مقدمه
اصل واژه به زبان لاتین باز میگردد؛ یعنی چوبی که برای نوشتن بر پارافین به کار میرفت. منظور ابزار نوشتن مثل قلم مو یا قلم است. آنگاه این کلمه از طریق مجاز به مفهومهای دیگری راه یافت که همگی به روش نوشتن مربوط میشوند؛ یعنی ابتدا به روش نوشتن دستی ارتباط یافت و سپس بر بیان ادبی اطلاق گشت. از تفکیک بین مفهوم کلام و شیوه بیان آن، مفهوم سبک زاییده شد که ادبای غربی میراثدار آن هستند. بیان از نظر آنها لباس معنا و سبک، نقش آن لباس است (کواز، 1386، ص 47) و در اصطلاح سبک شناسی علم و یا نظامی است که از سبک بحث میکند و سبک وحدتی است که در آثار کسی به چشم میخورد. به تعبیر دیگر یک روح یا ویژگی و یا ویژگیهای مشترک و متکرر در آثار، نوشتار و گفتار را «سبک» گویند. توجه به سبک و بحث از آن، در ادبیات غربی از دوران یونان باستان و در کتابهای مربوط به فن خطابه مطرح شده است و از دیرباز دو دیدگاه افلاطونی و ارسوطیی در مورد سبک، مشخص و از یکدیگر متمایز بوده است. در قرون وسطی و دورهی رنسانس، بحث درباره سبک، از فن خطابه تجاوز کرد و به حوزه شعر و شاعری گسترش یافت. بوفون (1707-1778) نویسنده و طبیعیدان فرانسوی معتقد است: سبک نظم حرکتی است که انسان به اندیشههای خود میدهد، تأکید میکتد که «سبک یعنی خود نویسنده» در دوران جدیدتر سبک مفهوم روشنتری یافته است و ادیبان و منتقدان نظریههای متفاوتی درباره آن ابراز داشتهاند که اغلب بر اساس یکی از دو نظریه افلاطونی یا ارسطویی است. در قرن بیستم، سبک شناسی (stylistiecs) جدید، با توجه به اصول زبان شناسی تاریخی و نقد ادبی به وجود آمده است. آی. ا. ریچاردز (1893-1979) و امپسون که افکار و نظریاتشان، مکتب نقد نو را به وجود آورد، در ایجاد مکتب سبک شناسی جدید تأثیر بسیار داشتهاند، اما بنیانگذار اصلی این مکتب چارلز بالی است که معتقد است سبک شناسی یعنی مطالعه عناصر مؤثر در زبان. (میر صادقی، 1373، ص 125)در میانه قرن نوزدهم، هنگامی که گونههای سبک شناسی ادبی به مطالعه و تفسیر متنهای ادبی محدود شده بودند، با زبان شناسی تاریخی، اساسی ترین جزء سبک شناسی نوین پدید آمد و آن توجه جدی به توصیف صوری زبان ادبی بود. بدین سان، تعبیر ادبی با تحلیل زبانی همراه شد و روش شناسی خاصی را بنبان نهاد که با اصول بنیادین سبک شناسی همخوانی داشت. توان تحلیلی سبک شناسی نوین عمدتاً ریشه در روشهای تحلیلی و توصیفی زبان شناسی دارد؛ در عین حال، سبک شناسی ادبی نوین، علاوه بر استفاده از زبان شناسی، از توان تعبیری نقد ادبی مدرن هم بهره میبرد. در هر دو مورد، استفاده از روشهای زبان شناختی به سبک شناسی امکان میدهد که از توصیفات تجویزی و فرمایشی پیشین تحت عنوان «سبکهای درست» عدول و به سوی تحلیلی کامل تر از خود زبان و کارکردهای دائمی آن حرکت کند. ریشههای سبک شناسی مدرن را میتوان در آثار چارلز بالی (1865-1945) و لئو اسپیتزر (1887-1960) مشاهده کرد. بالی، در ار خود به نام مختصر سبک بر توصیف و تحلیل ویژگیهای سبکی عموماً در دسترس زبان تأکید دارد. در فرمول بندی بالی، متون ادبی نمونههای ویژهای از کاربرد زباناند و تحلیل سبک آنها بخش اصلی سبک شناسی همگانی مورد نظر نیست. با وجود این، اثر بالی و تحقق بعدی آندر اثر ژول ماروزو (مختصر سبک شناسی فرانسوی 1946) و مارسل کرسو (سبک و فنون آن 1947) در شکل گیری سبک شناسی ادبی قویا مؤثر افتاد. ظهور بعدی سبک شناسی مدرن در آثار انگلیسی- امریکایی، با گرایش به تحلیل زبان شناختی و، به تبع آن، اندکی پس از آن، به ساختارگرایی، هر چه روشن تر نمودار گشت و فرآیندِ پیشین را تکرار کرد. (کاتانو، 1384، ص 113)
سبک شناسی به معنای حقیقی خود در یاران سابقهای ندارد و نخستین آثار این فن به صورت بسیار ضعیف در تذکرهها دیده میشود. تذکره نویسان در ترجمه احوال یک شاعر یا نویسنده در مورد سبک وی تسامح میکردند و گفتار را با تمجید و اغراق به پایان میرساندند. در ایران هرگاه سخن از روش بیانی یک نویسنده یا شاعر بوده است. کلمات، طرز، طریقه، شیوه، نمط، سیاقت، اسلوب و مانند اینها به کار میرفته است. (میرصادقی، 1373، ص 127) بررسی سبک سخن در ایران، با سبک شناسی بهار آغاز شد. کتاب سه جلدی وی- سبک شناسی یا (سیر تطور نثر فارسی)- به بررسی آثار نثر فارسی از آغاز تمدن اسلامی تا عصر حاضر نموده است. نکته بسیار مهم در سبک شناسی توجه به بسامد است. اصولاً سبک از طریق مقایسه قابل ادراک است چنان که رنگها در تقابل یکدیگر خود را نشان میدهند. در مطالعه نُرم و انحراف از آن، وجود یک یا چند عنصر سبکی چندان اهمیت ندارد اما بسامد عناصر سبکی اهمیت دارد؛ مثلاً کاربرد دو حرف اضافه برای یک متمم از ویژگیهای سبک خراسانی است اما از مختصات غزل حافظ نیست هر چند که در دیوان حافظ به کار رفته باشد زیرا بسامد آن اندک است. هر سبکی نسبت به سبک دیگر دارای انحراف است و این یعنی سبک؛ مثلاً دیوان سعدی یک هنجار یا نرم است و غزل صائب در مقایسه با آن خارج از نرم است اما، هر دو سبک دارند. از این جاست که برخی در تعریف سبک میگویند: سبک یعنی عدول از نرم. (شفیعی کدکنی، 1379، ص 37-38) سبک از جهات مختلفی قابل تقسیم است؛ از این رو، در عرصه ادبیات اقسام سبک ادبی متفاوتی به وجود آمده است.
نقاشان، خطاطان و تمامی هنرمندان دارای سبکی خاص در آثار هنری خود هستند. نویسندگان و گویندگان نیز در ارائه مطالب خود، از سبک خاصی تبعیت میکنند. حال این ویژگیهای مشترک و متکرر که سبک ساز شده، گاهی آشکار است و گاه پنهان و پوشیده. (شمیسا، 1380، ص 14) بریخ سبک نوشتاری را فقط محصول گزینش خاصی از واژهها و تعابیر و عبارات مختلف دانستهاند و میگویند «سبک نوشتاری، دربردارنده ادبیات و طرز بیان جملات است.» در این میان عدهای هر گزینش خاصی از کلمات و واژهها را سبک نمیدانند بلکه معتقدند سبک حاصل خروج از هنجارهای عادی زبان است و سبک عبارت است از «انحراف از نُرم». مثلاً به جای گفتن: زمانی که جنگ درگرفت، گفته شود: آنگاه که شیپور رزم دمیده شد. (شمیسا، 1380، ص 63)
قرآن کریم دارای چنین سبکی است. مثلاً برای بیان عبارت آنگاه که قیامت برپا میشود، از تعابیر مختلفی همچون «فَإِذَا نُقِرَ فِی النَاقُورِ» «إِذَا زُلزِلَتِ الارضُ زِلزَالَهَا» بهره میبرد. با این تعریف سبک شناسی فقط بیان لفظ و ویژگیهای به کار رفته در جملات است. ولی برخی از نویسندگان سبک شناسی را از این والاتر دانسته و گفتهاند درست است که سبک عبارت از وحدتی است که در آثار شخص به چشم میخورد، ولی زمینههای وحدت و اشتراک در آثار قلمی و نوشتارهای علمی، فقط لفظی نیست بلکه وحدت در تفکر و بینش نویسنده نیز سبک است، حتی وحدت در الفاظ و ویژگیهای مشترک و متکرر لفظی برخاسته شده از فکر و اندیشه نویسنده است، چرا که هر یک از جملات و نوشتار، بازگو کننده بینش، تعقل و نگاه خاصِّ صاحب اثر، پیرامون جهان درون و برون است و حتی میتوان گفت «بین تفکر و قلم ارتباط مستقیم وجود دارد.» پس بین سبک نوشتار و روحیات، خلقیات و افکار صاحب اثر، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. (شمیسا، 1380، ص 14)
حال چه سبک نوشتاری را ادبی و لفظی بدانیم (بناب ر تعریف اول) و چه برخاسته از فکر، خلقیات و روحیات نویسنده (بنا بر تعریف دوم)، بایستی آن ویژگیهای سبک ساز متعدد و متکرر باشد و با ارائه یک لفظ، جمله، فکر و خروج از نُرم، نمیتوان صاحب اثر را دارای آن سبک دانست.
به راستی این سؤال همیشه ذهن دلدادگان صحیفه شریفه رضویه را به خود مشغول کرده که درون صحیفه چه رازی نهفته و این کتاب دارای چه سبک و سیاقی است که همگان را شیفته خود نموده است؟ البته این که محتوای صحیفه چیست و علت ماندگاری آن چه بوده و چرا عالمان بر نقل روایات و اجازه روائی آن اهتمامی این گونه داشتهاند، موضوعاتی است که در جای خود بایستی به بررسی عمیق آن نشست. بحث این نوشتار پیرامون سبک و سیاقی است که در لابلای دعاهای صحیفه رضویه به چشم میخورد و همین ویژگی همه را شیفته نموده؛ پس بحث پیرامون سبک شناسی صحیفه مبارکه رضویه است تا شاید در لابهلای این خطوط بتوان به محتوا و علت ماندگاری و اهتمام عالمان نسبت به «زبور آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)» دست یافت.
سبک شناسی ادعیه صحیفه رضویه
سبک صحیفه مبارکه رضویه حاصل نگاه خاص حضرت علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) به جهان درون و بیرون است که لزوماً در شویه خاصی از بیان و الفاظ (که همان دعاء و نیایش میباشد) تجلی کرده است.به عبارت دیگر هر دیده ویژهای، در زبان ویژهای رخ مینماید. پس هر کس به آفاق و انفس نگاه تازهای داشته باشد برای انتقال صور نوین ذهنی خود باید زبان و اصطلاح جدیدی استفاده کند، اصطلاحات، نحو، ترکیب و حتی شیوه بیان نوینی به کار برد. امام رضا (علیه السلام) در کتاب صحیفه مقدسه رضویه با الفاظ و عباراتی جدید در قالب نیایش به همگان تعلیم خداشناسی و خودشناسی داده، ایشان به کمک مجاز، کنایه و استعاره سعی وافر بر آن داشته تا به نحوی دید خود را برای دیگران مجسم نماید.
لذا برای رسیدن به ویژگیهای صحیفه رضویه که به صورت مکرر در این کتاب وجود دارد، بایستی این کتاب را در سه سطح بررسی نمود:
1) سطح زبان و ظاهر
2) سطح ادب و بلاغت
3) سطح فکر و اندیشه
از این نکته نیز نباید غافل ماند که متبحرترین سبک شناسان و عالمترین حدیث پژوهان نمیتوانند تمامی زوایای سبک شناختی سخنان معصومین (علیهم السلام) را ارزیابی نمایند. خصوصاً وقتی به سطح فکر و اندیشه اثر معصوم پرداخته شود، چرا که آنان در سطح اعلای تفکر و اندیشه قرار داشته و اندیشه بشر برای درک تمام آنچه از آنان صادر شده، قاصر است. مگر افراد کمی که آنان ینز چون اسرار حق را آموختهاند، حافظان آن اسرار گشتهاند. لذا ما به بررسی سبک شناسی صحیفه از آن دیدگاهی که عقول قاصر و علوم ناقص ما یاری میدهد، خواهیم پرداخت. یکی از سادهترین و در عین حال عملیترین روش بررسی ساختار و سبک شناسی متون از سه دیدگاه زبان، فکر و ادبیات است. تا بدین وسیله بتوانیم به اجزای متشکلهی متن اشراف پیدا کنیم. ساختار متن را- با توجه رابطه اجزاء با یکدیگر- دریابیم. (شمیسا، 1380، ص 150)
سطح زبانی
سطح زبانی مقوله گستردهای است، از این رو آن را به سه سطح کوچکتر آوایی، لغوی و نحوی تقسیم میکنیم:1. سطح آوایی یا سبک شناسی آواها
به سطح آوایی میتوان سطح موسیقیایی متن نیز گفت، زیرا در این مرحله متن را به لحاظ ابزار موسیقی آفرین بررسی میکنیم. موسیقی بیرونی که شامل بررسی وزن و قافیه میشود و موسیقی درونی متن که به وسیله صنایع بدیع لفظی از قبل انواع سجع و تکرار و انواع جناس به وجود میآید. (شمیسا، 1380، ص 153)در این بخش بحث از آن است که صحیفه مبارک رضویه دارای چه قافیهها و وزنهایی میباشد. جملههای صحیفه مبارکه رضویه کوتاه در تمجید خداوند و یا نیازگونه برای عرض حاجت به درگاه ربوبی و مناجات با قاضی الحاجات و یا گفتار با نفس است. هر چند این جملات بر وزن شعر نیست ولی دارای وزنی خاص و جمله بندی یکسان، و صفات و مخارج حروف مشترکاند، به گونهای که آوایی موزون را برای خواننده ایجاد مینماید. موزون بودن جملات صحیفه به پنج صورت تحقق یافته است:
الف: هم وزنی در ابتدای جمله
در علوم بلاغت به آن صنعت «سجع متوازی» گفته میشود، در آن اکثر یا تمام الفاظ فقره اول، با اکثر یا تمام الفاظ فقره دوم هم وزن و برابر نیست، ولی کلمه آخر هم فقره با دیگری هم وزن است، مانند (کار، بار) و (خامه، نامه). (همایی، 1386، ص 42)در «فی تحمید الله علی نعمه بالإسلام و القرآن و النبی» در صحیفهی رضویه به پنج فقره از این نوع سجع که موسیقی درونی است اشاره شده است.
مثال:
«الحمدُ الله الذی فَضَلنی علیکَ بالإسلامِ دیناً، و بِالقرآنِ کتاباً و بِمحمدَ رَسولاً (صلی الله علیه و آله و سلم) و نبیاً و بالمومنینَ اخواناً و بالکعبةِ قبلةً». (موحد ابطحی، 1381، ص 212)در این چهار فقره، کلمههای «دیناً» یا «وکتاباً» و نیز «نبیاً» با «إخواناً»، همگی در انتهای چهار فقرهاند، هم وزن و هم سجع میباشند.
مثال:
«و عالم الخفیات، و مجیب الدعوات، و راحم العبرات، الذی لا تشغله اللغات، و لا تحیره الأصوات.» (موحد ابطحی، 1381، ص 213)در این پنج فقره، کلات «الخفیات» یا «الدعوات» و «العبرات» و «اللغات» و «الأصوات»، همگی این کلمات در انتهای فقرهاند که با یکدیگر هم وزن و هم سجع هستند.
هم وزنی در ابتدای جمله که در «قبلَ الإفتتاحِ بصلاة اللیلِ» در صحیفه رضویه در شش فقره به آن اشاره شده است.
«اللهمََّّ اغفِرلی بهِم و لا تُعذبُنی بِهم، و ارزِقنی بِهم و لا تضلّنی بِهم، وَارفِعنی بِهم و لا تَضِعنی بِهم.» (موحد ابطحی، 1381، ص 216)
همچنان مشاهده میکنید در شش فقره از این دعاء «اغفرلی» یا «تعذبنی» و «وارزقنی» یا «تضلنی» و «ارفعنی» با «تضعنی» در ابتدای جملات قرار داشته و با یکدیگر هم وزن و هم قافیهاند.
ب) هم وزنی کلمات و تضاد معنا
تضاد از مسائل اساسی ادبیات است و در بسیاری از آثار بزرگ ادبی، مدار بر تضاد قهرمان با ضد قهرمان یا انسان و درون او و یا انسان و طبیعت و از این قبیل است، گاهی کلمهها با یکدیگر هم وزن هستند، ولی بین معانی آنها با یکدیگر، تضاد وجود دارد. به عبارت بهتر از نظر وزن یکسانند، ولی مفهوم و مصداق متفاوت دارند. بین معنی دو یا چند لفظ تناسب تضاد (تناسب منفی) باشد، یعنی کلمات از نظر معنی عکس و ضد هم باشد. (شمیسا، 1380، ص 110) مثل:روز از وصال هجر درآبم بود مقام *** شب از فراق وصل در آتش کنم مقیل
«مسعود سعد»
مثال اول:
«اللهمََّّ و هُم مَفزعی، مَعونتی، فی شِدتی و رَخائی، عَسری وَ یسری إصبَاحی و إِمسائی.» (موحد ابطحی، 1381، ص 162)در این عبارت از صحیفه رضویه کلمات به شکل اسم «مفزعی» و «معونتی» و «عسری» و «یسری» و «إصباحی» و «إمسائی» هم وزن و متضاد هستند.
مثال دوم:
«لَکَ الحمدُ إن إطعتُک و لا حُجةَ لی أن عَصیتُک.» (موحد ابطحی، 1381، ص 153)در این عبارت کلمات به شکل فعل «إطعتک» و «عصیتک» با یکدیگر هم وزن و متضاد هستند.
هم وزنی دو کلمه صفت و موصوف، مضاف و مضاف الیه، ندا و منادا.
ج) صفت و موصوف
در زبان عربی ترکیب دو اسم را صفت و موصوف میگوئیم. ترکیبات اضافه صفت حالتی را به موصوف نسبت میدهد. در زبان عربی بین صفت و موصوف از جهت معنی ارتباط محکمی وجود دارد. مثال صفت و موصوف: «الصراطَ المستقیمَ»؛ «شجرةُ مبارکةُ».مثال:
«یا مَن لا تَنفعُه طاعةُ المُطیعینَ و لا تَضرُهُ مَعصیةُ العاصیینَ.» (موحد ابطحی، 1381، ص195)در این عبارت که در صحیفه اشاره دارد به طلب رزق میان کلمات «طاعة المطیعین» و «معصیة العاصیین» میان صفت و موصوف یک وزن حاکم است.
د) مضاف و مضاف الیه
هرگاه دو اسم پشت سر هم بیایند و اولی را به دومی نسبت دهیم به اسم اول «مضاف» و به اسم دوم «مضاف الیه» میگویند. به عبارت دیگر به دو جزء ترکیباتی مانند: «کتابُ التلمیذِ، ماءُ البِئر، اَشجارُ الغابَةِ» که جزء دوم به تنهایی وجود خارجی دارد و برای خود استقلال و هویت معین و مشخصی دارد، «مضاف» و «مضافُ الیه» گفته میشود.مثال:
«اللهمَُّّ إنی إساَلُُک بإقبالِ نهارِکَ و إدبارِ لیلِک» (موحد ابطحی، 1381، ص193)در این عبارت که در صحیفه به أذان صبح و مغرب اشاره دارد میان کلمات «إقبال نهارک» و «إدبار لیلک» میان مضاف و مضاف الیه یک وزن حاکم است.
هـ) ندا و منادا
منادا اسمی است منصوب که برای خطاب قرار میگیرد و با یکی از حروف ندا مورد منادا قرار میگیرد. مانند: یا روح الله.مثال:
«یا ظاهرَ الفَرجِ، یا باطنَ الفَرجِ. یا مُمیتَ الفَرجِ، یا مُحییَ الفَرجِ.» (موحد ابطحی، 1381، ص164-165)علاوه بر مواردی که پیرامون هم وزنی کلمات (که هم آوایی جملات را در پی دارد) گفته شد، هر یک از دعاهای صحیفه رضویه در افقی خاص سیر دارد، لذا برای قرائت، آوایی خاص را میطلبد. که در عبارت بالا که اشاره دارد به طلب فرج با توسل به اسماء الهی با استفاده از هم آوایی ندا و منادا به آن اشاره شده است.
2. سطح لغوی یک سبک شناسی واژهها
در این بخش بحث پیرامون واژهها و لغات به کار رفته در دعاهاست؛ چرا که گاهی بسامد برخی از لغات در صحیفه سجادیه توجه برانگیز است و یا کاربرد لغات به گونهای است که حکایت از درونی عمیق دارد یا هنرمند با برخی از کلمات دارد؛ یعنی معنی خاص یا احساس خاصی را به آنها حمل میکند و به طور کلی میتوان به برخی از نویسندگان به لغات خاصی علاقه دارند و به بهانههای مختلف آن را تکرار میکنند. (شمیسا، 1380، ص 154) پیرامون واژگان صحیفه مسائل بسیاری مطرح است ولی با توجه به اختصار و موضوع مقاله، به موارد چندی اشاره میشود.کلمات فصیح
هدف قدماء از این بحث تبیین سبک و کلام ادبی بوده است. زیرا واضح است که صنایع بدیعی، در کلام ادبی تحقق مییابد و از این رو نخست باید مشخصات کلام ادبی دانسته شود. سعدالدین تفتازانی آخرین مجتهد بزرگ در علوم بلاغی (قرن هشتم هجری) مینویسد اگر کلام، ادبی (فصیح و بلیغ) نباشد، آوردن صناعات ادبی در حکم آویختن مروارید بر گردن خوک است. (شمیسا، 1386، ص 183)امام رضا (علیه السلام) در دعاهای خود از کلمات زیبا و فصیح، بسیار بهره برده و بنا بر آن داشتهاند که وقتی روی سخن با خالق بی همتایی است که زیباست و زیباییها را دوست دارد، در راز و نیاز خود کلمههای زیبا بر زبان جاری سازند. این کلمات آن چنان در صحیفه فراوان است که میتوان گفت در هر جمله برای عرض آن حاجت، بهترین کلمات برگزیده شده.
مثال اول:
«یا ذا المُحاضِرةِ و الرغبةِ، الرغبةُ الیکَ یا مَن بِه المفاخرةُ و أنتَ اللهمَّ مشاهدُ هَواجِسِ النُفوسِ و مَراصِدُ القُلوبِ مطالعُ مَسرَّاتِ السَرائرِ مِن غیرِ تَکلُّفِ و لا تَعسف. ولکنَّ حِلمُک أمِنَ أهلَه علیه جرأةً و تمرداً و عُتواً و عِناداً.» (موحد ابطحی، 1381، ص 177)زیبایی کلمات و جملهها در کل این دعا بسیار است که به این نکته اشاره میشود: در جملات اول امام با واژههای «یا ذا المحاضرة و الرغبة»، «مشاهد هواجس النفوس» و «مسرات السرائر» کار خداوند را برشمرده که ای خداوند تو حضور و نسبت به بی تمایلی و از خواهشهای نفسانی ما خبر داری و رازهای ما را پنهان میداری و در مقابل با سه واژه «جرأة»، «تمرد»، «عتو و عناد»، کار انسان قدرناشناس را در مقابل آن همه خوبیها بیان میکند و در مقابل عطاهای بی شمار و نیکوی خداوند، نافرمانی و عصیان کردم.
مثال دوم:
«اللهمَّ اسقَینا غَیثاً مُغیثاً مُجللاً طبقاً مُطبقاً جَلالاً مُونقاً راجِیاً غَدقاً مُغدقاً، عامَاً مُسبِلاً نافِعَاً غیرَ ضار تُحیی بِه العِباد و البِلاد.» (موحد ابطحی، 1381، ص 213-214)در این دعا «امام رضا (علیه السلام)، دوازده صفت برای باران ذکر کردهاند که دوازده صفت اول «تک واژه» و دو صفت آخر با واژگان متعدد «جمله» است، هر یک از این صفتها، کلمههای زیبا، پرمحتوا و فصیح است.
تکرار
روشی که در بدیع لفظی، موسیقی کلام را به وجود میآورد یا افزون میکند تکرار است. یکی از اسلوبهای بیانی تکرار است که در افادهی مفاهیم و مضامین مورد نظر نقش اساسی دارد. این اسلوب که در قالب تکرار لفظ، آیه، قصه، مثل، مفاهیم و اسلوب بیانی در قرآن کریم نمو یافته، وجود بلاغی متعددی از جمله تأکید بر مفهوم لفظ و نقش محوری آن در صحیفه رضویه، یادآوری، تأکید بر هدف ادعیه، اشاره به مشابهت برخی ادعیهها با یکدیگر، پند و عبرت آموزی، تفهیم مطلب و تسهیل کردن آن، جلب توجه به اهمیت یک مفهوم و ترسیم رابطهی میان مفاهیم مکرر در کنار یکدیگر و رعایت مقتضای حال در بیان مطالب را در خود گرد آورده و تأثیر ویژه و ملموس دارد.مانند:
«و إن خِفتَ عَقرباً، فَقُل أعوذُ بِکلماتِ اللهِ التاماتِ التی لا یجاوزهنُّ برٌ و لا فاجرٌ، مِن شَرّ کلِّ ذی شَرَّ ما ذَرَا بَرا و مِن شَرِّ کلة دابَة.» (موحد ابطحی، 1381، ص 215)در این عبارت کلمه (شر) سه بار پشت سر هم تکرار شده است. تکرار در زیباشناسی هنر از مسائل اساسی است. کور سوی ستارهها، با زدن پرندگان به سبب تکرار و تناوب هستی است که زیباست.
مثال دوم:
«و أسَألُکَ بِالإسمِ الأکبَرِ الأکبرِ الأکبرِ و بِالإسمِ الأعظمِ الأعظمِ الأعظمِ.» (موحد ابطحی، 1381، ص 131)در این عبارت کلمه «الأکبر» سه بار پشت سر هم تکرار شده است و همچنین کلمهی «الأعظم» تکرار شده که باعث زیبایی کلام میشود و معنای تأکید را میدهد.
ترسیم موضوعات
امام در برخی از موارد چنان موضوعی را ترسیم نمودهاند و صحنههای تصوری و تصویری از موضوع ارائه دادهاند کَانَّه خود در میان صحنه حضور دارند و با ترسیمی که از موضوع مینمایند دیگران را در آن صحنه حاضر مینمایند تا قُبح و یا حُسن موضوع بیشتر معلوم گردد.مثال اول: حسن موضوعی:
«اللهمَّ اسقَینا غَیثاً طیباً مُبارَکاً، هاطِلاً مُنهَطِلاً مُتَهاطِلاً، رَغداً هَنیئاً مَریئاً دائماً رَویاً سَریعاً، وَ تُنبتُ بِه الزرعُ و النباتُ و تَجعلُ فیه بَلاغاً للحاضِرِ منّا و البلاد.» (موحد ابطحی، 1381، ص 213-214)در این جا امام آن گونه ابر و باران فراوان را توصیف میکند که گویی انسان احساس میکند واقعاً باران در حال ریزش با سرعت است.
مثال دوم: قبح موضوع:
«اللهمَّ اَلعَن الظلمَ و الظالمینَ الذینَ بَدَلوا دینَکَ و حَرِفوا کتابَک و غیرَ واسِعةِ نبیکَ و دَرسوا الآثارَ و ظَلموا علی أهلِ بنتِ نبیک و قَاتَلوا و تَعدّو علیهم وَ غَضبوا حقَّهم و نَفوهُم عَن بُلدانِهم و ازعَجوهُم عَن أوطَانِهِم» (موحد ابطحی، 1381، ص 222)امام آن چنان ستمگر را به تصویر میکشند و توصیف مینمایند که بر همگان چهره پلید این شخص نمایان میگردد.
3. سطح ادبی بلاغی (Litrary Level)
سطح ادب و بلاغت عبارت است از نحوه استفاده از صنایع ادبی و نکات بلاغی و کاربرد کلمات بلیغ در جملات و عبارتها؛ توجه به بسامد لغاتی که در معانی مجازی به کار رفتهاند، مسائل علم بیان از قبیل تشبیه، استعاره و سمبول و کنایه؛ مسائل بدیع معنوی از قبیل ایهام تناسب و به طور کلی زبان ادبی اثر و انحرافهای هنری و خلاقیت ادبی در زبان. تمام سخن فورمالیستها این است که در ادبیات اصل، ادبیت است. یعنی طرز بیان و نحوه ارائه موضوع به صورت ادبی. هر چه ادبیات اثری متشخصتر باشد، اثر ادبیتر است. جز اینها بررسی نوع ادبی اثر (حماسه، تراژیدی، غنا) و وفاداری با تصرف نویسنده در قراردادهای ادبی، قوالب شعر، مسائل علم معانی از قبیل ایجاز و اطناب و قصر و حصر، همه و همه راه گشا هستند.در این سطح هم در هر متنی توجه به مسائل خاصی ممکن است یش بیاید. مسائلی که امروزه در ادبیات جدید مطرح است گاهی با مسائل ادبی متون نظم و نثر کهن متفاوت است و به طور کلی مسائل مربوط به فصاحت و بلاغت در هر سبکی سیری دارد. از میان مختصاتی که در یک متن دیده میشود فقط برخی ارزش سبکی دارند، یعنی در پدید آوردن سبک دخیلند که به آنها مختصات سبک ساز و یا سبک آفرین میگویند. این مختصات چه لفظی باشند و چه فکری و چه ادبی باید متکرر باشند. (شمیسا، 1380، ص 158) در دعاهای صحیفه، نکات ادبی و صنایع بلاغی فراوانی وجود دارد و همین نکات است که بسیار از عرب زبانان و عالمان را شیفته خود کرده است که جای بررسی آن و ارائه تمامی نکات ادبی و بلاغی آن خالی است.
قصر
در لغت به معنای (حبس) است و در اصطلاح منحصر کردن چیزی است بر چیزی دیگر به شویه مخصوص. که انواع آن قصر صفت بر موصوف، و قصر موصوف بر صفت. (تفتازانی، 1388، ص 115)1. قصر صفت بر موصوف یعنی این که آن صفت از موصوف به موصوف دیگری نرسد. مثال: «وَ لا خَالقَ الا أنت.» (رضویه، ص 182)
2- قصر موصوف بر صفت یعنی این که موصوف از آن صفت به صفت دیگری نرسید. مثال: «مَن یقنط مِن رَحمةِ ربِه الا الظالّون». ((موحد ابطحی، 1381، ص 160)
تشبیه
تشبیه مصدر باب تفعیل در معنای شبیه کردن و مانند کردن چیزی به چیز دیگر و در اصطلاح عبارت است از اشتراک دو چیز در یک یا چند صفت. ارکان تشبیه متشکل است از مشبه، مشبه به، وجه شبه، أدات تشبیه. (گلی، 1388، ص 121)مثال اول:
«اللهمَّ أنتَ نورُ السَماواتِ و الارضِ.» (موحد ابطحی، 1381، ص 196)در اینجا (أنت) مشبه و (نور السماوات و الارض) مشبه به و أدات تشبیه محذوف است و وجه شبه روشنایی و درخشندگی است.
مثال دوم:
«أشهدُ أنَّ مُحمداً عبُه و رَسولُه و بشیراً نَذیراً و سِراجاً مُنیراً.» (موحد ابطحی، 1381، ص 63)در اینجا (حضرت محمد «صلی الله علیه و آله و سلم») مشبه، و (سراجاً) مشبه به، و أدات تشبیه نیز محذوف، و وجه شبه: تابش و نورانی بودن است.
استعاره:
«استعاره»، عاریه خواستن لغنی به جای لغت دیگر است که بین آن دو لغت، علاقه و شباهت وجود داشته باشد. پس استعاره از وادی مجاز و تشبیه میباشد، زیرا در آن، هم علاقه است و هم تشبیهی که مشبَّه، وجه شَبه و ادات تشبیهِ آن حذف شده است. (تفتازانی، 1389، ص 247)مثال:
«أسلَمتُکَ بِالعُروَةِ الوُثقی التی لا إِنفِصَامَ لَها». (موحد ابطحی، 1381، ص 244)در این جملهها، عبارت «العروة الوثقی» (ریسمان محکم) عاریه از عبارت «دین الإسلام» آمده است و نوعی تشبیه به کار رفته که در آن مشبَّه و وجه شَبه و ادات تشبیه حذف گردیده است.
مثال:
«قامَت السَماواتُ و الارضُ بِحکمتِهِ»:. (موحد ابطحی، 1381، ص 138)در این عبارت کلمه «اسماوات» عاریه از واژهی (الإنسان) آمده است که استعاره مصرحه به شمار میآید که مستعار (الأنسان) محذوف و (السماوات) جای آن عاریه آورده شده است.
حسن مطلع
کلمهی مطلع در لغت به معنای برآمدن و جای برآمدن است. اساتید شعر میگویند که مطلع سرپوش و سرپوش سخن است. مطلع در لفظ و معنی بسیار مطبوع و دلنشین و جذاب است تا در روح شنونده تولید رغبت و نشاط به شنیدن باقی گذارد. (همایی، 1386، ص 95)مثال:
«الحَمدُ اللهِ الذی هدی الی الإسلامِ و مَنَّ علینا بِالإیمان و عَلَّمَنا القرآنَ و مَنَّ عَلینا بِمُحمدِ (صلی الله علیه و آله و سلم) و آلِه سبحان الذی سَخرَ لنا هَذا و ما کُنّا لَه مُقرنینَ و إنا الی ربِّنا لَمُنقلبونَ و الحَمدُ اللهِ ربُّ العالمینَ.» (موحد ابطحی، 1381، ص 31)همچنان که در این قسمت از دعاء از صحیفهی رضویه در انتخاب لفظ و معنی دقت و حسن سلیقه به کار رفته است که دعاء به لفظ فصیح و معنی لطیف آغاز و ختم شده است که در شنونده اثر نیکو بخشیده و از لغزش به دور است.
مراعات النظیر
یکی از صنایع معنوی در علم بدیع «مراعات النظیر» است. نام دیگر آن «مواخات» میباشد. هرگاه نویسنده یا شاعر در متن نثر یا نظم فارسی کلماتی را ذکر کند که در معنی با همدیگر تناسب داشته باشند، از صنعت «مراعات نظیر» استفاده کرده است. (عرفان، 1388، ص 252)مثال:
«أنَّ اللهَ یسجدُ لَه مَن فی السَماواتِ و مَن الارض و الشمسِ و القمرِ و النجومِ و الجِبالِ و الشَجرِ و الدّوابِ.» (موحد ابطحی، 1381، ص 226)در این جمله «السماوات، الأرض، الشمس، القمر، النجوم، الجبال و الشجر با هم مراعات نظیر دارند. چنان که میبینیم در این کلمات تناسب و روابط گستردهتر و مستحکمترند و باعث ایجاد یک اثر هنرمندانه شده است.
مثال:
«احتَجبتُ، و اِستَرتُ و تَحَصنتُ بِ (الم) وَ بِ (کهیعص) و بِ (طه) و بِ (طسم) و بِ (حم) و بِ (ق) و القرآنِ المجید.» (موحد ابطحی، 1381، ص 130)در این جملات واژههای «الم، کهیعص، طه، طسم، حم، ق» با هم مراعات نظیر دارند که به زیبایی در این ادعیه آورده شده است که حروف مقطعهاند.
مراعات نظیر از مهمترین عوامل در تشکل و استحکام فرن درونی متون است که دقت در آن منجر به یافتههای دقیق سبک شناسانه میشود.
طباق
طباق که به آن (مطابقه، تطبیق، تکافو) نیز میگویند. در اصطلاح، بین معنی دو یا چند لفظ تناسب تضاد (تناسب منفی) باشد؛ یعنی کلمات از نظر معنی، عکس و ضد هم باشند. (عرفان، 1388، ص 247)مثال:
«وَ أومنَ بِسرِهم و جَهرِهم و ظاهرِهم و باطنِهم و غائبِهم و شاهدِهم و حیهم و میِتهم.» (موحد ابطحی، 1381، ص 161)در اینجا میان کلمات (سر و جهر) و (ظاهر و باطن) و (غائب و شاهد) و (حی و میت) تضاد وجود دارد.
سطح فکر و اندیشه
در برخی از سبک شناسیهای آثار، فقط به سطح زبان توجه شده در صورتی که در بررسی آثار علاوه بر سطح زبان بایستی به مختصات فکری نویسنده نیز توجه کرد، چرا که در بسیاری از موارد از توالی جملات میتوان متوجه مختصات فکری نویسنده یا گوینده اثر شد. پس سبک شناسی آثار نوشتاری و گفتاری، فقط ارزیابی لغات و واژهها و ترکیب جملهها و ارتباط جملهها و کلمهها با یکدیگر نیست، بلکه بایستی به درون متن نفوذ نمود تا مشخص شود آیا این اثر درون گراست یا برون گرا؟ و احساسات گوینده و نویسنده اثر نسبت به مسائل پیرامونش چگونه بوده؟ او به جهان هستی از چه دیدگاهی مینگریسته؟ و نظرش پیرامون اعتقادات مذهبی چیست؟ این امر ما را بر آن داشت که به برخی از سطوح فکری صحیفه رضویه بپردازیم تا به یاری خداوند، رموزی را کشف نماییم.بنابراین، سطح فکر و اندیشه صحیفه رضویه عبارت است از برداشتهای متکرر و متعددی که حضرت امام رضا (علیه السلام) از مبانی دین، جهان پیرامون، مطالب عرفانی و ... داشتهاند و در صحیفه مقدسه رضویه ارائه نمودهاند. دقت در سطح فکر و اندیشه صحیفه مبارکه رضویه، اقیانوس بی کرانی را در مقابل دیدگاه ظاهر میسازد. ما در این مقاله، برای آغاز چنین سطحی که کمتر بدان پرداخته شده چند قطره از این اقیانوس بی انتها برداشته تا ارائه راهی باشد برای کارهای آینده.
بهرههای قرآنی
امام رضا (علیه السلام) در تمامی نیایشهای خود از زلال قرآن کریم بهرههای فراوان گرفتهاند. قرآن را به معنای واقعی به عنوان کتابی از طرف خداوند برای هدایت تمام جوامع بشری پذیرفته و بر این امر اقرار کرده، میفرماید:مثال اول:
«و أعوذُ بِکَ مِن هَمَزاتِ الشَیطانِ و أعوذُ بِکَ ربِّ أن یحضِرونَ.» (موحد ابطحی، 1381، ص 218)معنی: بگو: ای پروردگار من از وسوسههای شیطان به تو پناه میآورم و به تو پناه میآورم اگر نزد من حاضر آورند.
که در این جا از صحیفه به پناه بردن به خداوند تبارک و تعالی از شر هر جن و إنس و از شر شیطان اشاره کرده است که از آیات 97 و 98 سوره مؤمنون بهره جسته است.
مثال دوم:
«اُدعُونی أستَجِب لَکُم إنَ الذینَ یَستَکبِرونَ عَن عِبادتی سَیدخلونَ جَهَنَّم داخِرینَ.» (موحد ابطحی، 1381، ص 160)معنی:
پروردگارتان گفت: بخوانید مرا تا شما را پاسخ گویم آنهایی که از پرستش من سرکشی میکنند بزودی در عین خواری به جهنم درآیند.مثال سوم:
«فَسَاءَ صباحُ المُنذِرینَ.» (موحد ابطحی، 1381، ص 178) (صافات، 177)معنی: چه بامداد بدی خواهند داشت.
مثال چهارم:
«أعوذُ بِالرحمنِ مِنکَ إن کنتَ تَقیاً. قالت إنی اعوذ بالرحمن منک إن کنت تقیاً.» (موحد ابطحی، 1381، ص 181) (مریم، 18)معنی:
مریم گفت: از تو به خدای رحمان پناه میبرم که پرهیزگار باشی.انطباق دعاها با قرآن
بسیاری از جملههای صحیفه مبارکه رضویه، قابل انطباق با آیات قرآن کریم است، یعنی مطابق با دعا، آیاتی از قرآن کریم وجود دارد. این نکته مبین این است که گوینده احاطه کافی و وافی به آیات قرآن کریم داشته و شاید دعاهای خود را بر اساس آن آیات بر زبان جاری ساخته است. افسوس که این سطور را گنجایش آن نیست تا تمامی جملات را مطرح نموده و آیات مطابق را بیان نماییم که این خود تدوین کتابی را دربردارد که در حال اتمام صفحات آن هستم و به زودی تقدیم آستان حضرت امام رضا (علیه السلام) خواهم نمود. ولی از باب نمونه، به دو مثال اکتفا مینماییم:مثال اول:
«الحمدُ اللهِ الذی أحیانَا مَمَاتَنا و الیه النُشورُ.» (موحد ابطحی، 1381، ص 215)«فأحیینَا بِه الأرضَ بَعدَ موتِها کَذلِکَ النُشورُ.» (فاطر، 9)
معنی: ما آنها را به سرزمینهای مرده میرانیم و زمین مرده را به آن زنده میکنیم.
مثال دوم:
«قَل لا أملِکُ لِنَفسِی نَفعاً وَ لا ضَراً إلا مَا شَاءَ اللهُ.» (اعراف، 188)معنی:
من مالک سود و زیان خود نیستم مگر آن چه که خدا بخواهد.«اللهمَّ أنَا لَکَ و بِکَ و الیک و مِنکَ لا املِکُ لِنَفسی ضَراً وَ لا نَفعاً.» (موحد ابطحی، 1381، ص 213)
مثال اول:
«إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا» (احزاب، 33)
معنی: خدا چنین میخواهد که هر رجس و آلایشی را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند.
«صلی اللهُ عَلیه وَ عَلی أهلِ بیتِهِ الذینَ اذهبَ اللهُ عَنهُم الرِجسَ و طَهِّرَهُم تَطهیراً.» (موحد ابطحی، 1381، ص 163)
انطباق دعاها با احادیث
معارفی را که امام رضا (علیه السلام) در دعاهای خود ذکر نمودهاند، از سرچشمهای استخراج کردهاند که دیگر معصومین (علیهم السلام) نیز از آب زلال آن استفاده نمودهاند، اصحاب و پیروان خود را از قطرههای آن نوشانده و به مقتضای فهمشان سیراب نمودهاند. لذا بسیاری از جملههای امام رضا (علیه السلام) همان جملات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه عظام (علیهم السلام) است. یعنی بر اساس هر یک از جملهها و نیایشها و دعاهای امام رضا (علیه السلام) میتوان احادیث، نیایشها و دعاهایی را از دیگر ائمه (علیهم السلام) ذکر کرد، با دقت و تأمل در تمامی احادیث صادره از ائمه معصومین (علیهم السلام) میتوان ادعا کرد که تمام صحیفه رضویه، همان سخنان معصومین (علیهم السلام) دیگر نیز هست که در قالبی دیگر و بر اساس مقتضای زمانی و مکانی و فهم اصحاب و پیروان بیان شده است.روایات مأثوره از ائمه معصومین (علیهم السلام) برخی مبین کلمات صحیفه میباشد و برخی نسبت به کلمات و جملههای صحیفه مجمل است که صحیفه مبین آن گشته.
مثال اول:
«وَ ارزُقنا مِن فَضلِکَ الواسعِ رِزقاً حَلالاً طَیباً وَ لا تُحوِجنا وَ لا تُفقِرنا اِلی اَحَدٍ سِواکَ.» (بحارالانوار، ج87، ص 338)قال: «اللهمَّ أسألک من رزقِکَ الواسعِ.» (موحد ابطحی، 1381، ص 159)
مثال دوم:
«اللهمَّ یا فارِجَ الهَمِّ و کاشِفَ الغَمِّ و مُجیبَ دَعوةِ المُضطَرینَ و رحمانَ الدنیا.» (موحد ابطحی، 1381، ص172)«عَلِیُّ بنُ إِبرَاهِیمَ عَن أبِیهِ عَن بَعضِ اصحَابِهِ عَن إِسمَاعِیلَ بنِ جَابِرٍ عَن ابِی عَبدِاللهِ (علیه السلام) فِی الهَمِّ قَالَ تَغتَسِلُ وَ تُصَلِّی رَکعَتَینِ وَ تَقُولُ یَا فَارِجَ الهَمِّ وَ یَا کَاشِفَ الغَمِّ یَا رَحمَانَ الدُّنیَا وَ الآخِرَهِ وَ رَحیِمَهُمَا فَرِج هَمِّی وَ اکشِف غَمِّی یَا اللهُ الوَاحِدُ الاَحَدُ الصَمَدُ الذِّی لَم یَلِد وَ لَم یُولَد وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً اَحَدٌ اعصِمنِیِ وَ طَهِّرنِی وَ اذهَب بِبَلِیَتِی وَ اقرَأ آیَةَ الکُرسِیِّ وَ المَعُوِّذَتَینِ.» (اصول کافی، ج4، ص 340، روایت6).
ترجمه:
اسماعیل بن جابر از حضرت صادق (علیه السلام) حدیث کند که برای رفع اندوه فرمود: غسل میکنی و دو رکعت نماز میخوانی و میگویی: (یا فارج الهم و یا کاشف الغم یا رحمن الدنیا و الاخرة و رحیمهما فرج همی و اکشف غمی یا الله لواحد الاحد الصمد الذی لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد اعصمنی و طهرنی و اذهب ببلیتی) و آیه الکرسی را با دو سوره معوذتین (یعنی قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس) بخوان.بیان مطالب اعتقادی در صحیفه
سومین سبک و روش بارزی که در دعاهای صحیفه مبارکه رضویه رخ مینماید، آن است که درون الفاظ دعاها، اعتقادی ژرف نهفته است و با دقت نظر میتوان دریافت که امام رضا (علیه السلام) فقط در پی راز و نیاز عادی و طلب حاجت از خداوند نبودهاند، بلکه در دعاهای صحیفه رضویه، بسایری از اعتقادات شیعه نهفته است. امام رضا (علیه السلام) در این دعاها خداوند را آن چنان وصف مینماید و توحید را بیان میکند که گویی او را دیده و در حال مشاهده اوست. امام (علیه السلام)، خداوند را به وحدانیت و یگانگی میشناسد:«لا الَهَ الا اللهُ وحدَهُ لا شَریکَ لَه.» (موحد ابطحی، 1381، ص 212)
فرد خداشناسی این چنین، باز از خداوند میخواهد که در زمره یکتاپرستان قرار گیرد.
«لا الَه الا اللهُ و لا نَعبدُ الا ایاهُ.» (موحد ابطحی، 1381، ص 234)
«إنا للهِ و إنا الیهِ راجِعونَ.» (موحد ابطحی، 1381، ص 242)
«یا أحدُ یا صَمدُ یا مَن لَم یَلِد و لَم یولَد و لَم یکُن لَه کُفُواً احَد.» (موحد ابطحی، 1381، ص 174)
در زمینههای دیگر اعتقادات باید گفت، امام رضا (علیه السلام) آن چنان در باب نبوت، معاد، امامت و خداشناسی سخن میگوید که گویی خواننده دعا کتاب اعتقادی را در مقابل چشمان خود گشوده و در پی مطالعه مبانی دین است. از تمامی این مطالب میتوان سبک دیگری را کشف نمود و آن این که امام (علیه السلام) در آن دوران سلطه عباسی، در پی بیان و القاء اعتقادات ناب به جامعه اسلامی بودهاند و چون برگزاری درس و بیان مطالب به صورت صریح امکان پذیر نبوده، در قالب مناجات با خدای بی همتا به بیان مطالب پرداختهاند.
بیان رذائل و فضائل در صحیفه
بسیاری از جملهها و بندهای پنجاه و چهار دعای صحیفه مبارکه رضویهی بیانگر اخلاق نیکو برای بندگان مطیع الهی، و برشمردن خصوصیات و اخلاق ناپسند برای شیطان و مریدان اوست. در بسیاری از جملههای دعاها، امام رضا (علیه السلام) به گونهای به ذگر فضائل و رذائل اخلاقی پرداخته و آنها را بیان نموده است. در دعاهای صحیفه شریفه رضویه به فضائلی «اللهمََّ إنی ألتمسُ فیه مِن خیرِکَ و برکَتِک و سِعةِ رزقِک فاجعَل لی فیه رِزقاً واسِعاً و رِبحاً طِیباً هَنیاً مَریئاً.» (موحد ابطحی، 1381، ص 201) همچون خیر و برکت و رزق وسیع و زندگی نیکو اشاره میشود. و رذائلی «اللهمََّ إنی أعوذُ بِک مَن الشکِّ و الشِرکِ و الشِقاقِ و النفاقِ و الریاء و الشَماتةِ الإعداء و سوء المُنقلِب.» (موحد ابطحی، 1381، ص 222) مانند شک، شرک، شقاق، نفاق، ریاء و شمانت دشمنان، را آورده است.از تمام این دعاها معلوم میشود اهتمام امام سجاد (علیه السلام) به سوق دادن جامعه به سوی فضائل اخلاقی و دور نمودن آنان از رذائل و پستیهایی بوده که دامنگیر مسلمانان شده است. لذا سبک و روش صحیفه سجادیه ارائه اخلاقی نیکو به مسلمانان زاهد وارستهای است که در حال راز و نیاز با معبود خود میباشند.
بیان نکات سیاسی و اجتماعی
امام از بیان نکات سیاسی و اجتماعی در ضمن دعاها دریغ نفرموده، در گوشه گوشه راز و نیاز خود با خالق بی همتا، به اعلام مواضع سیاسی و اجتماعی از دیدگاه خود- که همان دیدگاه اسلام ناب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است- پرداختهاند.معرفی امام و خلیفه الهی
امام (علیه السلام) در آن زمان که بسیاری از مسلمانان، عباسیان را خلیفهگان الهی میپنداشتند، به معرفی خلیفه و امام واقعی میپردازد و میفرماید:مثال:
«اللهمَّ و قَد اصبحتَ یومی هذا لا ثِقةِ لی و لا رَجاءَ و لا لِجاءَ لا مَفزعَ و لا مَنجَا غیرَ مَن تَوسَلت بِهم الیکَ مُتقرِباً الی رَسولِک مُحمد ثُمّ عَلی أمیرَ المؤمنینَ و الزَهراء سیدةُ نساءِ العالمینَ و الحسنَ و الحُسین و علی و مُحمد وَ جَعفرَ و مُوسی و علی و مُحمد و علِی و الحَسن و مِن بَعدِهم تُقیمُ المحجةُ الی الحجةِ المَستورةِ مَن ولدِه المَرجوِ للامَةِ مِن بَعدِه.» (موحد ابطحی، 1381، ص 161-162)امام رضا (علیه السلام) در این جا به ذکر و معرفی ائمه معصوم (علیهم السلام) میپردازد تا مردم ائمه را بشناسند و بدانند که هیچ وقت زمین از حجت الهی خالی نمیماند که در نهایت به قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ختم میشود.
امامهادی (علیه السلام) در زیر به بیان مسائل اعتقادی و از جمله مسئله مهم ولایت اشاره میکند که حضرت در بیشتر جاهای صحیفه بدان اشاره وافی و کافی دارد که در جایی از صحیفه میفرماید:
«و أشهدُ أنَ لا الهَ الا الله وحدَه لا شریکَ له، و أن محمداً عبدُه و رسولُه المُصطفی، و ولیهُ المُرتَضی، و بَعیثُهُ بِالهُدی.» (موحد ابطحی، 1381، ص 162)
که امام هادی (علیه السلام) به زیبایی در ادعیه خود به موضوع ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) رهنمون میسازد که ولی و جانشین پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار میرود.
اعلام مواضع پیرامون ستمگران
امام (علیه السلام) در ضمن دعاهای خود به اعلام مواضع پیرامون ستمگران و ظالمین میپردازند. ایشان در یک روان شناسی جامعه، هر که ظلم میکند را انسانی ضعیف معرفی مینماید.مثال اول:
«اللهمََّ و طَهرِ مِنهم بلادَکَ و إشفِ مَنهم عبادَکَ و أعزَّ بِه المُؤمنینَ و أحی بِه سُنَن المُرسلینَ و دارِس حُکم البنین.» (موحد ابطحی، 1381، ص 212)امام در این دعاء از مشرکان و کافران به خدا پناه برده و از خداوند متعال میخواهد که امت و مملکت ایشان را از ظلم ظالمان و جور ستم آنها پاک گرداند و به مؤمنان عزت و ارجمندی عنایت کند و تمام سعی امام در این بوده است که حتی ظالمان را نیز هدایت کند.
مثال دوم:
«اللهمَّ اذلَ کلَ مَن نَاواه، و اهلُک کلَّ مَن عَادَاه، و امکُر بِمَن کادَه و استَأصَل مَن جَحَدَ حقَه وَ استَهَانَ بأمرِهِ.» (موحد ابطحی، 1381، ص 254)امام در این دعاء به موضعگیری در برابر ستمگران و ظالمان میپردازد که در آن از خداوند خواستار ذلیل و خواری و هلاکت دشمنان ائمه و اهل بیت (علیهم السلام) نبوت است و کسانی که حق و حقیقت معصومین (علیهم السلام) را انکار میکنند باید ریشه کن شوند و خداوند در مقابل این ستمگران بر خود آنان مکر میورزد.
نتیجهگیری
از دستاوردهای مهم این پژوهش میتوان به این نتایج برسیم:1. سبک مختصر به فرد ادعیه رضویه با تمام سبکهای ادبی متفاوت است، سبک ادعیه رضویه فقط به جنبهی ظاهری کلام توجه ندارد بلکه فراتر از این به تأثیر بر مخاطبان توجه دارد که مفاهیم و مضامین ناب را به خواننده القاء میکند.
2. در جنبه هنری سبک ادعیه رضویه برای هیچ پژوهشگری این امکان وجود ندارد که نهایت زیبایی و جمال آن را مشخص نماید چون مملوء از تعابیری ناب است که عبد در حال راز و نیاز با معبود است.
3. رویکرد نوین در نظم بخشی بررسی مسائل سبک ادعیه رضویه به نگرش روشن و مبانی مشخص کمک مینماید، بررسی گزینش واژگان در شناخت تناسب لفظ با آنچه در بافتی مشخص گزینش شده است مهم میباشد، همچنین است بررسی نظم و گسترش و تصویر و غیره.
4. اسلوب و سبک جملههای صحیفه مبارکه سجادیه، با اسلوب و سبک جملات روایات و احادیث منقوله از ائمه کرام (علیهم السلام) کاملاً تفاوت دارد. زیرا روایات در مقابل اخبار ولی اکثر جملههای صحیفه، در مقام انشاء و دعا میباشند.
5. تمامی جملات صحیفه شریفه رضویه و یا اکثر آن، یا صحبت امام با خالق بی همتا است، و یا سخن با نفس و اقرار بر گناه و خطا. علاوه بر آن حضرت در گوشه گوشه دعاها به بیان تصورات و آرزوهای خود پرداخته، برای دست یابی به این آرزوها و امیدها اصرار ورزیده و از گناهان خود توبه کرده، طلب عفو مینماید و در برخی موارد امام (علیه السلام) با اخلاص و صدق گفتار، نفس خویش را معرفی کرده، آن را در معرض خطاب قرار داده، از آن حسابرسی مینماید و خود را در معرض عتابهای شدید قرار میدهد.
پینوشتها:
1- استادیار دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز.
2- کارشناس ارشد زبان و ادبیات عربی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، akhaleghi24 @ yahoo. com. 09355643599
3- کارشناس ارشد زبان و ادبیات عربی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز.
القرآن الکریم.
1. تفتازانی، سعدالدین (1388)، مختصر المعانی، چاپ نهم، قم: دار الفکر.
2. شفیعی کدکنی، محمد رضا (1379)، شاعر آیینهها (بررسی سبک هندی و شعر بیدل)، تهران: آگاه، چاپ چهارم.
3. شمیسا، سیروس (1380)، کلیات سبک شناسی، چاپ ششم، تهران: نشر فردوس.
4. شمیسا، سیروس (1386)، نگاهی تازه به بدیع، چاپ سوم،؛ تهران: نشر میترا.
5. عرفان، حسن (1388)، ترجمه و شرح جواهر البلاغة، چاپ نهم، قم: نشر بلاغت.
6. کاتانو، جیمزو (1384)، سبک شناسی، ترجمه: فرزین قبادی، نشریه زبان و ادبیات نامه فرهنگستان، شماره 28.
7. کلینی، شیخ محمد بن یعقوب (1387)، اصول الکافی، جلد 4.
8. الکواز، محمد کریم (1386)، سبک شناسی اعجاز بلاغی قرآن، ترجمه: سید حسین سیدی، چاپ ساول، تهران: سخن.
9. گلی، احمد (1388)، بلاغت فارسی، چاپ دوم، تبریز: آیدین.
10. مجلسی، شیخ محمد باقر (1389)، بحار الأنوار، جلد 87، مکتبة الشارقی للمعلومات الدینیة.
11. موحد أبطحی، سید محمد باقر (1381)، الصحیفه الرضویه الجامعه الامام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و ابنائه، نشر: مؤسسه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
12. میرصادقی، میمنت (1373)، واژه نامه هنر شاعری فرهنگ تفصیلی اصطلاحات فن شعر و سبکها و مکتبهای آن، تهران: کتاب مهناز، چاپ اول.
13. همایی، جلال الدین (1386)، فنون بلاغت و صناعات ادبی، چاپ 27، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ به اهتمام مرتضی سلمان نژاد؛ (1392)، جستاری در ادعیه رضویه با تأکید بر «الصحیفة الرضویة الجامعة»، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، چاپ اول