نویسندگان:
دکتر محمد خدایاری فرد، دکتر یاسمین عابدینی
دکتر محمد خدایاری فرد، دکتر یاسمین عابدینی
در ادبیات روانی، افسردگی، یک اختلال خلقی معرفی شده است (کارسون، باتشر و کلمن (1)، 1998). افسردگی شامل بروز تغییراتی در عواطف و خلق و خوی افراد است که این تغییرات از فردی به فرد دیگر متفاوت است. در بعضی افراد، تغییرات خلقی ممکن است بسیار شدید، مشخص و قابل توجه باشد.
ماهیت افسردگی
پژوهشهای انجامشده دربارهی ماهیت افسردگی در بزرگسالان، طبقهبندیهای مختلفی را از این اختلال ارائه میکند. باید توجه داشت که افراد از نظر شدت تغییرات در خلق و خو و نشانگان افسردگی با یکدیگر متفاوتاند. پیترسن (2) و همکاران (1993) یک نظام طبقهبندی از افسردگی نوجوانان ارائه کردهاند که عبارت است از:- خلق و خوی افسرده؛
- نشانگان افسردگی؛
- افسردگی بالینی.
نوجوانان هنگام دارابودن خلق افسرده، گزارش میکنند که احساس غمگینی و ناامیدی دارند. به طور معمول چنین احساسهایی توسط منبع بیرونی مانند گرفتن نمرهی بد در مدرسه یا از دستدادن رابطهی خاص ایجاد میشوند. خلق و خوی افسرده ممکن است بسیار کوتاه باشد (مانند یک روز) یا یک دورهی طولانیمدت (یک هفته، یک ماه و حتی یک سال) ادامه یابد. به نظر پیترسن و همکاران (1993)، سایر نشانگان افسردگی اغلب ارتباط زیادی با خلق افسرده دارند و ممکن است شامل ترس، احساس گناه، خشم، اضطراب و انزوای اجتماعی باشند. پژوهشگران اعتقاد دارند که افسردگی اغلب با اضطراب، احساس تنهایی، ترس از انجام کارهای بد و احساس بیارزشی، احساس گناه و عصبیبودن همراه است.
در افسردگی بالینی یک نوجوان باید پنج مورد یا بیشتر از موارد زیر را طی یک دورهی دوهفتهای تجربه کند:
- خلق افسرده یا خلق تحریکپذیر در بیشتر اوقات روز؛
- کاهش علاقه به فعالیتهای خوشایند و لذتبخش؛
- تغییر در وزن یا شاید عدم موفقیت در به دستآوردن وزن اضافی ضروری؛
- مشکلاتی در خوابیدن؛
- عدم تحرک، کندی و بیفعالیتی روانی- حرکتی؛
- بیاشتهایی یا فقدان انرژی؛
- احساس بیارزشی یا احساس گناه افراطی و نابهنجار؛
- از دستدادن تمرکز و عدم توانایی در تصمیمگیری؛
- دارابودن افکار خودکشی مکرر یا طرحهایی برای خودکشی.
عوامل مرتبط با افسردگی
در این بخش، به اختصار بعضی از عوامل روانی- اجتماعی مرتبط با افسردگی نوجوانان بررسی میشود. شواهد پژوهشی نشان میدهند که دامنهی وسیعی از چنین عواملی در افسردگی نوجوانان نقش دارند.بسیاری از پژوهشها به بررسی نقش خانواده در سببشناسی افسردگی نوجوانان پرداخته و دریافتهاند که رابطهی والد- فرزندی و مشکلات مرتبط با آن یا بدکارکردیها و کمبودهای موجود در خانواده از جمله عوامل کلیدی مهم در افسردگی نوجوانان هستند. روابط درونخانوادگی زیر در پیشبینی افسردگی نوجوانان مؤثرند: روابط مادر- فرزند، روابط والدین با یکدیگر و روابط خواهر و برادرها با یکدیگر (پویگ- آنتیچ (3) و همکاران، 1993).
ادراک نوجوانان از والدین خود، با میزان افسردگی او رابطه دارد و اعتقاد بر این است که والدین گرم، صمیمی و دارای ارتباط زیاد با فرزندان، در فرزندان خود اطمینان، مهارت و عزتنفس ایجاد میکنند. تصور از والدین به عنوان افرادی که از فرزندان خود حمایت افراطی و محافظت زیادی میکنند با سطوح پایینی از تسلط، مهارت و سطوح بالایی از افسردگی رابطه دارد (آویسون و مک آلپین (4)، 1992).
به نظر میرسد که عزتنفس نوجوانان تا حد زیادی به سبکهای والدینی وابسته باشد و هر دو اینها با هم به عنوان پیشایندهای افسردگی عمل میکنند. در پژوهشی مشاهده شد که طردشدن از طرف والدین در مقایسه با عوامل دیگری مانند تعارضات خانوادگی یا میزان مذهبیبودن خانواده، پیشبینیکنندهی بهتری برای افسردگی نوجوانان است (رابرتسون و سیمونز (5)، 1989). بنابراین پویاییهای خانوادگی میتواند از طریق تأثیر بر عزتنفس نوجوانان در افسردگی آنان تأثیر داشته باشد.
بورنز (6) و همکاران (2004)، میزان و ثبات افسردگی و رابطهی آن با عوامل مختلف خطرآفرین در سلامت نوجوانان را بررسی کردند. آنان 64 نوجوان افسرده را انتخاب و مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که رابطهی طولی قدرتمندی بین نشانگان افسردگی یا چندین عامل رفتاری خطرآفرین مهم از جمله شکستهای تحصیلی پی در پی، فقدان جوّ خانوادگی حمایتکننده، درگیری والدین با یکدیگر، طلاق و جدایی والدین و عزتنفس ضعیف وجود دارد.
گروهی از پژوهشگران در مطالعهای طولی که بر روی 385 نوجوان 14 ساله انجام دادند، تأثیر تعداد زیادی از عوامل روانی- اجتماعی را بر افسردگی در 18 سالگی بررسی کردند (رین هرز (7) و همکاران، 1993). محققان توانستند تأثیر وقایع دوران کودکی را بر افسردگی نوجوانان ردیابی کنند. آنها دریافتند که هم در پسران و هم در دختران داشتن تصور ضعیف از نقش کودک در خانواده در 9 سالگی و همچنین ادراک و تصور کودک از خود به عنوان فردی غیراجتماعی، پیشبینیکنندههای مهمی از افسردگی در 18 سالگی هستند. در میان دختران، مرگ یکی از والدین، پیشایند مهم افسردگی بود. در مورد پسران، مشکلات سلامتی بعد از تولد با افسردگی در 18 سالگی مرتبط بود، اما در مورد دختران اینطور نبود.
سایر محققان به بررسی تأثیر عوامل شناختی بر افسردگی پرداختهاند. در اینباره، به نظر میرسد که خود ارزیابی اجتماعی و عزتنفس بسیار مهماند. نتایج تحقیقی نشان داد، اگرچه نوجوانان افسرده میتوانند مشکلات بینفردی را به درستی ارزیابی کنند و قادرند دیدگاه دیگران را در نظر گیرند. اما تمایل دارند که راهبردهای ناقص و نادرستی را در مورد مشکلات اجتماعی داشته باشند (مارتونن (8) و همکاران، 1993).
تنیدگی نیز با افسردگی ارتباط دارد. نوجوانان در معرض عوامل تنشزای مختلفی مانند تغییرات بیولوژیکی، تغییرات اجتماعی، انتقال از مدرسه، جدایی یا طلاق والدین و انتظارات نقش جنسیتی قرار دارند (گور، آسلتین و کولتن (9)، 1992). فرایندهای خانوادگی و عوامل اجتماعی- اقتصادی میتوانند نقش ضربهگیر را در مقابل تأثیر منفی تنیدگیها داشته باشند، از اینرو میزان افسردگی را کاهش دهند.
در زمینهی درمان افسردگی در نوجوانان، نتایج پژوهشها نشاندهندهی کارایی روشهای مختلف رواندرمانگری مانند شناختدرمانگری، رفتار درمانگری، شناخت- رفتار درمانگری، درمان روانپویشی و روانتحلیلگری (گارلند (10)، 2004؛ مافسون (11)، 2004) به تنهایی یا به صورت ترکیبی با دارودرمانی است. با این حال، اعتقاد بر این است که با استفاده از داروهای ضدافسردگی که برای درمان بزرگسالان به کار برده میشوند، به دلیل آثار جانبی نامطلوبی که دارند، برای افسردگی نوجوانان زیاد مناسب نیستند.
به گزارش مرکز کنترل و پیشگیری از اختلالات روانی در آمریکا (12) (2004)، برخی از نوجوانانی که به دلیل افسردگی شدید به این مراکز رجوع میکنند و دارودرمانی میشوند، پس از گذشت یک یا چند هفته اقدام به خودکشی میکنند، به عبارت دیگر، پس از مصرف داروهای ضدافسردگی، میزان خودکشی افزایش مییابد. با این حال، گزارشهای سازمان بهداشت جهانی (13) (2003) نشان میدهد که میزان خودکشی در بین نوجوانان طی پانزده سال گذشته در 15 کشور دنیا در اثر مصرف داروهای ضدافسردگی در حدود 33 درصد کاهش داشته است. میزان کاهش در آمریکا برابر 25 درصد بوده است. همچنین گزارشها نشان میدهند که خودکشی سومین عامل مهم مرگ نوجوانان 12 تا 19 ساله بعد از صدمات ناشی از حوادث رانندگی و قتل است.
گارلند (2004) کارایی داروهای ضدافسردگی را در کودکان و نوجوانان بررسی کرد. او دریافت که علاوه بر عدم کارایی یا کارایی ضعیف داروهای ضدافسردگی بازدارندهی انتخابی جذب مجدد سرتونینها (SSRIS) برای نوجوانان، این داروها آثار جانبی نامطلوبی را نیز روی آنها داشتهاند. این محقق مشاهده کرد که بیش از 25 درصد نوجوانانی که دارودرمانی میشوند، تأثیرات جانبی و ناخواستهای مانند بیقراری، اضطراب و تحریکپذیری را تجربه میکنند. در حدود 5 درصد نوجوانانی که فلوکستین مصرف میکنند، به دلایل آثار جانبی شدید این دارو مانند ایدهها و افکار خودکشی، اقدام به خودکشی، مشکلات سلوکی، بیثباتی هیجانی، خشوت و پرخاشگری، از ادامهی مصرف آن خودداری میکنند. حتی مشاهده شد که حال 8 درصد نوجوانانی که به دلیل افسردگی متوسط از پاروکستین استفاده میکنند، بدتر شده و در بیمارستان بستری میشوند، در حالی که نوجوانانی که به دلیل افسردگی متوسط از دارونما استفاده میکنند، هرگز در بیمارستان بستری نمیشوند. این محقق دریافت که نوجوانان مبتلا به افسردگی شدید و طولانیمدت همراه با اضطراب، پس از شرکت در جلسات درمانی غیردارویی، به نسبت بهبود مییابند و پس از آن دارودرمانی میشوند.
این محقق پیشنهاد میکند که روانپزشکان هنگام تجویز داروهای ضدافسردگی برای نوجوانان توجه داشته باشند که آثار جانبی داروهای ضدافسردگی با نشانههای اختلال افسردگی همپوشی دارند. از اینرو ممکن است در این شرایط متخصص به اشتباه دوز و مقدار دارو را برای نوجوانانی که تأثیرات جانبی دارو را تجربه میکند، افزایش دهد، حتی ممکن است پس از قطع دارو، حالات و نشانههای افسردگی در نوجوانان شدت یابد. بنابراین لازم است که متخصصان، والدین و جوانان را آگاه کنند که داروها نمیتوانند افسردگی را بهبود بخشند، بلکه ممکن است برخی از نشانههای افسردگی را کنترل کنند.
کهرازهی، آزاد فلاح و اللهیاری (1382) اثربخشی آموزش مهارتهای حل مسئله را در کاهش افسردگی نوجوانان مورد بررسی قرار دادند. آنها 300 دانشآموز 15 تا 18 ساله را در به صورت تصادفی انتخاب کردند و از آنها خواستند که پرسشنامهی افسردگی بک را کامل کنند. در مرحلهی بعد 30 نفر از دانشآموزانی که در مقیاس افسردگی بک حداقل نمرهی 17 را کسب کرده بودند، انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایشی و گروه گواه قرار گرفتند. به دانشآموزان گروه آزمایشی مهارتهای حل مسئله آموزش داده شد، ولی به دانشآموزان گروه گواه هیچ آموزشی داده نشد. نتایج نشان داد که آزمودنیهای گروه آزمایشی نسبت به گروه گواه، کاهش معناداری را در نمرههای افسردگی خود داشتند.
خدایاری فرد و پرند (1384) در مطالعهی موردی دختر 17 سالهی مبتلا به افسردگی شدید را با استفاده از رویکرد خانوادهدرمانی شناختی- رفتاری و با استفاده از فنونی چون آموزش حل مسئله، خودبازبینی افکار، مثبتنگری فردی و خانوادگی و تنشزدایی، درمان کردند. طول جلسات درمان خانوادگی در این پژوهش شامل 71 جلسهی یک ساعته بود که به صورت هفتگی تشکیل میشد.
مافسون (2004)، 63 نوجوان 14 تا 17 سالهی مبتلا به افسردگی را که توسط مراکز مشاورهای مدارس به کلینیکهای تخصصی درمان افسردگی ارجاع شده بودند، مورد بررسی قرار داد. این نوجوانان به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی تقسیم شدند؛ 32 نفر آنان در جلسات 16 هفتهای رواندرمانگری انفرادی و حمایتی و 31 نفر در جلسات 16 هفتهای رواندرمانگری بینفردی مبتنی بر آموزشگاه شرکت کردند. نتایج نشان داد، نوجوانانی که در جلسات رواندرمانگری بین فردی مبتنی بر آموزشگاه شرکت کرده بودند، کاهش بیشتری در نشانگان افسردگی داشتند و به طور معناداری کارکرد اجتماعی بهتری را دارا بودند تا نوجوانانی که در جلسات رواندرمانگری انفرادی و حمایتی شرکت کرده بودند.
پینوشتها:
1. Carson, Butcher & Coleman
2. Petersen
3. Puig- Antich
4. Avison & Mc Alpine
5. Simons
6. Burns
7. Reinhers
8. Marttunen
9. Gore, Aseltine & Colton
10. Garland
11. Mufson
12. Center for disease control and prevention
13. national health reports
خدایاریفرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم