فنون قصه‌گویی

احتمالاً به تعداد قصه‌گویان حرفه‌ای، فنونی برای قصه‌گویی وجود دارد. کمیبرلی در مقاله‌ای با عنوان اصول قصه‌گویی خوب، شیوه‌ای برای قصه‌گویی خوب ارایه کرده است.وی با اشاره به این نکته که معمولاً قصه‌ها و قصه‌گوها
جمعه، 24 مهر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فنون قصه‌گویی
 فنون قصه‌گویی

 

نویسنده: محمد حنیف




 

احتمالاً به تعداد قصه‌گویان حرفه‌ای، فنونی برای قصه‌گویی وجود دارد. کمیبرلی در مقاله‌ای با عنوان اصول قصه‌گویی خوب، شیوه‌ای برای قصه‌گویی خوب ارایه کرده است. (1) وی با اشاره به این نکته که معمولاً قصه‌ها و قصه‌گوها شگفت به نظر می‌رسند، می‌نویسد: «آنان که می‌خواهند برای ما داستان بگویند یا داستان بنویسند یا از داستان فیلمی بسازند و یا در میهمانی‌ها داستانی تعریف کنند، حتی در صورت داشتن استعداد باید از پنج ابزار اصلی حرفه‌ی قصه‌گویی استفاده کنند. این پنج ابزار عبارت‌اند از:
1- صحنه (setting) محیط و موقعیت (زمان و مکان): جایی که داستان اتفاق می‌افتد.
2- شخصیت (character): کسی که داستان درباره‌ی اوست.
3- پیرنگ (plot): این که چه اتفاقاتی در داستان افتاده است و به چه دلیل.
4- پس‌زمینه یا سابقه (back story): این که قبلاً چه اتفاقی افتاده است.
5- جزئیات (details): چیزهای خاصی که مخاطب باید از آنها آگاه شود.
در این جا نگاه کوتاهی به هر یک از عناصر یاد شده می‌اندازیم و می‌کوشیم تا با چگونگی استفاده از آنها برای گفتن داستان آشنا شویم. هرچند کیمبرلی این مباحث را از دیدگاه ادبیات داستانی مکتوب بررسی می‌کند، از همین ابزارها با درجات متفاوت اهمیت، می‌توان در هر نوع قصه‌گویی استفاده کرد.

صحنه

صحنه اولین زمینه‌ی قصه است. محلی که داستان در آن رخ می‌دهد، کجاست؟ داستانی که در یک زندان دهشتناک شروع می‌شود با داستانی که در یک صومعه‌ی بودایی آغاز می‌شود، متفاوت است. محیط به مخاطبان قصه اطلاعات با ارزشی درباره‌ی شخصیت‌های داستانی و همچنین نوع اعمالی که از آنها می‌توان انتظار داشت، می‌دهد. قصه‌گو می‌تواند مخاطبانش را غافلگیر کند، اما قبل از آنکه قالیچه‌ای را از زیر پای آنها بکشد، باید پیشتر این قالیچه را به آنها داده باشد تا روی آن بایستند، یا اگر می‌خواهد در پایان نمایش تفنگی را شلیک کند، باید در پرده‌ی اول آن را نمایش دهد. یادمان باشد اگر شخصیت‌ها را در صحنه‌ای جالب قرار دهیم، آنها ظرفیت بالایی برای انجام دادن اعمالشان می‌یابند.

شخصیت

اکنون شما یک صحنه‌ی جالب دارید، اما چه اتفاقی خواهد افتاد؟ هیچ، بدون شخصیت هیچ اتفاقی رخ نمی‌دهد. شخصیت داستانی شما حوادث داستانی را می‌سازند. شخصیت‌ها اعمال را انجام می‌دهند، انتخاب می‌کنند و تأثیرات متقابل آنها و محیطشان باعث نتایج جالبی می‌شود. اما به یاد داشته باشید که شخصیت‌تان هم باید جذاب باشد. اگر قصه‌ی شما درباره‌ی یک شخصیت خسته کننده باشد، جلب کردن توجه مخاطبان کار مشکلی خواهد بود. در چنین مواقعی، افسون و جذابیت صحنه اهمیت نخواهد داشت. بنابراین اگر شخصیتی جالب توجه و مورد علاقه بسازید، کارتان آسان‌تر خواهد شد و احتمالاً کار شنوندگان هم راحت‌تر خواهید کرد. در توصیف شخصیت برای مخاطبانتان توصیف موارد زیر را فراموش نکنید:
1- خصوصیات ظاهری شخصیت
2- طریقه‌ی صحبت کردن شخصیت
3- اعمال شخصیت

گفت‌و‌گو

ارتباطات کلامی شخصیت‌ها بیشترین تأثیر را بر مخاطبان دارد، زیرا این گفت‌و‌گوها به شخصیت‌های داستانی اجازه می‌دهد که در مقابل هم صحبت کنند و با نوع سخن گفتنشان، شخصیت خود را نشان دهند. آیا شخصیت مورد نظر لهجه دارد؟ شکسته سخن می‌گوید و یا این که اصطلاحات مخصوص یک صنف را به کار می‌برد؟ آیا شخصیت قصه‌ی شما با واژه‌های عامیانه و غیر ادبی حرف می‌زند یا ادیبانه سخن می‌گوید؟ آیا او لکنت زبان دارد یا در بیان کلام خود خشن و گستاخ و جسور است یا از آن دسته آدم‌هاست که رسمی صحبت می‌کند؟ آیا او پی در پی حرف می‌زند، بی آن که به کسی اجازه‌ی اظهارنظر بدهد؟ ... چگونه حرف زدن و از چه حرف زدن شخصیت‌های داستانی شما، مطالب زیادی درباره‌ی خصوصیات شخصیت مورد نظر به مخاطب انتقال می‌دهد.

اعمال

اعمال شخصیت‌ها قوی‌ترین عامل در شناخت و تعریف خصوصیت آنهاست. یک شخصیت می‌تواند خوش قیافه و خنده‌رو باشد و خود را مهربان جلوه دهد، ولی اگر وحشیانه لگدی به یک پیرزن بزند، از شخصیت خود تصویر دیگری ارایه می‌دهد.

پیرنگ

پیرنگ اتفاقاتی است که در داستان شما رخ داده است. شخص‌ها و اعمال شخص‌های داستانی شما، بخش مهمی از پیرنگ هستند. در میان نویسندگان ادبیات داستانی مثلی بدین مضمون رواج دارد که «شخصیت، پیرنگ است». معنای این سخن این است که همه‌ی پیرنگ‌های خوب، نتیجه‌ی اتفاقات و اعمالی است که از فعل و انفعالات (اثرهای متقابل) شخصیت‌ها [و شخصیت پردازی] در داستان حاصل می‌شود.
اعمال شخصیت‌ها فقط یک بخش مهم از پیرنگ داستانی است و پیرنگ چیزی فراتر از اینهاست. پیرنگ همانند کمانی است که سرتاسر داستانتان را پوشانده است، پیرنگ در برگیرنده‌ی وقایع بیرونی است که برای شخصیت‌ها اتفاق می‌افتد؛ هر داستان شامل سه بخش زیر است:
1- مقدمه چینی (set-up)
2- متن یا پیکره‌ی داستان (build-up)
3- نتیجه‌ی نهایی (pay-off)
بنابراین شما در بخش اولیه‌ی داستانتان به مقدمه چینی پیرنگ نیاز دارید، از جمله معرفی شخصیت‌ها و صحنه، ایجاد ارتباط با مخاطبان، موقعیتی که داستان در آن شروع می‌شود و (طرح کردن) ارایه‌ی نسبی بعضی مسائل و کشمکش‌های داستان، سپس تنه‌ی داستان را می‌سازید، بخشی از داستان که ممکن است با حوادثی شخصیت‌ها را به طرق غیرمترقبه به مبارزه بطلبد و نهایتاً کمی بعد از تنه‌ی داستان مخاطبانتان را با نتیجه‌ی نهایی قانع کنید.
قصه‌های جن و پری، نمونه‌های خوب نزدیک به پیرنگ خاص‌اند. برای نمونه می‌توانیم از طریق قصه‌ی معروف سیندرلا با این سه مرحله آشنا شویم:

1- مقدمه چینی

سیندرلا با نامادری و خواهرهای شریرش زندگی می‌کند، آنها می‌خواهند به یک مجلس رقص بروند و نمی‌خواهند سیندرلا در این مجلس حضور پیدا کند.

2- متن (پیکره‌ی داستان)

الف- سیندرلا برای حضور یافتن در این مجلس راهی پیدا می‌کند، او تغییر قیافه می‌دهد و با لباس مبدل در مهمانی حضور می‌یابد.
ب- سیندرلا شاه‌زاده را ملاقات می‌کند و هر دو گرفتار عشق یکدیگر می‌شوند.
ج- سیندرلا نیمه شب می‌گریزد و بدون این که کسی به هویت واقعی او پی برد، به زندگی برده‌وار خود باز می‌گردد.
د- شاه‌زاده با وجود جست‌و‌جوی بسیار، نمی‌تواند سیندرلا را بیابند.

3- نتیجه

شاه‌زاده سرانجام سیندرلا را می‌یابد و او را به همسری خود برمی گزیند.
یکی از مهم‌ترین کلیدهای پیرنگ، حرکت است. شما باید اطمینان حاصل کنید که داستانتان به سوی پایان خود در حرکت است. پیکره‌ی داستان نه تنها پله پله حرکت می‌کند، بلکه پیرنگ را نیز به سوی پایان حرکت می‌دهد. بدون حرکت، عمل داستانی، کشمکش و تغییر، داستانتان راکد می‌ماند. بدون حرکت داستانی، مخاطبانتان شروع به پیچ و تاب خوردن می‌کنند و به جای نگاه کردن به شما به پنجره نگاه خواهند کرد. در این صورت آنها در انتظار پایان داستان خواهند بود. و این برای قصه‌گو خوشایند نیست.
یک اصل دیگر برای نوشتن یک پیرنگ خوب ارتباط مطالب است. پیرنگ داستان شما با وجود پیرنگ‌های فرعی [حوادث فرعی] و یا لحظه‌های اوج بحران‌های کوچک‌تر داستان، باید همانند یک تکه‌ی واحد به هم پیوسته باشد، شنوندگان شما باید احساس کنند که در حال شنیدن داستانی واحدند که آغاز، میانه و پایانی دارد. میزان گریز شما به حوادث فرعی، به حجم داستان بستگی دارد. در یک رمان پانصد صفحه‌ای، شاید بتوانید داستان‌های فرعی بی‌شماری بگویید که دربردارنده‌ی پیرنگ‌های فرعی گوناگونی باشد و چندان ارتباطی با حرکت مرکزی داستان نیز نداشته باشد، اما اگر بخواهید در یک مهمانی، یک قصه‌ی کوتاه پنج دقیقه‌ای نقل کنید، انحراف از موضوع اصلی داستان، موجب بی‌توجهی شنوندگان خواهد شد.

پیشینه‌ی داستان

هر حادثه‌ای از حادثه‌ی قبل تأثیر پذیرفته است. با پایان هر کشمکش، کشمکش دیگری زاده می‌شود و بدین صورت هر بخش از داستان پیشینه‌ای دارد. اما پیشینه هرگز در داستان به وضوح توضیح داده نمی‌شود. این که مثلاً گوشواره‌ی مرواریدی که در داستان از آن نام برده می‌شود به مبحث صحنه بر می‌گردد یا به مبحث دیگر، مربوط به پس زمینه‌ی داستان می‌شود؛ در حقیقت نتیجه‌ی معنی‌دار داستان و کاملاً وابسته به پیشینه‌ی داستان است.

جزئیات

جزئیات نیز همانند پیشینه‌ی داستان با همه‌ی ابزارهایی که قصه‌گو در جعبه‌ی ابزارش دارد، دارای فعل و انفعالات متقابل است. شما باید جزئیات را در صحنه‌ها، حوادث و شخصیت‌های داستان‌تان در نظر بگیرید تا آنها را قابل لمس کنید. این نکته، داستان را روشن و صریح خواهد کرد.

پی‌نوشت‌:

1. Appeleline, kimberly: The Elements of Good stoeytelling. online.9 Jun 2001.

منبع مقاله :
حنیف، محمد؛ (1389)، قصه‌گویی در رادیو و تلویزیون، تهران: انتشارات صدا و سیما، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط