نویسنده: لورین ف. باریچ
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
Automation
این اصطلاح که برای توصیف سامانهای به کار میرود که در آن از ماشین برای کنترل فرایندها و انجام سلسله وظایفی استفاده میشود که پیش از این مستلزم توجه و فعالیت و مداخلهی انسان بود، فقط به استفاده از ماشین برای انجام وظایف منفرد (ماشینی کردن) اطلاق نمیشود- که قدرتی است که بشر از مدتها پیش در اختیار داشته است- بلکه به روش کنترل و مهار حسگرهای الکترونیکی و کنترل ابزارها به منظور الگوبرداری و جایگزینی حواس و ذهن و دست انسان و عملیات تکراری نیز اطلاق میشود.همهی سامانههای خودکار ویژگیها و جنبههای مشخص و متمایزی دارد:
1. عمل، مانند سوراخ کردن، گرم کردن، پاشیدن، کار با مواد شیمیایی؛
2. تغییر موقعیت، که میتواند شامل حرکت دادن، چرخاندن، حمل کردن، عبور دادن و از این قبیل باشد.
3. کنترل، که به معنای روشهای اجرای تصمیمها است، مانند دریچهای که برای باز و بسته شدن ساخته شده است؛
4. برنامهی رایانهای دستورالعمل اجرای هر فرآیند، مثل فرآیندهای (1) تا (3).
5. برنامهی رایانهای هدایت کنندهی کل عملیات یا توالی فرایندها؛
6. ابزارهای حسگری (شناسایی و محاسبه) و گزارش کیفیات و ویژگیهای مورد پردازش نظیر اندازه، خواص بصری، وزن و حرارت؛
7. عوامل تصمیم گیری، که اطلاعات گزارش شده را با وضعیت مطلوب یا مقتضی مقایسه و انحرافها و کاستیهای احتمالی را به نحو مناسبی تصحیح میکند.
این ابعاد و ویژگیها، همراه با یکدیگر، نوعی نظام بازخوردی ایجاد میکند که میتواند با کمترین مداخلهی انسانی عمل کند.
خودکارسازی برای افزایش تولید و بازده، استانداردسازی محصولات، ارتقای بهرهوری، رهاکردن انسان از وظایف ناخوشایند یا خطرناک، کاستن هزینههای عملیات و انجام وظایفی که فراتر از تواناییهای بشری است، به کار گرفته میشود.
نخستین سامانههای خودکار صنعتی در دههی 1950 پدید آمد. در دهههای 1960 و 1970، چشمانداز گسترش خودکارسازی به گمانهپردازیهای فراوانی دربارهی پیامدهای احتمالی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آن، برای جوامع به طور اعم و برای ماهیت کار صنعتی به طور اخص، منتهی شد. بعضی از نتیجهگیریهایی که دربارهی این روندها به عمل میآمد مبتنی بر شکل اولیهی خودکارسازی در تولید صنعتی- ماشینی شدن خطوط تولید- بود که فرایند تولید را به چند خرده فرایند تجزیه و تقسیم میکرد که هر کدام به کمک یک ماشین انجام میگرفت. چون کارگران همچون دستیارانی برای ماشینها به کار گرفته میشدند، در نتیجه مهارتهای آنان محدود یا بیارزش میشد. در سطح فردی، این مهارتزدایی که شامل کاهش معرفت حرفهای و صنعتی و از دست رفتن آزادی میشد، به منزلهی یکی از پیامدهای اصلی و مستقیم خودکارسازی مطرح بود. در سطح سازمانی، پیشبینی میشد کارکنانی با مهارتهای نوین پدید آیند، نظیر مهندسان طراحی، ابزارسازان، و ماشین سازان، مهندسان نگهداری و تعمیر و انواع جدیدی از اپراتورها و سرپرستان. هرچه اندازه و پیچیدگی سازمانهای صنعتی رشد بیشتری میکرد، نیاز بیشتری هم به مهارتهای مدیریتی جدیدی به وجود میآمد که متمرکز بر اطلاعات و کنترل بود. در سطح جامعه و اقتصاد، انتظار میرفت نابرابری و بیکاری افزایش یابد و پیشبینی میشد چرخش یا تبدیلی از تولید صنعتی به صنایع خدماتی صورت پذیرد.
دو عامل باعث میشد پیشبینی دقیق پیامدهای خودکارسازی دشوار باشد: فقدان رابطهی علت و معلولی قطعی میان فنآوری و ماهیت جوامع و سازمانها؛ و این واقعیت که خودکارسازی نه تنها واقعیتی پیچیدهتر از ماشینی شدن است بلکه به لحاظ کیفی نیز با آن تفاوت دارد.
مفهوم مهارتزدایی به قدری خام و غیردقیق است که در مورد خودکارسازی کارایی ندارد، چون فرض را بر این میگذارد که افراد مهارتهای ثابت معینی دارند، در حالی که بازشناسی مهارتها امری است که به صورت اجتماعی و فرهنگی تعیین میشود و با تغییر اوضاع و شرایط تغییر میکند. علاوه بر این، تعویضپذیری کارگران که لازمهی مهارتزدایی پنداشته میشود، در خودکارسازی چندان اهمیتی ندارد چون مدیریت سامانههای خودکار معمولاً مهارت و آموزش بیشتر را ایجاد میکند و نه مهارت و آموزش کمتر را.
تأثیر خودکارسازی بر تغییر جهت از صنایع تولید کارخانهای به جانب صنایع خدماتی نیز تأثیر مشخص و واضحی نبوده است. در این باره از دو مطلب میتوان سخن گفت: تحول در مقدار تولید و/ یا تحول در نسبت نیروی کار شاغل در بخش صنعت. تولید صنعتی در کشورهایی که صنایع خودکار پیشرفتهای داشتهاند به صورت شگرفی گسترش یافته است. اما حتی در کشورهایی که افت فاحشی داشتهاند، تولید صنعتی، که به رشد صنایع خدماتی و نیز تقاضا برای صادرات ربط دارد، دچار نوسان بوده و بنابراین پیوند میان تحول صنعت/ خدمات و خودکارسازی ثابت نمیشود. در هر حال، این تغییر جهت و تحول پیش از پیدایی شکل مدرن خودکارسازی، به وقوع پیوسته بود. علاوه بر این، با این که خودکارسازی در وهلهی نخست بر صنایع تولیدی اثر گذاشت، اکنون تأثیرات گستردهای بر همهی فعالیتها دارد، از جمله بر مدیریت اداری، ارتباطات، حمل و نقل، توزیع، کارهای دفتری و اجرایی، بانکها و خدمات مالی، خردهفروشی، چاپ و نشر، سلامتی و خدمات عمومی، طراحی و فنآوری اطلاعات. با گسترش کاربرد سامانههای «هوشمند» دانش بنیاد در فعالیتهای حرفهای، تقریباً در همهی مشاغل غیرصنعتی نیز خودکارسازی بر نحوهی کار و تصمیمگیری اثر خواهد گذاشت.
رابطهی میان خودکارسازی و بیکاری نیز رابطهی پیچیدهای است. استدلالهای مبتنی بر عقل سلیم که متوجه گذاشتن روباتها به جای کارگران بود به نتیجهگیریهای سادهای دربارهی از بین رفتن مشاغل به طور عام و مشاغل صنعتی به طور خاص منتهی میشد. به رغم اضمحلال آشکار مشاغل سنتی که اجتماعات صنعتی قدیمی را نابود میکند، نوع تازهای از مشاغل ماهرانه و غیرتکراری افزایش یافته است. این مسئله که آیا تغییر روندهای بیکاری به سبب خودکارسازی است یا بازتاب جابهجایی بازارهای در حال تغییر کار در اقتصاد متغیر جهانی، همچنان محل بحث است.
در حال حاضر، در صنایع تولیدی، اصطلاح خودکارسازی کمتر از اصطلاحات دقیقتر دیگری نظیر CIM (تولید یکپارچهی رایانهای)، ATM (فنآوری پیشرفتهی تولید صنعتی)، CADCAM (طراحی به کمک رایانه، تولید به کمک رایانه)، به کار میرود. اصطلاح «علوم روبوتیک» به مطالعهی روبه رشد دستگاههای خودکار پیچیدهای اطلاق میشود که قادر به حسکردن، تصمیمگیری و دخل و تصرف به شیوهای همچون انسان هستند.
منبع مقاله :
آوتویت، ویلیام؛ باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول