نویسنده: دیوید ای. مارتین
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم:حسن چاوشیان
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم:حسن چاوشیان
Fundamentalism
این اصطلاح که در بدو پیدایش برای اشاره به انواع آیینهای پروتستانی محافظهکار، به طور اخص در امریکا به کار میرفت درکاربرد فعلی با مسامحه بسط یافته و انواع مختلف اسلام محافظه کار و یهودیت محافظه کار را در بر میگیرد و باید آیین کاتولیک ستیزهجو و جزماندیش نهضت اپوس دئی را هم به آن بیافزاییم.
بنیادگرایی مسیحی در ابتدا به مبانی عقیدتی کاملاً مشخصی مانند مصونیت کتاب مقدس از خطا و زایش باکره وکفاره مربوط میشد. بنیادگرایی به مثابه یک نهضت نشاندهندهی واکنش عمدهای به پروتستانتیم لیبرال است. پروتستانهای لیبرال رهیافت انتقادیتری در قبال کتاب مقدس داشتند و علم تفسیر انعطافپذیری را قبول کرده بودند که به معنای پذیرش نوسازی و نسبیسازی بود. از دیدگاه لیبرالی، مسیحیت یگانه وحی و آخرین وحی نبود که در انجیل به بشر عرضه شده است، بلکه وقوف رو به تکاملی نسبت به ملکوت بود که در کنار سایر منابع معنوی ایمانهای دیگر قرار میگرفت. این نگرش لیبرالیسم ضرورتاً در جهتی حرکت میکرد که فاصلهی زیادی با عقیدهی ارتدوکس داشت، درحالیکه بنیادگرایی به «ایمانی که یکبار برای همیشه به قدیسان عرضه شده بود» عقیده داشت.
بنیادگراها نوعاً به حقیقت لفظی کتاب مقدس و درستی تاریخ مبتنی بر کتاب مقدس و اصالت عهد عتیق موسی معتقد بودند و تأکید زیادی بر ظاهریگری داشتند. آنها هم داروین و هم تعابیر مدرن علمیاز پیدایش جهان و تلقیهای رایج دربارهی شواهد سنگوارهای را رد میکردند. اکثر نحلههای پروتستانتیسم انگلیسی، حتی محافظهکارها، با نظریهی تکامل و کیهانشناسی مدرن کنار آمدهاند، البته بعضی تراژدیهای فکری هم بوده مثلاً زیستشناس دریایی برجسته فیلیپ گوس که شواهد و مدارک خویش را به ناچار نادیده گرفت. اما در ایالات متحده تعبیر و تفسیرهایی پدیدارگشت، خصوصاً در جنوب، که با محافظهکاری اخلاقی، بنیادگرایی و دفاع فرهنگی قرابت بیشتری داشت. شاید این امر تا حدی به این سبب بود که در ایالات متحده مجال بیشتری برای ایجاد شبکههایی از نهادهای بیرون از قلمروهای اصلی آموزشی تحت سیطرهی روشنفکران لیبرال (و متحدان آنها در میان روحانیان لیبرال) وجود داشت. به این ترتیب اگرچه بنیادگرایی در 1925 و پس از سیل مخالفتهایی که با محاکمهی جان اسکوپس به دلیل تدریس غیرقانونی نظریهی تکامل صورت گرفت، مجبور به عقبنشینی شد، تا بیکار ننشست و سنگرهای نهادی خود را تقویت نمود و یک نسل بعد همراه با انواع و اقسام محافظهکاریهای اخلاقی، الهیاتی، فرهنگی و سیاسی دوباره سر بر آورد. در بعضی نواحی بنیادگراها قدرت و نفوذ کافی پیدا کردند تا « خلقت باوری» را وارد برنامهی درسی مدارس کنند و سایر خواستههای خود را نیز پیش ببرند. (خلقت باوری خود نحلههای گوناگونی دارد از دیدگاه متعارفی که خداوند را خالقمیشمارد تا دورهبندی بر اساس سفر آفرینش در عهد عتیق و پایبندی سفت و سخت به روایتهای سفر اول و درم). تأکید بر این مطلب خالی از فایده نیست که چهرهی عمومی و انسجام درونی بنیادگرایی به واسطهی پیدایش رادیو و تلویزیرن دینی و مدارس «مسیحی» تقویت شده است، چرا که به ایجاد نوعی «ساختار معقولنمایی» فراگیر کمک کردهاند. قدرت و نفوذی که بنیادگراها ازطریق مشارکت در اکثریت اخلاق کسب کردهاند شامل ائتلافهای جدید با محافظهکاران مذاهب دیگر نیز میشود.
بسیاری از مفسران هستند که بنیادگرایی را فقط نوعی واکنش یا مصداق آنچه استیو بروس «شلوارک فرهنگی» نامیده، قلمداد میکنند (Bruce, 1990). اما این دیدگاه بیش از حد به تلقیهای لیبرالی گرایش دارد. محافظهکاران دینی ممکن است درگیر نوعی دفاع و مقابلهی فرهنگی باشند اما در دنیای تجاری و فنی نیز میتوانند حضور یابند بیآنکه همسایگان ایشان متوجه غرابت یا عقبماندگی آنها شوند. در هر صورت، مذهب اصلی محافظهکاران، یعنی باپتیستهای جنوب، در حال رشد و گسترش است حال آنکه اکثر مذاهب لیبرالی رو به تحلیل میروند و پنتکاستالیم (1) بخشی ا ز نهضت جهانگستری است که در امریکای جنوبی پیشرفت حیرتانگیزی داشته است (-الهیات آزادیبخش)، و همینطور در منطقهی کارائیب، بخشهایی از افریقا، کره جنوبی، و سواحل اقیانوس آرام. نکتهی جالب این است که پنتکاستالیتها فقط دست بر قضا بنیادگرا نیز محسوب میشوند نه اینکه اساس و مبادی عقیدتی خویش را از بنیادگرایی گرفته باشند. پنتکاستالیستها برخوردی محافظهکارانه با کتاب مقدس دارند، اما فلسفهی وجودی آن ها به موهبتهای روحالقدس و شفابخشی و جنگیری مربوط میشود.
بنیادگرایی در اروپا نیز ظاهراً پدیدهای فرعی و اتفاقی است، خواه بخشی از پنتکاستالیسم باشد خواه از شکل های قدیمی پیتیسم، مذهب پروتستان انجیلی و احیاگری. مقصود این است که محافظهکاری دینی لایهها و سطوحی دارد، مثلا در غرب نروژ، جنوب شرقی هلند، شمال دانمارک، جنوب اسکاتلند و ایرلند شمالی، که بنیادگرایی را در خط مقدم دفاع فرهنگی خود قرار نمیدهند. یکی از مراکز فکری بنیادگرایی که شاخهها و شعبههای بینالمللی نیز دارد در دانشگاه آزاد آمستردام واقع است؛ و احزاب سیاسی کوچکی در اکثر کشورهای اروپای شمالی وجود دارد که معتقد به اخلاقیات دینی سنتی هستند. نهضتهای مشابه محافظهکاری دینی نیز در سال های اخیر پدیدار شده که از درون اکثر کلیساهای مستقر سر بر آوردهاند و بعضی از آنها خصلتهای کاریزماتیک دارند. اما بازهم، محافظه کاری آنها بیشتر به ایمان و اعتقاد و انضباط اخلاقی مربوط است تا دیدگاههای بنیادگرایانه دربارهی کتاب مقدس.
روشن است که بنیادگرایی مسیحی فقط یکی از عناصر چرخش انبوه به سمت عقاید محافظه کار و مذهب انجیلی است. این چرخش با چرخش مشابهی در دنیای اسلام همسویی دارد، خصوصاً در میان شیعیان. اسلام از جهتی ذاتاً بنیادگرا است چون برکلام خداوند که بیکم وکاست در قرآن آمده است تأکید میکند. همچنین یکی از اصول اولیه اسلام این است که هرگاه قدرت و تعداد مسلمانان اجازه دهد باید اسلام و شریعت اسلامی را ترویج داد چرا که کاملترین راه زندگی است و حکومت و سیاست را نیز در بر میگیرد. جاه طلبیهای خداسالارانه اسلامیتعارض شدیدی با فعالیتهای میانهرو و معتدل گروههای فشار محافظهکاران پروتستان دارد. در کاربردهای معاصر، مسلمانان «بنیادگرا» یا با یکی از جنبشهای محافظهکارانه ارتباط دارند یا فقط به واسطه ستیزهجویی و تعصب مشخص میشوند. یقیناً این نوع ستیزهجویی بخشی از واکنش به آزادشدن بسیاری از جوامع مسیحی از استعمار مسلمانان (عمدتاً عثمانیها) و پیشروی فرهنگ و استعمار غربی است که با این پیشروی فرهنگی دنیویگرایی و کثرتگرایی نیز وارد دنیای اسلام میشود.
پینوشتها:
1- از فرقههای بنیادگراهای پروتستان که به ارتباط مستقیم با روحالقدس تأکید و باور دارند.- م.
منبع مقاله :آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوماجتماعی قرن بیستم، ترجمه: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول