تاریخ مصر باستانی

رودخانه‌ی نیل، بلندترین رودخانه‌ی افریقا، از دریاچه‌ی ویکتوریا، که در زیر خط استوا و در ناحیه‌ای بسیار گرم و مرطوب قرار دارد، سرچشمه می‌گیرد و متوجه شمال شده وارد منطقه‌ی حاره می‌شود. سطح آب رودخانه نیل در فصول
شنبه، 9 آبان 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخ مصر باستانی
 تاریخ مصر باستانی

 

نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش



 

وضع جغرافیائی:

رودخانه‌ی نیل، بلندترین رودخانه‌ی افریقا، از دریاچه‌ی ویکتوریا، که در زیر خط استوا و در ناحیه‌ای بسیار گرم و مرطوب قرار دارد، سرچشمه می‌گیرد و متوجه شمال شده وارد منطقه‌ی حاره می‌شود. سطح آب رودخانه نیل در فصول مختلف تغییر می‌کند و پس از آنکه آخرین شعبه‌های این رود به آن پیوست از نوبی که پیشینیان آن را اتیوپی می‌خواندند، می‌گذرد. شش آبشار معروف نیل در این سرزمین تشکیل می‌شود. قسمت سفلای نیل در سرزمین مصر جاری است و از دره‌ی باریکی میان رشته کوههای عربی و لیبی واقع است عبورکرده وارد زمینهای صاف و هموار می‌گردد و به شاخه‌های متعددی تقسیم شده (دلتا)، به دریای مدیترانه می‌ریزد.
‏طغیان نیل از خرداد تا شهریور (1) بخوبی محسوس است. در این موقع آب رود از سطح خود بالا آمده و گل نرم حاصلخیزی اراضی اطراف را می‌پوشاند و کمک بزرگی به افزایش محصول می‌کند. در ماههای آذر و دی (دسامبر) آبها به بستر خود باز می‌گردند و کشت زمین در همین موقع صورت می‌گیرد. غیر از اراضی اطراف نیل، بقیه خاک مصر بیابانی از شن و سنگ است که بر اثر تابش اشعه‌ی خورشید بسیار گرم و سوزان می‌باشد و در پاره‌ای نقاط آن واحه‌هائی دیده می‌شود.
‏به این ترتیب سرزمین مصر به وسیله‌ی دریاها و بیابانهای خشک و سوزان از سایر نواحی معمور جهان جدا شده و فقط قسمت شمال شرقی آن (شبه جزیره‌ی سینا)، که ناحیه‌ای خشک و کوهستانی ولی سرشار از مس و سنگ سماق و فیروزه می‌باشد به آسیا می‌پیوندد.

سابقه‌ی تاریخی:

مردم مصر، که از نژاد مدیترانه‌ای می‌باشند، از دوره‌ی ماقبل تاریخ در دره‌ی نیل ساکن شده لوازم و وسایل خود را از سنگ و بعدها از مس تهیه می‌کردند. بافندگی و سفالگری در بین آنها معمول بوده و زندگی مردم از راه شکار و صید ماهی و کشاورزی تأمین می‌شد. سرزمین مصر به دولت‌های کوچکی (نوم) (2) تقسیم شده بود و همین تقسیمات در دوره‌ی تاریخی هم به صورت تقسیمات اداری وجود داشت. هر یک از این قسمتها مذهبی مخصوص به خود داشت که منشأ آن توتمیسم یعنی اعتقاد به این مطلب که نیای بزرگ مردم هر قسمت، حیوانی مخصوص مانند شغال، غزال ، خرگوش و... می‌باشد، بود و بعدها این عقیده یعنی توتمیسم، به پرستش حیوانات تبدیل شد.
‏امرای دولت‌های کوچک بتدریج به اطاعت زمامدارانی که در بین آنها نیرو و قدرت بیشتری داشتند درآمدند، به طوری که پس از مدتی تعداد دولت‌های مستقل مصر به دو دولت یعنی مصر شمالی و مصر جنوبی تقلیل یافت و سرانجام در حدود 3300 ‏سال پیش از میلاد، منس (3)، پادشاه جنوب بر مصر سفلی غلبه کرده سراسر کشور را تحت لوای واحدی درآورد. از همین موقع دوره‌ی تاریخی در مصر آغاز شد و تا استیلای اسکندر سی و یک سلسله یا خانواده‌ی سلطنتی در این سرزمین حکومت کردند.
‏منشأ دو سلسله‌ی اول زمامداران مصر از شهر تینی (4) بود و به همین دلیل، این دوره به دوره‌ی پادشاهان تین معروف شده است. پادشاه یا فرعون مقام خدائی داشت و معرف همه‌ی حیوانات مقدس دولت‌های کوچک به شمار می‌رفت. همه‌ی اختیارات مذهبی، دینی و نظامی در ید قدرت او بود و مالک مطلق سراسر کشور و ساکنان آن محسوب می‌شد. اداره‌ی امور مصر علیا و مصر سفلی جدا از هم و به وسیله‌ی یک وزیر، فرماندار هر دولت یا ایالت، افسران و عمال، دبیران (کسانی که خواندن و نوشتن می‌دانستند)، انجام می‌گرفت.
‏هر ایالت، مذهب و خدایان خود را (چند خدا) محفوظ نگاه داشت و هر خدائی با شکل انسانی یا حیوانی و اغلب با شکلی آمیخته از این دو (انسان با سر حیوان) مورد ستایش بود. مشهورترین این خدایان، ازیریس (خورشید)، هوروس (شاهین) (لک لک)، آنوبیس (شغال)، هاتور (ماده گاو) می‌باشند. حیواناتی که معرف این خدایان بودند، خود نیز مقدس به شمار می‌آمدند. در همین موقع نخستین افسانه‌ها و اساطیر، یعنی روایات کنایت آمیزی که معانی و مفاهیم طبیعی یا فلسفی داشتند، ظهور کرد. معروفترین اساطیر مصری، افسانه ازیریس است. ازیریس بر کره‌ی خاک حکومت می‌کرد و مردم را او با اصول و مبانی تمدن آشنا ساخت. وی به دست برادر خود ست (5) به قتل رسید و بدنش قطعه قطعه شد ولی ایزیس خواهرش، پاره‌های بدن او را به دست آورده آنها را به هم پیوست و برادر را زنده کرد. ازیریس تجسم روئیدن و خورشید و ست تجسم بیابان و تاریکی بودند.
‏در این مذهب، ستایش اموات نیز مرسوم بود، لیکن حیات جاویدان و آینده از امتیازات مخصوص فرعون به شمار می‌رفت و از این نعمت تنها او برخوردار می‌شد. از هنر مصر در دوره‌ی تینی‌ها آثار کمی باقی مانده و شامل چند مقبره است که اغلب آنها گودال‌های ساده‌ای هستند. از معابد آن زمان که بدون تردید از چوب ساخته می‌شده، اثری در دست نیست.

امپراتوری قدیم:

در حدود دو هزار و نهصد سال پیش از میلاد، سلسله‌ی سوم که اساس و منشأ آن از ممفیس بود روی کار آمد و به این ترتیب اولویت نصیب مصر سفلی شد. با زمامداری این سلسله امپراتوری قدیم آغاز می‌شود و نخستین پادشاه آن، زوزر (6) نام داشت که بنای قدیمی‌ترین اهرام پله دار یمنی هرم ساکارا را به وی نسبت می‌دهند. معروفترین پادشاهان سلسله چهارم، خئوپس، خفرن و میکرینوس بانیان اهرام بزرگ جیزه، نزدیک ممفیس می‌باشند. در این دوره، مصری‌ها به شبه جزیره‌ی سینا راه یافته به استخراج معادن مس، مرمر و فیروزه آن پرداختند. در زمان سلسله‌ی ششم کشتیرانی در دریای سرخ و رود نیل توسعه یافت و کشتی‌ها مملو از سرباز در طول نیل از آبشار اول گذشته پس از غارت و دستبردهائی که انجام می‌دادند با غنیمت سرشار مراجعت می‌کردند.
‏قدرت و اختیارات پادشاه، رو به افزایش بود. سلسله مراتب در دستگاههای دولتی و اولویت مقام‌ها در بین وزیران، پیشکاران، فرمانداران، قضات و دبیران به دقت مراعات می‌شد. تعداد عمال کشوری و لشکری زیاد بود و در کنار آنها، روحانیون که از قدرت و احترام فراوان بهره مند بودند و پائین‌تر از آنها انبوه عظیم مردم، یعنی پیشه ور و دهقان، که جمعیتی تیره بخت و فاقد هر نوع حقوقی بودند، قرار داشت.
‏زندگی مردم از راه شکار و صید ماهی، کشاورزی و گله داری تأمین می‌شد. حیوانات متنوعی، بیش از آنچه امروز در مصر می‌بینیم، در این سرزمین زندگی می‌کردند (اسب آبی، نوعی غزال (7)، گاو وحثسی و غیره). شکار حیوانات و صید ماهی به وسیله‌ی تیر خمیده‌ای که از چوب‌های سخت و سنگین تهیه می‌شد (8)، چنگک، تور، تیر و کمان و پیکان انجام می‌گرفت. پرورش خر، گاو، خوک، بز و گوسفند معمول بود و کشت گندم و جو و درخت مو و انواع سبزی‌ها رواج داشت. زمین را به وسیله‌ی خیش‌های چوبی شخم می‌زدند و گندم و جو را با داس‌های سنگی یا مسی درو می‌کردند و خوراک اغلب مردم غلات و حبوبات و انواع سبزی و ماهی بود.
‏در نتیجه گرمای فوق العاده هوا مردم پوشش سبک و ساده‌ای برای خود تهیه می‌دیدند. معمولاً لنگی از کرباس سفید به کمر می‌بستند و کفش روبازی به پا می‌کردند. مردها سر خود را می‌تراشیدند. استفاده از وسایل زینتی مانند حلقه و دستبند و گردن بند رواج کامل داشت. کارگران و دهقانان در کلبه‌های چوبی و حصیری یا گلی که هیچ نوع وسیله و اسبابی برای آسایش نداشت زندگی می‌کردند، حال آنکه در خانه‌ی اغنیا از تختخواب، چهارپایه، صندوق و میزگرد استفاده می‌شد.
‏در صنایع دستی پیشرفت زیادی به چشم می‌خورد که مهمتر از همه صنعت نساجی بود. گذشته از این، کفاشی، نجاری، زرگری و سنگ تراشی نیز رواج داشت. مسافرت‌ها به وسیله‌ی قایق، چارپا یا تخت روان انجام می‌گرفت.
‏از میان تمام هنرها فقط آثار قابل ملاحظه‌ای از معماری و بناهای مذهبی یا مقبره‌ها باقی است. البته از معابد اثر زیادی بجا نمانده و حال آنکه مقبره‌های زیادی به شکل مصطبه و اهرام در دست می‌باشد. مصطبه به شکل سکوی برجسته‌ای است که زیر آن اتاقی تعبیه شده و تابوت چوبی یا سنگی حاوی جسد را در آن قرار می‌دادند. اهرام از توده‌های عظیمی از سنگ‌های تراشیده، بدون ملات، ساخته می‌شده که تعداد آنها در حدود هشتاد است و همه در ناحیه ممفیس قرار دارند. بلندترین آنها، خئوپس (9) است که یکصد و سی و هشت متر ارتفاع دارد و تصور کار سنگین و تلاش فراوان کارگران و غلامان و اسیران برای ساختن این بناها که آرامگاه ابدی فراعنه مصر ‏بوده و با گذشت قرون همچنان استوار باقی مانده‌اند انسان را دچار حیرت و شگفتی می‌سازد.
‏درباره‌ی حجاری و پیکرسازی نیز از روی مجسمه‌هائی که از خفرن (10) و پپی (11) و همچنین مجسمه معروف «دبیر نشسته» در دست است می‌توان به درجه‌ی کمال این هنر پی برد.
‏اساس و منشأ خط مصری، علائم و نشانه‌هائی برای بیان فکر و معنائی مخصوص بود و از این علائم برای نشان دادن یک صدا یا یک کلمه استفاده نمی‌شد. در آغاز اشیائی را که می‌خواستند از آنها صحبت کنند تصویر می‌کردند (مرحله‌ی خط تصویری) چنانکهتاریخ مصر باستانی معرف خورشید و تاریخ مصر باستانی معرف ماه بود ولی این نوع خط برای نمایش اسامی ذات به کار می‌رفت، بنابراین علائم دیگری برای اسم معنی، فصل و صفت لازم بود به همین مناسبت هیروگلیف (علائم مقدس) که در آن علامت و رمز جانشین نقاشی ابتدائی می‌شد، به وجود آمد. در این رسم الخط تاریخ مصر باستانی  دیگر تنها معرف خورشید نبود بلکه به معنی روز نیز به کار می‌رفت و این شکل تاریخ مصر باستانی هم به معنی تبر و هم به معنی پروردگار بود. چون خدایان صاحب قدرت و نیروی فراوان بودند و تبر نشانه و علامت آن محسوب می‌شد. بعدها خط و نوشتن مشکل‌تر شد چون علائم صوتی نیز در آن راه یافت. برای نوشتن غربال، حصیر و دهان به ترتیب این علائم را به کار می‌بردند. تاریخ مصر باستانی و تلفظ آنها Rou, pi, Khou ‏بود. از اجتماع این علائم این شکلتاریخ مصر باستانی
به وجود می‌آمد که Khopirou تلفظ می‌شد و به معنای وجود و بودن بود. با کمی توجه مشکلات فراوان این خط که تنها روحانیون و دبیران از آن استفاده می‌کردند آشکار می‌شود و به همین مناسبت خط مزبور هرگز در خارج از مصر انتشار نیافت ولی به علّت زیبائی علائم در تزئین بناها به کار می‌رفت و علائم متعدد آن را با نهایت دقت و ظرافت بر سنگ‌ها حکاکی و نقاشی می‌کردند. خط هیروگلیف پس از خاتمه‌ی استقلال مصر از بین رفت و بعدها شامپولیون با زحمات زیاد توانست نوشته‌های لوحه‌ی رشید را که به خط هیروگلیف و خط یونانی بود، بخواند و پرده از این راز بردارد (1830‏). خط دیگری که در مصر قدیم معمول بوده به خط عامه (دموتیک) معروف است. در این خط هر صوت به وسیله‌ی علامتی نمایش داده می‌شد.
‏در دوره‌ی امپراتوری قدیم تغییر قابل ملاحظه‌ای در مذهب بروز کرد. صفت فناناپذیری و جاودان زیستن که تا آن زمان مخصوص فراعنه بود به خانواده‌ی سلطنتی و بزرگان و نجبا نیز رسید، با این تفاوت که بقای روح پس از مرگ در صورتی عملی می‌شد که شخص در دوره‌ی حیات جانب عدل و انصاف را رعایت کرده باشد. خدای دیگری هم در این ایام در جمع خدایان راه یافت که رع نام داشت. وی تجسم خورشید (مهر) بود و ستایش آن رواج فوق العاده‌ای گرفت و با اغلب خدایان قدیم یکسان شناخته شد.
‏در زمان سلسله‌های هفتم و هشتم، قدرت فراعنه بیش از پیش کم شد، فرمانداران شهرستانها تقریباً مستقل شدند و سرانجام قدرت از دست زمامداران ممفیس بیرون رفت. منشأ پادشاهان سلسله‌های نهم و دهم از هراکلئوپولیس بود.

امپراتوری میانه:

در حدود 2200 ‏سال پیش از میلاد، شاهزادگان تب در مصر علیا، عنوان فرعون برخود گذاشته سلسله‌ی یازدهم را تشکیل دادند، این دوره را امپراتوری میانه یا نخستین امپراتوری تب می‌خوانند. عظمت این امپراتوری در دوره‌ی زمامداری سلسله‌ی دوازدهم به حد کمال رسید، قدرت پادشاه تثبیت شد، اختیارات عمال دولتی افزایش یافت و فرمانداران شهرستانها اهمیت مقام خود را از دست دادند. تا این تاریخ نیروی نظامی مصر از دسته‌هائی تشکیل می‌شد که هر یک از شهرستانها تهیه می‌کردند. ولی از این پس نیروئی دائمی و منظم به وجود آمد که وابسته به فرعون بود. اردوکشی‌هائی که به منظور غارت و دستبرد انجام می‌گرفت جای خود را به فتوحات واقعی داد. مصری‌ها از آبشار دوم گذشته وارد حبشه شدند، شبه جزیره‌ی سینا را به تصرف درآوردند و برای تجارت باکرت و عربستان و سواحل سومالی به مسافرت‌های دریائی پرداختند.
‏تحوّل مذهبی که در دوره‌ی امپراتوری قدیم شروع شده بود همچنان ادامه داشت و در این موقع همه‌ی مصریان، حتی تنگدست‌ترین آنها می‌توانست از حق فناناپذیری و زندگی جاوید برخوردار باشد. این آزادی مذهبی همراه با یک تحوّل اجتماعی بود چون پیشه ورانی که به صورت غلام زندگی می‌کردند، آزادی خود را بازیافته و دهقانان مالک زمینهائی شده بودند که در آن کشت می‌کردند. به این ترتیب وضع مردم بتدریج اصلاح شد.
‏صنعت و هنر به وضع درخشانی در ‏حال پیشرفت بود و ساختمان اهرام و مصطبه‌ها ادامه داشت و بنای مقبره‌های زیرزمینی نیز معمول گشت. مجسمه‌های متعددی از خدایان و فرعون‌ها تراشیده شد و در حجاری‌های دیواری به نمایش صحنه‌های مذهبی یا جنگی پرداختند.
‏این صحنه‌ها و همچنین نقوشی را که روی مقبره‌ها ترسیم می‌شد، رنگ آمیزی می‌کردند. ادبیات قدیم عبارت بود از دعاهای مذهبی و سرودها ولی بعدها آثاری که جنبه‌ی اخلاقی داشتند به وجود آمد و سپس داستانهائی به نثر نوشته شد که حاوی شگفتی‌ها و اسرار عجیب بود، داستان «غرق شده در دریا» و «سرگذشت سینوهیت» (12) از آن جمله می‌باشند.
‏سلسله‌ی سیزدهم را هم زمامداران تب تشکیل دادند ولی قدرت سلطنتی کاهش یافت و بلای بزرگی دامنگیر مصر شد. یک قوم خارجی که از آسیا آمده بود، (هیکسس ها) در حدود سال 1680 به دلتا قدم گذاشته و به غارت شهرها و دهات پرداختند و بدون آنکه با مقاومت سختی برخورد کنند، مصر سفلی و سپس مصر علیا را گرفتند. مردم مصر از این مهاجمان وحشت داشتند چون عاری از تمدن و بیابانگرد و دشمن آبادی بودند. تسلّط این قوم، که منحصراً با نیروی نظامی انجام گرفته بود در حدود یک قرن دوام داشت.

امپواتوری جدید:

شاهزادگان و امرای تب نخستین کسانی بودند که قیام کرده خود را مستقل خواندند. یکی از آنها در حدود 1580 ‏هیکسس‌ها را از مصر رانده مصر سفلی را گرفت و سلسله‌ی هجدهم را بنیان گذاشت. امپراتوری جدید یا دومین امپراتوری تب که مهمترین دوره‌های تاریخ مصر است از همین زمان شروع شد.
‏قدرت سلطنتی به میزان زیادی بالا رفت؛ ترمیم خرابی‌ها آغاز گشت. معابد تعمیر شد و تب پایتخت مصر به صورت شهری زیبا و باشکوه درآمد. زمامداران مصر در این دوره همه افرادی با تدبیر و نیرومند بودند، کارهای اداری و نظامی را به اختیار گرفته و به کمک عمالی که به فرمان آنها بودند حکومت می‌کردند. با اصلاحاتی که در سازمانهای نظامی انجام گرفت مصر بهترین سپاهیان آن زمان را در اختیار داشت. تا این تاریخ سپاه مصر فقط از پیاده نظام تشکیل می‌یافت ولی هیکسس‌ها اسب را به مصر وارد کردند و از این پس نیروی نظامی مصر عبارت بود از پیاده نظام و ارابه‌ی جنگی؛ افراد پیاده از میان رعایا انتخاب می‌شدند و مجهز به نیزه و سپر بلندی بودند. هر ارابه‌ی جنگی هم یک راننده و یک سرباز داشت. نجبا با این ارابه‌ها که در ردیف‌های منظمی قرار می‌گرفتند، می‌جنگیدند و برای ایجاد بی‌نظمی و آشوب به دشمن حمله می‌بردند. استفاده از تبر، خنجر و تیر و کمان نیز معمول بود.
‏در این دوره مصریان توجه زیادی به کشورگشائی داشتند. توتمس اوّل به سوریه حمله برد و خراجی بر مردم آن کشور تحمیل کرد. چندی بعد توتمس سوم برای درهم شکستن مقاومت آنها مجدداً به سوریه رفت و پس از پیروزی بزرگی که در مجیدو (13) نصیب وی شد، سراسر سوریه را به تصرف درآورده دامنه فتوحات خود را تا فرات توسعه داد و برای آنکه در وصول خراج از اقوام مغلوب وقفه‌ای رخ ندهد پادگانهائی در شهرها گماشت. در این موقع مصر به اوج قدرت رسیده بود. در زمان جانشینان او بخصوص در دوره زمامداری آمنوفیس سوم و پسرش آمنوفیس چهارم این وضع دوام داشت. آمنوفیس چهارم درصدد اصلاح مذهب مصر برآمد و می‌خواست پرستش آتون (14) را به جای آمون رع (15) بر مردم تحمیل کند، شاید منظور وی از این اقدام آن بود که خود را از قید نفوذ روز افزون کاهنان برهاند ولی این کوشش و تلاش پس از مرگ وی متوقف ماند و در زمان جانشین او، توتانخامون، ستایش آمون رع مجدداً معمول شد.
‏سلسله‌ی نوزدهم از این عظمت و قدرت تقریباً محروم بود. سوریه از دست رفت و قوم جدیدی، یعنی هیتی‌ها از جانب شمال به آن سرزمین هجوم آوردند. رامسس دوم در حدود بیست سال با آنها جنگید و با آنکه پیروزیهائی به دست آورد مجبور به مصالحه شد و با آنها اتحادی بست. قسمت جنوبی سوریه در دست مصری‌ها باقی ماند ولی اساس سیادت و نفوذ آنها سست شد. خطر دیگری که مصر را تهدید می‌کرد هجوم ملل بحری بود که از اقوام مختلف تشکیل یافته و به دستبرد و تاراج ناحیه‌ی دلتا پرداخته بودند.
‏رامسس سوم آخرین فرعون مقتدر سلسله‌ی بیستم محسوب می‌شود. وی ملل بحری را مغلوب و از مصر بیرون کرد و آسایش و رفاه مادی امپراتوری خود را محفوظ نگاه داشت. جانشینان وی نیز مدّتی این وضع را حفظ کردند ولی متصرفات آسیائی خود را از دست دادند؛ قدرت روحانیان افزایش یافت، مصر سفلی از قید حکومت فراعنه آزاد شد و دوره‌ی انحطاط و سقوط فرا رسید.
‏امپراتوری جدید را نباید تنها از لحاظ کشورگشائی و افتخارات نظامی از ادوار درخشان تاریخ مصر به شمار آورد. در این دوره مصر تمدن باشکوهی داشت که نفوذ آن در خارج از مرزها به چشم می‌خورد. هنر اساسی این دوره معماری بود که آثار باعظمت آن، در ناحیه‌ی تب، بیان الملوک، لوکسور و کارناک باقی است. درست است که از کاخها و بناهای شاهی آثار کمی در دست می‌باشد ولی از معابد و مقبره‌ها آثار فراوانی باقی مانده. ساختمان اهرام در این دوره چندان رواجی نداشت و بنای مقابر زیرزمینی معمول بود. همه جا ستونهای عظیم با سر ستونهائی که به وسیله‌ی نقوشی به شکل نباتات تزئین می‌شد، مدخل بزرگ بناها که جرزهای زیبائی در دو طرف آن قرار داشت، مسأله‌های متعدد، یعنی میله‌های بزرگ چهارگوش که با علائم هیروگلیف بر آنها مطالبی نوشته شده بود، دیده می‌شد.
حجاری و پیکرتراشی نیز وضع جالب و زیبائی داشت و در این هنر از انواع سنگ‌ها، چوب، عاج و مفرغ استفاده می‌کردند. مسجمه‌ها معمولاً صورت خدایان یا فراعنه بود که نشسته یا ایستاده در حالات مقدس (طبق آداب مذهبی آن زمان) ساخته می‌شدند. این مجسمه‌ها فاقد حالت حیات و زندگی بودند ولی در عین حال عظمت و شکوهی داشتند. در میان حیوانات افسانه‌ای باید از ابوالهول‌ها، شیرهای خوابیده با سر انسان یاد کرد که قدیمی‌ترین آنها در حوالی اهرام جیزه قرار دارند و از آثار همین دوره می‌باشند. از دوره امپراتوری جدید مجسمه‌های متعددی در اطراف تب باقی مانده و در نقوش برجسته موضوع‌های جالبی مورد استفاده بوده.
‏در نقاشی‌ها مخصوصاً صحنه‌هائی از زندگی آینده تصویر می‌شد. یکی از این قبیل صحنه‌ها تصویر متوفی و نمونه ثانی (16) اوست (جسد جانداری که روح پس از مفارقت بدن در آن جای می‌گرفت) که به وسیله‌ی ربة النوع هاتور (17) به آن دنیا انتقال یافته آنوبیس (18) و تت (19)) قلب متوفی را توزین می‌کردند و سپس متوفی و نمونه ثانی او برای دادرسی در برابر ازیریس، خداوند بزرگ اموات حضور می‌یافتند. در نظر مصریان نگاهداری جسد اهمیت بسیار داشت و به همین مناسبت از قدیمی‌ترین ایام اجساد را در اختیار مومیاگران می‌گذاشتند و مومیاگران امعاء و احشاء متوفی را با اعمالی که انجام می‌دادند از شکم خارج کرده و آن را از مواد معطر می‌انباشتند و بعد جسد را مدّت هفتاد روز در نمک قلیا می‌خواباندند تا سخت و محکم گردد و به صورت مومیائی قهوه‌ای رنگ و فناناپذیر درآید. عملیات مومیاگری برای افراد عادی بسیار ساده بوده و خیلی ارزان تمام می‌شد.
‏از موسیقی مصریان اطلاعات کمی در دست است. پاره‌ای از آلات موسیقی مورد استفاده آنها، نای، چنگ و سنج بود. ادبیات در دوره‌ی امپراتوری جدید هم در حال توسعه و پیشرفت بود و شامل متون مذهبی و داستان‌ها می‌شد (مانند داستان دو برادر). متأسفانه مشکل بودن خط هیروگلیف مانع انتشار این داستانها در خارج از مصر بود و در روابط خارجی زبان بابلی مورد استفاده قرار می‌گرفت.
‏مصریان در علوم بخصوص در ریاضیات و نجوم پیشرفت‌هائی کرده بودند (سال به 365 ‏روز و هر ماه به 30 روز تقسیم می‌شد)، در پزشکی نیز از داروهای مختلف و اوراد و افسون‌ها استفاده می‌کردند.

آغاز انحطاط:

در حدود 1080 ‏پیش از میلاد سرزمین مصر به دو قسمت تقسیم شد: در جنوب قدرت به دست روحانیون افتاد و در شمال سلسله‌ی بیست و یکم زمام امور را به دست گرفت. این سلسله هم مانند زمامدارانی که پس از آن روی کار آمدند از دلتا بود و این ناحیه آخرین مرکز قدرت مصر محسوب می‌شود. از این تاریخ نزاع میان زمامداران شمال و پادشاهان جنوب که جانشین روحانیان شده و حبشی بودند ادامه یافت. هر یک از سلسله‌ها می‌خواست وحدت مصر را تحت لوای خود عملی سازد، منتهی پیشرفت آنها دوامی نداشت. خطرهای جدید و شدیدتری آنها را تهدید می‌کرد:
‏آشوری‌ها ابتدا دلتا و بعدها در سه نوبت سراسر مصر را گرفتند و حتی تب نیز به تصرف آنها در آمد و به غارت شهرها و روستاها پرداختند.
‏سقوط امپراتوری آشور، مصر را از خطر زوال نجات داد و در دوره‌ی زمامداران سلسله‌ی بیست و ششم، که از اهالی سائیش بودند، آرامش و پیشرفتی نصیب مصریان شد. نخائو دوم نخستین بار درصدد ارتباط دریای سرخ و مدیترانه به وسیله ترعه‌ای برآمد و با یونانیان و فنیقی‌ها روابط دوستانه برقرار کرد و حتی به فکر پیشرفت در سوریه افتاد ولی از این کار نتیجه‌ای نگرفت. هنر با آنکه اصالت خود را از دست داد در حال پیشرفت بود و چندین اثر زیبا در حجاری و ادبیات به وجود آمد. احساسات ملّی مصریان پابرجا و استوار بود ولی نفوذ بیگانگان نیز افزایش می‌یافت و علّت اصلی آن وجود بازرگانان یونانی در شهر نوکراتیس (20) و همچنین افزایش تعداد مزدوران در سپاههای مصری بود.
‏در سال 525‏، در زمان سلطنت پسامتیک سوم پارس‌ها به مصر حمله بردند و پس از فتحی که در پلوز (21) نصیب آنها شد سراسر مصر را در اختیار گرفته آن را ضمیمه‌ی امپراتوری خویش کردند.
‏به این ترتیب استقلال ملّتی که قرنها حکومت و تمدن باشکوهی داشت و آثار هنری جاویدان و زیبا از خود به یادگار گذاشته بود دستخوش زوال شد. مذهب، خط و سازمانهائی که این ملّت به وجود آورده بود از بین رفت ولی یادگارهای معماری و حجاری او هنوز باقی و مورد تحسین همگان می‌باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1- از ژوئن تا سپتامبر
2- Nome
3- Ménès
4- Thini
5- Set
6- Zozer
7- گل = Antilope
8- Boumerang
9- Khéops
10- Khéphrèn
11- Pépi
12- Sinouhit
13- Mageddo
14- Aton
15- Amon-Râ
16- Ka = سواد یا نمونه ثانی که جلوه‌ی غیرمادی بدن یا فرشته نگهبانی بود که با انسان به دنیا آمده و پس از مرگ مراقب او بود. به تاریخ مصر قدیم مراجعه شود.
17- Hathôr
18- Anubis
19- Thot
20- Naucratis
21- Péluse

منبع مقاله :
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط