که: « درجهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداکارىها و جان نثارىها و محرومیتها مناسب حجم بزرگى مقصد و ارزشمندى و علو رتبه آن است.»(1)
پس نگریستن و والا نگریستن به مصائب انسان و جستجوى راه نجات دستمایهاى شد که برخیزد و چراغ برگیرد و راه را از چاه بنماید که تجلى حق در آئینه ذات او به طور طبیعى عرصه بروز و ظهور و دلالت به عوالم نجات انسان را ممکن ساخت. «زیرا هرچیز که تجلى حق در آئینه ذات او تمامتر باشد، دلالتش به عالم غیب بیشتر خواهد بود.»(2) این است که عرفان امام(ره) از بعد نظرى ابعاد عملى مىیابد و سیر و سلوک در عوالم و ملکوت سبب مىشود که از افلاک به خاک بازگردد و دارندگان ایمان را از قیود غیرالهى برهاند و به قوانین الهى بازگرداند و بیراهه رفتگان را به راه آرد. براى رسیدن به این منظور به قدرت نیاز بود، زیرا که قدرت وسیلهاى براى تثبیت حقانیت واستقرار نظام حق است و تنها قدرتى که مىتواند حقانیت حق را در عوالم انسانى تحقق بخشد، قدرتى است که سررشتهاش به ذات حق منتهى شود که مطلق و بىواسطه است و آدم تجلىگاه قدرت حق است و «وجود عالم بىآدم جسدى بىروح و جامى بىراه و آئینهاى صیقل ناکرده است ... و آدم عین جلاى مرآت عالم است.»(3) پس عارف کامل با نیروى عشق خیرخواه بندگان حق است و پدرى دلسوز و رافع ستم از فرزندان که سعى خود را به کار مىگیرد تا از محبت متقابل فرزندان در جهت براندازى ظلم و ستم و استقرار حکومت عدل بهره گیرد و برنامه زندگى را براساس فطرت انسان و اوامر حضرت پروردگار چنان پى ریزى نماید که مایه آرامش و راحت جسم و جان و زمینهساز حرکت به سوى الله باشد.
زمینههاى تفکر سیاسى در عرفان اسلامی: 1- عامل مهم سفر فى الخلق بالحق از اشعار اربعه براى عارف بالله است که باعث دخالت در امور اجتماعى و سیاسى مىشود در سفر اول، سفر از خلق به سوى حق و آن به این است که حجابهاى ظلمانى و نورانى را که میان او و حقیقتش هست از میان بردارد و تمامى حجابهاى 1- ظلمانى نفسانى 2- حجابهاى نورانى عقلى 3- حجابهاى نورانى روحى را از میان بر مىدارد و سالک جمال حق را مشاهده مىکند و از خود فانى مىشود که این مقام فناست. سفر دوم که عبارت است از سفر من الحق الى الخلق بالحق و اینکه سفر به وسیله حق انجام مىگیرد و از آن روست که سالک به مقام ولایت رسیده است و وجودش حقانى شده است و سلوکش از مقام ذات به سوى کمالات شروع مىشود و به مقام به همه اسما مىرسد و سپس داراى ولایت تام مىشود و ذات و صفات و افعالش در ذات و صفات و افعال حق فانى مىشود و به مقام فنا از فنا مىرسد و دایره ولایت تمام مىگردد و سفر سوم آغاز مىشود.
و آن عبارت است از سفر من الحق الى الخلق بالحق و در این موقف سلوک او در مراتب افعال مىشود و محو تمام بر او حاصل مىشود و در عالم جبروت و ملکوت و ناسوت مسافرت مىکند و نصیبى از نبوت بر او حاصل مىشود ولى مقام تشریع براى او نمىباشد و بالاخره سفر چهارم آغاز مىگردد و آن سفر فىالخلق بالحق سفر از خلق به سوى خلق به وسیله حق است. در این سفر مخلوقات و آثار و لوازم آنها را مشاهده مىکند و سودها و زیانهاى آنها را مىداند و به کیفیت بازگشت ایشان به سوى الله و آنچه مىتواند آنان را به سوى خدا بکشاند آگاه مىشود. پس همه آنچه را که دانسته و هرکه را که مانع از سیرالى الله است به اطلاع دیگران مىرساند.(4) بابررسى آنچه که درباره اسفار چهارگانه ذکر شد معلوم مىشود که عارف واقعى که به مقام انسان کامل رسیده است، باید با تمام توان در راه برپایى و استقرار آرمان شهر عرفان تلاش کند. بنابراین تنها انسانى صلاحیت دارد جامعه آرمانى عرفانى را بر عهده گیرد و برپا کند که مراحل سلوک را پیموده باشد و از خود رسته و به خدا پیوسته باشد، لذا خلق را عیالالله مىداند و آنها را بندگان خدا مىخواند و همانطور که عاشق خداست، نسبت به مردم هم عشق مىورزد و خود را در برابر رنج و ناراحتى و مشکلات آنها مسئول دانسته و زمانى که در چنگ طاغوتیان در بند و اسیرى به استثمار کشیده مى شدند، با تمام وجود به بیدادگرى مسلمین و طرح براندازى ظالمین از صحنه روزگار و نجات بندگان خدا و هدایت و رشد و بالندگى آنها و سپردن حاکمیت جامعه به صالحین اقدام مىنماید و در این راه سراز پا نمىشناسد، سر سلسله عارفان، امام سالکان علی(ع) مىفرماید: ... من اینجا شکم خودم را سیر مىکنم، شاید در کوفه و شام و در یمامه در اطراف خلیج فارس و حجاز کسى باشد که نان هم نداشته باشد، آیا من با شکم سیر بخوابم و اطراف من شکمهایى گرسنه باشند؟ آیا من آن طور باشم که شاعر مىگوید: «این درد تو را بس که با شکم سیر بخوابى و در اطراف شکمهایى گرسنه وجود داشته باشد.»(5) آیا من به لقب و به افتخار قناعت کنم به اینکه این لقب را به من مىدهند یا امیرالمومنین مىگویند، در سختىهاى روزگار با آنها شرکت نداشته باشم. لذا بر سالک حقیقى و انسان کامل واجب است تا هنگامى که جان در بدن دارد در راه رسیدن به چنین جامعهاى تلاش کند. در این راه دمى درنگ نکند که «سیر راستین و سفر نهایى که سفر انسان همراه خدا در میان خلق خدا براى نجات خلق خداست تحقق عملى و عینى پیدا نماید.»(6) آیا امکان دارد که عارف بالله شاهد فقر، جهل، فساد، فحشا، ستم و حاکمیت کفر و شرک برجامعه باشد و از کنار آن بىتوجه و بىخیال بگذرد و مدعى سالک الى الله باشد؟ و در جهت انهدام نمودهاى عینى کفر و شرک گامى برندارد و طرحى نیندازد. امام خمینی(ره) در باب اسفار اربعه در آثار خود شرح مبسوطى را ارائه نمودهاند.(7) امام(ره) که ذوب در اسلام و توفیق گذر از اسفار اربعه و محو در ذات بارى تعالى شامل حالشان شد، بر خود لازم مىداند که خلق را به سلوک الى الله وادارد و شرایط و امکانات این سفر را فراهم سازد و در اولین اقدام بزرگترین مانع سلوک در جامعه خویش یعنى حکومت طاغوتى شاه را با تلاش مستمر سرنگون مىکند، با این باور که «برانداختن طاغوت یعنى قدرتهاى سیاسى نامشروع که در سراسر وطن اسلامى برقرار است وظیفه همه ماست»(8) و نیز بانگ بر مىآورند که «ما درصدد خشکانیدن ریشههاى فاسد صهیونیسم، سرمایهدارى و کمونیسم در جهان هستیم، ما تصمیم گرفتهایم به لطف و عنایت خداوند بزرگ نظامهایى که بر این سه پایه استوار گردیدهاند نابود کنیم و نظام اسلام رسولالله(ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملتهاى دربند، شاهد آن خواهند بود.»(9) و نیز «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر وغنا، جنگ استضعاف واستکبار و جنگ پابرهنهها و مرفهین بىدرد شروع شده است و من دست و بازوى همه عزیزانى که در سراسر جهان کولهبار مبارزه را بر دوش گرفتهاند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمین را نمودهاند مىبوسم و سلام و درودهاى خالصانه خود را به همه غنچههاى آزادى و کمال نثار مىکنم.»(10)
2- زمینه دیگر در تفکر سیاسى در عرفان اسلامی، اقتدا نمودن والگوگیرى عارف از سیره و سنت پیامبراکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) است چرا که پیامبر(ص) و ائمه هدی(ع) در تمامى مراتب و جامعیت دین الگوى تمام عیار و پیروى از سیره آن بزرگواران شرط اساسى در تحقیق حقیقت عرفان براى عرفاى بالله مىباشد.
با بررسى دقیق زوایاى زندگى پیامبر(ص) و ائمه هدی(ع) به خوبى روشن مىشود که فعالیتهاى سیاسی، اجتماعى در سرتاسر حرکتها و موضعگیرىها و زندگى آنان به عنوان یک وظیفه و رسالت الهى موج مىزند. رسول اکرم(ص) در راس تشکیلات اجرایى و ادارى جامعه قرار داشت، علاوه بر ابلاغ وحى و بیان و تفسیر عقاید و احکام و نظامات اسلام به اجراى احکام و برقرارى نظامات اسلام همت گماشته بود تا دولت اسلام را به وجود آورد. در آن زمان مثلا به بیان جزا اکتفا نمىکرد بلکه در ضمن به اجراى آن مىپرداخت، دست مىبرید، حد مىزد و رجم مىکرد. پس از رسول اکرم(ص) خلیفه همین وظیفه و مقام را دارد، رسول اکرم(ص) که خلیفه تعیین کرد فقط براى بیان عقاید و احکام نبود، بلکه براى اجراى احکام و تنفیذ قوانین نیز بود. وظیفه اجراى احکام و برقرارى نظامات اسلام بود که تعیین خلیفه و رهبر را تا حدى مهم گردانیده بود که بدون آن پیامبر(ص) «ما بلغ رسالته» رسالت خویش را به تمام نمىرسانید: زیرا مسلمانان پس از رسول اکرم(ص) نیز به کسى احتیاج داشتند که اجراى قوانین کند، نظامات اسلام را در جامعه برقرار گرداند تا سعادت دنیا و آخرت آنها تامین شود.(11)
شرع و حق، حکم مىکند که باید نگذاریم وضع حکومتها به همین صورت ضد اسلامى یاغیر اسلامى ادامه یابد. دلایل این امر واضح است. چون برقرارى نظام سیاسى غیر اسلامى به معنى بىاجرا ماندن نظام سیاسى اسلام است و نیز به این دلیل که هر نظام سیاسى غیر اسلامی، نظامى شرکآمیز است، چون حاکمش طاغوت است و ما موظفیم شرط اجتماعى مساعدى براى تربیت افراد مومن و با فضیلت فراهم سازیم و این شرایط درست ضد شرایط حاکمیت طاغوت و قدرتهاى ناروا است ... و این وظیفهاى است که همه مسلمانان در یکایک کشورهاى اسلامى باید انجام بدهند و انقلاب سیاسى اسلامى را به پیروزى برسانند.»(12) و در کتاب فتوایى تحریرالوسیله بیان مىدارند: «اسلام دین سیاست است و با تمام شئونى که سیاست دارد، این نکته براى هرکس که کمترین تدبیرى در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعى و اقتصادى اسلام بکند آشکار مىگردد.»(13) در انتهاى این باب به بیانى دیگر از امام از آخرین اثر ایشان (وصیتنامه سیاسى الهی) اشاره مىنمایم. «اجراى قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیرى از ستمگرى و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردى و اجتماعى و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویىها و آزادى بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایى و جلوگیرى از فساد و تباهى یک جامعه و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل عدل و داد و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایى نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگى اجتماعى کهنه شود، این دعوى به مثابه آن است که گفته شود: قواعد عقلى و ریاضى در قرن حاضر باید عوض شود و جاى آن قواعد دیگر نشانده شود.»(14)
3- زمینه مهم دیگر کلامالله مجید، قرآن کریم است که عظیمترین منبع و سند ایجاد زمینه براى ورود عارف بالله به میدان سیاست و مبارزه و جهاد فى سبیلالله براى از میان برداشتن ظلم و جور و فسق و انحراف از جامعه بوده و به عنوان یک وظیفه مهم و اساسى که ذات احدیت براى همه آحاد مسلمین بویژه علما و عرفا و رهبران دینى واجب نموده است، در کنار زدن موانع سلوک بندگان الهى و پیش بردن جامعه در مسیر کمال و هدایت و سعادت مىباشد.
قرآن کریم که کتاب زندگى است که «سرتا سر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم زند، به عنوان بزرگترین نسخه نجات دهنده بشر از جمیع قیودى که برپاى و دست و قلب او پیچیده و او را به سوى فنا و نیستى و بردگى و بندگى طاغوتیان مىکشاند مىباشد(15) در قرآن بیش از هزار و دویست آیه در خصوص موضوعات سیاسى و حکومتى وجود دارد که به شیوههاى مختلف پیرامون مبارزه با دشمنان و جنگ و قتال بامتجاوزان و کفار و مشرکین و تلاش براى استقرار و حاکمیت حق و اقامه عدل الهى تصریح شده است، باوجود همه آیات و فرامین خداوند متعال آیا براى مردان الهى و عرفانى ربانى جایى براى کنارهگیرى از امور مسلمین و دورى از سیاست و شانه خالى کردن از وظایف بزرگ اجتماعى در رفع موانع سلوک بندگان الهى باقى مىماند.
«در سیرالهى لازم نیست که انسان در یک گوشهاى بنشیند و بگوید من مىخواهم سیر الىالله داشته باشم، خیر، سیرالىالله همان سیره و روش انبیا و خصوصا پیامبر بر اسلام وائمه اطهار(ع) است که در عین حالى که در جنگ وارد مىشدند و مىکشتند و کشته مىدادند و حکومت مىکردند همه چیز سیر الى الله بود، این طور نبود که آن روزى که حضرت علی(ع) مشغول کار است سیرالى الله نباشد و فقط در هنگامى که نماز مىخواند سیر الى الله باشد، هردویش سیر الى الله بود. لذا پیامبر(ص) مىفرماید، ضربت علی(ع) در روز خندق افضل از عبادت ثقلین است.
وقتى که ما مىخواهیم جهاد معنوى را بکنیم در مادیات و مادیات را به طرف معنویات بیاوریم این سیر الى الله است. البته کار مشکلى است، ولى این طور نیست که نشود، وقتى انسان وارد عمل شد موفق مىشود.(16)
در قرآن کریم به اشکال مختلف و شرایط و وجوب جهاد دفاعى و ... اشاره مىشود.
1- دفع خطر از بلاد اسلامى و حوزه اسلام به سبب هجوم کفار
2- دفع و بیرون راندن کفار از بلاد اسلامى
3- دفاع به خاطر جلوگیرى از گسترش و استیلاى کفار
4- دفاع به خاطر دفع خطر از طایفهاى از مسلمین یا کشورهاى مسلمین که تحت نفوذ استعمارند
5- دفاع به خاطر جلوگیرى از سلطه سیاسى و اقتصادى کفار
6- دفاع به خاطر حفظ جامعه اسلامى از تباهى و فساد
7- دفاع به خاطر تجاوز طایفهاى از مسلمین بر طایفه دیگر
8- دفاع به دلیل جلوگیرى از خروج برامام المسلمین و براندازى حکومت اسلامی
9- دفاع به خاطر حفظ دین از انحراف و عمل نکردن به حدود الهى
10- دفاع به خاطر دفع فتنه و فساد در هرکجاى عالم که نسبت به مومنین روا مىدارند، دفاع از کیان اسلام و مسلمین ضرورى و مسلم است. تمام جنگهاى دفاعى پیامبر(ص) و ائمه(ع) به خاطر همین امر بوده است و صدها آیات دلالت بر وجوب قتال با کفار و مشرکین و اهل فتنه و فساد دارد.(17)
به برخى از آیات قرآن کریم در این باب اشاره مىشود.
1- وقاتلو فى سبیلالله الذین یقاتلونکم (بقره / 190)
2- و قاتلو المشرکین کافه کما یقاتلونکم کافه ... (توبه / 36)
3- و مالکم لاتقاتلون فى سبیلالله و المستضعفین من الرجال والنساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذاه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک و لیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا (نساء / 75)
4- اذن للذین بقاتلون بانهم ضلموا و ان الله على نصر هم لقدیر (حج / 39)
5- و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدیهما على الاخرى فقاتلو التى تبغى حتى تفیئى الى امرالله (حجرات / 9)
6- فان انتهوا فان الله غفور رحیم. و قاتلو هم حتى لاتکون فتنه و یکون الدین لله (بقره / 192)
7- فقاتلو ائمه الکفر انهم لاایمان لهم لعلهم ینتهون (توبه / 12)
- برخى از آیاتى که دلالت بر لزوم دفاع دارد:
1- ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض ولکن الله ذوفضل على العالمین (بقره / 251)
2- ان الله یدافع على الذین آمنوا، ان الله لایحب کل خوان کفور، اذن یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله على نصهم تقدیر، الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق ... و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و ینصرون الله من ینصره ان الله تقوى عزیز (حج / 40، 37)
برخى از آیاتى که بروجوب جهاد دارد:
1- انفروا خفافا و ثقا لا و جاهدوا باموالکم و انفسکم فى سبیلالله (توبه / 41)
2- یا ایها الذین جاهد کفار و المنافقین و اغلظ علیهم و ماویهم جهنم و بئیش المصیر (توبه / 73)
3- ان الذین آمنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فىسبیلالله اولئک یرجون رحمت الله (بقره / 218)
شناخت و عمل به آیات قرآن خاستگاه اصلى عارف
عارف که درصدد کسب بقاى خداست، باید از همه چیز به جز او آزاد گردد، و اگر حفظ نام یاد و راه خدا نیاز به ایثار مال و نثار جان داشت، چون مدعى عرفان بر این باور است که باید فقط نام و راه خدا باقى بماند، از همه آنچه مورد علاقه اوست رها مىکند، تا یاد حق و راه او زنده بماند و عارف هرگز نمىآرمد مگر آنکه به محبوب خود برسد.
و هیچگاه به محبوب خویش واصل نمىگردد، مگر که تمام آنچه در اختیار اوست در راه دوست نثار کند «قل ان کان اباءکم و ابناء کم و اخوانکم و ازوجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجاره تخشون کسادها و مساکن ترضونها احب الیکم من الله و رسوله و جهاد فى سبیله فتر تحبوا حتى یاتى الله بامر و الله لایهدى القوم الفاسقین`»(سوره توبه / 34)
پىنوشتها:
1- وصیتنامه سیاسی، الهى حضرت امام(ره)
2- شرح دعاى سحر امام(ره)
3- الفصوص ابن عربی
4- مصباح الهدایه، صص 207-205، محمدرضا قمشهاى به نقل از امام خمینی(ره)
5- نهجالبلاغه، نامه 45، نامه امام(ع) به عثمان بن حنیف، ص 18
6- انسان کامل شهید مطهری(ره) صص 56 و 53
7- مصباح الهدایه، صص 208 تا 210، امام خمینی(ره)
8- ولایت فقیه، ص 204
9- پیام استقامت، تیرماه 1367، چاپ ارشاد، ص 12
10- مجله حضور، شماره 22 عرفان متعهد، محمد قدسى ص 93
11- ولایتفقیه امام خمینی(ره) صص 26 و 25
12- ولایتفقیه امام خمینی(ره) ص 35
13- تحریرالوسیله جلد 1 ص 234 چاپ قم اسماعیلیان
14- وصیتنامه سیاسى - الهی، حضرت امام خمینی(ره)
15- وصیتنامه سیاسى - الهی، حضرت امام خمینی(ره)
16- صحیفه نور جلد 17 صص 123 و 124 از بیانات امام (ره)
17- بازشناسى جنبههاى تجاوز و دفاع، ج اول، ص 103، مرداد 1367