نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش
برگردان: احمد بهمنش
پیشرفت هنری یونان همچنان ادامه داشت، منتهی با شکوه و رونق هنر در قرن پنجم برابری نمیکرد؛ چنانکه میدانیم معمولاً پس از یک دوره کلاسیک (قدیم) زینتهای ساده و آسان مورد بیالتفاتی قرار میگیرد و هنرمندان به جستجوی نمونههای بدیع و بیسابقه میپردازند تا تزئینات را بهتر جلوه گر سازند و طول و تفصیل بیشتری به آنها بدهند. این مطلب در معماری بخوبی مشهود است؛ از طرف دیگر برای بلاد یونانی، که از جنگهای دائم ناتوان شده بودند، بسیار دشوار بود که پول و نیروی خود را در راه ایجاد بناهای غیرلازم به مصرف برسانند.
در حجاری و پیکرتراشی آثاری زیباتر از آنچه در قرن چهارم به وجود آمده بود، ساخته شد و سه تن از هنرمندان یونانی یعنی اسکوپاس (1)، پراگزیتل (2) و لیزیپ (3) که همپایهی پیشینیان خود بودند به پیشرفت این هنر کمک شایانی کردند. اسکوپاس از اهالی پاروس سفرهای بسیار کرد و در احیای مجسمه سازی و نمایاندن حالت شدّت و برآشفتگی و همچنین اندوه و ملال کوشید، منتهی آثار او از بین رفته است. وی در بنای باشکوه مقبرهی موزول (4) پادشاه کاری که خرابههای آن باقی است نیز دست داشت. پراگزی یتل آتنی مجسمههای متعددی از خدایان تهیه کرد که سوادی از بعضی آنها در دست میباشد (آپولون سوروکتون (5)، هرمس المپی، آفرودیت کنیدی (6) و غیره)؛ وی که متانت و قدرت فیدیاس را نداشت درصدد بیان حالات روحی بود و حالات جدیدی ابداع کرد و در تجسم لطف و ظرافت و نشان دادن احساس خوشحالی و آرامش خیال مهارت بسیار داشت. لیزیپ از اهالی سی سیون مجسمههائی از خدایان، قهرمانان زمان خود و حیوانات تراشید. از آثار او چند سرکه ممکن است سر اسکندر باشد و همچنین سوادهائی (هرمس در حال سکون، هرکول فارنز (7) ونوس مدیسیس (8)) باقی مانده. وی متمایل به رئالیسم (پیروی از طبیعت) و توصیف احساسات درونی به وسیلهی وضع قیافه و نمایش حالات و هیجانات آنی بوده. گذشته از این باید از آثار دیگری که زیباترین کارهای آن دوره میباشد و هنرمندانی که آنها را به وجود آورده و نامشان در دست نیست، یاد کرد از قبیل آپولون بلودر (9)، ونوس دومیلو (10)، دمتردوکنید (11) که مجسمههائی اصیل هستند و کم و بیش سالم به دست ما رسیدهاند.
دربارهی نقاشی باید گفت که همان روش و اسلوب قرن پنجم ادامه داشته. از آثار نقاشی چیزی باقی نیست ولی از این دوره چندین نقاش میشناسیم که معروفتر از همه آپل (12) اهل ایونی بوده که از تمام همکاران خود شهرت و برتری بیشتری داشته. نقاشی روی ظروف بسیار زیبا نیز همچنان معمول بوده.
موسیقی که در این زمان از مذهب جدا شده بود طول و تفصیل بیشتری یافته، اصالت و اهمیت مخصوصی تحصیل کرده بود و فلاسفه به مطالعه آن پرداخته و مقام مهمی در زندگی مدنی به آن میدادند.
ادبیات:
در ادبیات قرن چهارم نیز آثار انحطاط دیده میشود. یکی از کسانی که در موضوعهای مختلف تألیفاتی داشته، گزنوفون است که فرماندهی سپاه ده هزار نفری یونان را در بازگشت از ایران به عهده گرفت و شرح این ماجرا را در آناباز به تفصیل بیان کرد. وی با آنکه آتنی بود تمایل شدیدی نسبت به اسپارت داشت و به خاطر او با آتن جنگید. گزنوفون گذشته از آناباز که معروفترین آثار او میباشد، کتبی در تاریخ (تاریخ یونان یا هلنیک (13) که دنبالهی تاریخ توسیدید است) مباحثات فلسفی، کتابی در ستایش سقراط، کوروپدی (کتابی در تعلیم و تربیت) نوشته است.فصاحت سیاسی، بخصوص در کشورهای دموکرات، که عمال دولتی مجبور بودند دائم با مردم در تماس باشند و با سخنان خود آنها را مطمئن و آرام کنند، پیشرفت شایانی داشت و به این مناسبت در آتن به حدّ کمال رسیده بود، متأسفانه از خطابههای پریکلس و پیشینیان او اثری به جا نمانده ولی از قرن چهارم متون و مدارک صحیحی در این باره موجود است و با مطالعهی آنها میتوان به ارزش و اهمیت این هنر پی برد. در این دوره خطبائی چون اشین (14) که سخنوری ماهر و پرهیجان بود و رقیب وی دموستن که از هر جهت بر او برتری داشت، میزیستند. دموستن از لحاظ وطن پرستی، سخندانی و سخنوری، قدرت استدلال، حدت ذهن، رسائی و روشنی اسلوب، و از این بابت که گاه با افکار عالی و زمانی با استهزاء و ریشخند مطالب خود را به مردم عرضه میداشت و در دل آنان نفوذ میکرد شهرت زیاد یافت. از معروفترین خطابههای او خطبههائی است که علیه فیلیپ مقدونی ایراد کرده و به فیلیپیک معروف میباشند.
تحوّلی که در قرن چهارم در تئاتر صورت گرفت قابل ملاحظه میباشد. تراژدی که پیش از این درخشندگی و جلوهی مخصوصی داشت به پستی گرائید و دراین زمینه جز آثاری ساده و بیفایده که سوادهائی سست و ضعیف از کار تراژدی نویسان بزرگ بود اثری به وجود نیامد. برعکس کمدیهای جالب و سرگرم کنندهای تنظیم شد، با این تفاوت که با کمدیهای زمان آریستوفان تفاوت بسیار داشت و تحوّلات بسیاری در آن راه یافته و به عنوان کمدی جدید معروف گشت. از مختصات آن حذف آواز دسته جمعی (15)، دست کشیدن از هجو سیاسی، تصویر و تجسم قهرمانان زندگی واقعی بخصوص معایب و کارهای مضحک آنها. این قهرمانان تقریباً همان قهرمانهائی هستند که در آثار گذشته توصیف شدهاند از قبیل پدر خسیس، پسری که بعد از مدّتی غیبت و خوشگذرانی دوباره به خانه برمیگردد، زن غرغرو، غلام حیله گر، سرباز لاف زن، طفیلی، زنی که در عین فضل و هوشیاری رفتاری مشکوک دارد (16). مشهورترین کسانی که به تهیهی کمدی جدید پرداختهاند مناندر (17) و فیلمون (18) میباشند ولی از آثار آنان فقط قطعاتی در دست است.
سایر انوع ادبی، از قبیل شعر غنائی و تاریخ، همیشه رواج داشته لیکن آثار متوسطی در این زمینهها تنظیم شده و از نمایندگان معروف آن تئوفراست (19) اهل لسبوس است که دارای کتاب مفصلی در مباحث فلسفی میباشد. از این کتاب خلاصهای تحت عنوان سجایا (20) متضمن یک سلسله شرح و وصف از اخلاق و عادات روانی متضاد باقی است.
فلسفه:
سقراط پیروان و شاگردان متعددی داشت که تحت تأثیر تعالیم وی به ایجاد و رواج سیستمهای تازهای پرداختند و از معروفترین آنها آریستیپ (21)، آنیستن (22) و افلاطون است. آریستیپ که اهل سیرن بود خیر کامل را در جستجوی خوشی و لذّت میدانست و حال آنکه آنتیستن این امر را به رعایت فضیلت و تقوی نسبت میداد. وی پیشوای مکتب کلبیها بود.افلاطون شهرت بیشتری کسب کرد. وی در آتن به دنیا آمد و پس از مسافرتهائی به میهن خود بازگشته به تعلیم عقاید و افکار خویش در باغهای آکادمی پرداخت.
تألیفات او بیشتر به صورت مکالمه و مناظره بود (فدر (23)، فدون (24)، ضیافت (25)، جمهوری، قوانین و غیره). وی طرفدار نظریهی اصالت تصور (26) و مدعی بود که تصورات (27) واقعیتر از امور محسوس میباشند. این تصورات سلسله مراتبی تشکیل میدهند که به تصور عالی که همان خیر، یا خداست منتهی میگردد. ماده (هیولای اولی) جاوید و ازلی است و با آنکه در تشکیل دنیا به کار رفته، چون مخالف تصور و معنی است بد و شریر میباشد. روح فناناپذیر و جاودانی است و باید منحصراً در پی فضیلت و تقوی باشد. بنابراین مذهب افلاطون که به دو اصل عقیده دارد، مذهب یا فلسفه ثنوی است. گذشته از این افلاطون به سیاست نیز پرداخته و دولت و حکومت کامل را ممکن انگاشته و به هرحال نفوذ قابل ملاحظهای داشته است.
ارسطو هم شهرتی نظیر افلاطون داشت. وی در استاژیر (28) واقع درکالسیدیک متولد شد و مربی اسکندر پادشاه مقدونی بود وگذشته از این مدّتی نیز در آتن به سر میبرد. اثر عظیم او شامل تمام معلومات هنری، علمی و... آن زمان بود و هرکتاب عنوانی مخصوص به خود داشت از قبیل سیاست، فیزیک، مابعدالطبیعه (29) (فلسفه علل اولیه)، منطق (علم استدلال)، معانی و بیان (هنر فصاحت) صنعت شعر (30). وی نیز مانند افلاطون به دو اصل عقیده داشت و ماده را از تصور یا صورت جزئیه و صورت (31) متمایز میدانست. منتهی به عقیدهی وی صورت با ماده مخالف نیست و قائم به ذات میباشد. خداوند صورت محض و آفریدگار دنیاست. دنیا خود ازلی و محدود است و نفس فناناپذیر. عقاید اخلاقی ارسطو شبیه عقاید افلاطون بوده.
علم و دانش:
ارسطو قسمت عمدهای از آثار خود را به مطالعهی طبیعت، گیاهان و حیوانات، اختصاص داده و نخستین بار به طبقه بندی این علوم پرداخته است. علمای ریاضی این دوره به حلّ پارهای مسائل از قبیل تربیعِ دایره (32) اقدام کردهاند ولی در سایر علوم پیشرفتی دیده نمیشود.پینوشتها:
1- Scopas
2- Praxitèle
3- Lysippe
4- Mausole
5- Ap. Sauroctone
6- Aph. De Cnide
7- H. Farnèse
8- V. Médicis
9- Ap. Belvédère
10- V. de Milo
11- D. de Cnide
12- Apelle
13- Les Helléniques
14- Eschine
15- Choeur
16- La Courtisane
17- Ménandre
18- Philémon
19- Théophraste
20- Caractères
21- Aristippe
22- Antisthène
23- Le Phèdre
24- Le Phédon
25- Banquet
26- Idéaliste
27- Les Idées
28- Stagire
29- Métaphysique
30- Poétique
31- در اصطلاح ارسطو Forme
32- Quadrature du Cercle
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم