انگيزه، تفكر و جسارت؛كودكان ما به چه آموزههايي نياز دارند؟
منبع:http://www.nioc.or
هداف ما از فرزندپروري و تربيت چيست؟ فرزندانمان را با چه تصوراتي از دنيا، براي مواجهه با مسائل و چالشهاي زندگي آماده ميكنيم؟
روشهاي ترتبيتيما تا چه اندازهبا واقعيتهاي زندگي جاري و نيازهاي فرزندان، تطابق دارد؟
تربيت در خانه و مدرسه، موضوعي مهم در همه نظامهاي اجتماعي محسوب ميشود اگرچه، توجه عملي به آن از درجات متفاوتي برخوردار است. درباره اهميت موضوع هم، بحثهاي گستردهاي رواج دارد و از زواياي مختلفي چون، سياسي، اقتصادي، فرهنگي، توسعهيافتگي، آيندهسازي و غيره اهميت و جايگاه تربيت مورد توجه قرار ميگيرد. تربيت يكي از مباحث مهم روانشناسي و علوم تربيتي نيز هست و روانشناسان و مربيان، توصيههاي زيادي به والدين و معلمان ارائه ميكنند. با وجود اين همه توجه و توصيه، چه اتفاقي ميافتد؟
صرفنظر از مباحث كلي درباره تربيت، با نگرش كاربردي و معطوف به فرهنگ ايراني، وضعيت ما در اين خصوص چگونه است؟ جهتگيريهاي عمده نظام اجتماعي ما در تربيت چيست؟ خانوادهها و مدارس ايراني، در تربيت كودكان و نوجوانان چقدر جديت دارند و اهداف و ايدهآلهاي آنان چيست؟
<تربيت> موضوعي دشوار و پيچيده است اما نبايد با گفتهها و توصيههاي پراكنده و بدون ماهيت فرهنگي، اين دشواري و پيچيدگي را بيشتر كرد. شايد نكتهها و گفتهها در تلويزيون، مجلهها و كتابها، والديني را تحتتاثير قرار دهد، اما به نظر نميرسد اين تاثير چندان ماندگار و عمومي باشد.
ويليام گلاسر، روانشناس و روان درمانگر معروف، در كتاب نظريه انتخاب، روانشناسي امروز دنيا را به شدت زير سوال برده و آن را در همه حوزههاي انساني ناموفق ميداند. گلاسر ميگويد: آيا كسي هست كه ادعا كند طرز كنارآمدن زن و شوهرها با يكديگر تحوليافته است؟ آيا شرايط خانوادههاي امروزي خيلي بهتر از شرايط خانوادهها در دورههاي قبل است؟ اگر شرايط خانوادهها بهتر شده است كه از نظر من، خبر داغي است من در مدارس و دانشگاهها كار ميكنم ولي نشنيدهام معلمي بگويد اوضاع بهتر شده است.
توجه كنيد كه ما در ايران همين توصيههاي كتابها و منابع روانشناسي را با اندك تغييراتي به خورد مردم ميدهيم و از اين مسير، بازار گرمي هم براي عدهاي پيدا شده است.
به نظر ميرسد همانگونه كه گلاسر اشاره ميكند ما هم در نظام اجتماعي خودمان، به غير از بيان نكتهها و توصيهها، به تحولي تاثيرگذار و اساسي در تربيت رسمي و غيررسمي دست نيافتهايم.
رابرت فيشر در كتاب آموزش تفكر به كودكان، روي نكتهاي مهم انگشت گذاشته و ميگويد: والدين و معلمان، افراد سازنده معناي دنياي يك كودك هستند.
فقط از طريق يك چارچوب معنايي معين است كه كودك واكنشهاي معنادار خود به جهان را ميسازد، پردازش ميكند و توسعه ميدهد. فرهنگي كه از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشود، معنا و نيروي حياتي براي يادگيري ارائه ميدهد. محركي كه قرار است تبديل به يك تجربه يادگيري شود بايد حامل اهميت فراوان و معناي مرتبط با حوزه گستردهتر فرهنگ كودك باشد.2
من در اين نوشتار، چندان بهدنبال ارائه رهنمود و توصيه نيستم و تنها ميخواهم نگاه فرهنگي خودم به وضعيت تربيت در ايران را بيان كنم. همه زمانهايي كه ما به عنوان پدر و مادر يا متوليان تربيت رسمي از دست ميدهيم برگشت ناپذيرند و تعللهاي امروزي ما به هر دليلي كه باشند شرايط زندگي در آينده را براي خود و فرزندانمان بدتر خواهد كرد.
<تجارت> و بهرهمندي از نگاه اقتصادي بد نيست ولي نبايد تربيت به صورت موضوعي كاملاً تجاري در بيايد و سوژههاي آن به ابزاري صرف براي كسب سود و درآمد تبديل شود. اگر واقعاً از اين همه نكتهها و گفتهها كمتر به نتيجه رسيدهايم بايد زمينهها و شرايط آشفتگيهاي موجود را كاهش دهيم و بهدنبال ايدههاي جديد و آسان باشيم.
از نگاه من، تقويتهاي انگيزشي، آموزش روشهاي تفكر و ايجاد زمينههاي جسارتورزي در كودكان و نوجوانان ايراني، بنياديترين مسائل حال حاضر تربيت رسمي و غيررسمي ما هستند.
2- تعللهاي نظام اجتماعي ايران در كمك به افراد براي هويتيابي فرهنگي، انگيزههاي فردي و اجتماعي را دچار تزلزل ميكند. پاسخ چيستيها، چراييها و ابهامهاي زندگي را بايد در فرهنگ جستوجو كرد و هرگونه كاستي در اين زمينه، پويايي و تحركت انسانها را كاهش ميدهد. اگر در گذشته آرزوي معلم، مهندس و دكتر شدن، انگيزهاي كلي در كوكان و نوجوانان براي درس خواندن و ارتقاي تحصيلي به وجود ميآورد، امروزه آرزوها حال و هواي ديگري دارند و افراد به جاي تعهدات شغلي، بهدنبال راههاي در رو و ميانبر براي كسب ثروت و شهرت هستند. نسل گذشته وقتي انگيزههاي خود را براي زندگي با انگيزههاي نسل امروز مقايسه ميكند دشواري شرايط انگيزش موجود را بيشتر درمييابد.
3- ضعف دانش تربيتي در والدين و معلمان موجب ميشود آنان نادانسته و ناخواسته به روشهايي در تربيت روي آورند كه در عمل مانع و مخلانگيزه محسوب ميشوند. تحليل علمي بنيادهاي تربيتي بسياري از روشهاي والدين و مدارس نشان ميدهد كه اشكالات جدي در برنامههاي مختلف وجود دارند.
هر كس كه قابليت ايجاد انگيزهو تحرك داشته باشد به خوبي ميداند كه ايجاد خودانگيختگي در ديگران، به كيفيت رابطه بستگي دارد. فرد انگيزه دهنده كارآمد، هر جا كه امكان داشته باشد، به كودك اعتماد ميكند، احترام ميگذارد، گوش فرا ميدهد، مسووليتپذيري را تشويق ميكند، به او اجازه انتخاب ميدهد، شايستگي را در وي پرورش ميدهد و در گرفتاريها، نگرانيها، تلاشها، اقدامات، موفقيتها و شكستهاي او مشاركت ميورزد.3
4- بسياري از رفتارهاي فرهنگي ما مانند: تمايل به ايجاد محدويت و كنترل،غلبه احساسات بر منطق، آسانگيري و عدم جديت، استمرار وابستگيها و امثال آن، آشفتگي و افت در انگيزهها را به همراه ميآورد.
5- هنوز هم در فرهنگ ما جهتگيري عمده روشهاي انگيزشي، بيروني است و در ايجاد و تقويت انگيزش دروني ضعفها و كاستيهاي فراواني داريم. تلاش در جهت تقويت انگيزههاي بيروني، موجب تزلزل و ناپايداري انگيزهها ميشود.
پاسخ اين سوال در نظام تربيتي ما از اهميت بسياري برخوردار است و آنچنان كه شواهد آموزشي و اجتماعي و فرهنگي نشان ميدهند وضعيت نامطلوبي در اين مورد داريم. روشهاي كليشهاي ارزشيابي، نتايج طرحهايي چون تيمز و پرلز، وضعيت خلاقيت و پژوهشگري در مدارس و غيره نشان ميدهند كه ما در آموزش مهارتهاي تفكر در بعد تحصيلي بسيار ضعيف كار كردهايم. در بعد اجتماعي نيز، مسائلي چون اعتياد، رفتارهاي جنسي و نحوه مواجهه با خاطرات مختلف نشان ميدهند كه كودكان و نوجوانان در تواناييهاي شناختي و مهارتهاي تفكر، وضعيت چندان مطلوبي ندارند.
عليرغم پيچيدگيهاي تربيت، با اصلاحات و تغييراتي در نگرشها، ميتوان به جاي افزودن بر پيچيدگيها، راههاي آسانتري در پيشگرفت. اگر والدين و مدارس، تقويت انگيزههاي دروني را با اهميت تلقي كنند، به آموزش روشهاي تفكر بهاي لازم را بدهند و زمينههاي جسارتورزي براي كودكان و نوجوانان را فراهم آورند؛ هم احتمال خطاهاي تربيتي كاهش خواهد يافت و هم تربيت در مسير متعادلي پيش خواهد رفت.
نميتوان مبناي همه ديدگاههاي تربيتي جديد را در سه مولفه يادشده جستوجو كرد. به عنوان مثال در پرورش خلاقيت هر سه مولفه نقشي اساسي دارند. اگر بخواهيم دانشآموزاني پژوهشگر تربيت كنيم باز هم جايگاه و اهميت انگيزههاي دروني، روشهاي تفكر و جسارتورزي در اين فرآيند قابل مشاهده است. به همينگونه، مهارتهاي زندگي، بهداشت رواني، تعادل جويي در خانواده و مسائل ديگر، هر كدام با يك يا دو و يا هر سه مولفه موردنظر ارتباطي مستقيم دارند.
با مروري به آنچه گفته شد و براي حركت در مسير تربيت آسان، توجه به نكاتي توصيه ميشود:
1- در تربيت، شفاف بودن اهداف بسيار مهم است. هر چه ميتوانيد با ارزيابي باورها و نگرشهايتان درباره انگيزه، روشهاي تفكر و جسارتورزي، به ديدگاههاي شفاف و واضحي در اين خصوص برسيد. هرچه با شك و تزلزل فكر و عمل كنيد، پيچيدگيها ادامه داشته و بيشتر خواهد شد.
2- همانگونه كه كودكان و نوجوانان به انگيزه، روشتفكر و جسارتورزي نياز دارند والدين و مدارس نيز بايد تمرينهايي را در اين موارد آغاز كنند. شادابي و پويايي نسل جديد در گرو حوصله و تحرك والدين و مدارس است.
3- با پذيرش اصل <حق انتخاب> در زندگي، بايد زمينههاي تفكر كنترلي و محدودكننده را كاهش دهيم. هر چه تمايل به تسلط و كنترل در ما بيشتر باشد انگيزهها و جسارتورزي كودكان و نوجوانان افت خواهد كرد. ما مسووليت زندگي فرزندان را بر عهده داريم. اما تعيينكننده همه چيز زندگي آنها نيستيم و بايد مسير حق انتخاب را از كودكي برايشان هموار سازيم.
4- نبايد بر اساس برداشتهاي خودمان از زندگي، مسير موفقيت و پيشرفت را محدود كنيم. اينكه تنها راه خوشبختي، درس خواندن است و يا براي يافتن راه سعادت بايد مطيع محض والدين باشد؛ افكاري محدود هستند كه به طور معمول به بنبست ميرسند. اگر ما راههاي ديگر پيشرفت را تجربهنكردهايم دليلي ندارد كه فرزندانمان را از رفتن در آن راهها منع كنيم. با چنين نگاهي به زندگي و خوشبختي، حساسيتها و دلنگرانيهاي والدين، متعادل و منطقي خواهد شد.
5- مدارس امروز ما، بيش از هر چيز به فضايي شاداب براي تجربه كردن و لذت بردن از زندگي نياز دارند. نبايد سوژههايي مانند خلاقيت، پژوهش، هوش هيجاني و غيره به صورت ابزارهايي براي نشان دادن تمايل به پيشرفت مورد استفاده قرار گيرند. به جاي همه اينها، كارآسانتر اين است كه مديران، معلمان و متوليان آموزش و پرورش به بسترهاي فرهنگي تربيت توجه كنند و زمينههاي تقويت هويتفرهنگي را در دانشآموزان فراهم آورند. تقويت انگيزهها، آموزش روشهاي تفكر و اجازه جسارتورزي در مدارس، شرايط و امكانات مناسبي براي تربيت فرهنگي فراهم خواهند آورد.
روشهاي ترتبيتيما تا چه اندازهبا واقعيتهاي زندگي جاري و نيازهاي فرزندان، تطابق دارد؟
تربيت در خانه و مدرسه، موضوعي مهم در همه نظامهاي اجتماعي محسوب ميشود اگرچه، توجه عملي به آن از درجات متفاوتي برخوردار است. درباره اهميت موضوع هم، بحثهاي گستردهاي رواج دارد و از زواياي مختلفي چون، سياسي، اقتصادي، فرهنگي، توسعهيافتگي، آيندهسازي و غيره اهميت و جايگاه تربيت مورد توجه قرار ميگيرد. تربيت يكي از مباحث مهم روانشناسي و علوم تربيتي نيز هست و روانشناسان و مربيان، توصيههاي زيادي به والدين و معلمان ارائه ميكنند. با وجود اين همه توجه و توصيه، چه اتفاقي ميافتد؟
صرفنظر از مباحث كلي درباره تربيت، با نگرش كاربردي و معطوف به فرهنگ ايراني، وضعيت ما در اين خصوص چگونه است؟ جهتگيريهاي عمده نظام اجتماعي ما در تربيت چيست؟ خانوادهها و مدارس ايراني، در تربيت كودكان و نوجوانان چقدر جديت دارند و اهداف و ايدهآلهاي آنان چيست؟
آنچه ميگويند
<تربيت> موضوعي دشوار و پيچيده است اما نبايد با گفتهها و توصيههاي پراكنده و بدون ماهيت فرهنگي، اين دشواري و پيچيدگي را بيشتر كرد. شايد نكتهها و گفتهها در تلويزيون، مجلهها و كتابها، والديني را تحتتاثير قرار دهد، اما به نظر نميرسد اين تاثير چندان ماندگار و عمومي باشد.
ويليام گلاسر، روانشناس و روان درمانگر معروف، در كتاب نظريه انتخاب، روانشناسي امروز دنيا را به شدت زير سوال برده و آن را در همه حوزههاي انساني ناموفق ميداند. گلاسر ميگويد: آيا كسي هست كه ادعا كند طرز كنارآمدن زن و شوهرها با يكديگر تحوليافته است؟ آيا شرايط خانوادههاي امروزي خيلي بهتر از شرايط خانوادهها در دورههاي قبل است؟ اگر شرايط خانوادهها بهتر شده است كه از نظر من، خبر داغي است من در مدارس و دانشگاهها كار ميكنم ولي نشنيدهام معلمي بگويد اوضاع بهتر شده است.
توجه كنيد كه ما در ايران همين توصيههاي كتابها و منابع روانشناسي را با اندك تغييراتي به خورد مردم ميدهيم و از اين مسير، بازار گرمي هم براي عدهاي پيدا شده است.
موضوعهاي بررسي
به نظر ميرسد همانگونه كه گلاسر اشاره ميكند ما هم در نظام اجتماعي خودمان، به غير از بيان نكتهها و توصيهها، به تحولي تاثيرگذار و اساسي در تربيت رسمي و غيررسمي دست نيافتهايم.
راههاي جديد و آسان
رابرت فيشر در كتاب آموزش تفكر به كودكان، روي نكتهاي مهم انگشت گذاشته و ميگويد: والدين و معلمان، افراد سازنده معناي دنياي يك كودك هستند.
فقط از طريق يك چارچوب معنايي معين است كه كودك واكنشهاي معنادار خود به جهان را ميسازد، پردازش ميكند و توسعه ميدهد. فرهنگي كه از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشود، معنا و نيروي حياتي براي يادگيري ارائه ميدهد. محركي كه قرار است تبديل به يك تجربه يادگيري شود بايد حامل اهميت فراوان و معناي مرتبط با حوزه گستردهتر فرهنگ كودك باشد.2
من در اين نوشتار، چندان بهدنبال ارائه رهنمود و توصيه نيستم و تنها ميخواهم نگاه فرهنگي خودم به وضعيت تربيت در ايران را بيان كنم. همه زمانهايي كه ما به عنوان پدر و مادر يا متوليان تربيت رسمي از دست ميدهيم برگشت ناپذيرند و تعللهاي امروزي ما به هر دليلي كه باشند شرايط زندگي در آينده را براي خود و فرزندانمان بدتر خواهد كرد.
<تجارت> و بهرهمندي از نگاه اقتصادي بد نيست ولي نبايد تربيت به صورت موضوعي كاملاً تجاري در بيايد و سوژههاي آن به ابزاري صرف براي كسب سود و درآمد تبديل شود. اگر واقعاً از اين همه نكتهها و گفتهها كمتر به نتيجه رسيدهايم بايد زمينهها و شرايط آشفتگيهاي موجود را كاهش دهيم و بهدنبال ايدههاي جديد و آسان باشيم.
اولويتهاي تربيت
از نگاه من، تقويتهاي انگيزشي، آموزش روشهاي تفكر و ايجاد زمينههاي جسارتورزي در كودكان و نوجوانان ايراني، بنياديترين مسائل حال حاضر تربيت رسمي و غيررسمي ما هستند.
تقويتهاي انگيزشي
2- تعللهاي نظام اجتماعي ايران در كمك به افراد براي هويتيابي فرهنگي، انگيزههاي فردي و اجتماعي را دچار تزلزل ميكند. پاسخ چيستيها، چراييها و ابهامهاي زندگي را بايد در فرهنگ جستوجو كرد و هرگونه كاستي در اين زمينه، پويايي و تحركت انسانها را كاهش ميدهد. اگر در گذشته آرزوي معلم، مهندس و دكتر شدن، انگيزهاي كلي در كوكان و نوجوانان براي درس خواندن و ارتقاي تحصيلي به وجود ميآورد، امروزه آرزوها حال و هواي ديگري دارند و افراد به جاي تعهدات شغلي، بهدنبال راههاي در رو و ميانبر براي كسب ثروت و شهرت هستند. نسل گذشته وقتي انگيزههاي خود را براي زندگي با انگيزههاي نسل امروز مقايسه ميكند دشواري شرايط انگيزش موجود را بيشتر درمييابد.
3- ضعف دانش تربيتي در والدين و معلمان موجب ميشود آنان نادانسته و ناخواسته به روشهايي در تربيت روي آورند كه در عمل مانع و مخلانگيزه محسوب ميشوند. تحليل علمي بنيادهاي تربيتي بسياري از روشهاي والدين و مدارس نشان ميدهد كه اشكالات جدي در برنامههاي مختلف وجود دارند.
هر كس كه قابليت ايجاد انگيزهو تحرك داشته باشد به خوبي ميداند كه ايجاد خودانگيختگي در ديگران، به كيفيت رابطه بستگي دارد. فرد انگيزه دهنده كارآمد، هر جا كه امكان داشته باشد، به كودك اعتماد ميكند، احترام ميگذارد، گوش فرا ميدهد، مسووليتپذيري را تشويق ميكند، به او اجازه انتخاب ميدهد، شايستگي را در وي پرورش ميدهد و در گرفتاريها، نگرانيها، تلاشها، اقدامات، موفقيتها و شكستهاي او مشاركت ميورزد.3
4- بسياري از رفتارهاي فرهنگي ما مانند: تمايل به ايجاد محدويت و كنترل،غلبه احساسات بر منطق، آسانگيري و عدم جديت، استمرار وابستگيها و امثال آن، آشفتگي و افت در انگيزهها را به همراه ميآورد.
5- هنوز هم در فرهنگ ما جهتگيري عمده روشهاي انگيزشي، بيروني است و در ايجاد و تقويت انگيزش دروني ضعفها و كاستيهاي فراواني داريم. تلاش در جهت تقويت انگيزههاي بيروني، موجب تزلزل و ناپايداري انگيزهها ميشود.
آموزش روشهاي تفكر
پاسخ اين سوال در نظام تربيتي ما از اهميت بسياري برخوردار است و آنچنان كه شواهد آموزشي و اجتماعي و فرهنگي نشان ميدهند وضعيت نامطلوبي در اين مورد داريم. روشهاي كليشهاي ارزشيابي، نتايج طرحهايي چون تيمز و پرلز، وضعيت خلاقيت و پژوهشگري در مدارس و غيره نشان ميدهند كه ما در آموزش مهارتهاي تفكر در بعد تحصيلي بسيار ضعيف كار كردهايم. در بعد اجتماعي نيز، مسائلي چون اعتياد، رفتارهاي جنسي و نحوه مواجهه با خاطرات مختلف نشان ميدهند كه كودكان و نوجوانان در تواناييهاي شناختي و مهارتهاي تفكر، وضعيت چندان مطلوبي ندارند.
جسارت ورزي
به سوي تربيت آسان
عليرغم پيچيدگيهاي تربيت، با اصلاحات و تغييراتي در نگرشها، ميتوان به جاي افزودن بر پيچيدگيها، راههاي آسانتري در پيشگرفت. اگر والدين و مدارس، تقويت انگيزههاي دروني را با اهميت تلقي كنند، به آموزش روشهاي تفكر بهاي لازم را بدهند و زمينههاي جسارتورزي براي كودكان و نوجوانان را فراهم آورند؛ هم احتمال خطاهاي تربيتي كاهش خواهد يافت و هم تربيت در مسير متعادلي پيش خواهد رفت.
نميتوان مبناي همه ديدگاههاي تربيتي جديد را در سه مولفه يادشده جستوجو كرد. به عنوان مثال در پرورش خلاقيت هر سه مولفه نقشي اساسي دارند. اگر بخواهيم دانشآموزاني پژوهشگر تربيت كنيم باز هم جايگاه و اهميت انگيزههاي دروني، روشهاي تفكر و جسارتورزي در اين فرآيند قابل مشاهده است. به همينگونه، مهارتهاي زندگي، بهداشت رواني، تعادل جويي در خانواده و مسائل ديگر، هر كدام با يك يا دو و يا هر سه مولفه موردنظر ارتباطي مستقيم دارند.
با مروري به آنچه گفته شد و براي حركت در مسير تربيت آسان، توجه به نكاتي توصيه ميشود:
1- در تربيت، شفاف بودن اهداف بسيار مهم است. هر چه ميتوانيد با ارزيابي باورها و نگرشهايتان درباره انگيزه، روشهاي تفكر و جسارتورزي، به ديدگاههاي شفاف و واضحي در اين خصوص برسيد. هرچه با شك و تزلزل فكر و عمل كنيد، پيچيدگيها ادامه داشته و بيشتر خواهد شد.
2- همانگونه كه كودكان و نوجوانان به انگيزه، روشتفكر و جسارتورزي نياز دارند والدين و مدارس نيز بايد تمرينهايي را در اين موارد آغاز كنند. شادابي و پويايي نسل جديد در گرو حوصله و تحرك والدين و مدارس است.
3- با پذيرش اصل <حق انتخاب> در زندگي، بايد زمينههاي تفكر كنترلي و محدودكننده را كاهش دهيم. هر چه تمايل به تسلط و كنترل در ما بيشتر باشد انگيزهها و جسارتورزي كودكان و نوجوانان افت خواهد كرد. ما مسووليت زندگي فرزندان را بر عهده داريم. اما تعيينكننده همه چيز زندگي آنها نيستيم و بايد مسير حق انتخاب را از كودكي برايشان هموار سازيم.
4- نبايد بر اساس برداشتهاي خودمان از زندگي، مسير موفقيت و پيشرفت را محدود كنيم. اينكه تنها راه خوشبختي، درس خواندن است و يا براي يافتن راه سعادت بايد مطيع محض والدين باشد؛ افكاري محدود هستند كه به طور معمول به بنبست ميرسند. اگر ما راههاي ديگر پيشرفت را تجربهنكردهايم دليلي ندارد كه فرزندانمان را از رفتن در آن راهها منع كنيم. با چنين نگاهي به زندگي و خوشبختي، حساسيتها و دلنگرانيهاي والدين، متعادل و منطقي خواهد شد.
5- مدارس امروز ما، بيش از هر چيز به فضايي شاداب براي تجربه كردن و لذت بردن از زندگي نياز دارند. نبايد سوژههايي مانند خلاقيت، پژوهش، هوش هيجاني و غيره به صورت ابزارهايي براي نشان دادن تمايل به پيشرفت مورد استفاده قرار گيرند. به جاي همه اينها، كارآسانتر اين است كه مديران، معلمان و متوليان آموزش و پرورش به بسترهاي فرهنگي تربيت توجه كنند و زمينههاي تقويت هويتفرهنگي را در دانشآموزان فراهم آورند. تقويت انگيزهها، آموزش روشهاي تفكر و اجازه جسارتورزي در مدارس، شرايط و امكانات مناسبي براي تربيت فرهنگي فراهم خواهند آورد.
پينوشتها:
1-گلاسر، ويليام. نظريه انتخاب. ترجمه مهرداد فيروزبخت 13844.) تهران: رسا
2-فيشر، رابرت. آموزش تفكر به كودكان. ترجمه صفايي مقدم و نجاريان 13855.) تهران: رسش
3-هارتلي برونر، اليزابت. ايجاد انگيزه در كودكان. ترجمه احمدنياهيوي13844.) تهران: جوانه رشد.
4-دوبونو، ادوارد. سلسله درسهاي تفكر. ترجمه مرجان فرجي13844.) تهران: جوانه رشد
روزنامه اعتماد ملی