آيا گوته مسلمان بود؟
نويسنده: تقي احمدي منش
جدي تر شدن بحث پيوستن تركيه به جمع كشورهاي عضو اتحاديه اروپايي و نيز جايگاه مسيحيت در عرصه اروپاي آينده ، موجب مطرح شدن مجدد فرضيه اي قديمي گشته است كه براساس آن "يوهان ولفگانگ فون گوته " كه از وي به عنوان مظهر فرهنگ و ادبيات اروپايي نام برده مي شود، پيش از مرگ به دين اسلام روي آورده بوده است . اين نظريه در خور توجه ، ادعا و دفاع گروهي از مسلمانان آلماني مقيم "وايمار" است ، اين همان شهري است كه گوته دوره اي مهم از عمر خود را در آن جا گذراند.
ـ موارد استناد، آراء و افكار و انديشه هاي منعكس شده وي در آثارش و نيز فتواي صادره از سوي شيخ عبدالقدير المورابيت است . و اين ازدو منظر قابل ارزيابي است . اول اينكه گوته همانند روسو به طبيعت عشق مي ورزد، به طبيعت پناه مي برد و در آن سير و سفر مي كند. عشق به طبيعت آميخته با اصالت نبوغ و آيين احساس و عواطف مبناي يك رشته از آثار نمايشي گوته گشت كه خلق آن از سال 1773 آغاز شد.نمايشنامه هاي اين دوره عبارتند از: نغمات محمد (Matio met) (1773) كه بعد از برخورد شاعر با دنياي شرق نوشته شد. گوته پس ازخواندن قرآن در انديشه ساختن نمايشنامه اي افتاد كه در آن عناصر عظمت پيغمبر را در ارتباط با خدا از طرفي ، وضع تاريخي و رسالتش را بامردم از طرف ديگر در برابر هم قرار دهد. پرومتئوس (Prometheus) پس از مرگ نويسنده در 1878 انتشار يافت . گوته در اين اثر بيشتر ازاثر اشيل و ولتر (Voltaire) الهام گرفته و با ذهن خلاق خود به اين خداي اساطيري شكل و عنصري تازه بخشيده است .
گوته پس از انتشار آثار علمي ، بار ديگر در شعر به احساس جواني و بلوغ ثانوي باز مي گردد. به مطالعات ادبيات شرق، خاصه ايران مي پردازد و به ترجمه اي از ديوان حافظ دست مي يابد كه او را سخت شيفته اين شاعر بزرگ ايراني مي گرداند و به تقليد او ميان سال هاي 1814 و 1815 اشعاري مي سرايد كه در ديوان شرقي ـ غربي (West-عstlicher Divan) در 1819 منتشر مي شود كه گوته در آن به تكريم طبيعت طرحي ديگر به خود گرفته است و اگرچه ظاهراً ديوان به تقليد اشعار حافظ ساخته شده ، جنبه غربي و هنر خاص گوته در آن حفظ گرديده است . تنها آزادي فكري و وسعت روح و جنبه فلسفي و مذهبي حافظ و تجلي خدا در عالم طبيعت و چيزهايي كه در شعر حافظ جنبه جهاني داشته با روح گوته سازگار آمده است اما اين آخرين اثر شاعرانه گوته نبود. در 1821، مهم ترين اثر گوته فاوست (Faust) كه بايد گفت ثمره شصت سال كار مداوم و عميق اوست ، آغاز آن به دوران زندگي در فرانكفورت مي رسد و سرگذشت فاوست كيمياگري است كه مي خواهدبر همه اسرار طبيعت دست يابد و راهي به جانب ماوراءالطبيعه بگشايد. دكتر فاوست شخصيتي است كه پيش از گوته در ادبيات اروپايي وجودداشته و دانشمند و يا جادوگري بوده كه براي دسترسي به علوم جديد، روح خود را به شيطان مي فروشد. گوته پس از ديدن نمايش نمايشنامه نويس انگليسي مارلو (Marlove) به مطالعه فراوان درباره اين شخصيت مي پردازد و اثر مهم خود را خلق مي كند. گوته هم تكامل روح بشر را در اين شخصيت نشان مي دهد و نيز دشواري ها و اشتباهاتي كه در راه اين تكامل پيش مي آيد. در واقع فاوست نمونه اي ازشخصيت گوته مي شود و هنگامي كه به آرزوي خود مي رسد كه پي مي برد به سود جامعه كار مي كند، نه براي شخص خود. فاوست اثر گوته به دو قسمت تقسيم مي شود. قسمت اول موضوع ادراك و معرفت و عشق است و اشتياق فاوست به دست يافتن به اسرار طبيعت وسرگذشت غم انگيز معشوقه اي كه پس از مطرود شدن از جانب فاوست كودكش را مي كشد و خود محكوم مي گردد. اين قسمت يادآورندامت هاي گوته است لذا پس از سپري شدن دوران غفلت ، اسرار طبيعت را به تصوير مي كشد. در اين قسمت گوته نارضايتي را براي تكامل بشر لازم مي داند و در واقع شيطان را نيز جزيي از وجود آدمي مي شمارد كه اگر نبود، جنبه نيكي آن نيز نمودار نمي گشت . حال آنكه فاوست به نوعي خوشبختي در عشق ، آميخته با خودخواهي دست مي يابد كه او را راضي نمي كند. قسمت دوم به افسانه قرن شانزدهم ارتباط مي يابد، فاوست پير و بدبخت مي شود و شيطان او را نزد پادشاهي مي برد كه بر اثر خدمتي كه انجام مي دهد، سرزميني به او مي بخشد وفاوست همه عمر را به دور از هياهوي دنيوي سپري مي كند، با وجود قرارداد با شيطان مشمول عفو خدا قرار مي گيرد، گوته به قسمت دوم فاوست چون وصيت نامه خود نگريسته و آن را با دقت لاك و مهر كرده كه پس از مرگش گشوده شده است .
ـ نگاه دوم آنكه المورابيت با بررسي دقيق تعدادي از آثار گوته ، به خصوص "ديوان شرقي ـ غربي " او و نيز دانسته هايي كه از زندگي شاعردر دست است به اثبات نظريه خود كوشيده است . مركز ثقل اين استنادات ، انتقاداتي است كه گوته اين جا و آن جا نسبت به مسيحيت رسمي و نيز چهره اي كه كليسا از حضرت مسيح ترسيم كرده ، وارد آورده است . جاذبه جهان عرب در نزد گوته و نيز تلاش هايش براي توفيق درگشودن باب مفاهمه و برقراري گفت و گو ميان فرهنگ شرق و سنت غرب بر تمامي گوته شناسان و منتقدين ادبي آشكار است . با وجود اين المورابيت پا را از اين فراتر مي گذارد و سخن از تغيير آيين اعتقادي وي به ميان مي آورد و در اين راستا به ادبيات ديگري از ديوان او، آن جاكه شاعر از قرآن سخن به ميان مي آورد، استناد مي كند. اما گذشته از اين ادعا و مواردي كه ذكرشان رفت ، اين حقيقتي مسلم است كه نويسنده شاهكار ادبيات جهان "فاوست " در طول حيات خود علاقه خاصي به اسلام داشته است و اين مسأله را مورخ و منتقد ادبي مشهورخانم "كانارينا مومسن " در كتاب معروف خود "گوته و جهان عرب " با ذكر اسنادي موثق به اثبات رسانده است . اين علاقه و گرايش گوته نسبت به اسلام هر چند بنياني محكم براي اثبات مسلماني وي نيست ، ولي مي تواند به عنوان نقطه اتكاي مثبتي براي تعامل هر چه بيشترو گفت وگوي رودرروي فرهنگ هاي اروپا و اسلام و نيز خوراك مناسبي براي بحث بر سر آينده ديني اروپا مورد بهره برداري قرار گيرد. البته اين مناقشه در آلمان تنها از مسأله تمايل شديد تركيه به عضويت در اتحاديه اروپايي ناشي نشده است ، بلكه از رشد فزاينده گرايش به دين اسلام ، كه به خصوص پس از واقعه 11 سپتامبر آشكارتر شده نيز نشأت مي گيرد. به هر جهت ، در آلمان مسأل ه گفت وگو با اسلام صرفاً يك موضوع مورد علاق ه سياست خارجي نيست ، بلكه از جنبه سياست داخلي نيز مورد توجه است ، چرا كه در اين كشور نزديك به شش ميليون نفر مسلمان زندگي مي كنند.
منبع: ماهنامه غرب در آيينه فرهنگ
/خ
ـ موارد استناد، آراء و افكار و انديشه هاي منعكس شده وي در آثارش و نيز فتواي صادره از سوي شيخ عبدالقدير المورابيت است . و اين ازدو منظر قابل ارزيابي است . اول اينكه گوته همانند روسو به طبيعت عشق مي ورزد، به طبيعت پناه مي برد و در آن سير و سفر مي كند. عشق به طبيعت آميخته با اصالت نبوغ و آيين احساس و عواطف مبناي يك رشته از آثار نمايشي گوته گشت كه خلق آن از سال 1773 آغاز شد.نمايشنامه هاي اين دوره عبارتند از: نغمات محمد (Matio met) (1773) كه بعد از برخورد شاعر با دنياي شرق نوشته شد. گوته پس ازخواندن قرآن در انديشه ساختن نمايشنامه اي افتاد كه در آن عناصر عظمت پيغمبر را در ارتباط با خدا از طرفي ، وضع تاريخي و رسالتش را بامردم از طرف ديگر در برابر هم قرار دهد. پرومتئوس (Prometheus) پس از مرگ نويسنده در 1878 انتشار يافت . گوته در اين اثر بيشتر ازاثر اشيل و ولتر (Voltaire) الهام گرفته و با ذهن خلاق خود به اين خداي اساطيري شكل و عنصري تازه بخشيده است .
گوته پس از انتشار آثار علمي ، بار ديگر در شعر به احساس جواني و بلوغ ثانوي باز مي گردد. به مطالعات ادبيات شرق، خاصه ايران مي پردازد و به ترجمه اي از ديوان حافظ دست مي يابد كه او را سخت شيفته اين شاعر بزرگ ايراني مي گرداند و به تقليد او ميان سال هاي 1814 و 1815 اشعاري مي سرايد كه در ديوان شرقي ـ غربي (West-عstlicher Divan) در 1819 منتشر مي شود كه گوته در آن به تكريم طبيعت طرحي ديگر به خود گرفته است و اگرچه ظاهراً ديوان به تقليد اشعار حافظ ساخته شده ، جنبه غربي و هنر خاص گوته در آن حفظ گرديده است . تنها آزادي فكري و وسعت روح و جنبه فلسفي و مذهبي حافظ و تجلي خدا در عالم طبيعت و چيزهايي كه در شعر حافظ جنبه جهاني داشته با روح گوته سازگار آمده است اما اين آخرين اثر شاعرانه گوته نبود. در 1821، مهم ترين اثر گوته فاوست (Faust) كه بايد گفت ثمره شصت سال كار مداوم و عميق اوست ، آغاز آن به دوران زندگي در فرانكفورت مي رسد و سرگذشت فاوست كيمياگري است كه مي خواهدبر همه اسرار طبيعت دست يابد و راهي به جانب ماوراءالطبيعه بگشايد. دكتر فاوست شخصيتي است كه پيش از گوته در ادبيات اروپايي وجودداشته و دانشمند و يا جادوگري بوده كه براي دسترسي به علوم جديد، روح خود را به شيطان مي فروشد. گوته پس از ديدن نمايش نمايشنامه نويس انگليسي مارلو (Marlove) به مطالعه فراوان درباره اين شخصيت مي پردازد و اثر مهم خود را خلق مي كند. گوته هم تكامل روح بشر را در اين شخصيت نشان مي دهد و نيز دشواري ها و اشتباهاتي كه در راه اين تكامل پيش مي آيد. در واقع فاوست نمونه اي ازشخصيت گوته مي شود و هنگامي كه به آرزوي خود مي رسد كه پي مي برد به سود جامعه كار مي كند، نه براي شخص خود. فاوست اثر گوته به دو قسمت تقسيم مي شود. قسمت اول موضوع ادراك و معرفت و عشق است و اشتياق فاوست به دست يافتن به اسرار طبيعت وسرگذشت غم انگيز معشوقه اي كه پس از مطرود شدن از جانب فاوست كودكش را مي كشد و خود محكوم مي گردد. اين قسمت يادآورندامت هاي گوته است لذا پس از سپري شدن دوران غفلت ، اسرار طبيعت را به تصوير مي كشد. در اين قسمت گوته نارضايتي را براي تكامل بشر لازم مي داند و در واقع شيطان را نيز جزيي از وجود آدمي مي شمارد كه اگر نبود، جنبه نيكي آن نيز نمودار نمي گشت . حال آنكه فاوست به نوعي خوشبختي در عشق ، آميخته با خودخواهي دست مي يابد كه او را راضي نمي كند. قسمت دوم به افسانه قرن شانزدهم ارتباط مي يابد، فاوست پير و بدبخت مي شود و شيطان او را نزد پادشاهي مي برد كه بر اثر خدمتي كه انجام مي دهد، سرزميني به او مي بخشد وفاوست همه عمر را به دور از هياهوي دنيوي سپري مي كند، با وجود قرارداد با شيطان مشمول عفو خدا قرار مي گيرد، گوته به قسمت دوم فاوست چون وصيت نامه خود نگريسته و آن را با دقت لاك و مهر كرده كه پس از مرگش گشوده شده است .
ـ نگاه دوم آنكه المورابيت با بررسي دقيق تعدادي از آثار گوته ، به خصوص "ديوان شرقي ـ غربي " او و نيز دانسته هايي كه از زندگي شاعردر دست است به اثبات نظريه خود كوشيده است . مركز ثقل اين استنادات ، انتقاداتي است كه گوته اين جا و آن جا نسبت به مسيحيت رسمي و نيز چهره اي كه كليسا از حضرت مسيح ترسيم كرده ، وارد آورده است . جاذبه جهان عرب در نزد گوته و نيز تلاش هايش براي توفيق درگشودن باب مفاهمه و برقراري گفت و گو ميان فرهنگ شرق و سنت غرب بر تمامي گوته شناسان و منتقدين ادبي آشكار است . با وجود اين المورابيت پا را از اين فراتر مي گذارد و سخن از تغيير آيين اعتقادي وي به ميان مي آورد و در اين راستا به ادبيات ديگري از ديوان او، آن جاكه شاعر از قرآن سخن به ميان مي آورد، استناد مي كند. اما گذشته از اين ادعا و مواردي كه ذكرشان رفت ، اين حقيقتي مسلم است كه نويسنده شاهكار ادبيات جهان "فاوست " در طول حيات خود علاقه خاصي به اسلام داشته است و اين مسأله را مورخ و منتقد ادبي مشهورخانم "كانارينا مومسن " در كتاب معروف خود "گوته و جهان عرب " با ذكر اسنادي موثق به اثبات رسانده است . اين علاقه و گرايش گوته نسبت به اسلام هر چند بنياني محكم براي اثبات مسلماني وي نيست ، ولي مي تواند به عنوان نقطه اتكاي مثبتي براي تعامل هر چه بيشترو گفت وگوي رودرروي فرهنگ هاي اروپا و اسلام و نيز خوراك مناسبي براي بحث بر سر آينده ديني اروپا مورد بهره برداري قرار گيرد. البته اين مناقشه در آلمان تنها از مسأله تمايل شديد تركيه به عضويت در اتحاديه اروپايي ناشي نشده است ، بلكه از رشد فزاينده گرايش به دين اسلام ، كه به خصوص پس از واقعه 11 سپتامبر آشكارتر شده نيز نشأت مي گيرد. به هر جهت ، در آلمان مسأل ه گفت وگو با اسلام صرفاً يك موضوع مورد علاق ه سياست خارجي نيست ، بلكه از جنبه سياست داخلي نيز مورد توجه است ، چرا كه در اين كشور نزديك به شش ميليون نفر مسلمان زندگي مي كنند.
منبع: ماهنامه غرب در آيينه فرهنگ
/خ