مترجم: علی آرش
آنان که به تئوری قدرت جهانی یهود بیش از آثار علمی این قدرت در جهان امروز علاقمندند غالباً به مدارکی متشکل از 24 سند استناد میجویند که به «پروتکلهای علمای ارشد صهیون» مشهورند.
پروتکلها در اروپا توجه زیادی را به خود معطوف ساختهاند و در انگلستان آماج طوفانی از آرا و اندیشهها واقع شدهاند، اما در آمریکا، بحث پیرامون آنها محدود بوده است.
اینکه چه کسی نخستین بار این اسناد را به «علمای صهیون» نسبت داده است مشخص نیست. میتوان بدون انجام تحریف مهمی در این اسناد هر گونه نشانهای از نگارش آنها به وسیلهی یهود را از میان برد و در عین حال، تمامی نکات اصلی را در این جامعترین برنامه برای تسلط بر جهان که تاکنون مورد توجه عمومی واقع شده است، حفظ کرد.
با این همه، حذف همهی نشانههای یهود به ظهور تناقضاتی منجر خواهد شد که در پروتکلها به صورت فعلی وجود ندارند. هدف برنامهای که در پروتکلها فاش شده از میان بردن همهی مراجع قدرت و ظهور قدرت جدیدی است که در قالب حکومتی مطلق و استبدادی بر پا میشود. چنین برنامهای نمیتوانست از طبقهی حاکمی که هم اکنون قدرت را در دست دارد منشأ بگیرد، اگر چه ممکن بود ساخته و پرداختهی آنارشیستها باشد. اما آنارشیستها صریحاً اظهار نمیدارند که حکومت استبدادی غایت مطلوب آنهاست. نویسندگان پروتکلها را میتوان گروهی از خرابکاران فرانسوی تصور کرد. نظیر کسانی که در دوران انقلاب فرانسه تحت رهبری «دوک بدنام اورلئان» (1) فعالیت میکردند؛ ولی این فرض متضمن پذیرش تناقضی است میان این واقعیت که خرابکاران مذکور در گذشتهاند و اینکه برنامهای که ضمن پروتکلها اعلان شده نه فقط در فرانسه بلکه در سرتاسر اروپا، و به نحو بسیار محسوسی در ایالات متحده، به طور ثابت و مستمر در حال اجراست.
در شکل فعلی پروتکلها، که بنابر شواهد موجود در آن همان نسخهی اصلی است. هیچگونه تناقضی وجود ندارد. این دعوی که پروتکلها به وسیلهی یهودنگارش یافتهاند ظاهراً شرط اصلی انسجام منطقی و عدم تناقض در آنها میباشد. اگر بنابر ادعای یهودیان این اسناد جعلی بودند، سندسازان باید متحمل مشتقّات بسیاری شده باشند تا نگارش پروتکلها به وسیلهی یهود را با این بداهت اثبات نمایند، و در این صورت، مقاصد ضد یهودی آنان نیز باید به سهولت قابل تشخیص میبود. اما لفظ «یهود» فقط دوبار در آنها به کار رفته است. اگر خواننده کمی بیشتر از معمول به خود زحمت مطالعهی این قبیل مسائل را بدهد، به نقشههایی بر میخورد که برای به قدرت رسیدن «سلطان مطلق جهان» (2) ارائه شدهاند، و تنها در این هنگام روشن میشود که این سلطان مستبد از چه اصل و نسبی قرار است باشد.
در تمامی این اسناد، تردیدی باقی نمیماند که برنامه چه کسانی را نشان گرفته است. نفس اشرافیت هدف برنامه نیست. سرمایه بخودی خود مورد نظر برنامه نمیباشد. البته اقدامات کاملاً مشخصی برای استفاده از طبقهی اشراف، سرمایه و حکومت به منظور اجرای برنامه پیشبینی شده است، ولی برنامه علیه کسانی تدوین شده که «غیر یهود» (3) خوانده میشوند. اشارهی مکرر به «غیر یهود» در حقیقت هدف این اسناد را مشخص میسازد. جلب مشارکت مردم در اجرای برنامه، هدف اغلب توطئههای ویرانگر لیبرالیستی است. برنامه مردم را به فساد و تباهی میکشاند، فکر و ذهن آنان را مغشوش و پریشان میسازد تا بتواند کنترلشان کند. حرکتهای مردمی با رنگ و لعاب «لیبرال» تشویق میشوند، همهی فلاسفهای که لاابالیگری در مذهب، اقتصاد، سیاست و زندگی خانوادگی را ترویج میدهند مورد پشتیبانی قرار میگیرند تا از هم گسیختگی و تفرقه جایگزین انسجام و اتحاد اجتماعی شود و توطئهای مشخص، بدون آنکه کسی متوجه باشد، با موفقیت جامهی عمل بپوشد و هنگامی که فریب و بطلان این گونه فلسفهها نشان داده شود، مردم بر طبق آن شکل گرفته باشند.
قاعدهی سخن این نیست که «ما یهودیان چنین خواهیم کرد»، بلکه «غیر یهودیان را وادار خواهیم کرد چنین بیندیشند و چنان کنند.» بجز چند مورد معدود در آخرین پروتکلها، تنها واژهای که با صبغهی مشخصاً نژادی به کار گرفته شده «غیر یهود» میباشد.
اختلافات نژادی
نخستین نمونه از این نوع درپروتکل اول آمده است:«اساساً در سیاست، فضایل بزرگ بشری نظیر خلوص و صداقت در زمرهی رذایل محسوب میشوند. چرا که مطمئنتر و قاطعانهتر از نیرومندترین دشمنان، حکومت را سرنگون مینمایند. این خصایل، ویژگیهای حکومت غیر یهودند؛ بدون تردید، ما نباید از آنها پیروی کنیم.»
نمونهی دیگر:
«ما بر ویرانههای اشرافیت موروثی غیر یهود اشرافیت طبقهی تحصیلکردهی خود را، و برتر ازهمه، اشرافیت پول (4) را بنا کردهایم. ما شالودهی این اشرافیت جدید را بر ثروت، که در اختیار ماست، و بر علم، که خردمندانمان هدایتش میکنند، نهادهایم.»
نمونهی دیگر:
«ما دستمزدها را به زور افزایش خواهیم داد. اما این برای کارگردان سودی نخواهد داشت زیرا در همان حال زمینهی افزایش بهای کالای اساسی را فراهم خواهیم کرد و آن را نتیجهی کاهش کشاورزی و دامپروری قلمداد خواهیم نمود. همچنین، منافع تولید را با تزریق افکار هرج و مرجطلبانه در کارگران و تشویق آنها به مصرف مشروبات الکلی، زیرکانه و به طور زیربنایی از میان خواهیم برد، و در همان حال اقداماتی به عمل خواهیم آورد تا همهی نیروهای فکری غیر یهود از این سرزمین بیرون رانده شوند.»
(یک سندساز با مقاصد ضدیهودی ممکن بود هر زمانی در طول پنج سال گذشته این سخنان را نوشته باشد ولی پروتکلها در سال 1905 به صورت چاپ شده موجود بود. و یک نسخه از آنها از سال 1906 به بعد در «موزهی بریتانیا» (5) وجود داشته است، و چند سال پیش از آن نیز در روسیه انتشار یافته بود.) مطلب فوق این گونه ادامه پیدا میکند:
«برای اینکه غیر یهود به طور نابهنگام متوجه حقیقت ماجرا نشوند، آن را با تظاهر به خدمت به اقشار کارگر و ترویج اصول مهم اقتصادی پنهان خواهیم ساخت و بدون منظور، تبلیغات مؤثری را از طریق فرضیات اقتصادی خویش پی خواهیم گرفت.»
این عبارات ونقل قولها سبک خاص پروتکلها را در اشاره به گروههای مورد بحث روشن میسازد. لفظ «ما» به جای نویسندگان و تعبیر «غیر یهود» به جای کسانی به کار میرود که مطالب در مورد آنها نگاشته میشود. این نکته در پروتکل چهاردهم به وضوح نشان داده شده است:
«در اختلافی که از نظر توانایی و استعداد تفکر و استدلال میان غیر یهود و ما وجود دارد، علامتی آشکار در تأیید انتخاب ما به عنوان امت برگزیده و انسانهای برتر، در مقابل غیر یهودیان که صرفاً ذهن غریزی و حیوانی دارند، به وضوح مشاهده میشود. آنها میبینند ولی قادر به پیشبینی نیستند و نمیتوانند چیزی را ابداع کنند (احتمالاً به جز اشیاء مادی). بنابراین، روشن است که خود طبیعت از پیش مقدر ساخته که ما بر جهان حکومت کنیم و آن را رهبری نماییم.»
البته از زمانهای قدیم روش یهود در تقسیم نوع بشر همین بوده است. جهان همیشه تنها از یهود و غیر یهود تشکیل میشده است. کاربرد لفظ «یهود» را میتوان با این عبارت از بخش هشتم دریافت:
«عجالتاً، تا آن هنگام که بتوانیم پستهای مهم و معتبر حکومتی را با فراغ خاطر به برادران یهودی خود واگذار کنیم، آنها را به کسانی محول خواهیم کرد که به واسطه سابقه و شخصیتشان، فاصلهای عمیق و ناپیمودنی از مردم جدایشان کرده باشد.»
این رویه به بهرهگیری از «جبهه (مهرههای) غیر یهودی» شهرت یافته و به طور وسیعی در دنیای تجاری امروز به کار گرفته میشود تا آثار نفوذ یهود را پنهان نماید. مجمع احزاب در «سن فراسیسکو» که در آن «قاضی براندیز» به عنوان رئیس مجمع پیشنهاد شد، از میزان پیشرفت یهود در این زمینه حکایت میکند. میتوان به شکلی منطقی پیشبینی کرد که افکار عمومی بتدریج برای پذیرش فعلی نفوذ و قدرت یهودیان در دولت بیش از یک گام فاصله ندارد- آمادهتر خواهد شد. هیچیک از وظایف رئیس جمهور آمریکا نیست که یهودیان در آن، به طور مخفیانه ولی بسیار مؤثر، همکاری نداشته باشند. اشغال عملی این پست برای افزایش قدرت یهود ضرورتی ندارد، اما برای پیشبرد بعضی امور که با نقشههای تشریح شده در پروتکلها تا حدود زیادی منطبق هستند، لازم به نظر میرسد.
نکته دیگری که نظر خواننده پروتکلها را به خود جلب میکند این است که این اسناد به هیچ وجه در پی نصیحت و تشویق بر نمیآیند. پروتکلها تبلیغ و آگهی نیستند. اثری از تلاش برای برانگیختن آرزوهای مخاطب یا تحریص او به عملی خاص در آنها دیده نمیشود. آنها به سردی و متانت یک گزارش حقوقی و به خشکی و بیروحی جدولی از آمار و ارقام نگاشته شدهاند. مطالبی از این قبیل که «برادران من، بیایید قیام کنیم» و شعارهای عصبی نظیر «مرگ بر غیر یهود» در آنها وجود ندارد. این پروتکلها، اگر واقعاً به وسیلهی یهود تدوین شده و به یهود منحصر شوند، و اگر به راستی مشتمل بر اصول برنامهی جهانی یهود باشند، قطعاً نه اهل فتنه و آشوب بلکه محرمان راز را که به حلقههای برتر تعلق داشته و به دقت آماده و آزمایش شدهاند، مدنظر داشتهاند.
منشأ پروتکلها
مبلغان یهودی سوال کردهاند: «آیا اگر چنین برنامهی جهانی در اختیار یهودیان بود، آن را روی کاغذ آورده و منتشر میکردند؟» در پاسخ باید گفت مدرکی وجود ندارد که کسانی که پروتکلها را اعلان نمودند، آنها را به صورت دیگری به جز صورت «شفاهی» بیان و ارائه کرده باشند. پروتکلها به شکلی که در اختیار ما قرار دارند، ظاهراً یادداشت خطابههایی هستند که کسی آنها را شنیده و روی کاغذ آورده است. برخی از آنها طولانی و برخی کوتاهند. آنچه از زمان طرح پروتکلها تاکنون همیشه عنوان شده این است که آنها یادداشت سخنرانیهایی هستندکه جایی در فرانسه یا سوئیس، خطاب به دانشجویان یهودی ایراد شدهاند. البته تلاش شده چنین وانمود شود که پروتکلها منشأ روسی دارند ولی دیدگاه متفاوتی که بیان شد، در کنار شواهد موجود در خصوص زمان طرح پروتکلها و نیز برخی اشارات گرامری، این تلاش را کاملاً خنثی نموده است. لحن بیان پروتکلها به طور قطع مؤید این فرضیه میباشد که آنها در اصل سخنرانیهایی بودهاند که برای دانشجویان ایراد شدهاند چرا که هدف آنها به روشنی القای یک برنامه نیست بلکه ارائه اطلاعات دربارهی برنامهای است که ظاهراً هم اکنون در حال اجرا میباشد. هیچ دعوتی برای پیوستن به نیروهای خاص یا اظهار نظر در زمینهای مشخص در آنها وجود ندارد. در حقیقت به صراحت اعلام میشود که گفتگو و مباحثه یا اظهار نظر موردی ندارد: «در حالی که لیبرالیسم را به غیر یهود القا میکنیم، مردم و ماموران خود را مطیع محض نگاه میداریم.» «برنامهی مدیریت باید از فکری واحد سرچشمه بگیرد... بنابراین، ما میتوانیم نقشهی کار را «بدانیم» ولی نباید در بارهی آن «بحث کنیم» مبادا کیفیت بینظیر آن مخدوش شود... بدینگونه، اثر الهام گونهی رهبر ما نباید بین انبوه جمعیت پرتاب شود تا تکه پارهاش کنند؛ آن را حتی در میان جمع محدودی نیز نباید عرضه داشت.»علاوه بر این، اگر ارزش ظاهری پروتکلها را در نظر بگیریم، روشن است برنامهای که در این سخنرانیها تشریح شده در زمان ایراد آنها تازگی نداشته است. مدرکی دال بر اینکه پروتکلها اخیراً تنظیم شده باشند در دست نیست. نوعی صبغهی سنتی یا دینی در همهی آنها وجود دارد، گویی به وسیلهی اشخاصی معتمد و راز آشنا از نسلی به نسل دیگر منتقل شدهاند. اثری از کشف تازه یا هیجان و اشتیاق در پروتکلها نیست، بلکه آرامش و اطمینان به حقایقی کهن و خط مشیهایی که دیری است تجربه بر آن صحه گذاشته، در این مجموعه مشاهده میشود.
در خود پروتکلها لااقل دوبار به مسئله قدمت این برنامه اشاره شده است.
پاراگراف زیر در پروتکل اول جلب نظر میکند:
«در اعصار کهن ما نخستین کسانی بودیم که شعار «آزادی»، برابری، برادری» را در میان مردم فریاد زدیم. از آن پس، طوطیان نادانی که جویای آرای انتخاباتیاند و همه سوگرد این طعمه ازدحام میکنند. بارها و بارها این کلمات را تکرار کردهاند و با این کار، سعادت جهان و آزادی فردی حقیقی را تباه ساختهاند... غیر یهودیان ظاهراً زیرک و باهوش رمز کلمات مذکور را نفهمیدند، تناقض موجود در آنها را در نیافتند و توجه نکردند که در طبیعت برابری وجود ندارد...»
اشارهی دیگری به قطعیت و شبههناپذیری برنامه در پروتکل سیزدهم قابل جستجو است:
«اما هیچکس، جز آنان که خط مشی را ابداع کرده و آن را طی قرون هدایت کردهاند، مجاز نیست در این زمینه به طرح پرسش بپردازد.»
آیا میتوان این را اشارهای به یک «سن هدرین» (6) سری یهودی دانست که قائم به خود، درون یک فرقهی خاص یهودی نسل به نسل تداوم یافته است؟
بار دیگر متذکر میشویم که مبدعان و هدایتگرانی که در پروتکل سیزدهم به آنان اشاره میشود ممکن نیست یک فرقهی حاکم باشند زیرا آنچه برنامه مطرح میکند با منافع چنین فرقهای مستقیماً در تضاد است. هیچ گروه اشرافی ملی، فیالمثل نظیر «یونکر»های (7) آلمان، در اینجا مورد نظر نیست، زیرا روشهایی که پیشنهاد میشود همان روشهایی است که اجرای آنها به تضعیف چنین گروههای میانجامد. اشخاص مورد نظر در این پروتکل همان قومی هستند که حکومت آشکاری ندارند، همه چیز به سود آنهاست و چیزی ندارند که از دست بدهند؛ همان کسانی که میتوانند در میان جهانی که در حال فرو ریختن است جان به سلامت به در برند. تنها یک فرقه است که با این توصیف تطابق دارد.
نادانی غیر یهود
انتقادهایی که پروتکلها در زمینهی نادانی و بلاهت غیر یهود علیه آنان مطرح میکنند بجا و منصفانه است. حتی با یکی از نکات موجود در توصیف پروتکلها از ذهنیت و فسادپذیری غیر یهود نیز نمیتوان مخالفت کرد. هوشیارترین متفکران غیر یهود فریب خوردهاند و آنچه را که به وسیله موذیانهترین نظامهای تبلیغی به ذهن افرادعادی تلقین شده، به عنوان نشانههای ترقی و پیشرفت پذیرفتهاند. درست است که اینجا و آنجا متفکری برخاسته و اظهار داشته است که علوم کذایی اساساً علم نبودهاند. درست است که گاه به گاه متفکری ظهور کرده و گفته است که قوانین اقتصادی کذایی، چه محافظهکارانه و چه رادیکال اصولاً قانون نبوده، بلکه ساختگی و جعلیاند. درست است که چه گهگاه ناظری دقیق و زیرک اعلان داشته که هرزگی و عیاشی و زیادهروی اخیر به هیچوجه از سائقههای طبیعی مردم منشأ نگرفته، بلکه با طرح و نقشهی قبلی بر آنها تحمیل شده است و آنان به طور سیستماتیک تحریک و تشویق به کار شدهاند. درست است که معدودی دریافتهاند بیش از نیمی از آنچه به نام «افکار عمومی» (8) عنوان میشود، صرفاً تأیید یا تکذیبی است که با پرداخت رشوه به دست آمده و هرگز بر ذهن جامعه تأثیر ننهاده است. ولی حتی با وجود این آثار و اشارات پراکنده، که غالباً به آنها اعتنایی نشده است، هماهنگی و همکاری کافی میان این متفکران و آگاهان وجود نداشته تا به منشأ و سرچشمهی آن آثار و نشانهها پی ببرند.علت اصلی نفوذ پروتکلها در میان بسیاری از سیاستمداران برجستهی جهان طی چندین دهه آن است که پروتکلها منشأ و مقصود تمامی قدرتهای کاذب را نشان میدهند. اکنون وقت آن رسیده که مردم آگاه شوند. چه پروتکلها را حاوی مطالب و شواهدی پیرامون یهود بدانیم یا ندانیم، آنها یک روش آموزشی را ارائه مینمایند که به کمک آن میتوان تودهها را، با استفاده از نیروهایی که برایشان محسوس و قابل درک نیست، مثل یک گله گوسفند به این سو و آن سو هدایت کرد. تردیدی وجود ندارد که وقتی اصول و مبانی پروتکلها به طور وسیع برای مردم شناخته و روشن شود، انتقاد آنها در مورد نادانی غیر یهود دیگر موجه نخواهد بود.
تفرقه بیفکن و حکومت کن
آیا احتمال دارد که برنامهی پروتکلها با موفقیت اجرا شود؟ اجرای برنامه تاکنون نیز با موفقیت توأم بوده و بسیاری از مهمترین مراحل آن هم اینک به واقعیت پیوسته است. اما این مسئله نباید موجب اضطراب شود، زیرا سلاح اصلی که باید علیه چنین برنامهای، اعم از اجرای کامل یا ناقص آن، به کار گرفته شود انتشار آن به صورت روشن و واضح است. بگذارید مردم آگاه شوند. تحریک مردم، هشدار دادن به مردم و توسل به شور و هیجان مردم شیوهی برنامهای است که در پروتکلها تشریح شده است. پادزهر این شیوه صرفاً روشن ساختن ذهن مردم میباشد.تجزیه و تحلیل پروتکلها نشان میدهد که چهار بخش اصلی را در بر میگیرند. این بخشها نه در ساختار این سندها بلکه در مضمون آنها مشخص شدهاند. اگر هدف پروتکلها را هم منظور کنیم بخش پنجمی نیز خواهیم داشت، اما این هدف در کل پروتکلها مفروض انگاشته شده و تنها گهگاهی در قالب الفاظ تعریف و تبیین گردیده است. چهار بخش اصلی حکم ساقههای تناوری را دارند که شاخههای بسیاری از آنها انشعاب پیدا کردهاند.
بخش نخست ظاهراً برداشت یهود از سرشت انسان، یا در واقع سرشت غیر یهود، را شامل میشود. بخش دوم شرح اقداماتی است که تاکنون برای تحقق بخشیدن به برنامه انجام گرفته است. بخش سوم آموزش جامعی را در زمینهی روشهایی که باید برای اجرای کاملتر برنامه به کار گرفته شوند ارائه میکند. بخش چهارم آن گروه از مضامین پروتکلها را در بر میگیرد که کارهای در دست اقدام را، در زمان طرح پروتکلها طی سخنرانیهای سابقالذکر، به تفصیل شرح میدهند. پارهای از این اهداف از آن ایام تاکنون بر آورده شدهاند، زیرا باید به خاطر سپرد که در خلال سالهای 1905 تا به حال، (9) جریانهای صاحب نفوذ و قدرتمندی به منظور دستیابی به اهداف مشخص فعالیت داشتهاند.
مهمترین این اهداف تجزیهی اتحاد و همبستگی و قدرت غیر یهود بود که البته با وقوع جنگهای گسترده در اروپا بر آورده گردید. روشی که به تفصیل شرح داده میشود روش تجزیه و ایجاد تفرقه است. مردم را به احزاب و فرقههای گوناگون تجزیه کنید بذر امیدبخشترین و اوتوپیاییترین اندیشهها را بیفشانید. این کار دو نتیجه در بر خواهد داشت: اولاً همیشه گروهی پیدا خواهد شد که از یکی از این اندیشهها طرفداری کند و بدان وفادار بماند؛ ثانیاً طرفداری گروههای مختلف از اندیشههای متفاوت، آنان را از یکدیگر جدا و بیگانه خواهد ساخت. مؤلفان پروتکلها شرح میدهند که این کار چگونه باید انجام گیرد. نه یک اندیشه بلکه انبوهی از اندیشهها باید رواج پیدا کنند. بدون آنکه بین آنها اتحاد و هماهنگی وجود داشته باشد. مقصود آن نیست که مردم وادار شوند به یک چیز بیندیشند، بلکه باید متفاوت با یکدیگر، و دربارهی چیزهای مختلف فکر کنند تا وحدت و همسویی از میانشان برخیزد. در نتیجه، تفرقه و آشفتگی گستردهای به وجود میآید، که همان نتیجهی مطلوب است. وقتی اتحاد و انسجام جامعهی غیر یهود از میان برود- تعبیر «جامعهی غیر یهود» کاملاً صحیح است زیرا جامعهی بشری عمدتاً غیر یهود است - آنگاه این سیاست تفرقهانگیز و توانمند که به هیچ وجه از آشفتگی و اغتشاش حاکم تأثیر نمیپذیرد، میتواند بدون اینکه مورد سوءظن واقع شود راه خود را به سوی مسند قدرت بگشاید. به خوبی روشن است که یک گروه متشکل از بیست پلیس یا سرباز تربیت شده قادر است بیش از یک جمعیت هزار نفرهی متفرق کار انجام دهد. بنابراین اقلیتی که طبق برنامه تعلیم یافته است میتواند بر ملت یا جهانی که با احزاب مخالف تقسیم شده، بیشتر از هر یک از آن احزاب تأثیر بگذارد. «تفرقه بیفکن و حکومت کن» (10) شعار پروتکلهاست. به عنوان نمونه، این عبارت پروتکل اول را در نظر بگیرید: (11)
«آزادی سیاسی یک اندیشه است نه یک واقعیت، لازم است بدانیم وقتی حزب ما در صدد برانداختن حزب حاکمی است. چگونه باید اندیشه را به عنوان طعمهای زیرکانه برای جلب حمایت مردم به کار بگیریم. اگر حزب مخالف، خود به اصول آزادی با به اصطلاح لیبرالیسم آلوده باشد و بخشی از قدرتش را در این راه ببخشد، کار آسانتر میشود.»
به این بخش پروتکل توجه کنید:
«برای تسلط پیدا کردن بر افکار عمومی نخست باید آن را با ارائه اندیشههای متناقض فراوان از جهات مختلف مغشوش نمود. قدم پنهانی دوم آن است که عیوب و کاستیهای مردم از نظر عادات، علائق و عواطف و شیوهی زندگیشان آن قدر تشدید شده و افزایش پیدا کند که هیچکس قادر نباشد در میان این آشفتگی و هرج ومرج کنترل خود را باز یابد، و در نتیجه، هر گونه تفاهم و همدلی از میان مردم رخت خواهد بست. همچنین، این اقدام باعث خواهد شد تا درون تمامی گروهها و احزاب اختلاف ایجاد شود، همهی نیروهای جمعی که هنوز مایل نیستند در برابر ما تسلیم شوند فرو باشند و هر گونه قوهی ابتکار فردی که ممکن است به نحوی در کار ما مداخله کند، سست و مأیوس گردد.»
و این هم قسمتی از پروتکل سیزدهم:
«... همچنین احتمالاً توجه دارید که ما، نه در خصوص اعمال خود، بلکه در زمینهی سخنانی که
دربارهی مسائل مختلف اظهار میداریم، در پی جلب موافقت دیگران هستیم. ما همواره اعلان مینمایی که در همهی اقداماتمان، این امید و اعتقاد که در خدمت مصالح و منافع عمومی هستیم چراغ راه ماست.»
پروتکلها مدعی تحقق نسبیاند
پروتکلها علاوه بر طرح برنامههای آتی خود، کارهای انجام شده و دردست اقدام را هم بیان میدارند. اگر در دنیای امروز به پیرامون خود بنگریم، میتوانیم هم شرایط و اوضاع تثبیت شده و هم گرایشهای نیرومند مذکور در پروتکلها را مشاهده کنیم و این به معنای تحقق همان «برنامهی جهانی» مخوفی است که پروتکلها افشا مینمایند. نقل چند عبارت کلی برای تبیین عنصر موفقیت فعلی در اظهارات این اسناد کفایت میکند. برای اینکه مطلب برای خواننده روشن شود، بر کلمات کلیدی تأکید خواهد شد.این قطعه از پروتکل نهم را مد نظر قرار دهید:
«در واقع مانعی بر سر راه ما وجود ندارد . اَبردولت (12) ما دارای چنان شأن و منزلت فراقانونی است که میتوان عنوان قدرتمند و پرتکاپوی «دیکتاتوری» (13) را بدان اطلاق نمود. وجداناً میتوانیم بگوییم که در حال حاضر، ما قانونگذارانیم. ما دادگاه و حقوق را به وجود آوریم. ما با ارادهای استوار حکم میرانیم زیرا بقایای حزبی که زمانی قدرتمند بود و اکنون مقهور هم شده در دستهای ماست».
و این هم بخشی از پروتکل هشتم:
«ما حکومتمان را با دنیایی ازمتخصصان علم اقتصاد احاطه خواهیم کرد. به همین دلیل است که علم اقتصاد مهمترین موضوع آموزش است که توسط یهودیان تعلیم داده میشود. کهکشانی از بانکداران، صاحبان صنایع و کارخانهدارها، کاپیتالیستها و خصوصاً میلیونرها ما را احاطه خواهندکرد، زیرا عملاً همه چیز با توسل به ارقام تعیین خواهد شد.»
اینها دعاوی محکمی هستند، البته نه به اندازهی واقعیتهایی که میتوان در توجیه آنها تنظیم و ارائه کرد. اما اینها تنها پیش در آمد دعاوی دیگری هستند که اقامه میشوند و واقعیتهایی در توجیه آنها وجود دارد. در همهی پروتکلها، همچنان که در این بخش از پروتکل هشتم ذکر شد، برتری یهود در آموزش اقتصاد سیاسی مورد تأکید قرار میگیرد و واقعیتها نیز بر آن صحه میگذارند. یهودیان نویسندگان اصلی اباطیلی هستند که تودهها را به جستجوی اهداف غیر قابل حصول اقتصادی ترغیب میکنند. همچنین، آنان مدرسان عمدهی اقتصاد سیاسی در دانشگاههای ما و مؤلفان اصلی متون درسی عوامپسند در این زمینه میباشند؛ همان متوفی که به طبقات محافظهکار این پندار واهی را القا میکنند که «فرضیات» اقتصادی، «قوانین» اقتصادیاند. فکر و فرضیه، به مثابهی ابزاری برای تجزیه و انحلال اجتماعی، مشترکاً به وسیلهی یهودی دانشگاهی و یهودی بولشویک به کار گرفته میشود. وقتی اینها همه به تفصیل نشان داده شوند، محتملاً افکار عمومی در بارهی اهمیت اقتصاد آکادمیک و رادیکال تغییر خواهد کرد.
همانطور که در عبارات مذکور پروتکل نهم ادعا شده، امروز قدرت جهانی یهود حقیقتاً نوعی اَبر دولت تشکیل داده است. این تعبیر در خود پروتکل نهم آمده و تعبیر مناسبتر از آن نمیتوان یافت. هیچ ملتی نمیتواند هر آنچه میخواهد به دست آورد، ولی قدرت جهانی یهود میتواند، هر چند خواستههای آن از اصل برابری حاکم در میان غیر یهود تخطی کند. «ما قانونگذارانیم.»؛ این سخنِ پروتکلهاست و قدرتهای یهودی به معنای فراگیرتر از آنچه کسی جز اهل تخصص در مییابد. قانونگذار بودهاند. در طول دهههای گذشته، حکومت بینالمللی یهود بر جهان استیلا یافته است. هر جا به گرایشهای یهود اجازه داده شود که آزادانه عمل کنند، نتیجهی این کار اشاعهی آداب و رسوم آمریکایی یا انگلیسی یا هر ملیت مشخص و متمایز دیگر نخواهد بود، بلکه بازگشتی جدی و مؤثر به آداب و رسوم ذاتی یهود رواج خواهد یافت.
تسلط بر مذهب و مطبوعات
این بند از پروتکل هفدهم ممکن است خصوصاً برای کشیشانی که تلاش میکنند با خاخامهای یهودی به نوعی وحدت مذهبی دست پیدا کنند فوقالعاده جالب باشد:«مدتها کوشیدهایم روحانیون غیر یهودی را بیاعتبار ساخته و به این وسیله مأموریت تبلیغی آنها را که میتواند در حال حاضر به طور قابل ملاحظهای مزاحم ما شود خنثی کنیم. نفوذ آنها بر مردم هر روز کاهش مییابد. ندای آزادی وجدان همه جا اعلام شده است. در نتیجه، سقوط کامل مسیحیت تنها در گروی گذشت زمان است و بس.»
بند عجیبی درهمین پروتکل مدعی مهارت خاصی درهنر فحاشی برای نژاد یهود است:
«مطبوعات معاصر ما رسواییهای حکومتی و مذهبی و بیصلاحیتی غیر یهود را افشا خواهد کرد و این کار را با استفاده از تعابیر بسیار توهینآمیزی، که نژاد ما به دلیل توانایی و استعدادش در بکارگیری آن بسیار شهرت دارد، انجام خواهند داد.»
این هم بخشی از پروتکل پانزدهم:
«تحت نفوذ ما، اجرای قوانین غیر یهود به حداقل کاهش میباید. تفسیر لیبرالیستی که ما در حیطهی قوانین رواج دادهایم، احترام به قانون را از میان میبرد. دادگاهها، حتی در مهمترین مواردی که پای اصول اساسی و مسائل سیاسی در میان است، همان گونه حکم میکنند که ما فرمان میدهیم. آنان به این اصول و مسائل از همان دریچهای مینگرند که ما به وسیلهی مأمورانی که ظاهراً هیچ وجه اشتراکی با ایشان نداریم، و از طریق روزنامهها و سایر مجاری [تبلیغی]، به کارگزاران اجرایی غیر یهود عرضه میداریم.»
موارد متعددی از ادعای کنترل مطبوعات [توسط یهود] در پروتکلها وجود دارد. به این عبارت مؤکّد از پروتکل چهاردهم توجه کنید:
«در کشورهایی که پیشرفته خوانده میشوند، ما ادبیاتی بیمعنی، کثیف و تنفرانگیز رابه وجود آوردهایم. مدتی کوتاه بعد از اینکه قدرت را به دست گرفتیم، وجود این نوع ادبیات را تشویق خواهیم کرد تا تفاوت میان آن و اطلاعیههای کتبی و شفاهی که خودمان منتشر خواهیم کرد به شکل بارزتری آشکار شود.»
این هم بخشی از پروتکل دوازدهم:
«در حال حاضر تا آنجا در این زمینه [کنترل مطبوعات] موفق بودهایم که همهی اخبار از طریق چندین آژانس که خبرها از تمامی نقاط جهان در آنجا تمرکز مییابند. دریافت میشد. آنگاه این آژانسها عملاً موسسات خود ما خواهند بود که تنها آنچه را ما مجاز بدانیم منتشر خواهند کرد.»
این بند از پروتکل هفتم در بارهی همین موضوع است:
«ما باید حکومتهای غیر یهود را به اتخاذ تدابیری وادار کنیم تا برنامهی ما را، که در مقیاس وسیعی طرحریزی شده و اکنون به هدف موفقیتآمیزش نزدیک میشود. پیش برده و ترویج دهد. این کار با اعمال فشار افکار عمومی که البته به کمک به اصطلاح «نیروی عظیم» مطبوعات توسط خود ماتحریک شده است. انجام خواهد شد. این «نیروی عظیم»، به جز چند استثنای بیاهمیت، هم اینک در اختیار ماست.»
به پروتکل دوازدهم باز میگردیم:
«اگر ما تاکنون موفق شدهایم بر ذهن جامعهی غیر یهود تا آنجا تسلط پیدا کنیم که تقریبا همه، امور جاری دنیا را از پشت شیشههای رنگی عینکی نگاه کنند که ما در مقابل چشمانشان قرار میدهیم، و اگر اکنون یک دولت هم وجود ندارد که آنچه را که بلاهت غیر یهود اسرار دولتی مینامد از دسترس ما دور نگاه داشته باشد. آنگاه که ما از طریق حکومت جهانی خویش اربابان رسمی جهان شویم شرایط چگونه خواهد بود؟»
قوم یهود تنها ملتی است که اسرار سایر ملل را در اختیار دارد. این واقعیت که آنان میتوانند هرچه را که میخواهند، هر زمانی که اراده کنند به دست آوردند نکتهی مهمی است. چه بسیار اسنادسری که اگر زبان داشتند، و چه بسیار متولیان این اسناد که اگر میخواستند، بر این واقعیت گواهی میدادند. سیاست سری حقیقی جهان همان است که اسرار کذابی جهان را به اشخاص معدودی که به یک نژاد تعلق دارند تسلیم مینماید. هیچ دولتی در دنیا به اندازهی دولت فعلی ما [دولت امریکا] یکسره در خدمت یهود نیست.
یادداشتی دربارهی آوارگی یهود
پروتکلها به آوارگی قوم یهود بر سطح زمین به عنوان یک فاجعه نمینگرند بلکه آن را نوعی تمهید مقدر الهی میدانند که اجرای «برنامهی جهانی» را تسهیل مینماید. این بخش از پروتکل یازدهم ناظر بر همین مطلب است:«خداوند به ما، امت برگزیدهاش، آوارگی را به مثابه یک نعمتالهی عطا کرده است و این مسئله که همه آن را ضعف ما پنداشتهاند، در واقع قوت ما بوده است. آوارگی اکنون ما را در آستانهی سلطهی جهانی قرار داده است.»
موفقیتهای ادعایی پروتکل نهم حتی اگر از نظر امکان حصول عملی مبالغهآمیز نباشد، لفظاً گزاف و اغراقآمیز به نظر میرسند. با وجود این، نقطهای هست که در آن، کلام و واقعیت به هم میرسند و بر هم منطبق میشوند.
برای آنکه نهادهای غیر یهود را پیش از موعد ویران نکنیم، آنها را در دستهای با کفایت خود گرفتهایم و فنرهای مکانیسم آنها را سوهان زدهایم. این نهادها در گذشته نظم دقیق و صحیحی داشتند، اما با نظام مدیریتی از هم گسیخته، لیبرال و بیمنطقی را جایگزین آنها نمودهایم. ما در سیستم فضایی، انتخابات، مطبوعات، آزادی فردی، و مهمتر از همه تعلیم و تربیت و فرهنگ، که بر اساس زندگی آزاد است. مداخله و تحریف کردهایم.
«ما جوانان غیر یهود را با آموزش اصول و فرضیاتی که از نظر ما کذب محض است ولی خودمان القا کردهایم. ورای قوانین موجود، بدون ایجاد تغییری در آنها بلکه با تحریف قوانین از طریق تفاسیر متناقض، چیزی به وجود آوردهایم که از نظر آثار و نتایج آن شگفتآور است.»
همه میدانند که با وجود اینکه فرضیات مربوط به آزادی و اعلامیههای مرتبط با «حقوق» هرگز تا این حد رواج نداشتهاند، «آزادی فردی» به طور مستمر محدود گشته است. مردم به جای اینکه جامعهگرا شوند، زیر پوشش عبارات سوسیالیستی، وادار میشوند به نوعی بردگی غیر مأنوس در برابر دولت تن در دهند؛ قوانین مختلف اطراف آزادیهای بیضرر مردم حصار میکشند. گرایشی مستمر به سوی نظامپردازی، (14) که هرمرحلهاش مبتنی بر «اصلی» است که بسیار فاضلانه ارائه شده، آغاز گردیده است. عجیب آنکه وقتی پژوهشگر راه خود را به سوی مرکز مقتدر این حرکتها، که هدفشان تنظیم زندگی اجتماعی است، پی میگیرد یهودیان را بر مسند قدرت مییابد!
تجزیهی جامعه با استفاده از «اندیشهها»
روشی که پروتکلها برای تجزیه و در هم شکستن به کار میگیرند روشن است. درک این روش برای فهمیدن معنی جریانهای متناقضی که دورهی حاضر را چنین آشفته و نابسامان ساختهاند لازم است. اگر آنان که به واسطهی این اصوات مختلف و فرضیات ناهماهنگ، که هر یک از آنها منطقی و نویدبخش به نظر میرسد، پریشان و مأیوس شدهاند، دریابند که اغشتاش و دلسردی آنها دقیقاً همان هدفی است که دنبال میشود، شاید سر نخی مطمئن برای ارزیابی آن اصوات و درک معنی آن فرضیهها به دست آورند. عدم اطمینان، تردید، یأس، ترس، و اشتیاق چنگزدن به هر طرح نویدبخش و راه حلی که ارائه میشود، همان واکنشهایی هستند که برنامهی طرحریزی شده در پروتکلها میخواهد ایجاد کند.اجرای این روش وقت میگیرد و بر طبق پروتکلها وقت هم گرفته و در حقیقت قرنها طول کشیده است. پژوهشگران دریافتهاند که همین برنامهی پروتکلها از قرن اول [میلادی] به بعد توسط نژاد یهود اعلام و اجرا شده است. 1900 سال طول کشید تا اروپا به این درجه از انقیاد و سر سپردگی کشیده شود- انقیاد خشونت آمیز در برخی کشورها، انقیاد سیاسی در برخی دیگر و سر سپردگی اقتصادی در همهی کشورهای اروپا، اما در امریکا اجرای همین برنامه، تقریباً با همین میزان موفقیت مستلزم فقط 50 سال بوده است!
مرکز قدرت یهود آمریکاست و حامیان اصلی برنامهی یهود در این کشور اقامت دارند. اهرمی که در «کنفرانس صلح» (15) برای تحکیم تسلط یهود بر اروپا به کار گرفته شد، نفوذ آمریکا بود که به دستور عوامل قدرتمند یهودی که به همین منظور از ایالات متحده گسیل شده بودند اعمال گردید. اما این فعالیتها با کنفرانس صلح پایان نپذیرفت.
کل روش پروتکلها را شاید بتوان با یک کلمه توصیف کرد: تجزیه - خنثی ساختن آنچه انجام شده، ایجاد خلأ زمانی طولانی و توأم با نومیدی که در آن هر گونه تلاش برای بازسازی بینتیجه خواهد ماند، و خدشهدار کردن اعتقاد و اعتماد به نفس در میان مردم، تا آنانکه خارج از این هرج ومرج و آشفتگی قرار دارند با آرامی و با قدرت، اختیار امور را به دست بگیرند- این خلاصهی روش پروتکلهاست.
پروتکلها علناً اعلام میکنند که نخستین پیروزی آنها بر افکار عمومی از طریق مجموعهای از ایدهها و افکار حول محور «دموکراسی» حاصل شد. ایده، اسلحه است؛ ایده باید مغایر جریان طبیعی و معمولی زندگی باشد تا بتوان آن را همچون یک اسلحه به کار گرفت؛ باید فرضیهای باشد که با واقعیتهای زندگی تناقض داشته باشد. از چنین فرضیهای نمیتوان متوقع بود که ریشه بگیرد و به عنصر غالب و تعیین کننده تبدیل شود مگر اینکه ذهن انسان آن را بپذیرد و معقول، الهام بخش و پسندیدهاش بداند. حقیقت غالباً غیر معقول به نظر میرسد، عموماً تأثرانگیز است و گاهی نیز شرارتآمیز مینماید، ولی از این امتیاز همیشگی برخوردار است که «حقیقت» است و آنچه بر آن بنا میشد نه ایجاد شبهه میکند و نه به پریشانی و اغتشاش میانجامد.
این گام نخست مستقیماً به سلطه بر افکار عمومی متنهی نمیشود ولی راه آن را هموار میسازد. این نکته در خور ذکر است که همین ترویج «زهر لیبرالیسم»، (16) به تعبیر پروتکلها، در اسنادمورد بحث پیش از سایر روشها مطرح میشود. آنگاه، پروتکلها چنین ادامه میدهند:
«برای تسلط یافتن بر افکار عمومی، نخست باید آن را مغشوش ساخت».
حقیقت یکی است و نمیتوان آن را مشغوش کرد، امااین لیبرالیسم دروغین و فریبنده که همه جا انتشار یافته و تحت حمایت یهود در امریکا با سرعتی که در اروپا هرگز سابقه نداشته در حال شکلگیری است، به آسانی دچار اغتشاش میشود زیرا عاری از حقیقت است؛ خطاست و خطا هزار چهره به خود میگیرد. یک ملت، حزب، شهر یا انجمن را که «زهر لیبرالیسم» آن را آلوده کرده باشد در نظر بگیرید. صرفاً با ارائهی اشکال دیگری از اندیشهی اصلی، میتوانید در آن به تعداد افراد و اعضای آن انشعاب ایجاد کنید. این از دید نیروهایی که مخفیانه افکار عمومی را کنترل میکنند یک استراتژی معروف و شناخته شده است. وقتی تئودور هرتسل، یهودی بزرگ، کسی که از همهی سیاستمداران معاصر دید وسیعتری داشت و برنامهی او با پروتکلها برابری میکرد، سالها قبل از اظهار داشت که حکومت صهیونیستی (یعنی «یهودی») پیش از ظهور دولت سوسیالیستی پدید میآید، این استراتژی را میشناخت؛ اومیدانست لیبرالیسمی که وی و اسلافش بنیان نهاده بودند، چگونه به واسطهی اختلافها و انشعابهای بیشمار به زنجیر کشیده شده و فلج خواهد شد.
جریانی را که غیریهودیان - و نه یهود- قربانی آن بودهاند، میتوان چنین تشریح کرد؛ نخست، ترویج «روحیهی تساهل و آزاداندیشی» (17) به مثابهی یک آرمان و ایدهآل. این عبارت در همهی بیانیههای اعتراضآمیز یهود علیه اشارات علنی به آنها یا به اصطلاح برنامهی جهانیشان به چشم میخورد: «ما تصور میکردیم شما آزاداندیشتر از آن باشید که چنین افکاری را بیان کنید.» این لفظ یک اصطلاح مهم و کلیدی است و بر وضع و حالتی ذهنی دلالت میکند که یهودیان مایلند غیر یهود را همواره در آن نگاه دارند؛ یعنی نوعی حالت اغماض توأم با رخوت؛ حالتی که در آن عباراتی بیمعنی در باب آزادی به زبان میآید، عباراتی که همچون معجون خوابآور بر ذهن و وجدان اثر میگذارد و انجام هر کاری را در خفا جایز میداند. این عبارت، این شعار، یک سلاح بسیار قابل اعتماد یهودی است. («در همهی ادوار، مردم کلمات را به جای اعمال پذیرفتهاند.» - پروتکل پنجم.) پروتکلها با صراحت اذعان میدارند که واقعیتی در پسِ این عبارت وجود ندارد.
انسان، معتقد و با ایمان به دنیا میآید. ممکن است مدتی به «آزاداندیشی و تساهل» اعتقاد پیدا کند، و تحت فشار عظیم اجتماعی که بر مبنای این عقیده ایجاد شده است، آشکارا از آن حمایت نماید. انسان باید عمیقاً به چیزی معتقد باشد. در اثبات این مدعا به نیروی غیر قابل انکار عقاید منفی کسانی توجه کنید که میپندارند به هیچ چیز اعتقاد ندارند. برخی کسان که از استقلال روحی کافی برخورداند در امور ممنوعهای که به نحوی با علایق یهود ارتباط پیدا میکند به کنکاش میپردازند - اینان «تنگنظر» هستند! اما راه آسانتر و بیدردسرتر برای دیگران این است که در بزرگراهی حرکت کنند که امکان برخورد عقاید اساسی و متهم شدن به «تعصب» در آن وجود نداشته باش؛ آنان همهی قوای فکری خود را به حوزهی زندگی عملی خویش منتقل و معطوف میسازند. در پروتکلها آمده است: «برای منحرف نمودن فکر و نظر غیر یهود، باید توجه آنها به سمت صنعت و تجارت جلب شود.» همین منحرف ساختن افکار به سوی پایگاه ماتریالیستی است که قدرت تصرف و نفوذ حامیان پروتکلها، و همچنین مبلغان یهودی را پیش از هر چیز افزایش میدهد. «تساهل و آزاداندیشی» با نادیده انگاشتن مسائل اصلی و حیاتی، به سرعت به مادیگرایی تنزل پیدا میکند. تمامی اختلافاتی که امروز جهان را پریشان میسازد درهمین قلمرو نازل و پست قابل جستجوست.
این امر، چنان که همه چیز پیرامون ما بر آن گواهی میدهد، به معنای قربانی کردن کار و خدمت به پای منافع، و نهایتاً نابودی منافع است؛ به معنای آن است که هنر والای مدیریت دچار فساد و تباهی شده و به استثمار گراید. این یعنی پریشانی لجام گسیخته در میان مدیران و آشوب و اضطراب مخاطرهآمیز بین کارگران. اما این امر متضمن نتیجهی وخیمتری نیز هست: تجربه و تفرقهی جامعهی غیر یهود. نه جدا کردن و تجزیهی «سرمایه و نیروی کار»، بلکه تجزیهی غیر یهود در هر دو سوی برنامهی کار، پروتکلها نیز مؤید همین معنا هستند: «برای اینکه آزادی [بیبند وباری] بتواند جامعهی غیر یهود را کاملاً ویران و متلاشی سازد، صنعت باید بر پایهی سفته بازی (18) بنا شود.»
از یک سو سرمایهی یهود که کارخانهداران را تحت فشار قرار میدهد، و از سوی دیگر، آشوبگران، نفاق افکنان و خرابکاران یهودی که بر کارگران فشار میآورند شرایطی را به وجود آورده است که بدون تردید ادارهکنندگان جهانی توطئهی پروتکلها را فوقالعاده خشنود مینماید. به پروتکل نهم توجه کنید:
«ممکن است ترکیب قدرت غیر یهودیان آگاه و با بصیرت و قدرت کور تودهها ما را به هراس اندازد. ولی ما، با برافراشتن حصاری از تضاد و خصومت میان این دو، همهی اقدامات لازم را علیه چنین اتحاد محتملی به عمل آوردهایم. بدینگونه، نیروی کور و بیبصیرت تودهها حامی ما باقی میماند. ما، و فقط ما، آنان را رهبری خواهیم کرد. طبعاً انرژی آنها را برای دستیابی به هدف خود به کار خواهیم گرفت.»
نشانهی اینکه آنان بسیار خشنودند این است که نه فقط برای تسکین و آرام نمودن وضع جهان کاری نمیکنند بلکه ظاهراً مایلند آن را وخیمتر سازند. حتی اگر کمبودها و محرومیتهایی که طبق برنامه برای ایالات متحده در نظر گرفته شده این کشور را تسلیم بولشویسم نکند، آن را تا مرز بولشویسم خواهد کشاند - مگر اینکه سستی و رخوت غیر یهود در برابر قدرت یهود به نحوی درمان شود. یهودیان با روش ایجاد کمبود و افزایش قیمتها کاملاً آشنایند و آن را در دوران انقلاب فرانسه و در روسیه آزمودهاند. همهی نشانههای اجرای این روش در آمریکا نیز وجود دارد.
مشاهدهی شجرهنامهی (19) لیبرالیسم یهود از آغاز تا تأثیرات اخیر آن بر زندگی غیر یهود چندان مشکل نیست. پریشانی و اغتشاش مورد نظر یهود اینجاست. امروز، پریشانی مشخصهی اصلی خود جُوِ فکری غالب مردم است. نمیدانند چه چیز را باور کنند. نخست مجموعهای از واقعیات به آنها ارائه میشود و آنگاه مجموعهای دیگر. نخست تفسیری از شرایط به آنان القا میگردد و بعد تفسیری دیگر. کمبود اطلاعات صحیح به طور شدیدی احساس میشود. بازار مکارهای پر از تفسیرهای مختلف وجود دارد که هیچ چیز را روشن نمیکند بلکه فقط بر اغشتاش میافزاید. خودِ حکومت نیز ظاهراً مختل شده است و هر گاه به بررسی و تحقیق در امری میپردازد، خود را به شکل مرموزی دست و پا بسته و گرفتار مییابد تا آنجا که هر گونه پیشروی به سختی صورت میپذیرد. این وضع حکومتی هم در پروتکلها بیان شده است. حملهی شدید علیه تمایل انسانی به مذهب را، که معمولاً آخرین سدی است که در برابر پیشروی بیشرمایهی خشونت و چپاول فرو میریزد، به همهی اینها اضافه کنید.
در خاتمهی این مرور اجمالی بر «روش پروتکلها»، و در حقیقت بر بخشی از آن روش- یعنی ایجاد پریشانی و اغتشاش که همهی نیروهای یهودی برای به وجود آوردن آن متحد میشوند - باید بیفزاییم که ایجاد حالتی بسیار علاجناپذیرتر از پریشانی نیز قسمتی از روش مذکور را تشکیل میدهد: تخلیه و فرسایش قوا. (20) درک این معنا مستلزم تلاش زیادی نیست. امروز خستگی و فرسودگی یکی از عواملی است که مردم را تهدید میکند. جنگ و خستگی و فشار روحی ناشی از آن فرایند تخلیه و فرسایش قوا را آغاز کرده است. «صلح» و پریشانیهای آن این فرایند را تقریباً کامل نموده است. مردم به کمترین چیزی اعتقاد دارند و توقعاتشان از این هم کمتر است. اعتماد به نفس وجود ندارد. انگیزه و ابتکار تقریبا از میان رفته است. شکست حرکتهایی که به دروغ «نهضتهای مردمی» خوانده میشوند کار را به آنجا رسانده که مردم میپندارند هیچ نهضت مردمی قرین موفقیت نخواهد بود. پروتکلها چنین میگویند:
قوای همه را با ترویج اختلاف، دشمنی، کینهی خانوادگی، قحطی، بیماری و کمبود چنان فرسوده میسازیم که غیر یهود هیچ گریز گاهی جز توسل به ثروت و قدرت ما پیش روی خود نیابد.» - پروتکل 10.
«ما با این تدابیر غیر یهودیان را چنان خسته و فرسوده میسازیم که ناچار شوند قدرت و اقتداری بینالمللی را به ما عرضه کنند. چنین قدرتی به ما امکان میدهد تا تمامی نیروهای حکومتی جهان را به آسانی جذب کنیم و این گونه یک اَبر حکومت تشکیل دهیم. ما باید نظام آموزشی جامعهی غیر یهودی را به نحوی هدایت کنیم که افراد این جامعه در برابر هر مسئولیتی که به ابتکار نیاز دارد. از روی دلسردی و یأس احساس درماندگی کنند.» - پروتکل 5.
یهودیان هرگز بیرمق و فرسوده نشدهاند، هرگز به سر گشتگی و پریشانی مبتلا نگشتهاند. این خصوصیت روانی کسانی است که راهی برای گریز از بنبست میشناسند. مواجهه با ناشناخته و مجهول است که ذهن را فرسوده میسازد؛ حیرت و سرگردانی مداوم میان گرایشها و نیروهایی که منشأ و هدف مشخص و معلومی ندارند، قوای انسان را تحلیل میبرد. راه رفتن در تاریکی طاقتفرساست. قرنهاست که غیر یهود در تاریکی راه میسپرد. دیگران که شناخت کاملاً دقیقی از همه چیز دارند تسلیم نشدهاند. حتی شکنجه نیز اگر دلیل روشنی داشته باشد قابل تحمل میشود، و یهودیان جهان همواره میدانستهاند که شکنجه در نظام امور چه جایگاهی دارد. غیر یهود از آزار و اذیت یهود بیشتر رنج برده است تا یهود از آزار و اذیت غیر یهود؛ چرا که غیر یهود، پس از خاتمهی شکنجه و آزار، همچون گذشته در تاریکی و حیرت باقی مانده است حال آنکه یهودیت بار دیگر حرکت دیرینهی خود را به سوی هدفی که به طور مطلق به آن ایمان دارد از سر گرفته است. هدفی که یهود، به زعم برخی که ریشههای یهود را در جهان به خوبی میشناسند و احتمالاً خستگی و فرسودگی آنها را نیز متأثر ساخته، بدان دست خواهد یافت. به هر تقدیر، انقلابی که برای رها ساختن جهان از سلطهی نظام بینالمللی یهود لازم به نظر میرسد، احتمالاً باید همان قدر رادیکال باشد که تلاشهای یهودیان برای رسیدن به چنین سلطهای رادیکال بوده است. کسانی هستند که در زمینهی لیاقت و کارآیی غیر یهودیان برای انجام چنین انقلابی جداً ابراز تردید میکنند. لااقل اجازه دهید این افراد دریابند چه کسانی بر آنها تسلط یافتهاند.
تذکر: این بخش به نقل از کتاب «یهود بینالملل» است؛ نوشتهی هنری فورد ترجمهی علی آرش، موسسهی فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه؛ 1382؛ صفحات 89 تا 115 خوندن این کتاب را به خوانندهی گرامی توصیه میکنیم. گفتنی است که هنری فورد این کتاب را در سال 1921 تألیف و منتشر کرده است. امروز نشر این کتاب در آمریکا ممنوع است.
پینوشتها:
1. lnfamous Duc D'Orleans.
2. The World Autocrat.
3. Gentile.
4. Aristocray of Money.
5. British museum.
6. Sanhedrin : شورای عالی قضایی و مذهبی قوم یهود که از 70 تا 72 عضو تشکیل میشده است.
7. Jonkers: طبقهی اشراف و زمینداران پروسی.
8. Pubic Opinion.
9. یعنی تا سال 1920 و 1921.
10. Davide and Rule.
11. یادداشت ویراستار: این عبارت دسایس «حکومتهای جهان» را در تأسیس فیالمثل «جامعهی ملل» و «سازمان ملل متحده»، که در آنها افکار سلیس و واقعیتهای مسلم یکدیگر را نقض میکنند، روشن میسازد.
12. Super- Gobernment.
13. Dictaorship.
14. Systematization.
15. توضیح ویراستار: در نسخهی اصلی متعاقب جنگ جهانی اول، به «کنفرانس ورسای» اشاره شده است. از جنگ جهانی دوم به بعد، قدرت یهود در سازمان ملل متحد تحت حمایت آمریکا جلوهی بیشتری یافته است.
16. The Poison of Liberalism.
17. Broad - Mindedness.
18. Speculative Basis.
19. Genealogy.
20. Exhaustion.
گردآوری جمعیت دفاع از ملت فلسطین، (1384)، برنامه صد ساله (مباحثی پیرامون پروتکل های دانشوران صهیون) ، تهران: قبله اول، چاپ اول.
/ج