان، به ويژه پيروان اديان، متفكران و روشنفكران برجسته دنيا قرار گرفت. آنان اين ابتكار جالب و شايسته دولت اسلامى ايران را تحسين كردند.12
اسقف خليل ابى نادر، يكى از رهبران مسيحى لبنان در خصوص اثرگذارى گفتمان و برقرارى ارتباط با جامعه مسيحى مىگويد: « [امام] خمينى در من تأثير بسيارى بر جاى نهاده است. اگر چه من به عنوان يك روحانى مسيحى نمىتوانم دينم را ترك كنم، امّا با اين حال، انديشه و افكار من از رسالت دينى وى بسيار تأثير گرفته است. اين تأثير، به صورت زير جلوهگر مىباشد:
1. او به اين حقيقت دست يافت كه عقبماندگى مسلمانان در عصر انحطاط، به ويژه در ايران، اصولاً از دورى آنها از درك صحيح قرآن ناشى مىشود؛ او صدا و موعظهاش را به مردم رساند و آنها را از خواب بيدار كرد؛ به خصوص كه اعمال او همواره از قرآن سرچشمه مىگرفت.
2. او خواهان وحدت مسلمانان بود و مسلمانان ايران را با اراده و اهداف و آرمانهايشان وحدت داد. مردم مستضعف، سلاح او در مبارزات بودند و پيروزى نيز هميشه نصيب او مىگشت. اگر وى از كليسايى مسيحى مىبود، مردم مؤمن، وى را قديس بزرگى مىدانستند و او را شفيع خويش قرار مىدادند. [امام] خمينى در خارج از ايران، پيامدهنده همزيستى ميان مسيحيان و مسلمانان مىشد. من به عنوان يك روحانى مسيحى، جمهورى اسلامى ايران را درك مىكنم. اگر شانس آن را داشتم كه با [امام] خمينى بزرگ گفتوگويى داشته باشم، با روح مسيح عليهالسلام و محمّد صلىاللهعليهوآله همان خط و راه را در پيش مىگرفتيم».13
نتيجه
قيام حضرت امام هم از حيث نظرى، هم از حيث آرمانى و هم از حيث عملى، تأثيرات و تحولات شگرف و قابل توجهى را بر جهان غرب بر جاى گذارده است.14 مقام معظم رهبرى مىگويد: امام، مبشر دوران جديدى در تاريخ حيات بشرى است كه مطالبات معنوى بشر و رويكرد دينى و مذهبى انسان، بيش از ادوار گذشته و چند قرن اخير، جلوهگر خواهد شد. «امام خمينى(ره) پيامبر تازهاى نبود؛ اما او از يادآوران بود؛ از مخاطبان «انت مذكر» كه عهد فطرى مردمان با خداوند را به آنان يادآورى كرد و پس از چند قرن كه از هبوط بشر در مصداق جمع كلى مىگذشت، چون اسلاف خويش از ابراهيم و اسماعيل و محمد صلىاللهعليهوآله عصر ديگرى از ديندارى را آغاز كرد. اين عصر تازه را بايد عصر امام خمينى (ره) نام نهاد.» و« اين دوران [عصر امام خمينى]، دوران اسلام و دوران غلبه ارزشهاى الهى و معنوى است. اين دوران، دوران امام خمينى(ره) مىباشد و انشاءالله جوانهاى ما اين آينده را خواهند ديد».15
پىنوشت:
1. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج60، ص 216.
2. ر.ك: غرب در جغرافياى انديشه، دكتر مجيد كاشانى، مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر.
3. روبين وود زورث، زيباترين تجربه من، ترجمه خديجه مصطفوى، ص 38.
4. هفته نامه آبزرور، چاپ لندن.
5. شبكه اول تلويزيون بىبىسى انگليس.
6. احمد رهدار، نگرشى بر نقد غرب از ديدگاه امام خمينى، غربشناسى اثباتى، پگاه حوزه، ش 161.
7. مجله سروش، 1380.11.20.
8. صحيفه نور، جلد21، صص 69-66.
9. جميله كديور، رويارويى انقلاب اسلامى و آمريكا، اطلاعات، تهران، 1372، ص 100 و 114.
10. براى آگاهى بيشتر ر.ك: فيدل كاسترو و مذهب، گفتوگوى فيدل كاسترو با كشيش فرى بتو، برگردان: حسن پستا و سيروس طاهباز، تهران، نشر همبستگى، چ اول، 1367؛ كليساى شورشى، كاميلو تورس، برگردان: جواد يوسفيان، تهران، نشر نى، 1368.
11. نگرانى استكبار از تأثيرات فرهنگى انقلاب اسلامى بر جوامع غربى، مير احمد رضا حاجتى، منبع: خبرگزارى فارس، برگرفته از كتاب عصر امام خمينى، 1384.11.24.
12. گفتوگو: مسائل اساسى نظام همزيستى عادلانه از ديدگاه انديشمندان مسلمان و مسيحى، مركز گفتوگوى اديان، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى، ص 31-30، چاپ اول، سال 1380.
13. امام خمينى در حديث ديگران، مرتضايى، على اكبر، نشر مركز بازشناسى اسلام و ايران، ص 141-140.
14. ر.ك: گفتوگو، مجله انديشه انقلاب اسلامى، ش 4.
15. ر.ك: رويكرد دينى و معنوى انسان عصر امام خمينى، (مير احمد رضا حاجتى) عصر امام خمينى(ره) از نگاه امام و مقام معظم رهبرى.