نویسنده: عبدالله شهبازی
متنی که با عنوان «پروتکلهای بزرگان یهود» یا «پروتکلهای بزرگان خردمند صهیون» یا عناوینی شبیه به این، هم در غرب و هم در کشورهای اسلامی شهرت فراوان دارد، قطعاً یک متن جعلی است. این امر را تحقیقات مورخین به اثبات رسانیده است. در باره علل جعل این متن و تأثیرات آن به سود زرسالاری یهودی و فضای سیاسی که این متن در درون آن جعل و به شکل گسترده توزیع شد، توضیح خواهم داد.
پروتکلها عبارت است از گزارشی در 24 بند، که در برخی چاپهای آن به 27 بند و بیشتر نیز رسیده، که گویا در زمان اولین کنگره صهیونیستها در بال سوئیس (1897) از سوی سران یهود به شرکت کنندگان داده شد و در آن استراتژی و تاکتیکهای یهودیان برای تسخیر جهان به شکلی کاملاً آشکار و بیپروا عرضه شده است. پروتکلها اولین بار در سال 1903 در روسیه در روزنامه زنامیا چاپ شد و دو سال بعد متن مفصلتری از آن به چاپ رسید. این متن به سرعت به زبانهای آلمانی، فرانسه، انگلیسی و سایر زبانهای اروپایی ترجمه شد و شهرت فراوان یافت.
اقبال گسترده به پروتکلها به ویژه در سالهای 1919- 1921 است. در فضای سیاسی و روانی پس از جنگ اول جهانی و انقلاب 1917 روسیه، مردم به شدت جذب این رساله شدند. این جاذبه البته علل عینی داشت زیرا در طول جنگ نقش کانونهای جنگافروز یهودی و مجتمعهای تسلیحاتی متعلق به ایشان مانند ویکرز- آرمسترانگ، برای افکار عمومی اروپا تا حدودی روشن شده بود. از سوی دیگر، این رساله را مخالفان بلشویکها به وسعت توزیع کردند تا انقلاب بلشویکی را به عنوان یک توطئه یهودی مطرح کنند. جالب است بدانیم که در بریتانیا و کشورهای انگلیسی زبان بزرگترین مبلغ پروتکلها روزنامه تایمز لندن بود که از بدو پیدایش پیوندهای بسیار نزدیک با زرسالاران یهودی، و به ویژه خاندان روچیلد، داشت تا بدان حد که در دوران جنگ فرانسه و پروس، مردم فرانسه تایمز لندن را به عنوان ارگان روچیلدها میشناختند. تایمز در مه 1920 متن کامل پروتکلها را به چاپ رسانید و روزنامه دیلی اکسپرس نیز، که به همین کانون تعلق داشت، آن را چاپ کرد و این جمله را تیتر بزرگ صفحه اول خود قرار داد: «راز بزرگ چییم [وایز من] بزرگ» و عجیبتر اینجاست که سر وینستون چرچیل به عنوان وزیر جنگ بریتانیا در همین زمان اعلام کرد که انقلاب بلشویکی روسیه «توطئه جهانی از سوی یهودیان جهان وطن است برای نابود کردن و فروپاشی امپراتوری بریتانیا».
در زمینه وابستگی وینستون چرچیل به زرسالاری یهودی کمترین تردیدی نیست و میدانیم که چرچیل در طول زندگی طولانیاش همواره سرسختترین مدافع صهیونیستها بوده و در تأسیس دولت اسرائیل نقش اصلی داشته است. این پیوند فقط به خود چرچیل محدود نیست و از آغاز تاریخ خاندان چرچیل شروع میشود. بنیانگذار این خاندان ژنرال جان چرچیل، دوک اول مارلبورو، است که فرمانده کل ارتش بریتانیا بود و از طریق ساخت و پاخت با دلالان یهودی و دریافت رشوه و پورسانت از سر سولومون مدینای یهودی، پیمانکار بزرگ دربار و ارتش انگلیس، ثروت خاندان چرچیل را پایه گذارد و از جمله کاخ بلنهایم را ساخت. تنها موردی که میشناسیم که سر وینستون چرچیل در طول زندگیاش علیه یهودیان سخن گفته، همین یک مورد و در فضای انتشار پروتکلها در انگلیس است. بعداً، کار تایمز و چرچیل را روسهای سفید ادامه دادند یعنی مخالفین انقلاب روسیه که به اروپا و آمریکا پناهنده شده بودند. آنها پس از شکست نهایی از بلشویکها در جبهههای جنگ روسیه، به تکثیر وسیع پروتکلها در غرب پرداختند با این هدف که انقلاب روسیه را توطئه یهودیان معرفی کنند.
عجیبتر اینجاست که جعلی بودن این متن نیز اولین بار به وسیله همان روزنامه تایمز و همان کانون مطرح شد. در سال 1921، برای اولین بار، فیلیپ گریوز در روزنامه تایمر لندن جعلی بودن پروتکلها را با طنزی که یک فرانسوی به نام موریس ژولی علیه ناپلئون سوم و سیاستهای دسیسهآمیز جهانی او نوشته و در سال 1864 با عنوان مکالمه ماکیاولی و منتسکیو چاپ شده، نشان داد. نام فیلیپ گریوز برای مورخین ایرانی آشناست زیرا وی نویسنده زندگینامه سرلشکر سر پرسی کاکس، کارگزار نامدار استعمار انگلیس و خلیجفارس، است. بعدها، محققین روی پروتکلها کار کردند و سرانجام ولادیمیر برتسف، مورخ روس، به طور متقن ثابت کرد که پروتکلها جعل سازمان اطلاعاتی روسیه تزاری (اوخرانا یا اوخرانکا) است که بر اساس کتاب موریس ژولی و رمان تخیلی هرمن گودشه (چاپ 1868) و منابع دیگر صورت گرفته است. جاعل ظاهراً یک فرانسوی بوده که به عنوان جاسوس برای اوخرانا کار میکرده و نامش در دست نیست. روسای اوخرانا متن پروتکلها را به نیکلای دوم (آخرین تزار روسیه) عرضه میکنند و وی در حاشیهی گزارش ایشان مینویسد: «نباید از امر حق با روشهای غیر اخلاقی دفاع کرد.» یعنی تزار به سادگی متوجه جعلی بودن متن میشود و این امر به دلیل صراحت عجیب و محتوای بسیار خامی است که در متن وجود دارد که انسان را از این همه ناشیگری به حیرت میاندازد.
بنابراین، ماجرای انتشار پروتکلها ماجرای سادهای نیست و اصولاً یکی از پدیدههای عجیب دو قرن اخیر بسیاری از این نوع کتابها و رسالههاست که علیه «یهودیت» یا «فراماسونری» و غیره منتشر میشود و در پس آن - چنانکه در ماجرای پروتکلها دیدیم - دست همین کانونها مشهود است؛ آثاری که به شکلی و همآلود و غیره عقلانی توطئه یهودیان و ماسونها را مطرح میکنند به نحوی که در نهایت فرد بینظر و محقق و دارای روحیه انتقادی را به نفی هر گونه توطئه برسانند و این باور را رواج دهند که اعتقاد به توطئه نوعی بیماری روانی و توهم است. به اعتقاد من، این روش در ایران نیز به کار گرفته شده و تأثیرات روانی و سیاسی جدی و عمیق خود را بر جای گذارده است.
اولین تردید در من نسبت به اصالت پروتکلها در زمانی ایجاد شد که برای بار اول متن پروتکلها را دیدم. واقعاً به دلم نچسبید و احساس کردم که هیچ فرد عاقلی چنین صریح و پوست کنده نقشههای خود را مطرح نمیکند. بالاخره این توطئهگران باید انسانهای محیل و پختهای باشند و نباید اینطور دست خود را رو کنند و سند به دست دشمن بدهند. در تحقیقات ده ساله اخیر خود این مسئله را پیگیری کردم و به جد به این نظر رسیدم که جعل و انتشار پروتکلها با اهداف معینی صورت گرفته که امروزه کاملاً قابل شناسایی و تبیین است و از یک برنامهریزی و نقشه هوشمندانه حمایت میکند از آن نوع که ما به عنوان «توطئه» میشناسیم. اصولاً تعریف من از توطئه این است: برنامهریزی از سوی یک کانون برای تأثیرگذاری بر فرآیند و تحولات اجتماعی و سیاسی به ضرر دیگران و با روشهای معینی که به روشهای توطئهآمیز معروف شده (مانند نفوذ و ترور و تخریب و خدعه و جعل و غیره و غیره). این اقدام از سوی فرد یا گروهی که قربانی آن میشوند توطئه نام میگیرد در حال که طراحان آن را برنامهریزی و دانش میدانند. واقعاً توطئهگری دانش است و از زمان جنگهای صلیبی به این طرف، و به ویژه از قرن شانزدهم میلادی به بعد، یعنی از زمان شروع تکاپوهای استعماری، این دانش در غرب بسیار پیشرفته و بغرنج شده است.
به جد معتقدم که کانونهای زرسالار غربی و در قلب ایشان یهودی در جعل و ترویج و اشتهار پروتکلها نقش اصلی را داشتند. زیرا متونی وجود دارند که هم معتبرند و هم موارد مندرج و در پروتکلها را به اثبات میرسانند ولی هیچگاه اشتهار نیافتند و امروزه نسخ آنها کمیاب یا حتی نایاب است. از میان این گونه کتابها تنها پروتکلها اشتهار جهانی و بسیار عجیبی یافت زیرا متنی کاملاً مجعول و لذا غیر قابل دفاع بود و در نهایت محقق را به بیاعتمادی به این گونه متون میرسانید. مهمترین متنی که هم طرحهای توطئهآمیز زرسالاری یهودی را ثابت میکند و هم کاملاً قابل دفاع است کتابی است به نام کتاب کاهال. کاهال نام سازمانهای محلی یهودیان روسیه بود. فردی یهودی به نم یاکوب برافمن در 34 سالگی مسیحی شد و برای کنترل نامهها و متون عبری و ییدیش به خدمت دولت روسیه در آمد. او پس از مدتی، در سال 1869، کتاب کاهال را منتشر کرد. کتاب فوق مشتمل بر اسناد مفصل درونی سازمان یهودیان روسیه است که به روسی ترجمه شده. برافمن در مقدمه خود این اسناد سازمان کاهال، یعنی سازمان محلی یهودیان روسیه و شرق اروپا، و آلیانس اسرائیلی را که مقر آن در فرانسه بود و در آن تنها سازمان جهانی یهودیان به شمار میرفت، به عنوان شبکههایی معرفی میکند که مجری طرحهای رهبران یهودی غرب هستند. برافمن در مقدمه خود بر این کتاب حجیم دو جلدی این نظریه را مطرح ساخت که جوامع یهودی در واقع با حفظ ساختارهای سری درونی خود، با استقرار خویش در سرزمینهای مختلف دولتی در درون دولت تشکیل میدهند با هدف استثمار سکنه آن سرزمین و سلطه بر آنان. اسناد چاپ شده نیز ادعای برافمن را ثابت میکند و نشان میدهد که زرسالاران یهودی غرب برای سلطه بر جوامع میزبان یهودیان چگونه از سازمانهای محلی آنها استفاده میکنند. کتاب کاهال در دهه 1870 چندین بار در زبانهای روسی، آلمانی، فرانسه و لهستانی منتشر شد و تأثیرات عمیقی بر جای نهاد و به یکی از منابع مهم آشنایی محققین با ساختارهای سری جوامع یهودی و آداب و سنن آنها بدل گردید. اصالت کتاب کاهال مورد تردید هیچ محققی نیست و حتی دایرةالمعارف یهود نیز به صحت اسناد مندرج در آن اذعان دارد و مینویسد: «هر چند برافمن [از سوی یهودیان] به جعل متهم شد ولی در واقع کتاب او ترجمه کاملاً دقیق اسناد است و از منابع تاریخی پژوهشگران برای آشنایی با زندگی درونی یهودیان روسیه در سده نوزدهم به شمار میرود.» ولی ما میبینیم که کتاب کاهال را با این همه اهمیت حتی خواص و محققان نیز کمتر میشناسند ولی پروتکلها این همه شهرت و معرفیت مییابد.
اگر جعلی بودن پروتکلها را بپذیریم، چند پرسش اساسی مطرح میشود: این متن با چه هدفی جعل و ترویج و تبلیغ شد و آیا میتوان جعل و انتشار آن را تنها کار سازمان اطلاعاتی روسیه دانست؟ اگر چنین است، چرا کانونهای زرسالار بریتانیا و شخصیتی با آن پیوندهای فردی و خانوادگی مانند وینستون چرچیل مروج و مبلغ آن بودند؟
برای دریافت پاسخی متقن به این پرسش، اول باید به وجود پدیدهای به نام زرسالاری یهودی توجه کنیم که به عنوان یک کانون منسجم از عوامل بسیار مقتدر و متنفذ حاضر و فعال در دنیای چند قرن اخیر است. در اینجا باید تأکید کنم زمانی که از یهودیان سخن میگویم منظورم همین کانون است و اعتقاد ندارم که هیچ قومی، هیچ طایفهای، هیچ گروهی همه یکسان هستند. در مقدمه کتاب زرسالاران نیز گفتهام که در پدیدهها و فرایندهای اجتماعی از هیچ نوع کلیت مطلقی نمیتوان سخن گفت و این گونه تعمیمها و کلگراییها همه نسبی است. فرد استقلال خودش را دارد که میتواند در مواردی مستقل از هویت جمعی او باشد. منظور من یک کانون معین از متنفذین یهودی است که حتی شامل همه ثروتمندان یهودی نیز نمیشود زیرا برخی یهودیان ثروتمند اروپا را میشناسیم، مانند اعضای خانوادههای مندلسون و پرر و فولد و اسکلس و آرنشتین و راتنو و غیره، که در قرن نوزدهم یا اوایل قرن بیستم در تعارض با این کانون زرسالاری یهودی قرار داشتند. این کانونی است که به طور مشخص در قرن شانزدهم در پیوند با احکام اسپانیا و پرتغال، در قرن هفدهم در پیوند با استعمارگران هلندی و در قرن هیجدهم و نوزدهم در پیوند با الیگارشی استعماری انگلوساکسون شکل گرفت و در توسعه استعماری غرب در این دوران نقش مهم و تعیین کننده ایفا کرد و بخصوص در توسعه استعماری بریتانیا در قرن نوزدهم نقش بسیار مهمی داشت.
این کانون از اوایل قرن بیستم بر سیاست و اقتصاد ایالات متحده آمریکا به شدت چنگ انداخت و این اقدام در پی یک برنامهریزی جدی انجام گرفت که مهاجرت میلیونی یهودیان روسیه و اروپای شرقی به آمریکای شمالی نقشه اساسی در آن داشت. برای انجام این نقشه بود که متونی مانند پروتکلها جعل شد و حوادثی در روسیه و شرق اروپا اتفاق افتاد مشابه حوادثی که در فاصله جنگ اول و جنگ دوم جهانی منجر به مهاجرت گروهی از یهودیان به فلسطین و تأسیس دولت اسرائیل شد. بررسی این حوادث نشان میدهد که زرسالاران یهودی و کانونهای دسیسهگر شریک با ایشان در غرب برای ایجاد موج گسترده مهاجرت یهودیان به آمریکای شمالی از حربههایی چون جعل متون ضد یهودی، مانند پروتکلها، استفاده کردند و به این ترتیب روحیات ضد یهودی را در روسیه گسترش دادند و همزمان به قتل عامهای یهودیان روسیه دست زدند که به پوگرومها معروف است. و دقیقاً از درون این فضا بود که صهیونیسم جدید ظهور کرد.
پوگروم (Pogrom) واژهای روسی است به معنی حمله گروهی از مردم به گروه دیگر به همراه تخریب و قتل و تجاوز. این واژه به طور خاص به حملاتی اطلاق میشود که در سالهای 1881 تا 1921 به مناطق یهودینشین روسیه صورت میگرفت. ماجرا به این شکل است که از درون جنگلها ناگهان افراد مسلحی خارج میشدند و به مناطق کوچک محل سکونت یهودیان حمله میبردند و پس از قتل و تخریب و آتش زدن در جنگل ناپدید میشدند. نه تحقیقات پلیس روسیه و نه تحقیقات مورخین نتوانسته روشن کند که این افراد که بودند و از کجا تغذیه و هدایت میشدند. نشریات وابسته به یهودیان در غرب دولت روسیه را به این قتلها متهم میکردند و دولت روسیه نارودینکها را مسئول این حوادث میدانست. علت این بود که نارودینکها، که مهمترین جنبش انقلابی در میان روشنفکران روسیه در دهههای 1870 و 1880 میلادی بودند، یهودیان روسیه را قومی بیگانه و انگل میدانستند که با بهرهمندی از انسجام درونی خویش و با حمایت یهودیان ثروتمند اروپای غربی تودههای مردم روسیه را استثمار میکنند. البته مطبوعات روشنفکری روسیه نیز نه تنها پوگرومها را محکوم نکردند بلکه حتی نویسندگانی چون ایوان تورگنیف و لئوتولستوی در برابر این حوادث سکوت کردند. ولی امروزه کاملاً روشن است که پوگرومها کار انقلابیون روس نبود. این گروههای مهاجم به دولت روسیه نیز وابستگی نداشتند زیرا اگر کوچکترین سندی دال بر پیوند دولت روسیه با پوگرومها در دست بود بیشک مورخین دانشگاه عبری اورشلیم و نویسندگان دایرهالمعارف یهود و سایر منابع یهودی مورد استفاده قرار میدادند. ولی آنها حداکثر اتهامی که علیه دولت روسیه عنوان میکنند تسامح و بیتفاوتی یا همدلی با پوگرومهاست که این نیز پذیرفته نیست زیرا دولت روسیه، که از نقش احتمالی گروههای انقلابی نارودینک در این حوادث و تبدیل آن به موجی از شورشهای دهقانی سخت نگران بود، بلافاصله کمیسیونهای ویژهای را برای بررسی پوگرومها و علل آن تشکیل داد و به طور جدی به پیگیری مسئله پرداخت ولی نتوانست عاملین این جنایات سازمان یافته را شناسایی و معرفی کند. ایگناتف، وزیر کشور روسیه که از جناح سنتگرای اسلاوفیل بود، در گزارش مشروح خود به تزار نوشت که علت پوگرومها استثمار شدید تودههای فقیر روستایی به وسیله یهودیان است و واکنش مردم «به شکلی اندوهبار در اعمال خشونت بازتاب یافته است» در این گزارش فقط به عوامل عینی نارضایتی مردم از سلطه یهودیان توجه شده ولی روشن نشده که این دستههای کاملاً سازمان یافته و مجهز چه کسانی هستند. پوگرومها بسیار منسجم و طراحی شده بود و نمیتوان آن را به خشم کور مردم فقیر روستایی روس نسبت داد و یک حرکت طبیعی و خودانگیخته و فاقد سازماندهی و هدف سیاسی شمرد.
به هر حال، تبلیغاتی که بلافاصله پس از پوگرومها در غرب آغاز شد بسیار گسترده و گمراه کننده بود و درباره ابعاد این کشتارها اغراق و بزرگنمایی بسیار زیاد صورت میگرفت. این تبلیغات در اروپای غربی موجی از همدردی با یهودیان روسیه را بر انگیخت تا بدان حد که حتی نویسنده آزادهای چون ویکتورهوگو را فریفت و او طی عریضهای به دولت روسیه خواستار «عدالت و شفقت» برای یهودیان شد. مهمترین نتیجه پوگرومها و موجی که آفرید مهاجرت میلیونی یهودیان روسیه به طور عمده به ایالات متحده آمریکا بود و دقیقاً این مظلوم نماییها بود که زمینه سیاسی و اجتماعی و روانی را در غرب برای مهاجرت فوق مهیا کرد.
برای این که این تحلیل روشن شود باید به وضع آن روز دنیا اشاره کنم: در یک گوشه دنیا، سرزمینی است به نام ایالات متحده آمریکا با منابع زرخیز و کاملا بکر و جمعیت اندک و امکانات بالقوه بسیار عظیم. در نیمه دوم قرن نوزدهم نیروی انسانی در ایالات متحده آمریکا کفاف بهرهبرداری از این همه منابع سرشار را نمیداد در حدی که برای احداث خطوط راهآهن، کمپانیها و سرمایهداران بزرگی مانند ادوارد هریمن از صدها هزار نفر کارگر چینی استفاده میکردند و آنها را، درست مانند بردگان از کسانی چون لرد اینچکیپ، بنیانگذار و اولین رئیس کمپانی کشتیرانی شبهجزیره و شرق (P&O) که بزرگترین شرکت کشتیرانی جهان در آن عصر بود، میخریدند و به ایالات متحده آمریکا منتقل مینمودند. در این سرزمین، یهودیانی مانند یاکوب شیف و اگوست بلمونت و غیره نبض اقتصاد و سیاست را به دست داشتند ولی تعداد اندک آنها متناسب با قدرت عظیم مالی و سیاسیشان نبود. در مقابل، در گوشه دیگر جهان، یعنی در روسیه و شرق اروپا، جمعیت انبوهی از یهودیان زندگی میکردند که تعداد ایشان در سال 1850 حدود دو و نیم میلیون نفر بود و در پایان سده نوزدهم به حدود 5 میلیون نفر رسید. زرسالاران یهودی غرب نیاز داشتند که این جمعیت انبوه یهودی به ایالات متحده آمریکا منتقل شود و به اهرم سلطه ایشان بر جامعه آمریکا بدل گردد. در مقابل، در روسیه و شرق اروپا وضع جامعه یهودی فاقد چشمانداز روشن بود و در واقع امکان ثروتاندوزی ایشان به شدت محدود شده بود. افزایش سریع جمعیتی ایشان اضافه جمعیتی پدید آورده بود که نمیتوانستند جذب مشاغل سنتی یهودیان در این منطقه، مانند صرافی و رباخواری و فروش مشروبات الکلی و مباشری املاک، شوند. توسعه سرمایهداری در روسیه سبب شده بود که قشر جدیدی از دهقانان به صراف و دلال بدل شوند و یهودیان را از این شاخه اقتصاد کنار بزنند. دولت روسیه مباشری املاک کشاورزی و فروش مشروبات الکلی را برای یهودیان ممنوع کرده و آنها را از این دو شاخه مهم اقتصادی، که قبلاً کاملاً به دست یهودیان بود، محروم نموده بود. به علاوه، از سال 1876 قانون نظام وظیفه در روسیه برای همه، از جمله یهودیان، اجباری شده بود که در آن زمان شرایط شاقی داشت. بنابراین، در روسیه و شرق اروپا راه پیشرفت یهودیان به بن بست رسیده بود و در مقابل در آمریکای شمالی افق بسیار پهناوری در مقابل ایشان قرار داشت.
روشن است که مهاجرت میلیونها یهودی به آمریکای شمالی به طور معمول و در یک فضای آرام ممکن نبود. نه دولت آمریکا به سادگی حاضر به پذیرش این همه مهاجر میشد و نه مردم آمریکا حاضر بودند سیل میلیونها یهودی مهاجر را بپذیرند. بدینسان بود که به بهانه پوگرومها موج جدیدی از مهاجرت سازمان یافته یهودیان آغاز شد. در سال 1881 هزاران یهودی روسیه مناطق محل زندگی خود را ترک کردند و در مرز اتریش مستقر شدند و گروهی از آنان به کمک یهودیان متنفذ غرب اروپا، و طبعاً با ایجاد موجی تبلیغاتی از مظلوم نمایی و همدردی با «یهودیان آواره» به ایالات متحده آمریکا اعزام شدند. این موج مهاجرت «فرار به سوی رهایی» نام گرفت. مهاجرت عظیم فوق بر سرنوشت جهان در قرن بیستم تأثیر تعیین کننده بر جای نهاد و تفوق کنونی ایشان را سبب شد در حدی که امروزه درکابینه آقای کلینتون چندین یهودی را در مناصب مهم وزارت و غیره میبینیم. این شکل از سلطه آشکار یهودیان بر دولت آمریکا در اواخر قرن نوزدهم برای آمریکاییان بهیچوجه قابل تصور و هضم و قبول نبود ولی اکنون پدیدهای کاملاً عادی تلقی میشود و در میان مردم آمریکا حساسیتی را بر نمیانگیزد.
از سال 1881 که به بهانه پوگرومها و یهودی ستیزی اولین مرحله از مهاجرت یهودیان روسیه آغاز شد تا آغاز جنگ اول جهانی (1914) تعداد یهودیان ایالات متحده آمریکا به دو ونیم میلیون نفر رسید. این جمعیت مهاجر بعداً نیز افزایش یافت و در آستانه جنگ دوم جهانی شهر نیویورک با یک و نیم میلیون نفر سکنه یهودی به بزرگترین و متراکمترین مرکز یهودیان جهان بدل شد. این موج بر ترکیب جمیعتی سایر کشورها نیز کم و بیش اثر گذاشت. مثلاً در آستانه جنگ جهانی تعداد یهودیان در آرژانتین به یکصد هزار نفر، در فلسطین به 85 هزار نفر، در کانادا به 75 هزار نفر، در آفریقای جنوبی به 50 هزار نفر و در استرالیا به 20 هزار نفر رسید.
حتی در انگلیس نیز مهاجرین فوق جمعیت یهودی این کشور را افزایش چشمگیر دادند. در اوایل قرن نوزدهم، یعنی در زمان جنگهایی ناپلئونی، تعداد یهودیان انگلیس حدود 20 الی 30 هزار نفر تخمین زده میشود که در آستانه پوگرومها به حدود 60 هزار نفر رسید که 46 هزار نفر آنها در لندن زندگی میکردند و حدود 35 هزار نفر از یهودیان لندن به صرافی اشتغال داشتند. در فاصله سالهای 1881 تا 1914 حدود 150 هزار یهودی اروپای شرقی و روسیه وارد انگلیس شدند و بیشتر آنها در لندن اقامت گزیدند. مورخین یهودی این تحول را «انقلاب» در وضع یهودیان انگلیس توصیف میکنند. البته میدانیم که با توجه به زاد و ولد سریع یهودیان، روسیه و شرق اروپا نیز از جمعیت یهودی تهی نشد و حتی بعد از این مهاجرتها میلیونها یهودی همچنان در این مناطق ماندگار بودند. آمار نشان میدهد که در فاصله سالهای 1881 تا 1814 دو میلیون و ششصد و پنجاه هزار نفر یهودی از روسیه و شرق اروپا مهاجرت کردند. از این تعداد دو میلیون نفر به ایالات متحده آمریکا، حدود 300 هزار نفر به سرزمینهای ماوراء بحار (از جمله فلسطین) و حدود 350 هزار نفر به اروپای غربی رفتند. هدف اصلی این مهاجرت بزرگ یهودیان تسخیر ایالات متحده آمریکا از درون بود.
مهاجرت فوق بر وضع اجتماعی و فرهنگی ایالات متحده آمریکا تأثیرات عمیق بر جای نهاد. با ورود این افراد به ایالات متحده آمریکا حرفههای سنتی یهودیان روسیه و شرق اروپا نیز به «دنیای جدید» منتقل شد که مهمترین آن ایجاد شبکه گسترده تجارت مشروبات الکی و تبهکاری سازمان یافته و تأسیس هالیوود بود. در میان نخستین نسل مهاجرین یهودی که به وسیله لرد روچیلد به کانادا یا به وسیله بارون هرش به ایالات متحده آمریکا اعزام شدند، بنیانگذاران صنعت سینمای امریکا و هالیوود قرار داشتند مانند لویی مایر، برادران شنک، شموئل گلبفیش (که بعداً نام خود را به ساموئل گلدوین تغییر داد)، لویی زلنیک، برادران وارنر، سام اشپیگل، ال جلسون و اسرائیل بالین (ایروینگ برلین) و غیره. قاچاق مشروبات الکلی به ایالات متحده آمریکا، در دورانی که تجارت کالای فوق ممنوع بود، به وسیله یکی از این یهودیان مهاجر اروپایی شرقی آغاز شد به نام ساموئل برونفمن که ساکن کانادا بود. وی که به عنوان غول صنایع مشروب سازی و نفت کانادا شناخته میشود، برجستهترین سرمایهگذار فعال در قاچاق مشروبات الکلی و مواد مخدر در ایالات متحده آمریکا به وسیله یکی دیگر از این یهودیان اداره میشد به نام آرنولد روتشتین. این شبکه بعداً به شکلی منسجم و متمرکزتر به ریاست مهیر لانسکی تجدید سازمان یافت. لانسکی نیز از یهودیان مهاجر اروپای شرقی بود. امروزه دفتر مرکزی کمپانی مشروبات الکلی برونفمنها به نام سیگرام در نیویورک است و در 120 کشور جهان شعبه دارد و فروش آن سالیانه بیش از یک میلیارد دلار است. برونفمن در سال 1963 کمپانی نفتی تگزاس - پاسیفیک را خرید که یکی از بزرگترین کمپانیهای نفتی ایالات متحده آمریکاست. او به تأسیس و توسعه دولت اسرائیل کمکهای فراوان کرده است. جئوفری ویگودر، مورخ یهودی، درباره روتشتین، رئیس شبکه برونفن در ایالات متحده آمریکا، مینویسد: « روتشتین بزرگترین امپراتوری قمار را در ایالات متحده ایجاد کرد. او منابع مالی نامحدودی در اختیار داشت، در قاچاق مشروبات الکلی و مواد مخدر سرمایهگذاری عظیمی نمود و قضات و کارگزاران دولتی را خرید. روتشتین آزادانه به همه محافل راه داشت؛ از سیاستمداران و بانکداران تا ولگردان.» تبهکاران برجسته آمریکایی چون واکسی گوردون، جکدیاموند و فرانک کوستلو در زیر فرمان روتشتین بودند. نفوذ فوقالعاده روتشتین سبب شده بود که «سلطان دنیای پنهان» لقب یابد و شخصیت او الهامبخش رمانها و فیلمهای جنایی متعدد در آمریکا شود.
مهیر لاسنکی که ویگودر او را «دسیسهباز مالی و محور اصلی جنایت سازمان یافته در ایالات متحده آمریکا» نامیده، در سال 1911 از اروپای شرقی به ایالات متحده مهاجرت کرد و مدتی بعد شبکه فاحشهخانهها و قمارخانههای خود را در کوبا، باهاماس و ایالات متحده گسترانید. لانسکی به همراه دو یهودی دیگر- چارلی لوچیانو و بنجامین زیگل- به عنوان رهبران مافیای آمریکا در دوران پس از جنگ دوم جهانی شناخته میشوند. یکی دیگر ازاین یهودیان مهاجر فردی به نام ویلیام ساموئل روز نبرگ است که به «بیلی رز» شهرت دارد. این فرد از سال 1924 شبکه وسیعی از کلوپهای شبانه (نایت کلوب) و فاحشهخانهها را در آمریکا تأسیس کرد. او در سال 1965 به اسرائیل سفر کرد و کلکسیون مجسمههای فلزی خود را، که بیش از یک میلیون دلار ارزش داشت، به این دولت اهدا نمود. او به دیوید بن گوریون، نخستوزیر وقت اسرائیل، گفت: «این مجسمهها را ذوب کنید و با آن برای جنگ با اعراب فشنگ بسازید.» از این موارد مثالهای فراوان میتوان ذکر کرد که نشان میدهد مهاجرتی که در پی پوگرومها و یهودی ستیزی ساختگی و هدفمند اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم آغاز شد، چه پیامدهای شگرفی در تسخیر کشور ایالات متحده آمریکا به دست زرسالاران یهودی داشت و از این طریق بر سرنوشت جهان چه اثرات عظیمی بر جای نهاد.
مهاجرت توده انبوه و متراکم یهودیان روسیه و اروپای شرقی حربهای بود در دست زرسالاران یهودی برای تحقق طرحهای جهان وطنی آنها، بهمریزی ساختار اجتماعی و سیاسی اروپا و صدور جمعیت انبوه به قاره آمریکا. به قطع میتوان گفت که هیچ عاملی مانند این مهاجرت به اقتدار جهانشمول زرسالاران یهودی، که نوعی نظام قبیلهای یا ارباب - رعیتی نوین را در رابطه با بخش مهمی از یهودیان جهان محفوظ داشتهاند، کمک نکرد. بنابراین، سادهاندیشی است اگر ماجرای مشکوک و بسیار پیچیده پوگرومها و پیام عظیم آن، یعنی موج میلیونی مهاجرت یهودیان شرق اروپا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، به یهودی ستیزی روسها نسبت داده شود. این موجی است از جابجاییهای جمعیتی که با تاریخ پیدایش زرسالاری جهانی در پیوند است و جزئی است از نظام جهانی نوینی که با سرمایه انباشته این طبقه جدید جهان وطن آفریده میشد. یهودیان روسیه و شرق اروپا کانون جمیعتی متناسب و مستعدی بودند که میتوانستند به عنوان مهمترین معدن نیروی انسانی مطیع خاندانهای مقتدر یهودی غرب مورد بهرهبرداری قرار گیرند. برای ایجاد این مهاجرت سازمان یافته هم به پوگرومها نیاز بود و هم به ترویج نوعی نوشتار یهودی ستیزانه قلابی و ساختگی. در این میان پروتکلها نقش مهمی ایفا کرد زیرا هم به ایجاد و گسترش روحیات ضد یهودی در میان روسها یاری میرسانید و به این طریق مهاجرت یهودیان را برای مردم غرب توجیه میکرد و هم متنی کاملاً معجول بود و میتوانست به عنوان بارزترین سند دال بر بیپایگی نوشتاری که در افشای عملکرد زرسالاران یهودی انتشار یافته و مییابد به کار گرفته شود و عیار علمی و پژوهشی این گونه آثار را کاملاً مخدوش کند. کاربرد دوم پروتکلها هنوز نیز کارایی خود را از دست نداده است.
* تذکر: این مقاله متن پیاده شدهی سخنرانی آقای عبدالله شهبازی است که هفتم اسفند ماه 1378 در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ایراد شد و چندی بعد در روزنامهی کیهان 7 و 79/8/10 - چاپ شد. عبدالله شهبازی از معدود محققینی و نویسندگانی است که بعد از انقلاب اسلامی با شور و پیگیری قابل تقدیر و در گسترهای پر دامنه به موضوع یهود و فراماسونری و زرسالاران اروپایی پرداخته و فعالیتهای چندین قرن آنها را با تکیه به مدارک و اسناد علمی و قابل قبول مورد مُداقه قرار داده است. از این محقق ارزشمند کتابهای فراوانی منتشر شده است که در رأس آنها کتاب گرانمایه «زرسالاران یهودی و پارسی، است که تاکنون در 5 جلد چاپ شده و دو جلد دیگر هم قرار است بعداً منتشر شود - و ویراستاری کتاب خاطرات فردوست و تألیف جلد دوم آن کتاب و نیز کتاب «تئوری توطئه» و مقالات و نوشتههای دیگری که همگی بسیار خواندنی و ارزشمند است. برای این محقق و نویسندهی بزرگوار توفیقات روز افزون آرزو داریم و به خوانندگان و علاقهمندان کتابهای سیاسی خواندن این آثار را اکیداً توصیه میکنیم.
منبع مقاله :
گردآوری جمعیت دفاع از ملت فلسطین، (1384)، برنامه صد ساله (مباحثی پیرامون پروتکل های دانشوران صهیون) ، تهران: قبله اول، چاپ اول.
/ج