تاریخچه طرح علوم انسانی اسلامی

اصطلاح «اسلامی سازی معرفت» یا «رویکرد اسلامی به علم» از اصطلاحاتی است که در ادبیات مسلمانان عمری کمتر از چهار دهه دارد. این اصطلاح که در انگلیسی به آن Islamization of Knowledge گفته می‌شود و در عربی با
چهارشنبه، 25 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخچه طرح علوم انسانی اسلامی
 تاریخچه طرح علوم انسانی اسلامی

 

نویسنده: احمدحسین شریفی




 

تاریخچه‌ی طرح علوم انسانی اسلامی

اصطلاح «اسلامی سازی معرفت» یا «رویکرد اسلامی به علم» از اصطلاحاتی است که در ادبیات مسلمانان عمری کمتر از چهار دهه دارد. این اصطلاح که در انگلیسی به آن Islamization of Knowledge گفته می‌شود و در عربی با تعابیری همچون «أسلَمة العلوم»، «أسلمة المعرفة» و «التوجیه الاسلامی للعلوم» از آن یاد می‌شود گویا نخستین بار در سال 1978 میلادی در کتابی از اندیشمند مالزیایی، محمدنقیب العطاس (1931 - م) به کار رفته است. (1) البته نقش متفکر فلسطینی تبار، اسماعیل فاروقی (1921 - 1986م) را در ترویج و توسعه‌ی این اصطلاح و اندیشه نباید نادیده گرفت. وی در این رابطه کتاب‌های متعددی نیز به رشته‌ی تحریر دراورده است. (2)

مدافعان اولیه

ایده‌ی علم اسلامی، صرف نظر از نوع نگاه مدعیان، خیلی پیشتر از جعل این اصطلاح در میان برخی از اندیشمندان اسلامی مطرح بوده است. سید جمال الدین اسدآبادی (1255- 1314ق)، سر سید احمد خان هندی (1817-1889م)، محمد اقبال لاهوری (1879-1938) از جمله‌ی کسانی‌اند که در این موضوع سخن گفته و نظریه پردازی کرده‌اند. اقبال لاهوری اشعاری زیبا در این موضوع سروده است:

چون عرب اندر اروپا پرگشاد *** علم و حکمت را بنا دیگر نهاد

دانه آن صحرانشینان کاشتند *** حاصلش افرنگیان برداشتند

این پری از شیشه‌ی اسلاف ماست باز *** صیدش کن که او از قاف ماست

لیکن از تهذیب لادینی گریز *** زانکه او با اهل حق دارد ستیز

فتنه‌ها این فتنه پرداز آورد *** لات و عزی در حرم باز آورد

از فسونش دیده‌ی دل نابصیر *** روح از بی‌آبی او تشنه میر (3)

اندیشمند هندی، ابوالعلاء مودودی (1903 - 1979 م) در دهه 1930 با انتقاد از برنامه‌های به ظاهر اسلامی دانشکده علیگره، که توسط سید احمد خان هندی در سال 1875 در علیگره هندوستان تأسیس شده بود، می‌نویسد:
تجددگرایان کافی می‌دانند که به فهرست داروس، معارف اسلامی را بیفزایند و این از نظر آنان حاکی از این است که آن‌ها مقتضیات اسلام را در برنامه آموزشی‌شان برآورده کرده‌اند. آن‌ها نه تنها مسلمانان را گمراه می‌کنند، بلکه خودشان را نیز فریب می‌دهند که از طریق نظام آموزشی غربی به نسل جوان به اندازه کافی جهت گیری اسلامی می‌دهند. این تبعیت کورکورانه و اسلامی کردن فریبکارانه نمی‌تواند دوام بیاورد. ... بنابراین، موقع آن است که مسلمانان از نظام قدیمی و کهنه آموزش و نیز از نظام جدیدِ جهت‌گیری سکولار رهایی یابند و یک نظام جداگانه آموزشی برای خودشان بنا کنند که سرشت آن تا آنجا که ممکن است جدید باشد؛ بهترین استفاده را از علوم و فنون جدید بکند، ولی جهت گیری اسلامیِ آن رقیق نشده باشد. این طرح را آن‌هایی می‌توانند اجرا ... کنند که نه تنها وقوف کامل به اسلام دارند، بلکه مجهز به ایمان و اعتقاد راسخ نیز هستند. (4)
به هر حال، در چند دهه‌ی اخیر دیدگاه‌ها و تئوری‌های بسیار متنوعی درباره‌ی علم اسلامی یا اسلامی سازی علم عرضه شده است. نکته‌ی جالب توجه در این باره این است که این مسأله بیشتر از سوی عالمان و اندیشمندانی مطرح شده است که اولاً نگاهی جامع‌تر و دقیق‌تر به معارف اسلامی داشته‌اند؛ به تعبیر دیگر، تخصص تک بعدی نسبت به آموزه‌های اسلامی نداشته‌اند. ثانیاً، آشنایی علمی و عینی قابل قبولی با وضعیت جهانی و نیازهای بشر مدرن داشته‌اند؛ و ثالثاً، از علوم مدرن نیز اطلاع کافی داشته و بعضاً در برخی از شاخه‌های آن نیز تحصیل کرده و تخصص داشته و دارند.
هر چند در این کتاب قصد بررسی دقیق و همه جانبه‌ی تاریخ طرح این اندیشه در عالم اسلام را نداریم؛ زیرا این کار توسط نویسندگان دیگر و در عموم کتاب‌های ناظر به علم دینی انجام شده است؛ در عین حال، در ادامه به برخی از مهم‌ترین مدافعان معاصر این اندیشه اشاره می‌کنیم:

سید محمدباقر صدر

شهید سید محمدباقر صدر (1313-1358ش) از جمله‌ی فیلسوفان و اندیشمندانی بود که نه تنها دغدغه‌ی اسلامی سازی علومِ انسانی را داشت که در اندیشه‌ی اسلامی سازی حیات و جامعه‌ی بشری بود. وی معتقد بود که مکتب اسلام در همه‌ی حوزه‌های حیات بشری معقول‌تر، منطقی‌تر، و راهگشاتر از مکاتب رقیبی چون کمونیسم و لیبرالیسم است. شهید صدر ضمن تبیین مبانی و مقدمات فلسفی و نظری چنین اندیشه‌ای تلاش کرد الگویی از علوم انسانی اسلامی در حوزه‌ی اقتصاد ارائه دهد. وی با تدوین کتاب اقتصادانا (5) الگوی اسلامی مورد نظر خود درباره‌ی اقتصاد را، در عرضی الگوهای مارکسیستی و لیبرالیستی، ارائه داد. وی در زمینه‌ی جامعه شناسی اسلامی نیز کتاب‌های متعددی را به رشته‌ی تحریر درآورد. کتاب‌هایی همچون المدرسة القرآنیة، (6) و السنن التاریخیة فى القرآن. (7) وی درباره‌ی سیاست از نگاه اسلام نیز قلم زده و کتاب‌های الاسلام یقود الحیاة المدرسة الاسلامة: رسالتنا،(8) و بحث حول الولایة (9) را نوشت.
شهید صدرا معتقد بود پیش از هر چیز باید نیازها و واقعیت‌های حیات بشری را به درستی و با دقت شناسایی کرد. انسان معاصر غربی، انسانی مسلوب الاختیار و محكوم به حرکت در مسیری خاص است.(10) افزون بر این، انسان معاصر در پرتو پیشرفت‌های مادی و تکنولوژیکی نیازهای جدیدی پیدا کرده است و در جستجوی پاسخ به آن نیازها و پرسش‌های حیاتی است. در این میان، به اعتقاد شهید صدر، تنها مکتبی که توانایی تأمین صحیح نیازهای واقعی انسان را دارد، مکتب اسلام است. وی در این باره می‌گوید:
جز مکتب عالی اسلام که اساس آن تسلیم مطلق در برابر خدا و قوانین خدائی بودن است دیگر مکتبی وجود ندارد، مکتبی که از انسان نیروئی خلاق و عنصری شکست ناپذیر و موجودی فعال که در کامیابی و بهره گیری‌ها حکمیت داشته و لذت و بهره را در راه رسیدن به یک حیات توأم با سعادت به سوی آینده‌ای بهتر به کار می‌گمارد، می‌سازد. (11)
اسلام در پرتو جامعیت و جاودانگی خود و به دلیل تطابق احکام و آموزه‌های آن با فطرت الهی، می‌تواند پاسخگوی همه‌ی نیازهای فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی بشر در هر عصر و مصری باشد. البته می‌دانیم که ظواهر زندگی بشر دائماً نوشونده و متغییرند. اما تغییر پدیده‌های ظاهری و فیزیکی زندگی هرگز به معنای پایان عصر دین نیست؛ زیرا رسالت دین، کشف پدیده‌های خارجی، که پیوسته در حال تغییر و دگرگونی‌اند، نبوده و نیست، بلکه وظیفه‌ی دین، تبیین و تعیین ارزش‌های حاکم بر زندگی است. به تعبیر دیگر، دین را باید به مثابه‌ی «مکتب» دید و نه به مثابه‌ی «علم» مکتب همچون قطب نمایی است که راه می‌نمایند. نوع نگرش فرد و جامعه را به عالم و آدم مشخص می‌کند؛ نوع نگاه افراد را به اندیشه و فکر جهت می‌دهد و مقیاسی عام برای تنظیم زندگی است.(12) اما علم هرگز نمی‌تواند راهبر باشد؛ تابع تفسیر ما از عالم و آدم است و هرگز نمی‌تواند به عنوان شاخصی عام برای تنظیم روابط و امور زندگی تلقی گردد. بر این اساس به عقیده‌ی شهید صدر به یک معنا نمی‌توان از چیزی به نام «علم اقتصاد اسلامی»، «علم جامعه شناسی اسلامی»، «علم روان‌شناسی اسلامی» و امثال آن سخن گفت، زیرا رسالت علم کشف واقعیت و حقایق خارجی و تفسیر بی‌طرفانه‌ی آن‌هاست و به همین دلیل نمی‌تواند اسلامی و غیراسلامی داشته باشد؛ آنچه که می‌تواند اسلامی و غیراسلامی داشته باشد و البته اساسی علم و قطب‌نمای علم نیز به شمار می‌رود «مکتب» است. ما می‌توانیم از «مکتب اقتصادی اسلام»، «مکتب جامعه شناختی اسلام»، «مکتب روانشناختی اسلام»، «مکتب سیاسی اسلام»، «مکتب مدیریتی اسلام» و امثال آن سخن بگوییم. البته همان طور که اشاره شد، مکتب مقدم بر علم است و علم تابع و زاییده‌ی مکتب است؛ به همین دلیل، به یک معنا می‌توان از علم اقتصاد اسلامی و علم الاجتماع اسلامی و امثال آن نیز سخن به میان آورد.
شهید صدر بر روش اجتهادی در کشف و استخراج حقایق اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و نظامی و مدیریتی و امثال آن از متون دینی تأکید می‌کند. هرگز با آموزه‌های کلی و تفسیرناشده‌ی دینی نمی‌توان نظامات گوناگون اقتصادی و مدیریتی و اجتماعی و سیاسی و حقوقی را بیان کرد. افزون بر آگاهی از نیازهای اساسی انسان جدید، لازم است با توسعه‌ی روش اجتهادی در همه‌ی عرصه‌های مطالعات دینی، مکاتب و نظامات اسلامی را در حوزه‌های مختلف استخراج کرده و عرضه نمود. (13)

شهید مرتضی مطهری

در ایران نیز عده‌ای از اندیشمندان مثل علامه سیدمحمدحسین طباطبائی (1281-1360)، شهید مرتضی مطهری (1298-1358)، علامه محمدتقی جعفری (1302-1377) و آیت الله مصباح یزدی (1313-) سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها دغدغه‌ی اسلامی سازی علوم انسانی را داشتند؛ بلکه در برخی از حوزه‌ها نیز به تولید علوم انسانی اسلامی اقدام کردند. در دو دهه‌ی اخیر نیز برخی دیگر از فیلسوفان و اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی در این زمینه فعالیت‌های چشمگیری هم در عرصه‌ی نظر و هم در عرصه‌ی عمل داشته‌اند. در این میان فعالیت‌های علمی حضرت آیت الله جوادی آملی (1312-)، از بزرگترین فیلسوفان معاصر ایران، و جناب دکتر مهدی گلشنی (1317-)، استاد فیزیک دانشگاه صنعتی شریف، از برجستگی ویژه‌ای برخوردار است. در کنار این بزرگان و به مراتب تأثیرگذارتر از فعالیت‌های این اندیشمندان، تأکیدات و اقدامات حضرت امام خمینی (1281-1368ش) و تأکیدها و سفارش‌ها و سیاست‌گذاری‌های مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای در این زمینه را باید مد نظر قرار داد.
شهید مطهری در حوزه‌هایی همچون حقوق زن، جامعه شناسی و تعلیم و تربیت با تکیه بر مبانی اندیشه‌ی اسلامی، الگوهایی از علوم انسانی اسلامی ارائه داد. مراجعه به کتاب‌هایی چون نظام حقوقی زن در اسلام، فلسفه حجاب، اخلاق جنسی در غریب، جامعه و تاریخ، فلسفه تاریخ، تعلیم و تربیت در اسلام و امثال آن این حقیقت را نشان می‌دهد که شهید مطهری به دنبال ارائه‌ی الگویی از علوم انسانی اسلامی بوده است. شهید مطهری مشکل عمده جهان اسلام به ویژه اندیشمندان جهان اسلام را عدم خودباوری و علم شناخت اسلام به عنوان یک مکتب همه جانبه و جامع می‌دانست. به همین دلیل، از طرفی بر احیای خودباوری و رشد شخصیت و اعتماد به نفس مسلمانان و اندیشمندان مسلمان تأکید داشت (14) و از طرفی بر «شناخت صحیح اسلام واقعی به عنوان یک فلسفه اجتماعی و یک ایدئولوژی الهی و یک دستگاه سازنده فکری و اعتقادی همه جانبه و سعادت‌بخش» اصرار می‌ورزید. (15) شهید مطهری در این باره می‌گوید:
سال‌ها است که در اثر بی‌رشدی ما، در اثر بی‌لیاقتی ما، در اثر عدم شناخت ما از اسلام و فلسفه اجتماعی و انسانی اسلام، مقررات اسلام به عنوان چیزهایی دور ریختنی تدریجاً از مدار زندگی اجتماعی ما خارج می‌شود و به جای آن‌ها مقررات موضوعه و مجعوله‌ی دیگران جانشین می‌گردد. آیا در این کار مطالعه‌ای به عمل می‌آید؟ یعنی ما واقعاً نشستیم و مطالعه کردیم و دیدیم مثلاً مقررات جزائی اسلام، مقررات قضائی اسلام، مقررات خانوادگی اسلام قادر به تنظیم صحیح اجتماع و خانواده نیست؟ اگر از روی مطالعه کاری صورت گیرد جای گله نیست. متأسفانه توجه و مطالعه نداریم. (16)
شهید مطهری اسلام را یک مکتب همه جانبه می‌داند و جامعیت را از ویژگی‌های ممتاز اسلام نسبت به سایر ادیان برمی‌شمارد و می‌گوید «از جمله ویژگی‌های صورت کامل و جامع دین خدا [یعنی اسلام] نسبت به صورت‌های ابتدایی، جامعیت و همه جانبگی است. منابع چهارگانه اسلام کافی است که علمای امت، نظر اسلام را درباره‌ی هر موضوعی کشف نمایند. علمای اسلام هیچ موضوعی را به عنوان اینکه بلاتکلیف است تلقی نمی‌کنند.» (17) البته این سخن بدان معنا نیست که همه مسائل جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، اقتصاد، تاریخ، فقه، فلسفه، اخلاق و امثال آن با زبان فنی و متعارف این علوم در متون اسلامی آمده است، بلکه بدان معنا است که بسیاری از مسائل این علوم از متون دینی «کاملاً قابل استنباط و استخراج است» (18) و در این زمینه باید از روش اجتهاد کمک گرفت. شهید مطهری تصریح می‌کند که «ما خوشوقتیم و خدا را سپاسگزار که از نظر مواد خام فرهنگی فوق العاده غنی هستیم. نیازی از این نظر به هیچ منبع دیگر نداریم، تنها کاری که باید بکنیم استخراج و تصفیه و تبدیل این مواد خام به مواد قابل استفاده است و مستلزم بیدار دلی و کار و صرف وقت است.» (19)
خلاصه آنکه به اعتقاد شهید مطهری، با توجه به نوع نگاه اسلام به انسان که تلاش دارد به او جهت توحیدی و خدای بدهد، (20) و با توجه به نگاه واقع‌بینانه اسلام به انسان و توجه به همه‌ی ابعاد مادی و معنوی و جسمی و روحی او، و با توجه به کثرت‌گرایی روشی اسلام در شناخت حقیقت و واقعیت (21) می‌توان گفت علوم انسانی اسلامی تفاوت‌هایی جدی با علوم انسانی غیراسلامی دارد.

علامه محمدتقی جعفری

علامه محمد تقی جعفری (1302-1377)، یکی دیگر از فیلسوفان و اندیشمندان معاصر اسلامی ایرانی است که در طول عمر خود به گواهی آثار برجای مانده از وی، در اندیشه بازسازی اندیشه‌ی اسلامی با توجه به مقتضیات بشر معاصر بود. یکی از مهمترین دغدغه‌هاى او «انسان» و «حیات انسانی» بود. از او آثار فراوانی درباره‌ی علم، علوم انسانی و فلسفه علم و تفکر و اندیشه بر جای مانده است. بستر اصلی و مرکز ثقل همه‌ی اندیشه‌های علامه جعفری را باید در مفهوم و آموزه‌ای به نام «حیات معقول» جستجو کرد. (22) منظور وی از حیات معقول که آن را در برابر حیات طبیعی محض مطرح می‌کند، عبارت است از:
حیات آگاهانه‌ای که نیروها و فعالیت‌های جبری و جبرنمای زندگی طبیعی را با برخورداری از رشد آزادی شکوفان در اختیار، در مسیر هدف‌های تکاملی نسبی تنظیم نموده، شخصیت انسانی را که تدریجاً در این گذرگاه ساخته می‌شود، وارد هدف اعلای زندگی می‌نماید این هدف اعلا شرکت در آهنگ کلی هستی وابسته به کمال برین است. (23)
حیات معقول، حیاتی هدف‌مند، آگاهانه، دیگر گرایانه، کمال‌گرایانه، سعادت‌جویانه، عقلایی و مطابق با فطرت است. در حیات معقول انسان از من طبیعی خود به سوی من حقیقی‌اش در حرکت است؛ به ارزش‌های حیات خویش آگاهی دارد. حیات معقول حیاتی است که در آن زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، تربیتی، مدیریتی، حقوقی و اخلاقی، همگی بر پایه‌ی عقل و فطرت و در مسیر دستیابی به سعادت حقیقی طرح‌ریزی می‌شوند.
بر این اساس، علامه جعفری وظیفه علم، اعم از علوم طبیعی یا انسانی را صرفاً کشف واقع نمی‌داند بلکه معتقد است «علم در اسلام یک جهت دیگر هم دارد که با نظر به آن جهت، جنبه‌ی وسیله‌ای پیدا می‌کند. هدف نهایی و اصیل این جهت عبارت است از «حیات معقول» که خود عقاید، احکام و تکالیف اسلامی نیز در جهت همان هدف حرکت می‌کند.» (24) علامه جعفری تعارض میان علم و دین را محصول بی‌توجهی به حیات معقول می‌داند، این در حالی است که هر کدام از علم و دین یک روی سکه‌ی حیات معقول‌اند. به تعبیر علامه جعفری «اگر ما حیات معقول را دارای دو رویه یا دو بعد فرض کنیم، بدون تردید یکی از آن دو «دین» خواهد بود و دیگری «علم و معرفت». (25)
در این میان علوم انسانی در نگاه علامه جعفری نقشی مهم در حیات معقول ایفا می‌کنند. علوم انسانی صرفاً متصدی و متکفل شناخت نمودها و کنش‌های انسانی نیستند؛ بلکه به دنبال بهبود اخلاقی و روانیِ آدمیان‌اند.(26) از همین روی مشکل اصلی علوم انسانی غربی از نگاه علامه جعفری نادیده گرفتن «منِ انسانی» است؛ به تعبیر علامه جعفری:
از آن هنگام که صاحب‌نظران و متفکران علوم انسانی، اهمیت اساسی شخصیت «منِ انسانی» را از نظر دور داشته‌اند، محور اصلی موضوع این علوم را از دست داده و به مختصات و معلومات و کارگردانان آن موضوع پرداخته‌اند. چنین چشم‌پوشی از محور اصلی علوم انسانی، نتایج غلطی را به وجود آورده است که از آن جمله این علوم متوجه پدیده‌ها شده‌اند، نه حقایق؛ و به معلولات روی آورده‌اند نه به علل، و به امور حاشیه‌ای پرداخته‌اند نه به مرکز اصلی؛ و به آمارگیری پرداخته‌اند نه به عوامل و شرایط اصلی. این جریان باعث شد که حتی همین پدیده‌ها و معلومات هم تدریجاً کنار گذاشته شود و جای آن‌ها را رفتارشناسی بگیرد.(27)
در کنار نادیده گرفتن من انسانی می توان شیفتگی انسان غربی به تکنولوژی را نیز از دیگر عوامل انحطاط علوم انسانی غربی دانست. وی معتقد است پیشرفت تکنولوژی تا حدودی باعث شده است که علوم انسانی محل حقیقی خود را از دست بدهد.» (28)

آیت الله مصباح یزدی

آیت الله مصباح یزدی (1313-) به صورت مشخص از چهار دهه قبل در زمینه‌ی رابطه‌ی دین و علوم انسانی به صورت نظری و عملی اقداماتی را انجام داده است. در نیمه‌ی دوم دهه‌ی پنجاه، با پذیرش مسؤولیت بخش آموزش مؤسسه در راه حق، (29) برای نخستین بار تلاش کرد برخی از طلاب جوان را به کمک یک برنامه‌ی آموزشی مدون، با علوم انسانی و علوم رایج دانشگاهی آشنا سازد. وی سپس در دهه‌ی شصت (در سال 1366) مرکزی تخصصی در این زمینه با عنوان «بنیاد فرهنگی باقرالعلوم» تأسیس کرد و فارغ التحصیلان دوره‌های آموزشی مؤسسه در راه حق را در گروه‌های تخصصی‌تری مثل روان شناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، علوم سیاسی، علوم تربیتی، مدیریت، تاریخ، کلام و دین شناسی به کار گرفت. و سپس در سال 1374 با ادغام آن دو بخش، یکی از بزرگترین مراکز آموزشی و پژوهشی را در حوزه‌ی علمیه قم با نام مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) تأسیس کرد؛ که تاکنون در مقاطع سه گانه کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا، چند هزار فارغ التحصیل در رشته‌های مختلف علوم انسانی داشته است.
اسلامی سازی علوم انسانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و قرار گرفتن اسلام و آموزه‌های اسلامی در جایگاهی فرانهادی در کشور ما و به تبع آن در بسیاری از کشورهای اسلامی، از اهمیت بیشتری برخوردار شد. رهبران انقلاب، از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون همواره این دغدغه را داشته‌اند. به همین منظور در نخستین گام، ستاد انقلاب فرهنگی ایجاد شد که بعدها به شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر نام داد و تقریباً همزمان دفتر همکاری حوزه و دانشگاه با مسؤولیت آیت الله مصباح یزدی راه‌اندازی گردید. ستاد انقلاب فرهنگی به دنبال سیاست گذاری و برنامه‌ریزی کلان برای این منظور بود و تمرکز اصلی دفتر همکاری حوزه و دانشگاه تحقیق و پژوهش در حوزه‌ی علوم انسانی با رویکرد اسلامی بود. توضیح آنکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی، به منظور تعامل حوزه‌ی علمیه‌ی قم با ستاد انقلاب فرهنگی، جامعه‌ی مدرسین قم، آیت‌الله مصباح را به عنوان نماینده‌ی خود برای همکاری با ستاد انقلاب فرهنگی معرفی کرد و با پیشنهاد استاد مصباح مرکزی با عنوان «دفتر همکاری حوزه و دانشگاه» تأسیس شد. این مرکز در گام اول، با حضور یکصد نفر از اساتید دانشگاه و عده‌ای از عالمان حوزوی پنج رشته‌ی اقتصاد، جامعه شناسی، روان شناسی، علوم سیاسی و حقوق به مدت یک سال و نیم و به صورت مرتب و بی وقفه مورد تحلیل و بررسی‌های کارشناسی قرار گرفتند و تلاش شد دیدگاه‌های رایج غربی در این حوزه‌ها با توجه به دیدگاه اسلام، پالایش و زمینه‌ی شروع به کار دانشگاه‌ها فراهم شود.(30) این مرکز بعدها به عنوان یک مرکز پژوهشی مستقل به کار خود ادامه داد و هم‌اكنون با نام «پژوهشگاه حوزه و دانشگاه» در حوزه‌های مختلف علوم انسانی مشغول به تحقیق و پژوهش و عرضه‌ی آثاری فاخر در علوم مختلف است.
بعدها مراکز دیگری از جمله دانشگاه امام صادق (علیه السلام) با همین هدف تشکیل شدند و تاکنون نیز در این عرصه به موفقیت‌هایی هم دست یافته‌اند. در حال حاضر ایده‌های بسیار متنوعی درباره‌ی علم دینی و علوم انسانی اسلامی از سوی اندیشمندان و مراکز مختلف علمی در کشور ما مطرح است. اندیشمندان بزرگی همچون آیت‌الله جوادی آملی، دکتر مهدی گلشنی، و عده‌ای از شاگردان آنان در این زمینه نظریه‌پردازی دارند. افزون بر این، برخی از مراکز نیز عملاً در تلاش‌اند تا نمونه‌هایی از علوم انسانی اسلامی را عرضه کنند. هر چند تا رسیدن به سرمنزل مقصود خون‌دل‌ها باید خورد و تلاش‌ها باید کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. سید محمد نقیب العطاس به منظور ترویج و توسعه‌ی این اندیشه، در سال 1991 مرکزی با عنوان «موسسه بین‌المللی اندیشه و تمدن اسلامی» در شهر کوالالامپور مالزی تأسیس کرد.
2. گفتنی است کشمکش‌هایی میان برخی از اندیشمندان مسلمان درباره‌ی مبدع این اصطلاح مطرح بوده است. اسماعیل الفاروقی مدعی است که اصطلاح «اسلمة المعرفة» را نخستین بار او جعل کرده است. در عین حال محمد نقیب العطاس مدعی است که نخستین بار این اصطلاح را او ابداع کرده و دیگران از او گرفته‌اند. انعطاس در سال 1992 در سخنرانی خود در دانشگاه بین‌المللی اسلامی کوآلالامپور مالزی که به دعوت رئیس وقت این دانشگاه، دکتر عبدالحمید ابوسلیمان برگزار شد، گفت که اولین بار خود او اصطلاح «اسلامی سازی معرفت» را ابداع کرده و تمام کسانی که پس از او این اصطلاح را به کار برده‌اند، از او سرقت کرده‌اند و این کار، خیانت و تزویر است. (همچنین ر.ک: العطاس، محمدنقیب، اسلام و دنیوی گری، ترجمه احمد آرام، ص 26) در این میان سخن حکیمانه را دکتر ابوسلیمان گفت که به جای بحث و کشمکش درباره‌ی مبدع این اصطلاح بهتر است وقت و انرژی خود را صرف عملیاتی کردن اصل این ایده کنیم. (اسلامی‌سازی معرفت، تدوین و ترجمه مجید مرادی، ص 12.)
3. اقبال لاهوری، محمد، کلیات اشعار فارسی، «پس چه باید کرد ای اقوام شرق»، ص 430.
4. ر.ک: گلشنی، مهدی، از علم سکولار تا علم دینی، ص145-146.
گفتنی است شهید مطهری نیز روش سید احمد خان هندی را روشی التقاطی و بسیار خطرناک برای اندیشه اسلامی می‌داند. وی سید احمد خان هندی را از جمله کسانی می‌داند که می‌کوشند آموزه‌ها و ارزش‌های اسلامی را به گونه‌ای تفسیر کنند که هیچ تعارض و تضادی با اندیشه‌های جدید غربی نداشته باشد. در حقیقت اینان ہا مسلم گرفتن اصول تفکر غربی به تفسیر و تأویل آموزه‌های دینی می‌پردازند. به تعبیر دیگر رنگ و لعابی دینی و اسلامی بر اندیشه‌های غربی می‌زنند! شهید مطهری درباره‌ی چنین افرادی می‌گوید حقیقت این جریان «عبارت است از آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست؛ و پیراستن آن از آنچه از اسلام هست، به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع زمان کردن» (مطهری، مرتضی، نهضت‌های اسلامی در صد سال اخیر، در مجموعه آثار، 24، ص 88، همچنین ر.ک، همان، ص 34، 42، 151، 243-248)
5. صدر، محمدباقر، اقتصادنا، بیروت، دارالفکر، 1398ق.
6. همو، المدرسة القرآنیة، قم، مركز الابحاث و الدراسات التخصصیة للشهید الصدر، 1379.
7. همو، السنن تاریخیة فی القرآن، فی المجموعة الكاملة لمؤلفات السید محمدباقر الصدر، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1369.
8. همو، الاسلام یقود الحیاة المدرسة الاسلامیة: رسالتنا، قم، مركز الابحاث و الدراسات التخصصیة للشهید الاصدر، 1379.
9. همو، بحث حول الولایة، فی المجموعة الكاملة لمؤلفات السیدمحمد باقر الصدر، بیروت، دارالتعارف المطبوعات، 1369.
10- همو، رسالت ما، ترجمه ، ص77-78.
11. همان، ص 112.
12. همان، ص 17. و ص 35.
13. برای مطالعه‌ی بیشتر درباره‌ی روش اجتهادی مورد نظر شهید صدر، ر.ک: صدر، محمدباقر، اقتصاد ما، ج 2، ص 30-57. و صدر، محمدباقر، روند آینده‌ی اجتهاد، در فصلنامه تخصصی فقه اهلبیت (فارسی)، سال اول، شماره 1، بهار 1374.
14. شهید مطهری در این باره می‌گوید: «اگر ملتی خودباخته شد، خودش و روحش را در مقابل ملت دیگر باخت یعنی اگر استعمار روحی و فکری و فرهنگی شد، دیگر به دنبال آن با کمال افتخار استعمار سیاسی و استعمار اقتصادی را می‌پذیرد؛ یعنی سرمایه‌های مادی خودش را دو دستی به او تقدیم می‌کند و برای خودش هم افتخار می‌شمارد. نوکری بیگانه را با کمال افتخار می‌پذیرد، چرا؟ چون استعمار فکری و فرهنگی شده» (همو، ریشه‌های انقلاب اسلامی، در مجموعه آثار، ج 24، ص 216)
15. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، در مجموعه آثار، ج 21، ص 21.
16. مطهری، مرتضی، رشد اسلامی، در امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص 142-143.
17. همو، مقدمه‌ای بر جهان‎بینی اسلامی (وحی و نبوت)، در مجموعه آثار، ج2، ص 241.
18. همان، (جامعه و تاریخ)، ص 327.
19. همو، نهضت‌های اسلامی درصد ساله اخیر، در مجموعه آثار، ج 24، ص 92.
20. شهید مطهری در این باره می‌گوید: «انسانی که اسلام می‌خواهد با انسانی که مکتب‌های فلسفی بشر می‌خواهند، از زمین تا آسمان فرق دارد. خیلی چیزها که اسلام می‌گوید با آنچه دیگران می‌گویند یکی است اما نه با یک دید. اسلام همیشه به مسائل از جهت توحیدی و خدایی نظیر می‌کند.» (همو، تکامل اجتماعی انسان، به ضمیمه هدف زندگی و ...، ص 83)
21. شهید مطهری در این باره می‌گوید: «یک عده از دانشمندان جدید یک باره هر سبک و روشی را غیر از و روش تجربی مردود شمردند و از این رو آن قسمت از علوم را که از دسترس تجربه خارج بود [... را] بی‌اعتبار دانستند. ولی بدیهی است که قناعت کردن به فرآورده‌های علوم طبیعی بسیاری از پرسش‌های اندیشه بشری را بلاجواب می‌گذارد» (مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، در مجموعه آثار، ج 5، صوت 478) این در حالی است که نگاه اسلامی به مسأله روش، نگاهی کثرت‌گرایانه است یعنی افزون بر توجه به روش تجربی، روش عقلی و شهودی را نیز معتبر می‌داند (همو، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی (وحی و نبوت)، در مجموعه آثار، ج 2، ص 229 و همو، مسأله شناخت، در مجموعه آثار ج 13، ص 356-386).
22. برای آشنایی بیشتر و دقیق‌تر با این مفهوم، ابعاد، مؤلفه‌ها و ویژگی‌های آن، ر.ک: جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ص 149-276.
23. همو، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج 8، ص 188.
24. همو، علم و دین در حیات معقول، ص 61.
25. همان، ص 39.
26. همان، ص 66.
27. همو، پام خرد، ص213.
28. همان، ص228.
29. مؤسسه در راه حق با هدف پاسخگویی به شبهات مسیحیت توسط آیت الله سیدمحسن خرازی، تأسیس شده بود. هدف اصلی این مؤسسه پاسخ‌گویی به شبهات مسیحیان علیه اسلام و تدوین نشریات و جزواتی در دفاع از اصول و عقاید اسلامی و رد شبهات مخالفان اسلام بود. از اواخر دهه‌ی چهل به بعد با رواج روزافزون مارکسیسم این مؤسسه تلاش داشت در نقد مارکسیسم و رد شبهات آن‌ها علیه اسلام هم اقداماتی انجام دهد. به این منظور از آیت الله مصباح یزدی دعوت به همکاری کردند. ایشان نیز مقالاتی در رد افکار مارکسیستی با عنوان «پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک» منتشر کردند. و در ادامه به منظور کادرسازی و تأمین نیروی فکری و علمی لازم از میان طلاب جوان پیشنهاد تأسیس بخش آموزش در آن مؤسسه را تأمین نیروی فکری و علمی لازم از میان طلاب جوان پیشنهاد تأسیس بخش آموزش در آن مؤسسه را دادند و البته قبل از شروع کار آموزش برای آشنایی باکارهای مشابه در جهان اسلام همراه جناب دکتر احمد احمدی به سه کشور مصر، سوریه و لبنان مسافرت کردند و با مراکز اسلامی از نزدیک آشنا شدند. کارهای مشابه در جهان اسلام همراه جناب دکتر احمد احمدی به سه کشور مصر، سوریه و لبنان مسافرت کردند و با مراکز اسلامی از نزدیک آشنا شدند. سپس در سال تحصیلی 1355-1354 با جذب بیست نفر از دانش آموختگان حوزه‌ی علمیه‌ی قم، اقدام به راه‌اندازی بخش آموزش مؤسسه در راه حق کردند. این بخش پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در همان آغازین ماه‌های پیروزی انقلاب، مورد حمایت جدی حضرت امام ره قرار گرفت و با توصیه‌ی امام توسعه داده شد.
30. برای آشنایی بیشتر با تاریخ شکل گیری دفتر همکاری حوزه و دانشگاه و نقش آیت‌الله مصباح در این موضوع، ر.ک: محمدتقی، زندگی نامه حضرت آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، ص 250-254.

منبع مقاله :
شریفی، احمدحسین؛ (1393)، مبانی علوم انسانی اسلامی، تهران: انتشارات آفتاب توسعه، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط