هنرمندان ایرانی با روشهایی چند میکوشیدهاند کاغذ را زیباتر و دلپسندتر بسازند و از آن جمله است:
1. رنگ کردن کاغذ
در اینباره در برگ پنجم سخن گفته شده است. همچنین در اینباره به بیانالصناعات نگاه شود (1). در آن اصطلاح «گونهدان» آمده است. از متخصصان مشهور در این فن سیمی نیشابوری (2) بود که دولتشاه سمرقندی دربارهی او نوشته است:«رنگآمیزی کاغذ و سیاهی ساختن و افشان و تذهیب حق او بود» (3).
سیمی رسالهای دربارهی رنگ کردن کاغذ دارد به نام جوهر سیمی که اخیراً متن آن را پورترِ فرانسوی در کتاب خود به چاپ رسانیده است (4). باید یادآور شد که نوشتههای رنگارنگ و شب تاب (فانوس) ساختن را میتوان در شمار صنایع کاغذی دانست.
2. ابری ساختن کاغذ
یک قسم از کاغذِ رنگ شده کاغذِ ابری است. در این نوع کاغذ چند رنگ مختلف به طور درهم و پیچاپیچ به کار میرود. چون طرحهای آن شباهتی به پارههای ابر در آسمان دارد به «ابری» مشهور شده است.این شیوهی رنگ کردن کاغذ در ایران و عثمانی و شامات و هندوستان و ماوراءالنهر مرسوم بود و محققان را دربارهی سرزمینی که این هنر آن جا ایجاد شد اختلاف نظر است.
مستندترین اطلاعی که دربارهی یکی از سازندگان کاغذ ابری دیدهام در نامهی محمّدیحیی قزوینی به میرمحمّدطاهر است (5). در آن آمده است:
«کاغذ ابری شما در اقصی نقاط بلاد منتشر شده و ذوالفقارخان که چند برگ به او تحفه کردم مقرر کرد اکثر کتب نفیسهی کتابخانهاش را از این کاغذ حاشیه کنند».
احمد سهیلی خوانساری در مقدمهی گلستان هنر (ص چهل و یک، چهل و دو) بیذکر مأخذ نوشته است که این هنر در عهد شاه طهماسب از هند به ایران آمد.
3. افشان کردن کاغذ
آن است که بر روی کاغذ ذرات طلای محلول یا نقره و یا رنگهای دیگر میپاشیدهاند، برای آن که کاغذ سفید را از یک نواختی به درآورند. این گونه کاغذ زیباتر و گرانبهاتر میبود. در گلستان هنر (ص 27) آمده است که مولانا عبدالله طباخ در این کار استادی داشت. در مقدمهی آن کتاب (ص چهل و چهار) از هفت نوع زرافشان یاد شده است.نسخههایی که بر کاغذ افشان است میان مجموعههای نسخ خطی به آسانی قابل تشخیص و تمایز است.
در بیاضی از مکاتیب عصر صفوی (6) ذکر کاغذ افشان برای نوشتن یا مکاتبات سلطنتی شده است.
در فهرست گنجینهی صفی و در عرضهای نسخههای خطی اصطلاح کاغذ افشان مکرّر دیده میشود.
ذکر آن در جامعه مفیدی (3/1، ص 115 و 396) نیز آمده است.
این اصطلاح در شعر فارسی هم آمده. از جمله واعظ قزوینی (ق 11 هـ) سروده است:
کرده از اشک پر، به صد افغان***دامن خویش کاغذافشان
(دیوان واعظ قزوینی، ص 615)
شاعر هم عصر او کلیم کاشانی نامهی معشوقه را کاغذ آتشزده میداند که دانههای اشک (به جای لکههای افشان) آن را پوشانده است:
نامهاش کاغذ آتشزده را میماند***جابهجا اشک چو افشان شرار افتاده
(دیوان، ص 312)
باز همو میگوید:
کلیم افشان کن اول صفحهای را از خوی خجلت***که بر هر کاغذی نتوان نوشتن شعر رنگین را
(دیوان، ص 95)
مهربان اورنگآبادی از شاعران قرن 12هـ هندوستان گفته است:
عرض حالم چه ضرورست زبانی، قاصد***کاغذ نامه به خون جگر افشان شده است
(تذکرهی روز روشن، ص 782)
در روضاتالجنّات فی اوصاف مدینة هراة (ج1، ص 26) نیز آمده:
یدالله تا کند نقل کلام وحی آثارش***فلک چون صفحهی کاغذ شد و انجم زرافشانش
4. مسطرکشی
عبارت بوده است از خطکشی کردن کاغذ به طور نامرئی، برای آن که خط بر آن راست نوشته شود. عمل پیشینیان مثل امروز نبود که خطها بر کاغذ هویدا باشد. در آن روزگار صفحهی مقوّا را به اندازهی مطلوب نخ میکشیدند و آن را زیر کاغذ میگذاشتند و با فشار آوردن به وسیلهی مهره یا دست اثر خطوط متوازی نخ را به روی کاغذ پدیدار میساختند تا جای نوشتن مشخص باشد. معمولاً لای هر یک از دو خط کتابت میکردند.در شگرفنامهی ولایت (گ 193 ر) که سفرنامهی اعتصامالدین هندی (تدلیف 1199 هـ) در مسافرت به انگلیس است، این عبارت را میبینیم:
«دیگر آن که چون در ولایت [انگلیس] کتاب از چهاپه تیار سازند رسم مسطر در آن جا نیست. مستر جان سونتین چند مسطر از احقر تیار گردانیده بسیار پسند کرد که از خط کشیدن بر کاغذ مسطر کردن خوب است».
میخواهد بنماید که اصول مسطرسازی در میان فرنگیها یا نبوده و یا از میان رفته بوده است.
در شعر فارسی اصطلاح مسطر زیاد دیده میشود.
کلیم کاشانی گفته است:
هرکه را باید نوشتن نسخهی آداب فقر***صفحهی تن را ز نقش بوریا مسطر زند
(دیوان، ج1، ص 307 چاپ صدری)
و عنایتالله در دیباچهی کلام منیر (گ 20 پ) گفته است:
بیت بیتش سزای تحسین است***از بلندی چو نظم پروین است
از پی او بتان سیم عذار***کرده مسطر ز رشتهی زنار
بس که رنگین معنی است یقین***کاغذ ساده را کند رنگین
هر طرف از سواد او بربست***دستهی گل به تار مسطر بست
شمهای از آداب سطر بستن در تحفةالمحبین (ص 111) نیز مسطور است.
5. جدولکشی
جدولکشی، کمنداندازی، ستونبندی، تذهیب، ترصیع، تشعیر، تحریر و طلاپوشی موضوع مقالهی جداگانهای خواهد بود (7).6. کلفت کردنِ کاغذ
از چسبانیدن دو ورق کاغذ و مهرهزدن به آن یک ورق کاغذ کلفت میساختهاند. به طوری که دو کاغذ به یک کاغذ تبدیل میشد و پستی و بلندی نداشت. نوشتهاند که این نوع کاغذ با کاغذ سلطانی برابر بوده است.در فصل سیام مجموعةالصنایع ذیل «حلیة الکتاب» آمده است:
«کاغذ را سطبر کردن که بغدادی شود».
7. دوپوست کردن کاغذ
این عمل چنان بود که کاغذ را از سوی ضخامت دو تا میکردند به طوری که از یک ورق کاغذ دو ورق کاغذ نازک به دست میآمد. به آن «دو پوسته» گفته میشد.8. قطّاعی (کاغذبری)
در اینباره در برگ پنجم، ذیل «کاغذبری»، سخن گفته شده است.9. کهنه کردن کاغذ
این کار را به قصد تقلّب و جعل و کهنه نشان دادن سند و نوشته و کتاب انجام میدادهاند. در فرخنامهی جمالی (ق 6 هـ) ذکر آن رفته است (ص 168). پیش از آن ابنمسکویه در تجاربالامم در اخبار سال 319 هـ (ج5، ص 294-297) آورده است که دانیالی جعال گفته بود برای اینکار میبایست اوراق را در کاه نهان کرد. بعد آنها را در ته کفش گذاشت و چند روزه راه رفت. در این صورت زرد رنگ و کهنه به نظر آید.بسیاری از کاغذهای «مزوّر» که اشخاص برای تزویر ارائه میکردهاند بر روی اینگونه کاغذها بوده است. محمّد دبیر سیاقی دربارهی کاغذ مزور مقالهای دارد که در مجلهی سخن چاپ شده است (8).
10. پاک کردن کاغذهای قدیمی
به منظور استفادهی مجدد از کاغذهای نوشته شده و همچنین به منظور نابود کردن و از میان بردن نوشتهی کاغذ بوده است. حبیش تفلیسی از آن به نبشته بردن از کاغذ تعبیر کرده است (9). در بعضی از دورهها به تعصب کتابها را به شستن محو میکردهاند. به مانند «کتابشویان» دورهی مظفری که نوشتهی کتابهای فلسفی را میزدودهاند و محمّدتقی دانشپژوه مقالهای در اینباره منتشر کرده است (10)البته شستن کاغذهایی که دیگر خواندنی و ماندنی نبود باب بود. معمولاً پاره کردن کاغذ و از بین بردن آن معمول نبود. زیرا بر کاغذِ شسته شده دوباره مینوشتند. یا آنکه کاغذ کهنه را از نو خمیر میکردند و کاغذ تازه میساختند.
حافظ سروده است:
بشوی اوراق اگر همدرس مایی***که علم عشق در دفتر نباشد
(دیوان، ج1، ص 332)
نظیری نیشابوری میگوید:
از یک حدیث لطف که آن هم دروغ بود***امشب ز دفتر گله صد باب شستهایم
(دیوان نظیری، ص 660)
کلیم کاشانی گفته است:
طبیب از عرق شرم نسخه ها را شست***ز بس که منفعل از درد بیدوای من است
(دیوان، ص 133)
این جا باید از «قلع آثار» هم یاد کرد و آن چربی از کاغذ بردن و نظایر آن است. امروز لکهگیری گفته میشود. فصل سیونهم از رسالهی قلع آثار تألیف عمادالدین محمود شیرازی (ق 10 هـ) در طریقهی قلع روغن از ورق و کاغذ است (نسخهی شمارهی 8246/8 کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران). باب سیام مجموعةالصنایع با عنوان «صفة حلیةالکتاب» دربارهی روغن از کاغذ برداشتن و قلم نقاشی کردن و سیاهی ساختن و دوده گرفتن است.
اصطلاح «لکهگیری» در یادداشتی بر نسخهی ش 2186 مرکز احیاء میراث اسلامی، در پایان رسالهی اول از شیخ محمدبن جمالالدین تهرانی آمده که در شب چهارشنبه 26 رجب 1304 از لکه گیری کتاب فارغ شده است (فهرست، ج6: 187).
پینوشتها:
1.بیان الصناعات، ص 345-350.
2. دربارهی سیمی نیشابوری به تحقیق انوری مراجعه شود.
3. تذکرهی دولتشاه سمرقندی، ص412.
4. Yves Porter, Peinture et Arts du Livre, pp. 182-197.
5. «نامهی محمّدیحیی قزوینی به میرمحمّدطاهر واضع کاغذ ابری به نظم و نثر» (در ستایش از کاغذ ابری ساختهی میرمحمّدطاهر)، برگ 119ر- 120 پ، مجموعهی 3846/64 کتابخانهی ملّی ملک (فهرست 99/7).
6. «بیاضی از مکاتیب عصر صفوی»، ص 183، 187، 198، 199، 200، 242، 243، 244، 257، 311.
7. (شاید) هنر و مردم، ش 85.
8. در: نشریه سخن، بهترین شاهد مثال نسخهی قابوسنامهای است که ظاهراً در ایران ساخته و به آمریکا فروخته شد. برای تفصیل به مقالهی «کاپوسنامهی فرای، تمرینی در فن تزویرشناسی» از مجتبی مینوی، در: یغما، س 9 (1335)، صص 449- 465، 481- 495 و به مقاله پوپ مراجعه شود. نسخههای مجهول مبحثی جداست و اینجا جای تفصیل ندارد.
9. بیانالصناعات، ص 355.
10. راهنمای کتاب، س 8 (1344 هـ ش): 72.
افشار، ایرج؛ (1393)، کاغذ در زندگی و فرهنگ ایرانی، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، چاپ دوم