نویسنده: کالین کمبل
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان
Consumer Society
جامعهی مصرفی جامعهای است که بر محور مصرف کالاها و خدمات سازمان مییابد نه تولید آنها. این اصطلاح در دههی 1980 رواج عمومی پیدا کرد. از این اصطلاح عموماً برای توصیف مجموعه گرایشهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی همبستهای استفاده میشود که ویژگی جامعههای صنعتی پیشرفتهی امریکای شمالی و اروپای غربی و سواحل اقیانوس آرام دانسته میشود و وجه تمایز آنها از جوامع «تولیدمدار» قرن نوزدهم و همچنین از جوامع در حال توسعهی جهان سوم است. در کاربرد عمومی این معنا نیز معمولاً مندرج است که اعضای چنین جوامعی مصرف هرچه بیشتر را با موفقیت اجتماعی و سعادت شخصی یکی میدانند و به همین دلیل مصرف را هدف اصلی زندگی خود قرار میدهند. به این ترتیب، اصطلاح جامعهی مصرفی غالباً در انتقاد از منزلتجویی، مادهگرایی و لذتپرستی به کار میرود که ارزشهای اصلی چنین جوامعی به شمار میآیند. در کاربردهای علمی و دانشگاهی تلاش فزایندهای برای پرهیز از این لحن قضاوت آلود صورت گرفته است اما این بصیرت کنار گذاشته نمیشود که کلید درک مدرنیته تصدیق اهمیت فعالیتهای مصرف و مواضع و ارزشهای مرتبط با آن است. اصطلاح «جامعهی مصرفی» برای جمعبندی این دیدگاه به کار میرود و معمولاً به معنای اقتصادی است که درصدد ارضای خواستههای جدید است و نه فقط ارضای نیازهای همیشگی مصرفکنندگان.
این اندیشه را که تغییرات فرهنگی و اجتماعی اقتصادهای پیشرفتهتر امریکای شمالی و اروپای غربی باید اساساً با نظر به چرخش از تولید به مصرف درک شود، ابتدا در دههی 1950 دیوید ریزمن، نیثن گلیزر و ریوئل دنی در جماعت تنها (1950) مطرح کردند و از آن پس دیگران نیز این اندیشه را پذیرفتهاند، به خصوص مفسران جدیدتر جامعهی مدرن از جمله دانیل بل (Bell, 1976)، برنیس مارتین (Martin, 1981) و کالین کمبل (Campbell, 1987). در این آثار، گذار از جامعهی تولیدی به جامعهی مصرفی صرفاً ناظر به پیدایش بازار تودهای برای کالاهای تجملی نیست بلکه با تحول بنیادین ارزشها و عقاید یکسان دانسته میشود. بنابراین بحث ماهیت و خاستگاه جامعهی مصرفی به تلاش برای تبیین افول اخلاق کار پروتستانی و جایگزینی آن با روحیهی «جلوهفروشی»، «لذتپرستی» یا روحیهی «رمانتیک» ربط پیدا میکند (ــ فرضیهی اخلاقی پروتستان). این علاقه و توجه به تحلیل تغییر فرهنگی به این معنا بوده است که بحث جامعهی مصرفی وجوه مشترکی با سایر بحث و جدلهای مربوط به ماهیت جامعهی معاصر دارد. (ــ رسانههای جمعی، مدرنیسم و پستمدرنیسم).
در هر حال، این فرض که میتوان در گذشتهی نزدیک نقطهی عطف روشنی یافت که جوامع مبتنی بر نیروهای تولید با آن از جوامع مبتنی بر نیروهای مصرف جدا شود، به صورت روزافزون هم از طرف مورخان و هم از طرف جامعهشناسان زیر سؤال رفته است. فرنان برودل (Braudel, 1973) بر این نظر است که فهم توسعهی مدرنیته در غرب مستلزم درک این مطلب است که چگونه تغییر رفتارهای مصرف در دورهی پیشامدرن به تقاضای روزافزون کالاها انجامید، در حالیکه مککندریک، برویر و پلام (McKendrick and Brewer and Plumb, 1982) نوعی «انقلاب مصرفی» را شناسایی کردهاند که اعلام کنندهی تولد جامعهی مصرفی در انگلستان و در نیمهی دوم قرن هجدهم است. نویسندگان دیگری هم ریشهها و خاستگاه جامعهی مصرفی را در اروپای سدههای پانزدهم و شانزدهم (Mukerji, 1983) و فرانسهی اواسط سدهی نوزدهم (Miller 1981; Williams, 1982) جستهاند.
این پژوهشها روح تازهای در کالبد بحث دربارهی این پرسش دمیده که چگونه میتوان فعالیت مصرف را بهتر درک کرد. در این زمینه، هم غفلت اقتصاددانان نوکلاسیک از مصرف و هم «سوگیری تولیدمدار» مشهود در آثار کارل مارکس و ماکس وبر، معمولاً از کاستیهای فاحش تفکر اجتماعی غرب قلمداد میشود. از نظریهی مصرف نمایشی تورستاین وبلن (Veblen, 1899) عموماً برای پر کردن این خلأ استفاده میشود، اگرچه بازپردازی پییر بوردیو (Bourdieu, 1979) از مضامین وبلنی ذوق و سلیقه و فخرفروشی اجتماعی معمولاً منبع اصلی الهام نظری در این باره است. سایر تلاشهای اخیر برای پروراندن نظریهی جداگانهای در باب مصرف که پایه و اساس نظریهی جامعهی مصرفی باشد، عبارت است از کارهای آپادورای (Appadurai, 1986)، کمبل (Campbell, 1987) و دانیل میلر (Miller 1987).
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوماجتماعی قرن بیستم، ترجمهی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول