فهم قرآن از ديدگاه امام خميني (رحمت الله علیه) (2)

تفسير قرآن كريم براساس مباني و اصولي صورت مي‏پذيرد كه در اينجا به برخي ازمهمترين آنها از ديدگاه امام خميني پرداخته مي‏شود. 1. اختصاص فهم‏كامل قرآن به معصوم از نظر امام (ره) علم به همه حقايق و معارف قرآن كريم جز براي پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم و پس ازاو وارثان علم وي يعني ائمه اهل البيت‏عليهم السلام امكان ندارد.
دوشنبه، 17 تير 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فهم قرآن از ديدگاه امام خميني (رحمت الله علیه) (2)
فهم قرآن از ديدگاه امام خميني (رحمت الله علیه) (2)
فهم قرآن از ديدگاه امام خميني (رحمت الله علیه) (2)

نويسنده: محمدعلي تجري
منبع: سایت اندیشه قم

مباني تفسيري امام

تفسير قرآن كريم براساس مباني و اصولي صورت مي‏پذيرد كه در اينجا به برخي ازمهمترين آنها از ديدگاه امام خميني پرداخته مي‏شود.

1. اختصاص فهم‏كامل قرآن به معصوم

از نظر امام (ره) علم به همه حقايق و معارف قرآن كريم جز براي پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم و پس ازاو وارثان علم وي يعني ائمه اهل البيت‏عليهم السلام امكان ندارد.
اين بينش امام گذشته از آن كه مبناي روايي دارد[1]، با تاملات عقلي و تجارب‏عرفاني نيز قابل تاييد است; با اين توضيح كه حقايق و علوم نهفته در كلام الهي‏نامحدود است:
«قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربي لنفد البحر قبل ان تنفد كلمات ربي و لو جئنا بمثله‏مددا» [2] (كهف 109)و بشر محدود را توان آن نيست كه بر خداي نامحدود احاطه‏يابد; مگر آن كه از محدوديت‏خارج شود و خود نيز نامحدود گردد.
در نگاه امام «ره‏» مصداق اين انسان نامحدود پيامبر و امام معصوم است كه در اثراتصال به كمال مطلق و فناء در مبدا نامحدود، در همه صفات نامحدود گرديده‏اند ولذا مي‏توانند به علوم و حقايق قرآن بطور كامل احاطه يابند و از كتاب الهي آن گونه كه‏بايد و شايد بهره گيرند. ولي بهره ديگران از قرآن برحسب مراتب وجود و كمال‏محدود آنان، محدود است.
امام در فرازي از بيانات خود مي‏فرمايد: «اين حقيقت (قرآن كريم) براي احدي‏حاصل نشود به علوم رسميه و نه به معارف قلبيه و نه به مكاشفه غيبيه مگر به مكاشفه‏تامه الهيه براي ذات مبارك نبي ختمي‏صلي الله عليه وآله وسلم در محفل انس «قاب قوسين‏» بلكه درخلوتگاه سر مقام «او ادني‏» و دست آمال عائله بشريت از آن كوتاه است، مگر خلص‏از اولياء الله كه به حسب انوار معنويه و حقايق الهيه با روحانيت آن ذات مقدس‏مشترك و به واسطه تبعيت تامه فاني در آن حضرت شدند كه علوم مكاشفه را بالوراثه‏از آن حضرت تلقي كنند...»[3].
در جاي ديگر مي‏گويد: «آن استفاده‏اي كه بايد (از قرآن نمي‏شود). آن استفاده را به‏حسب «انما يعرف القرآن من خوطب به‏» [4] خود رسول الله مي‏برد»[5].

2. امكان فهم محدود براي همگان

دومين اصلي كه از بيانات امام «ره‏» برداشت مي‏شود، اين است كه استفاده از قرآن‏كريم براي همگان به فراخور حال خويش ميسور است.
امام همچون برخي از اخباريان نمي‏انديشد كه باب فهم قرآن را به روي غيرمعصوم ببندد و فكر و عقل و انديشه بشري را در اين زمينه بي‏اعتبار بشمارد.
در انديشه امام «ره‏» اساسا انگيزه نزول اين كتاب مقدس و بعثت نبي اكرم‏صلي الله عليه وآله وسلم آن‏است كه اين كتاب در دسترس همگان قرار گيرد و همه به اندازه گنجايش فكر خود ازآن استفاده كنند[6].
شايان ذكر است كه عالمان از فقيهان و محدثان گرفته تا فيلسوفان و عارفان، گاه ازآيات قرآن به فراخور فكر و دانش خود، برداشتهاي مختلف و حتي گاه متباين دارند.
نكته جالب توجه اينكه امام «ره‏» هريك از آن برداشتها را در جاي خود درست وقابل قبول مي‏داند [7] و از صحه گذاري مفسران بر مشرب تفسيري خود و تخطئه‏مشربهاي ديگران انتقاد مي‏كند.
به نظر مي‏رسد، راز آن اين باشد كه فهم قرآن داراي مراتب طولي است و هرعالمي ممكن است، تنها به مرتبه‏اي از آن دست‏يافته باشد.

3. جمع‏بين ظاهر و باطن

يكي از ديگر اصول تفسير در انديشه امام آن است كه درك و فهم قرآن كريم مراتب ومراحلي دارد كه از ظاهر شروع مي‏شود و تا آخرين مرتبه باطن آن پيش مي‏رود.
از نظر ايشان تصور اين كه اين كتاب آسماني، همين قشر و صورت است ظاهرگرايانه و ابليسانه است و ماندن در حد صورت و توقف در مرحله ظاهر و حركت‏نكردن به سوي لب و باطن ريشه تمام جهالتها و پايه انكار نبوتها و ولايتهاست[8] .
شايان ذكر است كه ابليس نخستين كسي بود كه تنها ظاهر و صورت (طين) راديد و در وراي آن، مقام روحاني و نوراني و خليفة اللهي آدم‏عليه السلام را نديد. از اين روي‏در مقام اعتراض به پروردگار برآمد و گفت: «من از او بهترم. من را از آتش و او را ازگل آفريدي‏» (ص 67) و نيز مردماني كه نبوت را انكار كردند و از پذيرش انبياء الهي‏سر بر تافتند، تنها به ظاهر نگريستند و نتوانستند يا نخواستند ژرف نگر باشند وارتباط ويژه باطني و معنوي پيامبران با مبدا هستي را بپذيرند و لذا اظهار مي‏داشتند:«اين چه پيامبري است كه همچون ديگران غذا مي‏خورد و در بازارها راه‏مي‏رود»(فرقان 7) و يا خطاب به پيامبر مي‏گفتند: «شما جز بشري مانند ما نيستيد، وخداي رحمان هيچ چيزي نازل نكرده است‏»(يس 15).
به هر حال از قشري‏گري و ماندن در ظاهر و عدم گذر به باطن و عمق، مذاهب ومكاتب چندي چون اخباري‏گري، ظاهريه، اشاعره، مجسمه و سلفيه سر بر آوردند.
شايان گفتن است كه گذر از ظاهر به باطن و عبور از پوست‏به مغز همان علم به‏تاويل است كه به نظر امام علم به تمام مراتب آن مخصوص پيامبراسلام‏صلي الله عليه وآله وسلم و ائمه:است; لكن علم به مراتب و مراحلي از آن براي غير معصوم نيز ممكن است. البته امام‏راحل، شرط حصول اين علم و نائل شدن به مراتبي از آن را مجاهدت علمي،تمرينهاي عقلي همراه با رياضتهاي عملي و تطهير نفس و تنزيه قلب و تقديس روح‏مي‏داند[9] و معتقد است هر قدر انسان از پاكي و وارستگي بيشتري برخوردارباشد، بهره‏اش از حقايق قرآن بيشتر و تجلي قرآن بر او فزون‏تر است [10].
آنچه امام «ره‏» فرموده و جويندگان حقايق قرآني را به آن فرا خوانده‏اند[11]، باتاويلها و برداشتهاي بي‏ضابطه‏اي كه توسط متصوفه و باطنيه از آيات قرآن كريم‏صورت مي‏گيرد، تفاوت اساسي دارد. آنان اصولا ظواهر آيات را ناديده مي‏گيرند وكنار مي‏نهند و ذوقيات، انديشه‏ها و ديدگاههاي ويژه خود را به نام «علم به باطن‏قرآن‏» عرضه مي‏كنند. همان چيزي كه تفسير به راي خوانده مي‏شود و در روايات‏فريقين شديدا از آن نكوهش و منع شده است [12].
امام در فهم قرآن، باطن منهاي ظاهر را قبول ندارند; همان‏گونه كه ظاهر بدون‏باطن را نمي‏پسندند. ايشان به صراحت اعلام مي‏دارد: همان گونه كه ظاهر بدون باطن‏همانند جسد بدون روح و دنياي بدون آخرت است، رسيدن به فهم باطني آيات نيزجز از طريق ظاهر و با حفظ آن ميسور نمي‏گردد و هر كس بدون توجه به ظاهر آيات،راه باطن را در پيش گيرد، هم خود گمراه شده است و هم ديگران را به گمراهي وبيراهه كشانده است[13].

شيوه صحيح تفسير

از ديدگاه امام «ره‏» تفسير قرآن كريم كار آساني نيست كه از عهده هركس برآيد[14] واين صحيفه الهي برتر از آن است كه مفسران بتوانند آن را چنانكه بايد تفسير كنند[15] و مفسران طراز اول جهان اسلام اعم از خاصه و عامه كه در طول تاريخ اسلام‏تفاسير فراواني نوشته‏اند، تنها پرده‏اي از معاني قرآن كريم را به نمايش گذاشته‏اند وشبهي از اين كتاب آسماني را نشان داده‏اند[16].
وي ضمن ارج گزاري بر تلاشهاي مفسران و خوب توصيف نمودن برخي از آنهابه صراحت اعلام مي‏دارد كه: «قرآن عبارت از آن نيست كه آنها نوشته‏اند»[17] ومعتقد است، «اين تفسيرهايي كه بر قرآن نوشته شده است از اول تا حالا، اينها تفسيرقرآن نيستند. اينها البته يك ترجمه‏هايي; يك بويي از قرآن بعضي‏شان دارند و الاتفسير اين نيست كه اينها نوشته‏اند»[18].
اين نظريه امام از يك سو مبتني است‏بر عظمت قرآن كه كلام خالق و اقيانوسي‏ژرف و ناپيدا كرانه و فراتر از افق فكر و درك بشري است[19] و از سوي ديگر مبتني‏است‏بر اين مطلب كه مفسران - با آن كه زحمتهاي فراواني را متحمل شده‏اند ومساعي آنان قابل تقدير و تجليل است - اغلب در تفسير قرآن به مقصد اصلي نزول‏توجه شايسته و بايسته نكرده‏اند.
بسياري از مفسران در تفسير خود به جنبه‏هاي ادبي يا بلاغي يا تاريخي و...پرداخته‏اند. گويا كه تفسير آنان، يك كتاب ادبي يا بلاغي يا تاريخي است و در واقع‏بجاي پرداختن و توجه تام به هدف اصلي، بيشتر به اهداف فرعي توجه نموده‏اند; درحالي كه ازنظر امام «ره‏» مقصد اين كتاب آسماني نه بلاغت و فصاحت است و نه‏صرف و نحو و نه تاريخ و نه امثال اين امور.
شيوه مطلوب تفسير، اين نيست كه‏همچون سكاكي و شيخ طوسي در لابلاي آيه‏هاي قرآن به دنبال كشف و تبيين‏جنبه‏هاي فصاحت و بلاغت و محسنات لفظي و معنوي بود و يا همانند سيبويه وخليل به تبيين تصاريف كلمات و دستور زبان آن همت گمارد و يا مانند مسعودي وابن خلكان به شرح و بسط وقايع و بيان جزئيات حوادث تاريخي پرداخت.
امام از مفسراني كه استفاده از قرآن را منحصر به ضبط و جمع اختلاف قرائات ومعاني لغات و تصاريف كلمات و محسنات لفظي و معنوي و وجوه اعجاز قرآن ومعاني عرفي مي‏دانند و از دعوات قرآن و جهات روحي و معارف الهي آن غافلند، به‏شدت انتقاد كرده است[20].
بعلاوه از يكسو نگري در تفسير قرآن گله و شكوه دارد و از تفسير نگاران يك سونگر كه قرآن كريم را تنها بر پايه تخصص ويژه و مشرب خاص خويش تفسير نموده‏و به تخطئه مشربهاي ديگران پرداخته‏اند، خرده مي‏گيرد[21].
در منظر امام خميني، مفسر واقعي كسي است كه «مقصد نزول‏» را بفهماند; نه‏سبب نزول را[22].

اهداف و مقاصد قرآن

از آنجا كه هر صاحب اثري مقصد خود را در اثر خود بهتر از ديگران مي‏داند، خداي‏تعالي كه صاحب اين اثر يعني قرآن كريم است، هدف خود را از فرو فرستادن آن بهتراز ديگران آگاه است.
امام معتقد است كه بايد هدف از تنزيل كتاب الهي را- قطع نظر از راه عقل و برهان- از خود قرآن دريافت [23]. با توجه به آيات شريفه هدف از نزول قرآن كريم‏هدايت و تربيت، شفاي امراض قلبي انسان و سير او به سوي خداست[24].
امام «ره‏» قرآن را درسنامه سلوك الي الله و يكتا كتاب تهذيب نفوس و بزرگترين‏وسيله ارتباط خالق و خلق و عروة‏الوثقي و حبل المتين تمسك به عز ربوبيت‏مي‏شمارد[25] و آن را كتابي مي‏خواند كه به شئون الهيه دعوت مي‏كند; لذا شيوه مفسربايد به گونه‏اي باشد كه شئون الهيه را به مردم تعليم دهد[26].
قرآن كريم در نگاه امام «ره‏» كتاب معرفت، اخلاق، و دعوت به سعادت و كمال‏است; از اين‏رو كتاب تفسير نيز بايد عرفاني، اخلاقي و بيان كننده ديگر جهات دعوت‏به سعادت باشد[27].
از نظر امام خميني(ره) مفسري كه به اين شيوه قرآن را تفسير نكند، مقصود قرآن‏و منظور اصلي انزال كتب و ارسال رسل را ناديده گرفته و مردم را از استفاده از قرآن‏محروم و راه هدايت را بروي آنان مسدود كرده است[28].
او به مفسران قرآن چنين سفارش مي‏كند: «علما و مفسرين، تفاسير فارسي وعربي بنويسند و مقصود آنها بيان تعاليم و دستورات عرفاني و اخلاقي و بيان كيفيت‏ربط مخلوق به خالق و بيان هجرت از دارالغرور به دارالسرور و الخلود باشد; بطوري‏كه در اين كتاب شريف به وديعت گذاشته شده ... . چه خسارتي بالاتر از اين كه سي‏چهل سال كتاب الهي را قرائت كنيم و به تفاسير رجوع كنيم و از مقاصد آن بازمانيم‏»[29].

پی نوشت:

[1] . كلينى; پيشين 1/228.
[2] . بگو اگر دريا براى (نوشتن) كلمات پروردگارم مركب شود، دريا پايان بگيرد، پيش از آنكه كلمات‏پروردگارم پايان يابد; اگرچه همانند آن را به كمك بياوريم.
[3] . خمينى (امام); تفسير سوره حمد، ص 148.
[4] . قرآن را تنها مخاطبانش مى‏فهمند.
[5] . همو; آداب‏الصلوه، ص 181.
[6] . همو; صحيفه نور، ج 14، ص 252.
[7] . همو; آداب‏الصلوة، ص 185.
[8] . همو; شرح دعاى سحر، چ 1، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1374 ش، ص‏59.
[9] . همو; شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 61.
[10] . همو; شرح دعاى سحر، ص 59.
[11] . به عنوان نمونه ر ك: شرح دعاء السحر ص 61
[12] . مجلسى، بحار ج 92 ص 112-111، حكيمى، الحياة 2 ص 13، بحرانى، تفسير البرهان، ج 1، ص 18-19،عياشى التفسير، ج 1 ص 17، قرطبى الجامع لاحكام القرآن، ج 1 ص 27
[13] . رك: خمينى (امام)، شرح دعاء السحر، ص 62-61، نيز همو، آداب الصلوة، ص 291.
[14] . همو; تفسير سوره حمد، ص 93.
[15] . همان، ص 95.
[16] . همان و صحيفه نور، ج 17، ص 251.
[17] . همو; صحيفه نور، ج 19، ص 27.
[18] . همو; صحيفه نور، ج 19، ص 27.
[19] . همو; آداب الصلوة، ص 182.
[20] . همان و 171 و 194 و شرح حديث جنود عقل و جهل ص 11.
[21] . همو; صحيفه نور، ج 1، ص 235.
[22] . همو; آداب الصلوة 193-192.
[23] . همان 193.
[24] . همان 184.
[25] . همان 194.
[26] . همان.
[27] . همان 192.
[28] . همان 194.
[29] . همان.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط