دکتر محمد خدایاری فرد، دکتر یاسمین عابدینی
برای یک لحظه، به اصطلاح "پیشرفت تحصیلی ضعیف" توجه کرده و آن را بررسی کنید. این اصطلاح به طور قراردادی به این معناست که عملکرد تحصیلی فرد در موضوعات درسی و تحصیلی که از سطح مورد انتظار و استاندارد باشد. یک آزمون تحصیلی خاص منجر به کسب نمره یا رتبهی خاصی میشود که عملکرد یا پیشرفت تحصیلی فرد را در آن درس خاص به ما نشان میدهد. با این حال، نتیجهی این آزمون ممکن است اطلاعات خاصی دربارهی انتظارات، توانایی یا قابلیت دانشآموز برای اکتساب و یادگیری اطلاعات در اختیار ما قرار ندهد.
سازمان آموزش و پرورش آمریکا در کتاب وضعیت و شرایط آموزش و پرورش، به اصطلاح "پیشرفت تحصیلی ضعیف (1)" اشارهای نکرده، اما به جای آن از اصطلاح "پیشرفت تحصیلی (2)" استفاده کرده است که اطلاعاتی دربارهی کارآمدی و تبحر دانشآموز در حوزههای مختلف خواندن، نوشتن، علوم و ریاضیات در اختیار ما قرار میدهد (ادارهی اصلاحات و پژوهشهای آموزشی و پرورشی (3)، b1993).
اکنون به اصطلاحات متفاوت و متنوعی که برای توصیف عدم توجه به مدرسه و تحصیل به کار برده میشود، توجه کنید. این اصطلاحات شامل گریز از مدرسه، مدرسههراسی، اجتناب از مدرسه، ترک تحصیل، اختلال اضطراب جدایی و مردودشدن است. برگ (4) (1991) در مروری بر مقالات موجود در زمینهی اجتناب از مدرسه، مدرسههراسی و مدرسهگریزی، وجه مشخصه و تعاریف این اصطلاحات را در بافت درمانی، تحولی و تاریخی بررسی کرده است. او اعتقاد دارد در کشورهای صنعتی، در هر لحظه 10 درصد تمام کودکان مدرسهرو خارج از مدرسهاند و جایگاه اجتماعی- اقتصادی پایین، عدم علاقهی والدین به آموزش و پرورش فرزندان و عوامل متنوع دیگر مربوط به مدرسه با اجتناب از مدرسه رابطه دارند.
اصطلاح "مدرسههراسی" نیز به صورت نوعی اختلال و انحراف هیجانی در کودکان شناخته شده است و با اضطراب زیاد دانشآموز رابطه دارد و منجر به غیبت جدی از مدرسه میشود. برگ (1991)، اشاره کرده که در بریتانیا، اصطلاحهای "امتناع از مدرسه" یا "ترک تحصیل"، اغلب برای گروهی از مشکلات به کار برده میشوند؛ این مشکلات عبارتند از: 1) کودک با آگاهی والدین در خانه میماند؛ 2) رفتارهای ضداجتماعی شدیدی در کودک وجود ندارد؛ 3) والدین تلاش میکنند با استدلال و منطق توجه کودک را به مدرسه جلب کرده و در او ایجاد امنیت کنند؛ 4) هنگامی که کودک مجبور به رفتن به مدرسه میشود، نگرانیها و ناراحتیهای عاطفی از خود نشان میدهد.
به تازگی بین مدرسهگریزی و امتناع از مدرسه تمایز قائل شدهاند. مدرسهگریزی و غیبت از مدرسه، به صورت ارادی و بدون اطلاع والدین و بدون اجازهی آنها صورت میگیرد و برآورد شده که 3 تا 8 درصد کودکان مدرسهرو به این کار دست میزنند. این مسئله در کلاسهای بالاتر رایجتر از کلاسهای پایینتر است و در پسران نسبت به دختران، به نسبت 3 به 1 است و با شیوههای انضباطی سخت و تنبیهکنندهی جایگاه اجتماعی- اقتصادی خانواده، اثرهای منفی گروه همسالان، اختلالات رفتاری و اعمال ضدقانونی در جوانان رابطه دارد (هرساو (5)، 1985).
دربارهی میزان شیوع امتناع از مدرسه، هرساو (1985) معتقد است که در حدود 5 درصد کودکانی که از مدرسه رفتن امتناع میکنند، اختلالات روانپزشکی دارند و با توجه به سن شروع این اختلالات در حدود 5 تا 7 سالگی است، بیشتر این اختلالات مربوط به اضطراب جدایی است، در حالی که در 11 تا 14 سالگی، اختلالات کودکان بیشتر مربوط به حالتهای افسردهخویی است. بین امتناع از مدرسه و اختلال اضطراب جدایی و سایر اختلالات همبود با آن مانند هراس اجتماعی، هراس ساده، وحشتزدگی و اختلالات افسردگی، رابطه وجود دارد و بیشتر این اختلالات مربوط به کارکردهای خانوادگی آسیبزاست.
تفاوتهای جنسیتی و قومی
اطلاعات مربوط به مردودشدن جوانان دبیرستانی، نشان میدهد که در پایان سال 1991 در آمریکا، 5/12 درصد جوانان 16 تا 24 ساله از مدرسه اخراج و 17 درصد آنان مردود شدهاند. با متمایز ساختن آمار مربوط به شکست تحصیلی در سال 1991در دو جنس، میبینیم که افت تحصیلی در پسران 13 درصد و در دختران 19 درصد است. همچنین مشاهده شده درصد دانشآموزان دبیرستانی که ترک تحصیل میکنند، در خانوادههای کمدرآمد بیشتر است، به طوری که 11 درصد دانشآموزان متعلق به خانوادههای کمدرآمد و 1 درصد دانشآموزان خانوادههای پردرآمد ترک تحصیل کردهاند.نوجوانان توان و استعداد یکسانی برای یادگیری ندارند. برای دستهای از آنان یادگیری ریاضیات مشکل است و به سختی مفاهیم آن را درک میکنند. انگیزهی نوجوانان برای یادگیری نیز متفاوت است. وقتی انگیزهی نوجوان مقبولیت اجتماعی و دستیافتن به مشاغل خاصی باشد، تلاش او برای موفقیت در درس به کسب این اهداف محدود میشود. چنانچه انگیزهی نوجوانان بارورکردن استعداد و کمال شخصی و پرورش روحیه و تتبع و تحقیق باشد، با دقت و عمق بیشتری به یادگیری میپردازند. محتوای دروس و کیفیت آموزش به لذتبردن از تحصیل کمک میکند. اگر محتوای دروس قابل فهم و جالب باشد، نوجوان را به سمت خود میکشد و چنانچه کیفیت آموزش مطلوب نباشد، نوجوان را از درس و مدرسه سرخورده و وازده میکند و علاقهای به تحصیل نشان نمیدهد. ارزش علم در جامعه نیز موجب انگیزش بیشتر نوجوان به کسب دانش میشود. افت تحصیلی از دورهی دبیرستان به دورهی راهنمایی و دبیرستان در کشور ما بسیار چشمگیر است. آمار وزارت آموزش و پرورش در سال تحصیلی 80-1379 در مورد مردودی کلاسهای مختلف بیانگر این موضوع است.
جدول 1. میزان مردودی در کلاسهای مختلف در سال تحصیلی 80-1379
کلاس |
شرکتکنندگان در امتحان |
قبولی در خرداد و شهریور |
مردودین |
درصد قبولی |
پنجم ابتدایی |
1671969 |
1639106 |
32863 |
9817 |
اول راهنمایی |
1691359 |
1508157 |
183202 |
8917 |
سوم راهنمایی |
1593732 |
1356403 |
237329 |
85111 |
اول دبیرستان |
1583356 |
1111745 |
471611 |
70121 |
همانگونه که در جدول 1 مشاهده میشود، افت تحصیلی در دورهی ابتدایی بسیار کم (3/1 درصد) و در سال سوم راهنمایی بیش از سال اول راهنمایی بوده است. افت تحصیلی حتی در دورهی دبیرستان از دورهی راهنمایی نیز بیشتر است (در حدود 30 درصد).
گاهی نقص در نظام آموزشی علت بیعلاقگی و افت تحصیلی نوجوانان است. تحقیق ادارهی کل مطالعات برنامهریزی وزارت آموزش و پرورش در مورد 734 دانشآموز در مراکز تربیتمعلم نشان داد که 5/37 درصد آنان معتقد بودند دبیرستانها معلومات ناقصی به آنان آموزش میدهند و روشهای تدریس در دبیرستانها روش نادرستی است. نتایج کامل این پژوهش را در جدول 2 مشاهده میکنید (انجمن اولیا و مربیان، 1351).
جدول 2. درصد نواقص در دبیرستانها از نظر دانشآموزان
نواقص دبیرستانی که در آن درس خواندهام |
درصد |
کمبود وسایل تحصیلی |
34 |
تکرار مطالب زاید و تکراری در کلاسها |
13 |
بیعلاقگی دبیران و نداشتن حسن رابطه با شاگردان |
5/12 |
عدم احاطهی دبیران به رشتهی تخصصی خود |
9 |
ازدحام در کلاسها |
4 |
دانشآموزان در این تحقیق به معایبی مانند کمبود دبیر، نبودن کتابخانه، بیتوجهی به ورزش و بیتوجهی به رشتهی فنی و خانهداری نیز اشاره کرده بودند. در پژوهش دیگری که توسط انجمن اولیا و مربیان در سال 1356 صورت گرفت، از 1490 دانشآموز دبیرستانی سوال شد که به نظر آنان علت عدم توجه معلمان به وظایف خود چیست. پاسخهای آنان در جدول 3 آمده است.
جدول 3. درصد علل عدم توجه معلمان به وظایف خویش از نظر دانشآموزان دبیرستانی
علل ذکرشده توسط دانشآموزان |
درصد |
عدم مسئولیت |
15/2 |
ضعف شخصیت و ناموزونی روانی و اخلاقی |
15/1 |
بیسوادی و کمتجربگی |
13/1 |
احتیاجات مالی |
10 |
ضعف در ایمان و بیایمانی |
9/2 |
عدم توجه به نظام آموزشی |
8 |
بیبهره بودن از تربیت اجتماعی و خانوادگی صحیح |
5 |
ناآشنایی به روش تدریس |
4/6 |
ناراحتیهای خانوادگی |
4/6 |
پولدوستبودن |
4/5 |
محرومیتها و عقدههای روانی |
3/1 |
بیعلاقهبودن دانشآموزان به تحصیل |
0/5 |
نامناسببودن محیط تحصیل |
1/8 |
نارضایتی از وضع محیط |
1/8 |
سایر اشتغالات معلم |
1/2 |
یکنواختبودن کار |
0/5 |
همانگونه که در جدول 3 مشاهده میشود، دانشآموزان بیشتر علل بیتوجهی معلمان به وظایف خود را مربوط به احساس مسئولیت، ضعف شخصیتی و اخلاقی، بیسوادی و کمتجربگی، احتیاجات مالی و بیایمانی آنان میدانند. طرز رفتار، نحوهی تدریس و عدم تسلط معلمان، از جمله عواملی است که مورد اعتراض دانشآموزان دبیرستانی بوده است. اگرچه تسلط معلم بر درس و روش تدریس او و ارتباط او با شاگردان از عوامل مهم پیشرفت یا شکست دانشآموزان در کشور ما بوده است، ولی نباید از نقش عوامل دیگر آموزشی مانند برنامهی درسی، محتوای کتابها، ساختمان آموزشگاه و شیوهی مدیریت آموزشی غافل بود.
متخصصان تعلیم و تربیت معتقدند که به احتمال زیاد افت و شکست تحصیلی کودکان و نوجوانان تاحدودی مربوط به ساعات زیادی است که صرف تماشای تلویزیون میکنند. بر این اساس، مرکز ملی آمار آموزشی و پرورشی (6) (1993) اقدام به نمونهگیری از ساعات تماشای تلویزیون و نمایشهای تلویزیونی توسط نوجوانان کرده است. بیش از 9 درصد دانشآموزان گزارش کردهاند که در شبانهروز بیش از 5 ساعت به تماشای تلویزیون میپردازند. همچنین میزان بیشتر تماشای برنامههای تلویزیونی با جایگاه اجتماعی- اقتصادی خانوادگی پایین و عملکرد تحصیلی ضعیف دانشآموزان ارتباط دارد. علاوه بر عوامل مذکور، شواهد نشان میدهند عوامل زمینهساز خانوادگی مانند تحصیلات کم والدین و انتظارات اندک آنها، به طور شدیدی پیشرفت تحصیلی کودکان را تحت تأثیر قرار میدهد (دباریش، پارتسون و کپالدی (7)، 1993؛ به نقل از تامسون و مایکلسون، 1995). همچنین مشاهده شده سبکهای انضباطی غیرکارآمد، ناهمگون و تنبیهکننده، به طور فراوانتری توسط والدین کودکان دارای پیشرفت تحصیلی ضعیف مورد استفاده قرار میگیرد و این موضوع با بیعلاقگی کودکان به تکالیف تحصیلی و مدرسهای همراه و همبسته است.
ارشادیمنش (1384) رابطهی بین شکستهای تحصیلی را که منجر به گریز از مدرسه میشوند و متغیرهای حمایت اجتماعی، نگرشهای تحصیلی و کمبودهای فزاینده را در 280 دانشآموز دختر و پسر دارای تجربهی موفقیت و شکست در دورهی راهنمایی بررسی کرد. یافتهها نشان داد تفاوت بین دو گروه دارای تجربهی شکست و موفقیت از نظر جنسیتی معنادار نبود. همچنین مشاهده شد که دانشآموزان دارای تجربهی شکست نسبت به دانشآموزان دارای تجربهی موفقیت، حمایت عاطفی و اجتماعی کمتری را از والدین و اطرافیان خود دریافت میکردند، کمبودهای فزایندهی بیشتری را تجربه کردهاند و نگرش منفیتری به درس و مدرسه و تحصیلات دارند.
رایسی، گارهاردشتاین و کیستنر (8) (2003)، در مطالعهی طولی 10 ساله، 524 دانشآموز نوجوان 12 تا 16 ساله را مورد بررسی قرار دادند. آنان دریافتند که مهارتهای اجتماعی ضعیف، پرخاشگری و انزوای اجتماعی، رابطهی منفی و معناداری با پیشرفت تحصیلی این نوجوانان دارد. با این حال، پرخاشگری بهترین پیشبینیکنندهی شکست تحصیلی در این نوجوانان بود. همچنین آنها مشاهده کردند که جایگاه اجتماعی- اقتصادی و قومیت نیز پس از پرخاشگری، پیشبینیکنندههای خوبی برای شکست تحصیلی در آینده بودند.
بین (9) و همکاران (2003)، به بررسی نقش حمایت والدین، کنترل و نظارت رفتاری و کنترل روانشناختی آنان در پیشرفت تحصیلی و عزتنفس نوجوانان آمریکایی آفریقایی تبار و اروپایی پرداختند. نتایج نشان داد که رفتار حمایتی مادران آفریقایی از فرزندان نوجوان خود به طور مثبتی عزتنفس و پیشرفت تحصیلی را در آنان پیشبینی میکرد، در حالی که در نوجوانان اروپایی، کنترل رفتاری و روانی، از جمله پیشبینی کنندههای مهم پیشرفت تحصیلی و عزتنفس بود.
ایزنبرگ، نیومارک و پری (10) (2003)، با بررسی 4746 نوجوان 14 تا 17 ساله که از نظر اجتماعی- اقتصادی با یکدیگر متفاوت بودند، دریافتند نوجوانانی که پیوسته مورد آزار و اذیت همسالان و بدرفتاری آنان قرار میگیرند، نه تنها پیشرفت تحصیلی کمی دارند، بلکه با آموزش و تحصیلات رسمی رابطهی خوبی ندارند. به عبارت دیگر، نوجوانانی که بیشتر مورد بدرفتاری همسالان خود واقع میشوند، احساسات منفیتری در مورد تکالیف تحصیلی و مدرسه دارند.
پلگرنیا، گارسیا لینارس و کاسانوا (11)، به بررسی رابطهی عوامل خانوادگی مانند میزان پذیرندهبودن والدین و تعارضات و درگیریهای خانوادگی با قابلیتها و لیاقتهای تحصیلی نوجوانان پرداختند. آنان دریافتند نوجوانانی که جوّ خانوادگی آرامتری داشتند و بیشتر مورد پذیرش والدین خود قرار میگرفتند، قابلیتهای تحصیلی بهتری داشتند.
مارجوریبانکز (12) (2004) به بررسی نقش عوامل فردی و محیطی در پیشرفت تحصیلی نوجوانان مهاجر پرداخت. او 1175 نوجوان و جوان استرالیایی (604 دختر و 571 پسر) را با میانگین سنی 18 سال که در مقطع دبیرستان مشغول به تحصیل بودند، مورد بررسی قرار داد. نتایج نشاندهندهی اهمیت نسبی جاهطلبی و آمال تحصیلی نوجوانان در تبیین تفاوتهای آنان از نظر وضعیت تحصیلی بود. یافتههای او بیانگر دو الگو در زمینهی رابطهی بافت خانوادگی و جاهطلبی و آمال نوجوانان با پیشرفت تحصیلی در آنها بود. اولین الگو (الگوی جاهطلبی تحصیلی- برانگیختگی). نشان میداد نوجوانانی که جاهطلبی و آمال تحصیلی بیشتری دارند، انگیزش پیشرفت زیادتری دارند، اما در الگوی دوم یا الگوی عملکرد- برانگیختگی، برعکس مشاهده میشود نوجوانانی که عملکرد تحصیلی بهتری دارند، جاهطلبی آمال تحصیلی بیشتری خواهند داشت.
پینوشتها:
1. under a acheivement
2. acheivement
3. office of educational research and improvements
4. Berg
5. Hersov
6. national center for educational statistics
7. Debaryshe, Patterson & kapaldi
8. Risi, Gerhardstein & kistner
9. Bean
10. Eisenberg, Newmark & Perry
11. Pelegrina, Garcia- Linares & Casanova
12. Marjoribanks
خدایاریفرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم