آيتالله سيد محسن حكيم
آيتالله سيد محسن طباطبائي حكيم از فقها و مراجع بزرگ مجاهد شيعه عراق در قرن چهاردهم هجري در 1306 ق در شهر نجف اشرف به دنيا آمد. پدرش حاج سيد مهدي حكيم مرجع تقليد شيعيان بنت جُبَيْل لبنان بود. در هفت سالگي پدرش را از دست داد و برادرش سيدمحمود، سرپرستي او را بر عهده گرفت و به تعليم و تربيت وي اقدام كرد. دروس مقدمات و مبادي فقه و اصول را خواند و در بيست و چند سالگي در درس خارج علما و مدرسان بزرگ حاضر شد و در حوزة علميه نجف درخشيد. استادان برجسته او از اين قرارند: آيات عظام سيد محمدكاظم يزدي، آخوندخراساني، سيد ابوتراب خوانساري، ميرزا حسين نائيني، آقا ضياءالدين عراقي، شيخالشريعه اصفهاني، سيدمحمد سعيد حبّوبي، و شيخ عليباقر جواهري.
در جريان جنگ جهاني اول،و پس از اعلام جنگ و جهاد عثماني بر ضد متفقين، نيروهاي انگليسي در 25 ذيحجه 1332 ق بندر فاو در جنوب عراق را اشغال كردند و تصميم به تصرف ديگر مناطق عراق گرفتند. از اينرو علماي شيعه عراق براي بيرون راندن دشمنان، بر ضد نيروهاي انگليسي فتواي جهاد صادر كردند. شور و هيجان عمومي بر ضد انگليس سراسر شهرهاي شيعه نشين را فراگرفت و دهها هزار مجاهد داوطلب تحت فرماندهي سه گروه از علما، روانه جبهههاي نبرد شدند. سيد محسن حكيم جزو علماي گروه سوم قرار داشت. رياست اين گروه بر عهده استاد مقرب او، سيد محمد سعيد حبوبي بود و در منطقة شُعَيْبه استقرار داشتند كه مدتها با نيروهاي انگليسي در جنگ بودند.
آيتالله سيدمحسن حكيم در آن باره گفته بود: «در تمام مدتي كه جبهه جنگ بودم، هرگز نترسيدم.»
وي به تبعيت از استادان مجاهد خود،علاوه بر درس وبحث به امور سياسي نيز توجهي ويژه داشت. گويند از او پرسيدند: «نظر شما درباره سياست و دخالت علما در آن چيست؟» او با صراحت تمام گفت: «اگر معني سياست، اصلاح امور مردم، روي اصول صحيح عقلاني و رفاه حال و آسايش بندگان خدا باشد، اسلام تمامش همين است وجز سياست، چيز ديگري نيست و علما غير از اين، كار ديگري ندارند، واگر منظور معني ديگري باشد، اسلام از آن بيگانه و دور است.»
آيتالله حكيم در كمك به جنبشهاي آزاديبخش اسلامي، فعال بود و مسلمانان را به كمك و پشتيباني از برادران مسلمان فلسطيني، تشويق مينمود و اعلاميههاي متعدد و مهمي راجع به فلسطين و وحدت مسلمانان جهان براي نجات بيت المقدس صادر نمود. همچنين موضع دولت عراق را در جلوگيري از تظاهرات مردم در محكوميت حمله سه جانبه انگلستان، فرانسه و اسرائيل به مصر در 1335 ش و ابراز همدردي با دولت و ملت مصر، به شدت محكوم و از برگزاري نماز جماعت امتناع ورزيد تا آنكه رژيم عراق مجبور به عذرخواهي گرديد.
پس از آنكه عبدالكريم قاسم در 26 ذيحجه 1376 ق / 14 ژوئيه 1958 كودتا كرد و به قدرت رسيد، سياست نزديكي به اردوگاه كمونيسم را در پيش گرفت و كمونيستهاي عراقي نيز شديداً به فعاليت و تبليغ پرداختند و محيطي پر از رعب و وحشت ايجاد كردند. در اين هنگام آيتالله حكيم، به معارضه با آنان برخاست و با فتواي معروف خود «الشيوعيۀ كفر و الحاد» (مرام اشتراكي يا كمونيسم، كفر و الحاد است) قدرت آنان را در هم شكست. در مسافرتهاي مكرري كه كه به هنگام بروز حوادث ناگوار سياسي به كاظمين و كربلا ميكرد، موجي از تظاهرات، سراسر عراق را در بر ميگرفت. در 13 رمضان 1382 ق/ 8 فوريه 1963 كه حزب بعث به قدرت رسيد، آيتالله حكيم به مقابله با آنان برخاست.
او پس از رحلت آيتالله بروجردي در فروردين ماه 1340، به مرجعيت عامه شيعيان جهان رسيد و گروه كثيري از شيعيان كويت، عراق ، ايران، بحرين، افغانستان، هند و پاكستان از وي تقليد ميكردند. در همه حوادث و منازعات سياسي كه از 1341 به بعدميان روحانيت و رژيم محمدرضا شاه در ايران روي داد، وي با صدور نامه، اعلاميه و تلگراف از مواضع علماي ايران به رهبري امام خميني، حمايت كرد. آيتالله حكيم لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي را از جمله «قوانين كافره و خلاف قوانين مقدسة اسلام» دانست و حمله به مدرسه فيضيه در فروردين 1342 را به شدت محكوم كرد و خواستار مهاجرت دسته جمعي علماي بزرگ ايران به عتبات گرديد كه مورد موافقت آنان قرار نگرفت. همچنين طي تلگرامي، سركوب قيام 15 خرداد 1342 را توسط محمدرضا شاه به شدت محكوم نمود و اعلام داشت: «خبر حوادث خونين ايران را كه همواره موجب شدت يافتن زخمهاي حوادث گذشتة بسيار نزديك ميباشد، دريافت داشتم. يقين دارم اصرار مسئولين امور در پيروي از سياست كوبيدن و ارعاب مردم در فاصلههاي پيدر پي، كاشف از عجز آنها در اداره امور مملكت است. بايد از اين گونه سياستبازي بهراسند كه به طور قطع، آنها را به پرتگاه سقوط مبتلا خواهد ساخت و انديشة بد، دامنگير صاحبش خواهد شد. نفرت و انزجار شديد ما را به مسئولين امور از اين نحو رفتار ناهنجار به عموم مؤمنين، به خصوص طبقه روحانيون ابلاغ نماييد...»
در خرداد ما ه 1346 كه حمله غافلگيرانه رژيم اسرائيل به كشورهاي مصر، سوريه و اردن صورت گرفت، آيتالله حكيم طي اعلاميهاي در تاريخ 16 خرداد ماه آن سال اعلام داشت: «اكنون كه جهاد مسلمانان با يهوديان صهيونيست شروع شده است،همدستي كافي و كامل بايد كرد و به دشمن اسلام مهلت ندهند كه برادرانِ آنان را مورد قتل و غارت قرار دهند. خداي متعال با ماست و بايد جهاد را تعميم دهيم.» وي همچنين در شهريور 1348،طي تلگرامي، آتش زدن مسجدالاقصي توسط صهيونيستها را به شدت محكوم كرد و از عموم مسلمين دعوت نمود كه با تمام قوا براي نجات و رهايي قدس شريف و سرزمين فلسطين از دست صهيونيستهاي كافر و تجاوز پيشه، فداكاري كنند و از مقدسات اسلام كه مورد اهانت و تحقير دشمنان اسلام قرار گرفتهاند، دفاع نمايند.
آيتالله حكيم، علاقه فراواني به تأسيس مدارس و كتابخانههاي مساجد و ديگر بناهاي علمي و ديني داشت، از اينرو مؤسسات فراواني به وجود آورد. كتابخانه معروف او كه به نام «مكتبۀالامام الحكيم» در نجف اشرف تأسيس شده،از مجهزترين و پيشرفتهترين كتابخانههاي اسلامي است و بيش از يكصد شعبه در سراسر عراق دارد. به دستور وي، مدارس و مساجد متعددي در نجف اشرف، بغداد، بصره و ساير نقاط عراق و ديگر كشورهاي اسلامي ساخته شد. ايشان براي اداره امور مرجعيت خود، نظم و سازمان خاصي ايجاد كرد و براي هر قسمت مسئوليت معيني انتخاب نمود و از افرا مطلع، در ادارة اين تشكيلات كمك ميگرفت. به همين دليل تشكيلات وي با نظم و انضباط خاصي اداره ميشد كه در نوع خود در ميان روحانيت شيعه بيسابقه بود.
آيتالله حكيم به تأليف و تصنيف علاقهاي وافر داشت و حتي پس از مرجعيت، بدان مشغول بود و آثار ارزشمندي از خود برجاي گذارد، از جمله: مستمسك العروۀالوثقي؛ نهج الفقاهۀ؛ حقائق الاصول؛ دليل المناسك؛ رسالۀ في ارث الزوجۀ من الزوج؛ تعليقه بر كتاب رياض؛ رساله در درايه؛ مختصر منهاج الصالحين؛ حواشي بر نجاۀ العباد؛ شرح تبصره علامه حلي؛ حاشيه بر رساله صلاتيه.
آيتالله حكيم در 27 ربيعالاول 1390 ق در هشتاد و چهار سالگي درگذشت. تشييع جنازه او كه در آن صدها هزار نفر شركت داشتند به تظاهرات وسيعي بر ضد رژيم بعث عراق تبديل شد. او را در نجف اشراف در جنب كتابخانه خود دفن كردند.
به نقل از «علماي مجاهد»
مركز اسناد انقلاب اسلامي، محمدحسن ر
www.ir-psri.com
در جريان جنگ جهاني اول،و پس از اعلام جنگ و جهاد عثماني بر ضد متفقين، نيروهاي انگليسي در 25 ذيحجه 1332 ق بندر فاو در جنوب عراق را اشغال كردند و تصميم به تصرف ديگر مناطق عراق گرفتند. از اينرو علماي شيعه عراق براي بيرون راندن دشمنان، بر ضد نيروهاي انگليسي فتواي جهاد صادر كردند. شور و هيجان عمومي بر ضد انگليس سراسر شهرهاي شيعه نشين را فراگرفت و دهها هزار مجاهد داوطلب تحت فرماندهي سه گروه از علما، روانه جبهههاي نبرد شدند. سيد محسن حكيم جزو علماي گروه سوم قرار داشت. رياست اين گروه بر عهده استاد مقرب او، سيد محمد سعيد حبوبي بود و در منطقة شُعَيْبه استقرار داشتند كه مدتها با نيروهاي انگليسي در جنگ بودند.
آيتالله سيدمحسن حكيم در آن باره گفته بود: «در تمام مدتي كه جبهه جنگ بودم، هرگز نترسيدم.»
وي به تبعيت از استادان مجاهد خود،علاوه بر درس وبحث به امور سياسي نيز توجهي ويژه داشت. گويند از او پرسيدند: «نظر شما درباره سياست و دخالت علما در آن چيست؟» او با صراحت تمام گفت: «اگر معني سياست، اصلاح امور مردم، روي اصول صحيح عقلاني و رفاه حال و آسايش بندگان خدا باشد، اسلام تمامش همين است وجز سياست، چيز ديگري نيست و علما غير از اين، كار ديگري ندارند، واگر منظور معني ديگري باشد، اسلام از آن بيگانه و دور است.»
آيتالله حكيم در كمك به جنبشهاي آزاديبخش اسلامي، فعال بود و مسلمانان را به كمك و پشتيباني از برادران مسلمان فلسطيني، تشويق مينمود و اعلاميههاي متعدد و مهمي راجع به فلسطين و وحدت مسلمانان جهان براي نجات بيت المقدس صادر نمود. همچنين موضع دولت عراق را در جلوگيري از تظاهرات مردم در محكوميت حمله سه جانبه انگلستان، فرانسه و اسرائيل به مصر در 1335 ش و ابراز همدردي با دولت و ملت مصر، به شدت محكوم و از برگزاري نماز جماعت امتناع ورزيد تا آنكه رژيم عراق مجبور به عذرخواهي گرديد.
پس از آنكه عبدالكريم قاسم در 26 ذيحجه 1376 ق / 14 ژوئيه 1958 كودتا كرد و به قدرت رسيد، سياست نزديكي به اردوگاه كمونيسم را در پيش گرفت و كمونيستهاي عراقي نيز شديداً به فعاليت و تبليغ پرداختند و محيطي پر از رعب و وحشت ايجاد كردند. در اين هنگام آيتالله حكيم، به معارضه با آنان برخاست و با فتواي معروف خود «الشيوعيۀ كفر و الحاد» (مرام اشتراكي يا كمونيسم، كفر و الحاد است) قدرت آنان را در هم شكست. در مسافرتهاي مكرري كه كه به هنگام بروز حوادث ناگوار سياسي به كاظمين و كربلا ميكرد، موجي از تظاهرات، سراسر عراق را در بر ميگرفت. در 13 رمضان 1382 ق/ 8 فوريه 1963 كه حزب بعث به قدرت رسيد، آيتالله حكيم به مقابله با آنان برخاست.
او پس از رحلت آيتالله بروجردي در فروردين ماه 1340، به مرجعيت عامه شيعيان جهان رسيد و گروه كثيري از شيعيان كويت، عراق ، ايران، بحرين، افغانستان، هند و پاكستان از وي تقليد ميكردند. در همه حوادث و منازعات سياسي كه از 1341 به بعدميان روحانيت و رژيم محمدرضا شاه در ايران روي داد، وي با صدور نامه، اعلاميه و تلگراف از مواضع علماي ايران به رهبري امام خميني، حمايت كرد. آيتالله حكيم لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي را از جمله «قوانين كافره و خلاف قوانين مقدسة اسلام» دانست و حمله به مدرسه فيضيه در فروردين 1342 را به شدت محكوم كرد و خواستار مهاجرت دسته جمعي علماي بزرگ ايران به عتبات گرديد كه مورد موافقت آنان قرار نگرفت. همچنين طي تلگرامي، سركوب قيام 15 خرداد 1342 را توسط محمدرضا شاه به شدت محكوم نمود و اعلام داشت: «خبر حوادث خونين ايران را كه همواره موجب شدت يافتن زخمهاي حوادث گذشتة بسيار نزديك ميباشد، دريافت داشتم. يقين دارم اصرار مسئولين امور در پيروي از سياست كوبيدن و ارعاب مردم در فاصلههاي پيدر پي، كاشف از عجز آنها در اداره امور مملكت است. بايد از اين گونه سياستبازي بهراسند كه به طور قطع، آنها را به پرتگاه سقوط مبتلا خواهد ساخت و انديشة بد، دامنگير صاحبش خواهد شد. نفرت و انزجار شديد ما را به مسئولين امور از اين نحو رفتار ناهنجار به عموم مؤمنين، به خصوص طبقه روحانيون ابلاغ نماييد...»
در خرداد ما ه 1346 كه حمله غافلگيرانه رژيم اسرائيل به كشورهاي مصر، سوريه و اردن صورت گرفت، آيتالله حكيم طي اعلاميهاي در تاريخ 16 خرداد ماه آن سال اعلام داشت: «اكنون كه جهاد مسلمانان با يهوديان صهيونيست شروع شده است،همدستي كافي و كامل بايد كرد و به دشمن اسلام مهلت ندهند كه برادرانِ آنان را مورد قتل و غارت قرار دهند. خداي متعال با ماست و بايد جهاد را تعميم دهيم.» وي همچنين در شهريور 1348،طي تلگرامي، آتش زدن مسجدالاقصي توسط صهيونيستها را به شدت محكوم كرد و از عموم مسلمين دعوت نمود كه با تمام قوا براي نجات و رهايي قدس شريف و سرزمين فلسطين از دست صهيونيستهاي كافر و تجاوز پيشه، فداكاري كنند و از مقدسات اسلام كه مورد اهانت و تحقير دشمنان اسلام قرار گرفتهاند، دفاع نمايند.
آيتالله حكيم، علاقه فراواني به تأسيس مدارس و كتابخانههاي مساجد و ديگر بناهاي علمي و ديني داشت، از اينرو مؤسسات فراواني به وجود آورد. كتابخانه معروف او كه به نام «مكتبۀالامام الحكيم» در نجف اشرف تأسيس شده،از مجهزترين و پيشرفتهترين كتابخانههاي اسلامي است و بيش از يكصد شعبه در سراسر عراق دارد. به دستور وي، مدارس و مساجد متعددي در نجف اشرف، بغداد، بصره و ساير نقاط عراق و ديگر كشورهاي اسلامي ساخته شد. ايشان براي اداره امور مرجعيت خود، نظم و سازمان خاصي ايجاد كرد و براي هر قسمت مسئوليت معيني انتخاب نمود و از افرا مطلع، در ادارة اين تشكيلات كمك ميگرفت. به همين دليل تشكيلات وي با نظم و انضباط خاصي اداره ميشد كه در نوع خود در ميان روحانيت شيعه بيسابقه بود.
آيتالله حكيم به تأليف و تصنيف علاقهاي وافر داشت و حتي پس از مرجعيت، بدان مشغول بود و آثار ارزشمندي از خود برجاي گذارد، از جمله: مستمسك العروۀالوثقي؛ نهج الفقاهۀ؛ حقائق الاصول؛ دليل المناسك؛ رسالۀ في ارث الزوجۀ من الزوج؛ تعليقه بر كتاب رياض؛ رساله در درايه؛ مختصر منهاج الصالحين؛ حواشي بر نجاۀ العباد؛ شرح تبصره علامه حلي؛ حاشيه بر رساله صلاتيه.
آيتالله حكيم در 27 ربيعالاول 1390 ق در هشتاد و چهار سالگي درگذشت. تشييع جنازه او كه در آن صدها هزار نفر شركت داشتند به تظاهرات وسيعي بر ضد رژيم بعث عراق تبديل شد. او را در نجف اشراف در جنب كتابخانه خود دفن كردند.
به نقل از «علماي مجاهد»
مركز اسناد انقلاب اسلامي، محمدحسن ر
www.ir-psri.com