کاغذهای قدیمی نوعهای مختلف داشت و از شهرهای مختلف که ساخته میشد به تجارت این سوی و آن سوی جهان میرفت. به قول شاعر:
میرود این کتاب البته***تا به بغداد و مصر و کلکته
یکی از دقایق نسخهشناسی در اسناد و کتابهای خطی قدیم شناختن و شناساندن نوع کاغذ آنهاست. شاید مشکلترین گوشه از نسخهشناسی همین مطلب باشد. زیرا توصیف و ضوابط و معیارهای مکتوب از روزگاران گذشته در معرفی انواع کاغذ باز نمانده است. ناچار به اطمینان خاطر نمیتوان حکم کرد که کاغذ فلان نسخه از کدام شهرست و چه نامی داشته است. آن چه هم گفته شده به تقریب و تا حدودی از روی ممارست کتابشناسی و نگاه متخصصانه و گاه تفننی به مشابهت میان کاغذها بوده است.
تنها مشخصهای که برای این کار در دست است ثبت و ضبط مشخصات بعضی نسخههاست که بر پشت آنها به صورت «عرض» قید شده است. در عرضها معمولاً نوع کاغذ را تعیین میکردهاند.
سند دیگری که برای این کار در دست داریم قسمتی است از طومار ثبت صورت کتب و نفایس بقعهی شیخ صفی اردبیلی که بازمانده از سال 1171 هـ است و در آن مشخصات کاغذ نسخههای خطی را ذکر کردهاند و اطلاعاتی مفید دربر دارد.
دشواری در تشخیص دقیق نوع کاغذ موجب آن بوده است که بعضی از فهرست نویسان در موارد مشتبه و مشکل تنها به ذکر رنگ و مشخصات ظاهری پرداختهاند. به طور مثال در همان فهرست گنجینهی صفی در بسیاری از موارد چنین یاد شده است: کاغذ زرافشان (ص 46)، سرخ افشان حاشیه سفیدافشان (ص 47)، آبی حاشیه الوان (ص 48)، چهرهای الوان افشان (ص 48).
البته فردهای مربوط به ثبت کتابها مانند فردهای موجود در کتابخانهی سلطنتی (تهران)، که از عهد احمدشاه است، ما را با اصطلاحات مرسوم آن روزگار آشنا میکند. آن فردها یادگار تشخیص «صدرالافاضل» است. تردید نیست که چون قدما بیشتر با کتابهای خطی و کاغذهای پیشین آشنایی داشتند اطلاعشان نسبت به جزئیات بیشتر و بهتر و مأنوستر بوده است و گاهی میتواند تا حدودی پایه و معیار باشد.
ابن ندیم در الفهرست (ص 23) از چند نوع کاغذ نام میبرد که همه منسوب است به نام اشخاص معروف. او از کاغذهایی نام میبرد که به محل ساخت آنها منسوب میبوده است، در حالی که نام کاغذهای قدیمی منسوب به شهرها هم شناخته بوده است. اغلب کاغذهای مذکور در الفهرست آنهاست که در خراسان ساخته میشده، زیرا منسوب به اشخاصی است که در آن سرزمین صاحب منصب و مقام بودند.
کاغذهایی که در طول بیش از هزار سال در کتابنویسی و فرهنگ ما رایج بوده است (یعنی از زمان الفهرست ابن ندیم (د: 385 هـ) تا اواخر قرن 13 هجری) به گروههای زیر قابل شناسایی است:
1.بر اساس منسوب بودن به محل جغرافیایی: به این معنی که کاغذ ساخت کجا بوده یا از کجا میآمده است.
2. بر اساس منسوب بودن به نام اشخاص: به اعتبار دخالتی که آن شخص احتمالاً در رواج یافتن آن کاغذ داشته است. از این قبیل که کاغذ به دستور او ساخته میشد، و یا آن را میخرید و میفروخت، یا چنان کاغذی را پسندیده بود.
3. بر اساس کیفیت و مناسبتهای دیگر و احتمالاً وضع ظاهری کاغذ.
رنگ و قطع کاغذ را نمیتوان در این گروهبندی دخیل دانست. همان طور که از رنگ جداگانه سخن گفتهام از اندازه هم در جای دیگر یاد خواهم کرد.
نزد خوشنویسان پیشین کاغذی مرغوب میبود که بر آن به روانی بتوان نوشت. بدین مناسبت نظر یکی از متخصصان قدیم خط را نقل میکنم و آن مجنون رفیقی است که خطاط و خطشناس بود و صاحب رسالهای در آداب مشق به نام سوادالخط (چاپ مایل، ص 146)، او گفته است:
اگر خواهی تو ای گنج معانی***که وصف کاغذ نیکو بدانی
کمالش آن چه بد کاید پدیدار***سفید و نرم و بریان صاف و هموار
همین مطلب را عیناً در رسالهی رسم الخط منثور (چاپ مایل، ص 28) آورده است:
«بدان که کاغذ خوب آن است که سفید و نرم و بریان و صاف و هموار باشد».
الف: کاغذهای منسوب به نام شهرها
1. کاغذ آملی
در گلزار صفا (ص 51) آمده:بهترین کاغذ مجموع بلاد***از دمشق آید و هند و بغداد
پس سمرقندی باشد مرغوب***آید از آمل هم کاغذ خوب
2. کاغذ ازمیری
کاغذهای ساخت ازمیر عثمانی است. ذکر آن در طومار بقعهی شیخ صفی (ص 16، 22، 23) آمده است.3. کاغذ استانبولی
تجّار از استانبول وارد میکردند. از جمله در اصفهان فروخته میشد. این مطلب در رسالهی کاروانسراهای اصفهان (ق 12 هـ) ذکر شده است.4. کاغذهای اصفهانی
یکی از شهرهای ایران که جنس کاغذش از شهرهای دیگر بهتر و مشهورتر بود اصفهان است. در آن شهر تا صد و چندسال پیش کاغذ ساخته میشد. میرزا حسین تحویلدار مؤلف جغرافیای اصفهان (نوشتهی سال 1294 هـ) تفصیلی دربارهی «جماعت کاغذگر» دارد (ص 105). چون نوشتهی او در سخن از کاغذگری نقل شده است تکرار نمیشود.5. کاغذ ایرانی
از مصطلحات مضبوط در محبوبالالباب است و قاعدتاً در میان ادبا و کتابفروشان هندوستان مرسوم و موسوم بوده است.6. کاغذ بغدادی
از کاغذهایی است که در تمدن و زندگی ایرانیان رواج و شهرت بسیار داشت. زکریای قزوینی در عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات (ص 340) ذیل باب تجارت، بهترین کاغذ را سمرقندی و پس از آن بغدادی دانسته، و آن کاغذی بوده است نخودی رنگ و ضخیم. شعر سعدی گواه است بر شهرت آن:ملوک روی زمین بر سواد منشورت***نهاده سر چون قلم بر بیاض بغدادی
(کلیات سعدی، چاپ کانون معرفت، ص 739)
ذکر کاغذ بغدادی در مآخذ پیشینه آمده است مانند صبحالاعشی از قلقشندی (1)، و در مناقبالعارفین (ج1، ص 556) آن جا که مینویسد:
«فرمود که چند دسته کاغذ بغدادی حاضر کردم همانا که به معانی لدنی شروع فرموده به عربی و پارسی هرچه املا فرمود به آواز بلند نُسَخ نَسخ کرده را طبق طبق میخواندم و مینهادم».
نیز در بدایع الوقایع واصفی (ج1، ص 302) آمده:
«استاد قناد صنع پروردگار از برای تفریح خاطر اطفال بهار گلهای مختصر قندی ریخته، آنها را در کاغذ حریر بغدادی پیچیده».
7. کاغذ تهامی
منسوب به تهامه از بلاد حجاز.8. کاغذ (ورق) چینی
نخستین بار الفهرست از آن نام میبرد. طوسی مؤلف عجایب المخلوقات فارسی (ق 6 هـ) در ذکر متاع چین (ص 242) آن را یاد کرده است. یاقوت حموی در معجمالادباء (447/6) نوشته است در کتابخانهی بهاء الدوله دیلمی کاغذ سمرقندی و چینی و کاغذهای کهنه و ظریف وجود داشت.کاغذ چینی را تا قرن پیش در ایران تشخیص میدادهاند. سنگلاخ در شرح حال «جواهر رقم» اصفهانی (ق 11هـ) نوشته است نسخهای از دیوان جامی را که بر روی کاغذ چینی و به خط او بود دیدم (2).
ذکر کاغذ (ورق، قرطاس) چینی در شعر فارسی هم هست. از جمله دو تن از قدمای شعرا (اسدی و فردوسی) آن را به کار بردهاند.
اسدی طوسی در گرشاسبنامه گفته است:
نویسنده قرطاس چین برگرفت***سرخامه در مشک و عنبر گرفت
باز از هموست (ص 416):
دو ره چارصد تنگ قرطاس چین***پلنگینه چرم سفن همچنین
فردوسی در شاهنامه (ج7، ص 455 چاپ خالقی) فرموده است:
چو قرطاس چینی شد از باد خشک***نهادند مُهری برو بر ز مشک
نیز از هموست (ج2، ص 464):
نبیننده را خواست بر پشت زین***یکی نامه بر روی قرطاس چین
کاغذ چینی را در قرون بعدتر به نام «خطایی» یاد کردهاند و این اصطلاح دومی در کتب ایرانی رایج تر و مشهورتر شده بود. به کاغذ خطایی نگاه کنید.
9. کاغذ حلبی
کورکیس عوّاد بدان ارجاع داده است (3).10. کاغذ حموی
منسوب به شهر حماة که قلقشندی آن را ذکر کرده است (4).11. کاغذ خانبالغ (خانبالق)
همان کاغذ چینی است که در قرون بعد به کاغذ خانبالغ موسوم شد. زیرا بازرگانان کاغذ را از آن شهر به ایران میآوردند. خان بالغ نام مغولی پکن است. مأموری ایرانی که در عهد شاه سلیمان صفوی به خاور دور به سفارت رفت در کتاب خود به نام سفینهی سلیمانی ذیل توصیف جزیرهی «زابج» یعنی جاوه (ص 196) نوشت:«کاغذ موسوم به خان بالیغی درین جزیره میسازند و تسمیهی آن را به خان بالیغی خطایی است که در میان مردم اشتهار یافته».
نسخههایی که در بقعهی شیخ صفی در اردبیل به کاغذ خانبالغی شناخته میشد در فهرست طوماری گنجینهی آن جا به همین اصطلاح معرفی شده است (5). ذکر کاغذ خانبالغ در کتاب رستمالتواریخ (ص 85) هم هست.
در بیاضی از مکاتیب عصر صفوی (6) هم چند بار از کاغذ خانبالغی ساده و ضخیم یاد شده است.
12. کاغذ خراسانی
ابنندیم در الفهرست (ص 23 چاپ تجدد [عربی] ) گفته است آن را از کتان میساختهاند.13. کاغذ خطایی
ایرانیان، «خطا» (چین خارجی) را به تسامح همان چین میدانستهاند. برهانش این که علیاکبر خطایی که در شرح مسافرت خود به چین کتابی دارد نام آن را خطاینامه گذارده. کاغذ خطایی و خانبالغی مطلوبترین کاغذها و طبعاً گرانبها بود. به همین ملاحظهی گفتهی سلطان علی مشهدی در رسالهی منظوم او را «خطائی» (به جای حنائی) ضبط کردهاند:کاغذی بهتر از ختایی نیست***گرچه چندان که آزمایی نیست
(طبع عکسی ص 30 بخط مؤلف)
در همان سفرنامهی علی اکبر خطایی موسوم به خطای نامه (از عهد شاه اسماعیل اول) ذکر کاغذ خطایی هست (ص 104).
خوبی و مرغوبی کاغذ خطائی از این عبارت میرزا مهدی خان استرآبادی- منشی نادرشاه- در درّهی نادره (ص 58) نیک بر میآید:
«در مشکوی مشکبوی اوراق خطایی و طرف رخسار فرنگی نژادان بیان را زلف زنگی آویختهای ...».
نام «کاغذ خطایی» مکرراً در فهرست گنجینهی شیخ صفی (ص 13، 15، 32، 33، 34) و در رستمالتواریخ (ص 85) آمده است. از آن به «بیاض خطایی» هم نام رفته است. مثلاً در نامهی بایزید عثمانی به یعقوب آق قوینلو که پیش از آن عبارتش را دیدیم. نیز در منشئات (نسخهی خطی شمارهی 4793 کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران، ص 202 و 245) یاد شده است. این اصطلاح در بیاضی از مکاتیب عصر صفوی (7) هم دوبار ذکر شده است (8).
14. کاغذ خوقندی (قوقندی)
خوقند از شهرکهای نزدیک بخارا است. کاغذ منسوب به آنجا در میان افغانان شهرت داشته است و دارد. آن را به صورت قوقندی هم یاد میکنند. در فهرست نسخ خطی آرشیف ملی افغانستان از آن کاغذ بارها نام رفته و نسخههایی چند پرداخته بر آن نوع کاغذ معرفی شده است. یکی از انواع آن به عمرخانی شهرت داشته است و ذکر آن در فهرست کتب صدر ضیاء بخارایی آمده است (9). همچنین نگاه کنید به پس از این، ذیل کاغذ قوقندی.15. کاغذ دمشقی
از کاغذهایی بوده است که در ابتدای ورود هنر کاغذسازی به سرزمینهای اسلامی مشهور شده بود و چون مؤلف احسنالتقاسیم یکی از متاعهای دمشق را کاغذ نوشته است (ص 181) پس طبعاً آن نوع کاغذ در همان شهر ساخته میشد. ابن بطوطه هم آن را یاد کرده است. ذکر آن در رسالهی خط (هنر و مردم، ش 85، ص 51) آمده است. در تاریخ ابن عساکر (سال 571 هـ) آمده که سه کارگاه کاغذگری نزدیک پل باب السلامة بود.16. کاغذ دولتآبادی
از کاغذهای مشهوری است که از دولتآباد هند میآوردهاند. ذکرش در عرضهای قدیم و نیز در طومار موسوم به فهرست گنجینهی شیخ صفی (ص 22، 23) دیده میشود. این یادداشت «عرض» را از حدیقهی سنایی، نسخهی کتابخانهی سالار جنگ (ش 794، A./Nm) موجود در هند (مورَّخ 27 رمضان 882 هـ) نقل میکنم (10):«حدیقهی حکیم سنایی، قطع وزیری میانه، کاغذ دولتآبادی، خط نسخ تعلیق ملّا سلطانعلی مشهدی، متن و حاشیه، مجدول و ملوح طلا، ابره جلد رنگ روغنی، از بابت پیشکش میرک حسین، به تاریخ 3 دی (ناخوانا) سنهی 11 جلوس مبارک مطابق غرهی فروردین شد (ناخوانا) از وجوه خواجه دلاور قیمت یک هزار روپیه».
اشکال این است که به چه استنادی کاغذ نسخهی مورَّخ 882 هـ را در قرن 11 هـ کاغذ دولت آبادی دانستهاند! البته چنان که پیش از این اشاره شد نسخههایی که کتابت آنها نزدیک به زمان تألیف باشد و عرض ذکر شده مقارن آن ایام مدرک اساسی تواند بود.
در عرضهای قرن 11 هـ مکرّر نام دولتآبادی هست و مسلّم است که در این دوره کاغذ مذکور مشهور بود، مانند دیوان جامی با عرض 1073هـ، دیوان واعظ قزوینی (کتابخانهی سنا) با عرض 1090هـ، و نفحةالروح با عرض 1097 هـ (کتابخانهی مرکزی) و غیره.
میرعماد در آدابالمشق نام دیگر کاغذ دولتآبادی را «سلطانی» آورده است. در دستورالملوک میرزا رفیعا (ص 62) هم ذکر کاغذ دولتآبادی آمده است. در بیاضی از مکاتیب عصر صفوی (11) چندین بار ذکر آن آمده است. با ذکر صفات: آهاردار، زرد، سرخ.
17. کاغذ روسی
از زمانی که صنعت چاپ در ایران رواج یافت، کاغذ از روسیه به ایران وارد میشد. کاغذ بسیاری از کتابهای چاپ سنگی بر روی کاغذ ساخت روسیه است. مهرهای برجستهی کوچک روسی بر پارهای از اوراق آن کتابها دیده میشود.18. کاغذ سامرائی
به گفتهی یعقوبی در البلدان (ترجمه، ص 85) به امر المعتصم بالله، تنی چند کاغذساز به «سرّ من رأی» برده شدند که کاغذ بسازند ولی کاغذ آنجا خوب از آب درنیامد. کاغذی بود که زود خُرد میشد و خشک بود.19. کاغذ سغدی
ذکر آن را در شعر سوزنی سمرقندی دیدهام. امّا هیچ نمیدانم سغدی است یا سعدی. هم میتواند سغدی باشد منسوب به سغد سمرقند، زیرا کاغذ سمرقند مشهور بود و در صفحات سمرقند کاغذسازی بوده است. هم میتواند سعدی باشد، همان اصطلاحی که در شعر عبدالواسع جبلی (دیوان، 756/2) آمده است و بعد می بینیم. شاید این صورت درست باشد به مناسبت همان بیت عبدالواسع. شعر سوزنی این است:دو دسته کاغذ سغدی نواختم فرمود***نجیب خواجه مؤید شهاب احمد دین
(دیوان، ص 449)
20. کاغذ سلطانی
به کاغذ سمرقندی و کاغذ دولتآبادی اطلاق میشده است. (نکـ: کاغذ سمرقندی و کاغذ دولتآبادی و نیز بخش بعدی، ذیل کاغذ سلطانی).21. کاغذ سمرقندی
سمرقند نخستین شهری است از شهرهای حوزه ی فرهنگ ایرانی که هنر کاغذسازی در آن آغاز شد و رواج گرفت و کاغذ از آنجا به شهرهای دیگر برده میشد. صنعت کاغذسازی هم از این شهر به شهرهای دیگر سرزمینهای اسلامی رفت. از متون فارسی ظاهراً نوشتهی مؤلف حدودالعالم کهنترین سند در آن باره است. مینویسد (ص 108): «و از وی کاغذ خیزد که به همهی جهان برند».جاحظ در کتاب التبصر بالتجارة، در جائی که میگوید از هر شهری چه تحفه میآورند، دربارهی سمرقند نوشته است: «و من سمرقند الکاغذ» (12).
ابوبکر خوارزمی دربارهی کاغذ سمرقندی و حمل آن قطار قطار نوشته است:
«ام الآن سمرقند بعدت علیه و الکاغذ عز لدیه فانه اجهز الیه قوافل تحمل من الکاغذ و اوقاراً و یتصل منی الیه قطاراً قطاراً».
در کتاب المفاوضة از ابوالحسن علی بن محمودبن نصرالکاتب (372-437 هـ) که مفقودست و احسان عبّاس بندهایی از آن را یافته و در شذرات من کتب مفقودة فی التاریخ (ص 313-315) چاپ کرده، آمده است که در کتابخانهی عضدالدوله در شیراز کاغذهای سمرقندی و صینی و عتیق موجود بود.
ثعالبی نیشابوری در لطائف المعارف (ص 218) ساختن کاغذ را از خصایص شهر سمرقند شمرده و این است نص عبارت او:
«و من خصائص سمرقند الکواغید الّتی عطلت قراطیس مصر و الجلود الّتی کان الاوائل یکتبون فیها؛ لأنها أحسن و أنعم و أرفق و أوفق و لا تکون إلا بها و بالصین». «ذکر صاحب کتاب المسالک و الممالک انه وقع من الصین إلی سمرقند فی سبی سباهم زیاد بن صالح من اتخذ الکواغید بها، ثم کثرت الصنعة و استمرت العادة حتی صارت مَتجَراً لأهل سمرقند؛ فعمّ خیرها و الارتفاق بها فی الآفاق».
«از خصائص سمرقند کاغذهایی است که قرطاسهای مصری را بیارج کرده و پوستهایی که پیشینیان بر روی آنها مینوشتند زیرا که خوبتر و نیکتر و نرمتر و مناسبتر برای نوشتن است و فقط در سمرقند و چین پیدا میشود».
«مؤلف کتاب المسالک و الممالک نوشته است که در میان اسیرانی که زیادبن صالح از چین به سمرقند آورده بود کسانی بودند که صنعت کاغذسازی داشتند. به وسیلهی آنان این صنعت در سمرقند رایج شد و گسترش یافت تا این که یکی از کالاهای بازرگانی تجار سمرقند گردید و کم کم سودش همگانی شد و استفادهی از آن بر همهی جهان راه یافت» (لطائف المعارف ثعالبی، ترجمه، ص 261).
همو در ثمار القلوب (ص 530) گفته است «کواغذ» سمرقند از خوبی سبب کساد کاغذهای مصر شده است. همین مطلب را نویری هم در نهایة الارب آورده است که کاغذ سمرقند موجب بیارزشی قرطاس مصری شد.
ناصرخسرو در سفرنامه (ص 15، پیکره ص 21) در وصف طرابلس روم نوشته است:
«و آن جا کاغذ نیکو سازند مثل کاغذ سمرقندی بل بهتر».
زکریای قزوینی در عجایب المخلوقات (ص 34) گفته است:
«بهترین تیغها هندی بود ... و از کاغذها سمرقندی».
ظهیرالدین بابر در بابرنامه (ج1، ص 96) ذیل احوال سمرقند گفته است:
«در عالم کاغذ خوب از سمرقند برآید. کاغذ جواز (13) تمام از ارکان گل میآید».
در عرض نسخههای خطی ضمن برشمردن مشخصات کاغذ نسخهها، ذکر «کاغذ سمرقندی» هست. از آن جمله است در عرض نسخهای خطی از تحفةالعراقین مورَّخ 1082 هـ که در 1105 به عرض رسیده و کاغذش کاغذ سمرقندی ذکر شده است. همچنین در طومار گنجینهی شیخ صفی به دفعات نام کاغذ سمرقندی را میبینیم. ملّا سلطانعلی مشهدی (ق 10 هـ) در منظومهی خود دربارهی کاغذ سمرقندی میگوید:
حبذا کاغذ سمرقندی***مکنش رد اگر خردمندی
خط بر اوصاف و خوب میآید***لیک پاک و سفید میباید
خواه «رسمی» و خواه «سلطانی» (14)***جهد کن تا که خوب بستانی
(طبع عکسی بخط مؤلّف، ص 30)
به استناد این شعر کاغذ سمرقندی دو نوع بود: یکی «رسمی» که در نگارشهای عادی مردم به کار میرفت و دیگری «سلطانی» که نوع مرغوب و گرانبهای آن بود.
تجارت و وارد شدن کاغذ سمرقندی به شهرهای مرکزی ایران تا اواخر عهد صفویان رواج داشت. رافائل دومانس در کتاب خود دربارهی ایران متذکر است که کاغذ سمرقند و ماوراءالنهر به ایران آورده میشود (15). از آن چه در طومار وصف کاروانسراهای اصفهان (16) آمده است، آگاه میشویم که کاغذ مذکور تا آن روزگار به اصفهان آورده میشد و تجارتش مرسوم بود. نوشته است (ارجاع به چاپ اینجانب در میراث اسلامی ایران):
«کاروانسرای محمودبیک: و دیگر متاعی که در آن کاروانسرای محمودبیک فرود میآید متاع اوزبکستان، ... که متاع اوزبک همین مشک و کاغذ سمرقند است».
کاغذ سمرقند در دورهی صفوی شهرت همیشگی خود را داشت. تا جایی که شعرا در وصف خوبی دلبر به آن تمثل میکردهاند. نخست از سلیم تهرانی میآورم که در تعریف خربزهی اعلی گفته است:
مغز چون انگبین الوندی***پوست چون کاغذ سمرقندی
(دیوان سلیم، ص 590)
دیگر از محسن تأثیر:
چون نویسم وصف لعلت نامه گلبندی شود***«دفتری» باشد اگر کاغذ «سمرقندی» شود
(به نقل از فرهنگ آنندراج)
شاعر گزافه را به آنجا میرساند که اگر وصف لب دلبرش را بر روی کاغذ «دفتری» (یعنی نوع پست کاغذ) بنویسند آن کاغذ نامرغوب به سمرقندی (یعنی بهترین کاغذ) تبدیل میشود.
ذکر کاغذ سمرقندی به طور استطرادی و اتفاقی در بسیاری از متنهای کهن هست. جز آنچه پیش از این نمونهوار نقل شد به کتب ذیل مراجعه شود که اشاراتی در هر یک از آنها هست.
البلدان، از یعقوبی (278-279 هـ).
مسالک و ممالک، از اصطخری (340 هـ به بعد).
حدودالعالم، از مؤلّفی ناشناخته، (373 هـ).
احسن التقاسیم، از مقدسی (375 هـ).
رسوم دارالخلافه، از هلال صابی (د: 448 هـ).
تاریخ بیهق، از ابن فندق (نیمهی دوم قرن ششم).
معجم الادباء، از یاقوت (د: 627 هـ). ذیل کاغذ چینی دیده شود.
نهایة الارب، از نویری (د: 733 هـ): «و من خصائصها الکواغذ الّتی عطلت قراطیس مصر» (367/1).
خریدة العجائب و فریدة الغرائب، از ابن الوردی (د: 749 هـ).
تحفة الالباب، از غرناطی.
در نسخهی خطی 3781 کتابخانهی ملک (تهران)، بازمانده از قرن 9 هـ، ضمن نامهای اصطلاح کاغذ سمرقندی هست.
احیاء الملوک، از ملک شاه حسین سیستانی (1027 هـ).
گلستان هنر، از قاضی احمد قمی (قرن یازدهم)، ص 70.
ناگفته نگذرم که از «کاغذ ابریشمین سمرقندی» در کتاب عجائب الدنیا منسوب به ابوالمؤیّد بلخی، ذیل سمرقند یاد شده است.
22. کاغذ شاطبی
در شاطبهی اندلس (Jativa) ساخته میشد. کاغذ مرغوبی بود و از آنجا به سایر شهرهای اندلس میرفت. سابقهی آسیابهای کاغذسازی در اسناد Catalan از سال 1150 مسیحی وجود دارد.23. کاغذ (قرطاس- ورق) شامی
کاغذی بوده است که در شهرهای شام میساختهاند و به سایر ممالک میبردهاند. قدیمترین مرجعی که آن نام را دیدهام در صبحالاعشی (192/6) است. ظاهراً این کاغذ همان است که میان عربها به «دمشقی» شهرت داشت و در ایران به کاغذ «شامی» معروف بود. مؤلف فرهنگ آنندراج آن را به غایت سفید و شفاف و لطیف وصف کرده است. در اشعار ذکر این گونه کاغذ هست. از جمله خاقانی در سه بیت از آن یاد کرده و گفته است:شاه عراقین طراز کز پی توقیع او***کاغذ شامی است صبح، خامهی مصری شهاب
(دیوان، ص 47)
_
قوس قزح به کاغذ شامی به شامگاه*** از هفت رنگ بین که چه طغرا برافکند
(دیوان، ص 129)
__
زان روی جهان ز نور فامی***هر صبح چو کاغذی است شامی
(تحفة العراقین، ص 148)
سراجی سگزی دارد:
صبح رویت تا برآمد گشت رنگ روی من***کاغذ شامی به آب زعفران آراسته
(دیوان، ص 350)
امیرخسرو دهلوی در قران السعدین (ص 327) آن را به «صبح» نسبت میدهد، به مناسبت سفیدی آن:
کاغذی شامی نسبِ صبح وام***آن که شد آرایش صبحش ز شام
چو بر قرطاس شامی خط عبری***و یا چون بر حواصل طول قمری
24. کاغذ صنعائی
منسوب به صنعاء یمن است. در نفایس الفنون (483/3) آمده است: «آن جا کاغذ خوب سازند».25. کاغذ صوری
منسوب به صور از بلاد شامات است. در نفایس الفنون (484/3) آمده است: «آن جا کاغذ خوب سازند».26. کاغذ طبریّه
در طبریه از بلاد شامات ساخته میشده است.27. کاغذ طرابلسی
ناصرخسرو در سفرنامه (ص 15-16) از کاغذ آن جا یاد میکند و مینویسد: «آن جا کاغذ نیکو سازند مثل کاغذ سمرقندی بل بهتر».28. کاغذ عراقی
قلقشندی آن را ذکر کرده است (صبح الاعشی). همچنین در خلاصةالسیر ذیل اخبار سال 1049 هـ آمده است.29. کاغذ فرنگی
مطلق کاغذی را گویند که از ممالک اروپا و فرنگ میآوردهاند. ظاهراً از دورهی بازرگانی با ونیز در قرن 9-10 هـ استفاده از کاغذهای اروپا معمول شده بود. ایلچی نظامشاه در تاریخ نظامشاه (ص 180) در جایی که خواب شاه طهماسب را نقل کرده و رؤیایی را که او بر آسمان دیده بوده است، چنین تشبیه کرده است:«به طریق خط تمغای که بر کاغذ فرنگی میباشد».
منظور نویسنده از تمغا علائم و نشانهایی است که در آن کاغذها چون در نور گرفته میشود دیده شدنی است (filigrane).
سعید نفیسی در فهرستی که برای کتب خطی مجلس نوشته است (ج6، ص 91) ذکر «کاغذ فرنگی کبریتی» کرده است. اصطلاح «ورق افرنجی» در کتاب نزهةالمحافل و حکمالاوائل به عربی تألیف احمدبن موسی جناحی (؟)، نسخهی مورَّخ سال 1175هـ، آمده است.
مطربی سمرقندی در نسخهی زیبای جهانگیر (ص 274) آورده است:
«تجار فرنگ دفتری قفلدار داده بودند که مینوشتند سیاه مینمود ولی هرچه مینوشتند کاغذ سفید بود».
30. کاغذ قوقندی (خوقندی)
تلفظ دیگری است از خوقندی. کاغذ خوقندی قبلاً معرفی شده است. به هر حال فاروق نیلاب رحیمی نوشته است:«نوعی کاغذ با آن "پنتگ" میساختند، و پنتگ عبارت از خانهی کاغذی بود که در میان آن شمعی با یک مقدار روغن میگذاشتند و در هوا بالا میکردند. وقتی که ارتفاع میگرفت خودش شعلهور میشد و میسوخت. اگر باد بود صدای مهیبی میکرد» (17).
دکتر عبدالحکیم طبیبی کابلی در فهرستی که از نسخ خطی متعلق به خود تهیه کرده از «کاغذ قوقانی» نام برده است و قوقان تلفظ افغانی خوقندست. رستم الحکما (محمّدهاشم آصف) هم در نوشتههای خود قوقان ذکر کرده است.
31. کاغذ کشمیری
گفتیم در تذکرهی شعرای کشمیر آمده است که سلطان معزالدین کاغذسازان قزوین را به کشمیر برد و در آن جا کاغذ ساختند. ذکر کاغذ کشمیر در فهرست گنجینهی شیخ صفی (ص 40) و رستم التواریخ (ص 85، 88) و منتخبالتواریخ (ج3، ص 98) هست و در محبوب الالباب مکرراً آمده است.32. کاغذ گجراتی
در فهرست گنجینهی شیخ صفی (ص 26) یاد شده است.33. کاغذ مرادآبادی
از کاغذهای هندی است و عبدالغنی کشمیری در بیتی ذکر آن کرده است و در آنندراج ضبط شده:دل ویران مرا داد زغم آزادی***کاغذ نامهی وصل است مرادآبادی
34. کاغذ مصری
اغلب به صورت «قرطاس مصری» در مآخذ ذکر شده و مراد از آن پاپیروس (بردی) است.ورق - در اساس مراد ورقههایی است برای نوشتن که از بردی میساختهاند و به آن «قرطاس مصری» هم گفتهاند. اما در شهر «فسطاط» مصر کاغذ معمولی هم ساخته میشد و به منصوری شهرت داشت. قلقشندی گفته است کاغذ مصری از عراقی و شامی پستتر است و بر دو قطع منصوری و عادی بوده است (صبح الاعشی).
35. کاغذ هراتی
ذکرش در بیاضی از مکاتب عصر صفوی (ص 306) آمده است.36. کاغذ هندی
بر عموم کاغذهائی که در هند میساختهاند و بسیاری از آنها رنگین میبود اطلاق میشود. برای ذکر آن از جمله نگاه کنید به فهرست گنجینهی شیخ صفی (ص 11، 13، 14، 26، 27). در همین فهرست یک مورد با قید «کاغذ سفید هندی» (ص 31) آمده است. معمولاً در ایران همهی کاغذهای شهرهای هندوستان (کشمیر، گجرات و ...) به هندی مشهور بوده است. در هندوستان هم اصطلاح کاغذ هندی و هندوستانی در کتاب محبوبالالباب متعدد آمده است و ظاهراً از آن به «کاغذ ولایتی» نیز تعبیر میکردهاند.ب: نام کاغذهای منسوب به اشخاص
ابنندیم در الفهرست (ص 23) از شش کاغذ نام میبرد و همهی آنها منسوب است به نام اشخاص، بدین صورت: «فرعونی»، «سلیمانی» (منسوب به سلیمانبنراشد که در عهد هارونالرشید خزانهدار خراسان بود)، «جعفری» (منسوب به جعفر برمکی)، «طلحی» (منسوب به طلحة بن طاهر از طاهریان) و بالأخره «نوحی» (منسوب به نوح بن منصور سامانی).باید توجه داشت که جز «فرعونی» (قاعدتاً ساخت مصر) دیگر کاغذها منسوب بوده است به اشخاصی که در خراسان مأمور و منصوب بودهاند. بنابراین آن کاغذها که در خراسان برای آنها ساخته میشد به نام آنها منسوب شده بوده است.
کاغذ فرعونی را نمیدانیم منسوب به کیست. ظاهراً با توجه به نوشتهی ابن ابی اُصَیبِعة توان گفت به نوعی قطع کاغذ اطلاق میشده است. نام دیگر کاغذهایی که ابنندیم ورّاق آورده همه سرچشمه در فرهنگ ایرانی دارند.
تاکنون این کاغذها که منسوب به نام اشخاص است شناخته شده است:
1. کاغذ ابراهیمی
ساخت سمرقند توسط استاد ابراهیم. مذکور در فهرست کتب صدر ضیاء بخارایی (18).2. کاغذ امیری
کاغذی بوده است منسوب به امیرکبیر. ذکر آن در نوادرالامیر (ص 306) آمده است به این عبارت:«پنجاه سال قبل در اصفهان از بعضی خانوادهها کاغذهایی موسوم به کاغذ «امیرکاهی» به دست میآمد، ورقی یک قران میخریدند. با آن که هر قسم کاغذ فرنگی را بیست ورق یک قران می فروختند».
سعید نفیسی در معرفی عدهای از نسخههای کتابخانهی مجلس شورای ملی (از جمله مجمل الحکمه، ش 2097، فهرست، 84/6) کاغذ آنها را «امیری» شناسانده است (19). چون بعضی از نسخههای معرفی شده، قرونی پیش از میرزا تقیخان امیرکبیر نگارش یافته پس آن نوع کاغذ تنها منسوب به او نیست. قاعدتاً سعید نفیسی این نام را از پیشینیان خود شنیده بوده است.
البته از اقدام به کاغذسازی در عصر امیرکبیر نشانهای هست و آن عبارتی است که در نوادرالامیر (ص 304) آمده:
«مقرر شد عجالتاً برای دو دستگاه چرخ دستی کاغذسازی که همراه آوردهاند کارخانه ساخته و چرخ راه بیندازند و به محمودخان ناصرالملک مصلحتگزار مقیم سنت پطرزبورغ نوشتند که دو دستگاه دیگر از همان چرخ کاغذسازی خریده ارسال نمایند».
3. کاغذ جعفری
مذکور در الفهرست ابن ندیم (ص 23).4. کاغذ جیهانی
یا منسوب است به خاندان جیهانی و یا شهر جیهان در خراسان.5. کاغذ دولتشاهی
در مناقب هنروران یاد شده است.6. کاغذ رشیدی
کاغذی بوده است که به دستور رشیدالدین فضلالله طبیب و وزیر همدانی (در ق 8 هـ) برای کتابت کتابهایش در ربع رشیدی ساخته میشد. مخصوصاً به منظور آن که نسخ متعدد از کتابهای او را بر آنها بنویسند به اکناف متصرفات و قلمرو تحت نفوذ ایلخانان فرستاده شود.ذکر این کاغذ در کتاب محاسن اصفهان، که به نام شمسالدین محمّد یزدی از بزرگان شهر یزد و داماد رشیدالدین فضلالله ترجمه شده، ذیل کارهای رشیدالدین آمده است. مترجم فارسی (ص 138) مینویسد:
«ذکر آن مرحمت ... بر صفحات کاغذ رشیدی نگاشت که جهت تصانیف خود و احیاء کتب فضلای جهان ماضی و غابر اقتراح نموده. وضع موجود و جنس آن کاغذ از جهت صفای صفحه و بزرگی تقطیع و نرمی و پاکی و بستگی و همواری و صقالت و اصالت به غیر از اصفهان در هیچ ملک نیست و نبود».
اصل این کتاب تألیف سال 729 هـ است. پس عبارت مذکور از مترجم است.
7. کاغذ سلیمانی
در رسوم دارالخلافه (ص 126) یاد شده است.8. کاغذ سلطانی
به نوع کاغذ مرغوب گفته میشد. در آداب المشق باباشاه اصفهانی آمده است:«بعد از آن (عادلشاهی) دولتآبادی که آن را سلطانی گویند خوب است».
مقصود باباشاه در این مورد «قطع سلطانی» نیست که میان کتابشناسان مصطلح بوده است.
در رسالهی سلطان علی مشهدی (ص 30) هم ذکر آن رفته است.
9. کاغذ طاهری
در فهرست ابنندیم (ص 23) یاد شده است.10. کاغذ طلحی
در فهرست ابن ندیم (20) و عمدة الکتّاب ابن بادیس (21) آمده است.11. کاغذ سعدی
نام این کاغذ در قطعهای از عبدالواسع جبلّی آمده است. اگر این اصطلاح در قافیه ذکر نشده بود تصور میشد «سغدی» باشد، یعنی سغد سمرقند.ای بزرگی که سابق الخیری***وی کریمی که صادق الوعدی
با نکوخواه، راد چون ابری***با بداندیش، تند چون رعدی
«زندنیجی» و «کاغذ»ست مرا***هر دو نیکو کحالکم بعدی
لیکن آن را که آفت است که نیست***نامشان بو سحاقی و سعدی
(دیوان، ص 632)
12. کاغذ عادلشاهی
از کاغذهای خوب و مرغوب و پادشاهپسند هندوستان بود. در رسالهی آدابالمشق (ص 156) باباشاه اصفهانی بهترین کاغذ شمرده شده و آن را بر «دولتآبادی» مرجّح دانسته و گفته است:«بدان که کاغذ عادلشاهی که کم دانه باشد بهترین کاغذهاست و یکی از ارباب این فن در تعریف آن گوید:
حبّذا کاغذ عادلشاهی***که هنرور گل بیخارش خواند
قیمت آن قلم من داند***که نیازش در شهوار افشاند
و بعد از آن دولتآبادی که آن را "سلطانی" گویند خوب است... ».
نمونهی کاغذ عادلشاهی که دیدهام در نسخهی خطی شرح عهدنامهی حضرت امیر (علیهالسلام) است که آن را برای سلطان ابراهیممیرزا پسر شاهرخ نوشتهاند و دارای عرض مورَّخ 1046 هـ است. در آن «عرض» نسخهی مذکور «قطع وسط کاغذ عادلشاهی» شناسانده شده است (22).
در شوکت نامهی محمّد رحیما (تألیف 1084 هـ، ص 262) نیز ذکر «ورق عادلشاهی» به طور استطرادی آمده است. سنگلاخ در تذکرةالخطاطین هنگام آوردن خبر درگذشت جواهر رقم اصفهانی (ق 11 هـ) نوشته است چهارده جزو شاهنامه را به خط او بر روی «کاغذ عادلشاهی» دیده بوده است(23). خواسته است تفهیم کند که خط خوب و نسخهی خوب شاهنامه را بر روی کاغذ عادلشاهی مینوشتهاند.
کاغذ عمرخانی
از کاغذهایی است که در خوقند ساخته میشد. ذیل آن شهر دیده شود.14. کاغذ فرعونی
ذکر آن در الفهرست (ص 23) و الامتاع و المؤانسه (61/1) هست. مؤلف عیونالانباء (8/2) نوشته است:«یکی از شاگردان ابنسینا گفت چون ابنسینا کاغذ طلبید کاغذی بردم که پارهای از آن را برای نوشته برید و من پنج پارهاش را که پیوستم ده ورق بود به قطع چهار یک ».
از این جا برمیآید که نسبت «فرعونی» ظاهراً به مناسبت قطع آن است، به مانند سلطانی و وزیری و منصوری.
15. کاغذ قاسم بیگی
در مناقب هنروران ذکر آن شده است.16. کاغذ مأمونی
منسوب است به مأمون خلیفه.17. کاغذ منصوری
یکی منسوب است به ابومنصورعامر باحکامالله (495- 524 هـ). گروهمان (ص 104) عقیده دارد که «درج منصوری» مذکور در تحفةالامراء صابی باید منسوب به همین شخص باشد.دیگری منسوب است به ابوالفضل منصوربن نصر عبدالرحیم کاغذی که خود کاغذساز بود.
کاغذ با این نسبت در مصر هم رایج بوده است. ابن سعید مغربی (د: 685 هـ) در المُغرب فی حُلَی المَغرب (ص 6-7) نوشته است:
«والمطابخ الّتی یصنع فیها الورق المنصوری مخصوصة بالفسطاط دون القاهره».
ذکر این کاغذ را در دستنویسی از شرح فارسی خطب الرسول به نام اربعین تألیف تاجالدین از تألیفات قرن 6-7 هـ که نسخهاش در مسجد مسلمانان پکن است، دیدهام، به این عبارت: «اکنون به کاغذ منصوری به زر مینویسند». پس منصوری کاغذی ممتاز و نفیس بوده است بدان حد که شایستگی داشته است تا بر آن به زر بنویسند. ذکر این کاغذ در قابوس نامه (ص 209) هم آمده است:
«رسول بیامد و نامهای قریب یک دسته کاغذ منصوری پیوسته درهم پیچیده و مُهر کرده پیش سلطان محمود بنهاد».
18. کاغذ نظامشاهی
ذکر آن در فرهنگ آنندراج آمده است.19. کاغذ نوحی
ذکر آن در الفهرست ابنندیم (ص 23) است.ج: نامگذاری بر اساس معیارهای دیگر
1. کاغذ آهار مهره
یعنی کاغذی که به مناسبت آهار مهره بودن بدین اصطلاح خوانده میشود.2. کاغذ ابریشمی
کاغذ حریر، یعنی کاغذی که خمیرمایهاش از ابریشم بود. در فهرست کتب صدر ضیاء بخارایی (ص 148) از کاغذ ابریشمی و ابریشمی سفید یاد شده است. نیز کاغذ حریر دیده شود.کاغذ اکلسیری، اکلیری، ابلیسری (؟)
کاغذی بود که در عصر صفوی رواج داشت. ضبط کلمه مشخص نیست که چیست. در تذکرةالملوک (ص 59 دبیرسیاقی) درباره معاش مجلسنویس میخوانیم:«مبلغ قیمت سی دستجه کاغذ اکلی سر از وجوهات محال ضبطی، وزیر و مستوفی اصفهان به انعام مقرر فرموده».
مینورسکی، چاپ کنندهی کتاب مذکور و ترجمه کنندهی آن به انگلیسی، کلمه را «اکلی سی» خوانده و به English Paper ترجمه کرده است. محمّد دبیرسیاقی در چاپ خود «اکلی سر» آورده است.
در مجموعهی مسودهی حکمها و فرمانهای روزگار صفوی که یگانه نسخهاش در کتابخانهی مجلس است و آن را به صورت عکسی در فرهنگ ایران زمین چاپ کردهام (24)، ضمن معرفی کاغذ بعضی از فرمآنها از کاغذی یاد شده (حداقل چهارده بار) که به صورتهای ایلیری (ص 199)، ایلیسری (ص 206، 243، 244، 245 چهار بار)، ایلبری (ص 243، 244)، اپلیری (ص 246)، و بالأخره بینقطه (ص 260، 310) ضبط شده است و من نتوانستم هنوز صورت صحیح آن را دریابم.
در عرض نسخهی نورالمشرقین (سفرنامهی منظوم از بهشتی هروی، مورّخ 1067 هـ، ش 5153 کتابخانهی ملی ملک تهران) قید «کاغذ اکلسیری» شده (ولی در فهرست آن کتابخانه ترمهی دولتآبادی قید شده). آن جا کلمه به طوری نوشته شده است که اکلیری نیز میتوان خواند.
در طومار بقعهی شیخ صفی که به نام گنجینهی صفی چاپ شده و صورت کتب خطی آنجا را در سال 1172 هـ در بر دارد ذکر کاغذ اکلیسری متعدد آمده است (ص 22، 23، 38، 40). مرحوم سید یونسی آن را اکلیری خوانده و چاپ کرده است.
البته در گلزار کشمیر، که تألیفی است در وصف کشمیر، ضمن معرفی صنایع آن جا کاغذ «اکلیری» نام رفته است.
4. کاغذ پشمین (زبر)
به طعنه در شهر آشوب همدانی یاد شده است.5. کاغذ ترمه
نسبت دادن آن به ترمه طبق نوشتهی ناظمالاطباء نفیسی به مناسبت محکم بودن جنس آن است. نیز گفتهاند آن را در شال ترمه میگذاشتند تا ترمه از بیدخوردگی برکنار بماند. بر روی این نوع کاغذها، مثالها و فرمانهای پادشاهی نوشته میشد. در تداول عمومی کاغذ نسخههایی که بر روی کاغذ کلفت نرم، شفاف و براق نوشته میشد «ترمه» گفته میشد. کاغذهای ساختهی شهرهای مختلفی را به ترمه میشناختند. به طور مثال ترمهی هندی (نسخهی 1332 ملک)، ترمهی دولتآبادی، ترمهی اصفهانی (نسخهی 1950 ملک)، ترمهی سمرقندی (نسخهی 5996 ملک).6. کاغذ جُلی
کاغذ ارزان که از اصفهان میآوردهاند.7. کاغذ چهار بغل
نوعی از کاغذ که در اصفهان ساخته میشد و پیش از این مطلبی را که جغرافیای اصفهان تحویلدار (ص 105) در آن باره ذکر کرده است یادآور شدیم.8. کاغذ حریر (ابریشم)
کاغذی است که خمیرمایهی آن از ابریشم بود و مخصوصاً در چین ساخته میشد. به گفتهی علی اکبر خطایی کاغذ پسندیده خطایی از حریر بود. این کاغذ بسیار نازک و شفاف بود. در چین از آن به جای ورقه «کپی» هم استفاده میشده است. خطایی نوشته است (ص 94، 137) اگر ده تا از آن را بر روی هم قرار دهند آن چه بر ورق نخستین نوشته شده بود بر همه اثر می گذاشت. در بدایع الوقایع واصفی (ج1، ص 300) آمده:«خازن گنجینهی تقدیر یواقیت رمانی گریبان دوشیزگان حرم باغ را دفعه دفعه در کاغذ حریر خطایی پیچیده».
9. کاغذ خسروی
فردوسی گفته است:نبشتم سخن چند بر پهلوی***ابر دفتر و کاغذ خسروی
(شاهنامه، ج7، ص 287)
تصور میکنم همان نوع کاغذی است که بعدها با نام «سلطانی» شناخته شده است و شاید در روزگار فردوسی هم سلطانی نام داشته است، ولی او به مناسبت قافیهی مصرع اول، سلطانی را به خسروی بدل کرده است. به هر تقدیر کاغذ شاهنامه مرادست.
10. کاغذ دفتری
عنوانی بوده است برای کاغذ کمبهای پست. دیدیم که در شعر محسن تأثیر (شاعر ق 11 هـ) ذکر شده است:چون نویسم وصف لعلت نامه گلبندی شود***دفتری باشد اگر کاغذ سمرقندی شود
اصطلاح کاغذ دفتری در فهرست گنجینهی صفی مکرّر دیده میشود. در سیاقت شریفت تألیف فِکتِه (L. Fekete) نیز یاد آن رفته است.
11. کاغذ دهقانی
در انساب سمعانی (ص 1427 الف) ذکر آن آمده است.12. کاغذ رسمی
مراد کاغذ عادی، معمولی و ساده است. در رسالهی سلطان علی مشهدی (ص 30) از کاغذ رسمی یاد شده است. در محبوبالالباب از کاغذ ریشمی ایرانی نام رفته است. من تصور میکنم غلط مطبعی باشد به جای «رسمی».13. کاغذ ریحانی
از اصطلاحاتی است که سعید نفیسی چند بار در فهرست کتابخانهی مجلس شورای ملی (ج6، ص 108، 140، 153، 157، 250) آورده است. منشأش را نمیدانیم از کجاست.14. کاغذ ساده
در مجموعهی بیاضی از مکاتیب عصر صفوی چند بار قید کاغذ ساده شده است (25) و حتی «کاغذ کبود ساده» و «کاغذ ابری ساده» نیز آمده است.15. کاغذ سلطانی
مراد بهترین و ممتازترین کاغذ است که معمولاً احکام پادشاهان و نامههای شاهانه را بر آن مینوشتهاند. نخستین ذکر آن ظاهراً در رسوم دارالخلافه تألیف صابی آمده است. به تصور من ظاهراً مراد فردوسی از کاغذ خسروی همین کاغذی مشهور به سلطانی است.پیش از این دیدیم سلطان علی مشهدی در صراط السطور (ص 30) کاغذ سمرقندی را دو نوع گفته: «رسمی» و «سلطانی» و سروده است:
خواه رسمی و خواه سلطانی***جهد کن تا که خوب بستانی
در رسالهی خط (ص 53)، که پرویز اذکائی چاپ کرده، شیوهی همسان ساختن «کاغذ معمولی» با «کاغذ سلطانی» بیان شده است. مینویسد:
«قدری نشاسته آهارِ تُنُک بزند و بیالاید و کاغذ را بدان برآرد و خشک کند. و دو کاغذ را به آهار بر هم میتوان چسبانید؛ چنان که هر دو یکی شود. مهره زند و بنویسد که خط بر وی بغایت خوانایی و زیبایی به نهایت میآید و با "کاغذ سلطانی" برابر آید».
در صراط الصور (ص 30 عکسی) از کاغذ سلطانی مراد سمرقندی است. باباشاه در آدابالمشق خود (چ مایل هروی ص 156) کاغذ سلطانی را کاغذ دولتآبادی (با قید "پستهای" ) یاد کرده است. از این دو مورد چنین استنباط میشود که کاغذ مرغوب هر یک از بلاد سمرقند و دولتآباد را «سلطانی» میگفتهاند.
کورکیس عوّاد از کاغذی به نام «شیطانی» نام برده است (26) و من تصور میکنم این کلمه تصحیف یا تحریف سلطانی است که به غلط (متنی یا چاپی) در اصل مقاله یا ترجمهی آن شیطانی آمده است.
کاغذ شیطانی در رسوم دارالخلافه (ترجمهی فارسی، ص 103) نیز ذکر شده است. آقای دکتر شفیعی کدکنی در تعلیقات خود (ص 167) به حق متذکر شده است: شاید تصحیفی از کلمهی سلطانی یا سلیمانی باشد.
16. کاغذ شیو رامپوری
در محبوبالالباب یاد شده است. رامپور از شهرهای هند است.17. کاغذ صابونی
این نسبت را در بیتی از کمالالدین اسماعیل (شاعر قرن 6-7 هـ) دیدهام. گفته است:کاغذی بینم صابونی و بر وی قلمش***کرده بی زحمت آتش به دخان شیرینی
(دیوان، ص 296)
18. کاغذ طروس
در رسوم دارالخلافه (ص 126) از آن نام رفته است.19. کاغذ طغرایی
این اصطلاح در بیاضی از مکاتیب عصر صفوی (27) و نیز فهرست گنجینهی صفی (28) آمده است.20. کاغذ عمده
در محبوبالالباب چندینبار ذکر شده از جمله در این عبارت: «بر کاغذ باریک هندوستان عمده». شاید به معنی کلفت بوده است. به صورت «عمدهی ولایتی» هم ذکر شده است.21. کاغذ فلکی
مقصود آبی رنگ است. طغرای مشهدی گفته است:به کاغذ فلکیرنگ و کلک بدر شعاع***چنین عریضه نوشتم به شاهزاده شجاع (29)
22. کاغذ قورخانهای
کاغذی بوده که در قورخانهی تهران ساخته میشد و شهرت داشت. در رسالهی قانون ناصری (30)، از اواسط پادشاهی ناصرالدین شاه، ذکر آن شده است. نسخهی شمارهی 4633 کتابخانهی ملی ملک بر این نوع کاغذ کتابت شده است. قهرمان میرزا عینالسلطنهی سالور در خاطرات خود (31) نوشته است:«کاغذهایی بود که حاج میرزا آقاسی خریده انبار کرده بود و در دورهی محمّدعلی شاه فروختند».
23. کاغذ گنده
در محبوبالالباب چند بار ذکر آن شده. «گندهی هندی» گفته شده است.24. کاغذ گونی تبریزی
در مناقب هنروران از آن نام رفته است.25. کاغذ مخزنی
ظاهراً مراد کاغذهای ممتاز باب خزانه است. در مناقبالعارفین آن جا که سخن از کشیدن نقش صورت مولانا توسط عینالدولهی نقاش شده است (ج1، ص 425) از کاغذ مخزنی نام رفته است.26. کاغذ مخیر (؟)
در مناقب هنروران ذکر شده است.27. کاغذ موئی
در یزد میساختهاند و در عطاری مصرف داشته است. تسمیه به مناسبت آن است که رگههای الیاف در آن دیده میشده. این اصطلاح را از افواه قدمای یزد شنیدهام.28. کاغذ ولایتی
در محبوبالالباب مکرر این نام آمده است. مراد کاغذ ساخت هندوستان است. گاهی «رنگین ولایتی» یاد شده است.پینوشتها:
1. صبحالاعشی، 190/6- 192.
2. به نقل از تاریخ تذکرههای فارسی، 604/2.
3. «ساخت کاغذ در دورهی تمدن اسلامی»، ص 120.
4. صبحالاعشی، 487/6- 488.
5. فهرست گنجینهی شیخ صفی، ص 29، 30، 31 و موارد متعدد دیگر.
6. «بیاضی از مکاتیب عصر صفوی»، ص 202، 205 سه بار، 206.
7. «بیاضی از مکاتیب عصر صفوی»، ص 202 و 245.
8. نیز نک: نامهی بهارستان، ش2، ص 56. نیز در بدایعالوقایع (ج1، ص 300): کاغذ حریر خطایی؛ نیز در دستورالکاتب (ج1، ص 133).
9. در: Cahier de l"Asie centrale، ش7، ص 148.
10. معرفی شده در فهرست آن کتابخانه با این مشخصات:
A Catalogue of the Persian Manuscripts in the Salar Jung Museum and Library. By Muhammad Ashraf. Hyderabad: Salar Jung Museum and Library. Vol. IV, 1967.
عکس عرض هم در آن چاپ شده است.
1. «بیاضی از مکاتیب عصر صفوی»، ص 193، 206، 207، 234، 240، 245، 255، 303، 307، 327.
12. به نقل از حاشیهی ابراهیم انباری در ص 218 لطائفالمعارف.
13. ذکر کاغذ جواز در جای دیگر آن کتاب هم آمده است. این عبارت را تاکستون، مترجم کتاب، چنین ترجمه کرده است: “The water for the paper factories all comes from Kan-gil».
اما از این عبارت نسخهی زیبای جهانگیر تألیف مطربی سمرقندی (ص 286) برمیآید که جواز سمرقند نام محلی بوده است. مینویسد: «خصوصاً روزهای نوروز محل عیش و نشاط مردم سمرقندست، چه روزهای نوروز جوانان لوندمشرب و مردم میخواره در پشتهی رصد و جواز کاغذ و خواجه چوپان برآمده شراب میخورند ...» و کمی بعد از آن مصرحاً پشتهی جواز کاغذ را ذکر کرده است.
14. کاغذ مرغوب را به سلطانی منسوب میکردند و دیدیم که به کاغذ دولتآبادی هم چنان نامی داده شده بود (آدابالمشق، باباشاه، مایل هروی، ص 156).
15. ترجمهی ع. روحبخشان، به نقل از کلک، ش 80- 83، ص 400.
16. عکس این طومار و ترجمهی آلمانی آن در کتابDer Bazar von Isfahan ، تألیف H. Gaube و E. Wirth (ویسبادن، 1978 م)، ص 262-285 چاپ شده است. محمّدیوسف کیانی هم آن را در مجلهی باستانشناسی و هنر ایرانی، ش 5 (1349 هـ. ش)، ص 44-49 چاپ کرده است. چاپ مجدّد و مصحَّح آن توسط اینجانب، در: میراث اسلامی ایران، دفتر پنجم (قم: 1376 هـ ش)، ص 541-561. اصل این طومار در کتابخانهی بریتانیا به نشانهی Sloane 4094 است.
17. شرح حال و تحلیل اشعار صوفی عشقری، ص 115.
18. Cahier de I"Asie Central، ش7، ص 148.
19. به عنوان مثال: ج6، ص 62، 82، 83، 85، 86، 87، 106، 110، 113، 127، 151، 196، 198، 217، 246، 260.
20. ص 32، 90، 155، 156، 266.
21. صص 147-148. و ترجمهی آن بخش تحت عنوان: «چگونگی ساخت کاغذ طَلَحی و کهنه نماسازی کاغذ»، ترجمهی صادق خورشا، نامهی بهارستان، س 2 (1380)، ش2، دفتر 4: 9-12.
22. این نسخه در مجموعهی ناصرالدوله فیروز در کتابخانهی مجلس شورای ملّی است (نکـ: فهرست آن جا، 128/21- 129).
23. به نقل از تاریخ تذکرههای فارسی، 604/2.
24. «بیاضی از مکاتیب عصر صفوی»، فرهنگ ایران زمین، ج23، 1357.
25. «بیاضی از مکاتیب عصر صفوی»، ص 205، 206، 215، 225، 229، 239، 242، 245، 247، دوبار، 252، 260 دوبار، 283، 297، 302، 306، 307، 309، 315.
26. «ساخت کاغذ در دورهی تمدن اسلامی»، ص 112.
27. «بیاضی از مکاتیب عصر صفوی»، ص 201، 203، دوبار، 204.
28. ص 13، 32، 33، 34، 39، 40.
29. کلیات طغرا، دستنویس 3296/5 کتابخانهی مجلس شورای ملّی، به نقل از فهرست نسخههای خطی کتابخانهی مجلس شورای ملی، 925/10.
30. تألیف میرزاشفیع قزوینی.
31. ذیل 29 شوّال 1326 هـ.
افشار، ایرج؛ (1393)، کاغذ در زندگی و فرهنگ ایرانی، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، چاپ دوم