ضرورتهای یک انقلاب فرهنگی در نهادهای تولید علم در کشور

چکیده: فراهم آوردن زمینه ای که عناصر معتقد به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی مراکز تصمیم سازی و پژوهشی را در اختیار خود آورند. تصور اینکه یک نظام به مخالفان و بالاتر دشمنان خود توان و امکانات مالی و اقتصادی و سیاسی برای استفاده علیه خود را بدهد، تصوری بهت آور و ناامید کنند است. آن چه در بهترین وضعیت، اسلام علوی خواسته است عدم برخورد و سلب حق حضور سیاسی و فرهنگی است و نه اینکه نظام با دست خود مار در آستین پرورش دهد.
يکشنبه، 23 تير 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ضرورتهای یک انقلاب فرهنگی در نهادهای تولید علم در کشور
ضرورتهای یک انقلاب فرهنگی در نهادهای تولید علم در کشور
ضرورتهای یک انقلاب فرهنگی در نهادهای تولید علم در کشور

نويسنده:مجید بذرافکن

چکیده:

فراهم آوردن زمینه ای که عناصر معتقد به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی مراکز تصمیم سازی و پژوهشی را در اختیار خود آورند. تصور اینکه یک نظام به مخالفان و بالاتر دشمنان خود توان و امکانات مالی و اقتصادی و سیاسی برای استفاده علیه خود را بدهد، تصوری بهت آور و ناامید کنند است. آن چه در بهترین وضعیت، اسلام علوی خواسته است عدم برخورد و سلب حق حضور سیاسی و فرهنگی است و نه اینکه نظام با دست خود مار در آستین پرورش دهد. مهمترین کار نیز همان اصلاح مفاد آموزشی و تدریسی دانشگاه هاست تا تجربه شکست انقلاب فرهنگی اول رخ ندهد.
دانشگاههای ایران از سال 1311 که به دست رضا شاه با سرسلسله داری دانشگاه تهران آغاز به کار کردند، حلقه دیگری بودند از روند غربزدگی و خودباختگی و حضور استعمارزده کشورهای جهان سوم در برابر کشورهای استعمارگر و استثمارگر. در دروه های قبل کار تربیت نیروهای اجرایی و فکری در مسیر اهداف غرب در وابستگی و پذیرش استیلای نظری و عملی و تمدن نوخاسته در دانشگاههای کشورهای مادر صورت می گرفت. تولیدات و محصولات این مهاجرتهای علمی و سیاحتی نخبگانی بود که فقط به زبان فارسی تکلم می کردند، باقی آمال رسیدن به دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی غرب از راه طی طریق در سبیل هدایت آموزه های فرهنگی و سیاسی فرنگستان بود.
دانشگاه در ایران کشت نهالی وارداتی، و مصنوعی بود. چرا که نهاد علمی هر تمدنی برای حل مشکلات و مسائل همان تمدن و فرهنگ باید باشد. در حالی که عناوین درسی و سرفصل های تدریسی و اساتید و شیوه های آموزش همه کپی و گرته برداری صرف از دانشگاههای اروپا بود.
به تبع مسیری که در طی سالهای 1311 تا 1357 حرکتی شتابنده به سمت هر چه بیشتر عمیقتر کردن آموزه های مختلف نظام آموزش و اخلاق و اقتصاد و سیاست غرب از مسیر دانشگاهها و بعد مدارس کشور بود.
انقلاب اسلامی به رهبری منادی رهایی بشریت احیاگر اسلام ناب محمدی با خلوص و صفا و پاکی رهبران و انقلابیون نسبت به روندی که تاکنون دانشگاهها در غربی سازی و شرقی سازی کشور داشت تشکیک کردند. آنها انتظارداشتند که دانشگاهها کاملا در خدمت کشور استثمارزده و استعمار زده باشد.
حاکمیت گفتمان مارکسیستی و انتقادی چپ در دانشگاههای کشور گفتمانی غرب ستیز منحصر در ابعاد سیاسی و اقتصادی برای بچه مسلمانهای دانشگاه ایجاد کرده بود. علاقه مندان و دغدغه ورزان انقلاب اسلامی برای به خدمت کردن گرفتن این سازمان و نهاد فرهنگی در راستای اهداف و ارزشهای خود تلاش کرد تا با پاکسازی دانشگاهها از عناصر غربزده و لیبرال در سطح اساتید و تغییر دروس و بیرون راندن گروههای سیاسی چپ و مسلح به هدف خود دست پیدا کند.
طی یک حرکت عمومی با حضور مردم ابتدا صحنه سیاسی دانشگاهها را از عناصر و عوامل مخل حرکت علمی دانشگاهها پاک کردند و در طی دوسالی که دانشگاهها در تعطیلی به سر می برد تلاش کردند با افزودن یکسری دروس و سرفصلهای درسی و اخراج برخی اساتید انقلاب فرهنگی خود را در این مرکز سرنوشت ساز کامل کنند.
دوره جنگ و بوی خوش اخلاص و صداقت و جدیت نیروهای مذهبی برایند حرکت دانشگاه را در مسیر خدمت به اهداف انقلاب و اسلام نگه داشته بود. در حالی که انحراف فرهنگی و آموزشی در سرفصل ها وعناوین درسی و شیوه های آموزشی تقلیدی از فرهنگ مهاجم در دانشگاهها به حیات گیاهی خود ادامه می دهد و منتظر فرصتی است که سجایای اخلاقی و طراوت و تعالی روحی مهندسان و فارغ التحصیلان دانشگاهها کم رنگ شود تا اقتضائات و الزامات خود را در عمل و نظر آنان بروز دهد.
جنگ که تمام شد و کشور در تکاپوی بازسازی خرابی های جنگ و حرکت عادی به سمت تبدیل شدن به کره اسلامی و یا سوئیس اسلامی افتاد. دیگر آرمانهای بلندی که با رفاه طلبی و سازش منافات داشت به ورطه تحلیلهای «نمی شود» «باید کم کم به آنها برسیم» و توجیهات یومیه ای افتاد. در حقیقت به نام سازندگی و آبادانی کشور و با توجیه ساختن یک نمونه عالی از زندگی مرفه اسلامی مسیر علمی دانشگاههای کشور از جهات سیاسی و فرهنگی و آموزشی سرعت بیشتری گرفت، به کدام سمت به همان سمتی که در رژیم گذشته در حرکت بود: ما از قافله علم غربی در علوم انسانی و علوم فنی و طبیعی عقب مانده ایم و همه همت ما این است که بیشتر از این عقب نیافتیم و الا رسیدن که محال است.
کم کم همان اساتید اخراجی برگشتند. سرفصلهای اضافی حذف شدند. دانشگاهها دوباره مکانی شد برای نهادینه شدن سکولاریته و اومانیته غربی در اذهان دانشجویان و نخبگان فرهنگی و صنعتی مملکت.
تکرار و ترجمه دستاوردهای علمی غرب در دانشگاهها بعد از چند سال که سیاستهای توسعه اقتصادی زندگی مصرف زده غربی را در پیش گرفته بود به یاری آمدند و بر سرعت آن افزودند و بعد از چندی احساس کردند این مسیر زندگی مسرفانه و مترفانه نیاز به تغییر سیاسی و فرهنگی نیز دارد و دانشگاههای که در سالهای دهه شصت شاهد حضور سیاسی وفرهنگی دانشجویان عدالتخواه و مساوات طلب بود کم کم جای خود را به دانشجویان دموکراسی خواه و آزادیخواه داد. در این نوشته به تأثیر تصمیم گیریهای سیاسی روزمره در شتاب افزایی عامدا توجهی نشده است.
لذا روند دانشگاهها به سمتی پیش رفت که دانشجویان به عنوان شبکه ای از نخبگان منتشر در کشور در چرخشی دیگر و جهشی جدی تر خواستار شباهت سازی بیشتر رفتارهای سیاسی وفرهنگی با غرب شدند.
اتفاقی که به نام دوم خرداد در کشور افتاد تغییر فرهنگی و یا به معنایی یک انکشاف از حقیقت فرهنگی در صحن سیاست بود که سالها مقدمات آن ریخته شده بود. به دنبال این تبدل استراتژیک در ساختار مدیریتی و تصمیم گیری دولت مهره چینی کارگزارانی کاملا هم سو در عمل و نظر برای تغییرات هر چه بیشتر به نام اصلاحات در دانشگاههای کشور صورت گرفت. بازگشت کامل اساتید و کارشناسانی که انقلاب آنها را دفع کرده بود کامل شد و چنبره حضور آنها در هیأت علمی های دانشگاه ها و مراکز مدیریتی آموزشی با به بیرون راندن عناصر منزوی شده معتقد به اهداف و آرمانهای انقلاب و امام حلقه دیگر برنامه های این گذار گفتمانی و تئوریک بود.
در کنار این جریان سازماندهی شده و ساختارمند که ریشه آن را در سالهایی بسیار دور از مشروطه تا کنون رصد کردیم، بخشی از بدنه علم آموز کشور وارد این جزایر بریده از پیرامون می شد ولی به دلایل مختلفی از قبیل عدم توانایی هم گونی و همسازی با فرهنگ بیگانه و اعتقاد به مبانی معارض آن چه در نظام آموزشی و مدیریتی دانشگاهها خواسته و پرداخته می شد، در پی کشف و جستجوی دغدغه خود و ملت خود بود.
این جریان با درک حضور در میدان جنگی فرهنگی و فکری عقیدتی به دنبال یافتن راهکارهای مقابله با حریف برآمد و در اولین گامها شروع به برخورد فیزیکی وبعد برخوردهای تئوریک در سطوح سیاسی با جریان رویین دانشگاه کرد. سالهای دهه هفتاد و ظهور اندیشه های لیبرالیستی و پلورالیستی سالهای این تضاد و کشاکش فرهنگی در دانشگاهها بود.
دوره بعد حضور مستقمیم و ملموس سیاست در دانشگاهها بود. 18تیر 1378 تلاش جدی ای دشمن خارجی با همراهی دوستان داخلی شان با تکیه بر نیروی انسانی اش در دانشگاه بود. اما از آنجایی که اهالی جزیره حضوری جدی در میان مردم نداشتند و کار به گونه ای دیگر رقم خورد. نیروهای معتقد و دغدغه مند در دانشگاهها در یک آسیب شناسی جدی از خود تصمیم گرفتند به شناخت لایه های عمیق این تهاجم و یا چنبره فرهنگی بپردازند و با میوه های شجره سکولاریسم و پلورالیسم از ریشه برخورد کنند. حرکت عمومی شناخت غرب با نگاه به مبانی فلسفی و فکری آن در دانشگاههای کشور و مراکز این دو دیدگاه معارض یکی در دغدغه تولید علم و دانش اسلامی و دیگری تولید علم و دانش بومی در میان اساتید و دانشجویان به صورت فراگیر و عمومی رشد پیداکرد.
دانشجویان و اساتیدی که با اعتقاد به جمهوری اسلامی و مملکت خواستار رشد و شکوفایی ملت و دولت خویش هستند و در برابر جریانات یأس آلود و شکست خورده غربزده راه میان بر را در پیش گرفت.
در کنار این گروه عمده دانشجویی دسته دیگری از دانشجویان واساتید نیز به صرافت شکوفاندن درخت جدید علم ، متناسب با نیاز های انقلاب اسلامی افتادند. در این حضور بدیع انقلاب اسلامی، حرکتی فرهنگی تمدنی جدید است. انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در چشم آنها اتفاق تازه ای است که آخرین بار در صدر اسلام توسط رسول الله اتفاق افتاده است؛ و بعثت امام خمینی احیایی ناب و تازه از نسخه اصلی است که 1400 سال پیش رخ داده است. یکی از مهمترین مولفه های فکری این سپهر نو نگاه غربشناسی مبتنی بر استکبار ستیزی است تا صرفا غرب ستیزی سیاسی و اقتصادی.
البته نگاههای مختلفی در این گفتمان حضور دارد که با یکدیگر اختلافاتی نیز دارند و ما از پرداختن به آنها صرف نظر می کنیم.
شیوع و فراگیری گفتمان های عدالتخواهی و جنبش های نرم افزاری و تمدن اسلامی در دانشگاهها و نهادهای علمی کشور ناشی از چنین تغییر فرهنگی است.
برای جدی گرفتن و یافتن عظمت این تغییر باید به چرخش سیاسی بزرگ سوم تیر 84دقت کرد. کاندیدایی با احیای همان شعارهای انقلاب اسلامی و دعوت به اجرایی کردن آنها در میان کاندیداهای معارض وموازی با اقتدار جلو آمد. این در حالی است که بسیاری از کارشناسان و «خود نخبه خوانده های» دانشگاهها و مراکز تصمیم ساز برآمدن موجی «ارتجاعی» به ده شصت و پنجاه را از محالات می پنداشتند! اما بالاخره شد آنچه نمی خواستند بشود.
انقلاب جدیدی رخ داد از جنس همان دغدغه ها و آرمانها ولی با سطح بالاتری از تجربیات و آموخته هایی در جهت به صحنه عمل آوردن آرمانها و ارزشهای انقلاب و نظام اسلامی، در ابعاد و وجوه مختلف حکومت و فرهنگ وتمدنی.
جریان اصیل و بومی علمی و دانشگاهی کشور مولد و زاینده راهکارها و نرم افزارها و سخت افزارهای ماشین نظام اسلامی به سمت تمدن اسلامی است. به همین دلیل نیاز جدی و حیاتی آن فراهم شدن زمینه ای غنی و سرشار از آرامش و آگاهی است تا خود را به مقاصدش نزدیک کند.
در حالیکه جریان معارضی ریشه علفی خود را در سطح نهاد علمی کشور گسترانده است و همیشه مانع از ظهور و بروز گیاهان و درختان از خاک برآمده شده است.
در حال حاضر که نگاه خودی و اصیل در تجلی یک انتخابات سیاسی خود را به صحنه تصمیم سازی نزدیک کرده است. در اولین برنامه ها و گامهای خود باید نسبت به هرس و کندن علفهای هرز و مزاحم اقدام کند.
در مرحله بعدی باید با به کارگیری کارشناسان مجرب و اساتید فن نسبت به غنی سازی و تغلیظ و تهیه مواد افزودنی به خاک دانشگاههای کشور دست یازد. از عناوین و رشته های درسی جدید گرفته تا سرفصلها و محتواهای تولیدی و ترکیبی بدیعی که بسترساز تولید علم وعمل سلیم تر و سدیدتر ذیل منویات انقلاب و اسلام مهدوی و تمدن ساز باشد.
مسائلی که این چند ساله در دانشگاههایی چون دانشگاه شریف در مسئله دفن شهدا و دانشگاه امیرکبیر و تهران رخ می دهد تجلی زننده ای است که بازتاب رسانه ای پیدا کرده است. جلوگیری از پذیرش دانشجویان متعهد و معتقد به جمهوری اسلامی در مقاطع تحصیلی دکتری، جلوگیری و سنگ اندازی در مسیر ورود اساتید هم نوای انقلاب اسلامی در هیأت علمی های دانشگاهها، توزیع و تقسیم بودجه های پژوهشی و بورسهای تحصیلی برای مخالفان ملت و برخورد و ممانعت از فعالیت جدی تشکلهای خودی و مستقل دانشجویی و به انزوا بردن آنها در سالهای گذشته، و بسیاری نمونه های دیگر که همگی نیاز به تدبیری جدی و اقدامی قاطع در ابعاد یک انقلاب فرهنگی دارد.
تصفیه دانشگاهها از عناصر غوغازیستی که حتی قانون اساسی کشور و مقدسات مردم را محترم نمی شمرند، چه در کسوت استاد و چه در لباس دانشجو.
فراهم آوردن زمینه ای که عناصر معتقد به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی مراکز تصمیم سازی و پژوهشی را در اختیار خود آورند. تصور اینکه یک نظام به مخالفان و بالاتر دشمنان خود توان و امکانات مالی و اقتصادی و سیاسی برای استفاده علیه خود را بدهد، تصوری بهت آور و ناامید کنند است. آن چه در بهترین وضعیت، اسلام علوی خواسته است عدم برخورد و سلب حق حضور سیاسی و فرهنگی است و نه اینکه نظام با دست خود مار در آستین پرورش دهد.
مهمترین کار نیز همان اصلاح مفاد آموزشی و تدریسی دانشگاه هاست تا تجربه شکست انقلاب فرهنگی اول رخ ندهد
منبع: www.irdc.ir




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط