نویسنده: پرویز تأییدی
پیشروان این مکتب، دنیا را پوچ و بیمعنی میدانند و هدفشان القاء این احساس از صحنه به تماشاگر است. بنابراین طرقی که در نمایشنامه نویسان به خاطر این هدف انتخاب کردهاند عبارت است از: به هم ریختن قوانین دراماتورژی، غیرمنطقی کردن موضوع، تکه تکه کردن حرف و نشان دادن موقعیتهایی که به بنبست منتهی و گاهی اوقات با شوخیهای وحشتناک (شوخی سیاه) همراه میباشد.
بنیانگذار این مکتب آنتونن آرتو 1947-1896 (Antonin Artaud) میباشد و پیشروان این مکتب کسانی چون آرتور آدامف (Arthur Adamov)، اوجین یونسکو (Eugène Ionesco) و ساموئل بکت (Samuel Beckett) هستند.
آرتور آدامف در سال 1909 در قفقاز تولد یافته و در آلمان بزرگ شده است، در سال 1926 به پاریس آمده و در آنجا زندگی کرده است. از آثار او: «همه بر ضد همه»، «پینگ پنگ»، «ما همانطور که بودیم هستیم»، را میتوان نام برد.
اوجین یونسکو در سال 1912 در اسلاتینا(Slatina) واقع در رومانی متولد شده، طفولیتش در فرانسه و دوران جوانیش در رومانی بوده است و از سال 1938 در پاریس مقیم شده است.
نمایشنامههای او عبارتند از: «ساعت کمک»، «چهطور میشه از دستش خلاص شد»، «خوانندهی زن کله طاس»، «تابلوی نقاشی مسخره»، «صندلیها» و «کرگدنها».
ساموئل بکت در 13 آوریل 1906 در دابلین ایرلند متولد شده و در پاریس زندگی کرده است. بکت عضو مجمع جمس جویس (James Joyce) نویسندهی شهیر ایرلندی که رمان معروف «اولیس» را نگاشته در پاریس بوده است. بکت بعد از نوشتن رمان «مولوی» (Molloy) در سال 1951، نمایشنامهی «در انتظار گودو» را به فرانسه نوشت و بعد نمایشنامههای دیگرش را که آنها هم وجود انسان را در پوچی معرفی مینمایند، نگاشت. سه نمایشنامهی «بازی بدون حرف»، «همهی آنها که آنجا میمیرند» و «پایان بازی» را در سال 1957 و دو نمایشنامهی «حرارت خاکستر» و «آخرین نوار کراپ» را در سال 1959 نوشته است.
منبع مقاله :
ولادیمیر پروکفیف؛(1392)، تئوری استانیسلاوسکی در پرورش هنرپیشه، برگردان: پرویز تأییدی، تهران: نشر قطره، چاپ پنجم