نویسنده: ولادیمیر پروکفیف
برگردان: پرویز تأییدی
برگردان: پرویز تأییدی
هنرپیشه بایستی نه فقط خویشتن را در نقش بیابد بلکه پیکر نمایشنامه را نیز جان دهد.
استانیسلاوسکی در این مورد توجه شاگردانش را چنین معطوف میسازد: تا به حال شما پیکرهایی که خود آفریدهاید بازی کردهاید اما حالا دیگر من از شما پیکرهایی را میخواهم که تولستوی، چخوف و دیگران آفریدهاند. استانیسلاوسکی باز به شاگردانش تأکید میکند. به هیچ وجه نباید این کار به زور و جبر صورت گیرد بلکه باید در وجودتان تولد یابد یعنی وقتی من نقش هاملت را به شما میدادم دیگر شما هاملت هستید.
در این مرحلهی آغاز کار استانیسلاوسکی از هر نوع گفتگویی در مورد ظاهر و شکل نقش خودداری میکرد. اما البته به بعضی نکات برای معطوف نمودن توجه شاگردانش به خاطر راهنمایی راه صحیح اشاره مینمود و نظرش را برای کارهای بعدی روی نقش اظهار میکرد. مثلاً در هنگام تمرین نمایشنامه «زنان خوشحال از ویندزور» (1) در تابستان سال 1937 خطاب به هنرپیشهای که نقش دکتر کایوس (Cajus) را میآفرید گفت: در این مرحلهی نقش هنوز زود است که شما شروع کنید خصال نقش را بیافرینید چون این ممکن است همان خطر به تماشا گذاردن نقاب و ظاهر نقش را برای شما پیش آورد. اما میتوانید از حالا در موردش فکر کنید که مثلاً چه طور فرانسویها ممکن است روسی حرف بزنند. بنابراین شما باید از الان در جستجوی یک لهجهی فرانسوی باشید. این هشدار را نبایستی مذمت و سرزنش بدانید بلکه این یک راهنمایی برای کارهای بعدی شما روی نقشتان است.
در حالی که استانیسلاوسکی به تدریج تکالیف مشکلتری برای شاگردانش در نظر میگرفت، آنها را ناخودآگاه در راهی میکشاند که در جهت وقایع و وضعیات داده شده در نمایشنامه و لغت سحرآمیز «اگر» قرار داشت و بدینترتیب شاگردان به هدف، که آفریدن نقش بود، نایل میآمدند. به علاوه با اعمال و رفتاری که هنرپیشه قبلاً به دقت، زمان و موقع اجرای آنها را تعیین مینمود و گویای اعمال و رفتار نقشش بود، پیکر نقش جان میگرفت.
پینوشتها:
1- کمدی است اثر شکسپیر، بر روی این اثر دو اپرا یکی به همین نام به وسیلهی اتونیکلای Otto. Nicolai و دیگری بنام فالستاف Falstaff توسط وردی Verdi ساخته شده است.
منبع مقاله :ولادیمیر پروکفیف؛(1392)، تئوری استانیسلاوسکی در پرورش هنرپیشه، برگردان: پرویز تأییدی، تهران: نشر قطره، چاپ پنجم