برگردان: دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور
رؤیاها (1) ساختاری روانی دارند كه با دیگر درونههای خودآگاهی متفاوتاند، زیرا تا آنجا كه میتوان از شكل و معنای آنها داوری كرد، آنها نمایانگر مداومت تحول نمونهوار درونههای خودآگاه نیستند. قاعدتاً رؤیاها به صورت اجزاء یكپارچهی زندگی خودآگاه روانی ما ظاهر نمیشوند و تا حدودی بیگانه و ظاهراً به گونهی پدیدههایی اتفاقی به نظر میرسند. دلیل موقعیت استثنایی رؤیا را باید در حالت ویژهی خاستگاهیاش جُست: رؤیاها، همچون درونههای دیگر خودآگاه، از مداومت آشكار، قابل تشخیص، منطقی و عاطفی پدید نمیآیند، بلكه بازماندههای كُنشی ویژه و روانیاند كه در طول خواب رخ میدهد. وجه خاستگاهی رؤیاها فی نفسه كافی است تا آنها را با درونههای دیگر خودآگاهی متفاوت بدانیم و جدا كنیم و از این گذشته، درونهی خود رؤیاها نیز بر آن افزوده میشود، كه به نحو حیرتانگیزی با اندیشهی آگاهانهی ما مباینت دارد.
به هر حال، یك مشاهدهگرِ هشیار، در كشف این نكته كه رؤیاها تماماً بُرشی از دوام خودآگاهی نیستند، مشكلی نخواهد داشت؛ زیرا تقریباً در هر رؤیایی میتوان جزییاتی یافت كه در احساسات، اندیشهها و حالات روز یا روزهای قبل ریشه دارد. تا این حد، پیوستگی خاصی وجود دارد، هرچند در نگاه نخست، جنبهی پسین (2) رؤیا را نشان میدهد. اما كسی كه به قدر كافی به مسئلهی رؤیا علاقمند باشد، خواهد دید كه رؤیاها پیوستگی پیشین (3) نیز دارند. اگر چنین توجیهی را بپذیریم، رؤیاها گاهی از نفوذ چشمگیری بر حیات ذهنی خودآگاه بهره میگیرند، به ویژه از سوی اشخاصی كه خرافاتی یا مخصوصاً نابه هنجار به نظر نمیآیند. این اثرات بعدی بیشتر شامل دگرگونیهای خاص خُلق و وضع روانی است.
شاید در نتیجهی همین پیوند سست با دیگر درونههای خودآگاهی است كه رؤیای یادآور (4) بسیار سست و نااستوار است. بسیاری از رؤیاها همهی تلاشها را در بازسازی، حتی اندكی پس از بیداری، خنثی میكنند؛ بقیه نیز فقط با حالتی تردیدآمیز به یاد میمانند و شمارِ اندكی واقعاً متمایز و كاملاً بازسازی شونده باقی میمانند. این رفتار ویژه را میتوان با ملاحظهی ویژگیهای عناصر گوناگونِ تركیب شده در یك رؤیا توجیه كرد. تركیب آراء در رؤیا ضرورتاً خیال گونه و وهم انگیز (5)است. این آراء به شكل زنجیرهای به یكدیگر متصلاند، زنجیره ای كه قاعدتاً با «واقع پنداری» كاملاً بیگانه است و تضاد شگرفی با زنجیرهی منطقی عقاید دارد به طوری كه ما آنها را ویژگی متمایز فرایندهای آگاهانهی ذهنی میپنداریم.
به خاطر همین ویژگی است كه صفت عامیانهی «بیمعنی» را به رؤیاها میدهند. اما پیش از شرح این حكم، باید به یاد آوریم كه رؤیا و بافت آن چیزی است كه ما درك نمیكنیم. پس با چنین حكمی است كه خود را از درك موضوع ناتوان مییابیم. اما این مانع نخواهد شد كه از درك معنی ذاتی خود رؤیاها بازمانیم.
غیر از تلاشهایی كه قرنها در جهت تعبیر پیشگویانهای از رؤیاها انجام گرفته، كشفیات فروید نخستین تلاش پیروزمندانه و كاربردی در جهت درك اهمیت واقعی رؤیا به شمار میرود. كار او عنوان «علمی» را بر خود دارد، زیرا او به نوعی فنآوری دست یافته كه نه تنها خودش، بلكه بسیاری از پژوهشگران دیگر مدعیاند كه به كُنه موضوع، یعنی به درك معنی رؤیا پی بردهاند. این معنی با معانی گسستهای كه بیان درونه- رؤیا پیشنهاد میكند، یكی نیست.
در اینجا مجال بحث انتقادی دربارهی روانشناسی رؤیا از دیدگاه فروید نیست. در عوض، سعی خواهم كرد شرح كوتاهی از آنچه كه كمابیش به عنوان حقایق روانشناسی رؤیا تا امروز مطرح است، ارائه دهم.
نخستین پرسشی كه باید بدان بپردازیم این است: در مورد رؤیا به همه چیز، به غیر از معنیِ گسسته و ناخشنود كنندهای كه تبیین درونه- رؤیا پیشنهاد میكند، اهمیت میدهیم، داوری ما در این باره چیست؟
یك بحث بسیار متقاعدكننده در این باره آن است كه فروید معنی پنهان رؤیا را به گونهی تجربی و نه به گونهی استنتاجی كشف كرد. بحث دیگر دربارهی معنی پنهان و امكانپذیر از طریق سنجشِ خواب- رویا با دیگر خیال پردازیهای حالت بیداری یك فرد بخصوص به دست میآید. دشوار نیست ببینیم كه خیالپردازیهای حالت بیداری تنها معنی سطحی و عینی ندارند، بلكه در بردارندهی معنی ژرفتر روانشناختیاند. گونهای فراگیر و بسیار قدیمی از داستان خیالی در دست داریم. بهترین نمونهاش افسانههای ازوپ (6) است كه تصویر خوبی از معنی خیالپردازی به طور عام ارائه میدهد. از جمله، قصهای خیالانگیز دربارهی اعمال شیر و گورخر در آن هست. اگر به طور سطحی و عینی بدان بنگریم، قصه وهم و پنداری بیش نخواهد بود، اما معنی اخلاقی پنهانش برای كسی كه از آن متأثر شده آشكار است. ویژگی آن این است كه كودكان از مفهوم ظاهریاش خشنود و راضیاند.
اما به هرحال، بهترین بحث در وجود معنی پنهان رؤیا از طریق كاربرد آگاهانهی روند فنی و تجزیهی تبیین درونه- رؤیا میسر میگردد. بدینگونه، به دومین نكتهی مهم، یعنی مسئلهی روند تحلیل میرسیم. باز در اینجا نمیخواهم به دفاع یا به انتقاد از دیدگاهها و كشفیات فروید بپردازم، بلكه تنها به آنچه كه قویاً حقایق تثبیت شده به نظر میرسند، اكتفا خواهم كرد. اگر از این نكته آغاز كنیم كه رؤیا فرآوردهای روانی است، هیچ دلیلی نداریم گمان بریم كه نهاد و كاركرد آن، پیرو قوانین و پیشفرضهایی است غیر از آنچه كه برای فرآوردههای دیگرِ روانی كاربرد دارد. مطابق این اندرز كه «اصول نباید بدون توجه به نیاز افزوده گردند»، ناگزیریم با رؤیا، درست مثل هر نوع فرآوردهی دیگر روانی، به گونهای تحلیلی برخورد كنیم تا براساس تجربه، به شیوهی بهتری دست یابیم.
می دانیم كه هر ساختار روانی، با توجه به دیدگاه موردی، خود حاصل درونههای پیشین روانی است. همچنین آگاهیم كه هر ساختار روانی، با توجه به دیدگاه نهایی، در فرایند علمیِ روانی، معنی و قصد خاص خود را داراست. این معیار را باید برای رؤیا هم به كار برد. بنابراین، وقتی در جست و جوی توجیهی روانشناسانه دربارهی یك رؤیا هستیم، باید ببینیم چه تجربیاتی از پیش، پشت این رؤیاها پنهان شده است. باید پیشینهی هر عنصری در تصویر رؤیا را مشخص كنیم. نمونهای میآوریم: كسی كه خواب میبیند كه از خیابانی میگذرد، ناگهان كودكی در برابرش ظاهر میشود و با ماشین تصادف میكند.
ما این تصویر- رؤیا را به كمك خاطرات رؤیابین به گذشته میبریم و پیشینهاش را مشخص میكنیم. او به یاد میآورد كه روز قبل در خیابان قدم میزده. بچه هم برادرزادهاش بوده، كه عصر روز قبل، به هنگام ملاقات با برادرش دیده است. تصادف خودرو حادثهای را به یادش میاندازد كه چند روز پیش واقعاً رخ داده بود، اما او تنها از طریق روزنامه از این حادثه آگاهی یافته بود. چنان كه میدانیم، اغلب مردم خود را به همین توجیه مختصر راضی میكنند و میگویند « هان، به خاطر همین بود كه این خواب را دیدم.»
آشكار است كه چنین برداشتی از نقطه نظر علمی كاملاً خشنودكننده نیست. رؤیابین در روز قبل در چندین خیابان قدم زده بود؛ چرا فقط یك خیابان را برگزید؟ او دربارهی چندین تصادف از طریق روزنامه مطلع شده بود، چرا فقط این یكی را برگزید؟ كشف یك پیشینهی تنها به هیچ وجه كافی نیست، زیرا تعیینِ پذیرفتنِ تصاویر- رؤیا تنها منتج از رقابت چندین عامل است. مجموعهی دادههای اضافی مقدم بر اصل یادآوری و خاطرهپردازی است و روش تداعی آزاد نیز خوانده میشود. نتیجه، كه به آسانی قابل فهم است، تركیبی از دادههای بسیار متنوع و ناهمگن است كه چیز مشتركی ندارند، به جز پیوند آشكار تداعی شده با درونه- رؤیا، وگرنه هرگز از طریق این درونه بازسازی نمیشدند.
اینكه مجموعهی این دادهها چه ابعادی داشته، از نظر فنی بسیار درخور اهمیت است. چون كل درونهی روانی زندگی یك شخص نهایتاً از یك نقطهی آغازین فاش شدنی است، به طور نظری كل تجربهی پیشین یك شخص در طول زندگی را میتوان در هر رؤیا مشاهده كرد. اما ما تنها تا اندازهای به گردآوری دادهها بیشتر نیازمندیم كه برای درك معنی رؤیا كاملاً ضرورت داشته باشد. محدودیت دادهها آشكارا اقدامی اختیاری است، مطابق اصل كانت كه میگوید برای «درك» یك چیز باید «آن را تا اندازهای شناخت كه برای مقصودمان ضرورت دارد.» (7) به عنوان مثال، برای بررسی علل و عوامل انقلاب كبیر فرانسه، اگر بخواهیم حجم انبوهی از اطلاعات را كسب كنیم، میتوانیم هم از تاریخ فرانسه در سدههای میانه و هم از تاریخ روم و یونان بهره گیریم كه مطمئناً «برای مقصود ما ضروری» نخواهد بود، چون پیدایش تاریخی انقلاب كبیر را از دایرهی اطلاعاتی محدودتری نیز میتوان به دست آورد. پس برای گردآوری دادههای یك رؤیا، تا آنجا پیش میرویم كه برای استخراج یك معنی و مفهوم ارزشمند به نظر میرسد.
به جز محدودیت اختیاری پیش گفته، گردآوری دادهها بیرون از دایرهی اختیار تحلیلگر است. اطلاعات جمع شده اكنون باید مطابق اصولی كه همیشه برای آزمون دادههای تاریخی یا هر نوع دادهی تجربی دیگر كاربرد دارد، از صافی بگذرد و آزموده شود. این روش ضرورتاً روشی تطبیقی است، كه آشكارا به طور خودكار عمل نمیكند، بلكه تا حد زیادی به مهارت و هدف تحلیلگر وابسته است.اگر بخواهیم یك حقیقت روانشناختی را توضیح بدهیم، باید به یاد آوریم كه دادههای روانشناختی نیازمند دیدگاهی دوگانه است، یعنی دادههای مربوط به علیّت (8) و غایتمندی (9)، من واژهی «غایتمندی» را عمداً به كار میبرم تا آن را با مفهوم الهیات اشتباه نگیریم. منظورم از «غایتمندی» تنها كوشش روانشناسانه و ماندگار در پی هدفی است. به جای «تلاش در پی هدف» میتوان «حسِ هدفمندی» را نیز به كار برد. همهی پدیدههای روانشناختی از چنین حس هدفمندی ذاتی برخوردارند، حتی پدیدههای منحصراً واكنشی همچون واكنشهای عاطفی نیز این گونهاند. خشم در برابر توهین، حس انتقام را در آدم میپرورد؛ هدف سوگواریِ خودنمایانه برانگیختن احساس همدردی دیگران است و غیره.
ما با به كارگیری نقطه نظر عِلّی برای دادههای مربوط به رؤیا، درونه- رؤیای آشكار را تا حد تمایلات یا آرمانهای اساسیِ نموده شده در دادهها كاهش میدهیم. میتوان انتظار داشت كه اینها خود سرشتی ابتدایی و كلی دارند. مثلاً مرد جوانی خواب میبیند: «در باغی عجیب ایستاده بودم و سیبی را از درخت چیدم. با احتیاط به پیرامون خود نگاه كردم تا مطمئن شوم كه كسی مرا ندیده است.»
موضوع تداعی شده در این رؤیا عبارت است از خاطرهی رؤیابین به هنگام كودكی كه چند گلابی را دزدانه از باغ همسایه چیده است. احساس عذاب وجدان، كه ویژگی برجستهی رؤیاست، او را به یاد موقعیتی میاندازد كه روز قبل تجربه كرده است. در خیابان، به زنِ جوانی برخورد- یك آشنایی تصادفی- و چند كلمهای با او رد و بدل كرد. در همین موقع، آقایی كه میشناخت، از جلویش گذشت كه ناگهان او را دستپاچه كرد، گویی خطایی مرتكب شده باشد. او سیب را با صحنهی مشهور در باغ عدن (بهشت) تداعی كرد و نیز این حقیقت كه او هرگز واقعاً نفهمیده بود كه چرا خوردن میوهی ممنوعه باید چنین نتیجهی شومی برای نخستین نیاكان ما داشته باشد. این قضیه همیشه او را خشمگین میكرد؛ به نظرش میرسید كه عملی ناعادلانه است، چه انسان با هوشمندی و آز آفریده شده است.
تداعی دیگر آن بود كه گاهی پدرش او را به دلایلی كه برایش قابل درك نبود، تنبیه میكرد. بدترین نوع تنبیه وقتی بود كه او دزدكی دخترها را در حال حمام كردن، دید زده بود. این باعث شد كه او به ماجرای عشقیاش با یك خدمتكار اقرار كند، اما به نتیجهاش اشاره نكرد. در روزِ پیش از رؤیای مذكور، با او قرار و مداری داشت.
با مرور موضوع فوق، میتوان دید كه رؤیا حاوی اشارهای گذرا به رویدادی است كه سر آخر نام برده شده است. موضوع تداعی شده نشان میدهد كه ماجرای سیب آشكارا بر ماجرایی عشقی دلالت دارد. به دلایلی نیز بسیار محتمل است كه تجربهی روز پیش نیز در رؤیا دخیل بوده باشد. مرد جوان در خواب سیب بهشت را میچید كه در واقع هنوز نچیده بود. بازماندهی موضوع مربوط به رؤیا با تجربهی دیگری از روز قبل گره میخورد، یعنی احساس ویژهی عذاب وجدان كه به خواببین دست داده و آن هنگامی بود كه تصادفاً با زنی آشنا شده است. باز این با هبوط انسان از بهشت، و سرانجام، با عمل ناشایستِ دزدكی دیدن دختران در دوران كودكی كه منجر به تنبیه سختی از سوی پدرش شده بود، ربط پیدا میكند. همهی این تداعیها به واسطهی آرمان گناه مثل حلقههای زنجیر به هم مربوطند.
نخست از دیدگاه عِلّی فروید به این موضوع خواهیم نگریست؛ به سخنی دیگر، رؤیا را با تعبیرات فروید «تفسیر» خواهیم كرد. میلی كه از روز قبل ناكام باقی ماند. این میل در خواب عملی گردید و خود را زیر رمز (10) داستان سیب پنهان كرد. اما چرا این عمل تغییر شكل داده و خود را پشت تصویری رمزی پنهان كرده است به جای آنكه یك اندیشهی آشكار جنسی شرح داده شود؟ فروید به عنصر درست گناه در این موضوع اشاره میكند و میگوید كه اخلاقیاتی كه از دوران كودكی در مرد جوان جایگیر و تلقین شده به گونهای سركوب شده خودش را در امیالی نشان میدهد و نهایتاً میلی طبیعی را به گونهی امری دردناك و ناسازگار جلوه میدهد. بنابراین اندیشهی دردناك و سركوفته تنها به گونهی «رمزآمیز» بروز پیدا میكند. چون این اندیشهها با محتوای اخلاقی وجدان ناسازگار است، به پیشنهاد فروید، عاملی روانی به نام سانسور مانع میشود كه این میل تغییر شكل ندهد و آگاهانه بیان شود.
بررسی یك رؤیا از دیدگاه غایتمندی (11) كه من آن را با دیدگاه علّی فروید متفاوت میدانم و بر آن بسیار تأكید میورزم، مستلزم انگار علل رؤیا و تفسیر دیگری از دادههای تداعی شده پیرامون رؤیاست. حقایق مربوط یكساناند، اما ملاك و معیاری كه به واسطهی آن داوری میكنیم از گونهای دیگر است. پرسش را به گونهی زیر میتوان قاعدهمند كرد: هدف این رؤیا چیست؟ چه تأثیری میخواهد داشته باشد؟ این پرسشها اختیاری نیست چون آنها را برای هر كنش روانی میتوان به كار بست. همه جا میتوان با «چرا» و «از كجا» پرسش به میان آورد، زیرا هر ساختار انداموار (12) شامل شبكهی درهم پیچیدهای از كاركردهای هدفمند میباشد، و هریك از این كاركردها به گروهی از حقایق فردی با گرایش هدفدار منجر میگردد.
آشكار است كه موضوع افزوده شده به تجربهی عشقی روز قبل به واسطهی رؤیا، عمدتاً بر عنصر گناه منتج از عملی جنسی تأكید دارد. همین تداعی قبلاً خودش را به صورت یكی از تجربیات دیگر روز پیش نشان داده است، و آن مربوط است به ملاقات تصادفی با زنی، وقتی كه احساس عذاب وجدان به طور خودكار و ناآشنا در او پدید آمده، گویی كه مرد جوان در این رویداد، خطایی مرتكب شده باشد. این احساس نیز در رؤیا نقش دارد و از طریق تداعی دادههای بیشتر شدت مییابد، یعنی تجربهی عشقی زن، پیش از آنكه با داستان هبوط آدم تصویر گردد و مجازات شدید در پی داشته باشد.
فكر میكنم كه گرایش و تمایلی ناخودآگاه در خواببین وجود دارد كه تجربیات عشقی خود را گناهآلود جلوه میدهد. این یكی از ویژگیهای رؤیای مذكور است كه با تداعی داستان هبوط ادامه مییابد و مرد جوان واقعاً هرگز نفهمیده كه چرا عقوبتش چنین غمانگیز بوده است. این تداعی مبتنی بر دلیلی است كه چرا از اندیشهاش نگذشته بود: «كاری كه من انجام میدهم، درست نیست.» او آشكارا نمیداند كه ممكن است رفتارش را مورد سرزنش قرار دهد و آن را از نظر اخلاقی خطا پندارد. واقعاً هم این طور است. باور خودآگاه او آن است كه رفتارش از نظر اخلاقی بدون اشكال است، چنان كه همهی دوستانش این گونه رفتار میكردند، علاوه بر این، او كاملاً از نظرگاههای دیگر كاملاً نمیتوانست بفهمد كه چرا باید به چنین دردسری دچار شود.
اكنون چه این رؤیا معنیدار تصور شود یا بیمعنی، به مسئلهای بسیار مهم بستگی دارد، یعنی آیا دیدگاه اخلاقی، كه در طول سالهای متمادی كسب گردیده، معنیدار است یا بیمعنی. نمیخواهم این مسئله را به بحثی فلسفی بكشانم و باعث سردرگمی شوم، بلكه فقط میخواهم بگویم كه نوع بشر آشكارا بایست دلایلی قوی برای به میراث گذاشتن اخلاقیات داشته باشد، چه در غیر این صورت، واقعاً معلوم نبود چرا چنین محدودیتهایی باید بر نیرومندترین امیال انسانی تحمیل شود. اگر این حقیقت را در نظر بگیریم، ناگزیریم بر معنی دار بودن رؤیا تأكید كنیم، زیرا مثلاً مرد جوان متوجه میشود كه لزوماً باید یكبار از دیدگاه اخلاقگرایی به رفتار خود نگاهی بیندازد. قبایل نخستین برای امور جنسی قوانینی داشتند كه در پارهای موارد بسیار سخت و محكم بود. این ثابت میكند كه اخلاق جنسی عاملی نیست كه در كاركردهای متعالیتر روان از آن غافل بود و سزاوار توجه دقیق و كامل است. در موضوع مورد بحث باید بگوییم كه مرد جوان مسحور اَعمال دوستانش شده و تا حدودی از روی بیفكری راهی به سوی برآوردن امیال جنسی خود گشوده است و از این حقیقت غافل بوده كه از نظر اخلاقی مسئول است، و به طور اختیاری یا غیراختیاری خود را تسلیم اخلاقیاتی كرده كه خودش پدید آورده است.
در این رؤیا میتوان كاركرد جبرانیِ ناخودآگاه را تشخیص داد، در حالی كه اندیشه ها، تمایلات و گرایشهایی كه در زندگی خودآگاه بسیار كمارزشاند، همزمان در طول خواب، هنگامی كه فرآیند خودآگاه بیاثر میشود، شروع به فعالیت میكنند.
در اینجا حتماً پرسش زیر مطرح میشود: اگر رؤیابین، مفهوم رؤیا را در نمی یابد، پس چه فایدهای برای او دارد؟
در این مورد، باید اشاره كنم كه فرآیندِ درك و فهم منحصراً فرآیندی عقلانی نیست، چه تجربه نشان داده است كه شخص ممكن است تحت تأثیر چیزهای بیشماری قرار گیرد یا در حقیقت، شدیداً از چیزهایی متأثر میشود كه اصلاً دركی خردمندانه از آنها ندارد. تنها كافی است كه به خوانندگان آثارم دربارهی تأثیرپذیری رمزهای مذهبی اشاره كنم.
نمونهی یادشده شاید باعث این تصور شود كه كاركردِ رؤیاها اختصاصاً كاركردی «اخلاقی» است. خوب در موردی كه ذكر كردیم، چنین بوده، اما اگر این قاعده را به یاد آوریم كه رؤیاها دربردارندهی موضوعی تصعیدی (13) از یك لحظهی مشخص است، دیگر نمیتوانیم تنها از كاركرد «اخلاقی» سخن گوییم. زیرا ارزش ندارد كه رؤیای اشخاصی كه اعمالشان از نظر اخلاقی تجاوزآمیز نیست، موضوعی را مطرح میكنند كه در مفهوم معمولی اصطلاحیاش ممكن است «غیراخلاقی» توصیف گردد. از این رو، جالب است كه سَنت آگوستین خوشحال بود از اینكه خداوند او را مسئول رؤیاهایش ندانست. ناخودآگاه در هر لحظهی معینی ناشناخته است، پس شگفتیآور نیست رؤیاها به وضعیت خودآگاه و روانشناختی چیزی نمیافزایند، به ویژه در لحظهای كه آن جنبهها از دیدگاهی كاملاً متفاوت ضروریاند. آشكار است كه این كاركرد رؤیا از نظر تعدیل روانی، جنبهی جبرانی دارد، به خصوص برای كُنش متعادل كاملاً ضروری است. در یك فرآیند خودآگاهانهی بازتاب (14) ضرورت دارد كه تا حد ممكن، همهی جنبهها و نتایج حاصل از یك مسئله را تشخیص دهیم تا به راه حل درست دست یابیم. این فرآیند خود به خود در حالت ناخودآگاهی خواب كمابیش ادامه مییابد و در آنجا، چنان كه تجربه نشان داده، همهی جنبهها برای رؤیابین اتفاق میافتد (دست كم به گونهی تلمیح و اشاره) كه در طول روز به قدر كافی به آنها توجهی نشده یا كلاً فراموش شده یا به عبارت دیگر، نسبتاً در ناخودآگاه قرار گرفته بودند.
با توجه به نمادپردازی مبسوط رؤیاها، ارزیابی آن بر طبق بررسی از دیدگاه علّی یا دیدگاه نهایی تفاوت دارد. دیدگاه علّی فروید از یك میل یا كام، یعنی از یك رؤیا- آرزوی واپس زده، آغاز میگردد. این كام همیشه نسبتاً ساده و ابتدایی است كه میتواند پشت چهرههای چندگانه خود را پنهان كند. بنابراین، مرد جوان مزبور تنها میتوانست به خواب ببیند كه ناگزیر بوده در را با كلیدی باز كند، چه با هواپیما پرواز میكرده، مادرش را بوسیده و از این قبیل چیزها. از این نقطه نظر، همهی چیزها دارای یك معنی است. با وجود این، پیروان سرسخت مكتب فروید به این نقطهی تفسیر رسیدهاند كه مثلاً همهی چیزهای دراز را به نماد جنسی نرینه، و همهی چیزهای گرد و توخالی را به نماد مادینه نسبت دهند.
از دیدگاه غایتمندی، هریك از تصاویر یك رؤیا ارزشِ ذاتی خود را دارد. مثلاً اگر مرد جوان، به جای خواب دیدن صحنهی سیب در خواب میدید كه ناگزیر به باز كردن دری با كلید بوده، این رؤیا- تصویر احتمالاً موضوع تداعی شخصیتی كاملاً متفاوت را پیش میكشید، كه به شیوهای كاملاً متفاوت با موضوع مربوط به صحنهی سیب، مكمل وضعیت خود آگاه میشد. از این دیدگاه، تنوع بیانهای نمادین در رؤیا، و نه همگونی معنیشان، اهمیتی سزاوار مییابد. نقطه نظرِ علّی با گرایش به همگونی معنی، به سوی مفهوم مشخصی از نمادها تمایل دارد. نقطه نظر غایی، از سوی دیگر، در رؤیا- تصویر تغییریافته به صورت وضعیت دگرگون شدهی روانشناختی جلوه مییابد. البته معنی مشخصی از نمادها را معلوم نمیكند. از این دیدگاه، همهی رؤیا- تصویرها فینفسه اهمیت دارند، هریك معنی خاص خودش را دارد و به راستی در رؤیا گنجانده میشود. بر میگردیم به مثال پیشین و از دیدگاه غایی میبینیم كه در یك رؤیا نماد ارزش بیشتری نسبت به تمثیل (15) دارد. چون نماد پنهان نمیكند، بلكه میآموزد. صحنهی سیب آشكارا یادآور حس گناه و در عین حال شكلِ دگرگون گشتهی عمل نخستین نیاكان ماست.
آشكار است كه به تفسیرهای متفاوتی از رؤیاها میرسیم و این مبتنی بر نقطه نظر و دیدگاهی است كه برمی گزینیم. اكنون پرسشی به میان میآید: كدام تفسیر بهتر و درستتر است؟ برای ما روانپزشكان، هم از لحاظ نظری و هم از نظر عملی ضرورت دارد كه نوعی تفسیر از معنی رؤیاها داشته باشیم. اگر قصد درمان بیماران را در سر داریم به دلایل كاملاً عملی باید تلاش كنیم كه معانی خاصی استنباط كنیم تا بتوانیم به نحو مؤثری به آنان آموزش دهیم. از نمونهی پیش گفته در مییابیم كه موضوع مربوط به رؤیا با مسئلهای پیوند دارد كه چشمان مرد جوان را بر خیلی چیزها باز میكند كه تاكنون بدانان وقعی نمینهاد و سطحی از آنها میگذشت. اما با بیتوجهی نسبت به این چیزها واقعاً به چیزی در درون خود مینگریست، زیرا مثل هركس دیگری، معیار اخلاقی و نیازی اخلاقی برای خود داشت. این زندگی كه سعی داشت این حقیقت را نادیده انگارد، یك جانبه و ناقص بود، كه گویی با همین نتایج برای زندگی روانی همچون جیرهی غذایی یك جانبه و ناقص برای بدن، همپایه نیست. برای آنكه فردیت را به سمت كمال و استقلال سوق دهیم، نیاز داریم از كاركردهایی بهرهمند گردیم كه به واسطهی تحول اندك خودآگاه یا بیواسطهی آن به دست آمده است. و برای رسیدن به این هدف، باید به دلایل درمانی، وارد جنبههای مشتركی از ناخودآگاه شویم كه عنصر رؤیا (16) به وجود آورده است. این امر روشن میسازد كه دیدگاه غایتمندی دارای اهمیت زیادی است و به كمك تحول فرد میآید.
طبیعتاً نقطه نظر علّی نسبت به روح علمیِ روزگار ما با استدلالِ مشخصاً علت مدارانهاش احساس همدردی بیشتری دارد. دربارهی دیدگاه فروید به مثابه توجیه علمیِ روانشناسیِ رؤیا چیزهای بیشتری میتوان گفت. اما باید دربارهی كمال و درستیاش بحث كنم، زیرا روان را تنها از دیدگاه علّی نمیتوان شناخت، بلكه این كار مستلزم دیدگاه غایتمندی نیز میباشد. تنها آمیزهای از هر دو دیدگاه میتواند تصور كاملتری از سرشت رؤیاها به ما بدهد. این امر تاكنون به نحوی علمی و خشنودكننده تحقق نیافته و كوهی از مشكلات نظری و كاربردی كه باید بر آنها چیره شد، به بار آورده است.
اكنون میل دارم چكیدهای از مسایل دیگر روانشناسی رؤیا را در ارتباط با بحث كلی رؤیاها مطرح كنم. نخست، بر طبق طبقهبندی رؤیاها، نباید اهمیت و ارزش زیادی برای جنبهی كاربردی و نظری این مسئله قایل شد. هر ساله دربارهی حدود هزار و پانصد یا دو هزار رؤیا كنكاش میكنم و بر پایهی این تجربه میتوانم ادعا كنم كه رؤیاهای نمونه واقعاً وجود دارند، اما خیلی مكرر نیستند و از نقطه نظر غایی اهمیت خود را تا حد زیادی از دست میدهند، در جایی كه نقطه نظر علّی با توجه به ویژگی خاص نمادها از اهمیت خود نمیكاهند. به نظر من، بن مایههای نمونهوار (17) در رؤیاها دارای اهمیت بیشتری هستند از آن رو كه با بُن مایههای اساطیری قابل مقایسهاند. بسیاری از بُن مایههای اساطیری- كه فروبنیوس (18) بهویژه در جمعآوری آن خدمات ویژهای ارائه كرده است- همچنین در رؤیاها یافت میشوند و اغلب مشخصاً دارای همین ویژگیاند. هرچند به طور كاملتری نمیتوانم وارد این مسئله شوم. باید تأكید كنم كه مقایسهی رؤیا- بُن مایههای نمونه با بُن مایههای اساطیری ما را به این اعتقاد- كه قبلاً نیچه مطرح كرده بود- رهنمون میگردد كه رؤیااندیشی باید به گونهای بررسی شود كه از نظرگاه تكامل نوعی (19) شیوهی كهنتری از تفكر به شمار میرود. به جای ارائهی نمونههای بیشتر، بهتر است نشان دهم كه مقصودم از عطف به رؤیاهای نمونه چیست. باید به یاد آورد كه رؤیای مربوط به ماجرای سیب، شیوهی خوبی برای معرفی گناه عشقآلود است. اندیشهی منتزع از آن به گونهی زیر بروز خواهد كرد: «با این عمل دارم به خطا میروم.» این یك ویژگی است كه رؤیاها هرگز خودشان را به شیوهی منطقی و انتزاعی تشریح نمیكنند، بلكه همیشه با زبان تمثیل یا تشبیه باز مینمایانند. یكی از ویژگیهای زبانهای ابتدایی نیز همین است، كه جلوههای عبارتبندیشان خیلی متمایز است. اگر آثار ادبی باستانی را به یاد آوریم، در مییابیم كه امروز از طریق امور انتزاعی بیان میشوند، در آن زمان غالباً از طریق تشبیه تشریح میشدند. حتی فیلسوفی مانند افلاتون دونِ شأنِ خود نمیدانست كه برخی آراء بنیادی را بدین شیوه بیان كند.
درست همان طوری كه بدن دارای نشانههای سیرِ تكامل نوعی است، ذهن انسان نیز چنین است. با وجود این، چیز شگفتآوری دربارهی این احتمال وجود ندارد كه زبان مَجازی رؤیا، شكلِ بازماندهای از شیوهی باستانیِ اندیشه است.
در عین حال، ربودن سیب نمونهای از بُن مایه- رؤیاست كه به گونههای متفاوت در بسیاری از رؤیاها ظاهر میشود و از این گذشته، بُن مایهای اساطیری و مشهور است كه نه تنها در داستان باغ عدن، بلكه در اسطورهها و قصههای پریوار بسیاری از همهی اعصار و اقالیم یافت میشود و یكی از نمادهای جهانی بشر است كه در هر زمانی به گونهی بومی از نو در یك جا پدیدار میگردد. پس روانشناسی رؤیا راهی بر روانشناسی تطبیقی عمومی میگشاید كه به واسطهی آن میتوان امیدوار بود كه دركی یكسان از تحول و ساختار روان انسان به دست آورد، چنان كه كالبدشناسی تطبیقی نیز همین شناخت از بدن انسان را در اختیار ما میگذارد.(20)
بنابراین، رؤیاها با زبانی مجازی- یعنی به گونهی تصاویری عاطفی و ملموس- اندیشهها، داوریها، دیدگاهها، دستورات و گرایشهایی را به ما انتقال میدهند كه یا در اثر سركوفتگی یا به واسطهی عدم تشخیص، به طور ناخودآگاه عمل میكنند. چون قطعاً درونههای ناخودآگاهاند، و رؤیا مشتقی از فرآیندهای ناخودآگاه به شمار میرود، دربردارندهی بازتابی از درونههای ناخودآگاه است. البته بازتابی از كلّ درونههای ناخودآگاه نیست، بلكه فقط بخشی از درونهی ناخودآگاه را بازمی نمایاند كه به گونهی متداعی به هم وابستهاند و وضعیت خودآگاهِ آن لحظهِ خاص آن را برمی گزیند. من به این مورد مهم عملاً برخوردهام. اگر بخواهیم رؤیایی را به درستی تفسیر كنیم، به روش كاملی از وضعیت خودآگاه مربوط به آن لحظه نیاز داریم، چون رؤیا دربردارندهی مكمل ناخودآگاه است، یعنی موادی كه وضعیت خودآگاه در ناخودآگاه انباشته است. بدون این آگاهی، غیرممكن است رؤیا را به درستی تفسیر كرد، مگر از سر اتفاق و شانس. اكنون این موضوع را با مثالی روشن میكنم:
مردی بار اول برای مشاوره پیش من آمد و گفت كه سرگرم جُستاری پیگیر در همهی انواع دانش است. به روانكاوی نیز از دیدگاه ادبی علاقهمند است. گفت كه در سلامتی كامل میزید و به هیچ وجه بیمار نبوده است. او فقط علایق روانكاوانهی خود را دنبال میكرد.كاملاً فارغالبال بود و میتوانست تمام وقت به علایق خود بپردازد. میخواست با من آشنا شود تا رازهای نظری تحلیل رؤیا را بر او فاش سازم. او پذیرفت كه برای من ملالآور است كه با افراد سالم كار كنم و كار كردن با افراد «دیوانه» برایم جالبتر است. چند روز بعد نامهای به من نوشت و درخواست كرد كه كی میتوانم ببینمش. به زودی در حین گفت و گو، به مسئلهی رویا رسیدیم. اینجا بود كه پرسیدم آیا در شب پیش از ملاقات با من خوابی دیده است یا نه. سری تكان داد و رؤیای زیر را برایم تعریف كرد:«در اتاق تنها بودم. زنی مثل پرستار به من رسید. از من خواست پشت میزی بنشینم كه یك بطری شیرِ ترش روی آن بود و من باید آن را میخوردم. میخواستم پیش دكتر یونگ بروم، اما پرستار به من گفت كه من در بیمارستانم و دكتر یونگ فرصت ملاقات با من را ندارد.»
از بیان درونهی رؤیا آشكارا بر میآید كه ملاقات پیشبینی شدهاش در ناخودآگاه او انباشته گردیده بود. تداعی معانی زیر را ارائه داد: اتاق خلوت: «نوعی اتاق پذیرایی منجمد، مثل یك ساختمان اداری، یا سالن انتظار یك بیمارستان. من هیچ وقت بیمار یك بیمارستان نبودم.» پرستار:« چهرهای نفرتانگیز داشت و چپ چشم بود كه مرا به یاد یك فال بین و كف بین میانداخت كه زمانی دیده بودمش تا سرنوشتم را پیشگویی كند. یك وقتی مریض بودم و راهبهای پرستارم بود.» بطری شیر ترشیده: «شیرِ ترشیده تهوعآور است، نمیتوانم بخورم. همسرم همیشه آن را میخورد و همیشه سرِ همین مسخرهاش میكنم، چون او تحت تأثیر این عقیده است كه شخص همیشه باید برای سلامتیاش كار بكند. به یاد میآورم زمانی در آسایشگاهی بودم- وضع اعصابم تعریفی نداشت- آنجا مجبور شدم شیر ترشیده بنوشم.»
در این وقت، توی حرفش پریدم با این سؤال نامربوط: آیا روان نژندیاش از آن موقع به بعد دیگر محو شده بود؟ اول سعی كرد یكباره انكارش كند، اما سرانجام پذیرفت كه هنوز رواننژند است و همسرش مدتهاست كه اصرار دارد با من مشورت كند. اما او بیتردید چندان احساس عصبیّت نمیكرد كه ناگزیر به مشاوره با من باشد. او اصلاً دیوانه نبود و من تنها دیوانگان را درمان میكردم. او فقط به یادگیری نظریات روانشناسی علاقهمند بود و از این قبیل حرفها.
از این نكته میتوان دریافت كه بیمار وضعیت خود را دروغین جلوه داده بود. به خیال خود با چهرهی مبدل یك فیلسوف و روانشناس پیش من آمد تا واقعیت رواننژندیاش را بپوشاند. اما رؤیا به شیوهای ناسازگار آن را به یادش میآورد و مجبورش میكند كه حقیقت را بگوید. او ناگزیر است كه این نوشابهی تلخ را بنوشد.
خاطرهی فالبین آشكارا نشان میدهد كه اعمال مرا چگونه تصور كرده است. همان طوری كه رؤیا به او آگاهی میدهد، باید اول، پیش از آنكه خودش را به من بسپارد، به درمان تن دهد.
رؤیا این حالت را اصلاح میكند و در موضوعی سهیم است كه وجود نداشت و مؤید تمایل بیمار است. به همین سبب، در طول درمان، به تحلیل رؤیا نیازمندیم.
نمیخواهم این نكته را مطرح كنم كه همهی رؤیاها تا این اندازه سادهاند، یا همه از همین نوعاند. معتقدم كه به راستی همهی رؤیاها نسبت به درونهی خودآگاه، جنبهی جبرانی دارند، اما بیتردید در همهی رؤیاها، نقش جبرانی مثل نمونهی بالا تا این حد آشكار نیست. هرچند رؤیاها در خودگردانی (21) روان سهم دارند و به طور خودكار هر چیزی را كه سركوب شده، نادیده گرفته یا ناشناخته است، باز مینمایاند و مفهوم جبرانیاش اغلب بلافاصله آشكار نمیگردد، چون ما فقط آگاهی ناقصی از سرشت و نیازهای روان انسان در دست داریم. جنبههایی از روانشناسی وجود دارد كه ظاهراً از مضوع مورد بحث بسیار دورند. در چنین مواردی باید همیشه به یادداشت كه هر انسانی به یك معنی، نمایانگر كل انسانیت و تاریخ است. آنچه كه در تاریخ بشر به نحو گستردهای میسر بوده، در بُعدی كوچكتر در هر فرد نیز میسر است. آنچه انسان نیاز داشته، نهایتاً موردنیاز فرد نیز بوده است و بنابراین شگفتآور نیست كه جبرانپذیری مذهبی نقش مهمی در رؤیاها ایفا میكند. در زمانهی ما واقعاً چنین امری خیلی مصداق دارد و نتیجهی طبیعی دیدگاه مادهگرایی (22) حاكم است.
پینوشتها:
1.این مقاله [ نخست به انگلیسی منتشر شد با عنوان «The Psychology of Dreams» در كتاب Collected Papers on Analytiacal Psychology,edited by Constance Long London.1916; 2nd edn.,London,1917,and New York,1920)
ترجمه توسط دُرا هشت (Dora Hecht) از روی اصل دست نوشته انجام شد، كه به شكل گسترده ترش با عنوان: "Allgenmeine Gesichspunkte zur Psychology des Traumes" در كتاب Uber die Energetik Psychologische Abhandlungen,II,Zurich,1928)der seele منتشر شد. دوباره به صورت گسترده در كتاب زیر منتشر گردید:
Uber psychische Energetik und das Western der Traume (Zurich,1948) و این نسخه در اینجا مبنای ترجمه قرار گرفته است- ویراستاران].
2.backwards
3.forwards
4.recollected dream
5.fantastic
6.رك: افسانههای ازوپ، داستانسرای یونانی، ترجمه و تحشیهی دكتر علی اصغر حلبی، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ دوم، 1373 (م).
7.رك: مقدمهای بر منطق، ص 55-ویراستاران انگلیسی.
8.causality
9.finality
10.symbol
11.finality
12.organic
13.subliminal
14.reflection
15.parable
16.dream-material
17.typicalmotifs
18.Frobenius
19.phylogenesis
20.متن اصلی سال 1916 همین جا به پایان میرسد. (ویراستاران)
21.self-regulation
22.materialism
یونگ، کارلگوستاو، (1393)، رؤیاها، برگردان: ابوالقاسم اسماعیل پور، تهران: نشر قطره، چاپ نهم