موضوع مدح در شعر سدهی دهم با مسائل اجتماعی روزگار رابطهی مستقیم و قوی دارد. در واقع مدح در این دوره خیلی رشد پیدا کرد، که آن را تنها به تمرکز یافتن نیروهای ادبی در دربارها وابسته کردن کافی نیست. استقلال سیاسی دولت سامانیان ضرورت تقویت همه جانبهی این دولت و وحدت مردم کشور را تقاضا مینمود. اتحاد دولت و مردم و تشویق و ترغیب این مسائل از عوامل اساسی رواج مدح در آن دوران بودند. مدایح شاعران وسیلهای بود که مردم را با سیاست و هدفهای دولت و خصلتهای حمیدهی دولتمردان آشنا میکرد و در عین زمان، آرزو و آمال مردم را به ممدوحان میرساند.
نمونهی برجستهی چنین مدایحی در عهد سامانی قصیدهی «مادر می» رودکی است که خوشبختانه کاملاً باقی مانده است و چنان که بعدتر خواهیم دید، نه تنها از لحاظ مضمون، بلکه از جهت ساختار نیز کامل بوده، و در طول بیش از هزار سال مورد پیروی قرار گرفته است. قصیدهی مذکور در اثر میرزایف بررسی شده است؛ از این رو، به شرح مفصل آن نپرداخته به ذکر چند نکته اکتفا مینماییم. قصیده در مدح حاکم سیستان ابوجعفر احمد ابن محمد نوشته شده، و در بزمی، که نصر ابن احمد سامانی به مناسبت غلبهی ابوجعفر در جنگ با ماکان ابن کاکی آراسته بود، خوانده شده است. رودکی پیش از همه خردمندی و حکیمی، اخلاق پاک و نیکو خصالی ممدوح را ستایش مینماید. سپس خصلتهای جنگاوری و دلیری او مورد مدح قرار میگیرد و در نهایت دادگستری و عادلی، سخاوت پیشگی و کریمی وی به شکلی مبالغهآمیز وصف میشود:
باز به هنگام داد و عدل بر خلق*** نیست به گیتی چون او نبیل و مسلمان.
داد بیاید ضعیف همچون قوی زوی،*** جور نبینی به نزد او و نه عدوان.
نعمت او گستریده بر همه گیتی،*** آن چه کس از نعمتش نبینی عریان.(1)
همانگونه که محققان به درستی تأکید کردهاند،(2) شاعر در این قصیده سیمای شاه آرمانی را آفریده و بهترین خصلتهایی را که برای افزایش قدرت دولت و بهبودی حال مردم مساعدت میکند، به او نسبت میدهد که این مطلب را بیت ذیل قصیده نیز به ثبوت میرساند:
خلق ز خاک و آب و آتش و بادند*** وین ملک از آفتاب گوهر ساسان.(3)
در واقع طبیعت بدون آفتاب نشو و نما نمیکند؛ همچنان که خلق نیز بدون حاکم عادل به پیشرفت نائل نمیشود. همین اندیشه و آرمان شاه عادل در سدههای بعد خیلی رواج پیدا کرد و از ارکان اساسی اندیشههای اجتماعی و سیاسی در ادبیات فارسی زبان و کشورهای دیگر شرق شد.
شاید مدایح شاعران عهد سامانی نیز از برخی انگیزههای شخصی، مانند دریافت صله و انعام، که در عهد غزنویان و سلجوقیان خیلی رواج پیدا کرد، خالی نباشد، ولی از مدایح باز مانده از عهد آل سامان بر میآید که رودکی و معاصرانش در مدیحهسرایی بیشتر هدفهای عالی داشتهاند و چنان که امیر قولاف نتیجهی درست گرفته است که «منشأ الهام رودکی در سرودن اشعار مدحیهی وی (مدیحهای) نه به حرص، انعام خواهی و تملق پیشگی در نزد امیران وقت، بلکه به مسئلههای مهم اجتماعی و سیاسی دور، برقرار یافتن حیات دولتی تاجیکان و غایههای استقلال خواهی و وطندوستی رابطهی قوی داشته است. شاعر از همین موقع اُبراز (سیمای) حکمران ایدئالی (آرمانی) را چون شخصیت راد، سخندان، شیر مرد و خردمند وصف کرده است».(4)
در واقع احساس وطندوستی و افتخار ملی اکثر مدایح شاعران آن دوران را فرا گرفته است. دلیل بر جستهی دیگر این قصیدهی رودکی «بوی جوی مولیان» است که سرشار از احساس بلند میهندوستی است. در این قصیده ستایش امیر و وصف پایتخت دولت سامانیان، شهر بخارا، خیلی طبیعی و صمیمی و متناسب و مؤثر صورت گرفته است، که در این زمینه جای دیگر به تفصیل سخن خواهد رفت. همچنین در شعر دیگر، رودکی بخارا را با بغداد، که مرکز خلافت بود، برابر میداند، که این هم از احساس بلند وطندوستی شاعر گواهی میدهد:
امروز به هر حالی بغداد بخاراست،*** کجا میر خراسان است، پیروزی آن جاست.(5)
ضمناً باید گفت که احساس وطن دوستی نه تنها در قصاید مدحی، بلکه انواع دیگر شعر دورهی سامانیان را فرا گرفته بود. میرزازاده در این خصوص نوشته است: «داستانهای میفولوگی (اساطیری)، قهرمانی و تاریخ سدهی دهم مضموناً آن وظیفههای هدفمند را ادا میکردند، که انها را قصیدههای مدحی این عصر نیز ادا مینمودند.» (6) درحقیقت احساس وطندوستی و افتخار به گذشتهی درخشان مردمان آریایی وجه مشترک قصاید مدحی حماسههای قهرمانی آن دوران بود، که فردوسی آن را به حدعالی رسانده است. تنها به خاطر همین وظیفهی عالی و مقدس بود که رودکی قسمت عمدهی عمرش را در دربار امیران سپری نموده، و مهارت بلند شاعری خود را به آفریدن مدایح خرج کرده است. خود شاعر در این باره فرموده است:
تا زندهام مرا نیست جز مدح تو دیگر کار،*** کشت و درودم این است، خرمن همین و شدگار.(7)
استادی رودکی را در سرودن اشعار مدحی شاعران سدههای گوناگون، مانند دقیقی، فرخی سیستانی، منوچهری، غضایری رازی، ناصر خسرو، خاقانی، ادیب صابر ترمذی، امیر مغزی و عبدالرحمان جامی، تأیید کردهاند. از جمله ناصر خسرو مدایح رودکی را همتای قصاید شاعر بزرگ عرب حسّان میداند:
جان را بهر مدحت آل رسول،*** گه رودکی و گاهی حسّان کنم.(8)
در عهد سامانیان شاعران در دربار و عموماً در جامعه مقام بلند داشته و نه تنها مورد توجه حاکمان و دولت قرار میگرفتند، بلکه سخن آنها اعتبار زیاد داشته است. شاعران با جرئت لب به نصیحت حاکمان میگشادند، که این در سدههای بعد خیلی خطرناک شد. از جمله در ابیات ذیل که یکی از معاصران رودکی ابوطیب سرخسی سروده و پارهای از یک قصیدهی مدحی است، آشکارا به شاه پند و نصیحت شده است:
ای پادشاه روی زمین، دور از آن توست،*** اندیشهی تقلب دوران کن این زمان.
بیخی نشان، که دولت باقیت بر دهد،*** کین باغ عمر گاه بهار است، گه خزان.(9)
در مدایح باز ماندهی شاعران عهد سامانیان مدح و ستایش دینی و مذهبی نیز به نظر میرسد. ولی در اشعار رودکی و برخی معاصرانش اشارههای جداگانهای به این موضوع وجود دارد، اما نمونههای کامل در دست نیست. در آثار باقیماندهی کسایی مروزی چندین شعر را در ستایش اهل بیت میتوان پیدا کرد. در واقع کسایی بیش از شاعران دیگر به این موضوع توجه داشته است، که این را محمد عوفی بخارایی در لباب الالباب تأکید کرده است: «اکثر اشعار او (کسایی) در زهد و وعظ است و در مناقب اهل بیت نبوت».(10) رضاقلی خان هدایت نیز در مجمع الفصحا او را «مداح اهل بیت» نامیده است.(11)
از این جاست که برخی محققان، چون نصرالله امامی، «شروع مدح مذهبی را در شعر فارسی از همین دورهی» سامانیان، و «اولین شاعری که در زمینهی مدایح مذهبی شعر سروده را کسایی مروزی»(12) دانستهاند. از آثار باقیماندهی شاعر بر میآید که او در ستایش پیغمبر، علی و سایر ائمه قصیدههایی سروده است. از جمله در قصیدهای فرموده است:
مدحت کن و بستای کسی را، که پیمبر*** بستود و ثنا کرد، بدو داد همه کار.
آن کیست بدین حال و که بودست و که باشد *** جز شیر خداوند جهان حیدر کرّار؟
این دین خدا را به مثل دایرهای دان،*** پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار.
علم همه عالم به علی داد پیمبر،*** چون ابر بهاری، که دهد سیل به گلزار.(13)
همانگونه که میبینیم مدایح رودکی و بیشتر معاصرانش از اغراق و مبالغههای زیاد، چاپلوسیها و دروغبافیها خالی بوده، و مدح و ستایش بیشتر جنبهی واقعی داشته است. اشارهی مؤلف تاریخ سیستان به قصیدهی «مادر می» به همین موضوع گواهی میدهد: «این شعر اندر مجلس امیر خراسان و سادات رودکی بخوانده است. هیچ کس یک بیت و یک معنی از این که در او گفته بود منکر نشد. آن همه به یک زبان گفتند، که اندر هر چه مدح گویی، مقصر باشی، که مرد تمام است».(14)
رودکی به این جنبهی مدایح خود و معاصرانش اشارهی صریح کرده است:
هر آن چه مدح تو گویم درست باشد و راست،*** مرا به کار نیاید سیریشیم و کالا.(15)
محققان نیز «از مبالغهی نامقبول اجتناب داشتن» و «عدم اغراق زیاد و گزینش به مایهی رسایی از واقعیت»(16) ستایشهای رودکی و معاصرانش را تأیید کردهاند.
همین طور، مدایح شاعران سدهی دهم بیشتر جنبهی واقعگرایی داشته و با هدفهای مهم اجتماعی بهر تقویت استقلال سیاسی و فرهنگی کشور، احساس خودشناسی و خودآگاهی مردم، پیوند دولت با مردم و امثال اینها اشعار خود را سرودهاند.
ولی متأسفانه این خصوصیتهای مدح در سدههای بعد رواج پیدا نکرد و آن به وسیلهای برای دریافت زر و مال تبدیل شد. از این جاست که موضوع مدح در ابتدای سدهی بیستم خیلی کاهش یافت و در قصاید شاعرانی چون ادیبالممالک امیری، ملکالشعرای بهار و ابوالقاسم لاهوتی جای خود را به مسائل مهم سیاسی و اجتماعی، به ویژه موضوعات وطن دوستی و آزادی خواهی، داد.
پینوشتها:
1. آثار رودکی، صص 96، 125-128.
2. میرزایف، ابوعبداله رودکی، صص 96-200؛ امیر قولاف، «کانسیپسیهی مدح رودکی»، صدای شرق، ش9، صص 132-137.
3. آثار رودکی، صص 96، 125-128.
4. امیر قولاف، «کانسیپسیهی مدح رودکی»، صدای شرق، ش9،ص137.
5. آثار رودکی، ص 27.
6. میرزازاده، تاریخ ادبیات تاجیک، ص 180.
7. آثار رودکی، ص 226.
8. نفیسی، محیط زندگی، احوال و اشعار رودکی، ص 438.
9. گروهی از نویسندگان، اشعار همعصران رودکی، ص 149.
10. عوفی، لباب الالباب (از روی چاپ براون و با اهتمام محمد عباسی)، ص 280.
11. هدایت، مجمع الفصحا، ص 1050.
12. امامی، رودکی، استاد شاعران، ص 27.
13. گروهی از نویسندگان، اشعار همعصران رودکی، ص 177.
14. تاریخ سیستان، به تصحیح ملکالشعرای بهار، ص 55.
15. نفیسی، محیط زندگی، احوال و اشعار رودکی، ص 530 (این بیت به دقیقی هم نسبت داده میشود.)
16. زرینکوب، از گذشتهی ادبی ایران، ص 223.
ملا احمداف، میرزا؛ (1393)، پیرامون رودکی و رودکی شناسان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول