نویسنده: هانس یوآس
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان
Symbolic Interactionism
این مکتب شاخهای از جامعهشناسی امریکایی و زادهی جامعهشناسی [مکتب] شیکاگو است. تعاملگرایی نمادین به مدت چند دهه «مخالف همیشگی» نظریهی غالب تالکوت پارسونز و رهیافتهای تجربی کمیتگرا بود. در دههی 1960 علاقه به تعاملگرایی نمادین تقریباً مد شده بود و این مکتب به طور ضمنی به پدیدارشناسی و بعضی رهیافتهای دیگر متصل میشد. امروزه این نظریه، از طرفی، بدون وقفه همچنان ادامه دارد، در حالیکه از طرف دیگر گرایشهایی به فراتر رفتن از تمرکز روی پدیدههای جامعهشناسی خرد و همچنین نیل به درک تاریخی دربارهی خویش در آن دیده میشود.
اصطلاح «تعامل یا کنش متقابل نمادین» را هربرت بلومر در سال 1937 وضع کرد (Blumer, 1937). این عبارت حاکی از این است که این شاخه از جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی، فرایندهای کنش متقابل - کنش اجتماعی دوطرفهی بیواسطه - را کانون توجه خود قرار میدهد و مفهوم بنیادی کنش متقابل با تأکید بر وجود واسطههای نمادین در آن معنا مییابد. در اینجا نباید تصور کرد که روابط اجتماعی صرفاً کنشهایی است که فقط از قواعد موجود پیروی و این قواعد را اجرا میکند، بلکه در این کنشها تعریفهای مشترک و دو طرفه دربارهی روابط اجتماعی مطرح و تثبیت میشود، بنابراین، روابط اجتماعی یک بار برای همیشه تثبیت نمیشوند، بلکه در معرض و وابسته به تأیید و تصویب دائمی و مشترک هستند. این اصل اساسی تعاملگرایی نمادین نشان میدهد که چرا این مکتب پیوند تنگاتنگ با روشهای کیفی و خصوصاً رهیافت مشاهدهی مشارکتی و استفاده از دادههای زندگینامهای دارد. در سطح محتوایی یا موضوعی، فرایندهای تعامل خانوادگی، فرایندهای پیدایش و تعریف رفتارهای کجروانه و خردهفرهنگی به عنوان حوزههای پژوهش معرفی شدند.
اما برای توصیف این رهیافت کافی نیست که فقط مفروضات اساسی آن را به صورت کلی و مبهم تعریف کنیم. مهمتر از هر چیز باید به این نکته توجه کرد که برنامهی بلومر کموبیش فشردهی ساده شدهای از آثار نظری پیچیدهی جرج هربرت مید است که با علایق روانشناسی اجتماعی قرائت شده است. مید بیآنکه از اصطلاح کنش متقابل نمادین استفاده کند، مفهوم کنش متقابل به واسطهی نمادها را در چارچوب نظریهی انسانشناختی خود دربارهی ارتباطات شرح و بسط داد؛ برای نمونه، در مقایسهی ارتباطات و معاشرت حیوانات و انسانها و با تأکید بر معنای ادراک خویش و پیشبینی رفتارها و نشان دادن اینکه چگونه آواهای صوتی به نمادهای معنادار تبدیل میشود. او بر این مبنا دیدگاه متفاوتی به ساختار شخصیت و مفهوم تازهای از ذهن ارائه کرد. توانایی فرد در اشاره به خویش و تعامل با خویش در هر دو مورد اهمیت محوری دارد. سپس نوبت به تحلیل تکوین هستیشناختی و گونهشناختی خویشتن، تأمل و کنش از روی قصد میرسد. مید یکپارچه شدن رفتار فردی با فعالیت گروهی را از طریق پیشبینی متقابل یا دو جانبهی رفتار بررسی میکند و نه با الگوهای ثابت زیستشناختی به مثابه خصوصیات ویژهی طبع اجتماعی انسان.
انتقاد از تعاملگرایی نمادین عمدتاً علیه برنامهی روششناختی بلومر مطرح شده است و بر این معایب تأکید میکند: 1) فروکاستن پدیدههای اجتماعی به شکلهای بیواسطهی روابط بین اشخاص؛ 2) نادیده گرفتن قدرت و سلطه؛ 3) مفهومپردازی فرایندهای اجتماعی کلان به مثابه افق صرف برای زیست - جهانها؛ 4) بیتوجهی کامل به سلطهی بشر بر طبیعت و استقلال فزایندهی فرایندهای اجتماعی از مقاصد و اهداف کنشگران فردی و جمعی. بسیاری از این انتقادها و مخالفتها با برنامهی بلومر و طرفداران آن، دست کم تا حدی، ممکن است موجه باشد، اما اگر کل طیف دستاوردهای نظری و تجربی این رهیافت را در نظر بگیریم، مثلاً آثار اورت هیوز و مکتب جامعهشناسی کار و شغل او را نیز در آن بگنجانیم، انتقادهای فوق به نظر درست نمیآید.
اهمیت و ظرفیت و توانایی تعاملگرایی نمادین را فقط در بستر مکتب شیکاگوی قدیم میتوان درک کرد که تعاملگرایی نمادین جانشین آن است و البته حد و مرزهای آن را محدودتر کرده است. تعاملگرایی نمادین از جهتی نشان دهندهی افول شبکهی سست بینرشتهای مرکب از نظریهپردازان، پژوهشگران و مصلحان اجتماعی در دانشگاه شیکاگوست که تا حدی متحد بودند. البته همبستگی درونی عناصر گوناگون آن هرگز بررسی نشده است و این امر حتی برای مدت درازی اصلاً تصدیق نمیشد. این انسجام و همبستگی را باید نتیجهی سه امر بدانیم؛ در وهلهی اول، برداشت معینی از نظم اجتماعی تحت هدایت آرمانهای دموکراتیک؛ در وهلهی دوم، نتیجهی اولویت اجتماعی بودن که از نظریهی کنش گرفته میشد؛ و سوم، مفهوم کنش به نحوی که در فلسفهی پراگماتیست پرورانده میشد. اما باید قبول کنیم که تحلیل مسائل اجتماعی در ایالات متحدهی آن روزگار (مثلاً در آثار رابرت ازرا پارک) به ثنویتی مرکب از دو نوع نظم اجتماعی منجر شد: یکی نظم اجتماعی در سایهی رقابت و دیگری در سایهی ارتباطات.
برای بازسازی تاریخ تعاملگرایی نمادین توجه به این نکته اهمیت زیادی دارد که آیا این ثنویت حل شد یا فقط با محدود شدن پژوهشها به نوع دوم بر آن پرده کشیده شد. نیروی مولد و زایندگی این سنت - فراسوی پدیدههای جامعهشناسی خرد - در تحلیل تقسیم کار در سازمانها حرفهای و در تحلیل رفتار جمعی و جنبشهای اجتماعی به اثبات رسیده است. شاید همین دلیل کافی باشد که به این رهیافت در جامعهشناسی، که چندین دهه به فقدان نظریه دچار بوده است، خودشناسی نظری محکم و منسجمی بدهد تا در بحث و جدلهای نظری فعلی سهیم شود.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوماجتماعی قرن بیستم، ترجمهی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول