نویسنده: تام باتامور
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان
Political Sociology
این رشته عمدتاً با مطالعهی احزاب، نظامهای انتخاباتی و رفتارهای رأیدهی، جنبشهای اجتماعی، رهبری سیاسی و نخبهها، بوروکراسی، ملیگرایی و شکلگیری دولت - ملتها، انواع نظامهای سیاسی و تغییر سیاسی سروکار دارد. بسیاری از مطالعاتی که دربارهی احزاب صورت میگیرد متوجه شالودهی طبقاتی آنها و خصوصاً تضاد میان احزاب بورژوایی و طبقهی کارگری بوده، اما از جهت دیگری تقسیمبندیهای درونی همهی انواع احزاب بین رهبران و تودهی اعضای حزب نیز مورد توجه بوده و در مطالعهی کلاسیک میشلز (Michels, 1911) تحت عنوان «قانون آهنین الیگارشی» صورتبندی شده است. رهبری سیاسی نیز از مباحث اصلی کارهای موسکا (Mosca, 1896)، پارتو (Pareto, 1915-19) و ماکس وبر (Weber, 1918, 1920) بوده است که از دیدگاه نظریهی نخبگان نوشته شدهاند. رشد بوروکراسی دیوانسالاری در جوامع مدرن نیز به همین مسئله مربوط میشود که از نظر وبر، در اوضاع و شرایط امپراتوری آلمان، موجب سلطهی بوروکراتیک بر سیاست و همچنین عقلانی شدن عمومی زندگی اجتماعی میشد. نقش بوروکراسی در جوامع سوسیالیستی نیز از مسائل عمدهی جامعهشناسی سیاسی بوده است، هرچند وبر و شومپیتر ارزیابیهای بسیار متفاوتی از آن داشتهاند (Schumpeter, 1942).
بر تفاوتهای طبقهی اجتماعی در تحلیل رفتارهای رأیدهی تأکید شده است، در حالیکه خود نظامهای انتخاباتی در پژوهشهای اخیر با دقت بیشتری مطالعه شدهاند، خصوصاً با توجه به نمایندگی سهمیهای که غالباً روش بهتری برای انعکاس تنوع عقاید سیاسی در دموکراسیهای مدرن تلقی میشود.
در دهه یهای اخیر علاقهی روبهرشدی به جنبشهای اجتماعی به وجود آمده است (Scott, 1990) که تا حدی ملهم از جنبشهای رادیکال در دههی 1960 بودهاند، هر چند جنبشهای ملیگرا و نوفاشیستی نیز اکنون دوباره نیرومندتر شدهاند. این جنبشها را شکلهای بدیل مهمی برای کنش سیاسی میدانند؛ آنها در کنار جنبشهای طبقاتی قرار میگیرند که پیش از این رواج و غلبه داشتند. در هرحال، جنبشهای گوناگون شاید تا حدی همپوشانی داشته باشند و ممکن است موجب پیدایش احزاب جدیدی شوند - که به وفور چنین میشود.
ملیگرایی و ایجاد دولت-ملتها را دانشمندان علوم اجتماعی در همهی نحلهها کاملاً مورد مطالعه قرار دادهاند و بر رابطهی آن با پیدایش بورژوازی (Bauer, 1907) و امپریالیسم و مبارزه برای دموکراسی (Kohn, 1967) و صنعتی شدن و نوسازی (Gallner, 1983) تأکید کردهاند. مباحث و مسائلی که به این ترتیب مطرح شده تا اواحر قرن بیستم نیز اهمیت خود را حفظ کردهاند، یعنی در زمانی که جنبشهای استقلال ملی در درون دولتهای فعلی دوباره رواج یافتهاند.
جامعهشناسان سیاسی توجه زیادی نیز به تفاوتهای میان نظامهای سیاسی کردهاند و در نیمهی دوم قرن بیستم این توجه عمدتاً بر تعارض میان رژیمهای دموکراتیک و توتالیتری (Aron, 1965)، و همچنین بر نظامهای سیاسی جدیدی که در کشورهای در حال توسعهی پسااستعماری پدید آمد، متمرکز بوده است. تحقیقات نوع اخیر رابطهی نزدیکی با نظریههای تغییر سیاسی و تضاد سیاسی داشتهاند، نظریههایی که دربرگیرندهی مسائل عمدهای همچون ریشهها و توسعهی سرمایهداری مدرن (که میتواند از دیدگاه مارکسی، وبری یا شومپیتری نگریسته شود) یا، بهطورکلیتر، نظام جهانی مدرن نیز هست. تضاد سیاسی شامل برخورد آرا و عقاید، آموزهها و ایدئولوژیهاست، و در پژوهشهای زیادی به نحوهی شکلگیری عقاید سیاسی و نقش روشنفکران و رسانههای جمعی در این فرایند پرداختهاند.
در دورهی پس از جنگ، دامنهی جامعهشناسی سیاسی بسیار گستردهتر شده است، به نحوی که اکنون تقریباً عرصهی علوم سیاسی را پوشش میدهد. اندک تفاوتهای باقی مانده میان این دو رشته ظاهراً تا حد زیادی ناشی از دلمشغولیهای سنتی است، که در یک طرف متوجه «نظام حکومت» رسمی، و در طرف دیگر متوجه زمینهی اجتماعی همهی اندیشهها، و کنشهای سیاسی است، اما این تفاوتها نیز بسیار کمرنگتر شده، چون خود علوم سیاسی، جامعهشناسانهتر شده است.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوماجتماعی قرن بیستم، ترجمهی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول