تفسير بطائني
اثر حسن (م ح 200 ق) فرزند علي بن ابي حمزه كوفي بطائني از محدثان و فقها و مفسران شيعه، وي ايراني تبار است و نام او را سالم نيز مي خوانند. ابن حجر در لسان الميزان وي را شيعه اماميه مي خواند. سپس به تفسير او اشاره نموده است. تـفـسير وي به زبان عربي و به شيوه روائي است و در كتب تفسير و حديث شيعه اماميه از آن نقل گرديده است. بطائني به نقل از صالح بن سهل به سند خود از امام محمد باقر (ع) نقل مي كند كه در روز قيامت قـول لا الـه الا اللّه از يـاد بندگان فراموش مي شود مگر كسي كه به ولايت علي بن ابي طالب (ع) اقرار داشته باشد. و همچنين است در تفسير آيه 189 سوره بقره و ديگر آيات كه تمامي آنها در فضايل اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (ع) و خاندان عصمت و نبوت است. شـيـخ آقابزرگ تهراني اين تفسير را در الذريعة ياد كرده است و مي نويسد كه مفسر والي ابي بصير بود و اكثر روايت اين تفسير را از ابي بصير روايت كرده است. مـنـابـع : اعـيـان الشيعة، 5/196؛ تفسير، فرات كوفي، 63؛ ايضاح المكنون، 2/295 به بعد؛ تهذيب الاحـكـام، 6/73 به بعد؛ الذريعة، 4/264؛ جامع الرواة، 1/208؛ رجال، ابن داود، 440؛ رجال، كشي، 462؛ رجـال، نـجـاشي، 1/132؛ الفهرست، شيخ طوسي، 75؛ لسان الميزان، 2/234؛ معجم رجال الحديث، 5/14؛ من لا يحضره الفقيه، 3/241؛ الكافي، 5/328 به بعد؛ معجم المؤلفين، 3/253.
تفسير ابي جنادة سلولي (تفسير القراآت)
اثـر ابوجنادة حصين (م ب 200 ق) فرزند مخارق، از احفاد حبشي بن جنادة سلولي كوفي صحابه رسول اللّه (ص) و از مفسرين اماميه و فحول قراء. شـيخ طوسي او را از اصحاب حضرت صادق و امام موسي الكاظم (عليهما السلام) ضبط كرده و از دو كتاب او به نام تفسير و جامع العلم ياد نموده است. گـفـته اند كه حصين داراي دو تفسير قرآن و تفسير القراءات بوده كه گويا هر دو يكي است و آن كتاب بزرگي بوده است كه ابوالعباس نجاشي در رجال خود مي گويد آن را نزد ابوالحسن العباس كاتب، معروف به ابن ابي مروان قرائت كردم و او برايم بخط خود اجازه اي نگاشت. ابن نديم در الفهرست مي نويسد: ((ابوجناده) من الشيعة المتقدمين. و له من الكتب كتاب التفسير و كتاب جامع العلم). مـنـابـع : تـاسيس الشيعة، 328؛ جامع الرواة، 1/260؛ الذريعة، 4/252؛ طبقات المفسرين، 1/161؛ رجـال، ابـن داود، 447؛ رجـال، شيخ طوسي، 178؛ رجال، نجاشي، 1/342؛ الفهرست، ابن نديم، 243؛ الفهرست، شيخ طوسي، 110؛ لسان الميزان، 2/319؛ مفسران شيعه، 68.
ثواب القرآن
اثـر ابـويـعـقـوب اسماعيل (زنده در 203 ق) فرزند مهران بن ابي نصر زيد سكوني كوفي از ثقات محدثين و مفسرين ايراني تبار شيعه و از اصحاب حضرت صادق (ع). شيخ طوسي در رجال خود او را جزء اصحاب حضرت صادق و حضرت رضا عليهما السلام مي داند. تفسير وي به زبان عربي و به شيوه روائي است و طي تفسيرهاي شيعي روائي و كتب معتبر حديث اماميه بسياري از روايات او را نقل نموده اند. منابع : اعيان الشيعه، 3/435؛ الذريعة، 5/19؛ جامع الرواة، 1/103؛ رجال، ابن داود، 59؛ رجال، شيخ طـوسـي، 148، 368؛ رجـال، نجاشي، 1/111؛ الفهرست، شيخ طوسي، 34؛ لسان الميزان، 1/439؛ الاستبصار، 1/461 به بعد؛ معجم رجال الحديث، 3/189؛ منتهي المقال، 59.
المصابيح فيما نزل من القرآن في اهل البيت (ع).
اثـر ابـوالعباس احمد (م ح 204 ق) فرزند حسن اسفرايني ضرير، از مفسران و محدثين قرن سوم هجري. تـفـسير وي به زبان عربي و به شيوه روائي است كه تمامي كتب رجالي و فهارس از اين تفسير نام برده اند. در اين تفسير آياتي كه در حق حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) و فضائل خاندان عصمت و طهارت نازل گرديده به بحث و تفسير آنها پرداخته شده است. ابـوالعباس نجاشي پس از اينكه اسفرايني را از مفسران ضرير مي خواند نام تفسير او را ذكر كرده و آنـرا چـنـين وصف مي كند (له كتاب : المصابيح في ذكر ما نزل من القرآن في اهل بيت (ع) و هو كتاب حسن كثير الفوائد). و شيخ طوسي وي را در رجال خود قسمت فيمن لم يرو عن الائمه (ع) ذكر نموده است. شيخ آقابزرگ تهراني تفسير مذكور را در الذريعه ضبط كرده است. مـنـابـع : جـامـع الرواة، 1/44؛ الذريعة، 21/78؛ رجال، ابن داوود، 25؛ رجال، شيخ طوسي، 454؛ رجال، نجاشي، 1/238؛ تنقيح المقال، 1/53؛ الفهرست، شيخ طوسي، 52؛ قاموس الرجال، تستري، 1/418؛ معجم رجال الحديث، 2/70؛ معجم المؤلفين، 1/190؛ منتهي المقال، 32.
الاي التي نزلت في اقوام باعيانهم
از ابـومنذر هشام (م 204 يا 206 ق) فرزند محمد بن سائب بن بشر كلبي كوفي، از علماي شيعه و تبارشناس عصر خويش. ابوالعباس نجاشي مي گويد او داراي مؤلفات بسياري است سپس پنجاه عنوان از مؤلفات او را نام برده است. ابـن نـديم در الفهرست قسمت الكتب المصنفة في تفسير القرآن نخست از تفسير پدرش نام برده سپس مي نويسد (كتاب تفسير الاي الذي نزل في اقوام باعيانهم لهشام بن الكلبي).
مـنابع : الاعلام، 8/87؛ اعيان الشيعة، 10/265؛ تاريخ ابن خلدون، 2/262؛ الذريعة، 4/234؛ رجال،
نجاشي، 2/399؛ الفهرست، ابن نديم، 37، 108؛ لسان الميزان، 6/196؛ مرآة الجنان، 2/29؛ شذرات الذهب، 2/13؛ تفسير الواقدي. اثـر ابـوعـبـداللّه محمد (مدينه 130 - بغداد 207 ق) فرزند عمر بن واقد اسلمي مدني معروف به واقدي و از مؤرخين و مفسران و محدثين شيعه بود. وي در اكـثـر عـلـوم آثار بسيار گران قدري از خود باقي گذاشته است كه بعضي از آنها به طبع رسيده است. سيد محسن امين عاملي در اعيان الشيعة به تفصيل شرح حال وي را نگاشته و به نقل از ابن نديم چنين نوشته است : كان يتشيع حسن المذهب يلزم التقيه. ذهـبـي در تـذكـرة الـحـفـاظ از وي نام برده و در سير اعلام النبلاء اقوال سني هايي كه به خاطر تشيع اش او را جرح نموده اند ذكر كرده سپس قسمتي از تفسير او را آورده است. تـفسير وي در يك جلد به عربي و به شيوه روائي كه طي كتب حديث عامه و خاصه نقل گرديده است. خيرالدين زركلي در اعلام تفسير خطي او را معرفي كرده است ولي محل نسخه آنرا ذكر نكرده اند. مـنـابع : اعيان الشيعه، 10/30؛ الاعلام، 6/311؛ تاريخ بغداد، 3/3-21؛ تذكرة الحفاظ، 1/348؛ تاريخ دمـشق، ابي عساكر، تلخيص ابن منصور، 23/131؛ البداية و النهاية، 9/363؛ شذرات الذهب، 2/18؛ كشف الظنون، 1/460 به بعد؛ مصفي المقال، 421؛ العبر، 1/353؛ ميزان الاعتدال، 3/662؛ فهرست، ابن نديم، 111؛ النجوم الزاهره، 2/184.
تفسير الفراء
اثـر ابـوزكـريـا يحيي (144 - 207 ق) فرزند زياد الاقطع بن عبداللّه بن مروان ديلمي معروف به الفراء، از مفسران شيعه و نحويين اماميه در كوفه. عـلـوم عـربي و لغت و نحو و تفسير را از شيوخ علماي شيعه اخذ كرد و از مشهورترين شاگردان كسائي است. پـدر او زيـاد الاقطع هنگام قيام حسين بن علي بن الحسن المثلث عليه ظلم هادي بن مهدي بن منصور خليفه عباسي به وي پيوست و در جنگ فخ در سال 169 ق دستش قطع گرديد و به زياد الاقطع شهرت يافت. وي از جـمـله مفسران شيعه است كه به تاليف يك تفسير اكتفاء نكرده و به تاليف آثار قرآن پژوهي مختلف پرداخته است. از جمله : الجمع و التثنية في القرآن، تفسير غريب القرآن ؛ لغات القرآن ؛ مجاز القرآن ؛ المصادر في القرآن ؛ تفسير المعاني في القرآن. آقابزرگ تهراني در الذريعة مي نويسد كه تفسير الفراء غير از تفسيرهاي مذكور است. اين تفسير نزد ابن شهر آشوب مازندراني (م 588 ق) موجود بود و در اسباب النزول و مناقب نقل نموده است. و همچنين از اين تفسير در تفسير فرات كوفي نقل شده است. منابع : اعيان الشيعة، 10/290؛ الاعلام، زركلي، 8/145؛ ارشاد الاديب، 7/276؛ بغية الوعاة، 2/333؛ تـاريـخ الادب العربي، كارل بروكلمان، 2/199 - 201؛ تاسيس الشيعة، 69؛ تذكرة الحفاظ، 1/372؛ تـفـسـيـر فـرات كـوفي، 241؛ تهذيب التهذيب، 11/186؛ الذريعة، 4/298؛ رياض العلماء، 5/347؛ شـذرات الـذهـب، 2/19؛ طـبقات المفسرين، داودي، 366؛ طبقات الزبيدي، 4؛ ضحي اللاسلام، احمد امين، 2/307؛ الفهرست، ابن نديم، 37؛ معجم الدرسات القرانيه، 126؛ مفسران شيعه، 77.
تفسير يونس
اثر ابومحمد يونس (م 208 ق) فرزند عبدالرحمان، از اصحاب و مفسران و شيخ المحدثين اماميه. در عـصر هشام بن عبدالملك خليفه اموي (105 - 125 ق) متولد گرديد و غلام علي بن يقطين بـود و حـديـث و عـلوم قرآن و تفسير را از محضر امام موسي كاظم (ع) و حضرت علي بن موسي الرضا (ع) اخذ كرد. شيخ طوسي او را از اصحاب امامين موسي كاظم و حضرت رضا (ع) ضبط كرده است. و نجاشي پس از توثيق وي او را وكيل حضرت علي بن موسي الرضا (ع) وصف نموده و امام (ع) از علم او تمجيد و او را توثيق كرده اند. فـضـل بـن شـاذان مي گويد: از ثقات شنيدم كه مي گفتند از حضرت علي بن موسي الرضا (ع) استماع نموده اند كه امام (ع) مي فرمودند يونس بن عبدالرحمان، سلمان زمان خويش است. قـمـيـون او را طـعـن نموده اند ولي از طرف اصحاب ائمه، اتفاق كلمه بر توثيق و عظمت مقام و منزلت او هست. تـفـسير وي به زبان عربي و به شيوه روائي است و در كتب تفسيرهاي شيعه و كتب معتبر حديث نقل گرديده است. ابوالعباس نجاشي (م 450 ق) پس از توثيق وي، بيش از سي و پنج عنوان از مؤلفات او را نام برده است از جمله دو اثر به نام كتاب فضل القرآن و كتاب تفسير القرآن.
علي بن ابراهيم قمي در تفسير خود از تفسير او بسيار نقل كرده است. از جـمـله در تفسير آيه 75 سوره انعام و كذالك نري ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون مـن الـمـوقنين از استادش هشام بن حكم از حضرت امام جعفر صادق (ع) روايتي تفسيري نقل كرده است. مـنـابـع : الاسـتبصار، 2/97 به بعد؛ اعيان الشيعة، 10/326؛ الاعلام، 8/261؛ تاسيس الشيعة، 328؛ تـهذيب الاحكام، 3/61 به بعد؛ تفسير القمي، 1/205؛ جامع الرواة، 2/356؛ الذريعة، 4/322؛ رجال، ابـن داود؛ رجـال، عـلامـه حـلي، 184؛ رجال، شيخ طوسي، 364؛ رجال، نجاشي، 2/420؛ رجال، كشي، 409؛ الفهرست، شيخ طوسي، 211؛ الفهرست، ابن نديم، 276؛ الكافي، 2/564 به بعد؛ هدية العارفين، 2/572.
منبع:www.andisheqom.com