در حاشيه سفر «مارگارت تاچر» به تهران
«مارگارت هيلدا روبرتز» سياستمدار انگليسي كه بيش از يك دهه رهبري حزب محافظهكار كشورش را عهدهدار بود، در 13 اكتبر 1925 در «گرانتهام» شهر كوچكي واقع در 150 كيلومتري شمال لندن ديده به جهان گشود. پدر و مادرش صاحب يك مغازه خواروبارفروشي بودند ولي مارگارت ابتدا ليسانس هنر از دانشكده آكسفورد دريافت كرد و سپس در دو رشته شيمي و حقوق تحصيلات عاليه را ادامه داد و از هر دو فارغ التحصيل گرديد. و بعد به رياست گروه فارغالتحصيلان عضو حزب محافظهكار در دانشگاه آكسفورد انتخاب شد. در 1951 با «دنيس تاچر» از مديران ثروتمند صنايع نفت انگليس ازدواج كرد و از آن پس به «مارگارت تاچر» مشهور شد. حاصل اين ازدواج سه فرزند و از جمله يك دختر و پسر دوقلو بود. مارگارت مدتي صاحب شغل وكالت در دادگستري بود. در 1959 به نمايندگي مجلس عوام انگليس انتخاب شد و در دولت حزب محافظهكار در 1970 سمت وزارت آموزش و پرورش را بر عهده گرفت. در 1975 به رهبري حزب محافظهكار انتخاب شد. اين نخستين بار در تاريخ انگلستان بود كه يك زن رهبر يك حزب سياسي عمده اين كشور ميشد. 1 او در سوم مه 1979 با پيروزي اين حزب در انتخابات پارلماني به نخستوزيري انگلستان انتخاب شد. تاچر در نهم ژوئن 1983 براي بار دوم و در 11 ژوئن 1987 براي بار سوم در اين سمت ابقا گرديد. او اين سمت را تا 22 نوامبر 1990 بر عهده داشت و سپس در پي 11 سال نخستوزيري و 15 سال رهبري حزب محافظهكار از مقام خود استعفا داد و جاي خود را به «جان ميجر» وزير دارائي جوان كابينه خود سپرد. تاچر بعد از كنارهگيري از نخستوزيري به عنوان نماينده حزب محافظهكار در پارلمان باقي ماند و به فعاليتهاي سياسي خود ادامه داد.
جنگ انگليس و آرژانتين بر سر مالكيت مجمعالجزاير مالويناس (فالكلند)، تشديد بحران در ايرلند شمالي، اعتصاب معدنچيان به عنوان بزرگترين اعتصاب تاريخي انگلستان، افزايش سياستهاي نژادپرستانه انگليس، صادرات نظامي گسترده اين كشور به عراق در سالهاي جنگ تحميلي و خصومت مقامات لندن با جمهوري اسلامي ايران مهمترين فرازهاي تحولات داخلي و خارجي انگليس در سالهاي حكومت مارگارت تاچر بوده است.
تاچر در سالهاي نخستوزيري خود تابع و همپيمان سياستهاي امريكا در اروپا بود. در چهارچوب همين نگرش، وحدت پولي اروپا و يا پيمان اتحاديه اروپاي بدون مرز، با سياستهاي بازدارنده و كارشكني دولت خانم تاچر در انگلستان مواجه بود. آن هم پيماني و اين بازدارندگي، سياست تاچر را در عرصه بينالمللي به عنوان «تاچريسم» شاخص كرده بود. تبعات فروپاشي كمونيسم و خاتمه جنگ سرد در اروپا كه با خوشبيني همه دولتهاي اين قاره مواجه شد، در كابينه تاچر با نوعي ترديد و نگرش بدبينانه همراه بود. به همين دليل اتحاد دو آلمان، شكسته شدن ديوار بلند كمونيستي ميان شرق و غرب اروپا و رخدادهاي ديگر كه محصول طبيعي خاتمه جنگ سرد بود، مورد استقبال تاچر قرار نگرفت و حزب تحت رهبري وي در ميان ساير احزاب سياسي اروپا به انفعال كشانده شد. اين عوامل، دلائل اصلي بن بست سياسي تاچر بود كه به اختلافات داخلي حزب محافظهكار دامن زد و سرانجام وي را وادار به استعفا و كنارهگيري از قدرت نمود. معالوصف خط سياسي تاچر در دوران پس از وي يعني زمان نخستوزيري جان ميجر نيز ادامه يافت.
وقتي ميجر در جريان انتخابات اول مه 1997 از رقيب خود توني بلر شكست خورد و با اين شكست به حاكميت 18 ساله حزب محافظهكار بر انگليس خاتمه داد، منابع خبري و سياسي آن كشور از اين رويداد به عنوان پايان عصرتاچريسم بر انگليس ياد كردند.
اولين موضعگيري خصمانه تاچر در برابر انقلاب اسلامي اعلام موافقت كشورش با پيشنهاد بعضي مقامات امريكايي دائر بر لزوم حمله نظامي به ايران در پاسخ به تصرف سفارت امريكا در تهران بود. به همين دليل در فروردين 1359 از درخواست امريكا براي پيوستن به تحريم اقتصادي ايران حمايت كرد و در ارديبهشت 1359 از مداخله نظامي امريكا در طبس حمايت كرد. چند روز پس از اين حمله، سفارت ايران در لندن هدف حمله تروريستي قرار گرفت و سبب به شهادت رسيدن 2 ديپلمات ايراني به نامهاي لواساني و صمدزاده گرديد. در پي مرگ محمدرضا پهلوي در 1359 وزارت خارجه انگليس بيانيهاي حاوي اظهار تأسف نخستوزير و كابينه اين كشور انتشار داد. در سال 1360 كنسولگري ايران در منچستر و دفتر هواپيمايي ايران در لندن سه بار مورد حمله و اشغال عناصر ضد انقلاب قرار گرفتند. در خرداد 1363 دولت تاچر 5 ديپلمات ايراني را از انگلستان اخراج كرد كه با عكسالعمل متقابل ايران مواجه شد.
انتشار كتاب وهنانگيز «آيات شيطاني» توسط سلمان رشدي و حمايت مغرضانه دولت تاچر از اين اقدام و سپس فتواي امام خميني مبني بر مهدورالدم بودن نويسنده كتاب، تنش بزرگي در روابط ايران و انگليس به وجود آورد. پس از آن با مصوبه مجلس در شانزدهم ارديبهشت 1368 روابط دو كشور به طور كامل قطع شد.
در سال 1368 سختترين برخوردها از سوي دولت انگلستان به ويژه با دانشجويان ايراني در انگليس صورت گرفت. در اين سال عليرغم اظهارات داگلاس هرد وزير خارجه وقت انگليس مبني بر بهبود روابط دو كشور، تاچر ايران را كشوري تروريست معرفي كرد و به سخنان رهبر انقلاب مبني بر ابقاي حكم فتواي امام انتقاد كرد در همين سال تعداد 248 نفر از نمايندگان مجلس عوام انگليس طي بيانيهاي خواستار اخراج ايران از سازمان ملل و جايگزيني نماينده سازمان مجاهدين خلق در آن سازمان شدند.4 اما پس از 1368 (1989م.) روابط دو كشور به سمت تشنجزدايي پيش رفت. به دنبال پوزش مقامات انگليسي و اعتراف آنها مبني بر احترام به دين اسلام، با مجوز شوراي عالي امنيت ملي طي اعلاميهاي وزارت امور خارجه در مهر 1369 برقراري روابط سياسي دو كشور را اعلام كرد.
جنگ انگليس و آرژانتين بر سر مالكيت مجمعالجزاير مالويناس (فالكلند)، تشديد بحران در ايرلند شمالي، اعتصاب معدنچيان به عنوان بزرگترين اعتصاب تاريخي انگلستان، افزايش سياستهاي نژادپرستانه انگليس، صادرات نظامي گسترده اين كشور به عراق در سالهاي جنگ تحميلي و خصومت مقامات لندن با جمهوري اسلامي ايران مهمترين فرازهاي تحولات داخلي و خارجي انگليس در سالهاي حكومت مارگارت تاچر بوده است.
تاچر در سالهاي نخستوزيري خود تابع و همپيمان سياستهاي امريكا در اروپا بود. در چهارچوب همين نگرش، وحدت پولي اروپا و يا پيمان اتحاديه اروپاي بدون مرز، با سياستهاي بازدارنده و كارشكني دولت خانم تاچر در انگلستان مواجه بود. آن هم پيماني و اين بازدارندگي، سياست تاچر را در عرصه بينالمللي به عنوان «تاچريسم» شاخص كرده بود. تبعات فروپاشي كمونيسم و خاتمه جنگ سرد در اروپا كه با خوشبيني همه دولتهاي اين قاره مواجه شد، در كابينه تاچر با نوعي ترديد و نگرش بدبينانه همراه بود. به همين دليل اتحاد دو آلمان، شكسته شدن ديوار بلند كمونيستي ميان شرق و غرب اروپا و رخدادهاي ديگر كه محصول طبيعي خاتمه جنگ سرد بود، مورد استقبال تاچر قرار نگرفت و حزب تحت رهبري وي در ميان ساير احزاب سياسي اروپا به انفعال كشانده شد. اين عوامل، دلائل اصلي بن بست سياسي تاچر بود كه به اختلافات داخلي حزب محافظهكار دامن زد و سرانجام وي را وادار به استعفا و كنارهگيري از قدرت نمود. معالوصف خط سياسي تاچر در دوران پس از وي يعني زمان نخستوزيري جان ميجر نيز ادامه يافت.
وقتي ميجر در جريان انتخابات اول مه 1997 از رقيب خود توني بلر شكست خورد و با اين شكست به حاكميت 18 ساله حزب محافظهكار بر انگليس خاتمه داد، منابع خبري و سياسي آن كشور از اين رويداد به عنوان پايان عصرتاچريسم بر انگليس ياد كردند.
سفرتاچر به تهران
خصومت تاچر با جمهوري اسلامي ايران
اولين موضعگيري خصمانه تاچر در برابر انقلاب اسلامي اعلام موافقت كشورش با پيشنهاد بعضي مقامات امريكايي دائر بر لزوم حمله نظامي به ايران در پاسخ به تصرف سفارت امريكا در تهران بود. به همين دليل در فروردين 1359 از درخواست امريكا براي پيوستن به تحريم اقتصادي ايران حمايت كرد و در ارديبهشت 1359 از مداخله نظامي امريكا در طبس حمايت كرد. چند روز پس از اين حمله، سفارت ايران در لندن هدف حمله تروريستي قرار گرفت و سبب به شهادت رسيدن 2 ديپلمات ايراني به نامهاي لواساني و صمدزاده گرديد. در پي مرگ محمدرضا پهلوي در 1359 وزارت خارجه انگليس بيانيهاي حاوي اظهار تأسف نخستوزير و كابينه اين كشور انتشار داد. در سال 1360 كنسولگري ايران در منچستر و دفتر هواپيمايي ايران در لندن سه بار مورد حمله و اشغال عناصر ضد انقلاب قرار گرفتند. در خرداد 1363 دولت تاچر 5 ديپلمات ايراني را از انگلستان اخراج كرد كه با عكسالعمل متقابل ايران مواجه شد.
انتشار كتاب وهنانگيز «آيات شيطاني» توسط سلمان رشدي و حمايت مغرضانه دولت تاچر از اين اقدام و سپس فتواي امام خميني مبني بر مهدورالدم بودن نويسنده كتاب، تنش بزرگي در روابط ايران و انگليس به وجود آورد. پس از آن با مصوبه مجلس در شانزدهم ارديبهشت 1368 روابط دو كشور به طور كامل قطع شد.
در سال 1368 سختترين برخوردها از سوي دولت انگلستان به ويژه با دانشجويان ايراني در انگليس صورت گرفت. در اين سال عليرغم اظهارات داگلاس هرد وزير خارجه وقت انگليس مبني بر بهبود روابط دو كشور، تاچر ايران را كشوري تروريست معرفي كرد و به سخنان رهبر انقلاب مبني بر ابقاي حكم فتواي امام انتقاد كرد در همين سال تعداد 248 نفر از نمايندگان مجلس عوام انگليس طي بيانيهاي خواستار اخراج ايران از سازمان ملل و جايگزيني نماينده سازمان مجاهدين خلق در آن سازمان شدند.4 اما پس از 1368 (1989م.) روابط دو كشور به سمت تشنجزدايي پيش رفت. به دنبال پوزش مقامات انگليسي و اعتراف آنها مبني بر احترام به دين اسلام، با مجوز شوراي عالي امنيت ملي طي اعلاميهاي وزارت امور خارجه در مهر 1369 برقراري روابط سياسي دو كشور را اعلام كرد.
پينوشتها:
1. عملكرد 11 ساله دولت محافظهكار مارگارت تاچر، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه، محمد شكراني، ص 5.
2. روز شمار انقلاب اسلامي، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، ج 3، ص 238.
3. روز شمار، همان.
4. روابط ايران و انگلستان، مؤسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بينالمللي ابرار معاصر تهران، ج 1، ص 53.