نویسنده: اسماعیل شفیعی سروستانی
تفکر ولایی مهدوی
شاید از کاهلی معلمان و مبلغان یا غفلت رسانه هاست که با وجود وسعت امکانات رسانه ای در حال حاضر، عموماً، و وسعت فرصت و شرایط تاریخی و اجتماعی ایران اسلامی طی دو دهه اخیر، خصوصاً، به نحوی شایسته درباره فرهنگ مهدوی و توانایی ژرف و بالقوه آن سخن به میان نیامده است. البته، از روشنفکری عارض بر حیات فرهنگی و اجتماعی ما طی همین یک دهه اخیر نیز نمی توان غافل شد.از آنجا که مهدویت پیوسته و وابسته به تفکر ولایی است؛ ناظر بر نظام معرفتی ویژه ای است که به نوعی حقیقت دیانت، جانمایه و روح آن را بیان میکند و شاید از این روست که در خود و با خود نقد سایر نظامهای معرفتی را دارد؛ از جمله نظام سکولاریستی غربی را که با گستاخی سعی در تکیه زدن بر منصب تفکر فلسفی و بینش دینی دارد. همین جانمایه است که به مهدویت مدد میدهد تا در هیئت «فرهنگ» ناظر بر ساختار کلان مناسبات فردی و اجتماعی مسلمین در گستره زمین و در طول تاریخ باشد. به عبارت دیگر، مهدویت از تمام ویژگیها برای مبدل شدن به مفهومی سترگ، مؤثر و ماندگار برخوردار است؛ چنانکه میتواند برای انسان مانده در انفعال به نحوی ادب بودن و زیستن را تعریف کند.
این نحوه از بودن و زیستن، انسان را در نسبت با تفکر ولایی مهدوی نگه میدارد و او را در سیر از ظاهر به باطن، سیر از باطل به حق و بالاخره سیر از صورت به حقیقت، یاری میدهد.
پایان تاریخ غربی
از این نکته نمیتوان غفلت کرد که نیل به شرایط تاریخی ویژهای که اقتضای آن سیر و سفر در فرهنگ مهدوی باشد، در گرو مقدماتی است که در این مجال امکان بحث درباره آنها نیست؛ اما همین اندازه میتوان گفت که به صدا درآمدن زنگ «پایان تاریخ غربی» که با خود، ظهور، انکشاف و پردهبرداری از بحران رهبری (بنبست ایدئولوژی و تدبیر مناسبات سیاسی متناسب با تفکر غربی)، بحران هویت، بحران فرهنگی (اخلاق) و بالاخره بحران در مناسبات مدنی در آخرین سالهای قرن بیستم را داشت؛ مقدمات آن شرایط را فراهم آورده است. به زبان دیگر، بخت و وقت این تاریخ جدید به نام دین، به نام خدا و به نام مقدس حضرت مولانا صاحبالزمان(ع) گشوده شده است؛ فصلی که منجر به «گسست عهد» با تمامیت انانیت و خودبنیادی و تجدید عهد با حجت حق میشود، و در سیر تکوینی همه مظاهر خود را در ساحات مختلف فکری و اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی و بالاخره مناسبات مدنی در عرصه تاریخ نمودار میسازد.انبوهی مستندات نقلی و عقلی پشتوانه این نحوه استدلال و نگرش به مهدویت است؛ چنانکه همه اخبار رسیده درباره ظهور حضرت ولیعصر، ارواحنا له الفداء، تأسیس دولت کریمه و نحوه ظهور ولایت حضرت در ساحات مختلف حیات انسان در عصر ظهور که منجر به شکلگیری فرهنگ، تمدن و حکومتی عادله در گستره عالم خاکی میشود، حکایت از وجوه تفارق این واقعه شریف با کلیه تجربههای بشر در ادوار مختلف؛ از عهد حضرت آدم(ع) تا عصر قبل از ظهور، دارد.
بیشک تا در آن فصل از حیات ـ که جمله خلق اولین و آخرین، آرزومند حضور در آن بودند و هستند ـ جمله نظام معرفتی و هستیشناسانه، ساختار فرهنگی، نظام معاملات، مناسبات و نحوه حکومت و مدیریت بر بشر از پیوستگی، وابستگی و تجانس محکم، ثابت، قابل دفاع، مطلوب و پیشرونده برخوردار نباشند، امکان دوام و بقا و تأثیرگذاری برای آن متصور نیست.
با این مقدمه، جای این پرسش باقی است که چرا باوجود این استعداد و توانایی و گستره موضوعات و مضامین در مهدویت و حجم و گستره بحرانها و معضلاتی که در ساحتهای مختلف، امان از بشر برده و انفعال و خستگی و فسردگی را بر حیات فردی و اجتماعی او عارض ساخته، از سوی ما رویکردی ضعیف، سست، سطحی و عموماً فردی و تک ساحتی درباره موضوع مهدویت مشاهده میشود؟ چرا همواره بر یک طبل میکوبیم و از این همه توان، کارکردی ضعیف و عموماً شخصی مطالبه میکنیم؟
نه میدانیم و نه میشناسیم
همانگونه که «رویکرد» و «عملکرد» در نسبتی نزدیک با هم قابل شناسایی و تأملاند، «معرفت» و «رویکرد» نیز از نسبتی مستقیم برخوردارند. به عبارت دیگر، معرفت، رویکرد و عملکرد بسته به هماند. عملکرد ضعیف و حضور کمجان و کمرمق در میدان، ناظر بر رویکرد و توجهی ضعیف و نحیف به موضوعی است که در میانه وارد شده است، چنان که معرفت اندک و حقیر و سطحی منجر به رویکردی ضعیف و توجهی سطحی به موضوع میشود.رویکرد عوامانه، شخصی و عموماً دنیوی به مهدویت ـ که به نحوی باعث ظهور تمنایی ناگفته و نانوشته برای به خدمت گرفتن «ولیّ» و حجت حیّ و حق در برآورده شدن حاجات و رفع کاستیها میشود ـ حضوری کماثر و بیخاصیت در عرصه مجاهدات برای نشر و بسط فرهنگ مهدوی و احیای نام و سیره و سنت حجت بالغه الهی و ناظر بر معرفتی نحیف، کماثر و سطحی در آن باره است. آگاهی در این باره در لایه اطلاعات شناسنامهای میماند و در لابهلای اطلاعاتی دربارة تحولات سیاسی و تاریخی ادوار گذشته زمینگیر میشود و با تلفیقی از شعارهای بیجان موجب افزایش لایههای غفلت از این امر حیاتی میشود. در همان حال که گمان میکنیم میدانیم و میشناسیم؛ نه میدانیم و نه میشناسیم.
عنایت، پیشنیاز ورود به جمع محرمان
مهدویت با رویکردی ژرف به همه سطوح حیات فردی و اجتماعی انسان در بستر تاریخ با همه چیز کار دارد و درباره همه امور آشکار و نهان انسان از ابتدا تا ابدالاباد و سیر آفاقی و انفسی او «حتّی أتاک الیقین» سخن دارد و از روی مسامحه از کنار هیچ چیز نمیگذرد و چنان که مجال جولان پیدا کند پرده از صورت همه چیز برمیدارد و حقیقت هر امری را باز مینماید. از همین روست که همواره «مهدویت» در نسبت با «حجت و دلیل حق» فارق میان حق و باطل میشود.بیان عباراتی چون: بقیةالله، حجةالله، سبیلالله، نورالله و امین سرّالله درباره حضرت صاحبالامر(ع) در روایات ائمه معصومین(ع) و ادعیه مأثوره، ناظر بر همین معناست.
شکستن یخهای غفلت و گذر از ورطه جهالت درباره آن ولیالله الاعظم و آیت کبرای خداوند، بیش و پیش از هر چیز در گرو عنایت و توجه آن حضرت است. چنانکه تجدید عهد با ساحت مقدس حضرتش پیشنیاز ورود به جمع محرمان و جلب عنایت و توجه ایشان است.
تو خود حجاب خودی
گام دیگر در این راه، مجاهده مدام برای کسب معرفت است؛ که به شرط بقای عهد همواره نیل به تزاید و فزونی دارد. این معرفت، دریافت عمومی درباره آدم و عالم را در نسبت با جایگاه حجت حق در میانه هستی دگرگون میسازد؛ عالمی از نو بنا میکند و آدمی دیگر میپرورد.عهد و معرفت در ازدواج و همراهی، فرزند «فروتنی، بندگی و خدمتگزاری» را در دامان متعهد مینهد تا با پرورش آن توفیق ایجاد صفات و خصایل کمالی را حاصل آورد.
عهد، معرفت و بندگی، بنده طالب مولا را مستعد ورود به میدان و گستره ولایت آن ولیّ تام میسازد تا به هرگونه که بخواهد او را بپرورد و به هر صورت که بپسندد شکل دهد. این واقعه در هر کجا و برای هر کس که حاصل شود. نحوه ظهور مقدس را تجربه خواهد کرد. به بیان دیگر، ما بسته خودیم و به قول حافظ شیرازی: «تو خود، حجاب خودی!».
روح ژورنالیسم و اراده معطوف به خود
در این میانه، عموم و عوام مردم معذور نیستند، چه رسد به «معلمان اقوام» که بسته به موقعیت در برابر خداوند متعهدند، چنانکه غفلت و کاهلی آنها باعث گرفتار آمدن خلق روزگار در شرک، نفاق، التقاط و امتزاج آراء و اقوال میشود و عاقبت محمود آنان را به عاقبت مذموم بدل میسازد.این معلمان در حقیقت «داعیان»اند؛ دعوت کنندگان مردم به سوی حق یا باطل. در عهد ما، رسانهها در هیئت داعیان ظاهر شدهاند. در وقت غلبه تاریخ غربی و عهد نفسانی، رسانهها گاه بیآنکه متولیانشان بدانند، باعث قوام عهد انسان با نفس اماره میشوند؛ چنان که اساساً ژورنالیسم چیزی جز ظهور عهد با «روز»، با «وقت نفسانی»، با «واقعیت ملموس و محسوس بریده از حق» نیست. و خدمتگزار هیچکس جز تمنای نفسانی انسان بیولی و بیعهد با ولایت نیست. تلون و تموج جاری در میان عموم اصحاب ژورنالیسم از همین روست. این واقعه، گرایش به جنجال، غوغا، نمایش و عرضه خود را که ذاتی ژورنالیسم است دامن میزند تا گوی سبقت از همگان ربوده شود و عروس قدرت، ثروت و یا منصب به حجله درآید.
در عهد ما، روح ژورنالیسم عموم رسانهها را وامیدارد تا همه میل به قدرت را متجلی سازند. میل به قدرت و برتری در هر صورت، انعکاس و اراده معطوف به خود است و چنانکه رسانهای «داعی إلیالله»ـ که همان داعی کوی مهدی است ـ بشود، ناگزیر است با بقیةاللهالأعظم تجدید عهد کند تا شاید اراده معطوف به خود در او با اکسیر اعظم بدل به «اراده معطوف به حق» شود. در غیر این صورت، ناخواسته با الفاظ و ادبیات ویژه فرهنگ مهدوی بازی میکند؛ قصه میبافد؛ غفلت میآفریند و امر را بر خود و دیگران مشتبه میسازد. در آن وقت است که حجم آمار و ارقام و حسابرسی کمی (حسب ادب جاری در میان ما) او را میفریبد و حجم صفحات را دلیل بر ژرفای نسبت حقیقی با آن ساحت مقدس میپندارد؛ و به عبارت دیگر، به همان چاه ویلی میافتد که امروزه بسیاری از رسانههای بزرگ در آن افتادهاند.
رسانهها آینه زمان و زمانهای هستند که در آن سیر میکنند. رسانهها ظهور بیرونی انساناند بگذریم...
رسانه و موجودی هماره در بحران و تعارض
رویکرد رسانهها به مهدویت به هر گونهای که باشد، در همان سطح و حد هم مسائل را آشکار میسازند؛ و به دلیل آنکه محل مراجعه عموم مردم نیز میشوند در هیئت مربی و مرشد، خوانندگان خود را چون خود میپرورند؛ زیرا خود را تولید میکنند و منتشر میسازند.کاری نمیتوان کرد؛ با چاپ یکی دو مطلب از یکی دو نویسنده هم اتفاق بزرگی نمیافتد.
هماهنگی میان همه اجزا میبایست ظاهر باشد. «همعهدی» در میان همه صفحات و سطور میبایست نمودار شود. این در حالی است که صفحات اقتصادی و سیاسی مبشر و مقوم عالمی میشوند، و صفحات فرهنگی مبشر و مقوم عالمی دیگر. و این تعارض از خواننده، موجودی هماره در بحران و تعارض میپرورد.
صدای زنگ تاریخ جدید
مهدویت انبانی از اطلاعات منتشر نیست و در حقیقت به خدمت درنمیآید. همه چیز و همهکس را در خدمت خود میخواهد و تنها در این صورت است که کسی مجال دیگرگون شدن مییابد. مهدویت عالمی دیگرگون با عالم جاری و عادت معتاد زمان ماست. اما، صدای زنگ تاریخ جدید به نام دین و به نام امام مهدی(ع) به گوش میرسد. اگر کمی خلوت کنی صدایش را میشنوی، و اگر از خود تهی شوی میتوانی همنوا با او شوی. رسانهای که نتواند همنوا با این تاریخ، صدای زنگ کاروان عهد و مهر و دوستی را منعکس کند و ذاکر و متذکر نام «حجت حق» نشود، غفلت میآفریند و بحران میزاید.