فهم قرآن از ديدگاه امام خميني (رحمت الله علیه) (2)
منبع: سایت اندیشه قم
مباني تفسيري امام
1. اختصاص فهمكامل قرآن به معصوم
اين بينش امام گذشته از آن كه مبناي روايي دارد[1]، با تاملات عقلي و تجاربعرفاني نيز قابل تاييد است; با اين توضيح كه حقايق و علوم نهفته در كلام الهينامحدود است:
«قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربي لنفد البحر قبل ان تنفد كلمات ربي و لو جئنا بمثلهمددا» [2] (كهف 109)و بشر محدود را توان آن نيست كه بر خداي نامحدود احاطهيابد; مگر آن كه از محدوديتخارج شود و خود نيز نامحدود گردد.
در نگاه امام «ره» مصداق اين انسان نامحدود پيامبر و امام معصوم است كه در اثراتصال به كمال مطلق و فناء در مبدا نامحدود، در همه صفات نامحدود گرديدهاند ولذا ميتوانند به علوم و حقايق قرآن بطور كامل احاطه يابند و از كتاب الهي آن گونه كهبايد و شايد بهره گيرند. ولي بهره ديگران از قرآن برحسب مراتب وجود و كمالمحدود آنان، محدود است.
امام در فرازي از بيانات خود ميفرمايد: «اين حقيقت (قرآن كريم) براي احديحاصل نشود به علوم رسميه و نه به معارف قلبيه و نه به مكاشفه غيبيه مگر به مكاشفهتامه الهيه براي ذات مبارك نبي ختميصلي الله عليه وآله وسلم در محفل انس «قاب قوسين» بلكه درخلوتگاه سر مقام «او ادني» و دست آمال عائله بشريت از آن كوتاه است، مگر خلصاز اولياء الله كه به حسب انوار معنويه و حقايق الهيه با روحانيت آن ذات مقدسمشترك و به واسطه تبعيت تامه فاني در آن حضرت شدند كه علوم مكاشفه را بالوراثهاز آن حضرت تلقي كنند...»[3].
در جاي ديگر ميگويد: «آن استفادهاي كه بايد (از قرآن نميشود). آن استفاده را بهحسب «انما يعرف القرآن من خوطب به» [4] خود رسول الله ميبرد»[5].
2. امكان فهم محدود براي همگان
امام همچون برخي از اخباريان نميانديشد كه باب فهم قرآن را به روي غيرمعصوم ببندد و فكر و عقل و انديشه بشري را در اين زمينه بياعتبار بشمارد.
در انديشه امام «ره» اساسا انگيزه نزول اين كتاب مقدس و بعثت نبي اكرمصلي الله عليه وآله وسلم آناست كه اين كتاب در دسترس همگان قرار گيرد و همه به اندازه گنجايش فكر خود ازآن استفاده كنند[6].
شايان ذكر است كه عالمان از فقيهان و محدثان گرفته تا فيلسوفان و عارفان، گاه ازآيات قرآن به فراخور فكر و دانش خود، برداشتهاي مختلف و حتي گاه متباين دارند.
نكته جالب توجه اينكه امام «ره» هريك از آن برداشتها را در جاي خود درست وقابل قبول ميداند [7] و از صحه گذاري مفسران بر مشرب تفسيري خود و تخطئهمشربهاي ديگران انتقاد ميكند.
به نظر ميرسد، راز آن اين باشد كه فهم قرآن داراي مراتب طولي است و هرعالمي ممكن است، تنها به مرتبهاي از آن دستيافته باشد.
3. جمعبين ظاهر و باطن
از نظر ايشان تصور اين كه اين كتاب آسماني، همين قشر و صورت است ظاهرگرايانه و ابليسانه است و ماندن در حد صورت و توقف در مرحله ظاهر و حركتنكردن به سوي لب و باطن ريشه تمام جهالتها و پايه انكار نبوتها و ولايتهاست[8] .
شايان ذكر است كه ابليس نخستين كسي بود كه تنها ظاهر و صورت (طين) راديد و در وراي آن، مقام روحاني و نوراني و خليفة اللهي آدمعليه السلام را نديد. از اين رويدر مقام اعتراض به پروردگار برآمد و گفت: «من از او بهترم. من را از آتش و او را ازگل آفريدي» (ص 67) و نيز مردماني كه نبوت را انكار كردند و از پذيرش انبياء الهيسر بر تافتند، تنها به ظاهر نگريستند و نتوانستند يا نخواستند ژرف نگر باشند وارتباط ويژه باطني و معنوي پيامبران با مبدا هستي را بپذيرند و لذا اظهار ميداشتند:«اين چه پيامبري است كه همچون ديگران غذا ميخورد و در بازارها راهميرود»(فرقان 7) و يا خطاب به پيامبر ميگفتند: «شما جز بشري مانند ما نيستيد، وخداي رحمان هيچ چيزي نازل نكرده است»(يس 15).
به هر حال از قشريگري و ماندن در ظاهر و عدم گذر به باطن و عمق، مذاهب ومكاتب چندي چون اخباريگري، ظاهريه، اشاعره، مجسمه و سلفيه سر بر آوردند.
شايان گفتن است كه گذر از ظاهر به باطن و عبور از پوستبه مغز همان علم بهتاويل است كه به نظر امام علم به تمام مراتب آن مخصوص پيامبراسلامصلي الله عليه وآله وسلم و ائمه:است; لكن علم به مراتب و مراحلي از آن براي غير معصوم نيز ممكن است. البته امامراحل، شرط حصول اين علم و نائل شدن به مراتبي از آن را مجاهدت علمي،تمرينهاي عقلي همراه با رياضتهاي عملي و تطهير نفس و تنزيه قلب و تقديس روحميداند[9] و معتقد است هر قدر انسان از پاكي و وارستگي بيشتري برخوردارباشد، بهرهاش از حقايق قرآن بيشتر و تجلي قرآن بر او فزونتر است [10].
آنچه امام «ره» فرموده و جويندگان حقايق قرآني را به آن فرا خواندهاند[11]، باتاويلها و برداشتهاي بيضابطهاي كه توسط متصوفه و باطنيه از آيات قرآن كريمصورت ميگيرد، تفاوت اساسي دارد. آنان اصولا ظواهر آيات را ناديده ميگيرند وكنار مينهند و ذوقيات، انديشهها و ديدگاههاي ويژه خود را به نام «علم به باطنقرآن» عرضه ميكنند. همان چيزي كه تفسير به راي خوانده ميشود و در رواياتفريقين شديدا از آن نكوهش و منع شده است [12].
امام در فهم قرآن، باطن منهاي ظاهر را قبول ندارند; همانگونه كه ظاهر بدونباطن را نميپسندند. ايشان به صراحت اعلام ميدارد: همان گونه كه ظاهر بدون باطنهمانند جسد بدون روح و دنياي بدون آخرت است، رسيدن به فهم باطني آيات نيزجز از طريق ظاهر و با حفظ آن ميسور نميگردد و هر كس بدون توجه به ظاهر آيات،راه باطن را در پيش گيرد، هم خود گمراه شده است و هم ديگران را به گمراهي وبيراهه كشانده است[13].
شيوه صحيح تفسير
وي ضمن ارج گزاري بر تلاشهاي مفسران و خوب توصيف نمودن برخي از آنهابه صراحت اعلام ميدارد كه: «قرآن عبارت از آن نيست كه آنها نوشتهاند»[17] ومعتقد است، «اين تفسيرهايي كه بر قرآن نوشته شده است از اول تا حالا، اينها تفسيرقرآن نيستند. اينها البته يك ترجمههايي; يك بويي از قرآن بعضيشان دارند و الاتفسير اين نيست كه اينها نوشتهاند»[18].
اين نظريه امام از يك سو مبتني استبر عظمت قرآن كه كلام خالق و اقيانوسيژرف و ناپيدا كرانه و فراتر از افق فكر و درك بشري است[19] و از سوي ديگر مبتنياستبر اين مطلب كه مفسران - با آن كه زحمتهاي فراواني را متحمل شدهاند ومساعي آنان قابل تقدير و تجليل است - اغلب در تفسير قرآن به مقصد اصلي نزولتوجه شايسته و بايسته نكردهاند.
بسياري از مفسران در تفسير خود به جنبههاي ادبي يا بلاغي يا تاريخي و...پرداختهاند. گويا كه تفسير آنان، يك كتاب ادبي يا بلاغي يا تاريخي است و در واقعبجاي پرداختن و توجه تام به هدف اصلي، بيشتر به اهداف فرعي توجه نمودهاند; درحالي كه ازنظر امام «ره» مقصد اين كتاب آسماني نه بلاغت و فصاحت است و نهصرف و نحو و نه تاريخ و نه امثال اين امور.
شيوه مطلوب تفسير، اين نيست كههمچون سكاكي و شيخ طوسي در لابلاي آيههاي قرآن به دنبال كشف و تبيينجنبههاي فصاحت و بلاغت و محسنات لفظي و معنوي بود و يا همانند سيبويه وخليل به تبيين تصاريف كلمات و دستور زبان آن همت گمارد و يا مانند مسعودي وابن خلكان به شرح و بسط وقايع و بيان جزئيات حوادث تاريخي پرداخت.
امام از مفسراني كه استفاده از قرآن را منحصر به ضبط و جمع اختلاف قرائات ومعاني لغات و تصاريف كلمات و محسنات لفظي و معنوي و وجوه اعجاز قرآن ومعاني عرفي ميدانند و از دعوات قرآن و جهات روحي و معارف الهي آن غافلند، بهشدت انتقاد كرده است[20].
بعلاوه از يكسو نگري در تفسير قرآن گله و شكوه دارد و از تفسير نگاران يك سونگر كه قرآن كريم را تنها بر پايه تخصص ويژه و مشرب خاص خويش تفسير نمودهو به تخطئه مشربهاي ديگران پرداختهاند، خرده ميگيرد[21].
در منظر امام خميني، مفسر واقعي كسي است كه «مقصد نزول» را بفهماند; نهسبب نزول را[22].
اهداف و مقاصد قرآن
امام معتقد است كه بايد هدف از تنزيل كتاب الهي را- قطع نظر از راه عقل و برهان- از خود قرآن دريافت [23]. با توجه به آيات شريفه هدف از نزول قرآن كريمهدايت و تربيت، شفاي امراض قلبي انسان و سير او به سوي خداست[24].
امام «ره» قرآن را درسنامه سلوك الي الله و يكتا كتاب تهذيب نفوس و بزرگترينوسيله ارتباط خالق و خلق و عروةالوثقي و حبل المتين تمسك به عز ربوبيتميشمارد[25] و آن را كتابي ميخواند كه به شئون الهيه دعوت ميكند; لذا شيوه مفسربايد به گونهاي باشد كه شئون الهيه را به مردم تعليم دهد[26].
قرآن كريم در نگاه امام «ره» كتاب معرفت، اخلاق، و دعوت به سعادت و كمالاست; از اينرو كتاب تفسير نيز بايد عرفاني، اخلاقي و بيان كننده ديگر جهات دعوتبه سعادت باشد[27].
از نظر امام خميني(ره) مفسري كه به اين شيوه قرآن را تفسير نكند، مقصود قرآنو منظور اصلي انزال كتب و ارسال رسل را ناديده گرفته و مردم را از استفاده از قرآنمحروم و راه هدايت را بروي آنان مسدود كرده است[28].
او به مفسران قرآن چنين سفارش ميكند: «علما و مفسرين، تفاسير فارسي وعربي بنويسند و مقصود آنها بيان تعاليم و دستورات عرفاني و اخلاقي و بيان كيفيتربط مخلوق به خالق و بيان هجرت از دارالغرور به دارالسرور و الخلود باشد; بطوريكه در اين كتاب شريف به وديعت گذاشته شده ... . چه خسارتي بالاتر از اين كه سيچهل سال كتاب الهي را قرائت كنيم و به تفاسير رجوع كنيم و از مقاصد آن بازمانيم»[29].
پی نوشت:
[1] . كلينى; پيشين 1/228.
[2] . بگو اگر دريا براى (نوشتن) كلمات پروردگارم مركب شود، دريا پايان بگيرد، پيش از آنكه كلماتپروردگارم پايان يابد; اگرچه همانند آن را به كمك بياوريم.
[3] . خمينى (امام); تفسير سوره حمد، ص 148.
[4] . قرآن را تنها مخاطبانش مىفهمند.
[5] . همو; آدابالصلوه، ص 181.
[6] . همو; صحيفه نور، ج 14، ص 252.
[7] . همو; آدابالصلوة، ص 185.
[8] . همو; شرح دعاى سحر، چ 1، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1374 ش، ص59.
[9] . همو; شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 61.
[10] . همو; شرح دعاى سحر، ص 59.
[11] . به عنوان نمونه ر ك: شرح دعاء السحر ص 61
[12] . مجلسى، بحار ج 92 ص 112-111، حكيمى، الحياة 2 ص 13، بحرانى، تفسير البرهان، ج 1، ص 18-19،عياشى التفسير، ج 1 ص 17، قرطبى الجامع لاحكام القرآن، ج 1 ص 27
[13] . رك: خمينى (امام)، شرح دعاء السحر، ص 62-61، نيز همو، آداب الصلوة، ص 291.
[14] . همو; تفسير سوره حمد، ص 93.
[15] . همان، ص 95.
[16] . همان و صحيفه نور، ج 17، ص 251.
[17] . همو; صحيفه نور، ج 19، ص 27.
[18] . همو; صحيفه نور، ج 19، ص 27.
[19] . همو; آداب الصلوة، ص 182.
[20] . همان و 171 و 194 و شرح حديث جنود عقل و جهل ص 11.
[21] . همو; صحيفه نور، ج 1، ص 235.
[22] . همو; آداب الصلوة 193-192.
[23] . همان 193.
[24] . همان 184.
[25] . همان 194.
[26] . همان.
[27] . همان 192.
[28] . همان 194.
[29] . همان.