

مباني عقلي حكم امام خميني(ره) بر اعدام سلمان رشدي
منبع:روزنامه قدس
رسيدن پيام امام خميني به جهانيان، به تهمتهاي دشمنان مذهب شيعه و وهابيون پاسخ داد و روشن شد بزرگ ترين شخصيت شيعي جهان، بزرگ ترين دفاع را از پيامبر اعظم (ص) نموده است.
همچنين به عموم مسلمانان جهان غيرت و نشاط ديني و عزت و كرامت جهاني بخشيد و پيروان اديان الهي را هوشيار ساخت و به پاسداشت مقام و شخصيت مقدس پيامبرشان واداشت.
اين حكم امام خميني(ره) بر اعدام سلمان رشدي بر دو پايه «ارتداد» و «ساب النبي» استوار بود و به اين دو دليل براساس فقه همه مذاهب اسلامي، حنفي و مالكي و شافعي و حنبلي و شيعه، بايد به قتل مي رسيد. اين حكم امام خميني(ره) مستند به منابع و دلايل چهارگانه استنباط حكم شرعي است و ريشه در «كتاب خدا قرآن» و «سنت پيامبر و امامان» و «حكم عقل سليم» و «اجماع» دارد، ولي در اين پژوهش فقط «مباني و دلايل عقلي كيفر ساب النبي» تبيين مي گردد و آموزه هاي عقلاني و فطري بشريت درباره دفاع از شخصيت مقدس پيامبر خدا و ضرورت مجازات اهانت كنندگان به پيامبر، تحليل و بررسي مي شود.
تحليل منشأ و ريشه هاي اهانت
اهانت به مقدسات بويژه اهانت به پيامبر(ص) ريشه در رويكردهاي غيرعقلاني بشر دارد و از تعقل و خردورزي دور است. گرايش به آزادي حيواني و آرزوي لجام گسيختگي و فساد و هرزگي يكي از عوامل اهانت به پيامبران است.فرجام گناهان و انحرافهاي اخلاقي و مفاسد نيز، اهانت به پيامبر و استهزا و تمسخر نبي و تكذيب نبوت و تعليمات الهي پيامبر است و اين بدترين فرجام و عاقبت گناهكاران است. ناتواني در استدلال آوردن براي دفاع از عقايد خود و نفي عقايد ديگران و بي دليلي و كمبودهاي منطقي نيز، پيروان برخي مكاتب را به ناسزاگويي مي كشاند. تبليغات مسموم و گمراه كننده دشمنان اسلام و امپرياليزم خبري و امپراتوري رسانه اي غرب نيز برخي را فريب داده و به اهانت وادار مي كند.
طمع ورزي، ثروت اندوزي، فزوني خواهي و تأمين منافع فردي و سودجويي و بهره وري از امكانات مالي فراوان دشمنان اسلام، افرادي را در دام اهانت به پيامبر مي اندازد. خودخواهي، خودبرتر بيني، هوا پرستي، سياست شيطاني و وسوسه هاي شهوت و قدرت و مقام، غرب زدگي و شيفتگي فراوان و علاقه افراطي به تمدن غرب و مكاتب الحادي، از عوامل اهانت به پيامبر است. پيشرفت سريع اسلام در جهان نيز حسادت متعصبان جاهل وابسته به ساير اديان را برانگيخته است. احساس خطر از گسترش اسلام در سراسر جهان بويژه اروپا و آمريكا هم گروهي را به توهين پيامبر اكرم(ص) واداشته است. دقت در منشأ، ريشه ها و اسباب اهانت به پيامبر دوري اهانت كنندگان از منطق و خردورزي را بهتر نشان مي دهد و ضرورت مبادرت با آنان را آشكار مي نمايد.
بررسي آثار و پيامدهاي زيان بار اهانت به پيامبران
با گسستن ارتباط مردم با فرستاده خدا و از بين بردن ايمان مذهبي، مردم را از آثار و بركات پيروي از پيامبر و ايمان مذهبي محروم مي نمايد. با بي اعتبار شدن دين و پيام الهي، پيامبر، عهد و پيمانها و ميثاق ها سست مي گردد و جهان گرفتار فاجعه مي شود. سياست منهاي آموزه هاي پيامبر است كه پليديهاي سران كشورهاي جهان را به وجود آورده است. چه كار ديگري غير از اهانت به پيامبر اين همه آثار و پيامدهاي منفي و خطرناك را در پي دارد؟ با توجه به اين ضررهاي بزرگ است كه در شريعت اسلامي جرم سب و دشنام، بدتر از كفر و شرك و كيفر ساب النبي غليظتر و سختتر از كفر است، به گونه اي كه وي حتي در حرم امن الهي، مسجد الحرام و كنار كعبه نبايد در امان باشد و كافر كتابي مي تواند در ذمه و پناه مسلمانان قرار گيرد، اما ساب النبي بدون هيچ ترحمي بايد مجازات گردد و توبه اش پذيرفته نمي شود.
مباني و دلايل عقلي كيفر «سب النبي»
از سوي ديگر، همين عقل است كه انسانها را به مبارزه با اهانت و سب برمي انگيزاند و به كيفر دادن و مجازات آنان فرا مي خواند. به طور كلي، فحش و دشنام به انبياء با عقل تضاد دارد. از اين روست كه اسلام پيروان پيامبر را از دشنام به خدايان دروغين و معبودهاي باطل مشركان و شخصيتهاي مقدس كفار نيز باز داشته است.(2) بنابراين دشنام به پيامبر از شنيع ترين جرمها و زشت ترين كارهاست و هر كس ذره اي عقل داشته باشد به پيامبران الهي دشنام نمي دهد و تنها شخصي كه از عقل محروم است و هرگز انتظار خوبي و خير از او نمي رود، به پيامبر دشنام مي دهد، پس مرگ چنين فردي بهتر از حيات اوست.
اهانت به پيامبر و دشنام به او، به حكم عقل از جهات مختلف محكوم است. دلايل عقلي متنوعي براي نكوهش و زشتي سب نبي و ضرورت مبارزه با ساب النبي مي توان اقامه كرد. «اهانت به پيامبر، آزار و اهانت به پيروان و بشريت» و «تحليل منشأ و ريشه هاي اهانت» و «بررسي آثار و پيامدهاي زيانبار اهانت» و«سب نبي ناقض حقوق» و «مقايسه تطبيقي اهانت به نبي و ساير انسانها» و ضرورت عقلي تعظيم پيامبر» و «رفع موانع هدايت» و «اخلال در نظم، امنيت و وحدت ملي» و «مبارزه با اهانت براي حفاظت از دين» و «اهانت مانع تساهل و بردباري مذهبي» و «دستاوردهاي كيفر ساب النبي» برخي از راهبردها و دلايل عقلي ضرورت مبارزه با «ساب النبي» است.
اهانت به پيامبر؛ اهانت به بشريت
سب النبي ناقض حقوق
خداوند براي فرستاده اش حقوقي قرار داده است و پيامبر حقوقي بر گردن مردم دارد و مردم پيرو پيامبر نيز داراي حقوق اند. ساب النبي به حق خدا پيامبر و مردم بي اعتنايي مي كند. مسلماناني كه به خدا و پيامبر اعتقاد دارند آنان را صاحب حقوقي گران بر خويش مي دانند اهانت كننده به پيامبر اين حقوق را نقض مي نمايد، حقوق مذهبي بايد جايگاه بلند خويش را در حقوق بشر جهاني بيابد، حق پيامبر و حقوق آحاد جامعه و اجتماع مسلمانان ايجاب مي كند كه از هرگونه اهانت به پيامبر جلوگيري شود. پيامبر و ايمان به وي بزرگترين سرمايه معنوي و مادي جامعه است و اهانت اين سرمايه را غارت مي كند. بايد جلوي غارت سرمايه را گرفت. اهانت كار انفرادي با اثر محدود و فردي نيست آثار اجتماعي فراواني دارد. از اين جهت توبه اش پذيرفته نمي شود چون عامل گمراهي بسياري از انسانها شده و حقوق مذهبي آنان را نقض كرده كه گاهي غيرقابل جبران است. شخصي كه بر اثر هجويات ساب النبي، به پيامبر ايمان نياورده يا به پيامبر پشت كرده و گرفتار ارتداد شده و با كفر و ارتداد مرده است هرگز وي را نمي بخشد.
سب النبي مانع هدايت و رفاه بشريت
وجوب قتل سب كننده پيامبر و احترام وي نزد مردم است. بنابراين معناي اهانت به پيامبر، فرو ريختن پايه هاي رفاه بشري است، اين بدتر از كشتن يك انسان است، زيرا قتل يك انسان، سعادت همان فرد را فرو مي ريزد اما اهانت به پيامبر، آغاز از بين بردن سعادت بشر و شروع به نابودي كل بشر است.(5)
اخلال در نظم، وحدت و امنيت ملي
ايمان به پيامبر، پايه اصلي نظم، وحدت و امنيت در جامعه اسلامي است و اهانت به نبي، ضربه اي كوبنده به اين پايه و تلاش در راه فرو ريختن آن است. سردرگمي و ايجاد شك و ترديد القاي شبهه در بين مردم با توهين به پيامبر، علت از هم گسستگي اجتماعي و از بين رفتن ركن اصلي تأثيرگذار در وحدت و امنيت ملي است. ساب النبي يك تروريست است كه با ترور شخصيت مقدس پيامبر، امنيت و آسايش پيروان پيامبر را درهم مي ريزد.
حفاظت از دين در گرو مبارزه اهانت
اهانت مانع گذشت و بردباري مذهبي
اهانت به پيامبر؛ شكستن مرزهاي آزادي
به عقيده فيلسوفان زبان، برخي سخنها، بيانگر و گزارشگر انديشه اي نيست. بلكه نوعي «رفتار و عمل» به شمار مي آيند. سخن اهانت آميز، عمل اهانت است و صرفاً به عنوان گفتار تلقي نمي شود. اموري از قبيل افترا، ناسزا، دشنام، ناسزاگويي و بدگويي نوعي فعل و رفتار است كه به وسيله زبان يا قلم به انجام مي رسد و مي توان نامشان را «رفتار زباني» گذاشت.
از اين رو، اين گونه گفتارها مشمول آزادي بيان نبوده و در حيطه آزادي رفتار نمي گنجد و واضح است كه هر رفتاري آزاد نيست و هيچ جامعه اي اجازه نمي دهد رفتارهاي نابهنجار در آن آزادانه انجام شود. به همين لحاظ دفاع از آزادي بيان به معناي دفاع از هرگونه رفتار زباني نيست و شامل آنها نمي شود.
اهانت به پيامبر، شكستن مرزهاي آزادي بيان است دخالت در آزادي ديگران و تهاجم به اعتقاد مؤمنان است. اهانت به پيامبر يك عمل مجرمانه آزار دهنده به يك جمعيت بسيار بزرگ ميلياردي است. اين سوء استفاده از آزادي بيان است كه به نام آزادي بيان، زشت ترين جرم عملي كه از آثار زيان بار فراوان عملي تفكيك ناپذير است انجام شود. از انصاف و عدالت به دور است كه انسان به جاي بحث و گفتگوي آزاد و انتقادي و تحليلي ديني همراه با احترام متقابل، براي كشف حقيقت، به فحش و ناسزا گويي روي آورد اين روش نشانه ضعف بنيه اعتقادي فرد و كمبود سرمايه معنوي است. بنابراين اهانت تنها بيان نيست كه مشمول آزادي بيان باشد بلكه رفتار و عمل است آن هم رفتاري بسيار زشت و ناهنجار كه بايد جلوي آن را گرفت.
اهانت عامل جنگ رواني و آزار روحي و رواني
پي نوشتها:
1 - امام خميني(ره)/ صحيفه نور/ ج 21/ ص 86 و 263
2 - انعام / 108
3 - الجزيري و الغروي / الفقه علي الذهب الاربعه و مذهب اهل البيت ج 4 / ص 295
4 - رساله هاي عمليه مراجع تقليد / احكام تقليد / مسأله يك
5 - حسيني شيرازي / الفقه موسوعة الاستدلاليه في الفقه الاسلامي/ ج 87/ ص 386
6 - الفاضل الهندي/ كشف اللثام و الابهام عن قواعد الاحكام/ ج 2/ ص 415
7 - عزيزان/ ارتداد و آزادي/ ص 109 تا 1112